معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 1 *****
 تفسير موضوعي الميزان    
-----------------------------------------------------------------
ويرايش 77  کتاب جيبي از  معارف قرآن در الميزان
 کتاب شصت و سوم: گفتارهاي علامه طباطبائي در علوم قرآني و تفسير


تأليف:  سيد مهدي امين
(تجديد نظر: 1394)

***** صفحه 2 *****
بسم الله الرحمن الرحيم
     بسيار مى شود كه مردم، عملى را كه مى كنند و يا مى خواهند آغاز آن كنند، عمل خود را با نام عزيزى و يا بزرگى آغاز مى كنند، تا به اين وسيله مبارك و پر اثر شود و نيز آبرويى و احترامى به خود بگيرد و يا حداقل باعث شود كه هر وقت نام آن عمل و يا يـاد آن بـه ميـان مى آيـد، به ياد آن عـزيز نيـز بيـفتنـد.
     اين معنا در كلام خداى تعالى نيز جريان يافته، خداى تعالى كلام خود را به نام خود كه عزيزترين نام است آغاز كرده، تا آن چه كه در كلامش هست نشان او را داشته باشد و مرتبط با نام او باشد و نيز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب مؤدب كند و بياموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهايش اين ادب را رعايت و آن را با نام وى آغاز نموده، نشان وى را بدان بزند، تا عملش خدايى شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد و مقصود اصلى از آن اعمال، خدا و رضاى او باشد و در نتيجه باطل و هالك و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدايى آغاز شده كه هلاك و بطلان در او راه ندارد(1) ... و
     "  من به نام خدا آغاز مى كنم!   "
       1- الـميزان ج 1، ص 26.

***** صفحه 3 *****


فهرست مطالب:


موضـوع                                                                                      
مقدمـه مــــؤلــــف                                                               
بخش اول:  گفتارهاي علامه طباطبائي درباره علوم قرآني و تفسير
پيش گفتار    
فصل اول : تفسير و علوم تفسيري    
         سابقه بحث هاي تفسيري قرآن
1- طبقه اول مفسرين در تاريخ  اسلام
2- طبقه دوم مفسرين در تاريخ  اسلام
3- محدثين:
4- متكلمين:
5- فلاسفه:
6- تفسير در زمان حاضر
7- طريقه تفسير قرآن به وسيله رسول الله و امامان اهل بيت
8- روش تفسيري علامه طباطبائي در" تفسير الميزان "
         مقدمه تفسيري درباره: آيات محکم و متشابه در قرآن
         گفتار تفصيلى پيرامون آيات محكم و متشابه و تاويل آنها
    1- گفتار در مساله محكم و متشابه
    2- ام الكتاب بودن آيات محكم چه معنا دارد ؟
    3- تاويل چه معنا دارد ؟
    4- آيا كسى جز خدا تاويل قرآن را مى داند ؟
    5- چرا كتاب خدا مشتمل بر متشابه است ؟
         تحليل روايات مربوط به:   تفسير واقعي و تفسير به راي
فصل دوم : اصول تفکر قرآني    
   بحثى مختلط از مطالب قرآنى، فلسفى، تاريخي و روايتى
فصل سوم : تاريخ تفکر اسلامي    
         بحث تاريخى در موضوع:  تفکر اسلامي

***** صفحه 4 *****


مقدمه مـؤلـف:


اِنَّــهُ لَقُـرْآنٌ كَـــريــمٌ                       " اين قـــــــــرآنـى اســت كــريـــــــــــم! "
فـى كِتــابٍ مَكْنُـــــونٍ                " در كتــــــــابـــــــى مكنـــــــــــــــــــــــون! "
لا يَمَسُّــهُ اِلاَّ الْمُطَهَّـــروُنَ               " كه جز دست پــاكــان و فهـم خاصان بدان نرسد! "
 (77 ـ 79/ واقعه)
اين كتاب به منزله يك "كتاب مرجع" يا فرهنگ معارف قرآن است
كه از "تفسير الميزان" انتخـاب و تلخيـص و بر حسب موضوع،  طبقه بندى شده است.
                در يک " طبقه بندي کلي" از موضوعات قرآن كريم در تفسير الميزان قريب 77 عنوان انتخاب شد که هر يك يا چند موضوع، عنواني براى تهيه يك كتاب در نظر گرفته شد. هر كتاب در داخل خود به چندين فصل يا عنوان فرعى تقسيم گرديد. هرفصل نيز به سرفصل هايى تقسيم شد. در اين سرفصل ها، آيات و مفاهيم قرآنى از متن تفسيـر الميــزان انتخــاب و پس از تلخيص، به روال منطقى طبقه بندى و درج گرديد، به طورى كه خواننده جوان و محقق ما با مطالعه اين مطالب كوتاه وارد جهان شگفت انگيز آيات و معارف قرآن عظيم گردد.
            تعدادي از اين مجلدات هم گفتارهاي مربوط به همين موضوعات و همچنين تحقيقاتي است که علامه طباطبائي رضوان الله عليه درباره اهداف آيات و سوره هاي قرآن کريم به عمل آورده است. آخرين مجلد منتخبي خلاصه از 21 جلد قبلي است.
             در نظر گرفته شد اين مجلدات بر اساس سليقه خوانندگان در شکل ها و قطع هاي مختلف آماده شود. در قطع وزيري تعداد اين مجلدات به 22 رسيد. در قطع جيبي نيز چند بخش از هر کتاب اصلي، عنوان يک کتاب در نظر گرفته شد و در نتيجه  به 77 جلد رسيد.
            کتاب حاضر يکي از 77 جلد جيبي است که براي احتراز از تکرار، مقدمه ها و فهرست عناوين موجود در کتاب اصلي، در آن تکرار نشده است.
        ... و     همه توفيقاتي که از جانب حق تعالي براي تأليف اين کتاب به بنده خود داده شده، ثواب و توشه راهي است که روح پاک و مقدس علامه طباطبائي بزرگوار به امت اسلام در سراسر جهان پخش کرده است. روحش با فاتحه اي از صميم دل همه مان شاد باد!
            و نيز...    همسر مهربانم که در آخر اين سالها روحش به مهماني خدا رفت، سال هاي طولاني يار راه متحمل من بود... سائل فاتحه و ياسين است!
سيد مهدي ( حبيبي) امين

***** صفحه 5 *****


بخش اول: گفتارهاي علامه طباطبائي درباره علوم قرآني و تفسير


 


***** صفحه 6 *****
پيش گفتار
     کساني که با الميزان الفت دارند، مي دانند که علامه بزرگوار علاوه بر آن که در متن تفسير آيات قرآن کريم مباحثي مفصل براي روشن شدن مطالب دارد، به طور جداگانه نيز در پايان تفسير برخي از آيات، گفتارهاي فلسفي، علمي، اخلاقي، اجتماعي، قرآني و... بيان فرموده که خود منابع عظيمي از دانش و معارف اسلامي هستند.
     اين گفتارها تحت 15 عنوان در 3 جلد بر اساس موضوع آيات طبقه بندي شد (جلدهاي 17 و 18 و 19 معارف قرآن در الميزان،) و به منظور ارتباط گفتارها با آيات مورد نظر، در برخي از آنها، مختصري از تفسير آيات تحت عنــوان " مقدمه تفسيري بر موضوع، " اضافه گرديد. گفتارها و مباحثي که در مجلدات قبلي خلاصه و بطور پراکنده آمده بود در اينجا بطور مفصل و متمرکز تکرار شد.
     در هر موضوع، آنجا که در متن تفسير براي روشن شدن مطلب، بحث قابل توجهي به عمل آمده، ولي عنوان گفتار جداگانه به آن داده نشده، در اين مجموعه گنجانده شد. در انتخاب ها نيز، اصل اختصار رعايت گرديد.

***** صفحه 7 *****


فصل اول: تفسير و علوم تفسيري


سابقه بحث هاي تفسيري قرآن
     تفسير كه به معناى بيان معانى آيات قرآنى و كشف مقاصد و مداليل آن است، از قديمى ترين اشتغالات علمى است، كه دانشمندان اسلامى را به خود جلب و مشغول كرده است.
     تاريخ اين نوع بحث كه نامش تفسير است، از عصر نزول قرآن شروع شده است. اين معنا از آيه:
" كما ارسلنا فيكم رسولا منكم، يتلوا عليكم آياتنا و يزكيكم و يعلمكم الكتاب و الحكمة- همچنان كه در شما رسولى از خود شما فرستاديم، تا بر شما بخواند آيات ما را و تزكيه تان كند و كتاب و حكمتتان بياموزد...!"(151/بقره)
      به خوبى استفاده مي شود، چون مى فرمايد: همان رسولي كه كتاب قرآن به او نازل شد، آن كتاب را به شما تعليم مى دهد.
1- طبقه اول مفسرين در تاريخ  اسلام
     طبقه اول از مفسرين در تاريخ  اسلام جمعى از صحابه بودند مانند: ابن عباس،  عبد الله بن عمر، ابى و غير ايشان؛  كه دامن همت به كمر زده و دنبال اين كار را گرفتند.
     (درباره على عليه السلام و ائمه اهل بيت عليهم السلام سخنى جداگانه داريم كه بزودى از نظر خواننده مى گذرد.)
     آن روز بحث از قرآن از چارچوبه جهات ادبى آيات و شان نزول آنها و مختصرى استدلال به آيات براى توضيح آياتى ديگر و اندكى تفسير به روايات وارده از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم، در باب قصص و معارف مبدأ و معاد و امثال آن تجاوز نمي كرد.

***** صفحه 8 *****
2- طبقه دوم مفسرين در تاريخ  اسلام
     در مفسرين طبقه دوم، يعنى تابعين، مانند:  مجاهد، قتاده، ابن ابى ليلى، شعبى، سدى و ديگران نيز كه در دو قرن اول هجرت بودند، جريان به همين منوال بود. ايشان هم چيزى به آنچه مفسرين طبقه اول و صحابه، در طريقه تفسير سلوك كرده بودند، نيفزودند، تنها چيزى كه به آن اضافه كردند، اين بود كه بيشتر از گذشتگان در تفسير خود، روايت آوردند( كه متاسفانه در بين آن روايات، احاديثى بود كه يهوديان جعل كرده و در بين قصص و معارف مربوط به آغاز خلقت، چگونگى ابتداء خلقت آسمانها، تكوين زمين، درياها، بهشت شداد و خطاهاى انبياء و تحريف قرآن، چيزهائى ديگر از اين قبيل دسيسه و داخل احاديث صحيح نمودند و هم اكنون در پاره اى روايات تفسيرى و غير تفسيرى، از آن قبيل روايات ديده مى شود!)
     بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم، در عصر خلفاء، فتوحات اسلامى شروع مى شود و مسلمانان در بلاد فتح شده با فرقه هائى مختلف و امتهائى گونه گون و با علماى اديان و مذاهب مختلف آشنا مي شوند، اين خلطه و آميزش سبب مى شود بحث هاى كلامى در مسلمانان شايع شود.
     از سوى ديگر در اواخر سلطنت امويان و اوائل عباسيان، يعنى در اواخر قرن اول هجرت، فلسفه يونان بزبان عربى ترجمه شده، در بين علماى اسلام انتشار يافت و همه جا مباحث عقلى ورد زبانها و نقل مجالس علماء شد.
     از سوى سوم مقارن با انتشار بحثهاى فلسفى، مطالب عرفانى و صوفى گرى نيز در اسلام راه يافته، جمعى از مردم به آن تمايل نمودند، تا بجاى برهان و استدلال فقهى، حقايق و معارف دينى را از طريق مجاهده و رياضت هاى نفسانى دريابند.
     و از سوى چهارم، جمعى از مردم سطحى به همان تعبد صرف كه در صدر اسلام نسبت به دستورات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم داشتند، باقى ماندند و بدون اين كه كارى به عقل و فكر خود داشته باشند، در فهم آيات قرآن به احاديث اكتفاء نموده و در فهم معناى حديث هم هيچگونه مداخله اى ننموده، به ظاهر آنها تعبد مى كردند، اگر هم احيانا بحثى از قرآن مى كردند، تنها از جهات ادبى آن بود و بس!
     اين چهار عامل باعث شد كه روش اهل علم در تفسير قرآن كريم مختلف شود، علاوه بر اين چهار عامل، عامل مهم ديگرى كه در اين اختلاف اثر به سزائى داشت، اختلاف مذاهب بود، كه آنچنان در ميان مسلمانان تفرقه افكنده بود، كه ميان مذاهب اسلامى هيچ جامعه اى، كلمه واحدى نمانده بود، جز دو كلمه" لا اله الا الله و محمد رسول الله!" و گر نه در تمامى مسائل اسلامى اختلاف پديد آمده بود!

***** صفحه 9 *****
     در معناى اسماء خدا، در صفات و افعال خدا، در معناى آسمانها و آنچه در آن است، در زمين و آنچه بر آنست، قضاء و قدر، جبر و تفويض، ثواب و عقاب و نيز در مرگ و برزخ، در مسئله بعث و بهشت و دوزخ و كوتاه سخن آن كه در تمامى مسائلى كه با حقايق و معارف دينى ارتباط داشت، حتى اگر كوچكترين ارتباطى هم داشت اختلافات مذهبى در آن نيز راه يافته بود،  در نتيجه در طريقه بحث از معانى آيات قرآنى متفرق شدند و هر جمعيتى براى خود طريقه اى بر طبق طريقه مذهبى خود درست كرد!
 3- مـحـدثـيـن:
       آن عده كه به اصطلاح محدث، يعنى حديث شناس بودند، در فهم معانى آيات اكتفاء كردند به آنچه كه از صحابه و تابعين روايت شده، حالا صحابه در تفسير آيه چه گفته اند؟ تابعين چه معنائى براى فلان آيه كرده اند؟ هر چه ميخواهد باشد، همين كه دليل نامش روايت است، كافى است، اما مضمون روايت چيست؟ فلان صحابه در آن روايت چه گفته؟ مطرح نيست، هر جا هم كه در تفسير آيه روايتى نرسيده بود توقف مي كردند و مى گفتند در باره اين آيه چيزى نمي توان گفت، براى اين كه نه الفاظش آن ظهورى را دارد كه احتياج به بحث و اعمال فكر نداشته باشد و نه روايتى در ذيلش رسيده كه آن را معنا كرده باشد، پس بايد توقف كرد و گفت: " همه از نزد پروردگار است، هر چند كه ما معنايش را نفهميم!" و تمسك مي كردند به جمله:
" و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به، كل من عند ربنا- راسخان در علم گويند: ما بدان ايمان داريم، همه اش از ناحيه پروردگار ما است، نه تنها آنهائى كه ما مى فهميم... !" (7/ال عمران)
     اين عده در اين روشى كه پيش گرفته اند خطا رفته اند، براى اين كه با اين روش كه پيش گرفته اند، عقل و انديشه را از كار انداخته اند و در حقيقت گفته اند: ما حق نداريم در فهم آيات قرآنى عقل و شعور خود را بكار بريم، تنها بايد ببينيم روايت از ابن عباس و يا فلان صحابه ديگر چه معنائى نقل كرده و حال آن كه اولا قرآن كريم نه تنها عقل را از اعتبار نينداخته، بلكه معقول هم نيست كه آنرا از اعتبار بيندازد، براى اين كه اعتبار قرآن و كلام خدا بودن آن( و حتى وجود خدا،) به وسيله عقل براى ما ثابت شده و در ثانى قرآن كريم حجيتى براى كلام صحابه و تابعين و امثال ايشان اثبات نكرده، هيچ جا نفرموده: يا ايها الناس هر كس صحابى رسول خدا باشد، هر چه به شما گفت بپذيريد، كه سخن صحابى او حجت است و چطور ممكن است حجت كند با اين كه ميان كلمات اصحاب اختلافهاى فاحش هست، مگر آن كه بگوئى قرآن بشر را به سفسطه يعنى قبول تناقض گوئيها دعوت كرده و حال آن كه چنين دعوتى نكرده و بلكه در مقابل دعوت كرده تا در آياتش تدبر كنند و عقل و

***** صفحه 10 *****
     فهم خود را در فهميدن آن بكار ببندند و بوسيله تدبر اختلافى كه ممكن است در آياتش بنظر برسد، بر طرف نمايند و ثابت كنند كه در آياتش اختلافى نيست، علاوه، خداي تعالى قرآن كريم خود را هدايت و نور و تبيان كلشى ء معرفى كرده، آن وقت چگونه ممكن است چيزي كه خودش نور است، بوسيله غير خودش، يعنى قتاده و امثال او روشن شود؟! چطور تصور دارد چيزي كه هدايت است، خودش محتاج ابن عباس ها باشد، تا او را هدايت كنند؟! چگونه چيزي كه خودش بيان هر چيز است، محتاج سدى ها باشد تا آن را بيان كنند؟!
4- متكلـمـين:
       متكلمين كه اقوال مختلفه اى در مذهب داشتند، همين اختلاف مسلك وادارشان كرد كه در تفسير و فهم معانى آيات قرآنى اسير آراء مذهبى خود باشند و آيات را طورى معنا كنند كه با آن آراء موافق باشد، اگر آيه اى مخالف يكى از آن آراء بود، تاويل كنند، آن هم طورى تاويل كنند كه باز مخالف ساير آراء مذهبيشان نباشد!
     ما فعلا به اين جهت كارى نداريم، كه منشا اتخاذ آراء خاصى در تفسير در برابر آراء ديگران، پيروى از مسلك مخصوصى، آيا اختلاف نظريه هاى علمى است و يا منشا آن تقليدهاى كورانه از ديگران است و يا صرفا تعصب هاى قومى است، چون اينجا جاى بررسى آن نيست، تنها چيزي كه بايد در اينجا بگوئيم اين است كه نام اين قسم بحث تفسيرى را تطبيق گذاشتن مناسب تر است، تا آنرا تفسير بخوانيم! چون وقتى ذهن آدمى مشوب و پابند نظريه هاى خاصى باشد، در حقيقت عينك رنگينى در چشم دارد، كه قرآن را نيز به همان رنگ مى بيند و مى خواهد نظريه خود را بر قرآن تحميل نموده، قرآن را با آن تطبيق دهد، پس بايد آن را تطبيق ناميد نه تفسير!
     فرق است بين اين كه يك دانشمند، وقتى پيرامون آيه اى از آيات فكر و بحث مى كند، با خود بگويد: ببينم قرآن چه مي گويد؟ يا آنكه بگويد اين آيه را به چه معنائى حمل كنيم!  اولى كه مي خواهد بفهمد آيه قرآن چه مي گويد، بايد تمامى معلومات و نظريه هاى علمى خود را موقتا فراموش كند و به هيچ نظريه علمى تكيه نكند، ولى دومى نظريات خود را در مسئله دخالت داده، بلكه بر اساس آن نظريه ها بحث را شروع مى كند و معلوم است كه اين نوع بحث، بحث از معناى خود آيه نيست.
5- فـلاسـفـه:
      فلاسفه نيز به همان دچار شدند كه متكلمين شدند، وقتى به بحث در پيرامون قرآن پرداختند، سر از تطبيق و تاويل آيات مخالف با آراء مسلم شان در آوردند! البته منظور ما از فلسفه، فلسفه بمعناى اخص آن يعنى فلسفه الهى به تنهائى نيست، بلكه منظور، فلسفه بمعناى اعم آن است، كه شامل همه علوم رياضيات و طبيعيات و الهيات و حكمت عملى مي شود.

/ 13