معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 211 *****
     سببى مادى دارد، دليلش همين آيات اول ســوره مــورد بحــث است، كه به طور مطلق ملائكه را نازعات و ناشطات و سابحات و سابقات و مدبرات خـوانـده كه بيانش گذشت.
     از جمله وساطت هاى آن ها يكى اين است كه بعضى از ملائكه مقام بلندترى دارند و امر خداى تعالى را گرفته به پايين تر خود مى رسانند و در تدبير بعضى امور پايين تر خود را مأمور مى كنند و اين در حقيقت توسطى است كه دارنده مقام بلندترين بين خدا و بين پايين ترين آن دارد، مثل توسطى كه ملك الموت در مسأله قبض ارواح دارد و پايين تر خــود را مــأمــور به آن مى كنــد. خداى تعالى از خود آنان حكــايت كرده كه گفته اند: " وَ ما مِنّا اِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُوم ! " (164/صافات) و نيزفرموده: "مُطاعٍ ثَمَّ اَمينٍ!" (21 / تكوير) (1)
1- الميزان ج 20، ص 296.
محل سكونت ملائكه و نحوه حركت آن ها
" ... وَ اَوْحى فى كُلِّ سَماءٍ اَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظا.... "
(12 / فصلت)
     آسمان ها راه هايى هستند براى سلوك امر از ناحيه خداى صاحب عرش و يا آمد و شد ملائكه اى كه حامل امر اويند.
     هم چنان كه آيه:
" تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِأِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ ـ ملائكه و روح در آسمان ها به اذن پروردگارشان هر امرى را نازل مى كنند !" (4/قدر) و آيه:
" فيها يُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكيمٍ ـ در آن هر امر مقتضى تفصيل داده مى شود!"(4/دخان)
     نيــز تصــريـح دارنـد، به ايـن كه امر خـداى را مـلائكه از آسمـان به زمين مى آورند.
     مراد از اوامر الهى اى كه در زمين اجرا مى شود، عبارتست از خلقت و پديد آوردن حــوادث، كه آن حــوادث را مــلائكــه از ناحيه خــداى صــاحب عرش حمل نموده و در نــازل كردنش طرق آسمان را طى مى كنند، تــا از يـك يـك آسمان هــا عبور داده، و به زميـن برسانند.
     امر خداى تعالى را ملائكه هر آسمان حمل مى كنند و به ملائكه آسمان پائين تر تحويل مى دهند و نيز به طورى كه آيه شريفه:
" وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِى السَّمواتِ ـ چه بسيار فرشتگان كه در آسمان هايند!" (26 / نجم) و آيه شريفه:

***** صفحه 212 *****
     " لا يَسَّمَّعُونَ اِلَى الْمَلاَءِ الاَْعْلى وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ ـ سخن ملائكه آسمان ها به گوش آنان نمى رسد و اگر بخواهند گوش دهند، از هر طرف تيرباران مى شوند!"
      (8 / صافات)
     استفاده مى شود، آسمان ها مسكن ملائكه اند.
     در نتيجه امر خدا يك نسبت به تك تك آسمان ها دارد، به اعتبار ملائكه اى كه در آن ساكنند و نسبتى هم به فرقه فرقه هاى ملائكه دارد، به اعتبار اين كه حامل آن امرند و خــداونــد امـر را بــه آنــان تحميــل كــرده، يعنــى بـه ايشـان وحـى فـرمـوده است.
     در نتيجه از آن چه گفتــه شــد، معلــوم گــرديــد كه معناى آيه "... وَ اَوْحى فى كُلِّ سَمـــاءٍ اَمْــرَهــا !" (12 / فصلت) ايــن شــد كه خــداى سبحــان در هر آسمانى، امر آن آسمان را كه منســوب و متعلــق به خود آن آسمــان است، به اهل آسمــان يعنى مــلائكــه ســاكـــن در آن وحــى مى كنــد.
1- الميزان ، ج: 17 ص: 558.
سرعت حركت و سرعت عمل ملائكه
" ... وَ السّابِحــاتِ سَبْحــا، فَالسّابِقــاتِ سَبْقــــا، فَــالْمُــدَبِّــراتِ اَمْــــرا!"
(1 تا 5 / نازعات)
     از ترتيب آيات فوق مى فهميم كه تدبير فرع بر سبق است و سبق فرع بر سبح است و اين به ما مى فهماند، سنخيتى در معانى منظور نظر آيات سه گانه است، پس مدلول سه آيه اين است كه ملائكه تدبير امر مى كنند، اما بعد از آن كه به سوى آن سبقت جسته باشند و به سوى آن سبقت مى جويند، اما بعد از آن كه هنگام نزول به سوى آن سرعت مى گيرند، پس نتيجه مى گيريم مراد از "سابِحات" و "سابِقات" و "مُدَّبِّرات" همان ملائكه اســت، بــه اعتبــار نــزولشــان به ســوى تــدبيــر كه مــأمــور بــدان شــده انــد.
     ملائكه با همه اشياء سروكار دارند، با اين كه هر چيزى در احاطه اسباب است و اسباب درباره وجود او و عدمش، بقايش و زوالش و در مختلف احوالش با يكديگر نزاع دارند، پس آن چه خداى تعالى درباره آن موجود حكم كرده و آن قضايى كه او درباره آن موجود رانده و حتمى كرده، همان قضايى است كه فرشته مأمور به تدبير آن موجود به سوى آن مى شتابد و به مسئوليتى كه به عهده اش واگذار شده مى پردازد، در پرداختن به آن از ديگران سبقت مى گيرد و سببيت سببى را كه مطابق آن قضاء الهى است، تمام نموده و در نتيجه آن چه خدا اراده كرده، واقع مى شود.
وقتى منظور از آيات سه گانه اشاره به سرعت گرفتن ملائكه بود، در نازل شدن براى انجام آن چه بدان مأمور شده اند و سبقت گرفتن به آن و تدبير امر آن به ناچار بايد در

***** صفحه 213 *****
     جمله ديگر يعنى " وَ النّازِعاتِ غَرْقا وَ النّاشِطاتِ...،" را هم حمل كنيم بر انتزاع و خروجشان از موقف خطاب به موقف انجام مأموريت. پس نزع ملائكه به طور غرق عبارتست از اين كه شروع به نزول به طرف هدف كنند، آن هم نزول به شدت و جديت.  نشط ملائكه عبارت است از خروجشان از موقفى كه دارند به طرف آن هدف، هم چنان كه سبح آنان عبارت است از شتافتن و سرعت گرفتن بعد از خروج و به دنبال آن سبقت گـرفتـه امر آن موجود را به اذن خدا تدبير مى كنند.
     بنا بر بيانى كه گذشت آيات پنجگانه، سوگند به وظيفه اى است كه ملائكه دارند و وضعى كه در هنگام انجام ماموريت به خود مى گيرند. از آن لحظه اى كه شروع به نزول نموده تا آخرين وضعى كه در تدبير امرى از امور عالم ماده به خود مى گيرند.
      در اين آيات اشاره است به نظمى كه تدبير ملكوتى در هنگام حدوث حوادث دارد(1)
1- الميزان ، ج: 20 ص: 295.
وظيفه ملائكه در شب قدر
     "تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِأِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ!" (4 / قدر)
     سوره قدر، نزول قرآن در شب قدر را بيان مى كند و آن شب را تعظيم نموده، از هـزار مـاه بـالاتـر مى دانـد، چون در آن شب ملائكه و روح نازل مى شوند.
     در كلام خداى تعالى آيه اى كه بيان كند، ليله نامبرده چه شبى بوده ديده نمى شود به جز آيه " شَهْـرُ رَمَضـانَ الَّـذى اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ،" (185 / بقره) كه مى فرمايد: قرآن يك پارچه در ماه رمضان نازل شده و با انضمام آن به آيه موردبحث معلوم مى شود، شب قدر يكى از شب هاى ماه رمضان است و اما اين كه كدام يك از شــب هـاى آن است در قرآن چيزى كه بر آن دلالت كنــد، نيــامــده است. در اين مــورد تنهــا از اخبار استفاده مى شود.
     در اين سوره آن شبى را كه قرآن نازل شده، شب قدر ناميده، ظاهرا مراد از قدر تقدير و اندازه گيرى است، پس شب قدر، شب اندازه گيرى است و خداى تعالى در آن شب حوادث يك سال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مى كند، زندگى و مرگ و رزق و سعادت و شقاوت و چيزهايى ديگر از اين قبيل را مقدر مى سازد:
" فيها يُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكيمٍ، اَمْرا مِنْ عِنْدِنا اِنّا كُنّا مُرْسِلينَ، رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ !
 ـ در آن شب هر حادثه اى كه بايد واقع شود، خصوصياتش مشخص و محدود مى گردد، اين امرى است تخلف ناپذير، امرى اسـت از ناحيـه ما كه اين مـائيم فــرستنـده رحمتى از ناحيه پروردگارت! " (4 تـا 6 / دخـان)
از اين آيه استفاده مى شود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى كه قرآن در آن شبش نازل شد نيست، بلكه با تكرر سنوات آن شب هم مكرر مى شود، پس در هــر مـاه رمضـان از هر سال قمرى شب قدرى هست، كه در آن شب امور سال آينده تـا

***** صفحه 214 *****
     شـب قـدر سـال بعـد اندازه گيرى و مقدّر مى شود.
     در سوره موردبحث هم كه فرموده: " شب قدر از هزار ماه بهتر است!" و نيز فرموده: " ملائكه در آن شب نازل مى شوند! " مؤيد اين معناست.
     در آيه " تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِأِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ ! " اگر مراد از امر آن امر الهى باشد كه آيه " اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئا اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ! " (82 / يس) تفسيرش كرده، آيه چنين معنا مى دهد:
     " ملائكه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل مى شوند، در حالى كه نزولشان را ابتداء مى كنند و هر امر الهى را صادر مى نمايند!"
     و اگر منظور از امر نامبرده هر امر كونى و حادثه اى باشد كه بايد واقع گردد، در اين صورت آيه چنين معنا مى دهد:
     " ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مى شوند، بــراى خــاطـر تـدبيـر امرى از امور عـالم!" (1)
1- الميزان ، ج: 20 ص: 559.
نفى ملك بودن روح
" وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّى وَ ما اُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاّ قَليلاً ! "
(85 / اسراء)
     كلمه "رُوح" در آيات بسيارى از سوره هاى مكى و مدنى تكرار شده و در همه جا به اين معنايى كه در جانداران مى يابيم و مبدأ حيات و منشأ احساس و حركت ارادى است نيامــده، مثلاً يك جا فرمود:
      " يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفّا ـ روزى كه روح و ملائكه به صف مى ايستند." (38 / نبأ) و نيز فرموده:
     "تَنَـزَّلُ الْمَـلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِأِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ ـ ملائكه و روح در آن شب به امر پروردگارشان هر چيزى را نازل مى كنند." (4 / قدر)
      كه بدون ترديد مراد به آن در اين دو آيه غير روح حيوانى و غير ملائكه است. روايتى هم از علــى عليه السلام نقل شده كه آن جناب به آيه: " يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ اَمْرِه عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبــادِه،" (2 / نحل) استــدلال فـرمـوده بــود بر ايـن كه روح غيـر ملائكه است.
     و اين روح هر چند غير ملائكه است، الاّ اين كه در امر وحى و تبليغ هم چنان كه از آيه فوق استفاده مى شود همراه ملائكه است.
خداى تعالــى يك جا آورنــده قرآن را به نام جبرئيل معرفى نموده و مى فرمايد:

***** صفحه 215 *****
     مَنْ كانَ عَـدُوّا لِجِبْريــلَ فَاِنَّــهُ نَـزَّلَـهُ عَلـى قَلْبِـكَ!" جاى ديگــر هميــن جبرئيــل را روح الامين خوانده و آورنده قرآنش ناميده و فرمــــوده: " نَـزَّلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمينُ عَلى قَلْبِكَ !" و نيز فرموده: " قُـلْ نَـزَّلَهُ رُوحُ الْقُـدُسِ مِنْ رَبِّكَ ـ بگو روح القدس از ناحيه پروردگارت آورده!" و روح را كه به وجهى غيرملائكه است به جاى جبرئيل كه خود از ملائكه است آورنده قرآن دانسته است، پس معلوم مى شود:
      جبرئيل آورنده روح است و روح حامـل اين قــرآن خواندنــى اســت.
     از همين جا آن گرهى كه در آيه: " وَ كَذلِكَ اَوْحَيْنا اِلَيْكَ رُوحا مِنْ اَمْرِنا،" بود گشوده مى شود و معلوم مى شود كه مراد از وحى روح در آيه مزبور آوردن و نازل كردن روح القدس است براى رسول خدا صلى الله عليه وآله و نازل كردن روح القدس براى همان وحى قرآن اسـت به او، چون همان طور كه بيان شد حامل قرآن روح القدس است.(1)
1- الـميزان ج: 13، ص270.
ملائكه محافظ انسان و اعمال او
     " لَهُ مُعَقِّبتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِه يَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللّهِ!"
" براى آدمى كه به سوى پروردگارش برمى گردد، تعقيب كنندگانى است كه از پيش رو و از پشت مراقب اويند." (11 / رعـد)
     از مشرب قرآن معلوم و پيداست كه آدمى تنها اين هيكل جسمانى و اين بدن مادى محسوس نيست، بلكه موجودى است مركب از بدن و نفس و شئون و امتيازات عمده او همه مربوط به نفس اوست، نفس اوست كه اراده و شعور دارد، و به خاطر داشتن آن، مورد امر و نهى قرار مى گيرد. هر چند نفس بدون بدن كارى نمى كند و لكن بدن جنبه آلت و ابزارى را دارد كه نفس براى رسيدن به مقاصد و هدفهاى خود آن را بكار مى زند .
     بنابر اين جمله "مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِه،" توسعه مى يابد، هم امور مادى و جسمانى را شامل مى شود و هم امور روحى را، پس همه اجسام و جسمانياتى كه در طول حيات انسان به جسم او احاطه دارد، بعضى از آن ها در پيش سر او واقع شده اند و همچنين جميع مراحل نفسانى كه آدمى در مسيرش به سوى پروردگارش مى پيمايد و جميع احوال روحى كه به خود مى گيرد و قرب و بعدها و سعادت و شقاوتها و اعمال صالح و طالح و ثواب و عقابهائى كه براى خود ذخيره مى كند، همه آنها يا در پشت سر انسان قرار دارند و يا در پيش رويش .
و اين معقباتى كه خداوند از آن ها خبر داده در اينگونه امور از نظر ارتباطش به انسانها دخل و تصرفهائى دارند و اين انسان كه خداوند او را توصيف كرده به اين كه مالك نفع و ضرر و مرگ و حيات و بعث و نشور خود نيست و قدرت بر حفظ هيچيك از خود و

***** صفحه 216 *****
     آثار خود را چه آن ها كه حاضرند و چه آنها كه غايبند ندارد و اين خداى سبحان است كه او و آثار حاضر و غائب او را حفظ مى كند،  در عين اين كه فرموده: " اللّهُ حَفيظٌ عَلَيْهِمْ ـ خداوند بر ايشان حافظ است!" (6 / شورى) و نيز فرموده: " وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَى ءٍ حَفيظٌ ـ و پروردگــارت بر هر چيزى نگهبان است!" (21 / سبأ) در عين حال وسائطى را هــم در اين حفظ كــردن اثبات نمــوده، مى فرمايــد:" وَ اِنَّ عَلَيْـكُمْ لَحـافِظين ـ به درستى بر شمـا نگهبانانــى هســت." (10 / انفطار)
     پس اگر خداى تعالى آثار حاضر و غائب انسانى را به وسيله اين وسائط كه گاهى آن ها را "حافظين" ناميده و گاهى "معقبات" خوانده، حفظ نمى فرمود، هر آينه فنا و نابودى از هر جهت انسان را احاطه نموده، هلاكت از پيش رو و پشت سر به سويش مى شتافت. چيزى كه هست همان طور كه حفظ آن ها به امرى از ناحيه خداست هم چنين فناى آن و فساد و هلاكتش به امر خداست .
     اگر ملائكه عملى مى كنند، آن نيز به امر خداست. از همين جا معلوم مى شود كه اين معقبات (نگهبانان) همان طور كه آن چه حفظ مى كنند به امر خدا مى كنند، هم چنين از امر خدا حفظ مى كنند، چون فنا و هلاكت و فساد هم امر خداست، همانطور كه بقا و استقامت و صحت به امر خداست، پس هيچ مركب جسمانى و مادى دوام نمى يابد مگر به امر خدا و هيچ يك از آن ها تركيبش انحلال و فساد نمى يابد، مگر به امر خدا.
     در معنويات هم حالت روحى و يا عمل و يا اثر علمى دوام نمى يابد مگر به امر خدا و هيچ يك از آنها دچار حبط و زوال و فساد نمى شوند مگر باز به امر خدا. آرى امر همه اش از خداست و همه اش به سوى خدا برگشت دارد!
     آيه شريفه به طورى كه سياق مى رساند ـ و خدا داناتر است ـ اين معنا را افاده مى كند كه براى هر فردى از افراد به هر حال كه بوده باشند معقب هايى هستند، كه ايشان را در مسيرى كه به سوى خداوند دارند تعقيب نموده،  از پيش رو و از پشت سر در حال حاضر و درگذشته به امر خدا حفظشان مى كنند و نمى گذارند حالشان به هلاكت و فساد و يا شقاوت كه خود امر ديگر خداست متغير شود.  اين امر ديگر كه حال را تغيير مى دهد وقتى اثر خود را مى كند كه مردم خود را تغيير دهند، در اين هنگام اســت كه خدا هم آنچــه از نعمت كه به ايشــان داده تغييــر مى دهد و بــدى را برايشــان مى خواهد و وقتى بدى را براى مردمى خواست ديگر جلوگيرى از آن نيست.
     اين كــه خــدا حافــظ اســت و او ملائكــه اى دارد كه متصــدى حفظ بندگاننــد، خود يك حقيقت قرآنـى است. (1)
1- الـميزان ج: 11، ص: 421
ملائكه محافظ عمل و نيت انسان :

***** صفحه 217 *****
     "اِنْ كُـــلُّ نَفْـسٍ لَمّـا عَلَيْهــا حــافِــــظٌ! " (4 / طارق)
     معناى آيه اين است كه هيچ نفسى نيست، الاّ اين كه نگهبانى بر او موكل است؛ و مراد از موكل شدن نگهبانى براى حفظ نفس اين است كه فرشتگانى اعمال خوب و بد هركسى را مى نويسند و به همان نيت و نحوه اى كه صادر شده مى نويسد، تا بر طبق آن در قيامت حساب و جزا داده شوند، پس منظور از حافظ فرشته و منظور از محفوظ، عمل آدمى است. هم چنان كه در جاى ديگر فرموده: " و به درستى كه بر هر يك از شما حافظانى موكلند، حافظانى بزرگوار و نويسنده، آنچه شما انجام دهيد مى دانند." (10-12/انفطار)
     بعيد نيست كه مراد از حفظ نفس حفظ خود نفس و اعمال آن باشد و منظور از حافظ جنس آن بوده باشد كه در اين صورت چنين افاده مى كند كه جان هاى انسان ها بعد از مردن نيز محفوظ است و با مردن نابود و فاسد نمى شود، تا روزى كه خداى سبحان بدن ها را دوباره زنده كند، در آن روز جان ها به كالبدها برگشته، دوباره انسان به عينه و شخصه همان انسان دنيا خواهد شد، آن گاه طبق آن چه اعمالش اقتضا دارد جزا داده خواهد شد، چون اعمال او نيز نزد خدا محفوظ است، چه خيرش و چه شرش .
     بسيارى از آيات قرآن كه دلالت بر حفظ اشياء دارد اين نظريه را تأييد مى كند، مانند:
" بگو ملك الموتى كه موكل بر شماست، شما را تحويل مى گيرد." (11/سجده) و
" خداست كه جانها را در حين مرگش مى گيرد و جانهايى را كه هنوز نمرده و به خواب مى رود مى گيرد، اگر اجلش رسيده باشد ديگر به بدنش برنمى گردد و نزد خود نگه مى دارد." (42/ زمر)
     ظاهر آيه اى كه در سوره انفطار بود و مى گفت وظيفه ملائكه حافظ، حفــظ نامه هاى اعمال است، با اين نظريه منافات ندارد، براى اينكه حفظ جان ها هم مصداقى از نوشتن نامه است، همچنانكه از آيه:" اِنّا كُنّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ،" (29 / جاثيه) اين معنا استفـــاده مى شـود.(1)
1- الميزان ج: 20، ص: 429.
ملائكه نويسنده و تشخيص كيفيت اعمال
     " وَ اِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ كِراما كاتِبينَ يَعْلَمُونَ ماتَفْعَلُونَ!"
     (10تا12 / انفطار)
اين آيه شريفه اشاره دارد به اين كه اعمال انسان غير از طريق يادآورى خود صاحب عمل از طريقى ديگر محفوظ است و آن محفوظ بودن اعمال با نوشتن ملائكه

***** صفحه 218 *****
     نويسنده اعمال است، كه در طول زندگى هر انسانى موكل بر اوست، و بر معيار آن اعمال پاداش و كيفر مى بيند، هم چنان كه فرمود:
     " وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ كِتابا يَلْقيهُ مَنْشُورا. اِقْرَا كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيبا ـ روز قيامت برايش نامه اى بيرون مى آوريم كه آن را گشوده مى بيند به او گفته مى شود كتابت را بخوان كه در امروز خودت براى حسابرســى عليه خودت كافـى هستى!"
      (13و14/ اسراء)
     ـ "اِنَّ عَلَيْكُـــــمْ لَحــــــافِظيــــنَ!"
     يعنى از ناحيه ما حافظانى موكل بر شما هستند كه اعمال شما را با نوشتن حفظ مى كنند. اين آن معنائى است كه سياق افاده اش مى كند .
     ـ " كِــرامــا كاتِبيـــنَ!"
     حافظانى كه داراى كرامت و عزتى نزد خداى تعالى اند، اين توصيف يعنى توصيف ملائكه به كرامت در قرآن كريم مكرر آمده و بعيد نيست كه با كمك سياق بگوييم: مراد از اين است كه فرشتگان به حسب خلقت موجوداتى مصون از گناه و معصيتند و مفطور بر عصمت، مؤيد اين احتمال آيه شريفه " بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ. لايَسْبِقـُونَـهُ بِـالْقَـوْلِ وَ هُمْ بِـاَمْــرِه يَعْمَلـُونَ،" ( 26 و 27 / انبياء ) است كه دلالت بر اين دارد كــه مــلائكــه اراده نمى كنند، مگر آنچه را خدا اراده كرده باشد و انجام نمى دهند مگر آنچه كه او دستور داده بــاشد و همچنيــن آيــه " كــرام بــرره! "(16/عبس)
     و مراد از كتاب در كلمه "كاتبين" نوشتن اعمال است، به شهادت اين كه مى فرمايد: "يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ،" (12 / انفطار) و " اِنّا كُنّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ!" (29 / جاثيه)
     ـ "يَعْلَمُونَ مـا تَفْعَلُونَ!"
     در اين جمله مى خواهد بفرمايد: فرشتگان در تشخيص اعمال نيك از بد شما و تميز حسنه آن دچار اشتباه نمى شوند، پس اين ملائكه را منزه از خطا مى دارد، همچنانكه آيه قبلى آنان را منزه از گناه مى دانست، بنابر اين ملائكه به افعال بشر با همه جزئيات و صفات آن احاطه دارند و آن را همان طور كه هست حفظ مى كنند .
     در اين آيات عدّه اين ملائكه كه مأمور نوشتن اعمال انسانند معين نشده، بله در آيه زير كه مى فرمايد: " اِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ،" (17 / ق) استفاده مى شود كه براى هر يك انسان دو نفر از آن مــلائكــه موكلند، يكى از راست و يكى از چپ .
در تفسير آيه " اِنَّ قُرْانَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُودا ! " (78 / اسراء) اخبار رسيده دلالت دارد بر اينكه نويسندگان اعمال هر روز بعد از غروب خورشيد بالا مى روند و نويسندگان

***** صفحه 219 *****
     ديگرى نازل مى شوند و اعمال شب را مى نويسند تا صبح شود و بعد از طلوع فجر صعود نموده مجددا ملائكه روز نازل مى شوند. در روايات آمده كه فرشته طرف راست مأمــور نوشتن حسنات و طرف چپ مأمور نوشتن گناهان است .
     در آيه مورد بحث كه مى فرمايد:" يَعْلَمُونَ مـا تَفْعَلُونَ ! " دلالتى بر اين معناست كه نويسندگان داناى به نيات نيز هستند، چون مى فرمايد: آن چه انسان ها مى كنند مى دانند.  معلوم اســت كه بدون علــم به نيات نمى تواننــد به خصوصيات افعال و عناوين آن و اينكــه خيــر است يــا شــرّ علــم پيدا كننــد. پس معلــوم مى شــود ملائكــه دانــاى بـه نيــات نيـز هستند .(1)
1- الميزان ج: 20، ص: 371.
دو ملك مسئول ثبت و حفظ اعمال
     " اِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ !" (17 / ق)
     مراد از " مُتَلَقِّيانِ" به طورى كه از سياق استفاده مى شود دو فرشته اى است كه موكل بر انسانند و عمل او را تحويل گرفته و آنرا با نوشتن حفظ مى كنند و جمله "عَنِ الْيَمينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ،" يعنى دو فرشته اى كه يكى از طرف دست راست نشسته و يكى از طرف چپ نشسته، كه منظور از دست راست و چپ، راست و چپ آدمى است .
     اين جمله مى خواهد موقعيتى را كه نسبت به انسان دارند تمثيل كند. دو طرف خير و شر انسان را كه حسنات و گناهان منسوب به دو جهت است، به راست و چپ محسوس انســان تشبيه كند، ( وگرنه فرشتگـان موجوداتى مجردند كه در جهت قرار نمى گيرند.)
     " اِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ،" يعنى به يادآور و متوجه باش اين را كه دو فرشته عمل انسان را مى گيرنــد. منظور از اين دستــور اين است كه به علم خداى تعالى اشاره كند و بفهماند كه خداى سبحان از طريق نوشتــن اعمال انسانها به وسيله ملائكه، به اعمال انسان علم دارد، علاوه بر آن علمى كه بدون وساطت ملائكه و هر واسطه اى ديگر نسبت به انسان دارد. (1)
1- الـميزان ج: 18، ص: 520.
دو ملــك مسئـول ضبــط الفــاظ و گفتــار
     " ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ !"
" هيچ سخنى در فضاى دهان نمى آورد، مگر آن كه در همان جا مراقبان آماده

***** صفحه 220 *****
است!" (18 / ق)
     كلمه "رَقيبٌ" به معناى محافظ و كلمه "عَتيدٌ" به معناى كسى است كه فراهم كننده مقدمــات آن ضبط و حفظ است: يكى مقدمات را براى ديگرى فراهم مى كند تا او از نتيجه كار وى آگــاه شـود .
     و اين آيه شريفه بعد از جمله " اِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ،"(17 / ق) كه آن نيز درباره فرشتگان موكــل است، دوباره راجــع به مراقبــت دو فرشتــه سخن گفته، با اينكه جمله اولى تمامى كارهــاى انسان را شامل مى شــد و جمله دوم تنهـا راجـع تكلم انسان است. (1)
1- الـميزان ج: 18، ص: 521.
ملائكه محافظ انسان از حوادث
     " ... وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً ... ! "
     " ... مى فرستد بر شما نگاهبانانى ...!" (61 / انعام)
     "حَفَظَةً" كارشان حفظ آدمى است از همه بليّات و مصايب، نه تنها بلاى خصوصى.
     جهت احتياج آدمى به اين حفظه اين است كه نشئه دنيوى نشئه اصطكاك و مزاحمت و برخورد است و هيچ موجودى در اين نشئه نيست مگر اين كه موجودات ديگرى از هر طرف مزاحم آنند، آرى اجزاى اين عالم همه و همه در صدد تكامل اند و هركدام در اين مقامند كه سهم خود را از هستى بيشتر كنند.
     پر واضح است كه هيچ كدام سهم بيشترى كسب نمى كنند، مگر اينكه به همان اندازه از سهم ديگران مى كاهند، به همين جهت موجودات جهان همواره در حال تنازع و غلبه بر يكديگرند .
     يكى از اين موجودات انسان است، كه تا آنجا كه ما سراغ داريم تركيب وجوديش از لطيف ترين و دقيق ترين تركيبات موجود در عالم صورت گرفته و معلوم است كه رقبا و دشمنان چنين موجودى از رقباى هر موجود ديگرى بيشتر خواهند بود،  لذا به طورى كه از روايات هم بر مى آيد خداى تعالى از ملائكه خود كسانى را مأمور كرده تا او را از گزند حوادث و از دستبرد بلايا و مصايب حفظ كنند و حفظ هم مى كنند و از هلاكت نگهش مى دارند، تا اجلش فرا رسد. در آن لحظه اى كه مرگش فرا مى رسد، دست از او برداشته او را به دست بليات مى سپارند تا هلاك شود!(1)
1- الـميزان ج: 7، ص: 186

/ 24