***** صفحه 21 *****
اظهار نظرها درباره چاپ هاي نخست
=================================================
پس از چاپ اول 3 جلد از " معارف قرآن در الميزان " در سالهاي70، استقبال محققين و دانشمندان به جائي رسيد که ما را بر آن داشت تا قبل از آغاز مطالعه اين کتاب، سري بزنيم به سايت هاي اينترنتي و جرايد کشور، نقد و اظهار نظر هائي را که درباره چاپ قبلي اين مجموعه با ارزش از طرف پژوهشگران محترم اظهار شده است، درج کنيم:
1- " درسـايت روزنامه جمهوري اسـلامي ...www.magiran.com/npview " در صفحه عقيدتي در تاريخ 03/07/1385 درباره مجموعه "معارف قرآن در الميزان" چنين آمده است:
" معارف قرآن در الميزان نام كتابي است كه به كوشش سيد مهدي امين تنظيم گرديده و توسط سازمان تبليغات اسلامي منتشر شده است. اين كتاب با دقت تمام معارف مختلف قرآن كريم را كه در تفسير الميزان شرح و تبيين يافته است انتخاب و تلخيص كرده و با يك طبقه بندي ارزشمند موضوعي شيفتگان فرهنگ و معارف قرآني را براي دست يابي سريع به آن ياري و مساعدت نموده است .
تنظيم كننده اين معارف غني در مقدمه اي كه بر جلد اول و دوم اين كتاب نگاشته است درباره اين اثر كه در حكم كتاب " مرجع" براي آشنايي با فرهنگ و معارف قرآني است، چنين مي نويسد: ( ... نويسنده محترم روزنامه جمهوري، کلياتي از مقدمه مولف را از جلد اول و دوم کتاب نقل کرده است.)
2- " در سايت گودريدز www.goodreads.com/book/show/8553126 " که در آن از همه جاي دنيا افراد علاقمند به کتاب مي توانند بهترين کتابهائي را که خوانده اند معـرفي کنند، آقاي محمد رضــا ملائي از شهر مقدس مشهد مشخصاتي از جـلد اول " معارف قرآن در الميزان" را همراه با کتابهاي مورد علاقه اش معرفي کرده و چنين اظهار نموده است:
" ... تو تهران تو کتابخونه پيدا کردم، صد صفحه اش رو خوندم، ولي مشهد هيچ جا پيداش نکردم، آيات سنگين قرآن رو برداشته بود تفسير علامه رو آورده بود. حيف شد واقعا، اين کتاب رو هر کي داره، دو برابر قيمت ازش مي خرم، بهم اطلاع بدين ...!"
3- " روانشاد حجت الاسلام دکتر کبيري استاد دانشگاه " در يکي از سخنراني هاي خود در مسجد شفا درباره " جلد دوم معارف قرآن در الميزان" اظهار داشت:
" ... اين کتاب را اول شب باز کردم عناوين چنان جذبم مي کردند که ديدم همان شب تا آخر کتاب را خوانده ام!"
4- " سايت موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان وابسته به سازمان تبليغات اسلامي
www.tebyan.net" در موارد عديده از کتاب " معارف قرآن در الميزان" مطالب زيادي نقل کرده، از جمله در سال 1382 شرح کامل " اسماء و صفات الهي" را نقل کرده که مورد استقبال و اقتباس سايت هاي ديگر هم قرار گرفته است و تعداد بازديد کنندگان آن، در تاريخ مراجعه، به 29185 نفر رسيده بود.
***** صفحه 22 *****
1- " سايت دارالقرآن کريم www.telavat.com " نيز به معرفي " معارف قرآن در الميزان " پرداخته و مي نويسد:
" اين کتاب فرهنگ معارف قرآن است که از تفسير شريف الميزان انتخاب و تلخيص و بر حسب موضوع طبقه بندي شده است. طرح اين منبع در 9 جلد به شرح زير است:
1- معارف قرآن در شناخت خداوند؛ 2 . معارف قرآن در شناخت جهان و نظام آفرينش؛ 3. آفرينش انسان و موجودات قبل از او؛ 4. فطرت انسان؛ 5. تاريخ انسان و جريان مدنيّت و اديان الهي؛ 6. اسلام، حرکت نهايي و وراثت زمين؛ 7. تمدن و قوانين جامعة صالح و موعود اسلامي؛ 8. اصول تربيت و خانواده اسلامي؛ 9. مراحل بعدي حيات تا لقاء الله. ظاهراً تاکنون 3 جلد اول آن انتشار يافته و بقيه مجلدات آن آماده نشده است."
2- " سايت شهر مجازي قرآن www.quranct.com " از جلد اول " معارف قرآن در الميزان" مطالبي بطور مفصل در چند صفحه درباره " اسماء و صفات الهي" با سر فصل هاي زير نقل کرده است: اسماء و صفات الهي. تقسيم بندي صفات الهي. تعداد اسماء حسني.
3- " سايت Islamquest" در پاسخ پرسش هاي خوانندگان خود در موارد عديده از " معارف قرآن در الميزان" استفاده کرده است.
4- " سايت حوزه www.hawzah.net " تحت عنوان " جوانه هاي جاويد" بررسي هايي درباره: "سبک هاي تفسيري علامه طباطبائي ره و شناخت نامه الميزان،" انجام داده، منابع تفسير و کتابهاي مربوط به الميزان را شمارش کرده است و در باره " معارف قرآن در الميزان" مي نويسد:
" مجموعه معارف قرآن در الميزان که به منزله مرجع يا فرهنگ معارف قرآن است، توسط سيد مهدي امين از تفسيرالميزان انتخاب و تلخيص گرديده که بر حسب موضوع طبقه بندي شده است از اين اثر تا کنون سه جلد با عنوان معارف قرآن در شناخت خدا، معارف قرآن در شناخت جهان و معارف قرآن در شناخت ملائکه، جنّ و شيطان تدوين و توسط سازمان تبليغات اسلامي به چاپ رسيده است." " سايت حوزه" همچنين به عنوان منابع پژوهش مقطع دبيرستان، موضوع: کنش و واکنش (عمل ها و عکس العمل ها ) از " معارف قرآن در الميزان" نام برده است.
5- " سايت اسلام پديا - اصطلاحات قرآني islampedia.ir " در شرح اصطلاحات "آسمان هاي هفت گانه در قرآن" و " الحي القيوم در آيات قرآن" همچنين "رطب و يابس و کتاب مبين در قرآن" مطالب مفصلي از " معارف قرآن در الميزان" را نقل کرده است.
علاوه بر سايت هاي فوق الذکر قريب به 50 سايت ديگر نيز از مجلدات " معـارف قـرآن در الـميزان" استفاده کرده و يا آنها را به عنوان منابع تحقيق و مطالعه به خوانندگان خود معرفي کرده اند که براي رعايت اختصار از شرح آنها صرف نظر مي شود.
در حال حاضر هم -
مولف همه اين 22 جلد و 77 کتاب جيبي را در سايت اينترنتي خود تحت عنوان " معارف قرآن در الميزان" در دو نسخه PDF و WORD جهت مطالعه و دانلود و کپي برداري قرار داده که با جستجو در اينترنت اين سايت قابل مشاهده است.
نام سايت مولف:"www.Almizanref.com" و همچنين سايت:
***** صفحه 23 *****
"www.AlmizanAmin.com" است.
در سال هاي اخير موسسه قرآني تفسير جوان نسخه هاي جيبي آن را که در 77 جلد تحت عنوان " تفسير علامه يا تفسير موضوعي الميزان" تهيه شده، در سايت "www.Tafsirejavan.com " خود قرارداده تا همگان سريعا به آن دسترسي داشته باشند.
اخيرا نيز موسسه قرآني قائميه "www.Ghaemiyeh.com " در شهر اصفهان از 77 جلد مزبور در سايت خود با شيوه بسيار جامع و با فهرست ديجيتالي استفاده کرده که علاوه بر نسخه PDF از چند فرمت ديگر نيز امکاناتي براي سهولت دانلود و کپي برداري فراهم آورده است!
از سال 93 به اين طرف:
" سايت دانشجويان دانشگاه فرهنگيان تبريز " www.dft-ac-ir " نيز با قرار دادن کليه کتابهاي "معارف قرآن در الميزان" در سايت خود راه مطالعه فرهنگيان محقق و دانشمند را که تربيت کنندگان نسل آينده کشور هستند، تسهيل کرده است. "
برخي افراد يا هيئت هائي علمي نيز در پژوهش هاي خود به " معارف قرآن در الميزان" مراجعه داشتند، بانوان دانشمندي که به تأييد خود متجاوز از 25 سال در الميزان تحقيــق داشته اند، پس از دسترسي به اين کتاب، تحقيقـات خود را بر اساس عناويـن آن، از متن اصلي الميزان دنبال مي کنند.
حضرت آيت الله حاج سيد رضي شيرازي " دامة افاضاته " در روزهاي آغازين که مولف، فهرست عناوين جلد اول اين مجموعه را تهيه و به محضر معظم له ارائه نمود، پس از مطالعه کامل، توصيه فرمودند: " برخي عناوين بسيار جذاب بود و من چند بار دنبال اين بودم که اصل مطالب را بخوانم، لذا بهتر است براي اين عناوين به صورت مختصر هم شده، مطالب متن نوشته شود...!" معظم له نامي که براي کتـــاب پيشنــهاد فرمودند همان نام پر معــناي " معارف قرآن در الميزان " بود که 3 جلد اول آن در سال هاي 1370 با همان نام انتشار يافت. از آنجائي که مولف در تمام مدت تأليف کتابها از انفاس قدسي و راهنمائي هاي ارزشمند آن معلم الهي بهره مند بوده است، به عنوان سپاس، تاليف اين مجموعه را به محضر مبارک ايشان تقديم مي نمايد!
***** صفحه 24 *****
فصل اول: درباره قـرآن کـريم
مفهـوم حروف مقطّعه در قرآن
" حم عسق ! " (1 و 2 / شورى)
1- حروف مقطعه، به عنوان رابط مطالب سوره ها
با در نظر گرفتن اين كه بعضى از حروف مقطعه تنها در آغاز يك سوره آمده و بعضى از آن ها در شروع چندين سوره آمده اند، اگر كمى در اين سوره هائى كه سرآغازش يكى است، مانند سوره هاى " الم، المر، طس و حم " دقت شود، مشاهده مى شود كه سوره هائى كه حرف مقطعه اول آن يكى است، از نظر مضمون نيز شباهت به هم دارند و سياقشان يك سياق است، به طورى كه شباهت بين آن ها در ساير سـوره ها ديـده نمـى شـود!
مؤيد اين معنا، شباهتى است كه در آيات اول بيشتر اين سوره ها مشاهده مى شود. مثلاً در سوره هاى "حم" آيه اول آن يا عبارت "تِلْكَ اياتُ الْكِتابِ،" است، يا عبارتى ديگر كه اين معنا را مى رساند. نظير آن آيه هاى اول سوره هائى است كه با "المر" افتتاح شده است كه فرموده: "تِلْكَ اياتُ الْكِتابِ،" و يا عبارتى در همين معنا و نيز نظير اين در "طس"ها ديــده شده و يا سوره هائــى كه با "الم" آغاز شده، كه در بيشتر آن ها نبــودن "ريب" در اين كتــاب آمـده است و يا عبارتــى كه همين معنــا را مى رسانــد.
با در نظر گرفتن اين شباهت ها ممكن است آدمى حدس بزند كه بين اين حروف آغاز شده، ارتباط خاصى باشد!
مؤيد اين حدس آن است كه مى بينيم سوره اعراف كه با "المص" آغاز است و نيز مى بينيم سوره رعد كه با حروف "المر" افتتاح شده، مطالب هر دو قسم سوره هاى "الم" و "الر" را دارد.
2- حروف مقطعه، به عنوان كد يا رمز بين خدا و رسولش
از آن چه در بالا گفته شد، استفاده مى شود كه اين حروف رموزى هستند بين خداى تعالى و پيامبرش صلى الله عليه وآله، رموزى كه از ما پنهان شده است و فهم عادى ما راهى به درك آن ها ندارد، مگر به همين مقدار كه حدس بزنيم بين اين حروف و مضامين
***** صفحه 25 *****
كه در سوره هاى هر يك آمده، ارتباط خاصى وجود دارد!
و اى بسا اگر اهل تحقيق در مشتركات اين حروف دقت كنند و مضامين سوره هائى كه بعضى از اين حروف در ابتدائش آمده، با يكديگر مقايسه كنند، رموز بيشتــرى برايشان كشـف شود!
و اى بسا معنى آن روايتى هم كه اهل سنت از على عليه السلام نقل كرده اند، همين باشد و آن روايت به طورى كه در مجمع البيان آمده، اين است كه آن جناب فرمود: " براى هر كتـابى نقاط برجسته و چكيده اى هست و چكيده قرآن حروف الفباست!" (1)
1- الـميزان ج : 18، ص : 4
سوره استثنائى فاتحة الكتاب
اين سوره كلام خداى سبحان است، اما به نيابت از طرف بنده اش! زبان حال بنده اش است در مقام عبادت و اظهار عبوديت، كه چگونه خدايش را ثناء مى گويد، و چگـونه اظهار بندگى مى كند!
بنابراين اين سوره اصلاً براى عبادت درست شده است و در قرآن كريم هـيـچ سـوره اى نـظيـر آن ديـده نمـى شـود. چنـد نـكتـه دربـاره آن مـورد نظـر است:
1 - سوره حمد از اول تا به آخرش كلام خداست، اما در مقام نيابت از بنده اش و اين كه بنده اش وقتى روى دل متوجه به سوى او مى سازد و خود را در مقام عبوديت قرار مى دهد، چـه مى گويد!
2 - اين سوره به دو قسمت تقسيم شده است: نصفى از آن براى خدا و نصف ديـگـرى بـراى بنـده خـدا!
3 - اين سوره مشتمل بر تمامى معارف قرآنى است و با همه كوتاهى اش به تمامى معارف قرآنى اشعار دارد:
- چون قرآن كريم، با آن وسعت عجيبى كه در معارف اصولى اش و نيز در فروعات متفرع بر آن اصول دارد؛ از خالقش گرفته تا احكام، و احكامش از عبادات گرفته تا سياست و مسائل اجتماعى، وعده ها و وعيدها، داستانها و عبرتهايش؛ همه و همه بياناتش به چند اصل برمى گردد: اول توحيد، دوم نبوت، سوم معاد و فروعات آن، چهارم هدايت بندگان به سوى آن چه مايه صلاح دنيا و آخرتشان است! و اين سوره با همه اختصار و كوتاهى اش، مشتمل بر اين چند اصل است و با كوتاه ترين لفـظ و روشن ترين بيـان، بـه آن ها اشـاره نمـوده اسـت!
براى پى بردن به عظمت اين سوره كه در نماز مسلمين خوانده مى شود، بايد آن را با آن چه كه در نماز ساير اديان خوانده مى شود، مقايسه كرد! (1)
1- الـميزان ج : 1، ص : 64.
***** صفحه 26 *****
بسـم اللّـه الـرحمن الـرحيم
" بِـسْــمِ الـلّـهِ الـرَّحْــمـنِ الـرَّحـيمِ ! " (1 / حـمد)
بسم اللّه الرحمن الرحيم جزو سوره فاتحة الكتاب است، رسول خدا صلى الله عليه وآله همواره آن را مى خواند و آيــه اول سوره به حسابش مى آورد و فاتحة الكتاب را " سبع مثانى" مى ناميد. ( ازعلى عليه السلام به نقل كتاب عيون)
چون سوره حمد را مى خوانيد " بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم" را هم يكى از آياتش بدانيد و آن را بخوانيد، چون سوره حمد " ام القرآن" و " سبع مثانى" است و " بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم" يكى از آيات اين سوره است. ( از رسول اللّه به نقل ابى هريره وسيله دارقطنـى)
اين مــردم را چه مى شــود؟ خدا آنــان را بكشد! به بزرگ ترين آيه از آيات خدا پرداخته و پنـداشتنـد كـه گفتـن آن آيـه بدعــت اسـت!!؟ (از امـام صـادق عليه السلام در خصال)
محترم ترين آيه را از كتاب خدا دزديدند و آن آيه "بسم اللّه الرحمن الرحيم" است، كه بر بنــده خدا لازم است در آغــاز هر كار آن را بگويد، چه بزرگ و چه كوچك، تا مبارك شود! ( از امام باقر عليه السلام)
روايات از ائمه اهل بيت عليهم السلام در اين معنا بسيار زياد است، كه همگى دلالت دارند بر ايـن كــه " بسم اللّه الرحمن الرحيم" جزو هر سوره از سوره هاى قرآن است، مگـر سوره برائت - كه بسم اللّه ندارد!
در روايـات اهل سنــت و جماعــت نيز در اين زمينــه رواياتــى وارد شــده اســت:
" ... در همين لحظه پيش سوره اى بر من نازل شد! آن گاه شروع كردند به خواندن: بسم اللّـه الـرحمـن الـرحيـم...! " (نقل از قول رسول اللّه بوسيله انس در صحيح مسلم)
" رســول خدا غالبــا اول و آخــر سـوره را نمى فهميــد كجاســت، تا آن كه آيـه "بسم اللّه الرحمن الرحيم" نازل مى شــد و بين دو ســوره قــرار مى گرفــت." (از ابن عباس به نقل ابى داود) (1)
1- الـميزان ج : 1، ص 36.
***** صفحه 27 *****
تأثير روحانى صوت قرآن در انسان
قرآن مجيد مى فرمايد:
- " آن هائى كه خشيت از پروردگارشان دارند، از شنيدن قرآن پوست بدنشان جمع مى شود و در عين حال پوست و دل آن ها متمايل به سوى ياد خدا مى گردد، اين هدايت خداست! كه هر كه را بخواهد با آن هدايت مى كند! و كسى را كه خدا گمراه كنــد، ديگر راهنمائى نخواهد داشت!"
(23 / زمر)
اول اين آيــات، قـرآن را وصف مى كند و مى گويد:
- " تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ !" (23/زمر)
كه كلمــه " تَقْشَعِرُّ" به معناى جمــع شدن پوست بدن اســت به شــدت و از ترسى كه در اثر شنيــدن خبر دهشت آور و يا از ديدن صحنه اى مهيب، به آدم دست مى دهد و اين جمــع شدن پوســت بــدن انسان ها در اثر شنيــدن قرآن، تنهــا به خاطر اين است كه خود را در برابـر عظمت پروردگارشان مشاهده مى كنند.
پــس در چنين وضعى وقتى كلام خــداى خود را مى شنونــد متوجه ساحت عظمت و كبريائى او گشتــه و خشيت بر دلهايشان احاطــه مى يابد و پوست بدنهايشان شـروع به جمع شدن مى كند: "ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ اِلى ذِكْرِ اللّهِ! " (23 / زمر)
"تلين" بـه مـعـنـاى سكـون و آرامـش است. مى فـرمايد:
- بعد از جمع شدن پوست ها از خشيت خدا، بار ديگر پوست بدنهايشان نرم مى شــود و دلهـايشان آرامش مى يابـد، چـون به ياد خدا مى افتند و بـا همـان ياد خــدا آرامش مى يابنــد!
در جمله قبلى كه جمع شدن پوست ها را بيان مى كرد، سخنى از قلوب به ميان نمى آورد، براى اين كه مراد به قلوب، جانها و نفوس است، كه عكس العمل جانها در برابر قرآن همانا خشيت و ترس است!
اين حالت جمع شدن پوست از شنيدن قرآن، كه به ايشان دست مى دهد و آن حالت سكونت پوست ها و قلب ها در مقابل ياد خدا، خود هدايت خداست. ( اين تعريف ديگرى است بـراى هدايت از طريق لازمه آن!)
خداوند تعالى با هدايت خود هر كه از بندگانش را بخواهد هدايت مى كند و آن بندگان كسانى هستند كه استعدادشان براى اهتداء باطل نگشته است و سرگرم كارهائى چون فسق و ظلم، كه مانع هدايتند، نيستند.
رسول اللّه صلى الله عليه وآله فرمود:
- " هرگاه پوست بنده خدا از ترس خدا جمع شد، آن وقت است كه گناهش مى ريزد، آن طوركه درخت خشك برگهاى خود را مى ريزد! " (از ابن عباس منقول در مجمع البيان)(1)
1- الميزان ج : 17، ص : 389.
***** صفحه 28 *****
نفى تحريف و اختلاف در قرآن
" اَفَـلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُـرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافا كَثيرا!"
(82 / نساء)
" چرا در يكايك آيه هاى اين قرآن دقت نمى كنند با اينكه اگر از ناحيه غير خدا بود، اختلاف فراوان در آن مى يافتند !"
قرآن مجيد دعوت مى كند كه مردم در آن تدبر، در آيه به آيه آن تأمل، در احكام نازل شده يا حكمت بيان شده يا قصه و موعظه يا مطالب ديگر آن تحقيق كنند و خلاصه بــه تمام آيــات مربوط به آن اعم از مكى و مدنى و محكم و متشابه، مراجعه كنند و آيات را به يكديگــر ضميمه نمايند، تا برايشان واضح شود كه اختلافى بين آيات نيست!
وقتــى در قرآن تدبــر شــود، روشن خواهد شــد كه آيات جديــد قرآن، آيات قديمى را تصديق مى كند و بدون آن كه هيچ گونــه اختلافى بين آيــات فرض شــود، آيات شاهد يكديگرند!
در قرآن به هيچ وجه اختلاف راه ندارد! نه به صورت تناقض - كه يك عده از آيات عده ديگر را نفى كنند و با يكديگر منافات و مدافعه داشته باشند - و نه به صورت تفاوت - كه مثلاً دو آيه از نظر تشابه بيان يا متانت معانى و مقاصد با هم اختلاف داشته باشند - كه بعضى از آيات از لحاظ پى ريزى و ريشه و اساس محكم تر و شديدتر از پاره اى ديگر باشند:
" كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُود... - كتابى است كه آيات آن به هم شباهت و حقايق مكررى دارد، كه از شدت تأثير آن پوست بدن ها مى لرزد...! " (23 / زمر)
همين عدم اختلاف در قـرآن، مردم را به اين مطلب رهبرى مى كند كه قرآن كتابى است كه از طرف خداى تعالى نـازل شده و از طرف غيـر خدا نـيست، چـرا كه اگر از جانب غير خدا بود از اختلاف زياد سالم نمى ماند! (1)
1- الميزان ج : 5، ص : 26.
شمول همه جانبه قرآن
هيچ شخص متدبر در قرآن نمى تواند بى درنگ از مشاهده اين حقيقت صرف نظر نمـايد كه قرآن كتابى است كه در تمام شئون مربوط به انسان مداخله كرده است، مانند:
1 - در معارف مبدأ، معاد، خلق و ايجاد،
***** صفحه 29 *****
2 - در فضايل اخلاقـى عمومـى انسانـى،
3 - در قوانين اجتماعى و فردى، كه حاكم بر نوع انسان است و هيچ مطلب كوچـك و بزرگ از نظرش مخفـى نمانده اسـت،
4 - قصص و مطالب عبرت انگيز و مواعظ و نصايح!
قرآن مجيد همه اين ها را با بيانى معجزآسا آورده و همه مردم دنيا را دعوت كرده است كه مثل آن را بياورند. اين معارف و حقايق، در ضمن آياتى نازل شده كه در مدت قريب 23 سال، در حالات مختلف، در شب و روز، در حضر و در سفر، در جنگ و صلح، در سختى و خوشى، در تنگى و گشايش نازل شده اند، ولى با اين وصف، نه در بلاغت خارق العاده و معجز آسا، نه در معارف عاليه و حكمت هاى بلند پايه، نه در قوانين اجتماعى و فردى اين كتاب، در هيچ كدام اين ها، هيچ گونه اختلافى وجود ندارد، بلكه آخرين آيه منعطف به همان حقيقتى است كه اولين آيه تقرير كرده است و شاخ و برگ هــا و تفصيلات قــرآن، برگشت به همــان دارد كه در رگ و پــى و ريشــه آن ثابــت و برقــرار است!
تفصيلات قانونگزارى و حكمت هاى قرآن، وقتى كه تجزيه و تحليل شود، همه به نكته مركزى توحيد خالص برمى گردد، توحيد خالص قرآن را هم وقتى به صورت تركيب درآوريم، عينا همان مى شود كه از تفصيلات استفاده مى كنيم. اين خصوصيت و شأن خاص قرآن است!
كسى كه در قرآن تدبر كند و آن طور كه بايد و شايد تدبر كند، با شعور زنده و قضاوت فطرى خود حكم خواهد كرد كه كسى كه اين سخنان را گفته از كسانى نيست كه مرور ايام و تحول و تكاملى كه در موجودات مؤثر است، در او مؤثر باشد، بلكه گوينده آن خداى واحد قهار است!
1- الميزان ج : 5، ص : 27.
جاودانگى و ثبـات قرآن
" اَفَـلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُـرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافا كَثيرا!"
(82 / نساء)
" چرا در يكايك آيه هاى اين قرآن دقت نمى كنند با اينكه اگر از ناحيه غير خدا بود، اختلاف فراوان در آن مى يافتند!"
از آيه فوق چند مطلب واضح است:
1- قرآن كتابى است كـه فهم هــاى عـادى مى تواننــد آن را بـفهمند، و بـه مطـالب آن بـرسنـد،
***** صفحه 30 *****
2 - آيات قرآن مفسر يكديگرند،
3 - قـرآن كتابــى اســت كه قابــل نســخ و ابطــال، يا تكميــل و تهذيب نيست و هيچ حاكمى به هيچ وجه نمى توانــد بر آن حكومــت كند!
اگر قرآن قابليت تكميل يا ابطال را داشته باشد ناچار و به حكم ضرورت بايد قابل يك نوع تحول و تغيير باشد، ولى قرآن كه داراى اختلاف نيست، پس تحول و تغيير در آن راه ندارد و چون قابل تحول و تغيير نيست، نتيجه آن است كه قابل نسخ و ابطـال و امثـال آن نيز نمى باشد! (1)
1- الـميزان ج : 5، ص : 28.
ناسخ و منسوخ در قرآن
" ما نَنْسَخْ مِنْ ايَةٍ اَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها اَوْ مِثْلِها...!"
" ما هيچ آيتى را نسخ نمى كنيم و از يادها نمى بريم، مگر آن كه بهتر از آن و يا مثل آن را، مى آوريم...! " (106 بقره)
نسخ، يا تمام شدن عمـر حكمى از احكام
اين آيه مربوط به مسئله " نسخ" است. معلوم است كه "نسخ" به آن معنائى كه در اصطلاح فقها معروف است، از اين آيه گرفته شده است، يعنى " كشف از تمام شدن عمـر حكمى از احكام! "
از نظــر آيه نامبرده، نسخ باعث نمى شود كه خود "آيت" نسخ شده و به كلى از عالم هستى نابود گردد، بلكه "حكم" در آن عمرش كوتاه است، چون به وضعى وابسته است كه با نسخ، آن صفت از بين مـى رود و آن صفت، "صفت آيت" و "علامت بودن" است.
پس با نسخ، "اثر آن آيت" از بين مى رود و اما "خود آن آيت" باقى است، حال اثر آن يا تكليف شرعى است و يا هر چيز ديگر!
آيه فوق كلمه "نسخ" و "نسيان" را كنار هم قرار داده است و چنين معنى مى دهد كه ما عين يك آيــت را به كلى از بين نمى بريــم و يا آن كه يـادش را از دل هاى شما نمى بريــم مگر اين كه آيتــى بهتر از آن يا مثــل آن را مى آوريم!
آيت چيست؟
و امـا اين كه آيت بـودن يك آيت بـه چيست؟
بايد گفته شود: آيت ها مختلف و حيثيات نيز مختلف و جهات نيز مختلف است:
- بعضــى از قرآن آيتى است براى خــداى سبحان، به اعتبــار اين كه بشر از آوردن مثل آن عاجـز است!