راههاي كسب عزت نفس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راههاي كسب عزت نفس - نسخه متنی

طيبه چراغي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راههاي كسب عزت نفس

طيبه چراغي

عزت نفس، يكي از پايه هاي اساسي شخصيت آدمي و باعث نيل انسان به افتخار و سربلندي است. عزت نفس مايه آزادگي و والايي همت است. عزت مندان هرگز به ذلت و بندگي ديگران تن نمي دهند و سرمايه شرافت و آزادگي خود را با هيچ قيمتي معامله نمي كنند.

عزت نفس از طرفي براي تمام افراد يكي از بزرگ ترين فضيلت هاي اخلاقي است و از طرف ديگر، محرك آدمي در اجراي ديگر برنامه هاي اخلاقي تلقي مي شود. به عبارت ديگر، شرافت نفس افزون بر آن كه خود از نظر فردي صفتي نيكوست، مي تواند ضامن اجراي ديگر صفات پسنديده در محيط خانواده و اجتماع نيز به شمار آيد.

اگر انسان ها به ويژه جوانان بتوانند اين تمايل والاي فطري را همواره در درون خود زنده و حاكم نگه دارند و رفتار وگفتار خويش را با آن هماهنگ سازند، توانسته اند اساس نيك بختي انساني خود را براي تمام دوران عمر پايه گذاري كنند.1 نويسنده سعي كرده است كه در اين مقاله عزت نفس را بررسي نمايد مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:

معناي عزت

عزت حالتي است كه مانع مغلوب شدن انسان مي شود (حالت شكست ناپذيري) و در اصل از عزاز (بر وزن اساس) به معني زمين محكم و نفوذناپذير گرفته شده است.2 عزت يعني ارزشمندي، شرافت و توانايي؛ كه سرمنشأ واقعي آن خداوند متعال است چنانكه مي فرمايد: «ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا؛4 آيا نزد كافران عزت مي طلبند عزت همه نزد خداست.» (نساء 93)

عزت در پرتو آيات و روايات

با دقت در آيات قرآن درباره عزت، شايد بتوان گفت كه قرآن دو نگاه به عزت دارد. يكي نگاه از پائين به بالا كه بر طبق آن، عزت را مخصوص خداوند دانسته است.

از اين نظر، قرآن كريم در سه آيه مشابه، عزت را از آن خدا دانسته و بيان مي دارد هر كس طالب عزت است بايد از خدا بخواهد از جمله مي فرمايد: من كان يريد العزه فلله العزه جميعا؛ (فاطر 01) هر كس عزت مي خواهد، عزت يكسره از آن خداست.» پس هيچ موجودي نيست كه خودش بالذات عزت داشته باشد؛ خداوند متعال مي فرمايد: «سبحان ربك رب العزه عما يصفون؛ (صافات 081) منزه است پروردگار تو، پروردگار عزيز از آنچه وصف مي كنند.»

در اين آيه كلمه رب را به عزت اضافه كرده تا بفهماند عزت مختص خداست. پس او مقامي منيع دارد كه منيع بودنش علي الاطلاق است، يعني هيچ عامل ذاتي نمي تواند او را ذليل كند و هيچ غالبي نيست كه بر او غلبه نمايد و هيچ كس نمي تواند از تحت سلطنت او بگريزد...3

نگاه ديگر از بالا به پائين است كه در آن پرتو عزت حق تعالي شامل رسول خدا(ص) و مؤمنين گرديده است. نظير آيه 8 سوره منافقون كه خداوند مي فرمايد: «آنها ]پنهاني با هم[ مي گويند: اگر به مدينه مراجعت كرديم البته بايد اربابان عزت و ثروت، مسلمانان ذليل (فقير) را از شهر بيرون كنند و حال آنكه عزت مخصوص خداوند و رسول و اهل ايمان است...»

در دعاي عرفه به نقل از امام حسين(ع) آمده است: تمام عزت و بلندمرتبگي از آن خداست و هر كه خدا را دوست بدارد، عزيز وگرنه ضعيف خواهد بود.4 در روايات اسلامي تأكيد شده است كه مؤمن نبايد وسايل و زمينه هاي ذلت خويش را فراهم سازد؛ چون خداوند خواسته او عزيز و سربلند باشد و براي حفظ اين عزت بكوشد. امام صادق(ع) فرموده اند: «مؤمن عزيز است و ذليل نخواهد بود. مؤمن، از كوه محكم تر و پرصلابت تر است؛ چرا كه كوه را ممكن است با كلنگ ها سوراخ كرد، ولي هرگز چيزي از دين مؤمن كنده نمي شود.»5

عوامل تحقق عزت نفس

در آموزه هاي ديني، انسان مؤمن جايگاهي والا و ارزشمند دارد. اسلام بر عزيز بودن انسان تأكيد مي كند و از همين رو بر عواملي سفارش مي كند كه هم موجب عزت او هستند و هم سبب بقاي آن.

خصلت هاي نيكو عامل و اساس عزت نفس است.

انسان با انجام كارهايي همچون حفظ زبان، قناعت، صبر بر مصيبت، كظم غيظ، احسان و گذشت مي تواند به عزت كرامت نفس دست يابد. به عنوان نمونه در روايتي آمده است كه هر كس خشم خود را فرو برد، خداوند عزت او را در دنيا و آخرت زياد مي كند.6

عوامل تحقق عزت نفس

1- اطاعت خداوند

آيت الله جوادي آملي، نخستين مانع عزت نفس را تمرد و طغيان در برابر خدا مي داند. كسي كه خوي سركش دارد، نمي تواند به عزت نفس برسد. تا كسي خود را محتاج خدا نداند و به عنوان عبد احساس نكند، صلاحيت شركت در مدرسه تكريم الهي را ندارد و اين نخستين مانع است كه بايد برطرف شود.7

قرآن كريم نيز در اين باره مي فرمايد: «كلا ان الانسان ليطغي ان رآه استغني؛ (علق 796) همين كه خود را بي نياز بپندارد.»

از آن رو كه عزت، مخصوص خداست، پس هر كس خواهان عزت حقيقي است، بايد از راه اطاعت و بندگي خدا به آن برسد. اطاعت و بندگي، راهي است براي ارتباط با عزيز بي همتا، امام علي(ع) در اين باره فرموده اند: «هر كه اطاعت خدا كند، عزت يابد و قوي شود.» 8

در مقابل، نافرماني خداوند، موجب ذلت انسان در دنيا و آخرت مي شود. قوم بني اسرائيل با وجود آن همه نعمت كه خداوند به آن ها ارزاني داشته بود، ناسپاسي كردند و گوساله پرست شدند، خداوند در برابر گناه بزرگ آن ها، عذاب سختي فرستاد تا غضب پروردگار را ببينند و طعم ذلت را در اين دنيا بچشند. خداوند در قرآن مي فرمايد: «خدا مهر ذلت و فقر را بر پيشاني آن ها زد.» (بقره 61)

2- تقواي الهي

تقوا، پوششي است كه انسان را از آلودگي حفظ مي كند؛ زيرا تقوا به معناي حفظ و نگهداري از هر چيزي است كه به انسان ضرر و زيان برساند. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «هر كه مي خواهد با عزت ترين مردمان باشد، تقواي الهي پيشه كند.»9

تقوا و نگهداري نفس، سرافرازي مي آورد، راه را به انسان نشان مي دهد و نيز او را بزرگ و ارجمند و از اسارت آزاد مي كند. اميرالمومنين(ع) فرموده اند: «تقوا، عزت مي بخشد و تبهكاري، ذليل مي كند»10

3- گفتار نيك

قرآن كريم ضمن اين كه عزت را مخصوص خداوند، رسول(ص) و مومنان مي داند، راه رسيدن به آن را چنين تشريح مي كند: «سخنان پاكيزه به سوي او صعود مي كند و عمل صالح آن را بالا مي برد.» (فاطر 10)

پاكيزگي سخن، به پاكيزگي محتواي آن است و پاكيزگي محتواي آن به دليل مفاهيمي است كه بر واقعيت هاي عيني پاك و درخشان دلالت مي كند و چه واقعيتي بالاتر از ذات پاك خداوند و آيين حق و عدالت او، و نيكان و پاكاني كه در راه نشر آن گام برمي دارند. 11

4- گسستن از غيرخدا

به همان اندازه كه انسان به خدا تكيه مي كند و از غيرخدا دوري مي ورزد، عزت مي يابد؛ زيرا عزت، مخصوص خداست. قرآن كريم مي فرمايد: «آيا كساني كه كافران را به جاي مومنان دوست خود انتخاب مي كنند، عزت و آبرو را نزد آنان مي جويند، با اين كه همه عزت از آن خداست؟» (نساء 139)

عزت، از علم و قدرت سرچشمه مي گيرد و كساني كه قدرت و علمشان ناچيز است، نمي توانند منشا عزت باشند. لقمان حكيم براي تربيت فرزند خود، او را به انقطاع از دنيا و غيرخدا فرا مي خواند و چنين مي گويد: «پسرم... اگر خواهان آني كه همه عزت اين جهان را داشته باشي، از آنچه در دست مردم است، قطع طمع كن كه پيامبران فقط به سبب قطع طمعشان به آنچه مي بيني رسيدند.» 12

امام علي(ع) نيز فرمود: «ماندگاري عزت را با ميراندن طمع بجوي.» 13

در روايتي آمده است كه گروهي از انصار به پيامبر(ص) عرض كردند: اي رسول خدا! براي حاجتي نزد شما آمده ايم... حاجت ما اين است كه در پيشگاه پروردگارت، بهشت را براي ما ضمانت كني. پيامبر(ص) سرش را به زير افكند، سپس عصايش را چند بار به زمين زد و سرش را بلند كرد و فرمود: با يك شرط چنين ضمانتي را براي شما مي كنم، از هيچ كس (جز خدا) چيزي را تقاضا نكنيد.

آنان تعهد دادند در زندگي از احدي تقاضا نكنند، تا آن جا كه اگر يكي از آنان در سفر بود و سواره حركت مي كرد و تازيانه اش به زمين مي افتاد، خوش نداشته كسي بگويد تازيانه را به من بده، بلكه خودش پياده مي شد و تازيانه اش را برمي داشت يا اگر يكي از آنان در كنار سفره دستش به آب نمي رسيد، به كسي نمي گفت: آب را به من بده، بلكه خودش برمي خاست و ظرف آب را برمي داشت. 14

در احاديث مختلف، از بين بردن طمع و زندگي در تنهايي به عنوان دو عامل تحقق و پايداري عزت ذكر شده است. امام باقر(ع) پايداري عزت را در از بين بردن طمع و امام صادق(ع) تنهايي و دوري گزيدن از مردم را باعث پايداري بيشتر عزت ذكر مي كنند.15 البته اين حديث مغاير با بعد اجتماعي اسلام نيست. بلكه منظور دل كندن از مردم و نداشتن انتظارات و توقعات نابجا از آنهاست.

براساس آنچه بيان شد عزت نفس، انسان را استوار و شكست ناپذير مي سازد و هيچ چيزي مانند ذلت انسان را به تباهي نمي كشاند. ريشأ بسياري از تبهكاري ها در خواري نفس است. از اين رو، بهترين راه اصلاح فرد و جامعه، عزت بخشي و عزت آفريني است. امام صادق(ع) مي فرمايد: «هيچ كس به خوي ناپسند و زشت تكبر مبتلا نمي شود، مگر به سبب خواري و ذلتي كه در درون خود احساس مي كند.16

پيشوايان دين، مردم را به بندگي خداي يكتا و پرهيز از بندگي غير خدا دعوت كرده اند تا در پرتو آن به عزت حقيقي دست يابند؛ زيرا مؤمن در سايه ايمان خويش، خود را از نافرماني خداوند و اعمال زشت دور نگه مي دارد و به ذلت تن نمي دهد.

پي نوشت ها:

1- جوان از نظر عقل و احساسات، ج2، صص 284-728

2- مفردات الفاظ قرآن، ص 356

3- تفسير الميزان، ج71، ص215

4- ميزان الحكمه، ج8، ص4337

5- تفسير نمونه، ص 419

6- بحارالانوار، ج17، ص940

7- كرامت در قرآن، ص92

8- سيري در تربيت اسلامي، ص 221

9- سيري در تربيت اسلامي، ص212

10- نهج البلاغه، حكمت 731

11- تفسير نمونه، ج3، ص170

12- سيري در تربيت اسلامي، ص 223 و بحارالانوار، ج13، ص420

13- ميزان الحكمه، ج8، ص 0437

14- فروع كافي، ج4، ص21

15- رك: همان، صص 7341- 7344

16- تفسير نمونه، ج18، ص489

/ 1