اهمیت‏ شناخت اسباب نزول و راه‏های دست‏یابی به آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اهمیت‏ شناخت اسباب نزول و راه‏های دست‏یابی به آن - نسخه متنی

محمد هادی معرفت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اهمیت‏شناخت اسباب نزول و راه‏های دست‏یابی به آن

محمد هادی معرفت

در اهمیت‏شناخت اسباب نزول یا شان نزول باید گفت:همان گونه که می‏دانیم‏قرآن،تدریجی و در مناسبت‏های مختلف نازل شده است.بر حسب اقتضا اگرحادثه‏ای پیش می‏آمد یا مسلمانان دچار مشکلی می‏شدند،یک یا چند آیه و احیانایک سوره برای رفع مشکل نازل می‏گردید.پر واضح است که آیات نازل شده در هرمناسبتی،به همان حادثه و مناسبت نظر دارد.پس اگر ابهام یا اشکالی در لفظ یامعنای آیه پدید آید،با شناخت آن حادثه یا پیش آمد،رفع اشکال می‏کرد.در نتیجه‏برای دانستن معنا و تفسیر کامل هر آیه، باید به شان نزول آن رجوع کرد تا کاملاموضوع روشن شود.پس شان نزول می‏تواند قرینه‏ای باشد تا دلالت آیه را تکمیل‏کند و بدون آن،دلالت آیه ناقص می‏ماند.مثلا در مورد آیه ان الصفا و المروة من‏شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما... (1) اشکال شده است که‏سعی میان دو کوه صفا و مروه در حج و عمره از ارکان است،چرا به لفظ‏«لا جناح‏» (2) تعبیر شده است؟

معنای ظاهری آیه چنین است:گناهی نیست که میان آن دو کوه سعی نمایید.این‏عبارت جواز را می‏رساند نه وجوب را.ولی با مراجعه به شان نزول آیه روشن‏می‏شود که این عبارت برای رفع توهم گناه آمده است،زیرا پس از صلح حدیبیه درسال ششم هجری مقرر شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و صحابه سال بعد برای انجام مراسم‏عمره به مکه مشرف شوند و در این قرار داد چنین آمده بود که به مدت سه روزمشرکان بت‏های خود را از اطراف بیت و هم چنین از روی کوه صفا و مروه بردارند تامسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند.پس از گذشت‏سه روز بت‏هابرگردانده شد.برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند وبا بازگرداندن بت‏ها،چنین گمان بردند که با وجود بت‏ها،سعی میان صفا و مروه‏گناه است.آیه مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نکنند،زیرا اساساسعی از شعائر الهی است و وجود بت‏ها امر عارضی است و به آن زیان‏نمی‏رساند (3). لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شان نزول کاملا واضح و روشن می‏شودو مساله جواز یا وجوب سعی در کار نیست،بلکه صرفا«دفع توهم منع‏»است.

یعنی با وجود بت‏ها منعی از انجام سعی نیست.پس شناخت اسباب نزول نقش‏اساسی در فهم و پی‏بردن به معانی بسیاری از آیات ایفا می‏کند (4).

راه شناخت و پی‏بردن به اسباب نزول بسی دشوار است،زیرا پیشینیان در این‏زمینه مطلب قابل توجهی ثبت و ضبط نکرده‏اند،جز اندکی که کاملا چاره سازنیست.شاید یکی از علل عدم ضبط دقیق این بود که خود به وضع آشنا بودند ودیگر نیازی نمی‏دیدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند برای آینده‏ثبت کنند.بعدها روایاتی در این زمینه فراهم شد که بیش‏تر دارای ضعف سند و غیرقابل اعتماد بوده و احیانا اعمال غرض در کار وجود داشته است.به ویژه در دوران‏تاریک حکومت‏بنی امیه که از روی غرض ورزی،آیات بی‏شماری با تنظیم شان‏نزول‏های ساختگی،طبق دل خواه تفسیر و تاویل شده است.از امام احمد بن حنبل‏در این باره نقل شده:«سه چیز اصل و پایه درستی ندارد:روایاتی که درباره‏جنگ‏های صدر اسلام ثبت‏شده،روایاتی که درباره فتنه‏های آخر الزمان گفته شده وروایاتی که درباره تفسیر و تاویل قرآن آورده‏اند».امام بدر الدین زرکشی از برخی‏محققین نقل می‏کند: «مقصود بیش‏ترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست،نه‏این که همه آن‏ها قابل اعتماد نباشند» (5).معروف‏ترین کسی که در این باره روایاتی‏جمع آوری کرده است،ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری(متوفای 468)

است که جلال الدین سیوطی(متوفای 911)بر او خرده گرفته و می‏گوید که درفراهم کردن روایات ضعیف همت گماشته،صحیح و سقیم را به هم آمیخته وبیش‏تر روایات خود را از طریق کلبی از ابی صالح از ابن عباس آورده است که جداواهی و ضعیف است (6)... سپس خود سیوطی در این زمینه رساله‏ای نگاشته به نام‏لباب النقول(برگزیده‏های منقول)که خود نیز در انتخاب روایات از روایت‏های‏ضعیف،مصون نمانده است.مثلا درباره آیه و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین،و اصبر و ما صبرک الا بالله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیق‏مما یمکرون،ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون (7) نوشته است که پیامبر صلی الله علیه و آله‏آن‏گاه که بر سر نعش حمزه ایستاد و او را بدان حالت زار یافت،فرمود:«لامثلن‏بسبعین منهم مکانک،هر آینه با هفتاد نفر از آنان(قریش)همان کنم که با تو کردندبریدن گوش و بینی و پاره کردن شکم‏».آن گاه جبرئیل این آیات را نازل نمود و او را ازاین کار منع کرد (8)...در حالی که سوره نحل از سوره‏های مکی است.سال‏ها پیش ازجنگ احد که در مدینه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد،نازل شده است.به علاوه‏از مقام پیامبر صلی الله علیه و آله که تربیت‏شده آیین اسلام است و هم‏واره عدل و انصاف را درزندگی خود پیش گرفته،کاملا به دور است که چنین اندیشه ناعادلانه‏ای را به خودراه دهد.آری آیات فوق در مکه موقعی که مسلمانان مورد شکنجه کفار بودند نازل‏شد که هرگز تجاوز نکنید و بهتر است‏شکیبا باشید (9).

سبب نزول یا شان نزول

چه فرقی میان این دو عبارت وجود دارد؟بیش‏تر مفسرین فرقی میان این دوقایل نشده‏اند و هر مناسبتی را که ایجاب کرده است آیه یا آیه‏هایی نازل شود،گاه‏سبب نزول و گاه شان نزول گفته‏اند.در صورتی که میان این دو عبارت فرق است،ازاین جهت که شان نزول اعم از سبب نزول است.هر گاه به مناسبت جریانی درباره‏شخص و یا حادثه‏ای،خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض احکام،آیه یاآیاتی نازل شود همه این موارد را شان نزول آن آیات می‏گویند،مثلا می‏گویند که‏فلان آیه درباره عصمت انبیا یا عصمت ملائکه یا حضرت ابراهیم یا نوح یا آدم نازل‏شده است که تمامی این‏ها را شان نزول آیه می‏گویند.اما سبب نزول،حادثه یاپیش آمدی است که متعاقب آن،آیه یا آیاتی نازل شده باشد و به عبارت دیگر آن‏پیش آمد باعث و موجب نزول گردیده باشد.لذا سبب،اخص است و شان اعم.

راه یافتن به اسباب نزول

چون اسباب نزول از راه نقل روایت‏به دست می‏آید و متاسفانه وقایع و حوادث‏در گذشته ضبط نمی‏شد،بنابر این غالب روایات منقول چندان منابع قابل اعتمادی‏نیستند،جز اندکی که بیش‏تر آن‏ها ضعیف السند یا متعارض و متهافت است.

واحدی در اسباب النزول می‏گوید:«جایز نباشد در اسباب نزول آیات چیزی گفته‏شود،مگر آن که روایت صحیح و قابل اعتمادی در دست‏باشد و از کسانی روایت‏شده باشد که خود شاهد حوادث اتفاق افتاده آن زمان بوده باشند.نه آن که از روی‏حدس و گفته‏های بی‏اساس،سخنی گفته باشند».سپس از ابن عباس روایت می‏کندکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«از نقل حدیث‏بپرهیزید مگر بدان علم و شناخت صحیح‏داشته باشید،زیرا هر کس بر من و قرآن دروغی ببندد،جای گاه خود را در آتش‏فراهم ساخته است‏». لذا سلف صالح از هر گونه سخن درباره قرآن خودداری‏می‏کردند.محمد بن سیرین می‏گوید:«از عبیده،یکی از سرشناسان تابعین، درباره‏تفسیر آیه‏ای از قرآن پرسشی نمودم گفت:رفتند کسانی که می‏دانستند در چه جهت‏قرآن نازل شده است‏».یعنی علم به اسباب النزول داشته‏اند.واحدی می‏گوید:«دراین زمان بسیارند کسانی که در این زمینه دروغ پردازی‏های فراوانی دارند،لذا برای‏رسیدن به حقایق قرآن باید راه احتیاط را پیمود» (10).سخن امام احمد بن حنبل دراین باره گذشت:«ثلاثة لا اصل لها:المغازی و الفتن و التفسیر».جلال الدین سیوطی،با تمام توانی که در این زمینه‏ها دارد،نتوانسته است‏بیش از 250 حدیث مسند،اعم از صحیح و سقیم جمع آوری کند (11) ،ولی خوشبختانه در مکتب اهل بیت علیهم السلام‏روایات فراوانی است که به گونه صحیح از طرق ایشان به دست ما رسیده است و تابه حال بیش از چهار هزار روایت در این زمینه جمع آوری شده است (12).

منابعی که امروزه در دست داریم و برای دستیابی به اسباب نزول مورد استفاده‏قرار می‏گیرند تا حدودی قابل اطمینانند.مانند جامع البیان طبری،الدر المنثورسیوطی،مجمع البیان طبرسی،تبیان شیخ طوسی و علاوه بر آن‏ها کتاب‏هایی نیزبه طور خاص درباره اسباب نزول نگاشته شده است،مانند اسباب النزول واحدی ولباب النقول سیوطی.البته در این نوشته‏ها صحیح و سقیم در هم آمیخته و بایستی باکمال دقت در آن‏ها نگریست.تشخیص درست از نادرست،مخصوصا در مواردتعارض،به یکی از راه‏های زیر امکان دارد:

1- باید سند روایت،به ویژه آخرین کسی که روایت‏به او منتهی می‏شود مورداطمینان باشد.یعنی یا معصوم باشد یا صحابی مورد اطمینان،مانندعبد الله بن مسعود و ابی بن کعب و ابن عباس که در کار قرآن سر رشته داشته و موردقبول امت‏بوده‏اند.و یا از تابعین عالی قدر باشد،مانند مجاهد،سعید بن جبیر وسعید بن مسیب که هرگز از خود چیزی نمی‏ساختند و انگیزه دروغ پردازی‏نداشته‏اند.

2- باید تواتر یا استفاضه(کثرت نقل)روایات ثابت‏شده باشد،گر چه با الفاظمختلف ولی مضمونا متحد باشند و در صورت اختلاف در مضمون،قابل جمع‏باشند.در این صورت اطمینان حاصل می‏شود که خبر مذکور صحیح است،مانندروایاتی که درباره تحویل قبله و اسباب نزول آیات مربوط وارد شده است.

3- باید روایاتی که درباره سبب نزول آیات وارد شده است،به طور قطعی اشکال‏را حل و ابهام را رفع می‏کند.که این خود شاهد صدق آن حدیث‏خواهد بود،گر چه ازلحاظ سند به اصطلاح علم الحدیث روایت صحیح یا حسن نباشد.بیش‏تر وقایع‏تاریخی از همین قبیل هستند که با ارتباط دادن چند واقعه تاریخی به صحت‏یک‏جریانی پی می‏بریم و آن را می‏پذیریم و گرنه از راه صحت اسناد امکان پذیرش‏نیست.در مورد آیه‏«نسی‏ء»مطلب از همین قرار است.

در سوره توبه آمده است: «انما النسی‏ء زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه‏عاما و یحرمونه عاما لیواطؤا عدة ما حرم الله فیحلوا ما حرم الله،زین لهم سوء اعمالهم والله لا یهدی القوم الکافرین، (13) نسی‏ء[ جا به جا کردن و تاخیر ماه‏های حرام]فزونی در کفر[مشرکان]است که با آن،کافران گم‏راه می‏شوند.یک سال آن را حلال و سال‏دیگر آن را حرام می‏کنند تا به مقدار ماه‏هایی که خداوند حرام کرده موافق سازند[وعدد چهار ماه به پندارشان تکمیل گردد]و به این ترتیب آن چه را خدا حرام کرده،حلال گردانند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند گروه‏کافران را هدایت نمی‏کند».

جنگ در ماه‏های حرام ممنوع بود و دلیل آن،برای به وجود آمدن امنیت درمسیر رفت و آمد عرب که از دورترین نقاط جزیره برای حج در سه ماه ذو القعده،ذو الحجه و محرم و در ماه رجب برای ادای عمره به مکه سفر می‏کردند،بوده است.

ولی زورگویان قبایل عرب هرگاه در آستانه پیروزی بر قبیله دیگر قرار می‏گرفتند واحیانا یکی از ماه‏های حرام پیش می‏آمد،جای آن ماه را با ماه دیگر عوض‏می‏کردند.مثلا می‏گفتند فعلا ماه رجب را از جای خود بر می‏داریم و ماه شعبان راجلو می‏آوریم و با این توجیه به جنگ خود ادامه می‏دادند و در احکام الهی و سنت‏جاری تصرف می‏کردند.این شیوه ناپسند در سال نهم هجری به کلی ممنوع شد (14).

بنابر این آن چه در سبب نزول آیه آمده است‏با جملات آیه تطبیق می‏کند و قرائن وشواهد هم مطلب را تایید می‏کند و از معنای آیه هم رفع ابهام می‏کند،گر چه از نظرسند قوی نباشد.موارد دیگر را می‏توان بر اساس این قاعده تبیین نمود.

حضور ناقل سبب

آیا شرط است ناقل سبب نزول خود شاهد حادثه باشد؟بیش‏تر علما حضورناقل اول سبب نزول را شرط کرده‏اند تا سند روایت از خود واقعه منقطع نباشد،وسند تا وی نیز متصل بوده باشد.واحدی می‏گوید:«لا یحل القول فی اسباب النزول‏الا بالروایة و السماع ممن شاهدوا التنزیل و وقفوا علی الاسباب و بحثوا عن‏علمها» (15).ولی دیگران علم قطعی ناقل را به سبب نزول کافی می‏دانند و حضور او رادر حادثه شرط نمی‏دانند.حاکم نیشابوری در علم الحدیث گفته است:«اگرصحابی‏ای که زمان وحی و نزول قرآن را درک کرده است‏بگوید:آیه کذا در حادثه‏کذا نازل شد،این کلام به منزله حدیث مسند است.یعنی حدیث،منقول ازپیامبر صلی الله علیه و آله تلقی می‏شود» (16).این قول صحیح‏تر به نظر می‏رسد،زیرا حضور ناقل بافرض قاطع بودن،عادل بودن و صادق بودن او در گفتار خود،شرط نیست و صرفاوثاقت و درستی و مورد اعتماد بودن او مورد نظر است.به همین دلیل روایات‏منقول از ائمه اطهار علیهم السلام درباره قرآن برای ما اطمینان بخش است و مورد پذیرش‏قرار می‏گیرد.

پی‏نوشتها:

1- بقره 2:158.

2- جناح معرب گناه است.

3- ر.ک:تفسیر عیاشی،ج 1،ص 70.

4- ر.ک:التمهید،ج 1،ص 243 به بعد.

5- البرهان،ج 2،ص 156.

6- ر.ک:لباب النقول در حاشیه جلالین،ج 1،ص 11.

7- نحل 16:128-126.

8- ر.ک:لباب النقول در حاشیه جلالین،ج 1،ص 213.

9- ر.ک:التمهید،ج 1،ص 253-247.

10- اسباب النزول،ص 4.

11- ر.ک:الاتقان،ج 4،ص 257-214.

12- این روایات به وسیله جناب آقای برهان جمع آوری شده است و در ده مجلد آماده چاپ است.

13- توبه 9:37.

14- ر.ک:تفسیر طبرسی،ج 5،ص 29.

15- اسباب النزول،ص 4.

16- المستدرک،ج 2،ص 258 و 263.معرفة علوم الحدیث،ص 20-19.

/ 1