بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ابوعقيل انصارى: حثجاث يا حثحاث،معروف به صاحبالصاع از تيره بنىانيف اراشى[77]و از هم پيمانان بنىعمرو*بنعوف[78]طبرى به نقل از قتاده، نامش را حبحاب، و شيخ طوسى حجاب بنعثمان ذكر كردهاست[79] كهگويا طبق نقل طبرى، تصحيف «حبحاب ابوعقيل» باشد; چنانكه دو نام اوّل نيز تصحيف يكنام است. وى از مسلمانان تهىدست بود[80] و باكارگرى، امرار معاش مىكرد.[81] اززندگى و مرگ وى اطلاع چندانى در دست نيست.گروهى از مفسّران، جمله «والَّذينَ لا يَجدونَ اِلاّ جُهدَهُم» در آيه 79 توبه/9 رادرباره ابوعقيل دانستهاند. خداوند مىفرمايد: «اَلَّذينَ يَلمِزونَالمُطَّوِّعينَ مِنَ المُؤمِنينَ فِى الصَّدَقـتِ والَّذينَ لا يَجِدونَ اِلاّجُهدَهُم فَيَسخَرونَ مِنهُم سَخِرَ اللّهُ مِنهُم ولَهُم عَذابٌ اَليم= آنان كه ازمؤمنانِ داوطلب، در صدقاتشان عيبجويى* مىكنند، و كسانى را كه [براى انفاق* در راه خدا]جز به مقدار [ناچيز]توانايى خود دسترسى ندارند، به تمسخر مىگيرند، خدا آنان را مسخره مىكند، و براىآنها عذاب دردناكى است».در نقلى از ابنعباس، ربيعبنانس[82] و قتاده[83]آمده است كه وقتى رسولخدا(صلى الله عليه وآله)مؤمنان را به آوردن صدقه* تشويقكرد، برخى از آنان صدقاتى آوردند كه مورد تمسخر* منافقان قرار گرفت و از سوى آنانبه ريا* متهم شدند. ابوعقيل نيز يك صاع (حدود سه كيلو) خرما آورد و گفت: جز 2 صاعخرما چيزى نداشتم كه آن را نيز شب پيشين با آبكشى براى نخلستانى، مُزد گرفتم. يكصاع را براى خانوادهام نگه داشتم و ديگرى را براى شما آوردم. منافقان با استهزا*ىوى گفتند: خداوند از اين صدقه ابوعقيل بىنياز است.[84] بهدنبال آن، آيهپيشين نازل شد و آنان را توبيخ كرد و به عذاب الهى وعدهشان داد.بخارى با نقل اين جريان از ابنمسعود، مقدار صدقه ابوعقيل را نصف صاع ذكر كرده[85] وميبدى با توجه به سياق آيات، زمان پرداخت آن را در آستانه عزيمت پيامبر(صلى اللهعليه وآله)به تبوك* و براى تأمين هزينه جنگ دانسته است.[86]منابعاسباب النزول، واحدى; الاستيعاب فى معرفة الاصحاب; الاصابةفى معرفة الصحابه; التبيان فى تفسير القرآن; جامعالبيان عن تأويل آى القرآن;السيرة النبويه، ابنهشام; صحيح البخارى; كشفالاسرار و عدةالابرار.اسماعيل اسماعيلى[77]. الاستيعاب، ج4،ص279; الاصابه، ج7، ص233.[78]. جامعالبيان،مج6، ج10، ص248; الاستيعاب، ج4، ص279.[79]. التبيان، ج5، ص266.[80]. جامعالبيان،مج6، ج10، ص248; كشفالاسرار، ج4، ص181.[81]. جامعالبيان، مج6،ج10، ص248; التبيان، ج5، ص266.[82]. الاستيعاب، ج4،ص279ـ280.[83]. اسباب النزول، ص210;التبيان، ج5، ص266.[84]. السيرة النبويه،ج4، ص551; جامعالبيان، مج6، ج10، ص250.[85]. صحيح البخارى،ج5، ص245، ح4668.[86]. كشفالاسرار، ج4،ص181.