بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اِستضعاف: ناتوانى تحميلىدر شناخت حق يا عمل به آناستضعاف از ريشه ضَعْف و ضُعف است كه در دو معناى «ضعيف يافتن» يا «ضعيفشمردن» و «به ضعف كشاندن» كاربرد دارد.[39]پديدهاستضعاف غالباً در برابر نوعى برترىطلبى نمايان مىشود. كاربرد واژه استضعاف دربرابر «استكبار»* در بسيارى از آيات، گواهى بر اين سخن است. اين ويژگى معنايىاستضعاف و كاربرد قرآنى آن سبب شده است كه در پى رويكرد اجتماعى مسلمانان به قرآن،معنايى اصطلاحى براى استضعاف در تقابل با اصطلاح استكبار در ادبيات سياسى اجتماعىمسلمانان فراهم آيد. از اين دو اصطلاح براى تقسيم جوامع انسانى به دو طبقه«مستضعَف» و «مستكبِر» استفاده مىشود; مستضعفين كسانى هستند كه بيرون از كانونقدرت و ثروت زندگى را با محروميت از امكانات رفاهى و معيشتى موجود در جامعهمىگذرانند.در فرهنگ اسلامى، مستضعف كسى است كه در شناخت حق يا عمل به آن ناتوان شدهباشد.واژه استضعاف در قرآن نيامده است; اما مشتقات آن مجموعاً 13 بار بهكاررفته كه 8 مورد آن بهصورت فعلى و در قالب واژههاى «اُسْتُضْعِفُوا» (اعراف/7،75;قصص/28،5; سبأ/34، 31ـ33)، «اِستَضْعَفُونى» (اعراف/7، 150)، «يُستضعَفُون» (اعراف/7،137) و «يَستضعِفُ» (قصص/28،4)آمده است و 5 مورد ديگر بهگونه اسم مفعول بهصورت «مستضعفين» (نساء/4،75، 97ـ98،127) و «مستضعفون»(انفال/8،26) استعمال شدهاست.شرايط تحقق استضعاف:در قرآن استضعاف در دو ساحت شناخت حق و عمل به آن مطرح است. در نتيجه كسىكه دستكم در يكى از اين دو محدوده دچار ناتوانى و محروميت شده باشد مستضعَفخوانده مىشود.[40] باتوجه به اينكه مستضعَف در قيامت از شفاعت شفيعان[41] و بخششخداوند بهرهمند است[42](نساء/4، 98ـ99) قرآن (نساء/4،97ـ98; سبأ/34،32) و روايات[43]دينى براى شناساندن ويژگيهاى مستضعفان، پديده استضعاف را در هر يك از دو مؤلفهزيست مؤمنانه (شناختِ دين و عمل به آن) همراه با شرايطى معرفى كرده است، بر ايناساس، استضعاف در شناخت دين يا بايد از زمينههاى درونى چون ناتوانى در ادراكبرخاسته باشد، يا آنكه به سبب عوامل بيرونى مانند دسترسى نداشتن به عالمان يا متوندينىزمينه شناخت دين فراهم نباشد[44]، ازاينروكسى كه با وجود توانايى، همچنان به مبانى دينى جاهل باشد اصطلاحاً «جاهل مُقصِّر»خواندهمىشود.[45]امّا استضعاف در عمل به وظايف دينى پس از شناخت دين، به سبب ناتوانى انساندر عمل به فرايض دينى واقع مىشود و بايد بر اثر عوامل بيرونى مانند جلوگيرىكافران از عمل به واجبات دينى و ناتوانى مؤمن از مهاجرت به سرزمينى ديگر حاصل شود:«اَلَم تَكُن اَرضُاللّهِ وسِعَةً فَتُهاجِروا فيها» (نساء/4،97)، بنابراين، استضعاف، يابهصورت مطلق و در همه احكام دين يا بهصورت نسبى و در برخى از مسائل آن رخ مىدهدو مستضعف هيچ نقشى در استضعاف خود ندارد، بلكه اين عوامل ناخواسته درونى و بيرونىاست كه او را از راهيابى به مرتبه زيستى كاملا مؤمنانه ناتوان ساخته است، ازاينروقرآن، ضعف و فرودستى را به تنهايى موجب استضعاف نمىشمرد و سخنان كسانى از «ضعفاء»را حكايت مىكند كه كفر ورزيدند و در قيامت كفر خود را به مستكبران نسبت مىدهند واز آنان مىخواهند بخشى از عذابى را كه در آن گرفتارند تحمل كنند: «فَقالَالضُّعَفـؤُالِلَّذينَ استَكبَروا اِنّا كُنّا لَكُم تَبَعـًا فَهَل اَنتُم مُغنونَ عَنّا مِنعَذابِ اللّهِ مِن شَىء...». (ابراهيم/14،21; غافر/40،47) همچنين استگفتوشنود مستكبران و مستضعفانى كه با امكان هدايت، به كفر گراييدند[46]: «...ولَو تَرى اِذِالظّــلِمونَ مَوقوفونَ عِندَ رَبِّهِم يَرجِعُ بَعضُهُم اِلى بَعض اَلقَولَيَقولُ الَّذينَ استُضعِفوا لِلَّذينَ استَكبَروا لَولا اَنتُم لَكُنّامُؤمِنين...» (سبأ/34، 31ـ33)، افزون بر اين دو دسته از آيات، قرآنمستضعفانى را كه با امكان مهاجرت، در سرزمين كفر ماندهاند و در پاسخ فرشتگانشرايط زندگى خود را استضعافى ترسيم كردهاند، اهل جهنم مىداند. (نساء/4،97)چون استضعاف واقعى، عفو خداوند را به همراه دارد: «فَاُولـئِكَ عَسَى اللّهُ اَن يَعفُوَعَنهُم...» (نساء/4،99) مىتوان گفت تعابيرى چون: «الَّذينَ استُضعِفوا» (سبأ/34،31ـ33)، «المستضعفين»(نساء/4،97) و «الضعفاء»(ابراهيم/ 14، 21; غافر/ 20، 47) درباره برخى از اهل جهنم بيانگر استضعاف واقعىآنان نيست، بلكه اين گروه تنها ادعاى استضعاف دارند، چنانكه عدم پذيرش عذر مدعياناستضعاف به سبب امكان مهاجرت در آيه 97 نساء/4 و بلافاصله معذور دانستن مستضعفانواقعى، بر اين مطلب گواهى مىدهد:«اِنَّ الَّذينَ تَوَفّـهُمُ المَلـئِكَةُ ظالِمى اَنفُسِهِم قالوا فيمَكُنتُم قالوا كُنّا مُستَضعَفينَ فِى الاَرضِ قالوا اَلَمتَكُن اَرضُ اللّهِوسِعَةً فَتُهاجِروا فيها فَاُولـئِكَمَأوهُم جَهَنَّمُ... اِلاَّ المُستَضعَفينَمِنَ الرِّجالِ...لايَستَطيعونَ حيلَةً ولا يَهتَدونَ سَبيلا» (نساء/4،97ـ98)عوامل اجتماعى استضعاف:به هر اندازه كه مناسبات اجتماعى از عدالت تهىشود و رابطه حاكمان «اِنَّفِرعَون...»(قصص/28،4) يا مردم: «قالَالمَلاَُالَّذينَ استَكبَروا مِن قَومِهِ...» (اعراف/7،75) بر پايه برترىطلبى:«...عَلا فِى الاَرض»(قصص/28،4)، بر ضعف كشاندن حاكمان برحقّ و نافرمانى از آنان: «اِنَّ القَومَ استَضعَفونى» (اعراف/7،150)،فساد گرايى و محروميت افراد زير سلطه از حقوق انسانى باشد، استضعاف رخمىنمايد: «اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِىالاَرضِ وجَعَلَ اَهلَها شِيَعـًا يَستَضعِفُ طَـائِفَةً مِنهُم يُذَبِّحُاَبناءَهُم ويَستَحيى نِساءَهُم اِنَّهُ كانَ مِنَ المُفسِدين» (قصص/28،4)بررسى آيات مربوط به استضعاف نشان مىدهد كه انباشت ثروت و اشرافيت در بخشى ازجامعه به همراه كمى نفرات و تفرقه در طبقات ديگر اجتماع، زمينه زبونى و استضعاففرودستان را به وسيله مستكبران فراهم مىآورد. قرآن با عنوان «ملاء» از اشراف وثروتمندان مستكبر[47]همچون قومصالح(عليه السلام) ياد مىكند كه از مستضعفانى كه به صالح(عليهالسلام)ايمان آوردهاند با انكار مىپرسند: آيا مىدانند كه صالح از جانب خداوندآمده است. (اعراف/7،75) در جايى ديگر داستان قوم بنى*اسرائيل را بازگو مىكند كهفرعون با تقسيم آنان به گروههاى مختلف، گروهى از آنان را به ضعف و ناتوانى مىكشيد.(قصص/28،4) در آيه 26 انفال/8 به مسلمانان يادآور مىشود كه پيش از اسلام، گروهىاندك و مستضعف بودند كه مىترسيدند آنان را بربايند: «واذكُروا اِذ اَنتُم قَليلٌ مُستَضعَفونَفِى الاَرضِ تَخافونَ اَن يَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ...» و در آيه150اعراف/7 نيز هارون، قومش را كه به دست آنان از جايگاه رهبرى بر كنار و در معرضكشته شدن به وسيله قوم موسى قرار گرفته بود، سبب استضعاف خود مىداند.[48] براساس اين آيات، اميرمؤمنان على(عليه السلام)[49] و ديگرائمه[50]:خود را مستضعف مىدانستند و اراده خداوند بر امامت و استخلاف مستضعفان در زمين را:«و نُريدُ اَن نَمُنَّعَلَىالَّذينَ استُضعِفوا فِى الاَرضِونَجعَلَهُم اَئِمَّةً ونَجعَلَهُمُالورِثين» (قصص/28،5)در حق خود با ظهور مهدى موعود(عج) صادق مىدانستند.همه كسانى كه در هر دورهاى در استضعاف مستكبران روزگار خود گرفتار آمدهاندبايد با عبرتآموزى از سرنوشت مستضعفانِ اقوام گذشته، صابرانه در راه حق بايستند[51](اعراف/7،137) و تسليم تبليغات مستكبران نگردند (سبأ/34، 33) و پيروى از آنان رابرنگزينند (ابراهيم/14،21) و اگر مستكبران امكان زندگى مؤمنانه را از آنان گرفتنددر صورت توانايى، مهاجرت كنند[52](نساء/4،97) و همه مسلمانان نيز وظيفه دارند در راه نجات مستضعفان تلاشكنند[53]: «و ما لَكُم لا تُقـتِلونَ فىسَبيلِ اللّهِ والمُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ والوِلدن» (نساء/4،75)منابعبحارالانوار; التحقيق فى كلمات القرآن الكريم; تفسيرالتحرير والتنوير; تفسير راهنما; التفسير الكبير; تفسير كنزالدقائق و بحرالغرائب;تفسير المنار; تفسير نورالثقلين; جامعالبيان عن تأويل آى القرآن; الجامع لاحكامالقرآن، قرطبى; الجواهر الحسان فى تفسير القرآن، ثعالبى; روح المعانى فى تفسيرالقرآن العظيم; الفرقان فى تفسير القرآن; قاموس قرآن; مجمع البحرين; مجمع البيانفى تفسير القرآن; مفردات الفاظ قرآن; الميزان فى تفسيرالقرآن.حسين غفارى، غلامرضا قدمى[39]. مفردات، ص507;مجمع البحرين، ج3، ص19; التحقيق، ج7، ص31، «ضعف».[40]. الميزان، ج5، ص51.[41]. بحارالانوار، ج69،ص171.[42]. الميزان، ج5، ص51ـ52;تفسير المنار، ج5، ص358.[43]. بحارالانوار، ج69،ص171; نورالثقلين، ج1، ص536ـ539.[44]. بحارالانوار، ج69،ص95ـ103; نورالثقلين، ج1، ص536ـ539; كنزالدقائق، ج3، ص513ـ519.[45]. الميزان، ج5، ص51.[46]. روح المعانى، مج4،ج5، ص184; التحريروالتنوير، ج22، ص209; الميزان، ج16، ص382.[47]. قاموس قرآن، ج6،ص271.[48]. جامع البيان، مج6،ج9، ص90; مجمع البيان، ج4، ص742.[49]. مجمع البيان، ج7،ص375.[50]. بحارالانوار، ج24،ص167ـ168.[51]. راهنما، ج6، ص218ـ219.[52]. تفسير قرطبى، ج5،ص222; تفسير المنار، ج5، ص356ـ357.[53]. التفسير الكبير،ج10، ص181; تفسير قرطبى، ج5، ص180.