مباني روش شناسي علوم قرآني نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مباني روش شناسي علوم قرآني - نسخه متنی

عباس‌ ايزد‌پناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
مباني روش شناسي علوم قرآني

عباس‌ ايزد‌پناه

عضو هيئت علمي دانشگاه قم

چكيده

اين مقاله درصدد تبيين مباني وزيرساخت‌ها كلان روش‌شناسي علوم قرآني است كه درچهار محور به بحث و بررسي علوم قرآني، روش‌شناسي علوم قرآني، جايگاه روش‌شناسي علوم قرآني، روش‌شناسي علوم قرآني در پرتو نگرش‌شناسي و تمايز و تشابه روشهاي علوم قرآني. نخست مفهوم علوم قرآني در فرهنگ كلاسيك مطرح مي‌شود و سه علم مورد تعريف و شناسايي قرار مي‌گيرد: فلسفه علوم قرآني درميان روش‌شناسي عمومي تحقيق، روش‌شناسي علوم، روش‌شنايس علوم اسلامي و روش‌شناسي احياي دين تبيين مي‌گردد و آنگاه، رابطه روش‌شناسي علوم قرآني با نوف نگرش به قرآن مورد بررسي قرار‌ مي‌گيرد و برگزوم بازسازي و اصلاح نگرش به قرآن تاكيد مي‌شود و سرانجام، تمايز و تشابه روشهاي علوم قرآني مطرح مي‌گردد و موضوع‌شناسي و نوع نگرش ما به آن به عنوان قابل دفاع‌ترين نظريه در تبيين فلسفي تمايز و تشاره روشها معرفي مي‌شود.

كليد واژه‌ها: روش‌شناسي علوم قرآني، هويت‌شناسي علوم قرآني، جايگاه روش‌شناسي علوم قرآني،‌ تمايز و تشابه روش‌هاي علوم قرآني.

1. مقدمه

علم در لغت به مفهوم دانايي است كه به صورت تصوري يا تصديقي و هر كدام به گونه بديهي و نظري مصداق پيدا مي‌كنند. البته اين دانايي ممكن است به نحو شهودي و حضوري نيز محقق شود كه اهل عرفان بر آن تاكيد ويژه‌اي دارند. اما در اصطلاح فلاسفه يونان باستان و قرون وسطي به مطلق دانستني‌هاي داراي مبادي و مسائل روشمند و داراي موضوع و رئوس ثمانيه يا اصول هشتگانه اطلاق مي‌شده است؛ ولي پس از پيدايش فلسفه حسي و تجربي به ويژه پوزيتيويسم منطقي، علم به مفهوم دانش تجربي شناخته شد و در فلسفه ماترياليسم ديالكتيك و عرف علم محوران، تنها راه نيل به واقع قلمداد گرديد.

علوم به لحاظ موضوع و هويت، بشري و ديني تقسيم مي‌شوند. علوم بشري، علومي هستند كه منشاء پيدايش و تكامل آنها استعداد علمي وكنجكاوي بشري است؛ ولي علوم ديني منشاء الهي و آسماني دارند وانديشه بشر درپيدايش آن نشي ايفا نمي‌كند؛ بلكه د رحفظ و نگهداري اصالت و بازسازي و پيرايش آن نقش آفريني دارد. علوم بشري به علوم مبادي چون فلسفه علوم ، فلسفه فيزيك ، فلسفه رياضي و... علوم مسائل چون علم هندسه، حساب،فيزيك،زيست‌شناسي و...تقسيم مي‌شود؛

چنانكه علوم اسلامي نيز به علوم مبادي چون فلسفه كلام، فلسفه دين، فلسفه عرفان و...و علوم مسائل تقسيم مي‌شود؛ مانند:‌ انسان‌شناسي اسلامي، فلسفه اسلامي، كلام، اصول و قواعدي كه فهم قرآن به آنها بستگي دارد.

2. محور مطالعه مباني روش‌شناسي علوم قرآني

هدف اين مقاله بررسي معرفت شناسانه مباني روش‌شناسي علوم قرآني است. براي نيل به اين مقصود در چهار محور كلان به بررسي فشرده آنها خواهيم پرداخت: هويت‌شناسي علوم قرآني، جايگاه روش‌‌شناسي علوم قرآني، روش‌شناسي علوم قرآني در پرتو نگرش‌شناسي و فلسفه تمايز و تشابه روشهاي قرآني.

1.2. هويت‌شناسي علوم قرآني

علوم قرآني در نگاه پيشينيان با نگاه معاصرين متفاوت است. علوم قرآني درمنظر آنان بوده است از: علم محكم و متتشابه، علم قرائت‌ها، حممع و تدوين ،‌تحريف و عدم آن، علم ناسخ و منسوخ و...؛ ولي در نگاه معاصرين علوم قرآني را مي‌توان در نگرشي كلان به سه قسم تقسيم نمود:

الف. فلسفه علوم قرآني: اين علم درباره مباني يا مبادي علوم قرآني به بحث مي‌پردازد و از اين جهت مانند فلسفه علوم است. مسائل اين علم در اصل همان اصول موضوعه علوم قرآني‌اند؛ چون پيش نيازهاي فهم علوم قرآني، تاريخ پيدايش علوم قرآني، رابطه علوم قرآني، رابطه علوم قرآني با علوم حديثي، رابصه علوم قرآني با هنر و ادبيات،روش‌شناسي علوم قرآني و... .

ب.فلسفه قرآن شناسي: در اين دانش كه همان مباحث علوم قرآني به مفهوم كلاسيك آن است، اصول و مباني قرآن‌شناسي(نه علوم قرآني) بحث مي‌شود. تفاوت اين دانش با دانش پيشين در اين است كه در فلسفه علوم قرآني، موضوع بحث، علوم قرآني است؛ ولي در اين علم، موضوع، خود قرآن است. در آنجا با علم‌شناسي سروكار داريم و در اينجا با ممعلوم خارجي كه قرآن كريم است.

از مهم‌ترين مسائل اين علم عبارتند از:‌ تاريخ تدوين قرآن كريم، امكان و فلسفه وحي،‌اعجاز قرآن، سبك‌شناسي ادبي قرآن و اين كه آيا قرآن زبانش علمي است يا تمثيلي و اسطوره‌اي و يا عرفاني، آيات محكم و متشابه و ويژگي‌ها و فلسفه آن دو، مساله تحريف لفظي و معنوي، مفهوم مكي و مدني و تعيين مصداق‌هاي آن، شان نزول آيات و چگونگي نزول قرآن و... .

اينها مسائلي هستند كه فهم و شناخت حقيقت قرآن به عنوان يك حقيقت و كتاب آسماني به آنها بستگي دارد. پيشينيان، اين مسائل بنيادين راهمان علوم قرآن مي‌دانستند.

ج. علم مسائل قرآني يا دانش نگرش قرآن به مسائل:‌ دانشي كه درباره شناخت مراد خداوند و نوع نگرش قرآن به مسائل مورد نياز انسان به بررسي مي‌پردازد، علم تفسير خوانده مي‌شود. اين دانش خود به دو نوع تقسيم مي‌شود:‌ تفسير تجزيه‌اي يا تفسير آيه به آيه و تفسير موضوعي يا تفسير آياتي كه موضوع واحدي دارند. هركدام از اين دو نوع تفسير روش خاصي دارد كه بايد در فلسفه قرآن‌شناسي مورد بحث و بررسي قرارگيرد. تفاوت اين دانش نيز با دانش نيز با دانش‌ها ي پيشين اين است كه علم نخست بحثي فلسفي درباره علوم قرآني است؛ اما دانش دوم به قرآن‌شناسي به عنوان يك پديده وحقيقت اختصاص دارد. اين علم با تك تك آيات يا بخشي از آن‌ها سروكار دارد، نه همه آنها.

به نظر مي‌رسد مهم‌ترين علم از علوم قرآن، علم سوم باشد و بقيه از جهتي نقش پيش نياز را نسبت به آن ايفا مي‌كنند.

بايد خاطر نشان ساخت كه علوم قرآني به طور كلان در همين سه مورد خلاصه مي‌شوند و بقيه دانش‌هاي مربوط به قرآن‌شناسي به نحوي در يكي از اين علوم قابل اندراجند.

2.2. جايگاه روش‌شناسي علوم قرآني

يكي از مباحث مهم و مقدماتي، يس از جايگاه و مفهوم علوم قرآني، جايگاه روش‌شناسي تحقيق در علوم قرآني است؛ يعني در ميان روش‌شناسي‌هاي ديگر، روش اين علوم چه جايگاهي دارد؟ آيا اين بحث همان بحث روش‌شناسي دين يا همان روش تفسير قرآن است يا همان بحث روش‌شناسي احياي دين؟ به عبارت ديگر، جايگاه اين گفتمان كجاست؟

درعرصه علوم به طور عام، شش روش كلان قابل طرح و بررسي است:

روش‌شناسي عمومي تحقيق، روش‌شناسي علوم، روش‌شناسي احياي دين،‌روش‌شناسي تفسير قرآن، روش‌شناسي علوم اسلامي و روش‌شناسي تحقيق د رعلوم قرآني.

در شسوه نخست، اصول و قواعد حاكم بد مراحل تحقيق به طور عام مورد بحث قرارمي‌گيرد؛ يعني،‌بيان مي‌شود كه هر تحقيقي از طرح ايجاد سؤال و ايجاد مساله آغاز مي‌شود و در مرحله دوم اسناد و مدارك مربوط به آن موضوع و مساله آغاز مي‌شود و در مرحله دوم اسناد و مدارك مربوط به آن موضوع و مساله جمع‌‌‌آوري مي‌شود و درگام سوم،‌ فرضيه يا فرضيه ارائه مي‌شود تا آنكه نوبت بررسي و ارزيابي مي‌رسد كه محقق با اتخاذ روش متناسب با موضوع به ارزيابي و تجزيه و تحليل مساله مي‌پردازد و د رگام بعدي به استنتاج وتدوين همت مي‌گمارد و حاصل تحقيق خويش را به صورت قانون و قاعده و اصل در اختيار حقيقت‌جويان قرارمي‌دهد.

روش‌شناسي تحقيق، عهده‌دار تبيين وظايف و شرايط هريك از منازل و مراحل ياد شده است كه هر پژوهشگري بايد به ‌آنها عنايت كامل داشته باشد.

روش‌شناسي عوم يا متدولوژي يكي از مسائل مهم فلسفه علم است. در اين قلمرو، اصول و قواعد حاكم بر علوم د رعرصه حقيقت‌يابي ويا علم خاص مورد بررسي قرارمي‌گيرد.

تفاوت اين دانش با دانش پيشين در عام و خاص بودن استگ روش‌شناسي عمومي تحقيق عام است و بسان كليدي است كه به تمامي درهاي پژوهشي مي‌خورد؛ ولي متدولوژي،خاص هر علم ويژه همان علم است.

روش‌شناسي احياي دين عهده‌دار تبيين اصول و قواعد مربوط به شيوه احياي دين در قلمرو معرفت و عينيت است. دين ممكن است در دو عرصه انديشه و اعمال فردي و عينيت جامعه با انحطاط و ضعف مواجه شود. آنگاه احياگران دين به بازسازي آنها همت مي‌گمارند و اين عمل كه درقلمرو انديشه و عمل صورت مي‌پذيرد، روش‌شناسي خاصي لازم دارد كه بر اساس نگرش‌‌‌‌‌‌هاي مختلف اتخاذ مي‌گردد. بررسي شيوه‌ها و اصول و قواعد آن را دانش روش‌شناسي احياي دين بر عهده دارد.(1)

روش‌شناسي تفسير قرآن يكي از مسائل مهم فلسفه علوم قرآني است و آن عبارت از بررسي اصول و قواعدي است كه در تفسير و تبيين مراد خداوند از آيات به كار مي‌رود.

تفاوت اين نوع از روش‌شناسي با شيوه احياي دين در اين است كه احياي دين يه مجموعه متون و منابع ديني اعم از قرآن و سنت، مربوط مي‌‌شود و در عرصه رفتار فردي و اجتماع رانيز در بر مي‌گيرد؛ ولي روش تفسير قرآن ويژه قرآن كريم است.

علوم اسلامي نيز روش‌شناسي خاص خود را دارد كه فرزانگان غالباً از اين روش بيان مي‌كنند؛ اما روشن است كه علوم اسلامي بسي فراتر از وادي فقه و مسائل فرعي است.

تفاوت اين دانش با دانش پيشين در اين است كه در اين شيوه با علم‌شناسي دين سرو كار داريم؛ ولي د راحياي دين با معرفت ديني و آثار فردي و اجتماعي دين به طور عام. از سوي ديگر، در گفتمان احيا قيد بازسازي و زنده كردن دين، ملاك اصلي در شناخت دين است؛‌اما در روش‌شناسي علوم اسلامي چنان قيدي لحاظ نمي‌شود. اينك مناسب به نظرمي‌رسد، از جايگاه روش‌شناسي علوم قرآني بحث به عمل آيد.

در اين كه آن از روش‌شناسي علوم بشري و روش‌شناسي عمومي تحقيق متمايز است،‌بحثي نيست؛ زيرا كه موضوع آن دو تمايز آشكاري دارند. آنچه د رخورد بحث است،‌تفاوت آن با روش‌شناسي احياي دين و روش‌شناسي علوم اسلامي است.

وجه مشترك آنها در اين است كه همگي روش‌شناسي ديني به شمار مي‌‌آيند؛ اما تفاوت آن با روش‌ شناسي ديني در اين است كه محور بحث اعم از علم‌شناسي علوم قرآني«علم» است؛ ولي در احياي دين،‌محور بحث اعم از علم شناسي و پديدارشناسي است.

تمايز آن با روش‌شناسي علوم اسلامي نيز مورد ترديد نيست؛ زيرا كه د رعلوم دين‌شناختي با تماميت معارف دين،‌اما در علوم قرآني فقط باعلوم مربوط به قرآن سروكار داريم. وجه اشتراك آن دو نيز،‌ديني بودن و با علم شناسي سروكار داشتن است. بنابراين ، يكي از مسائل اساسي فلسفه علوم قرآني« روش‌شناسي علوم قرآني» است كه با روش‌هاي ديگر علوم اسلامي، روش عمومي تحقيق و روش‌شناسي علوم متمايز است.

3.2. روش‌شناسي علوم قرآني در پرتو نگرش‌شناسي

چگونگي نگرش به موضوع پژوهش است ك چگونگي اتخاذ روش تحقيق در آن موضوع را رقم مي‌زند. پس نگرش‌شناسي، زيربناي روش‌شناسي خواهد بود.

بحث ما در روش‌شناسي علوم قرآني نمي‌تواند، بدون طرح انواع نگرش‌ها و نوع نگرش مطلوب به قرآن به انجام برسد. هفت نوع نگرش كلان به قرآن مطرح شده است كه هر كدام،‌روش خاصي را در فهم آن توصيه مي‌كند. آن نگرش‌ها عبارتند از: نگرش عاميانه،نگرش فلسفي و عقلاني، نگرش عرفاني، نگرش نقلي(اخباريگرانه)، نگرش انقلابي و ايدئولوژيك،نگرشي علمي(ساينتيستي) و نگرش رباني يا نگرش جامع و مطلوب. درنگرش عاميانه،‌قرآن كتابي استكه وجود آن د رخانه و يا همراه آدمي مايه بركت است وخواندن آن بر مزار مردگان وسيله تحصل اجر و ثواب اخروي است و اينكه نبايد بدون وضو به آن دست زد و قرائت آن نيز بر اجر و ثواب اخروي مي‌افزايد.

اما درنگرش اهل فلسفه و عقل‌گرايان، كتابي است كه با منطق و برهان سروكار دارد و همواره خردپذير است كه به تمامي امور به ديده برهاني مي‌نگرد ومطالب خرد وخرافه به حريم آن راه نمي‌يابد.

در برابر اين نگرش، نگرش صوفيه و اهل عرفان قرار دارد. آنان بر اين باورند كه قرآن كتاب عشق است و به امور به ديده باطن مي‌نگرد و در صدد است از ظاهر براي عبور به باطن بهره گيرد. بنابراين، قرآن كتابي است داراي اسرار، و اسرار آن نيزرا فقط اولياي خدا مي‌دانند و اهل ظاهر يعني، فلاسفه متكلمان و فقها جط به پوسته‌اي از آن پي نمي‌برند. در اين بينش‌، زبان قرآن رمزي و تاويلي خواهد بود و اين كه بايد براي فهم حقايق آن اهل اشارت بود؛ نه اهل عبارت يا دقت فلسفي و فقهي.

اخباريم و اهل حديث نيز مانند حنابله و مرحوم ملا امين استرآبادي د رفهم قرآن به نفي نقش عقل آدمي و لزوم تمسك كامل به سنت پيامبر(ص) و صحابه و اهل نمي‌يابند و قرآن كتابي است كه ظاهرش حجت نيست. مر اينكه سنت نبوي يا صحابه و اهل بيت(ع) بر مراد آن صحه بگذارد.

دو نگرش ديگر كه حاصل راهيابي فرهنگ و ادبيات غرب و شرق به دنياي اسلام است، عبارت است از:‌ نگرش انقلابي و مبارزه‌اي و ديگر، نگرش علمي و تجربه‌گرايانه،‌ماركسيسم طرز تفكري بود كه به همه مسائل به ديده انقلابي و ايدئولوژي مبارزاتي مي‌نگريست. اين مكتب به طور عميق در جوامع غربي وشرقي موج نويي ايجاد كرد تا آنجا كه به قرآن‌نگري گروهي از مسلمانان تاثيرگذاشتن و قرآن در نظر آنان كتابي تلقي گرديدكه داراي ايدئولوژي انقلابي با نگرش ضد طبفاتي است. آنان حتي آيات عبادي و عرفاني را بر پايه تفكر انقلابي و ضد طبقاتي تاويل كردند. هدف اصلي اين نگرش آن بود كه دربرابر ايدئولوژي انقلابي سوسياليستي رقيبي درست كنند و اسلام را به عنوان مكتب همگام با انقلاب ضد طبقاتي به خورد جامعه دهند(2).

عده‌اي ديگر از متفكران اسلامي چون رشيدرضا در مصر ومهندس بازرگان و دكتر رهسپار د رايران و سر سيد احمد خان هندي تحت تاثير موج علم‌گرايي و تجربه مداري در غرب به نگرش علمي نسبت به قرآن روي آوردند و بر اين اصل تاكيد ورزيدند كه قرآن كتابي است كه با علوم و زبان تجربي قابل درك عميق است و راه فلاسفه، اهل عرفان و اخباريون ما را به جايي نمي‌رساند(3).

نگرش ديگر، نگرش جامع يا نگرش رباني است؛ يعني، نگرشي كه قرآن را آينه خدانما‌ مي‌شمارد و بر اين باور است كه قرآن كتابي است مظهر تجليات آسماني حضرت حق. به عبارت ديگر، خداوند وجودي است واحد در عين تلازم با كثرت، نامحدود و مطلق، داراي عشق و محبت نسبت به خود و آثار خود، توانايي و قدرت نامتناهي، علم و دانش بي‌نهايت،‌عزت و شكست ناپذيري د ربرابر طاغوت‌ها مستكبران.

قرآن نيز كه مظهر اسماء و صفات اوست،‌كتابي خواهد بود، مشتمل بر مفاهيم عشق ،‌علم و آگاهي،‌قدرت و‌توانايي، عزت و مبارزه با كفر و شرك و متلازم با معارف اجتماعي و كثرت.

در پرتو اين نگرش‌ها بديهي‌ است كه روش‌هاي فهم و تبيين قرآن متفاوت و متمايز خواهد بود؛ يعني،‌به تعداد نگرش‌هاي متفكرانه،‌روش‌هاي متعدد خواهيم داشت. پس‌، بايد پيش از شناخت روش تحقيق د رعلوم قرآني، نگرش خود را به قرآن مطالعه و معين كنيم.

قرآن كريم براي خود ويژگي‌هايي را ذكر كرده است كه از مجموعه آنها مي‌ توان نگرش قرآن به خود را به دست آورد؛ به قرار زير:‌

قرآن داراي مقام جمع و تفصيل است؛ قرآن خود را «كتاب»،‌«آيات» و «كلام» ناميده‌ است؛ نور است؛‌ يعني، حقايق است؛ هدايتگر است؛ يعني جامعه را به سوي سعادت و كمال راستين رهبري مي‌كند؛‌ كتاب حكمت است؛‌ذكر وشفا و رحمت است؛ ميزان و معيار و معجزه جاويدان است؛ داراي محكم و متشابه و تاويل است؛ جز پاكان،‌ به حقيقت آن راه نمي‌يابند؛عاري از شبهه سندي و معنايي است؛ سخن نهايي و قول فصل است؛‌روشنگر هر چيزي است؛ با زبان قوم سخن مي‌ گويد، بي‌آنكه به قومي خاص نظر داشته باشد؛كتاب تدبر بودن، آسان و عاري پيچيدگي است؛ حقيقت كتابهاي آسماني پيشين را تصديق مي‌كند و بر حقايق آنها نظر دارد؛‌قرآن ممكن است به طوريك جانبه وآيات آن بريده از هم مورد تفسير قرارگيرد كه كار ناشايستگان است(4).

قرآن درنگرش نهج‌البلاغه نيز داراي اين ويژگي‌هاست:‌ برخي آيات آن برخي ديگر را تفسير مي‌كند؛ يعني،‌آيات وحدت،‌همسويي و هماهنگي محتوايي دارند(5):

ظاهرش زيبا وهنرمندانه و باطنش عميق و ناپيدا كرانه است(6)؛ قابل تحريف معنوي و تفسير به راي است(7)؛ عمق آن را اولياي الهي مي‌فهمند و اجراي آن نيز در شان آنان است(8)؛ مظهر و تجليگاه حضرت حق است(9)؛ نيازمند به استنطاق است و تمامي معارف مورد نياز انسان را دربردارد(10).

از ديدگاه امام خميني(ره) نيز قرآن كتابي است جامع، داراي ابعاد عميق اجتماعي، مظهر صفات و اسماء حضرت حق، داراي كثرت ظاهري در عين وحدت باطني و داراي ظاهر و بطون كه حقيقت باطني آن را فقط پاكان و اولياي حق مي‌فهمند(11).

علامه طباطبايي(ره) دو نكته تفسيري به برهاني، عرفاني،‌علمي، ادبي و... تقسيم مي‌شوند و تفسير قرآن در پرتو ايننگرش‌ها در واقع تطبيق است،‌نه تفسير؛ يعني،‌اينان ابتدا به باور و يقين خاصي در معرفت قرآن رسيده‌اند و پس از آن، نگرش خودرا بر قرآن تطبيق مي‌كنند. نكته ديگر اينكه به دو اصل كليدي در روش خود اشاره مي‌كند: يكي لزوم در تفسير قرآن به قرآن و ديگر نقش اهل بيت (ع) و تفكيك ناپذيري آن دو؛ يعني، قرآن كتابي است كه روش‌شناسي خاص خود را داردكه درآن تفسير قرآن و اهل بيت(ع) نقش عمده‌‌اي ايفا مي‌كنند.

حاصل سخن اينكه علامه بانگرش‌‌‌هاي يك بعدي و غير قرآن محوري مخالف است و آنها را تطبيق مي‌داند و ديگر اينكه در روش خود به نقش قرآن و اهل بيت(ع) تاكيد خاصي مي‌ورزد. پس نگرش علامه به قرآن همان نگرش رباني و جامع است. اين تمايز د رنگرش، روش علامه رانيز از روش‌هاي ديگر متمايز مي‌كند.

بدين‌سان، روش تفسيري علامه را نمي‌توان از فيلسوف بودن يا عارف بودن از به دست آورد. بلكه بايد، مجموعه آثار آن بزرگ را در اين زمينه مطالعه كرد و پس از آن نوع نگرش‌‌‌هاي ديگر مقايسه نمود و آنگاه روش تفسيري ديگر مفسران باز شناخت.

برخي از محققان گفته‌اند:‌علامه در مقدمه الميزان ميان نگرش يا گرايش تفسيري و روش‌شناسي تفسير خلط كرده است و برخي بر اين باورند كه علامه قرآن‌پژوهان را به تخليه ذهن از باورها و معرفت‌هاي پيشين فراخوانده است؛ حال اين امر در عرصه تفكر امكان‌پذير نيست. ولي با توجه به مباحث پيشين مي‌توان گفت كه علامه(ره) نگرش‌شناسي را مقدمه روش‌شناسي مي‌دانسته است و اين بيانگر اوج دقت اوست. از سوي ديگر،‌ علامه در مقدمه،‌ قرآن‌پژوهان را از پيش داوري و يك سونگري در نگرش به قرآن و تفسيدر منع مي‌كند و به اتخاذ روش خاص و جامع دعوت مي‌كند،‌نه تخليه ذهن از شناخت‌هاي لازم و پيش نيازهاي ضروري تفسير.

4.2. تمايز و تشابه روش‌هاي علوم قرآني

دريكي از مباحث بنيادين روش‌شناسي علوم، فلسفه تمايز و تشابه روش‌هاست؛ يعني،‌اين بحث كه سبب اختلاف يا اشتراك روش‌هاي علوم چيست؟ براي مثال چرا در علم فيزيك روش تجربي و در علم فلسفه روش برهاني به كار مي‌رود؟ و اصولاً آيا د رعلوم قرآني نيز اختلاف و تمايز روش‌هاي معنا دارد،‌يا اينكه در علت تمايزو تشابه علوم قرآني اختلافي نيست؟

چنانكه گذشت،‌اركان تحقيق علمي درميان مراحل آن، موضوع يا مساله‌شناسي، روش‌شناسي و هدف است؛ يعني، قدم اول در تحقيق علمي،‌شناحت موضوع يا مساله است؛‌قدم بعدي، جمع‌‌آوري اسناد و مدارك با شيوه‌‌‌هاي ويژه است.در قدم سوم؛فرضيه يا فرضيه‌ها ارائه مي‌شود. پس از آن، فرضيه‌ها با روشهاي مناسب مورد آزمون و بررسي قرار مي‌گيرند تا آن كه تحقيق به پايان خود يعني مرحله استنتاج مي‌رسد.

چنان كه ملاحظه مي‌شود موضوع تحقيق، روش‌شناسي مساله و هدف‌شناسي بسيار مهم است. ازهمين روي فيلسوفان علم، فلسفه تمايز و تشابه علوم را غالباً در اركان ياد شده جستجو كرده‌اند.

شهيد مطهري تمايز و تشابه علوم يا هم‌خانوادگي ميان آنها را در هويت موضوع مي‌داند(13). از ميان نظريه‌هاي مطرح درقلمرو تمايز علوم فقط نظريه موضوع قابل دفاع است. اين موضوع علم است كه روش علم و تحقيق را تعيين مي‌كند؛ چنانكه كثرت و وحدت علوم نيز برگرد همان محور مي‌چرخد. بنابراين، بايد فلسفه تمايز و تشابه علوم قرآني نيز بر مدار موضوع‌شناسي و نوع نگرش ما به آن بچرخد.

موضوعات علوم قرآني از اين نظر كه پيرامون قرآن ومسائل قرآن شناختي بحث موضوعش«علوم قرآني»، فلسفه قرآن‌شناسي موضوعش«قرآن» و تفسير قرآن، مدارش«مراد حضرت حق» است، از يكديگر متمايز خواهند بود.

اين تمايز و تشابه به طور منطقي و طبيعي به خود آن علوم و پس از آن به هدف و روش‌ آنها سرايت خواهد كرد. در نتيجه، روش‌شناسي علوم قرآني دو قلمرو كلان خواهد داشت: روش‌شناسي مشترك كه از اصول و قواعد روش شناسنامه عام و مشترك ميان علوم قرآني بحث مي‌كند و روش‌شناسي ويژه يا مختص كه پيرامون اصول و قواعد خاص درهريك از علوم سه‌گانه به بحث بي‌پردازد.

با توجه به اينكه نگرش مورد قبول ما، نگرش جامع و رباني به قرآن وموضوعات علوم قرآني بود، ماهيت روش‌شناسي ما در علوم قرآني نيز هويت رباني و الهي جامع را خواهد داشت و از روش‌هاي پژوهشگران ديگر متمايز خواهد شد.

3.نتيجه

چكيده سخن اين كه روش‌شناسي علوم قرآني بر چهار مبناي مهم و كلان استوار است: هويت‌شناسي علوم قرآني، جايگاه روش‌شناسي علوم قرآني در ميان روش‌شناسي‌هاي ديگر، رابطه روش‌شناسي با نگرش‌شناسي ما به قرآن و تمايز و تشابه روش‌شناسي‌هاي مطرح در علوم قرآني كه‌ مي‌تواند در چهار عرصه مطرح شود:

اصول روش‌شناختي مشترك درعلوم قرآني، اصول روش‌شناختي فلسفه قرآن‌شناختي و اصول روش‌شناختي

قرآن. بحث و بررسي پيرامون روش‌شناسي‌هاي چهارگانه نيازبه مجال و مقال گسترده‌تري دارد.

منابع و مأخذ:

1ـ ر.ك: مؤلف:«رهيافتي بر روش‌شناسي احياي دين»، مجموعه مقالات دومين كنگره بين‌المللي امام خميني(ره)، تهران1377.

2ـ در اين زمينه آثار تفسيري«سازمان مجاهدين خلق ايران»،«گروه آرمان مستضعفين» و «گروه فرقان» مصداق بارزي است.

3ـ ر.ك: رشيدرضا، تفسير «المنار»؛ مهدي بازرگان، آثار تفسيري وي؛ احمد رهسپار؛ هفت آسمان.

4ـ ر.ك: قرآن،‌هود/1، حجر/2و شوري/ 51، نساء/174،

اسراء/9،زخرف/44،اسراء/82،فصلت/4،حجر/87،يوسف/1،حديد/25،اسراء/ 88، آل عمران/7،واقعه/77ـ79،بقره/9و2

5ـ طارق/13ـ15،نحل/89،يوسف/2،محمد/24،رعد/1،قمر/17،مائده/48،حجر.

6ـ صبحي صالح، نهج‌البلاغه، خطبه 133.

7ـ همان،‌خطبه18

8ـ همان، خطبه 138

9ـ همان،حكمت432وخطبه 125

10ـ همان، خطبه 147

11ـ ر.ك:امام خميني،روح‌الله، سرالصلوة،ص473و492؛قرآن،كتاب هدايت،ص36؛ چهل حديث،ص669؛ شرح دعاي سحر،ص72و زين‌العابدين،عبدالسلام،منهج‌الامام‌الخميني في التفسير،ص82

12ـ همان،خطبه 158

13ـ طباطبايي، محمدحسين،الميزان، ج1، ص4-14،اسماعيليان،قم.

14ـ ر.ك. مطهري،مرتضي؛ مجموعه آثار،ج6،ص479.

/ 1