پژوهشى پيرامون رنگ در اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشى پيرامون رنگ در اسلام - نسخه متنی

محمد اصغرى نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پژوهشى پيرامون رنگ در اسلام

محمد اصغرى نژاد

*آثار روانى رنگ سياه

از آن جايى كه رنگ سياه ممكن است باعث تهوع شود، از به كارگيرى آن در هواپيما و كشتى خوددارى مى كنند.[107] برخى گويند كه رنگ سياه، رنگ سبك و غلط اندازى است.[108] اما در مقابل، برخى بر اين باورند كه جلوه و ابهت رنگ سياه از ديگر رنگ ها بيشتر است.

گويند نخستين بار ابومسلم خراسانى به اين مسأله پى برد. وى هر روز از لشكرش كه لباس و پرچمى به يكى از رنگ ها چون سبز و زرد داشتند، سان مى ديد و سرانجام رنگ سياه را براى ايجاد اضطراب در دشمن برگزيد.[109] از آن زمان به بعد به سپاه ابومسلم خراسانى، سياه جامگان مى گفتند.

آنچه مسلم است اين كه رنگ سياه، حالت حزن و افسردگى در انسان ايجاد مى كند و با شادى و انبساط خاطر، تناسبى ندارد. از همين رو است كه در عزادارى ها از اين رنگ استفاده مى كنند.

در صورتى كه تعادل روحى انسان برقرار نباشد، ممكن است رنگ سياه زمينه خودكشى را در فرد ايجاد كند. طبق تجربه اى وقتى رنگ پلى را كه به رنگ سياه يا تيره بود و به روى آن زياد خودكشى صورت مى گرفت، به سبز تغيير دادند، آمار خودكشى ها به 3/1 تقليل پيدا كرد. رنگ سياه آثار روانى مخرب ديگرى هم دارد.

براساس گزارشى وقتى صندوق هايى را كه به رنگ هاى روشن و سبز و تيره از جمله سياه بود، بين كارگران تقسيم كردند، حاملان صندوق هاى تيره و سياه از درد كمر و كليه شكايت داشتند.[110]

* پوشش هاى رنگى

طبيعت، آميخته و جلوه اى از رنگ هاى بسيار متنوع و گوناگون اشيا و گياهان و جانوران است كه خداوند رحمان در اختيار انسان قرار داده و استفاده از اين نعمت ها را روا دانسته است.

به نظر مى رسد كه اسلام در وهله اول در مورد بهره گيرى از تمامى رنگ هاى طبيعى ـ حتى سياه ـ نظر مثبت دارد و حكم به حرمت و يا كراهت استفاده از هيچ رنگى را صادر نكرده است، مگر در موارد ذيل:

1ـ اگر رنگى مخصوص و يا تركيبى از دو يا چند رنگ به سبك و فرمى خاص، شعار و علامت دشمنان اسلام و يا گروهى از آنان ـ گرچه در مقطعى از زمان باشد ـ تا وقتى كه آن رنگ و يا تركيب مخصوص به عنوان ويژگى آن گروه است، استفاده از آن جايز نيست. براى مثال در روايتى مى بينيم كه امام على ـ عليه السلام ـ استفاده از پوشش سياه را به اين دليل كه لباس فرعون بوده، نهى فرموده است.[111]

2ـ اگر كسى با استفاده از رنگ و يا تركيب خاصى از رنگ ها و علامت ها خود را انگشت نماى ديگران كند و به اصطلاح اقدام به پوشيدن لباس شهرت نمايد، دچار عمل حرام شده و بايستى از آن دورى ورزد.

3ـ برخى از رنگ ها اثر روحى و روانى نامطلوبى بر انسان ـ گرچه در مقطع و يا مقاطع خاصى از زمان ـ و يا بر اعمال عبادى او مى گذارند كه بشر ممكن است از فلسفه و حكمت آن ها بى اطلاع باشد. براى نمونه استفاده از لباس سياه در نماز و اعمال حج و عمره اين گونه است. هم چنين پوشيدن لباس زرد و زعفرانى، بلكه به طور كلى لباس هاى رنگى در نماز، خوشايند نيست و كراهت دارد.[112]

4ـ رعايت شؤون اجتماعى اسلام و عرف مذهبى ايجاب مى كند كه انسان از پوشيدن لباس هاى رنگينى كه سَبُك و زننده محسوب مى شوند، اجتناب نمايد و براى هر جايى پوشش خاصى داشته باشد و از هر نوع لباس زيبايى در انظار عمومى بهره نبرد.

در روايتى از امام صادق ـ عليه السلام ـ خطاب به عبيد بن زياد آمده است:

"اياك ان تزين الا فى احسن زىّ قومك"[113]

"خود را تزيين مكن جز به مثابه و فرم كسانى كه با آنان زندگى مى كنى."

در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است:

"خيرُ لِباسِ كلِ زمان لباسُ اَهْلِهِ"[114]

"بهترين پوشش در هر عصرى، لباس مردم همان زمان است."

لازم به توضيح نيست كه فرموده امام در صورتى است كه فرهنگ و نحوه پوشش مردم متأثر از فرهنگ بيگانه و يا با بى توجهى به عرف اصيل آن جامعه نباشد; چون در آن صورت شامل گفته ايشان نمى شود.

علامه مامقانى در اين زمينه گويد:

"آنچه از پاره اى از روايات استفاده مى شود، اين است كه بهترين و زيباترين لباس از لحاظ جنس و ويژگى، آن است كه به سان لباس هايى كه ميان متدينين متعارف است، باشد. و شايسته ترين لباس هر دوره، پوشش مردم آن عصر است."[115]

بنابراين انسان متعهد بايد از عرف زمان و مكانى كه در آن زيست مى كند، پيروى كند و در كيفيت تزيين و رنگ لباس هاى خود با توجه به متعارف گام بردارد. از همين روست كه در برخى از عرف ها و حتى برخى از دوره ها بعضى از لباس هاى رنگى، شايسته است، اما در جوامع و يا اعصار ديگر همان لباس ها را سبك و دور از شأن يك مسلمان به شمار مى آورند. حتى مى بينيم در يك زمان و بين متدينين، استفاده از لباسى يا رنگى مخصوص را براى محيط خانه و يا محيط كار، مناسب مى دانند، اما براى خيابان و مجامع عمومى نه.

در روايتى در مورد مسأله اخير از امام باقر ـ عليه السلام ـ آمده است:

"كنا نلبس المعصفر فى البيت."[116]

"ما لباس زرد رنگ را در منزل مى پوشيم."

1- پوشش زرد در روايات

در روايات اسلامى به استفاده از پوشش هاى زرد توصيه و ترغيب و بهره گيرى از آن ها بلامانع دانسته شده است. در روايتى امام باقر ـ عليه السلام ـ فرموده است: "ما لباس هاى زرد رنگ و گلگون مى پوشيم."[117]

در حديث ديگرى محمد بن مسلم از امام باقر يا امام صادق ـ عليهماالسلام ـ نقل كرده كه امام فرمود: "در پوشيدن لباس زرد اشكالى وجود ندارد."[118]

در حديث ديگرى آمده كه ابى الجارود گويد: "امام باقر ـ عليه السلام ـ لباس زرد رنگ مى پوشيد."[119]

در روايت ديگرى آمده كه امام كاظم هنگامى كه پدر گرامى اش در قيد حيات بود، لباسى زرد رنگ به تن شريف اش داشت.[120]

در برخى روايات استفاده از لباس زرد تنها در محل خانه مناسب دانسته شده است. امام باقر ـ عليه السلام ـ در اين باره فرموده است: "ما لباس زرد را در منزل مى پوشيم."[121]

البته در برخى از روايات مى بينيم كه حتى اهل بيت عصمت هم در خارج از منزل از پوشش هاى زرد رنگ استفاده مى كرده اند. زراره گويد: ديدم امام باقر ـ عليه السلام ـ در حالى كه جُبّه و عمامه و ردايى زرد رنگ بر تن داشت از منزل خارج شد.[122]

همان گونه كه از اهل بيت عصمت نقل شده، بهترين پوشش هر عصرى لباس مردم همان زمان است. اگر مى بينيم كه اهل بيت عصمت هم از لباس هاى زرد بهره مى گرفته اند، شايد به اين دليل بوده كه در آن عصر، عرف، چنين پوششى را دور از شأن افراد متشخص نمى دانسته است.

برخى از فقها استفاده از لباس زرد را در غير عروسى، مكروه دانسته اند.[123]

در مجموع مى توان نتيجه گرفت كه استفاده از رنگ زرد دست كم در برخى از موارد مجاز بلكه ترغيب و به غير از لباس، در مورد نعلين، رنگ زرد توصيه شده است.

در حديثى آمده است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ به يكى از اصحابش كه نعلين سياه پوشيده بود فرمود:

"تو را به نعلين سياه چه كار! مگر نمى دانى كه براى چشم زيان دارد و در مردانگى سستى ايجاد مى كند؟!"[124]

در حديث ديگرى حنان بن سدير گويد: به محضر امام صادق ـ عليه السلام ـ مشرف شدم. نعلينم سياه رنگ بود. امام به محض ديدن آن ها فرمود: حنان، تو را به نعلين سياه چه كار! مگر نمى دانى كه سه خصوصيت بد دارد: چشم را ضعيف و مردانگى را سست مى نمايد و غم بار است؟! حنان پرسيد: پس چه نعلينى بپوشم؟ امام ـ عليه السلام ـ فرمود: نعلين زرد كه سه ويژگى نيكو دارد: چشم را روشنى مى بخشد و اندوه را مى زدايد و به مردانگى قوام مى بخشد و با اين همه از جمله پوشش هاى انبياست.[125]

2- پوشش قرمز در اسلام

از ديدگاه اسلام، استفاده از پوشش هاى قرمز در اصل، اشكالى ندارد، مگر آن كه عرف به دليلى آن را ناپسند شمارد; مثلاً ـ چونان امروزه ـ استفاده از اين رنگ را در لباس هاى رو در ملأ عام سبك يا زننده و تحريك آميز انگارد. در اين صورت حكم جواز به كراهت يا حرمت تغيير مى كند.

در حديثى از امام صادق ـ عليه السلام ـ به حكم اوليه و برخى از احكام ثانويه استفاده از پوشش هاى قرمز و كلاً پوشش ها اشاره شده است.

ايشان فرموده اند: اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ فرمود:

"رسول خدا ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ مرا از پوشيدن لباسى كه باعث انگشت نما شدن و شهرت در ميان مردم باشد، نهى كرد. اما من نمى گويم كه ايشان شما را از پوشيدن لباسى كه قرمز سير است، بازداشته است."[126]

چنان كه ملاحظه مى شود، در استفاده از رنگ قرمز تقريباً قيد و شرطى وجود ندارد، از اين رو مى توان با توجه به اين حديث گفت كه جز در مورد استثنا شده[127] استفاده از رنگ قرمز براى مردان و زنان حتى در ملأ عام هم اشكالى ندارد. اما چون در روايات ديگر به هم سويى و رعايت عرف تأكيد گرديده و بهترين لباس ها، لباس هاى اهل زمان بازگو شده، مشخص مى شود كه در استفاده از رنگ قرمز، قيود عارضى بايد در نظر گرفته شود.

در روايتى آمده كه شخصى به نام حكم بن عقبه خدمت حضرت باقر ـ عليه السلام ـ رسيد و ديد ايشان لباسى به رنگ سرخ تيره به تن شريفش دارد.

امام باقر ـ عليه السلام ـ پرسيد: نظرت درباره اين لباس چيست؟ حكم گفت: درباره لباسى كه شما پوشيده ايد، چه مى توانم بگويم، اما جوانان شوخ طبع وقتى چنين لباسى مى پوشند، بر آنان خرده مى گيريم. امام فرمود: چه كسى زينت هاى خداوند را حرام كرده است؟!

سپس فرمود: اما من به اين علت آن را پوشيده ام كه تازه دامادم.[128]

در روايت ديگرى نظير آن مى بينيم كه وقتى يكى از اصحاب به نام مالك بن اعين به حضور امام باقر ـ عليه السلام ـ شرفياب شد، ديد ايشان لباسى به رنگ سرخ تيره به تن شريف اش دارد. اين منظره او را شگفت زده كرد و در پى آن لبخندى زد.

امام كه متوجه او شد، فرمود: مى دانم براى چه مى خندى، براى اين تن پوش مى خندى. ثقيفه[129] مرا به پوشيدن آن مجبور ساخته و چون من به او علاقه مندم نمى خواستم ناراحتش كنم. مالك گويد: سپس امام فرمود: اما ما با آن نماز نمى خوانيم و شما نيز در تن پوش سرخ تيره نماز به جا نياوريد.[130]

براساس خبرى، اصحاب پيامبر ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ زنان خويش را از پوشيدن كفش هاى قرمز و حتى زرد باز مى داشتند; زيرا معتقد بودند كه از زينت هاى آل فرعون است.[131] اما در مجالس خصوصى و در بين خانواده ها نه تنها مردان كه زنان و دختران هم مجازند از پوشش قرمز به تناسب حال خويش بهره بگيرند. شايد مؤيد اين نظر، روايتى باشد كه در آن، حضرت باقر ـ عليه السلام ـ فرمود: ما لباس هاى قرمز و زرد مى پوشيم.[132]

اين در حالى است كه جمعى از فقها بهتر و شايسته تر دانسته اند كه استفاده از هر نوع پوشش رنگى در نماز ترك گردد.[133] و برخى استفاده از پوشش قرمز را در هر حالى جز زمان عروسى مكروه دانسته اند.[134]

شيخ يوسف بحرانى در مورد جواز استفاده از لباس هاى رنگين از جمله رنگ قرمز با توجه به روايات و سيره ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ گفته است: پوشيدن لباس هايى كه به رنگ قرمز سير و زرد سير و زعفرانى و كلاً رنگ هاى تند است، در غير نماز جايز است و تعدادى از روايت ها اشاره دارد كه ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ در مواردى كه اظهار زينت پسنديده و مستحب است، چنين لباس هايى پوشيده اند.

روايت مالك بن اعين بن اين مطلب اشاره دارد.[135] نيز تعدادى از اين دست احاديث را كلينى در كتاب زينت و لباس كافى آورده است.[136]

3- پوشش سبز

در اسلام از رنگ سبز تعريف و تمجيد شده است. برخى از فقيهان در ترتيب درجه رنگ لباس از نظر خوبى گفته اند: بهترين رنگ ها در لباس، سفيد و بعد از آن زرد و سپس سبز و بعد از آن سرخ ملايم و كبود و عدسى است. امّا سرخ تيره مكروه است ـ به ويژه ـ در نماز و پوشيدن لباس سياه كراهت شديد دارد.[137]

در خبرى آمده است كه رسول خدا ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ قبايى از سندس داشت. وقتى آن را مى پوشيد رنگ سبزش به همراه سپيدى رنگ آن حضرت، به وى جلوه خاصى مى بخشيد. هم چنين نقل شده كه آن حضرت لباس سبز را دوست مى داشت.[138]

نيز از ابوالعلاء روايت شده كه گفت: ديدم امام صادق ـ عليه السلام ـ در حال احرام بُردى سبز به تن داشت. مرحوم مجلسى در مرآة العقول بعد از نقل روايت فوق گويد: اين عمل امام دلالت بر عدم كراهت، و جواز احرام در رنگ سبز در صورتى كه لباس احرام بُرد باشد، مى كند. شايد هم براى بيان اصل جواز باشد.[139]

در حديث ديگرى است كه امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ حضرت خضر را در حالى كه دو برد سبز به تن داشت، مشاهده كرد.[140]

در حديث جالب ديگر درباره ماجراى ولادت باشكوه حضرت حجت ـ عليه السلام ـ از زبان حكيمه خاتون آمده است: امام حسن عسكرى ـ عليه السلام ـ شخصى را با پيغامى نزد من فرستاد كه اى عمه! امشب روزه ات را نزد من افطار كن كه شب نيمه شعبان است و نزديك است در همين شب فرزندى كه كريم است نزد خداى عز و جل و حجت اوست بر مردم ... متولد شود.

جناب حكيمه گويد: وقتى روز سوم ]از وقتى كه حضرت حجت ـ عليه السلام ـ متولد گشت، [شد، شوقم به ديدن ولى الله افزون گرديد. لذا براى بازديد رفتم به حضور ايشان. اول به حجره اى كه نرجس خاتون بود، رفتم ... پس سلام كردم بر او و سپس متوجه جانبى از حجره شدم كه گهواره اى در آن جا بود. ديدم روى آن پوششى سبز رنگ است. رفتم به سوى آن گهواره، پوشش سبز رنگ را كنار زدم، ديدم كه ولى الله به پشت خوابيده، نه پاهايش را بسته اند و نه دست هاى مباركش را. چشم هاى خود را گشود و خنديد و با من با انگشتان خويش راز گفت. آن جناب را برداشتم و نزديك دهان خود آوردم كه ببوسم، بوى خوشى كه تا آن زمان نظيرش را استشمام نكرده بودم، به مشامم رسيد. در آن حال امام حسن عسكرى ـ عليه السلام ـ فرمود: اى عمه! كودكم را بياور ... .[141]

چنان كه ملاحظه مى شود پوشش حضرت حجت ـ عليه السلام ـ و يا گهواره ايشان سبز رنگ بوده است.

نكته پايانى آن كه گرچه رنگ سبز، رنگ پسنديده و نيكويى است ولى برخى فقها استفاده از هر لباس رنگينى را در نماز مكروه و ناشايسته دانسته اند.[142]

4- پوشش سفيد

بى شك بهترين رنگ لباس در اسلام، رنگ سفيد است. امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمود: پيامبر ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ فرموده است:

"هيچ رنگى در لباس هايتان بهتر از سفيد نيست. از چنين لباسى استفاده و مردگان خويش را با پوشش سفيد كفن كنيد."[143]

نيز نقل شده كه بيشتر لباس هاى پيامبر ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ به رنگ سفيد بود.[144]

پوشيدن لباس سفيد در نماز استحباب دارد;[145] بلكه در هر حال استفاده از چنين لباسى سنت است.[146] البته اگر عرف جامعه استفاده از پوشش سفيد را براى مثلاً بانوان و دختران در انظار عمومى نادرست بداند، بهره بردارى از آن صحيح نخواهد بود.

5- پوشش سياه

در روايات اسلامى در غالب موارد استفاده از پوشش هاى سياه نهى شده است. در روايتى آمده است كه از جمله تعاليم امام على ـ عليه السلام ـ به يارانش اين بود: لباس سياه مپوشيد چرا كه پوشش فرعون بود.[147] در خبر ديگرى آمده كه رسول ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ استفاده از رنگ سياه را در پوشش ها ناخوش داشت.[148]

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده است: خداوند به پيامبرى از انبيا وحى كرد كه به مؤمنان بگو: لباس هاى دشمنانم را مپوشيد و خوردنى هاى آن ها را نخوريد و راه هايى را كه آنان مى پيمايند، طى نكنيد كه دشمنم مى شويد، چنان كه آنان هستند.

شيخ صدوق بعد از نقل اين خبر مى نويسد: مقصود امام از لباس هاى دشمنان خدا، لباس سياه است.[149] البته چون در آن زمان شعار و رنگ لباس عباسيان سياه بود، چنين لباسى لباس دشمنان خدا به شمار مى آمده است.

در تعدادى از روايات، پوشش سياه به اين دليل كه لباس اهل جهنم و زىّ عباسيان بوده، مكروه اعلام شده است.[150] اما در اين دوران كه رنگ سياه خصوصيت آن زمان را ندارد، چنين پوششى، لباس دشمنان خدا نيست.

آيت الله شيرازى در اين باره گويد: استفاده از لباس سياه به اين دليل كه در عصر حكومت عباسيان شعار آنان بوده، مكروه اعلام شده بود. اما در اين زمان اگر اين رنگ ديگر اين ويژگى را نداشته باشد، پوشيدنش هم كراهتى نخواهد داشت و از جمله لباس هاى دشمنان خدا به شمار نمى آيد.[151]

بايد توجه داشت كه در هر عصرى، شباهت داشتن به كفار و مشركان تفاوت مى كند و چه بسا در دوره اى استفاده از رنگى خاص و يا فرمى مخصوص از مصاديق شباهت به دشمنان خدا باشد و در عصرى ديگر نباشد.

پوشش سياه در هنگام نماز

استفاده از پوشش سياه در هنگام خواندن نماز مكروه است[152] و در اين حكم، تفاوتى ميان زن و مرد وجود ندارد.[153] حتى استفاده از شب كلاه سياه هم در نماز نامطلوب است.

روايت است كه شخصى از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيد: آيا مى توانم با شب كلاه سياه نماز بخوانم؟ حضرت فرمود: خير، زيرا سياه، رنگ لباس دوزخيان است![154] حتى برخى از فقها گفته اند كه استفاده از شب كلاه سياه كراهت شديد دارد.[155]

پوشش سياه در اعمال حج و عمره

بهره گيرى از رنگ سياه در لباس احرام خوشايند نيست. حسين بن مختار گويد: از امام صادق ـ عليه السلام ـ در مورد احرام در پوشش مشكى پرسش كردم. حضرت فرمود:

"در لباس سياه نبايد احرام صورت گيرد و با چنين پوششى نبايد ميت كفن شود."[156]

علامه مجلسى بعد از نقل اين روايت گويد: شيخ طوسى با توجه به حديث فوق، احرام را در لباس سياه حرام دانسته، كه البته صحيح نيست، چون مقصود امام تأكيد در كراهت استفاده از چنين رنگى است نه حرمت آن.[157] نتيجه آن كه از نظر اسلام استفاده از پوشش سياه در هر حالى ـ چه در انجام عبادت هايى چون نماز و حج و عمره و چه در غير آن ـ كراهت دارد.

موارد استثنا

در موارد ذيل مى توان از پوشش هاى سياه استفاده كرد:

1ـ كفش; 2ـ عبا; 3ـ عمامه; 4ـ در حال تقيه و ضرورت; 5ـ در عزادارى ها; 6ـ در مواردى كه عرف استفاده از پوشش سياه را مناسب بداند.

كفش، عبا، عمامه

در مورد عدم كراهت استفاده از كفش و عبا و عمامه سياه در روايتى به نقل از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است:

"رسول گرامى اسلام ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ استفاده از رنگ سياه را در پوشش ها ناخوش داشت مگر در سه چيز: در كفش و عبا و عمامه."[158]

در روايت ديگرى در اين باره آمده است:

"با لباس سياه نماز نخوان، اما استفاده از كفش و عبا و عمامه سياه اشكالى ندارد."[159]

البته پيشوايان دينى بهره گيرى از نعلين سياه را مكروه دانسته اند; زيرا از جمله پوشش هاى جباران به شمار مى آمده است.[160]

بنابراين اگر در زمانى چنين سيره اى در ميان حكام گردنكش و جباران نباشد، استفاده از كفش سفيد و يا قرمز بى اشكال خواهد بود.[161] البته حرمت شباهت به كفار و دشمنان اسلام در نوع و فرم و نحوه پوشش تنها در مورد كفش نيست بلكه هر لباسى را شامل مى شود و لذا در هر عصرى استفاده از پوشش هاى مخصوص آنان براى مسلمانان ممنوع است. پيشتر ذكر كرديم كه حضرت صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: خداوند به پيامبرى از انبيا وحى كرد كه به مؤمنان بگو: لباس هاى دشمنانم را نپوشند ... .[162]

بديهى است كه هر شرايط جوى و اقليمى، نوع خاصى از پوشش را طلب مى كند. داود رقى گويد: به همراه حضرت صادق ـ عليه السلام ـ به سوى محلى به نام "ينبع"[163] حركت كرديم. ديدم حضرت كفش هاى قرمز به پا دارد. عرض كردم: قربانت شوم، اين كفش سرخ چيست؟ امام فرمود: كفش سفر است كه با گل و باران سازگارتر است. عرض كردم: آيا از چنين كفشى استفاده كنم؟ امام فرمود: در سفر، آرى اما در شهر و محل سكونت خود نه و چيزى را همتاى كفش سياه قرار مده.[164]

مرحوم مجلسى بعد از نقل روايت فوق نوشته است: اين حديث به استحباب پوشيدن كفش سياه دلالت مى كند و آن را چون عمامه و عبا از حكم كراهت، مستثنا كرده است.[165]

* تقيه و ضرورت[166]

از تأكيد زيادى كه امام صادق ـ عليه السلام ـ نسبت به پوشيدن كفش سياه به داود رقى در روايت گذشته فرموده، نكته اى علاوه بر آنچه گفته شد، به ذهن خطور مى كند و آن رعايت تقيه است. چون در آن اعصار، خفقان شديدى در شهرهاى اسلامى حاكم بود و شيعيان از سوى خلفاى ستمگر وقت دچار سخت ترين فشارهاى سياسى و اقتصادى شده، گاه دستگير و در زندان هاى مخوف امويان و عباسيان به انواع شكنجه ها دچار مى شدند و در بسيارى از موارد نيز به شهادت مى رسيدند.

همين موضوع باعث مى شد كه پيشوايان دينى طرفداران خود را ملزم به رعايت تقيه حتى در مورد رنگ لباس ها بنمايند تا جان آنان بدون دليل موجه در معرض آسيب هاى جدى واقع نگردد.

رعايت تقيه كه مى توان گفت استفاده بهينه از شرايط موجود در عصر اختناق با تحمل كمترين ضرر و خطر است، توسط پيشوايان و ائمه هدى ـ عليهم السلام ـ متناسب با شرايط و شؤون رهبرى رعايت مى شد.

براى نمونه ـ در زمينه مورد بحث ـ مى بينيم كه امام صادق ـ عليه السلام ـ در جايى خويش را مجبور ديده كه حتى در رنگ پوشش هم جانب تقيه را رعايت كند و از رنگ سياه كه در روش و منش اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ناپسند محسوب مى گشته، استفاده كند.

داود رقى گويد: شيعيان به طور مكرر از امام صادق ـ عليه السلام ـ در مورد استفاده از لباس سياه سؤال مى كردند تا آن كه روزى ديدند آن حضرت يكپارچه سياه پوشيده; هم جبه ايشان سياه بود و هم شب كلاه و هم كفششان.

داود در ادامه گويد: حتى ديدم كه امام جايى از كفش خود را شكافت و فرمود: آگاه باشيد كه پنبه اش[167] سياه رنگ است. سپس امام تكه اى از لايه ميانى آن را بيرون آورد و به ما نشان داد و به من فرمود: قلبت را سپيد و نورانى كن و هر چه مى خواهى بپوش.[168]

شيخ صدوق پس از نقل حديث فوق گويد: چون امام در نزد دشمنان متهم شده بود كه به رنگ سياه ـ كه مورد علاقه و شعار عباسيان بود ـ توجهى نمى كند درصدد برآمد به نهايت درجه ممكن اين اتهام را از خود بزدايد. ايشان براى اين منظور حتى پنبه كفششان را هم به رنگ سياه درآورده بود.

هر چند شيخ حر عاملى بعد از حكايت سخن شيخ صدوق گويد: با توجه به جمله آخر روايت، مى توان گفت كه امام ـ عليه السلام ـ مى خواسته جواز استفاده از رنگ سياه را به شيعيان اعلام فرمايد و درصدد تقيه نبوده است.[169]

نمونه ديگر از مواردى كه در آن امام ـ عليه السلام ـ جانب تقيه را در مسأله رنگ لباس رعايت فرموده، جريان ذيل است:

حذيفة بن منصور گويد: در محضر امام صادق ـ عليه السلام ـ در حيره[170] بودم كه پيك منصور عباسى از راه رسيد و از حضرت خواست پيش خليفه برود. امام يك بارانى كه يك روى آن سياه و روى ديگرش سفيد بود، خواست. آن را پوشيد و فرمود: من اين بارانى را مى پوشم اما مى دانم لباس اهل جهنم است.[171]

علامه فيض كاشانى در توضيح فرموده امام گويد: حضرت با آن كه مى دانست سياه، رنگ لباس جهنميان است، اما آن را پوشيد، و اين براى رعايت تقيه بود. زيرا عباسيان جامه هاى سياه مى پوشيدند و جز آن رنگ، رنگ ديگرى نظرشان را جلب نمى كرد.[172]

* عزادارى

از جمله موارد استثنا شده از كراهت استفاده از لباس مشكى، مراسم عزادارى سيد الشهدا ـ عليه السلام ـ است. شيخ عبدالله مامقانى در اين زمينه گويد: كراهت پوشش سياه، به هنگام برپايى مراسم عزادارى سيدالشهدا ـ عليه السلام ـ برطرف مى گردد.[173]

مرحوم بحرانى در اين باره گويد: بعيد نيست كه پوشش سياه در عزادارى امام حسين ـ عليه السلام ـ از روايت هايى كه استفاده از آن را نهى كرده، مستثنا باشد; چون در تعدادى از احاديث به اظهار غم و اندوه امر شده است.

مرحوم مجلسى در جلاء العيون روايتى در تأييد اين مطلب ذكر كرده، گفته است: فرزند حضرت سجاد ـ عليه السلام ـ ; يعنى عمر بن زين العابدين گويد: وقتى جد مظلوم شهيدم كشته شد، زنان بنى هاشم در عزاى آن حضرت لباس سياه پوشيدند و آن را در گرما و سرما به تن داشتند و امام سجاد ـ عليه السلام ـ هم در آن ماتم براى آنان غذا تهيه مى فرمود.[174]

البته مرحوم مامقانى و عده زيادى از فقيهان استفاده از لباس سياه را منحصر به عزاى سيد الشهدا ـ عليه السلام ـ ندانسته و در مورد ساير ائمه هدى ـ عليهم السلام ـ و حتى مؤمنان و مسلمانان هم جايز دانسته اند. شيخ عبدالله مامقانى در اين باره گويد: به نظر من پوشيدن لباس سياه در عزاى اهل بيت بلكه در غم هر مؤمنى براى رعايت حرمت او از موارد استثنا شده از كراهت است.[175]

پى نوشت :

[1]- اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 5، ص 176. البته اظهار فوق مربوط به زمانى است كه آن شهيد درصدد نگارش مجموعه اولين دانشگاه و آخرين پيامبر بود.

[2]- همان، ص 201.

[3]- البته انسان هايى كه در ماوراء ماده سير مى كنند به محسوسات و طبيعتاً رنگ ها كمتر توجه دارد.

[4]- اقتباس از مأخذ پيشين، ج 11، ص 248.

[5]- همان، ج 3، ص 28.

[6]- اقتباس از همان مأخذ، ج 5، ص 195.

[7]- فرهنگ فارسى معين، ج 2، ص 1677.

[8]- تاج العروس، ماده لون.

[9]- لسان العرب، ج 12، ص 367.

[10]- مجمع البحرين، با تعليقات محمد عادل، نشر فرهنگ اسلامى، ج 2، ربع 4، ص 155.

[11]- ر.ك: مفردات راغب اصفهانى، تحقيق محمد سيد گيلانى، نشر مرتضويه، ص 457.

[12]- مجموعه مصنّفات، شيخ اشراق، ج 2، ص 106.

[13]- اسفار، ج 4، ص 91.

[14]- الميزان، ج 15، ص 122.

[15]- لغت نامه دهخدا، ماده نور. نيز بنگريد به "موسوعة المورد"، بعلبكى، ج 6، ص 119.

[16]- اصول روانشناسى، نرمان ل، مان، ترجمه و اقتباس: ساعتچى، ج 2، ص 340.

[17]- لغت نامه، ماده "رنگ" نيز بنگريد به موسوعة المورد، ج 3، ص 59 ـ 58.

[18]- نيوتن عقيده داشت كه رنگ هاى هفت گانه طيف، رنگ هاى خالص اند و به رنگ هاى ديگر، تجزيه نمى گردند. ليكن به موجب نظريه موجى نور، رنگ هاى مختلف، نورهايى هستند كه طول موج آن ها با يكديگر اختلاف دارد. مثلاً طول موج نور قرمز سير حدود 80/0 ميكرون و نور بنفش 40/0 ميكرون است و ساير رنگ هاى طيف، داراى طول موج هايى ميان اين دو هستند: قرمز سير: 80/0 ميكرون; قرمز: 65/0 ميكرون; نارنجى: 60/0 ميكرون; زرد: 58/0 ميكرون; سبز 55/0 ميكرون; آبى: 48/0 ميكرون; نيلى: 42/0 ميكرون; بنفش: 40/0 ميكرون. چنان كه ملاحظه مى شود هر چه از رنگ قرمز به طرف بنفش پيش مى رويم، معينى است. بدين معنا كه انواع مختلف رنگ قرمز، داراى طول موج هايى است كه از قرمز سير با طول موج 80/0 ميكرون شروع مى شود و به قرمز روشن با طول موج 65/0 ميكرون خاتمه مى يابد. اين رنگ ها به طور اتصالى تغيير مى كنند و حد فاصلى بين آن ها نمى توان تشخيص داد; يعنى معلوم نيست كجا رنگ قرمز پايان مى يابد و رنگ نارنجى آغاز مى گردد. (لغت نامه دهخدا، ماده رنگ)

[19]- اسفار، ج 4، ص 85 ـ 88.

[20]- اسفار، ج 4، ص 92 ـ 93.

[21]- ر.ك: همان مأخذ، ص 93.

[22]- همان، ص 94.

[23]- اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 18، ص 144.

[24]- سوره بقره (2) آيه 187.

[25]- اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 18، ص 144.

[26]- لغت نامه دهخدا، ماده رنگ.

[27]- روان شناسى عمومى، ص 160.

[28]- برخى از محققان از رنگ هاى "احوى" (سياه متمايل به سبز) و "مدهامتان" (سبز سيه فام) هم ياد كرده اند. (ر.ك: دانستنى هاى قرآن، مصطفى اسرار، ص 126).

[29]- سوره بقره (2) آيه 138.

[30]- الميزان، ج 1، ص 313 ـ 315.

[31]- سوره روم (30) آيه 30.

[32]- كشف الاسرار، ج 1، ص 381 ـ 382.

[33]- همان، ص 387.

[34]- سوره فاطر (35) آيه 27 و 28.

[35]- سوره روم (30) آيه 22.

[36]- اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 5، ص 205.

[37]- سوره نحل (16) آيه 13.

[38]- مجمع البحرين، ماده "ذ، ر، أ".

[39]- مجمع البيان، دارالمعرفه، ج 3، ص 543.

[40]- سوره نحل (16) آيه 69.

[41]- اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 5، ص 176 و 177.

[42]- اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 11، ص 248.

[43]- همان، ص 273.

[44]- سوره زمر (39) آيه 21.

[45]- سوره بقره (2) آيه 69.

[46]- ر.ك: تفسير صافى، ج 1، ص 128.

[47]- همان، ص 128.

[48]- اولين دانشگاه، ج 3، ص 282 ـ 281.

[49]- همان، ج 5، ص 172 ـ 171.

[50]- همان، ص 189 ـ 190.

[51]- ر.ك: اولين دانشگاه، ج 6، ص 247 و 248 و 254.

[52]- فيض كاشانى وجه هاى تشبيه دو آيه را به ترتيب، "بزرگى" و "رنگ" دانسته است. (تفسير الصافى، ج 5، ص 270).

[53]- اين واژه را برخى "جمالات" (جمعِ جمعِ "جَمَل") قرائت كرده اند. (مجمع البيان، ج 5، ص 633).

[54]- برخى از مفسران چون حسن بصرى و قتاده و فرّا و قمى و فيض، "صفر" را به معناى سياهى مايل به زردى ترجمه كرده اند. فرا در اين باره گفته است: هيچ شتر سياهى ديده نشده جز آن كه به رنگ زرد تمايل دارد و از اين رو مردم عرب به شتر سياه، "صفراء" گويند. (ر.ك: مجمع البيان، ج 5، ص 634; تفسير قمى، ج 2، ص 400; تفسير صافى، ج 5، ص 270). به نظر نگارنده همين عقيده صحيح است. زيرا در دعاى 32 صحيفه سجاديه(ع) در توصيف آتش دوزخ آمده است: "اللهم انى اعوذ بك ... من نار نورها ظلمة". سيد على خان در شرح اين بخش از دعا گويد: امام (ع) با اين جمله، ويژگى آتش دوزخ را توصيف كرده و تفاوت آن را با آتش دنيوى بيان نموده و مفهوم كلام حضرت اين است كه آتش اخروى نورى ندارد و تاريك و سياه است. و علت آن كه فرموده: "نورها ظلمة" مطلبى است كه در اذهان جاى گرفته كه آتش هميشه با نور همراه است. فلذا امام فرموده كه نور آتش اخروى، ظلمت است. در احاديث اسلامى نيز مطالبى در اين راستا روايت شده است ... و جز او نقل كرده اند كه پيامبر(ص) فرمود: آتش دوزخ را هزار سال افروختند تا سرخ شد. سپس هزار سال ديگر افروختند تا سپيد گشت. آن گاه هزار سال ديگر هم افروختند تا آن كه سياه شد. بنابراين سياه و تاريك است. در روايت ديگرى اين نكته اضافه شده كه آتش دوزخ مانند سياهى شب است. و در حديث ديگرى آمده كه از قير سياه تر است. و در گزارش ديگرى نقل شده كه جهنم، تاريك و سياه است نه نورى دارد و نه شعله اى. از سلمان فارسى حكايت شده كه: آتش آخرت، تاريك و سياه است. (رياض السالكين، ج 5، ص 108، با تصرف).

[55]- اولين دانشگاه، ج 3، ص 280.

[56]- همان، ج 5، ص 189 ـ 190.

[57]- همان، ج 18، ص 138.

[58]- همان، ج 5، ص 194 ـ 195.

[59]- آيين بهزيستى اسلام، ج 2، ص 47.

[60]- مقصود رنگ گياهان است كه دورنماى آن، زمين را سبز فام جلوه مى دهد.

[61]- سوره حج (22) آيه 63.

[62]- سوره يس (36) آيه 80.

[63]- سوره انعام (6) آيه 99.

[64]- سوره يوسف (12) آيه 43.

[65]- سوره كهف (18) آيه 31.

[66]- سوره رحمان (56) آيه 76.

[67]- همان، آيه 64.

[68]- تفسير نمونه، ج 23، ص 177 و 176.

[69]- اولين دانشگاه، ج 3، ص 279.

[70]- همان، ص 278.

[71]- همان، ص 274.

[72]- سوره نمل (27) آيه 60.

[73]- همان، ج 11، ص 250.

[74]- همان، ج 3، ص 282.

[75]- ر.ك: اولين دانشگاه، ج 5، ص 190 و 191 و 196.

[76]- آيين بهزيستى اسلام، ج 2، ص 47 ـ 48.

[77]- اولين دانشگاه، ج 5، ص 198.

[78]- سوره فاطر (35) آيه 27.

[79]- سوره طه (20) آيه 22. نيز ر.ك: سوره نمل (27) آيه 12; سوره اعراف (7) آيه 108; سوره قصص (28) آيه 32; سوره شعراء (26) آيه 33.

[80]- سوره فاطر (35) آيه 27.

[81]- سوره يوسف (12) آيه 84.

[82]- سوره آل عمران (3) آيات 106 و 107.

[83]- سوره صافات (37) آيات 45 و 46.

[84]- ر.ك: همان، آيه 47.

[85]- همان، آيه 48 و 49.

[86]- سوره مريم (19) آيه 4.

[87]- اولين دانشگاه، ج 5، ص 197.

[88]- همان جا.

[89]- آيين بهزيستى اسلام، ج 2، ص 75 و 76.

[90]- سوره فاطر (35) آيه 27.

[91]- سوره رحمان (55) آيه 37.

[92]- مجمع البيان، ج 5، ص 311.

[93]- اولين دانشگاه، ج 5، ص 196.

[94]- همان، ص 197.

[95]- همان، ص 199 ـ 198.

[96]- همان، ص 201.

[97]- همان، ج 11، ص 248.

[98]- همان، ج 18، ص 141 ـ 140.

[99]- آيين بهزيستى اسلام، ج 2، ص 41.

[100]- البته شايد مورد يا موارد ديگرى هم باشد كه از نظر حقير دور مانده است.

[101]- سوره فاطر (35) آيه 27.

[102]- سوره نمل (16) آيه 58.

[103]- در مورد نحوه برخورد مردم عرب با دختران و زنان بنگريد به "الصحيح من سيرة النبى الاعظم" جعفر مرتضى عاملى، ج 1، ص 46 و تفاسير قرآن ذيل آيه فوق و كتاب هاى تاريخ و سيره.

[104]- سوره آل عمران (3) آيه 106.

[105]- سوره ملك (67) آيه 27.

[106]- سوره عبس (80) آيه 41.

[107]- اولين دانشگاه، ج 3، ص 279.

[108]- همان، ج 5، ص 192.

[109]- همان، ص 281.

[110]- ر.ك: اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 5، ص 195.

[111]- ر.ك: الحدائق الناظرة، ج 7، ص 611.

[112]- عروة الوثقى، آيت الله سيد محمد كاظم طباطبايى، ج 1، ص 572.

[113]- وسائل الشيعه، ج 3، ص 342.

[114]- همان.

[115]- مرآة الكمال، ص 54.

[116]- وسائل الشيعة، ج 3، ص 358.

[117]- وسائل الشيعة، ج 3، ص 358.

[118]- همان، ص 359.

[119]- همان، ادامه روايت.

[120]- كافى، ج 1، ص 308.

[121]- وسائل الشيعة، ج 3، ص 358.

[122]- حلية المتقين، ص 7.

[123]- ر.ك: جامع عباسى، ص 347.

[124]- الكافى، ج 6، ص 465.

[125]- همان، ص 465.

[126]- كافى، ج 6، ص 447.

[127]- يعنى پوشيدن لباس قرمزى كه انسان را در جامعه انگشت نما كند.

[128]- حلية المتقين، علامه مجلسى، ص 15.

[129]- نام زنى كه امام با او ازدواج كرده بود و ظاهراً اين ماجرا مربوط به اوايل ازدواج ايشان با او بوده است.

[130]- الكافى، ج 6، ص 447.

[131]- البيان و التبيين، جاحظ، ج 3، ص 72; المفصل، جواد على، ج 5، ص 56.

[132]- الكافى، ج 6، ص 447.

[133]- ر.ك: العروة الوثقى، ج 1، ص 572.

[134]- جامع عباسى، ص 347.

[135]- اين رويت را قبلاً نقل كرديم.

[136]- الحدائق الناظره، ج 7، ص 118 و 119.

[137]- حلية المتقين، ص 7.

[138]- سنن النبى، علامه طباطبايى، ترجمه فقهى، ص 120; المحجة البيضاء، ج 4، ص 140.

[139]- يعنى امام ـ عليه السلام ـ در اين مقام بوده كه بيان كند احرام با برد سبز، حرام نيست. عبارت علامه مجلسى در اين جا چنين است: "يدل على جواز الاحرام فى الاخضر اذا كان برداً بغير كراهية الا ان يكون لبيان الجواز" (ر.ك: حاشيه من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 335).

[140]- بحارالانوار، ج 39، ص 131.

[141]- روايت دنباله دارد. (بنگريد به نجم الثاقب، ميرزا حسين طبرسى، ص 18 و 23; بحارالانوار، ج 19، ص 51.)

[142]- ر.ك: عروة الوثقى، ج 1، ص 572.

[143]- وسائل الشيعة، ج 3، ص 356; مكارم الاخلاق، ص 104.

[144]- المحجة البيضاء، ج 4، ص 140. برخى از متخصصان درباره مزيت انتخاب لباس سفيد گويند: "از نظر روانى پوشاك سفيد مانند نور و روشنايى، اثر محرك عمومى در انسان داشته و از عوامل مؤثر در ايجاد بهجت و سرور و انبساط خاطر بوده و مفرح و دلگشاست و از اين لحاظ است كه ... بشر روحاً و فطرتاً ترجيح داده است كه از پوشاك سفيد استفاده كند."، "لباس به جهت اين كه كمتر از تمام رنگ هاى ديگر، نور جذب كرده و قسمت اعظم تشعشعات را كه خاصيت گرمازدايى از محيط و از جمله اشعه قرمز و مادون قرمز موجود در نور آفتاب را كه خاصيت گرمازدايى دارد منعكس ساخته و از خود دفع مى نمايد، وسيله طبيعى و سالمى است در مبارزه با گرماى فصلى و منطقه اى ..."، "لباس سفيد سبب مى شود كه قسمت اعظم اشعه نورانى محيط بخصوص در روز منعكس شود و شخص در محيط خود، روشنايى بيشترى را احساس نمايد كه ]اين امر[ خالى از اثرات محرك عمومى و هيجانات موزون روحى و انبساط خاطر نبوده و اثرى مفرح و دلگشا دارد." (آيين بهزيستى اسلام، ج 2، ص 88 و 89).

[145]- عروة الوثقى، ج 1، ص 574.

[146]- جامع عباسى، ص 346.

[147]- الحدائق الناظرة، ج 7، ص 116; مستند الشيعه، ج 1، ص 295.

[148]- الكافى، ج 6، ص 449.

[149]- الوافى، فيض كاشانى، ج 5، ص 392.

[150]- ر.ك: مرآة الكمال، ص 59.

[151]- تعدادى از فقها در اين باره حكم به حرمت داده اند. (ر.ك: احكام مسافران خارج از كشور، مركز تحقيقات اسلامى نمايندگى ولى فقيه در سپاه، ص 31، 32).

[152]- ر.ك: العروة الوثقى، ج 1، ص 572.

[153]- پيشين.

[154]- وسائل الشيعة، ج 3، ص 280، 281.

[155]- ر.ك: الحدائق الناظره، ج 7، ص 118; ذخيرة المعاد، ص 228.

[156]- الكافى، ج 4، ص 341.

[157]- حاشيه الكافى، ج 4، ص 341.

[158]- الكافى، ج 6، ص 449.

[159]- الوافى، ج 5، ص 391 و 392.

[160]- مرآة الكمال، ج 1، ص 71.

[161]- البته اگر مانع ديگرى چون مخالفت با عرف مذهبى وجود نداشته باشد.

[162]- ر.ك: احكام مسافران خارج از كشور، ص 31 و 32.

[163]- ابن دريد گويد: ينبع نام محلى است ميان مكه و مدينه. (معجم البلدان، ج 5، ص 450).

[164]- كافى، ج 6، ص 467. (با تصرف)

[165]- مرآة العقول به نقل از حاشيه كافى، ج 6، ص 467.

[166]- درست است كه تقيه نوعى ضرورت است اما اين دو مفهوم مترادف نيستند; زيرا مواردى وجود دارد كه ضرورت هست ولى عنوان تقيه صدق پيدا نمى كند. مثلاً وقتى سرماى شديد جان انسان را تهديد مى كند و انسان يك لباس بيشتر ندارد، استفاده از آن حتى اگر سياه و نجس و از گوشت مردار باشد، واجب مى شود.

[167]- معلوم مى شود كه در آن زمان از پنبه در پوشاندن لايه ميانى كفش ها استفاده مى كردند.

[168]- وسائل الشيعه، ج 3، ص 280. (با تصرف)

[169]- پيشين.

[170]- حيره نام شهرى بود در يك فرسخى شهر كوفه. بعد از آن كه حيره توسط مسلمانان فتح شد، به واسطه بناى كوفه، ارج و اعتبار پيشين خود را از دست داد و قبل از قرن چهارم هجرى به كلى از ميان رفت. (فرهنگ معين، ج 5، ص 407).

[171]- الكافى، ج 6، ص 449.

[172]- حاشيه كافى، ج 6، ص 449.

[173]- مرآة الكمال، ج 1، ص 85 (با اندكى تصرف).

[174]- الحدائق الناظره، ج 7، ص 118.

[175]- مرآة الكمال، ج 1، ص 85.

/ 1