زنان نمونه در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زنان نمونه در قرآن - نسخه متنی

مهدى رضوانى‏پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زنان نمونه در قرآن

مهدى رضوانى‏پور

مقدمه

بشر پيوسته در زندگى خويش در جستجوى يافتن الگوها و نمونه‏هاى كمال يافته‏اى است كه پله‏هاى ترقى رادر جنبه‏هاى مختلف ظاهرى و معنوى طى كرده‏اند تا او نيز با تأسى به شيوه‏هاى زندگى و نوع عملكرد آنهابتواند به كمال مطلوبش نايل آيد. در كتاب انسان‏ساز قرآن كريم، آياتى به چشم مى‏خورد كه ويژگى‏ها و اوصاف‏انسان‏هاى نمونه را به اجتماع بشرى معرفى مى‏كند و در واقع، به مدح و ستايش صاحبان آن ويژگى‏هامى‏پردازد؛ انسان‏هايى مزين به اوصاف تعقل و تفكر، صبر و استقامت، حيا و عفت، ايمان و معنويت، اخلاص‏و صداقت، پاكدامنى و طهارت، و... .

در اين كتاب آسمانى، زنان در پيشگاه الهى همچون مردان براى وصول به مقامات معنوى در شرايط يكسان‏هستند و از آن نظر كه انسان‏اند، مورد خطاب قرآن مى‏باشند و هرگز اختلاف در جسم و جنسيت و تفاوت درمسئوليتهاى اجتماعى، نمى‏تواند دليل بر تفاوت در انسانيت آنان باشد.

يگانه معيارى كه قرآن مجيد ملاك فضيلت انسان اعم از زن و مرد معرفى مى‏نمايد، »ايمان و عمل صالح«است كه به دنبال خود »حيات طيبه« را كه موجب تحقق مدينه فاضله و جامعه‏اى عارى از گناه و هواپرستى، وظلم و طغيان و استكبار است، به ارمغان مى‏آورد. و در اين معيار، فرقى بين ثروتمند و فقير، كوچك و بزرگ،باسواد و بى‏سواد، و زن و مرد نمى‏گذارد: »من عمل صالحاً من ذكر او انثى و هو مؤمن فلنحيينه حيوة طيّبة ولنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون«؛(1) »هر كس كار شايسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، درحالى كه ايمان دارد، او را به حياتى پاك زنده مى‏داريم و پاداش آنها را به بهتر از اعمالى كه انجام مى‏دادند،خواهيم داد.«

به همين جهت، زنان نمونه قرآنى، نه فقط الگو براى زنان كمال‏جو، بلكه الگو و اسوه براى همه مؤمنان‏هستند؛ چنان‏كه در سوره تحريم، آسيه همسر فرعون و مريم مادر مسيح‏عليه السلام دو نمونه خوب براى مردم مؤمن به‏شمار آمده‏اند: »و ضرب الله مثلاً للذين آمنوا امرأت فرعون... و مريم ابنت عمران...«؛(2) »و خداوند براى‏مؤمنان به زن فرعون و مريم دختر عمران مثال زده است.«

به طور كلى، در قرآن كريم از زنانى چون حواعليها السلام، ساره و هاجر همسران ابراهيم‏عليه السلام، دختران شعيب‏عليه السلام،همسر زكرياعليه السلام، مادر مريم‏عليها السلام، بلقيس، همسر ايوب‏عليه السلام، مادر و خواهر موسى‏عليه السلام، آسيه همسر فرعون،حضرت مريم‏عليها السلام، حضرت خديجه‏عليها السلام، و فاطمه زهراعليها السلام به نيكويى ياد شده است كه از بعضى به طور صريح وبعضى به طور غير صريح سخن رفته است. اما آنچه در اين مقاله مورد نظر است، گذرى است به اوصاف واعمال نيك برخى از اين زنان كه صراحتاً به عنوان نمونه مطرح شده و يا مورد تمجيد خداوند قرار گرفته‏اند؛زنانى كه با ايمان و عمل صالح خويش، چون ستارگانى پر فروغ، زينت‏بخش آسمان تاريخ انسان گشته‏اند.

1. آسيه، مظهر ايمان و استقامت

آسيه دختر مزاحم با اينكه در حريم كفر به سر مى‏برد و همسر فرعونى بود كه دعوى »انا ربكم الاعلى«(3)داشت، اما نور ايمان در قلبش تلألؤ يافت و بنابر قولى، آن گاه كه معجزه عصاى حضرت موسى‏عليه السلام و پيروزى اورا بر ساحران فرعون ديد، ايمان آورد و چون ايمانش براى فرعون آشكار شد و همسر ظلم پيشه‏اش او را ازچنين ايمانى بر حذر داشت، امتناع كرد و بر عقيده‏اش پافشارى نمود تا اينكه به دستور فرعون، دست و پاى اورا در ميان آفتاب به ميخ كشيدند و سنگ بزرگى را بر روى سينه او گذاشتند. و او در آن شرايط سخت وطاقت‏فرسا كه به استقبال مرگ مى‏رفت، تنها با خداى خود به راز و نياز پرداخت و قرب پروردگار و بى‏زارى ازدشمنان الهى را درخواست نمود:(4)

»و ضرب الله مثلاً للذين آمنوا امرأت فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون وعمله و نجنى من القوم الظالمين«؛(5) »و خداوند براى كسانى كه ايمان آوردند، به همسر فرعون مثل زده است،در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده ومرا از گروه ستمگران رهايى بخش!«

بدين ترتيب، حضرت آسيه با دعايى كه در واپسين لحظات عمرش بيان كرد، به همه مؤمنان راستين درس‏استقامت در راه حق‏طلبى و وارستگى از تمامى تمتعات و لذات ناپايدار دنيايى داده است؛ چراكه با وجودامكانات خوب زندگى پر از ناز و نعمت در قصر فرعون، به قرب الهى دل بست و به غيب ايمان آورد و در برابرچنين ايمانى تا مرز شهادت ايستادگى نمود. و اين‏گونه شايسته جايگاه رفيع بهشت و نعمت عظيم پروردگارگشت و به بيان رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در زمره با فضيلت‏ترين زنان بهشتى قرار گرفت؛ آنجا كه فرمود: »برترين زنان اهل‏بهشت، چهار نفرند: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمدصلى الله عليه وآله، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم‏همسر فرعون.«(6)

2. مريم‏عليها السلام نماد ايمان و طهارت

مريم عذراءعليها السلام مادر حضرت مسيح‏عليه السلام، ديگر بانويى است كه در قرآن كريم براى مؤمنان به عنوان الگو ونمونه در ايمان، صداقت، پاكدامنى و عبوديت معرفى شده است. پدرش »عمران« از پيامبران الهى و از نسل‏ابراهيم خليل‏عليه السلام بود(7) كه پيش از تولد مريم‏عليها السلام از دنيا رحلت نمود و مادرش »حنّه« زنى مؤمن و پاكدامن بودكه داستان نذر و نياز و دعاى خالصانه‏اش در آيات 35 و 36 سوره آل عمران، نشانگر ايمان و اعتقاد راستين اومى‏باشد.

حضرت مريم‏عليها السلام در كانون چنين خانواده‏اى كه سرشار از معنويت و ايمان بود، مراتب رشد و تعالى را به‏بيان »و انبتها نباتاً حسناً«؛(8) »و به طرز شايسته‏اى ]خداوند نهال وجود [او را رويانيد.« طى نمود و تحت‏سرپرستى زكرياى نبى‏عليه السلام به مقام اصطفاء و طهارت دست يافت: »و اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك على نساء العالمين«؛(9) »و ]به ياد آوريد[ هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو رابرگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.«

اگر چه »اصطفاء« از ماده »صفو« به معناى برگزيدن صاف و خالص هر چيز است،(10) اما همچنان كه علامه‏طباطبايى فرموده، اصطفاء اول به معنى تقبل عبادت خداى تعالى از سوى مريم‏عليها السلام و تسليم او در برابر اين‏خطاب است: »يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين«؛(11) »]فرشتگان گفتند:[ اى مريم! براى‏پروردگار خود خضوع كن و سجده به جا آور و با ركوع كنندگان ركوع كن!« و اصطفاى دوم به معنى تقدم و برترى‏آن جناب بر ساير زنان مى‏باشد.(12)

البته ناگفته نماند كه فضل و برترى مريم عذراءعليها السلام بر زنان دنيا با آنچه در حق سيده زنان عالم، فاطمه‏زهراعليها السلام بيان شده، منافات ندارد؛ زيرا به فرموده رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله، حضرت مريم‏عليها السلام سرور بانوان عالم در زمان‏خود بود، در حالى كه حضرت فاطمه‏عليها السلام سرور زنان جهان در همه زمانهاست: »اما مريم كانت سيدة نساءزمانها، اما فاطمة فهى سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين.«(13)

ايمان، اخلاص و عبوديت مريم‏عليها السلام به گونه‏اى بود كه در عنفوان جوانى در محراب عبادت پر شور و حال‏خويش از طعام روح‏بخش بهشتى برخوردار گرديد و آن چنان اين شايستگى مريم‏عليها السلام در وجود مربى و كفيل‏الهى‏اش، زكرياى نبى‏عليه السلام تأثير گذاشت كه قلب آن پيامبر، سرشار از اميد گشت و در آرزوى داشتن فرزندى بإے؛ت‏ذتقوا و طهارت پيشه همچون مريم‏عليها السلام در محضر ربوبى دست به دعا برداشته، در فصل پيرى فرزندى پاكيزه وشايسته از خداوند درخواست نمود.(14)

بنابراين، اگر قرآن كريم در آيه‏اى از مريم‏عليها السلام و فرزندش عيسى‏عليه السلام به عنوان آيه و نشانه عظمت و قدرت‏پروردگار ياد مى‏كند كه »و جعلنا ابن مريم و امه آية«؛(15) بدان جهت است كه آن صديقه با حفظ طهارت وپاكدامنى، و ايمان و صداقت قلبى، بدون داشتن همسر، به نفخه روح الهى صاحب فرزندى شد كه از پيامبران‏اولواالعزم گرديد؛ چنان كه مى‏فرمايد:

»و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من‏القانتين«؛(16) »و همچنين ]خداوند براى مؤمنان[ به مريم دختر عمران ]مثال زده[ كه دامان خود را پاك‏نگه‏داشت و ما از روح خود در او دميديم. او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدابود.«

3. حواعليها السلام جلوه‏اى از ادب در توبه

آنچه در حكايت آدم و حوّاعليهما السلام جلوه‏اى ويژه دارد و مى‏تواند براى همه مؤمنان درس‏آموز باشد، ادب توبه وانابه حواعليها السلام به همراه همسرش آدم‏عليه السلام است. آنان بر خلاف ابليس كه با سرپيچى از فرمان الهى بر آدم‏عليه السلام‏سجده نكرد و سپس خطايش را با بيان »فبما اغويتنى«(17) به خداوند نسبت داد، در نهايت تضرع و التماس،خطايشان را در چشيدن از شجره ممنوعه، متوجه خود دانستند و ظلم به نفس برشمردند: »قالا ربنا ظلمناانفسنا«(18) و نيز نگفتند: پروردگارا! ما را ببخشاى! بلكه عرضه داشتند: اگر ما را نيامرزى و رحمت خود را شامل‏حال ما نكنى، پيوسته از زيانكاران خواهيم بود: »و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين«.(19)

4. مادر موسى‏عليها السلام جلوه ايمان و تسليم

مادر حضرت موسى‏عليها السلام كه به تصريح قرآن كريم، مورد وحى الهى )الهام( قرار گرفته و بر ايمان و آرامش قلبى‏او به امداد ربوبى تأكيد شده، يكى از زنان نمونه قرآنى است كه مى‏تواند الگوى اطاعت و تسليم در برابر فرمان‏الهى باشد.

آن گاه كه حكومت فرعونى به دنبال خواب فرعون و احساس خطر او از سوى بنى اسرائيل، برنامه‏گسترده‏اى را براى كشتن نوزادان پسر از بنى اسراعيل به اجرا گذاشته و حتى به قابله‏ها نيز دستور مراقبت از زنان‏باردار را داده و در نتيجه، هزاران نوزاد را قربانى كرده بود(20)، حضرت موسى‏عليه السلام پا به عرصه هستى نهاد و با تولدخويش، دنيايى از دلشوره و نگرانى را در وجود مادر افكند، اما در اين هنگام، يك الهام غيبى، آرامش و اطمينان‏قلبى را به او باز گرداند؛ الهامى كه مشتمل بود بر:

1. نوزادت را شير ده: »ان ارضعيه« و چون بر جان او ترسيدى، وى را در دريا )نيل( بيفكن: »فاذا خفت‏عليه فالقيه فى اليم«؛ 2. ترس به دل راه مده و غمگين مباش: »و لا تخافى و لا تحزنى«؛ 3. ما طفل را به تو بازمى‏گردانيم: »انا رادّوه اليك« و او را از رسولان و پيامبران قرار مى‏دهيم: »و جاعلوه من المرسلين«.(21)

البته اين به مشيت الهى بود كه مادر بر خلاف غريزه و عاطفه مادرى، دل به فرمان خداوند دهد و تسليم‏خواست و اراده پروردگار شود كه »ان كادت لتبدى به لولا ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين«؛(22) »اگر قلب اورا به وسيله ايمان و اميد محكم نكرده بوديم، نزديك بود مطلب را افشا كند.«

و اين گونه در پرتو ايمان و اطاعت مادر، حضرت موسى‏عليه السلام جان سالم به در برد و به تقدير الهى زمينه رشد ونمو او در كاخ فرعون فراهم آمد، در حالى كه به فرموده امام باقرعليه السلام، پس از سه روز خداوند نوزاد را به آغوش‏مادرش باز گرداند(23) تا به عنوان دايه طفل، او را مراقبت كند و شير دهد.

5. ملكه سبأ نمونه هوش و درايت

بلقيس، نمونه قرآنى زنانى است كه با تدبير هوشمندانه و ژرف‏انديشى، پيروى از آيين حق را انتخاب‏مى‏كنند و زمينه هدايت و سعادت ملتى را فراهم مى‏سازند.

وى ملكه سرزمين سبأ )يمن( بود و بر قومى مشرك و خورشيد پرست حكمرانى مى‏كرد، كه با تهديد پادشاه‏بنى اسرائيل، حضرت سليمان‏عليه السلام، رو به رو شد و حكومت و مملكت خويش را در خطر ديد. از اين رو، بااشراف و بزرگان دربار خويش به مشورت نشست و از آنان نظرخواهى نمود. »اشراف گفتند: ما داراى نيروى‏كافى و قدرت جنگى فراوان هستيم، ولى تصميم نهايى با توست، بنگر كه چه دستورى مى‏دهى.«(24) با اين‏وجود، بلقيس جنگ را به صلاح نديد و بسيار حسابگرانه عمل كرد و گفت: »هديه گرانبهايى براى آنان‏مى‏فرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مى‏آورند.«(25)

برخورد زاهدانه حضرت سليمان‏عليه السلام با فرستادگان بلقيس و تهديد دوباره به لشكركشى و جنگ در صورت‏عدم تسليم آنها در برابر حق، فطرت سليم بلقيس را از خواب غفلت بيدار نمود و وى رنج سفر را بر خود هموارساخت و به ديدار سليمان شتافت و هر چند در بارگاه آن حضرت، معجزه ظهور تخت سلطنتش را )كه پيش ازآن در سرزمين سبأ بود( به عيان ديد، اما نشان داد كه نياز به ديدن چنين معجزاتى ندارد و از روى آگاهى وشناخت، تسليم آيين حق شده است كه بيان نمود: »اوتينا العلم من قبلها و كنا مسلمين«؛(26) »ما پيش از اين هم‏آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم.« و همچنين در پيشگاه الهى عرضه داشت: »پروردگارا! من به خود ستم كردم و]اينك[ به همراه سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است، اسلام آوردم.«(27)

و بدين ترتيب، بلقيس با حسن تدبير و رفتار هوشمندانه توانست ضمن نجات مملكتش از خطر جنگ وخونريزى با زندگى تاريك و آميخته به شرك گذشته خود وداع گويد و حياتش را مملو از نور ايمان و يقين سازد ودر پرتو هدايتگرى حضرت سليمان‏عليه السلام در طريق حق به سوى سعادت و بهروزى گام بردارد.

6. دختران شعيب، نماد حيا و عفت

در جريان هجرت حضرت موسى‏عليه السلام از مصر به سوى شهر مدين در ايام جوانى، قرآن كريم از دو دخترى‏سخن مى‏گويد كه به خاطر سالخوردگى پدر پيرشان مجبور بودند خودشان گوسفندان را از آب چاه مدين‏سيراب نمايند؛ اما تا زمانى كه مردم در كنار چاه در حال آب دادن به چارپايانشان بودند، به سبب حيا و عفتى كه‏در وجودشان قرار داشت، در گوشه‏اى به انتظار مى‏ماندند؛ چنان كه وقتى موسى‏عليه السلام به نزد آنان رفت و علت‏دورى گزيدن ايشان را جويا شد، در جواب گفتند: »لا نسقى حتى يصدر الرعاء«؛(28) »ما گوسفندان خود راسيراب نمى‏كنيم تا چوپانان همگى ]حيوانات خود را آب دهند و[ خارج شوند.«

آن گاه حضرت موسى‏عليه السلام با روحيه جوانمردى با آنكه خسته و گرسنه از سفر طولانى‏اش بود، به پيش رفته واز چاه آب كشيده، گوسفندان آن دو را سيراب نمود و سپس به زير سايه ديوارى پناه برد. آن دو دختر با ايمان وعفيف كه در حريم پاك و بهشتى پدرى چون شعيب نبى‏عليه السلام پرورش يافته بودند، به خانه برگشته، ماجرا را براى‏پدر تعريف كردند و به توصيه حضرت شعيب‏عليه السلام يكى از دختران به نزد موسى‏عليه السلام بازگشت تا دعوت پدر رابراى ديدار و گرفتن مزد سيراب كردن گوسفندان ابلاغ نمايد.

در اين صحنه نيز قرآن كريم به صفت حياى آن بانو تأكيد مى‏ورزد و مى‏فرمايد: »فجاءته احداهما تمشى‏على استحياء«؛(29) »ناگهان يكى از آن دو ]دختر[ به سراغ او آمد، در حالى كه با نهايت حيا گام برمى‏داشت.« واين به فرموده رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله همان دختر بزرگ‏تر، يعنى صفورا بود كه بعدها به همسرى حضرت موسى‏عليه السلام درآمد.(30) بنابراين، صفورا و خواهرش از بهترين نمونه‏ها و الگوهاى قرآنى در زمينه حيا و عفت هستند كه‏بهره‏مندى ايشان از اين صفت، نشان دهنده ايمان عميق آنان مى‏باشد؛ چرا كه به بيان امام صادق‏عليه السلام كسى كه‏فاقد حيا باشد، از داشتن نعمت ايمان بى‏نصيب است: »لا ايمان لمن لا حياء له.«(31)

سخن آخر اينكه هر يك از نمونه‏هاى با فضيلت قرآنى، نمونه براى همه انسانهاى تشنه كمال اعم از زن و مردمى‏باشند و اين دو نوع، از لحاظ نيل به مقامات عاليه انسانى يكسان‏اند. از اين رو، اگر در كتاب آسمانى مامسلمانان، پيامبر خاتم‏صلى الله عليه وآله(32) و همچنين ابراهيم خليل‏عليه السلام به همراه يارانش(33) به عنوان اسوه و الگو براى كسانى‏مطرح‏اند كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، از آسيه همسر فرعون و مريم دختر عمران‏عليها السلام نيزصراحتاً به عنوان نمونه براى مردم مؤمن ياد شده و زنان نمونه ديگرى نيز مورد ستايش و تمجيد قرآن قرارگرفته‏اند كه همگى در دو ويژگى »ايمان و عمل صالح« با هم مشترك هستند و مى‏توانند الگو و اسوه براى‏همگان باشند و اين خود نشان از توجه خاص دين اسلام به مقام و منزلت زن و نقش ويژه وى در اجتماع بشرى‏و در طريق فلاح و رستگارى دارد.

پی نوشت ها:

1) نحل / 97.

2) تحريم / 11 و 12.

3) نازعات / 24.

4) ر. ك: مجمع البيان، ج 5، ص 317.

5) تحريم / 11.

6) بحارالانوار، ج 8، ص 178، ح 133.

7) تحف العقول، ص 404.

8) آل عمران / 37.

9) همان / 42.

10) لسان العرب، ج 14، ص 462.

11) آل عمران / 43.

12) الميزان، ج 3، ص 204.

13) تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 36.

14) آل عمران / 38.

15) مؤمنون / 50.

16) تحريم / 12.

17) اعراف / 16.

18) همان / 23.

19) همان.

20) ر. ك: تفسير نمونه، ج 16، صص 30 - 15.

21) همان / 7.

22) همان / 10.

23) تفسير قمى، ج 2، ص 135.

24) نمل / 33.

25) همان / 35.

26) همان / 42.

27) همان / 44.

28) قصص / 23.

29) همان / 25.

30) ر. ك: بحارالانوار، ج 43، ص 32.

31) وسائل الشيعه، ج 12، ص 166.

32) احزاب / 21.

33) ممتحنه / 4 و 6.

/ 1