مراتب تمسك به قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مراتب تمسك به قرآن - نسخه متنی

حسين مظاهري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مراتب تمسك به قرآن

آية الله حسين مظاهري

بحث ما، درباره «جوان و اخلاق» بود، گفتيم همه مردم به خصوص جوانان در دنياي كنوني پناه‏گاهي لازم دارند كه در گرفتاري‏ها و بُن‏بست‏ها، به آن پناه برند. شك نيست كه بهترين و مطمئن‏ترين پناه‏گاه، قرآن است كه يقين‏آورترين سخنان را در روح و روانِ آدمي مي‏نشاند و زنگارهاي شك و اضطراب را از قلب و دل انسان مي‏زدايد.

در روايات اهل بيت، راجع به خواص قرآن، سفارش‏هاي زيادي شده است. شايد از سنّي و شيعه بيش از هزار روايت در اين باره داشته باشيم. روايت صحيح السندي مرحوم كليني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل مي‏كند كه فرمودند: «خُذ من القرآن ما شئت لِما شئت؛1 از هر كجاي قرآن كه مي‏خواهي بگير، براي هر چه مي‏خواهي.»

درمان هر دردي و رفع هر بن بستي و چاره هر مشكلي را در قرآن بجوييد و به اندازه‏اي در اين باره سفارش شده است كه اگر كسي با عقيده هفت مرتبه سوره حمد را بر سر بالين مريضي بخواند به راستي شفا مي‏يابد. و امام صادق ـ عليه السلام ـ مي‏فرمود: «اگر هفتاد مرتبه حمد را بر سر مرده‏اي خواندي و زنده شد تعجب نكن»2 كسي خدمت حضرت وليّ عصر ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ رسيد، درد بي‏درماني داشت، حضرت وليّ‏عصر دست مبارك را به موضع درد گذاشتند و آخر سوره حشر را خواندند، و سپس فشاري دادند، آن درد خوب شد. به تجربه ثابت شده براي شفاي دردهاي لاعلاج و رفع گرفتاري‏ها، بازشدن گره‏ها، سوره‏هايي مثل حمد، آية الكرسي، آخر سوره حشر و چهار قُلْ، را با عقيده درست و راستين بخواند خيلي مؤثر است.

باري، تمسّك به قرآن، بهترين پناه در اين دنياي پُر تلاطم و فساد است.

مراتب تمسك به قرآن

در نوبت پيش گفتم كه تمسّك به قرآن مراتب دارد كه اگر ما بخواهيم به راستي قرآن پناه ما باشد بايد در همه جا، در دنيا و آخرت، به همه مراتب آن تمسّك كنيم، اينك مراتب آن را برمي‏شماريم.

مرتبه اول : قرائت قرآن

مرحله نخست از آشنايي با قرآن، خواندن آن است. اين قرائت به هر مقدار كه باشد آدمي را به فضاي معنويِ اين كتاب عظيم مي‏كشاند و جرعه جرعه، معارف الهي را به او مي‏چشاند. تأكيدهاي فراواني كه در خصوص قرائت شده همه از آن روست كه خواندن، گام اولِ انس است. قرآن مي‏فرمايد: «فاقرؤا ما تيسّر من القرآن»3. در روايات نيز سفارش‏هاي زيادي در اين باره شده است. به تجربه هم ثابت شده كه قرائت، رمز راه‏يابي به ساحت قرآن است.

مرتبه دوم: فهم قرآن

پس از قرائت و يا همراه آن، فهم قرآن است. قاري بايد فهيم و انديشمند هم باشد و به آن چه كه بر زبان مي‏راند، آگاه باشد: «أفلا يتدبرون القرآن ام علي قلوبٍ اقفالها»4 خداوند متعال در اين آيت قرآني، نهيب مي‏زند كه مگر قفل بدبختي و غفلت به دلت زده‏اند كه در قرآن، تدبّر نمي‏كني. چرا بايد سطحي قرآن بخواني يا اين كه اصلاً قرآن در متن زندگي تو نباشد. كسي كه حق قرائت را به درستي به جا آورد، نيك درمي‏يابد كه قرآن نسخه ديگر عالمِ وجود و تكوين است، منظور از عالم تكوين، عالم ماده نيست بلكه عالم ماده قطره‏اي از درياي عالم وجود است. اهل دل و سالكان طريق حق درباره اين خصيصه قرآن (يعني نسخه ديگر عالم وجود) مطالب بسياري گفته‏اند. البته پي‏بردن به اين راز، شعور زيادي مي‏خواهد و لاجرم نيز بايد تحقق يابد وگرنه لغو بودن فعل خدا در نزول سخناني اين چناني لازم مي‏آيد. اين استعدادِ عمومي و همگانيِ فهم كامل و همه جانبه قرآن، از صدر اسلام تاكنون تحقق نيافته است، اما سرانجام روزي خواهد رسيد كه اين استعداد در انسان‏ها بروز يابد و آن روز و دوره، هنگامي است كه حضرت حجت ـ عج ـ ظهور فرمايند و پرچم اسلام در سراسر جهان برافراشته گردد و فهم و دانشِ قرآن، همه جا را فرا گيرد. در آن زمان، مفهوم اين سخن كه: «قرآن، نسخه ديگري از عالم وجود است» آشكار مي‏شود.

حيف است كه جوانان تحصيل كرده ما اصطلاحاتي از علوم طبيعي به دست آورند امّا در فهم قرآن ناتوان باشند، فلسفه نزول قرآن، تزكيه و تعليم انسان است: «هو الّذي بعث في الاميّين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب والحكمة»5 پيغمبر، با معجزه آمده يعني با قرآن آمده. پيغمبر يك معلّم تربيتي و آموزشي است قرآنش هم يك كتاب تربيتي و آموزشي. قرآن علاوه بر اين كه انسان را تربيت مي‏كند و يك كتاب تربيتي است كتاب علم هم هست، به انسان آموزش مي‏دهد شكر بايد كرد كه جوانان عزيز به قرآن، رو كرده‏اند، اين خوب است، اما خوب‏تر آن وقتي است كه به «فهم قرآن» نيز اهميت دهيم.

قرآن سهل و ممتنع است؛ يعني همه مي‏توانند از آن استفاده كنند، اما باطنش را فقط انسان‏هايي كه پاك و مطهرند درمي‏يابند، امام صادق(ع) مي‏فرمايد: قرآن، ظاهر و باطني دارد، باطن آن هم باطن دارد و آن باطن هم باطن دارد و... . اگر امام صادق تا روز قيامت مي‏گفت باطنش باطن دارد باز هم باطنش باطن دارد. اين كه در بعضي روايات آمده است: قرآن تا هفت بطن يا هفتاد بطن يا هفتصد بطن دارد از باب مثال است، وگرنه قرآن، علم خداست و علم خدا غير متناهي و لامتناهي است پس قرآن هم از نظر علم لامتناهي است، ولي هر كسي به اندازه سعه وجودي و استعدادش از قرآن بهره مي‏برد. اين كريمه‏اي كه چندين بار، پي در پي در يك سوره قرآن تكرار شده است كه: «و لقد يسّرنا القرآن للذّكر فهل من مدّكر»6 براي آن است كه ما را به اهميت انس با قرآن و فهم آن، تذكر دهد. اين تكرار پياپي، بي‏وجه نيست، پر نكته و مطابق با اسلوب فصاحت و بلاغت و براي تأكيد است به حق بايد گفت كه ما ـ حتي حوزه‏هاي علميه ـ از فهم قرآن، عقب مانده‏ايم. شيوه درس و بحث را ناخودآگاه به گونه‏اي تنظيم كرده‏ايم كه قرآن و تفسير آن، كمتر در نظام آموزشي ما جاي دارد و اين به مجموعه دانستني‏هاي ما لطمه مي‏زند و امت را به لعن و نفرين قرآن، گرفتار مي‏سازد، چرا كه در روايت آمده است

شك نيست كه بهترين و مطمئن‏ترين پناه‏گاه، قرآن است كه يقين‏آورترين سخنان را در روح و روانِ آدمي مي‏نشاند و زنگارهاي شك و اضطراب را از قلب و دل انسان مي‏زدايد.

در قيامت چند دسته، مردم را نفرين مي‏كنند: عالمي كه در محلي باشد و از او استفاده نكنند، مسجدي كه بلا استفاده بماند و قرآن، كه از آن بهره‏مند نگردند.7

آيه شريفه هم مي‏فرمايد: در روز قيامت پيغمبر به آن ملّتي كه از قرآن استفاده نكردند نفرين مي‏كند: «يا ربّ انّ قومي اتّخذوا هذا القرآن مهجورا»8 مي‏گويد: اي خدا، اينها بودند كه به قرآن من پُشتِ پا زدند، خدايا بازخواستِ قرآن مَرا از اين مردم بگير. آيا اگر پيغمبر ـ كه مَظهرِ رحمت خداست ـ در قيامت نفرين كند در دنيا نفرين نمي‏كند، آيا پيغمبر نگراني از ما ندارد براي آن كه ما از قرآن استفاده نمي‏كنيم، و در آيات آن نمي‏انديشيم؟

اين گرفتاري‏ها از كجاست؟ چرا اين قدر همه مشكل داريم؟ چرا اين قدر ضعف اعصاب داريم؟ چرا بعضي احساس پوچي مي‏كنند؟

اگر اين دردها را درست ريشه يابي كنيم، علت آن را دوري از قرآن مي‏يابيم.

درجات فهم قرآن

گفتيم كه تمسك به قرآن مراتبي دارد كه يكي از آنان فهم آن است، اينك بايد گفت كه خودِ فهم قرآن هم مراتب و درجاتي دارد: يكي از آنها آشنايي با ترجمه قرآن است؛ يعني وقتي كه قرآن را مي‏خوانيم، ترجمه آن را هم بدانيم. درجه ديگر، فهم تفسيري قرآن است، از آيه‏هاي قرآن تفاسير گوناگون و برداشت‏هاي مختلفي شده است، اين برداشت‏ها در مسير فهم معارف كلي اسلام، بسيار جهت دهنده است، ما بايد به شكل كاملي با اين تفاسير ـ مخصوصا با تفسير آيه‏هاي كليدي ـ آشنا شويم تا در مواجهه با سليقه‏هاي گوناگون، گرايشي به غير از مكتب اهل بيت پيدا نكنيم، چرا كه اهل بيت، مفسّر اصلي قرآنند و ديدگاه‏هايشان به سانِ شاقولي است كه ديوارها اعتقادهاي ما را مستقيم و استوار بالا مي‏آورد. و به اندازه همت و عقل و اخلاصمان به ساحت عظيم قرآن، وارد مي‏كند.

مرتبه سوم: عمل به قرآن

پس از قرائت و فهم قرآن، عمل به دستورهاي اين كتاب بزرگ است. اگر كسي قرآن را به خوبي بخواند و با زير و بم‏هاي تجويد و صوت و انواع قرائت آشنا باشد و نيز در فهم آيه‏ها و شناخت انواع تفاسير بكوشد، اما اهل عمل نباشد، اين همه تلاش براي او سودي ندارد، به قول قرآن : «كمثل الحمار يحمل اسفارا».9 اساسا هرگونه دانايي، بايد در كردار و عمل، متبلور شود وگرنه: «علم هر چند بيشتر خواني، چون عمل در تو نيست ناداني».

برخي به اشتباه مي‏گويند: درست است كه قرآن، كتاب عمل است اما همه دستورها در اين كتاب نيامده است. بنابراين

به حق بايد گفت كه ما ـ حتي حوزه‏هاي علميه ـ از فهم قرآن، عقب مانده‏ايم. شيوه درس و بحث را ناخودآگاه به گونه‏اي تنظيم كرده‏ايم كه قرآن و تفسير آن، كمتر در نظام آموزشي ما جاي دارد و اين به مجموعه دانستني‏هاي ما لطمه مي‏زند و امت را به لعن و نفرين قرآن، گرفتار مي‏سازد.

نمي‏توان هر كردار و عملي را با قرآن، وفق داد. اما قرآن كه مبيّن خويش است بر اين پندار، خط بطلان مي‏كشد و مي‏فرمايد: «و لا رطبٍ و لايابسٍ الاّ في كتابٍ مبين»10 و يا مي‏فرمايد: «و نزلنا عليك القرآن تبيانا لكل شي‏ء».

آن چه كه مسلم است اين است كه قرآن و دين به خوبي مي‏تواند در همه زمينه‏هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، صنعتي و بهداشتي و در خصوص مديريت و برنامه‏ريزي‏هاي كلان و جزئي، ما را ياري رساند و به عنوان نيرويي هدايت‏بخش دستگيرمان باشد. بي‏هيچ شبهه‏اي بايد گفت: ملتي كه در تمامي برنامه‏هايش از قرآن و دين، مدد مي‏گيرد و عملش مطابق با معيارهاي مذهبي است، با ملت‏هايي كه از اين سرچشمه هدايت، دوري گزيده‏اند تفاوت دارد.

باري، قرآن كريم، همه نوع دستور براي يك زندگي كامل و ايده‏آل دارد، خصوصا دستورهاي اخلاقي قرآن، به اندازه‏اي حيات‏بخش و نقش آفرين است كه همه رفتارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ما را تحت تأثير قرار مي‏دهد و به آنها جهت مي‏بخشد. آن همه نكته‏هاي نغزِ اخلاقيِ اسلام نشانِ تأثير اخلاق در ساختن فرد و جامعه است. شما تصور كنيد كه اگر مردم، سياستمداران و مديران يك جامعه ملتزم به اصول اخلاقي باشند؛ يعني دروغ نگويند، غيبت نكنند، حسادت نورزند، از سخن‏چيني بپرهيزند، مال حرام نخورند، با مردم مهربان باشند، به محرومان عشق بورزند، و افتادگان را دستگيري كنند و... جامعه تا چه حد اصلاح خواهد شد.

نتيجه عمل به قرآن

عمل به دستورهاي قرآن، نتايج فراوان و بركت خيزي دارد كه خداوند متعال آن را در يك عبارت كوتاه، خلاصه كرده است:

آن چه كه مسلم است اين است كه قرآن و دين به خوبي مي‏تواند در همه زمينه‏هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، صنعتي و بهداشتي و در خصوص مديريت و برنامه‏ريزي‏هاي كلان و جزئي، ما را ياري رساند و به عنوان نيرويي هدايت‏بخش دستگيرمان باشد.

«حيات طيبه»: «من عمل صالحا من ذكرٍ أو انثي و هو مؤمن فلنحيينّه حياةً طيّبة و لنجزينّهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون».11 اين نتيجه، به سانِ درخت پاكيزه و مطهري است كه ريشه در زمين دارد و به اذن خدا در حال ثمردهي است. حيات طيبه، زندگيي است كه در سخت‏ترين و دشوارترين حادثه‏ها به انسان آرامش مي‏بخشد و اندوه را از دل آدمي مي‏زدايد. مشكلات رواني گوناگوني كه دنياي امروز با آنها دست به گريبان است، نشان آن است كه حيات انسانِ متمدن، طيّبه نيست. علامتِ رشد روحي، توسعه صنعتي و مادي و فربهي تكنولوژي نيست بلكه روابط سالمِ انساني و عاري از اضطراب و اندوه ميان مردم و نيز دولت‏هاست. اين همه گرگ صفتي و درنده‏خويي كه اينك شاهد آنيم، ناشي از دوري گزيدنِ انسان از حيات طيبه است.

خداوند متعال در قرآن كريم، تأكيد كرده است كه اگر انسان به احكام و دستورهاي اين كتاب عمل كند، زندگيِ آرام و بي‏دغدغه‏اي خواهد داشت. در آيه ديگر نويد امنيت دل را مي‏دهد: «فايّ الفريقين احقّ بالامن ان كنتم تعلمون».12 چه كسي استحقاق امنيّت دل دارد؟ كسي كه به قرآن، عمل كند. امنيت دو قسم است: ظاهري و باطني؛ امنيت ظاهري همان است كه جامعه از جنگ و جدال و تنش و خشونت به دور باشد و اين را نيروهاي انتظامي و نظامي به كمك مردم برقرار مي‏كنند، اما امنيت باطني، زدودن زنگارهاي اضطراب و اندوه از قلب و دل است، و اين با عمل به قرآن به دست مي‏آيد. قرآن مي‏فرمايد چه كسي شايستگي اين امنيت را دارد؟ و خود پاسخ

شما تصور كنيد كه اگر مردم، سياستمداران و مديران يك جامعه ملتزم به اصول اخلاقي باشند؛ يعني دروغ نگويند، غيبت نكنند، حسادت نورزند، از سخن‏چيني بپرهيزند، مال حرام نخورند، با مردم مهربان باشند، به محرومان عشق بورزند، و افتادگان را دستگيري كنند و... جامعه تا چه حد اصلاح خواهد شد.

مي‏دهد: «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم»13 آن كسي كه مؤمن است و گناه در زندگي‏اش نيست و به قرآن عمل كند و دستورهايش سرمشق زندگي‏اش باشد. سپس قرآن اين وعده را تأكيد مي‏كند كه: «اولئك لهم الامن»14 حتما اين چنين شخصي امنيّت دارد. بعد مهم‏تر از اين مي‏فرمايد: «و هم مهتدون»15 علاوه بر اين كه امنيّت مي‏دهيم دست عنايت ما هم بر سرش است. اي خُنك آناني كه دست عنايت خدا بر سرشان است و واي بر مردمي كه يك آن، دست عنايت خدا از سرشان برداشته شود.

پس ره آورد عمل به قرآن حيات طيّبه و زندگي بانشاط و كسبِ تقواست و با نيروي تقواست كه مي‏توان از مشكلات رهيد و از بن بست‏ها خارج شد: «و مَنْ يتّق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب»16

و در آيه ديگر مي‏فرمايد: «و كان حقا علينا نصر المؤمنين».17

در اين مقال، روي سخن ما بيشتر با جوانان بود، چرا كه قلب و روح آنان، زنگار آلودگي و وابستگي به خود نگرفته و با اندك همتي مي‏توانند به ساحتِ عظيم قرآن راه يابند و از قرائت به فهم و از فهم به عمل و از آن جا به حيات طيّبه برسند. اميد كه هر لحظه با زبان و عمل، آيه‏هاي قرآن را ترنم كنند.ادامه دارد

پاورقيها:

1 ) اصول كافي ، ج2، 623، ح16.

2 ) مزمل (73) آيه20.

3 ) محمّد (47) آيه24.

4 ) جمعه (62) آيه2.

5 ) قمر (54) آيه17 و...

6 ) رك: بحارالانوار، ج83، ص385.

7 ) فرقان (25) آيه30.

8 ) جمعه (62) آيه؟

9 ) انعام (6) آيه59.

10 ) نحل (16) آيه89.

11 ) حجرات (49) آيه12.

12 ) نحل (16) آيه97.

13 ) انعام (6) آيه81.

14 ) و 15 ) و 16 ) همان.

17 ) طلاق (65) آيه3.

18 ) روم (30) آيه47.

/ 1