بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بديع البيان لمعانى القرآنمحمدحسين درايتىكمتر سورهاى در قرآن است كه همانند سوره حمد، توجه مفسران را به خود جلب كردهباشد. اين سوره مباركه، به جهات مختلف مورد دقت و بررسى و ژرفنگرىهايى قرار گرفتهاست. تأكيد فراوان آيات و روايات در عظمت و فضيلت اين سوره، تلاوت آن در نمازهاى يوميّه و ثمره اين همه تلاش، وجود دهها اثر تفسيرى مستقل، بزرگ و كوچك در تفسير اين سوره است. اندكى از اين آثار به زيور طبع آراسته شده و در خدمت شيفتگان قرآن قرار گرفتهاست و بسيارى از آنها مخطوط مانده و از دسترس عموم خارج است/ شرح حال مؤلف مؤلف اين اثر، حسينعلى خان زنگنه، فرزند شيخ على خان زنگنه است/ از زندگى اين پسر و پدر، اطلاعات گستردهاى در دست نيست، تنها به جهت اينكه شيخ على خان زنگنه مدت بيست سال وزير اعظم شاه سليمان صفوى بوده و حسينعلى خان نيز در بعضى از مناصب دولتى حضور داشتهاست، گوشهاى از حالات و فضايل آنها در كتابهاى تاريخ و در بعضى از تراجم آمدهاست/ از منابع موجود بدست مىآيدكه شيخ على خان زنگنه از قبيلهاى به همين نام بوده است. اين قبيله به جهت همبستگى و گستردگى و اتحادش، مورد توجه شاهان صفوى قرار گرفته و بزرگان اين طايفه به مناصب دولتى انتخاب مىشدهاند. پدر شيخ على خان شيخ على خان زنگنه و فرزندش حسينعلى خان، علاوه بر سياست و توانايى در اداره امور مملكت، داراى علم و دانش دينى نيز بودهاند/ توانايى و فضل شيخ على خان در امور مملكتى و مدت حضور طولانى او در منصب وزارت اعظمى (1079-1101) زمينه بسيار مناسبى را براى او فراهم آورد تا بتواند خدمات بزرگى را به جامعه عرضه كند. او توانست با به كار بستن برخى از دستورات دينى در اداره مملكت، رايحهاى از عطر حكومت اسلامى را در جامعه بپراكند و طعم شيرين خدمت توأم با عدالت را به رعايا بچشاند. آنچه در سنه 1079 هجرى. در ماه ذيحجه اين سال شيخ على خان زنگنه به وزارت اعظم شاه سليمان منصوب گرديد و اعتمادالدوله لقب يافت و سالهاى دراز طورى وزارت كرد كه پادشاه و رعيّت همه خشنود بودند و مملكت نظمى به كمال داشت. و مكارم اخلاق شيخ على خان و بلندى همچت او معروف است. و از صفات او اينكه در تعظيم و تكريم علما و ارباب فضل مبالغتى وافر نمود و شبها در لباس مبدل در محلات گردش مىكرد و از اوصاع مملكت خبردار مىگرديد و به فقرا و ضعفا و طلاب علوم و ايتام، بذل و بخشش مىكرد. او توانست علاوه بر خدمات شهرسازى و ايجاد بناهاى اسلامى و عمران راهها و فراهم آوردن خدمات رفاهى ديگر، در راه گسترش فرهنگى اسلامى و كمك به عالمان دينى، گامهاى بلند و مؤثرى بردارد. او چون خود از علماى دين بود، هم مسايل و مشكلات فكرى - اجتماعى مردم را خوب تشخيص مىداد و هم عالمان دين را مىشناخت، لذا براى حل مسايل دينى - اجتماعى مردم به عالمان دينى مجال مناسب مىداد تا به آنها بپردازند و زمينه بحث علما را در جهت حل بعض مسايل اختلافى فراهم مىآورد، همو بود كه توانست در مدت وزارت خود با جمعآورى عده زيادى از علما آقا بزرگ تهرانى در حسينعلى خان زنگنه، فرزند شيخ على خان نيز مانند پدر، هم از علوم دينى بهره داشت و هم در امور مملكتى صاحب منصب بود/ ميزان بهره علمى او را مىتوان از همين اثر تفسيرى او، به وضوع يافت. از اين كتاب بدست مىآيد كه مؤلف محترم در زمينههاى مختلف علوم اسلامى غور كرده و در بغضى از آن علوم صاحب رأى و مسلك است او به جنبههاى ادبى، تجويدى، روايى، كلامى، فلسفى، عرفانى و حتى بعض از علوم غريبه، مانند نجوم مىپردازد و در بعض موارد به كلمات ديگران نقدهاى عالمانه مىزند/ گرچه از منصبهاى او در زمان پدر و بعد از آن اطلاع دقيقى در دست نيست، اما در اصل دخالت او در امور مملكتى ترديدى نيست. خود او در مقدمه تفيسرش - بعد از تقاضا از علما در تذكر لغزشهاى احتمالى - به اين نكته اشاره كرده و مىنويسد: هر گاه جمعى كه تمام اوقات خود را صرف فنى از فنون كمالات مىنمايند، سالم از غلظ و سهو و نسيان نباشند، معلوم مىشود كه سهو و نسيان جمع ديگر - كه متحمّل امور متكاثره متنافيه صورى و معنوى، و دينى و دنيوىاند - تا چه مرتبه خواهدبود/ از بعض قراين مىتوان بدست آورد كه وى مدتى طولانى در منصب ولايت بعضى از شهرها گماردهشدهاست. مرحوم آقابزرگ تهرانى در از اين عبارتها دو نكته را مىتوان بدست آورد، اول اينكه حسينعلى خان زنگنه والى و صاحب منصب بوده و در امور مملكتى و اجرائى دست داشته است. دوم: اينكه منصبهاى دولتى، وى را از اشتغال به مسايل علمى بازنداشته و او از هر فرصتى براى صرح مسايل علمى - به ويژه مسايل غامض كلامى - استفاده كرده و از آرأ علماى آن زمان سود مىبردهاست/ مؤلف محترم علاوه بر وللمترجم له تأليفات على شرح الخطبْ الشقشقيْ لا بن الحديد، رد فيها على الشارح فى اعتذاره لعمر بن الخطاب. و قد دوّن هذه التعليقات زين الدين العاملى فى سنْ1101، و توجد ثلاث نسخ من هذه التعليقات فى المكتبْ الملّيْ بطهر ان تحت رقم 2054 فى مجلد واحد، اثنتان منها بخط زين العابدين المدوّن لها، و ثالثْ بخط ميرباقر الهمدانى/بديع البيان و روش تفسيرى آن وى درباره نام اثر خود و وجه تسميه آن چنين مىنويسد: و چون بيان معانى آيات شريفه - كه مفسرين در تفاسير خود ايراد نمودهاند - به اسلوبى بديع و پيرايهپذير تحرير گرديدهبود، لهذا اين كتاب را بعد از تزيّن به زينت اتمام، مسمّى به بديع البيان لمعانى القرآن» نمود/ روش تفسيرى او - آن چنان كه خود در مقدمه، به آن تصريح كرده - آن است كه ابتدا آنچه از كتابهاى تفسير درباره مطلب موردنظر وجود دارد با تصريح به نام مصدر آورده و جمعبندى مىكند و سپس در مبحثى جداگانه به بررسى رواياتى كه در آن زمينه وارد شده مىپردازد، و در انتهاى هر قسمت اگر مطلب جديدى به نظر مؤلف رسيده كه در ساير تفاسير به آن برخورد نكرده و يا توضيح و نقدى نسبت به مطالب مطرح شده دارد، با وى در پايان هر قسمت تحت عنوان مؤلف، در مقدمه خويش يازده كتاب را نام مىبرد كه در تفسيرش از آنها سود برده و براى هر كدام رمزى را تعيين مىكند و مطالب نقلشده از آن كتابها را با ذكر رمز آنها مشخص مىنمايد. او در اين باره مىنويسد: لهذا تفسير مجمع البيان و جوامع الجامع و كشاف و انوار التنزيل و تفسير شيخ ابوالفتوح رازى و منهج الصادقين ملافتح اللّه كاشانى و صافى و نورالثقلين و تفسير الائمّْ فى هدايْ الامّْ كه هر سه از تفاسير متأخرين علماى اماميه - رضواناللّه عليهم اجمعين - و مشتمل اند بر احاديث منسوبه به اهل بيت (ع) كه از كتب اربعه و ساير كتب احاديث در تفسير و تأويل آيات كريمه جابجا نقل نمودهاند به نوعى كه در تفسير هر آيه اشاره به آن خواهدشد. البته مؤلف محترم در اين اثر، روايات و مطالب زيادى از كتابهاى ديگر با تصريح به نام مصدر و بدون واسطه نقل مىكند كه در مقدمه به آن مصادر اشارهاى ندارد، مانند: كافى، تفسير قمى، خصال، علل الشرايع، توحيد صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، جامع الاخبار و قصص الانبيأ راوندى و بعض كتب ديگر/نگاهى به نثر بديع البيان يكى از جهاتى كه در اين اثر قابل تأمل و بررسى است، نثر فارسى اين كتاب است. گرچه در ابتدا، نثر كتاب مشكل و مغلق به نظر مىرسد، اما رفته رفته آهنگ روانى به خود گرفته و فهم آن آسانتر مىشود، اما در هر صورت، در مواردى، فهم مطالب و پيداكردن خبر، نياز به دقتى بيشتر دارد. پيچيدگى و كنايهگويى مؤلف در برخى موارد، فهم را مشكل كرده كه براى سهولت فهم، گذاردن دقيق علايم سجاوندى، ضرورى است و در بعض موارد، اعراب گذارى كلمات را طلب مىكند. استفاده از كلمات مشكل و نامأنوس مانند: طغراى، كرياس، دقيقه رسى و...، ترجمه بعض لغات را ضرورى مىنمايد. استفاده از جملات موزون و كنايه گويى، به خصوص در مقدمه، ميزان تسلّط و تبحّر مؤلف را در استخدام كلمات به نمايش مىگذارد/ اين اثر فارسى از كلمات و جملات عربى به وفور استفاده شده و در بعض موارد چند جمله - حتى چند سطرى - به عربى بيان شده و عنوانهاى كتاب، عربى انتخاب شده است. گرچه اكثر روايات، فارسى بيان شده اما در موارد متعددى عربى آمده و به ترجمه آن اشارهاى نشده است/نمونهاى از نثر كتاب: اما بعد، بر ضماير حاشيه گردانان متون مصاحف معرفت و دانش، و شرح نويسان بطون صحايف بصيرت و بينش - كه همگى، همت والا نهمت بر تحلّى به حليه كمالات علميه و عمليه گماشته، به مراد سواد خوانى كتاب آگاهى، رقم احاطه به علوم و معارف نامتناهى بر بياض قابليت و استعداد نگاشتهاند - پرتوافكن است كه به مقتضاى خبر صحّت اثر بخشهاى مختلف كتاب مطالب و موضوعات مطرح شده در اين كتاب در چهار بخش سامان يافته است: بخش اول: شامل مباحث مقدماتى از قبيل: معنى سوره، از نظر لغت و اصطلاح، بيان اضافه بخش دوم: در تفسير كلمه 1. التفسير بما قاله المفسّرون، 2. التفسير بالاحاديث المرويْ عن الائمّْ المعصومين(ع)، 3. خلاصْ المعنى/ مؤلف محترم، حجم كوچكى از كتاب را به بحث درباره كلمه بخش سوم: در تفيسر در ذيل تفسير سپس ذيل عنوان رواياتى در بيان حقيقت اسم رواياتى در معناى رواياتى در رحمت رحمانيه و رحيميّه خداوند. رواياتى در عدد اسمهاى خداوند/ بعد از ذكر اين روايات - كه بيشتر آن به مصادر معتبر ارجاع شدهاست - به تحقيقى مبسوط و گسترده، در حقيقت اسمأ الهى، تحت عنوان دقت در اين مباحث ميزان خبرگى و مهارت مؤلف را در مسايل علمى، به ويژه مسايل كلامى، به نمايش مىگدارد. در مجموع اين بخش يك پنجم حجم كتاب را به خود اختصاص دادهاست/ بخش چهارم: در اين بخش - كه بيش از دو سوم حجم كتاب را به خود اختصاص داده است - به تفسر متن سوره حمد مىپردازد. وى همانند بخشهاى گذشته، نخست آيات سوره حمد را از ديدگاه مفسران، بررسى كردهاست و تحت عنوان مؤلف در فصل ديگرى تحت عنوان بحثى در شناخت جهان و عوالم ديگر مفسّر گرانقدر سپس تحت عنوان در اين قسمت، نخست چهار فايده براى شناخت جهان و كيفيت آفرينش آن بر مىشمرد و بعد از آن، تحقيق خود را از دو منظر پى مىگيرد: اوّل از نظر علماى طبيعى و دوم از منظر روايات/ در قسمت اول بحث، با اين تعبير كه بارقه اولى: در كرويت زمين و فاصله آن با ساير كرات، بارقه ثانيه: در قطر افلاك، رابقه ثالثه: در حجم جرم افلاك، بارقه رابعه: در دائره محيطه افلاك، بارقه خامسه: در كميت اجرام كواكب، بارقه سادسه: در قطر سيارات هفتگانه بارقه سابعه: در مقدار سير افلاك در يك شبانهروز/ در قسمت دوم بحث كه به بررسى روايات اختصاص دارد، با اين تعبير كه اشراق اوّل: در ذكر رواياتى است كه دلالت دارد بر اينكه، به جهت كثرت و پيچيدگى مخلوقات، عقل نسبت به ادراك مراحل آن، لرزان و از دريافت حقيقت آن، عاجز و حيران است و سپس روايات فراوانى را مىآورد كه مشعر به آن است كه عالمهاى ديگر و خلق ديگرى در محل ديگرى از اين جهان، وجود دارد كه انسانها نسبت به آنها بى اطلاعاند/ روايات اين قسمت از: روضه كافى، خصال صدوق، جامع الاخبار، قصص الانبيأ، راوندى، بصائر الدرجات و كتاب خطب أميرالمؤمنين نقل شده است/ اشراق ثانى: در ذكر رواياتى است كه از موجود بودن آسمانها و زمينهاى ديگر، غير از اين آسمان و زمين حكايت دارد/ احاديث اين قسمت، غير از يك مورد كه از روضه كافى است، بقيه از بصائر الدرجات است/ اشراق ثالث: در بيان احاديثى است كه دلالت دارد بر اينكه بالاى هر آسمانى، زمينى است به غير از اين زمين، و در آسمانها دريا وجود دارد/ روايات اين قسمت از كتابهاى: تفسير قمّى، روضْ كافى، قصص الانبيأ، راوندى، علل الشرايع و توحيد صدوق، ذكر شدهاست/ اشراق رابع: در ذكر رواياتى است كه بر عدم اتصال آسمانها به يكديگر و مقدار حجم افلاك و نامهاى آنها، دلالت دارند/ احاديث اين اشراق از كتابهاى: كافى، تفسير قمى، عيون الاخبار الرضا(ع) نقل شدهاست/ اشراق خامس: در ذكر رواياتى است كه در توصيف عرش و كرسى وارد شده و محيط و محاط بودن هر يك نسبت به ديگرى را دلالت دارد. مؤلف محترم در اين قسمت، ضمن بحث درباره حقيقت عرش، به نظريههاى متعددى اشاره دارد، وى بعد از جمعبندى، آنها را به نه قول برگردانده و ادلّه هر قول را تبيين و نسبت به بعضى از آنها ايراد مىنمايد/ روايات اين قسمت از كافى و توحيد صدوق نقل شده است/ اشراق سادس: رواياتى است كه دلالت بر عظمت خورشيد و ماه و ساير كواكب دارد. روايات اين قسمت از: تفسير قمى، كافى، و عيون اخبار الرضا(ع) نقل شدهاست/ اشراق سابع: در ذكر رواياتى است كه به تعبير مؤلف بعد از اين بحث طولانى درباره عظمت جهان، به رواياتى استناد مىجويد كه بر عجز و شكسته بالى انسان دلالت دارد/ مؤلف در ادامه، حديثى طولانى از امام حسن عسكرى(ع) را آورده كه حضرت بعد از تذكر به وجوب حمد بخاطر برترى امت محمّد(ص) بر ساير امّتها، به تفسير تمام فقرات سوره حمد مىپردازد/ وى در پايان رواياتى را آورده كه مؤلف، در دوصفحه پايانى، تحت عنوان نسخههاى موجود بعد از تتبع و جست و جوى كامل در فهرست نسخههاى خطى كتابخانههاى ايران، به پنج نسخه از اين اثر دست يافتيم كه به ترتيب اهميت و اولويت ذكر مىشود: 1. نسخه كتابخانه آستان قدس رضوى، به شماره 7466، 122برگ، كامل، نسخه در حيات مؤلف نوشته شده و حاشيهنويسى از مؤلف دارد، در ذيقعده 1096 محمد نصير بن محمد تقى قمى آن را تصحيح كرده اسيت/ 2. نسخه كتابخانه ملك، به شماره 176، 207برگ، كامل، اين نسخه نيز در حيات مؤلف تحرير شده و حاشيهنويسى از مؤلف دارد، تاريخ تحرير 1098 است/ 3. نسخه كتابخانه مسجد اعظم، به شماره 340، 228برگ، كامل، تحرير سده 12/ 4. نسخه كتابخانه مسجد اعظم، به شماره 3201، 186برگ، كامل، تحرير سده 12/ 5. نسخه كتابخانه آيت الله مرعشى، به شماره 1628، 100برگ، ناقص از اوّل، تحرير در عصر مؤلف، حاشيه نويسى از مؤلف دارد/ در فهرست كتابخانه آيت الله مرعشى، اين اثر، به اشتباه به لازم به تذكر است كه از اين اثر، نامى در