بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ترجمه قرآن : برگردان متن عربىقرآن به زبانى ديگرترجمه قرآن در طول تاريخ خود فراز و نشيبهاى زيادى داشته است. اين موضوعدر دوره معاصر به مباحث علوم قرآنى وارد شده است؛ و پس از جدا شدن مباحث مربوط بهتاريخ قرآن و شكلگيرى اين عنوان، موضوع ترجمه قرآن نيز جايگاه نسبتاً ثابتى رادرتاريخ قرآن به خود اختصاص داده است.ترجمه بين زبانى از گذشتههاى دور مورد توجه بوده است. «ترجمه قرآن» نيزاز همان سدههاى نخست جاى خود را در عرصه فعاليتهاى قرآنى باز كرده است. مباحثنظرى ترجمه قرآن در نيمه دوم قرن اخير و به ويژهدهه اخير، بسطى فراوان يافته و هماكنونمىرود تا رفته رفته در ميان مطالعات ميان رشتهاى، چهرهاى مستقل بيابد. به صورتگزيده به برخى از مسائل ترجمه خواهيم پرداخت.لغت شناسان درباره ريشه لغوى «ترجمه» اختلافنظر دارند؛ برخى آنرا عربىوازماده «رـجـم» به معناى سخن گفتن از روى حدس و گمان[1] و«تَرْجم» دانستهاند.[2] برخىنيز آن را از «ترجُمان» معرّب «تَرْزبان» يا «ترزفان» فارسى دانستهاند.[3] گروهسومى آن را از رجم كلدانى بهمعناى «افكندن» مىدانند.[4] گروهچهارمى نيز ريشه ترجمه و ترجمان و ديگر مشتقات آنها را از (Targum)(ترگوم) يا (Targumin)(ترگومين)آرامى معرفى كردهاند كه در عربى رايج شده و صورتهايى از آن نيز از راه زبان فارسىپيش از اسلام يا زبان عربى، به زبان فارسى راه يافتهاست.[5]واژه ترجمه در معانى گوناگونى متناسب با ريشه لغوى آن به كار رفته[6] ومعناى متداولتر آن كه در اين مقاله مورد بحث است، برگرداندن گفتار يا نوشتار اززبانى به زبان ديگر است[7]؛ بهعبارت ديگر ترجمه عبارت است از برگرداندن عناصر و ساختارهاى متنى زبان مبدأ بهمعادل آنها در زبان مقصد (با توجه به عوامل و شرايط برون زبانى) بهگونهاى كهخواننده متن مقصد همان پيام ودائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 417اثرى را دريابد كه خواننده متن مبدأ درمىيابد.[8]اهميت و ضرورت ترجمه قرآن:از آنجا كه اسلام، آيينى جهانشمول و قرآن نماينده و بسان قانون اساسى آناست، همگان بايد از محتواى كتاب آسمانى اسلام آگاه گردند و سادهترين راه دستيابىبه چنين هدفى «ترجمه» دقيق آن است، بنابراين، اهميت ترجمه قرآن برخاسته از اهميت،موقعيت و ويژگيهاى آيين اسلام است.برخى براى تبيين اهميت ترجمه قرآن به ادلهاى از جمله برخى آيات كه قرآنرا كتاب هدايت و بيان براى همه انسانها مىداند (ر. ك: آل عمران/3، 104، 138؛سبأ/34، 28، انعام/6، 19) استناد جستهاند.[9]برخى ديگر نيز به ادلهاى مانند سيره عقلا و متفكران در ترجمه متون موردنياز، تكليف ما لايطاق در فراگيرى زبان عربى در صورت عدم ترجمه، دفاع از كياناسلام در برابر ترجمههاى نادرست و مغرضانه دشمنان و جاهلان[10]117000 و جز اينها[11]تمسك كردهاند؛ ولى هيچيك از موارد ياد شده نمىتواند اهميت و ضرورت ترجمه رانتيجه دهد، زيرا با تفسير نيز همه اين موارد حاصل مىشود، بنابراين، ابتدا بايد بهادله مخالفان ترجمه پاسخ داد.نخستين ترجمه قرآن:ترجمه آيات و سور قرآن از همان صدر اسلام مورد توجه بوده است. شايد اولينمترجم قرآن جعفربن ابىطالب باشد كه آياتى از سوره «مريم» را به زبان حبشى ترجمهكرد.[12]سلمان فارسى نيز به گزارش برخى روايات سوره «حمد» را براى همزبانان خويش ترجمهكرده است.[13]برخى در اين روايتها به ادلهاى چون اختلاف در نقل، و ضعف سند ترديد كردهاند.[14]احكام فقهى ترجمه قرآن1. جوازترجمه:دانشمندان شيعى از گذشته تاكنون، ترجمه قرآنكريم را به زبانهاى ديگر ازجملهفارسى، جايز و بعضاً لازم دانستهاند[15]؛ هرچند درچگونگى و شرايط ترجمه و مترجم گفتوگوهايى ديده مىشود.[16]دانشمندان اهل سنت نيز اغلب جواز ترجمهقرآن را باور دارند[17] وبه گفته برخى، زمزمه عدم جواز ترجمهدائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 418قرآن در سدههاى اخير بروز و ظهور داشته است. على شواخ ظهور اين انديشه راترفندى سياسى از سوى مبلغان مسيحى دانسته است كه در دوره استيلاى غربيها برسرزمينهاى اسلامى، براى جلوگيرى از نشر اسلام در سرزمينهاى غير عرب ترويج كردند.[18]از سوى ديگر برخى، ريشههاى عدم جواز ترجمه قرآن را در منابع متقدم همچونالحيوان جاحظ (م.255ق.) رديابى كردهاند كه وى با برشمردن موانع فراوان، عملاترجمه را دشوار، بلكه غير ممكن دانسته است.[19]به هر روى، برخى محققان اهل سنت بر عدم جواز ترجمه اصرار ورزيده، در اينباره مقالات و كتابهايى نگاشتهاند؛ از جمله شيخ احمد فهمى محمد در سرودهاى بهنام «آية النظم، تدافع عن القرآن الكريم»، اديب محمد هيهاوى در ترجمة القرآنالكريم غرض للسياسة و فتنة فى الدين، محمد مصطفى الشاطر در القول السديد فى حكمترجمة القرآنالمجيد، عبداللطيف السبكى در رياض القرآن، محمد سليمان در حدثالاحداث فىالاسلام، حسن الشربنلالى در النفخة القدسيه، محمد رشيد رضا در تفسيرالمنار و نيز در الوحى المحمدى، زرقانى در مناهل العرفان فى علوم القرآن، مناعخليلالقطان در مباحث فى علوم القرآن، محمد ابوزهره در المعجزة الكبرى، الشاطبى درالموافقات، ابن قتيبه در المعارف و جز اينها.[20]در برابر اين گروه، گروهى ديگر از محققان در مقام پاسخگويى برآمده و ادلهآنها را به بوته نقد آوردهاند.مهمترين ادله مخالفان ترجمه قرآن را مىتوان در موارد زير جست و جو كرد:1. ازآنجا كه قرآن معجزه است و الفاظ اندك آن، معانى بسيارى را در خود جاى داده، ترجمهآن ممكن نيست، بنابراين، ترجمهها حاصل برداشتهاى شخصى و سليقهاى مترجماند، ازاينرو اختلاف در ترجمهها طبيعى است و همين امر موجب اختلاف در معارف، احكام و جزاينها مىشود.[21]2. قرآنمجموعه وسيعى از معارف را در خود جاى داده كه درك بخشى از آنها از راه درك الفاظقرآن است و در ترجمه، چون رجوع به غير الفاظ قرآن است، با ريزش بسيارى از معارفمواجه خواهيم شد و به ديگر سخن، ترجمه، قرآن را از جايگاه خود به شدت فرود آورده،مجال فهم وسيع و صحيح را از خواننده مىگيرد.[22]دائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 4193. قرآنبه زبان اصلى مشتمل بر جذبههاى روحى و نظمآهنگى است كه در روح و روان قارى نفوذكرده، زمينه پذيرش را در او فراهم مىآورد و ترجمه، خواننده را از اين مواهب محروممىكند.[23]4. قرآنبه زبان عربى نازل شده و بر آن تأكيد دارد (ر. ك: يوسف/12،2؛ شعراء/26، 195؛زمر/39،28 و ...) و حفظ زبان قرآن مايه حفظ خود قرآن است و ترجمه، امكان تحريفمعنوى قرآن را پديد مىآورد.[24]5.تأويل آيات متشابه و الفاظ مشترك براى مترجم ممكن نيست، در حالى كه اين امر براىمفسر متن قرآن امكانپذير است.[25]6. نيزترجمه قرآن نمىتواند نشانهاى شايسته و باقى بر نبوت رسول خدا(صلى الله عليهوآله) باشد، زيرا ترجمه در حقيقت فهم مترجم از قرآن است نه خود قرآن[26]؛همچنين ترويج ترجمه موجب فاصله گرفتن مسلمانان از زبان عربى مىشود كه شعار اسلاماست.[27]7.افزون بر اينها، ترجمه تحت اللفظى و حرف به حرف قرآن امكانپذير نيست و ترجمهمعنوى نيز خطابردار است.موافقان ترجمه ادله مخالفان را به نقد كشيده، از جواز ترجمه دفاع كردهاند.[28] دربررسى اجمالى پاسخهاى ارائه شده و جمعبندى آنها، چند نكته برجستگى بيشترى دارندكه عبارتاند از:1.اگرچه ترجمه با ريزش وسيع معنا همراه است؛ ولى در واقع راهى است براى رجوعناآشنايان به زبان عربى به قرآن و بهرهمندى از تعاليم و معارف آن، به علاوه اينكهترجمه در كنار متن اصلى قرار مىگيرد تا مراجعه كننده از متن اصلى نيز بهرهمندشود.2. برترجمه، هيچيك از احكام و ويژگيهاى قرآن مترتب نمىشود، زيرا ترجمه منعكس كنندهفهم و برداشتهاى مترجم از آن است؛ به ديگر سخن ترجمه، تفسيرى بسيار مختصر از قرآنرا به مراجعه كنندگان خويش ارائه مىكند.ترجمه قرآن براى بهرهمندى ناآشنايان به زبان عربى از محتواى اين كتاب استو نه براى خواندن در نماز تا مشمول احكام خاص آن شود، بنابراين بايد اين دو مسئلهرا از هم جدا دانست؛ همچنين بين امكان ترجمه كاملا برابر و جواز ترجمه نسبى و بهقدر فهم و توان مترجم فرق است، چنانكه رشيدرضا ـ كه از مخالفان است ـ خود به اينمطلب اذعان كردهاست.[29]2. حكمقرائت ترجمه در نماز:فقهاى اماميه در عدم جواز قرائت ترجمه در نماز اتفاق نظر دارند.[30]برخى راز اين حكم را در اعجاز قرآندائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 420جست و جو كردهاند؛[31]اغلب فقهاى اهل سنت نيز با فقهاى اماميه هم رأىاند، مگر ابوحنيفه و پيروان او كهقرائت ترجمه را با فرض قدرت داشتن بر قرائت عربى جايز مىشمارند.[32]البته برخى شاگردان و پيروان او جواز قرائت ترجمه را به فرض توانايى نداشتن برقرائت عربى محدود كردهاند.[33]گفتنى است در برخى منابع ادعا[34] شدهكه ابوحنيفه از رأى خويش بازگشته و هيچيك از شاگردانش از وى پيروى نكردهاند.[35]3. جوازمس ترجمه قرآن:لزوم طهارت براى تماس بدنى با الفاظ قرآن از احكام اختصاصى آن است و ترجمهقرآن مشمول اين حكم نيست. البته حكم لفظ جلاله «الله» در همه زبانها يكسان است ومس آن به طهارت نياز دارد.[36]سبكهاى ترجمه:مراد از سبك (Style)ويژگيهايى در كلام است كه آنرا از ديگر سخنان متمايز مىكند. سبك در ادبيات حيطه گستردهاى دارد كه از جهاتگوناگون به آن توجه مىشود. سبك بر اساس عناصر هنرى و غير هنرى بر چند اساس قسمتمىشود: 1. گوينده و نويسنده؛ 2.زمان؛ 3.مكان جغرافيايى؛ 4.درونمايه؛ 5.مخاطبان؛6.هدف.[37]سبك در نثر نيز بروز و ظهور و گونههاى متعددى دارد كه مىتوان به سبكهاىمرسل ساده، مرسل عالى، فنىمرسل، فنى و جز اينها اشاره كرد.[38]مراد از سبك، در حوزه ترجمه، با سبك در ادبيات اندكى متفاوت است، زيرا در ترجمه،بسامد لازم (فراوانى نسبى كاربرد) در سبك ادبى لحاظ نمىشود[39]، درهر صورت، براى همه سبكهاى شناخته شده نمىتوان از ترجمههاى قرآن مصاديقى يافت؛ولى طبقهبندى آنها مىتواند در شناخت بهتر، به ويژه ترجمههاى برجاى مانده ازگذشته مؤثر باشد.[40]ترجمههاى موجود را مىتوان از جهت مخاطب به عمومى و كودكانه و از جهت آفرينش متنبه ساده و هنرى (آهنگين) تقسيم كرد كه البته هر يك از موارد ياد شده مىتواند زبانو سبكهاى گوناگونى را پذيرا باشد.ترجمههاى آهنگين نسبت به ترجمههاى با نثر ساده بر اثر محدوديتهاى آنهااز اقبال و دقت كمترى برخوردارند؛ ولى با اين حال، اين نوعدائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 421ترجمه از گذشتههاى دور مورد توجه برخى اديبان بوده است. تفسير نسفى، اثرابوحفص نجمالدين عمر نسفى (م.538ق.) شايد نخستين يا از اولين ترجمههاى آوايىباشد. ترجمه آيات 27ـ30 سوره فجر چنين است: «اى جان آراميده به ذكر مولا، و دلنهاده به وعدههاى ثواب عقبا * بازگرد به جزاى پروردگار خويش ]خشنود [بدانچه يافتى از پروردگار خويش پسنديده كن ذكرپروردگار خويش * اندر آى در ميان بندگان من * واندر آى در بهشت جاويدان من».[41]ترجمه سوره مسد در آواى قرآن، اثر محمود صلواتى چنين است: «بهنام خداوندبخشنده مهربان * بريده باد دستان ابولهب و نيست باد * دارايى و اندوختهاش سودىنداد * به زودى در شعله كشيده آتش وارد شود * و همسرش كه بىامان هيزم كشد * برگردنش از ليف ريسمانى فِتَد».افزون بر ترجمههاى ياد شده و برخى ترجمههاى آوايى به زبانهاى ديگر مانندترجمه آوايى آربرى[42]ترجمههاى ناقص متعددى از گذشته در دسترس است؛ مانند «پلى ميان شعر هجايى و عروضفارسى در قرون اول هجرى» و «ترجمه آهنگين از دو جزء قرآن» و نيز ترجمه ذيل كه دركنار گنبد امام رضا(عليه السلام)كشف شده و متعلق به اواخر قرن سوم هجرى و ازمترجمى ناشناس است: «اِلاَّ الَّذينَ صَبَروا وعَمِلواالصّــلِحـتِ اُولـئِكَ لَهُم مَغفِرَةٌ واَجرٌ كَبير=آنان كه در بلاصابران باشند و اندر كردار از صالحان باشند، آمرزيدگان مأجوران باشند».[43](هود/11،11)ترجمههاى منظوم بخشهايى از قرآن يا ترجمه منظوم معارف قرآن بسيار است، ودر آثار شعراى بنام فارسى چون حافظ، مولوى، سعدى و ديگران فراوان ديده مىشود[44]؛ولى ترجمه كامل و منظوم از قرآن بسيار محدود است؛ ترجمه و تفسير منظوم قرآن اثرصفى علىشاه (م.1316ق.)، نخستين ترجمه تفسيرى منظوم و كامل است. در دهه اخير نيزشاعرانى به ترجمه منظوم قرآن روى آوردهاند كه اميد مجد، محمد سائق، سيد محمد علىمحمدى، كرم خدا اهينيان، شهاب تشكرى آرانى، عباس احمدى و سارا شميزى از آن جملهاند.[45]ترجمههاى منظوم ناقص نيز بسيارند كه براى مثال مثنوى يوسف و زليخا منسوببه فردوسى و مثنوى يوسف و زليخاى جامى[46] و قلب قرآنبا طبش منظوم از آنها هستند.با توجه به ريزش معنا در ترجمههاى آهنگيندائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 422مسجع و منظوم و نيز محدود شدن مخاطب آنها به قشرى خاص، برخى كارشناسان،اينگونه ترجمهها را با روح ترجمه قرآن كه انتقال دقيق پيام و عام بودن مخاطب ازاركان و اهداف اصلى و از معيارهاى مهم مقبوليت آن است، مغاير مىدانند. مىتوانافزود كه قرآن، گونههاى آهنگين زمان نزول را رها كرده و به سبكى نو و ابتكارى درآمده است و ترجمههاى آهنگين به نوعى با اين عملكرد همخوانى ندارند، بنابراين،ترجمه آهنگين (مسجع و منظوم) قرآن به سبب تقيد به انتقال دقيق پيامهاى متن مبدأ ازسويى و درگير بودن با تنگناهاى زبانى خويش از سويى ديگر، عموماً در رسيدن به اهدافيك ترجمه موفق ناكام مىمانند.[47]انواع ترجمه قرآن:درباره روشها يا انواع ترجمه، نظريههاى گوناگونى ارائه شدهاست. كهنترينشيوههاى ترجمه، لفظى و مفهومى بوده است. در روش لفظى كه به «يوحنا بن بطريق» و«ابن ناعمه حمصى» نسبت داده شده و «لارسون» آن را براساس صورت يا قالب (form base)مىنامد، «كلمه» واحد ترجمهاست. در نقطه مقابل اين شيوه، شيوه مفهومى قرار دارد كه به «حنين بن اسحاق» و«جوهرى» نسبت داده شدهو لارسون آن را «ترجمه اصطلاحى» و براساس معنا (- basemeaning) مىنامد. در اين شيوه، واحد ترجمه «عبارت و جمله»است و بر برابرى واژگانى اهتمام نمىشود.[48]دانشمندان و قرآنپژوهان متأخر، با كمى توسعه، ترجمه را با توجه به قرآنبه گونههاى «تحتاللفظى»، «معنايى» و «آزاد» يا «تحت اللفظى»، «آزاد» و «تفسيرى»[49]تقسيم كردهاند؛ ولى تعريفهايى هماهنگ ارائه ندادهاند؛ براى مثال، ترجمهآزاد ازديد يكى بر ترجمه «معنايى» يا «محتوا به محتوا» از ديد ديگرى تطبيقمىكند.[50]برخى ديگر از كارشناسان با نگاهى دقيقتر، به مقوله ترجمه روى آورده، انواع و شيوههاىمتنوعترى را برشمردهاند؛ بىآزار شيرازى ترجمههاى قرآن را به مواردذيل تقسيمكردهاست: 1.لغوى يا ترجمان القرآن؛ 2. تحت اللفظى؛ 3. حرفى و معنوى (ترجمه امين)؛4.ترجمه و حواشى؛ 5. ترجمه به شعر معنوى (منظوم)؛ 6. آوايى يا آهنگين؛ 7.تفسيرى.[51] «پيترنيومارك» براى ترجمه انواع ذيل رابرشمردهاست:1.لفظ به لفظ(wordfor word translation -)؛ 2.تحتاللفظى( literal translation)؛3.وفادار ياامين ( faithfulدائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 423translation)؛4.معنايى ( semantic translation)؛5.اقتباس ( Adep taticon)؛6.آزاد( translation free)؛7.اصطلاحى ( Idiomatic translarion)؛8.ارتباطى ( communicative translaTion).[52]تقسيمبنديهاى ديگرى نيز هست كه براى اختصار از ذكر آنها خوددارى مىشود[53]،بنابراين در يك جمعبندى كلى مىتوان برخى از ضعفهاى تقسيم بنديهاى مطرح شده را ازقرار ذيل دانست:1. كلىبودن برخى تقسيم بنديها؛ مانند ترجمههاى لفظى و معنوى.2.مسامحه در اطلاق لفظ ترجمه بر برخى از آنها؛ مانند اقتباس و ترجمه تفسيرى به معناىتفسيرهاى فارسى.3. عدمتمايز روش و مصداق؛ مانند ترجمه آزاد و منظوم يا ادبى و منظوم و آوايى.بر اين اساس تقسيمبندى ذيل مناسبتر به نظر مىرسد: 1. ترجمه لغوى يا لفظبه لفظ؛ 2. ترجمه تحت اللفظى؛ 3.ترجمه وفادار يا امين؛ 4. ترجمههاى معنايى(محتوايى)؛ 5. ترجمه آزاد؛ 6. ترجمه تفسيرى.[54]1. ترجمهلغوى يا لفظ به لفظ:از ترجمه لغوى دو نوع ترجمه اراده شده است:الف. ترجمه واژههاى دشوار قرآنى به زبان مقصد ؛ مانند كتابهاى المستخلصيا جواهر القرآن، تأليف محمدبن محمدبن نصر بخارايى؛ تفسير مفردات قرآن، تصحيح عزيزالله جوينى؛ لسان التنزيل، به اهتمام دكتر مهدى محقق؛ ترجمان القرآن، تأليف ميرسيد شريف جرجانى.[55]ب. ترجمه پيوسته مفردات قرآن همگام با ساختار زبان مبدأ. هدف اصلى اين نوعترجمه انتقال معانى واژههاى متن مبدأ به زبان مقصد است، البته در ساختارهايىمشابه ساختارهاى زبان مبدأ[56]؛ بهبيان ديگر، ساختار چنين ترجمهاى با ساختار نحوى زبان مقصد سازگار نبوده، با زبانمعيار فاصلهاى بسيار دارد؛ براى مثال: «و وهَبنا لَهُ اَهلَهُ ومِثلَهُم مَعَهُم رَحمَةً مِنّا و ذِكرى لاِولِى الاَلبـب=و ببخشيديم او راگروه او و ماننده ايشان، بخشايشى از ما و پندى خداوندان خردها را» (ترجمه تفسيرطبرى) = داديمش خاندانش را و مانند آنان را با آنان رحمتى از ما و ياد آوردنى براىدارندگان خردها».[57](ص/38،43)گفتنى است زبان معيار امرى كاملا شناخته شده نيست و كارشناسان هيچگاهنتوانستهاند بر تعريفى مشخص از آن همصدا شوند و شايد دليل عمده آن تغيير و تحولدائمى و شناور بودن آن باشد، با اين حال برخى كارشناسان ملاكهايى براىدائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 424تشخيص آن ارائه كردهاند كه مهمترين آنها بدين قرار است: خالى بودن متناز عناصر زبانى متروك و منسوخ يا مهجور، پرهيز از گرتهبردارى، پرهيز از به كارگيرىعناصر و ساختارهاى مخصوص شعر يا عناصر زبان صنفى، نزديك بودن به زبان جارى ومتداول و همراه بودن با آن، و جز اينها.2. تحتاللفظى:هدف مترجم در اين نوع ترجمه، انتقال معانى الفاظ به زبان مقصد و انعكاسساختارهاى زبان مبدأ در ترجمه است. زبان اين نوع ترجمه با زبان معيار فاصله بسيارىدارد؛ ولى بر خلاف ترجمه لفظ به لفظ كه معمولا از انسجام تهى است، انسجام معنايى والگوهاى زبان مقصد، هر چند اندك و ضعيف، در آن ديده مىشوند. اين نوع ترجمه درمعادليابى اصطلاحات و كنايات و جز اينها كه واحدهاى زبانى بزرگتر از واژهها رااختيار مىكنند، ناتوان است و واحدها، مانند ترجمه لفظ به لفظ، معمولا انفرادىملاحظه مىشوند.[58]ترجمه تحتاللفظى براى برخى مقاطع آموزشى مفيد است؛ ولى ترجمهاى موفق و مقبولنيست؛ مثال: «يَخافونَ رَبَّهُم مِن فَوقِهِم =ازپروردگارشان از بالاتر خويش مىترسند....». (نحل/16،50) در ترجمه اين فقره ازآيه، «مىترسند» از ابتدا به انتهاى جمله رفته و «از» به ابتدا اضافه وتلاش شده بهساختارهاى نحوى زبان مقصد نزديك شود.[59]گفتنى است كه بسيارى از كارشناسان، نوع اخير لفظ به لفظ و ترجمه تحتاللفظى را ذيل يك عنوان به بحث گذاشتهاند.3.وفادار / امين / معادل:هدف مترجم در اين نوع ترجمه انتقال دقيق پيام و محتواى متن مبدأ همراه باحفظ ساختارهاى ادبى (صرفى، نحوى، بلاغى و...) آن تا حد امكان، به زبان معيار مقصداست. انسجام در ترجمه بر اثر رعايت ساختارهاى زبان معيار در حد بالايى است ونخستين گزينه در گزينش واحد ترجمه نيز همواره كوچكترين (تكواژ) است و بسته بهچارچوبهاى ترجمه، واحدها از پايين به بالا حركت مىكنند (تكواژ، واژه، گروه، جملهواره، جمله و ...)[60]؛مانند «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لِمَ تَقولونَ ما لاتَفعَلون=اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد».[61](صفّ/61،20)4.معنايى / محتوايى:در اين نوع ترجمه، ضمن انتقال دقيق پيام و محتواى متن مبدأ به زبان مقصد،زبان معيار و ساختارها و الگوهاى بيانى زبان مقصد بيش از ترجمه وفادار مورد توجهاست. واحد ترجمه در اين نوع ترجمه، معمولا جمله است و در صورت نياز، به واحدهاىكوچكتر رجوع مىشود؛ براى مثال ترجمه معنايىدائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 425آيه ياد شده چنين است: «اى مؤمنان! چرا سخنى مىگوييد كه انجام نمىدهيد».البته اين ترجمه به شرطى است كه«يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا»با«يـاَيُّهَا المؤمنون» اختلاف معنايى نداشته باشد.[62] در غيراين صورت، اگر رعايت ساختار زبان مبدأ از ريزش معنايى جلوگيرى مىكند، لازم استساختار آن تا حد امكان رعايت شود. نكته ديگر در اين ترجمه، تبديل «چيزى» به «سخنى»است كه در واقع مراد از «ما» در آيه است. گفتنى است بر اثر نزديك بودن اين دو نوعترجمه (وفادار و معنايى) به هم، بسيارى از نويسندگان آن دو را با يك عنوان طرحكردهاند.[63]ترجمههاى موجود نيز اغلب محوريت يك نوع ترجمه را رعايت نكرده و از هر دو نوعترجمه، بلكه در برخى ترجمهها، از انواع گوناگون ترجمه بهره گرفتهاند، از اين رو،توصيف ترجمهاى خاص به نوعى از انواع ترجمه، به معناى عارى بودن آن از انواع ديگردشوار و در مواردى نادرست است.5. آزاد:درباره ترجمه آزاد اختلاف نظر بسيارى است.[64] به نظر مىرسدهرگونه فراروى از ترجمه معنايى در دامنه ترجمه آزاد قرار گيرد. در اين نوع ترجمه،ريزش معنايى بيشترى نسبت به انواع ديگر رخ مىدهد، و نيز شيوايى و انطباق كامل آنبر زبان معيار از شاخصههاى بارز آن است؛ به ديگر سخن، در ترجمه آزاد، مخاطب هيچگاهبوى ترجمه را احساس نمىكند و دچار دلزدگى نمىشود. اين نوع ترجمه براى نوجوانانو كودكان بهترين نوع ترجمه است، و چنانچه با متن مبدأ چندان فاصله نگيرد، براىعموم نيز ترجمه مطلوبى است. گفتنى است گاه ترجمه آزاد به اندازهاى از زبان مبدأفاصله مىگيرد كه به مرز اقتباس وارد مىشود. هدف اصلى ترجمه اقتباس، انتقال پيامكلى متن در قالبهاى ديگر است. واحد ترجمه در ترجمه آزاد «جمله و بند»، و در اقتباس«بند و فراتر از آن» است.[65]6.تفسيرى:منظور از ترجمه تفسيرى يكى از سه نوع ذيل است:الف. شرح و بسط مطالب متن مبدأ به زبان مقصد. براساس اين تعريف، تفسيرنمونه، منهج الصادقين مشمول آن هستند.[66]ب. ارائه توضيحهاى تفسيرى در ضمن ترجمه به صورت مزجى يا پىنوشت. ترجمهالهى قمشهاى و مشكينى از اين نوعاند.[67]ج. دخالت برداشتهاى تفسيرى در ترجمهدائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 426بدون جداسازى آنها از اصل ترجمه؛ مانند ترجمه قرآن بر اساس الميزان. ايننوع ترجمه را بر ترجمه معنايى يا برخى تعريفهاى ترجمه آزاد مىتوان منطبق دانست.گفتنى است قسيم قرار دادن ترجمه تفسيرى به سبب شناخته شدن قالب خاصى براىاين نوع ترجمه در بين ديگر انواع ترجمه است، و گرنه همه انواع ترجمه برپايهبرداشتهاى تفسيرى نويسندگان آنها شكل مىگيرد و به ديگر سخن، ترجمه تفسيرى از نظرمفهومى با ديگر انواع ترجمه قابل جمع است و از نظر مصداقى از ديگر انواع ترجمهتفكيك مىشود.[68]اصول و مبانى ترجمه قرآن:مراد ما از «اصول» قواعد و قوانينى است كه هر علم بر آنها استوار مىشود؛آنگونه كه هيچكس در موجوديت آنها اختلاف نكند. مقصود از «مبانى» نيز قواعد و پيشفرضهاى پژوهندهاى است كه در ابتداى كار بسان يك اصل خود را بدانها ملتزم مىكند؛خواه ديگران آن را بپذيرند و خواه نپذيرند.[69]گفتنى است برخى بين اصول و مبانى تفاوتى قائل نشده هر دو را به يك معنا بهكار بردهاند و برخى تلاش كردهاند بين آن دو فرق گذارند، هرچند ابهامهايى در آنوجود دارد: مبانى ترجمه عبارتاند از زيرساختهاى فقهى، كلامى، ادبى، قرائى،تفسيرى، زبانشناختى، روششناختى و واژهگزينى كه به ترجمه جهت مىدهند، و به عبارتديگر، پيش فرضهايىاند كه لازم است مترجم قرآن، قبل از ترجمه انتخاب كرده باشد، ومقصود از اصول، خطوط اصلى و جهتگيريهايى است كه به ترجمه جهت مىدهند. اصول رامترجم انتخاب مىكند و با مبانى ترجمه پيوندى نزديك دارند و گاهى تفكيكناپذيراند.اصول كلى ترجمه بين زبانى، عبارتاند از: 1.آشنايى با زبان مبدأ و فهمدرست متن مبدأ؛ 2.آشنايى و تسلط كافى بر زبان مقصد؛ 3. امانتدارى در ترجمه كه ازمؤلفههاى ارزيابى و ارزشگذارى ترجمه است و تخصص مترجم و ويراستار و انتخاب نوع وشيوه صحيح ترجمه از جمله راهكارهاى دستيابى به آن است، 4. آشنايى با زبانشناسىمقابلهاى و دستاوردهاى آن. 4 اصل ياد شده در همه ترجمهها مورد توجه قرار مىگيرند؛اما در خصوص متن مقدس قرآن، حساس و مهمترند.وظايف و تأثير زبانشناسى مقابلهاى(contrastive Linguistics) :موضوع پژوهش در زبانشناسى مقابلهاى، مقابله ميان دو زبان، يا دو لهجه يازبان و لهجه، يعنى دو سطح زبانى همزمان است.[70] وظايف وتأثير زبانشناسىدائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 427مقابلهاى را در حوزه ترجمه مىتوانيم در مراحل ذيل كالبدشكافى كنيم:الف. تشخيص نوع عناصر زبانى: در اولين گام، زبانشناس به بررسى توصيفى هريك ازعناصر زبانى مىپردازد و اعلام مىكند كه عنصر بررسى شده، صرفاً زبانى است ياتأثير و دخالت معنايى دارد و با حذف آن ريزش معنايى رخ مىدهد؛ براى نمونه، واواستينافى از عناصرى است كه برخى به زبانى بودنِ صرف آن رأى دادهاند. بررسيهاىانجام شده نيز آن را تأييد مىكند و شايد به همين دليل باشد كه بسيارى از مترجمانقرآن، آن را ناديده گرفتهاند.[71]ب. برابريابى (آوايى، ساختارى و واژگانى): زبانشناس در اين مرحله با عناصرگوناگونى روبه روست؛ از جمله:يك. عناصر معنادارى كه نمىتوان براى آنها برابر مناسبى يافت؛ مانند حروفخطاب، لام بُعد و هاى تنبيه ملحق به اسمهاى اشاره؛ نظير ذلك، تلك هذا، هؤلاء، فاىجواب شرط و جز اينها.[72]دو. عناصرى كه برابر ندارند؛ ولى بايد مشابهى مناسب، به جاى برابر آنمعرفى شود؛ مانند مفعول مطلق كه مترجمان امروزه معمولا نوع مناسبى از انواع قيد رادر برابر آن مىنهند.[73]افزون بر اين، واژگان فراوانى نيز يافت مىشوند كه برابرهاى دقيقى ندارندو بايد براى ترجمه آنها از راهكارهاى ويژهاى بهره برد. نمونه اين واژهها عبارتانداز رحيم و رحمن، احد و واحد، ثوب و لباس، خوف و خشيت، رأى، نظر و بصر، ريب و شك، صداقو مهر، صيام و صوم، غشاء و غطاء، انسان و بشر،[74] و بسيارىديگر.مبانى ترجمه قرآن:برخى، مبانى را نيز در ذيل اصول به بحث گذاشتهاند؛ ولى چنانكه پيشتراشاره شد، مىتوان بين اصول و مبانى فرق گذاشت. نكته قابل توجه در تفاوت بين اصولو مبانى اين است كه هيچگاه نمىتوان مترجمى را بر اثر رعايت نكردن مبانى ترجمه كهامكان اختلاف در آنها وجود دارد، نكوهش كرد؛ اما اگر مترجمى به اصلى توجه نداشت،سزاوار سرزنش است؛ براى مثال اصل رجوع مترجم به دستاوردهاى تحقيقات كارشناسان وبهرهمندى از آنها لازم و از اصول است؛ ولى گرايش به يكى از آراى موجود از مبانىاو به شمار مىرود و جايگاه هريك كاملا روشن است.از آنجا كه ترجمه با دانشهاى گوناگونى ارتباط دارد، تبيين دقيق همه مبانىكارى بسيار دشواردائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 428است و مجالى گسترده مىطلبد، از اين رو، در اين مقال تنها كليات مسئله راطرح كرده، براى بهرهمندى بيشتر، به برخى سرفصلها و مبانى مهم نيز اشاره مىكنيم.قابل ذكر است كه مقصود از مبانى، امور مؤثر در فرايند ترجمه است، در نتيجهبرخى مباحث مانند امكان، جواز و روشهاى ترجمه از مبانى خارجاند، هرچند برخى آنها ومانند آنها را از مبانى برشمردهاند، زيرا دو مورد اول در فرايند ترجمه جايىندارند و مورد سوم جزو اهداف به شمار مىرود نه مبانى.1. مبانىتفسيرى مترجم:مقصود از مبانى تفسيرى، اصول و قواعد تفسيرى همچون زبان قرآن و دستاوردهاىآن، ابزار فهم قرآن، قرائت برگزيده و بسيارى مسائل ديگر است كه مترجم بايد دربارهآنها، موضعى مشخص داشته باشد[75]؛براى نمونه، يكى از مبانى مفسر و مترجم استعمال يا عدم استعمال لفظ در بيش از يكمعناست. اين مبنا در آيات متعددى مجال طرح دارد؛ مانند «لايُضارَّكاتِبٌ و لا شَهيدٌ»(بقره/2،282) كه صيغه «لا يضار»مشتركبين معلوم و مجهول است، و بر اساس هريك از آنها معنا متفاوت مىشود. اگر مترجم يكىاز معانى را بر اساس قواعد تفسير ترجيح ندهد، اگر مبناى او جواز استعمال لفظ دربيش از يك معنا باشد، لازم است به هر دو معنا اشاره كند. مبناى ياد شده در دامنهمباحث «زبان قرآن» جاى مىگيرد و صاحبنظران در اصول فقه و تفسير به تفصيل دربارهآن سخن گفتهاند.[76]اين بحث اگر به گونههاى مختلف تركيب يك عبارت پيوند بخورد، اهميت وگستردگى ويژهاى مىيابد كه پرداختن به آن به حوزه ياد شده مربوط است.دستاورد مباحث زبان قرآن براى مترجم بسيار است كه مىتواند به نوعى خود رادر ترجمه به نمايش بگذارد. اراده حقيقت يا معناى خاص براى كلمات و اصطلاحات ويژهقرآنى و ميزان تأثير گفتههاى لغويان، نيز شناسايى سبك قرآن به لحاظ گفتارى يانوشتارى يا جز اين دو بودن آن و توجه به پيامدهاى آن و مباحث ديگر، امروزه بسيارمورد توجه قرار گرفته و از مباحث كارآمد حوزه زبان قرآناند.2. مبانىكلامى و فقهى در ترجمه:درباره وظيفه مترجم در تعامل با آيات متشابه قرآنكريم كه با ابهامهايىهمراهاند، بين كارشناسان اختلاف نظر ديده مىشود؛ برخى بر انتقال معناى آيات متشابهبه همان صورت به زبان مقصد اصرار دارند و در مقابل، برخى با توجه به اينكه ترجمهقرآن، قرآن نيست بلكه منعكس كننده برداشتها و تفسيرهاى مترجم است و در آن ريزشمعنا و قراين مورد استفاده در تفسير، بسيار رخ مىدهد،دائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 429به ابهامزدايى در ترجمه رأى دادهاند.[77] برخى نيزراهى ميانه رفته و بين انواع ابهامهاى زبان مبدأ تفكيك قائل شدهاند. اين مطلب درخصوص مسائل اصلى اعتقادى، و نيز برخى مسائل فقهى كه مذهب مترجم و خواننده اقتضاىآن را دارد، بيشتر مورد تأكيد قرار گرفته است؛ براى نمونه مىتوان به آيه «و عَصى ءادَمُ رَبَّهُ فَغَوى»(طه/20،121) در مسائل كلامى وآيه«...فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ فَـاتوهُنَّاُجورَهُنَّ فَريضَة»(نساء/4،24) در مسائل فقهى اشاره كرد.فرآيند ترجمه قرآن:مراحل انتقال از زبان مبدأ به مقصد عبارتاند از:1. تحليلواژگانى زبان مبدأ:بررسى ساختها و ريشههاى واژگان زبان مبدأ از جهت لفظ و معنا اهميتى كليدىدارد و هرگونه ضعف و سستى در آن، تفسير و ترجمه را به نقصان مىكشاند.2. تحليلدستورى زبان مبدأ:تحليل دستورى و ادبى شامل شناخت نوع جمله، اركان و عناصر اصلى و فرعى،حروف، قيود، صفات، تكيهگاهها، آرايههاى بلاغى و بديعى و جز اينهاست.3.برابريابى واژگانى، دستورى، و ايجاد تعادل:اين مرحله، از اصلىترين و شايد دشوارترين مراحل ترجمه است. وظيفه مهممترجم در اين مرحله، برابريابى واژگانى و انتقال ساختارهاى دستورى مبدأ به قالبهاىمناسب زبان مقصد است. مقصود از ايجاد تعادل بهرهگيرى از قالبهايى است كه درخواننده ترجمه، همان اثرى را بر جاى گذارد كه متن اصلى بر جاى مىگذارد.[78]البته ايجاد ترجمهاى معادل براى متن مقدس قرآن، با تأثيرى برابر متناصلى، به سبب اعجاز بيانى قرآن امكانپذير نيست، افزون بر اين، مؤلفههاى ديگرىغير از «تأثير» نيز وجود دارند كه در نظر گرفتن آنها از سوى مترجم بر حسب نوع وشيوه ترجمه، در افزايش تأثير ترجمه يا كاهش آن، دخالت دارند. حذف يا افزايش عناصر،تغيير در ساختارهاى بيانى و مانند آنها در متن مقصد از اين جملهاند.[79]برخى از اين تغييرها عبارتاند از: تغيير ساختارهاى صرفى و نحوى، تغيير درترتيب عناصر، تغيير در معنا كه گاه با ريزش معنا همراه است، تغيير در واحدهاىترجمه مانند اصطلاحها، كنايهها و مانند آنها، تغيير در مثبت و منفى بودن عبارت،تغيير در جزء و كل، تغيير در علت و معلول، و جز اينها؛ براى نمونه «كِرام بَرَرَه=گراميان نيكوكار» (به جاى گراميان نيكوكاران)دائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 430(عبس/80،16)؛«لاََمَةٌ مُؤمِنَةٌ=كنيز مؤمن» (بقره/2،221) (در فارسىبين صفت و موصوف مطابقت وجود ندارد)؛ «اَو لـمَستُمُ النِّساءَ=يابا زنان نزديكى كردهايد» (نساء/4،43) «لـمَستُمُ» در اينآيه كنايه از آميزش جنسى است كه به گونهاى به ترجمه منتقل مىشود[80]؛ «بَينَ يَدَيه= نزد او» (به جاى بين دستانش)؛ «ومااَدركَ»= و چه مىدانى»؟! (قدر/97،2) (به جاى: و چه آگاه كرد تو را...).4. يكسانسازى ترجمه:بخشى از يكسان سازى در طول ترجمه و بخشى در پايان آن صورت مىپذيرد.[81] اينمسئله در ترجمه قرآن اهميت بيشترى دارد. برخى از ابعاد مختلف يكسان سازى عبارتانداز:الف.يكسان سازى در آيات مشابه:آيات بسيارى از قرآن به صورت كامل (بقره/2،134 و 141؛ الرحمن/55، 13 كه درمجموع 31 بار تكرار شده است؛ و ...) يا بخشى از آنها (مانند «اِنَّاللّهَ عَلى كُلِّ شَىء قَدير» (بقره/2،20) و مشابه آن) تكرار شده كه بهعقيده برخى، مترجم بدون دليل نبايد در ترجمه، عبارتهاى گوناگون به كار ببرد.[82] درعمل نيز شمارى از ترجمهها به اين اصل توجه داشتهاند؛ مانند ترجمههاى گرمارودى وصفوى.ب.يكسان سازى در عناصر و ساختارهاى نحوى:مترجم بايد پيش از ورود به ترجمه، تصوير روشنى از ساختارهاى معادل عناصرنحوى داشته باشد؛ براى مثال، موصول و صله آن را همه جا يكسان ترجمه كند؛ مانند «الذين ءامنوا» كه ممكن است به «كسانى كه ايمان آوردند» يا«مؤمنان» ترجمه شود. نيز عبارتهاى «و هُوَ يُحاوِرُهُ»(كهف/18،34) و «وهُوَ يَعِظُهُ»(لقمان/31، 13) ساختارهايى يكساندارند و بايد يكسان ترجمه شوند؛ نه به اين صورت كه در يكى گفته شود «و در حالى كه بااو سخن مىگفتند» و در ديگرى گفته شود «وعظ كنان».ج.يكسان سازى در حذف و اضافه:براى مثال، كسى كه واو استينافى را عنصرى صرفاً زبانى مىداند و به ترجمهآن اعتقاد ندارد، بايد همه جا يكسان عمل كند. گفتنى است مترجم بايد براى حذف واضافه تعريفى مشخص داشته باشد تا گرفتار افراط و تفريط و ناهماهنگى فراوان نشود.د.يكسان سازى در الگوهاى بيانى:[83]الگوهاى بيانى نظير «مااستفهامى + لنا يا لكم» بايد در همه جا يكسان ترجمهشود؛ اما الگوى فوق در برخى ترجمهها به شيوههاى ذيل ترجمه شده است؛ ما را چه رسد... / ما را چه مىشود ... /دائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 431چرا نكنيم ... / سزاوار ما نيست و ... كه شايسته نيست.هـ.يكسان سازى در شيوه نگارش:چندگانگى در نثر معمولا در كارهاى گروهى رخ مىدهد، هرچند برخى مترجماننيز يكسان سازى در نثر را چندان مورد عنايت قرار ندادهاند؛ براى مثال، در برخىعبارتها سرهنويسى و در برخى عبارتها عربىزدگى به چشم مىخورد.5. شناختو برابريابى سبكى (registet):مراد از «سبك» در حوزه ترجمهشناسى با «سبك» مطرح در مباحث ادبى اندكىمتفاوت است.[84]براى تشخيص نوع سبك، راهكارها و معيارهايى وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتانداز:الف. ارزشيابى واژهها و اصطلاحهاى به كار رفته در متن از جهت علمى،عاميانه و جز اينها؛ و برابريابى مناسب؛ براى مثال، واژههاى احتياج و نياز، يارىو كمك، پر و مالامال، قدم و گام، گذشته و پيشينه، مىتوانند برابرهايى براى واژههايىساده يا ادبى باشند كه به تشخيص مترجم گزينش مىشوند.ب. كالبد شكافى دستورى براى آشكار كردن شيوه مؤلف در بيان و به كارگيرىنوع ساختارها؛ براى مثال، دو ساختار «تو ياور منى» و «مرا ياورْ تويى» نماينده دوسبك ساده و ادبى است. عبارتهاى ذيل نيز با تفاوتهايى در ساختار نماينده سبكهاىگوناگوناند: «دراين دنيا خانهاى ندارم»، «مرا در اين دنيا خانهاى نيست»، «مرادر اين دنيا كاشانهاى نيست»، «مرا در اين گيتى كاشانهاى نيست»، «در اين گيتى مراكاشانهاى نيست»، «در اين دنيا كاشانهاى نيست مرا» و جز اينها. در مثالهاى يادشده، تلفيق دو عنصر «واژه» و «ساختار» با ملاحظه «موضوع» و «مخاطب» سبكهاى موردنظر را ارائه كرده است.ج. بررسى آهنگ و آرايههاى بديعى كلام. توجه به آهنگ و آرايههاى بديعى،سبك را به متن مبدأ نزديكتر مىكند. سبك قرآن منحصر به فرد و معجزه است، بنابراينبرابريابى آن ممكن نيست؛ ولى مىتوان برخى عناصر و ساختارهاى ادبى و بلاغى را بهگونهاى در زبان مقصد بازسازى كرد. اين برابريابى مىتواند به حوزه واژگان، سازههاىدستورى و برخى عناصر زبرزنجيرى و آوايى راه يابد.6. رعايتفضاى فكرى و فرهنگى مخاطب:مترجم توانمند بايد افزون بر مسائل و نكات طرح شده، به چند نكته مهم ديگرنيز توجه كند:الف.تحول معنايى:برخى واژهها در گذر زمان معنايى خاص مىيابند و معناى عام خود را از دستمىدهند؛ مانند «شكنجه»، «بازنشسته» و «گروگان». مترجم بايد در بهرهگيرى از اينگونهواژهها به اين مسئله توجه كند و مثلا واژههاى ياددائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 432شده را براى «عذاب» (طه20/،71)، «القاعِدين» (نساء/4، 95)، و «رهان»(بقره/2،283) به كار نبرد.ب.بازتاب فرهنگ ترجمه:ترجمه گاه بدون توجه به پيامدهاى آن صورت مىگيرد؛ براى مثال، ترجمه «وليَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيوبِهِنَّ»(نور/24،31) به«روسريهايشان را بر گريبانهايشان افكنند» با توجه به اينكه «روسرى» امروزه نام نوعخاصى از پوشش است، ترجمه به آن، ناخودآگاه پوشش كنونى را ترويج مىكند، بنابراينبهتر است به «سرانداز» و مانند آن ترجمه شود.ج.ادب ترجمه:در ترجمه بايد به ادب و حساسيتهاى جامعه توجه داشت؛ مثلا عبارت و «وكَواعِبَ اَترابـا»(نبأ/78،33) را نبايد به «دخترانىنارپستان...» ترجمه كرد، بلكه به جاى آن شايسته است از تعبيرهايى مانند «با سينههاىبرآمده» و «بسيار جوان» و مانند آنها استفاده كرد.د.تحريك ساكن:ترجمه نبايد براى مخاطب شبهه و سؤالانگيز باشد. اين مطلب در خصوص ترجمههايىكه مخاطبان آنها عموم مردماند، ضرورىتر است.7.ارزيابى و كنترل نهايى:در اين مرحله، وجود گروههايى كه در ذيل بيان مىشوند، ضرورى به نظر مىرسند،هرچند تقويت ارزيابان با افزودن بر تخصصهاى آنان طبق پيشنهادهاى ارائه شده از سوىكارشناسان،[85] مىتواندبه تقويت بيشتر ترجمه بينجامد.الف. گروه تفسيرى متشكل از يك يا چند مفسر يا آشناى با اصول، مبانى وفرايند تفسير كه ترجمه قرآن را براساس مبانى اتخاذ شده از سوى مترجم، بازنگرى وارزيابى كنند.ب. گروهى متشكل از كارشناسان ادبيات (مبدأ و مقصد)، زبانشناس و ويراستار.ج. گروهى منتخب از مخاطبان: اين گروه، از افراد مختلف سطح مورد نظرازمخاطبان مترجم تشكيل مىيابند كه با روش علمى برگزيده مىشوند و ترجمه با توجهبه ديدگاه آنان ارزيابى نهايى مىشود.ترجمه گروهى:يكى از روشهاى ترجمه، ترجمه گروهى قرآن است. در اين باره اختلافنظرفراوانى وجود دارد؛ برخى ترجمه شايسته و پذيرفتنى را منحصر در ترجمه گروهى مىدانندو در مقابل، برخى ترجمه قرآن را از آن روى كه بعدى هنرى دارد، تنها در توان يك قلممىبينند.[86]از ترجمه گروهى برداشتهاى مختلفى ارائه شده است:1.ارزيابى گروهىِ ترجمه ارائه شده از سوىدائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 433يك فرد.[87]برخى از ترجمههاى نسبتاً موفق حاصل چنين تعاملى ميان گروهى با تخصصهاى گوناگون ومترجماند.[88]2.تقسيم بخشهاى گوناگون متن مبدأ بين مترجمان گوناگون و بازبينى گروهى ترجمههاىارائهشده از سوى آنها. اين نوع ترجمه براى برگردان متن حساس و بسيار دقيق قرآن،نامناسبترين شيوه به شمار مىرود[89] وبرخى نقدهاى تند بر ترجمه گروهى[90]احتمالا نظر به چنين شيوهاى دارند.3.نويسنده يك نفر اما ترجمه حاصل تبادل نظر گروهى باشد.[91] ايننوع ترجمه گروهى نيز مخالفانى دارد[92] وطرفداران آن نيز كم نيستند.[93]طرح جدى ضرورت ترجمه گروهى قرآن حاصل يكى دو دهه اخير است. اولين ترجمهگروهى به زبان پارسى، ترجمه تفسير طبرى (352ق.) است.[94]براى ترجمه گروهى تخصصهاى فراوان و متنوعى از سوى كارشناسان لازم دانستهشده است. برخى براى آن11حوزه تخصصى برشمردهاند[95] و برخىلزوم استفاده از گروههاى تخصصى مختلف را تا 22 گروه رساندهاند.[96]برخى نيز افزون بر برشمردن حوزههاى تخصصى مورد لزوم به صورت جزئى شمار افراد هرگروه را نيز تعيين كردهاند.[97]شرايط مترجم:بررسى اصول، مبانى و فرايند ترجمه قرآن، به خوبى شرايط و علوم مورد نيازمترجم را بازگو مىكند. مترجم پيش از ترجمه، بايد مفسر باشد؛ يعنى از ملكه تفسيربرخوردار باشد و لازمه تحصيل اين ملكه، كار مداوم در حوزه تفسير است، زيرا تسلط برزبان مبدأ در خصوص متن مقدس قرآن كه فهم آن ابزار و راهكارهاى ويژهاى مىطلبد، باتسلط بر زبان عربى حاصل نمىشود. البته مترجم مىتواند در اين خصوص به مفسرىتوانمند اعتماد كند و حاصل تفسير او را به كار بندد؛ ولى نمىتواند در ترجمه برخىآيات از يك مفسر و در ترجمه برخى ديگر از مفسرى ديگر با مبانى متفاوت با مفسر اولپيروى كند.دائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 434ديگر نيازمندى مترجم، تسلط كافى بر زبان مقصد است.مهمترين علوم مورد نياز مترجم نيز آشنايى با زبان مبدأ (عربى) ونيازمنديهاى درك متن مبدأ (تفسير و اصول و مبانى آن)، زبان مقصد (فارسى)،زبانشناسى مقابلهاى بين زبان مبدأ و مقصد، آشنايى به مقدار لازم با علم كلام، فقهو فلسفه و جز اينهاست.افزون بر موارد ياد شده، شرط اساسى ديگر كه از سوى برخى مفسران و مترجمانبسيار مورد تأكيد قرار گرفته، فراهم بودن زمينههاى لازم ذهنى و روحى و طهارتباطنى و فضايل اخلاقى است. پيمودن موفقيتآميز مسير ترجمه قرآن و پيش از آن،تفسير، جز با مدد پروردگار و عنايت ويژه او امكانپذير نيست. آياتى از قرآنكريم وبرخى روايات بر اين مسئله دلالت دارند؛ مانند «والَّذينَ جـهَدوافينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا=آنان كه در راه ما تلاش مىكنند، راههايمانرا بر آنان نشان مىدهيم» (عنكبوت/29،69)؛ «و يَزيدُ اللّهُالَّذينَ اهتَدَوا هُدًى =و خداوند بر هدايت آنان كه هدايت پذيرند، مىافزايد»(مريم/19،76)؛ «اِن تَتَّقوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانـًا=اگرتقوا پيشه كنيد، خداوند معيار تشخيص حق و باطل را در اختيارتان مىنهد»(انفال/8،29)؛ «لا يَمَسُّهُ اِلاَّالمُطَهَّرون =اينكتاب را جز پاكان نمىتوانند مس كنند» (بر اساس تفسير باطنى آيه).[98](واقعه/56،79)منابعآياتالاحكام، كاظم مدير شانهچى، تهران، تدوين كتب علوم انسانى دانشگاهها (سمت)، 1378ش؛اختلاف ترجمههاى قرآنكريم، عظيم عظيمپور مقدم، تهران، ماهرنگ، 1383ش؛ ادبالكاتب، ابن قتيبه (م.276ق.)، بيروت، دارصادر، 1387ق؛ بحث فى ترجمة القرآنالكريم و احكامها، محمد مصطفى مراغى، بيروت، دارالكتاب الجديد، 1401ق؛ بر بالقلم، سيد ابوالقاسم حسينى (ژرفا)، قم، نشر متون درسى حوزه، 1379ش؛ البيان فىتفسير القرآن، الخويى (م.1413ق.)، انوارالهدى، 1401ق؛ بينات (فصلنامه)، قم،مؤسسه معارف اسلامى امام رضا(عليه السلام)؛ پژوهش و حوزه (فصلنامه)، قم، معاونتپژوهشى مركز مديريت حوزه علميه قم؛ پژوهشهاى قرآنى (فصلنامه)، قم، دفتر تبليغاتاسلامى؛ پيامبر خوبان، پريسا داورى، اصفهان، فرهنگ مردم، 1385ش؛ پيام قرآن، مكارمشيرازى و ديگران، قم، مدرسه امام على بن ابيطالب(عليه السلام)، 1374ش؛ پيرامونزبان و زبانشناسى، محمد رضا باطنى، تهران، فرهنگ معاصر، 1371ش؛ تاج التراجم،اسفراينى (م.قرن 5)، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375ش؛ تاريخ ترجمه از عربىبه فارسى، آذرتاش آذرنوش، تهران، انتشارات سروش، 1375ش؛ تاريخ قرآن، محمودراميار، تهران، اميركبير، 1346ش؛ ترجمان وحى، قم، مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاىخارجى؛ ترجمه قرآن، بهاء الدين خرمشاهى، تهران، انتشارات جامى و نيلوفر، 1375ش؛ترجمه قرآن، محمد كاظم معزى، تهران، انتشارات اسوه؛ ترجمه قرآن، ناصر مكارمشيرازى، قم، مدرسة الامام اميرالمؤمنين(عليه السلام)، 1378ش؛ ترجمه قرآن، محمدعلى رضائى اصفهانى و ديگران، قم، مؤسسه فرهنگى تحقيقاتى دارالذكر، 1383ش؛ تسنيم،جوادى آملى، قم، اسراء، 1378ش؛ التفسير الكاشف، المغنيه، بيروت، دارالعلمللملايين، 1981 م؛ تفسير المنار، رشيد رضادائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 435(م.1354ق.)، قاهرة، دارالمنار، 1373ق؛ تفسير نسفى، ابوحفص نجمالدين محمد نسفى (م.538ق.) به كوشش عزيز الله جوينى، تهران، انتشارات سروش، 1367ش؛تفسير نمونه، مكارم شيرازى و ديگران، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1375ش؛ تفسير ومفسران، معرفت، قم، التمهيد، 1373ش؛ التفسير والمفسرون، محمد حسين الذهبى، قاهرة،دارالكتب الحديثة، 1396ق؛ التوحيد (مجله)، تهران، سازمان تبليغات اسلامى؛ الحدائقالناضره، يوسف البحرانى (م.1186ق.)، به كوشش على آخوندى، قم، نشر اسلامى، 1363ش؛حدث الاحداث فىالاسلام الاقدام على ترجمة القرآن، محمد سليمان، مصر، المطبعةالسلفيه؛ دانشنامه جهان اسلام، زير نظر حداد عادل و ديگران، تهران، بنياد دائرةالمعارفاسلامى، 1378ش؛ درآمدى بر مبانى ترجمه، عنايت الله فاتحى نژاد، بابك فرزانه،تهران، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى آيه، 1382ش؛ درباره ترجمه، زير نظر نصراللهپورجوادى، تهران، مركز نشر داشگاهى، 1365ش؛ روششناسى تفسير قرآن، على اكبربابائى، غلامعلى عزيزى كيا، مجتبى روحانىراد، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1379ش؛رياض المسائل، سيد على الطباطبائى (م.1231ق.)، به كوشش و نشر النشر الاسلامى،قم، 1412ق؛ زبانشناسى عربى، محمد فهمى حجازى، ترجمه: سيد حسين سيدى، مشهد، آستانقدس رضوى، 1379ش؛ زبانشناسى همگانى، جين اجسون، ترجمه: وثوقى، تهران، انتشاراتعلوى، 1370ش؛ الصحاح تاج اللغه، الجوهرى (م.393ق.)، به كوشش عبدالغفور العطارى،بيروت، دارالعلم للملايين، 1407ق؛ غياث اللغات، غياث الدين رامپورى مصطفى آبادى(م.1242ق.)، به كوشش منصور ثروت، تهران، اميركبير، 1363ش؛ الفرقان جمع القرآن،عبد اللطيف ابن الخطيب (م.932ق.)، بيروت، دارالكتب العلميه؛ فرهنگ بزرگ سخن، حسنانورى و ديگران، تهران، سخن، 1381ش؛ فرهنگ فارسى، معين (م.1350ش.)، تهران،اميركبير، 1375ش؛ فرهنگنامه ادبى فارسى، حسن انوشه، تهران، وزارت ارشاد، 1376ش؛فرهنگ نفيس، على اكبر نفيسى، ناظم الاطباء، تهران، كتابفروشى خيّام؛ فن ترجمه،يحيى معروف، تهران، انتشارات سمت، 1384ش؛ قرآن ناطق، عبدالكريم بىآزار شيرازى،تهران، نشر فرهنگ اسلامى، 1376ش؛ كتاب الحيوان، الجاحظ (م.255ق.)، به كوششعبدالسلام محمد، بيروت، دارالجيل، 1416ق؛ كفاية الاصول، محمد كاظم الخراسانى (م.1329ق.)،قم، آلالبيت(عليهم السلام)لاحياءالتراث، 1417ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م.711ق.)،به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408ق؛ لغت نامه، دهخدا (م.1334ش.)و ديگران، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ مبانى و روشهاى تفسيرقرآن، عميد زنجانى، تهران، وزارت ارشاد، 1373ش؛ المبسوط، السرخسى (م.483ق.)،بيروت، دارالمعرفة، 1406ق؛ مشكلات ساختارى ترجمه قرآنكريم، حيدر قلى زاده،تبريز، مؤسسه تحقيقاتى علوم اسلامى، 1380ش؛ مطالعات ترجمه (فصلنامه)، تهران، حسينملانظر؛ المعجزة الكبرى القرآن، محمد ابوزهرة، دارالفكر العربى؛ معجم الفروقاللغويه، ابوهلال العسكرى (م.395ق.)، قم، انتشارات اسلامى، 1412ق؛ معجم مصنفاتالقرآن الكريم، على شواخ اسحاق، رياض، دارالرفاعى، 1404ق؛ معرفت (مجله)، قم،مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(قدس سره)؛ المغنى والشرح الكبير، عبدالله بنقدامه (م.620ق.) و عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية؛مفردات، الراغب (م.425ق.)، به كوشش صفوان داوودى، دمشق، دارالقلم، 1412ق؛مقالات الاصول، ضياء الدين العراقى (م.136ق.)، به كوشش محمودى و حكيم، قم، مجمعالفكر الاسلامى، 1420ق؛ مقدمتان فى علوم القرآن (مقدمة المبانى و مقدمة ابنعطيه)، آرتور جفرى، به كوشش عبدالله اسماعيل قاهرة، مكتبة الخانجى، 1392ق؛ مناهلالعرفان، الزرقانى، به كوشش امين سليم، بيروت، داراحياءالتراث العربى، 1416ق؛الميزان، الطباطبايى (م.1402ق.)، بيروت، اعلمى، 1393ق؛ نخستين درسهاى ترجمه،فرزانه فرحزاد، تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1370ش؛ نشر دانش (مجله)، تهران، مركزنشر دانشگاهى وابسته به ستاد انقلاب فرهنگى؛ وسائل الشيعه، الحر العاملى (م.1104ق.)،قم، آل البيت(عليهم السلام)لاحياءالتراث، 1412ق؛ هفت گفتار درباره ترجمه، دائرة المعارف قرآنكريم، جلد 7، صفحه 436كورشصفوى، تهران، كتاب ماد، 1371ش؛ يادگارنامه فيض الاسلام، دانشگاه آزاد اسلامى،خمينى شهر، 1383ش.سيد محمد حسن جواهرى[1]. مفردات، ص346؛الصحاح، ج5، ص1928، «رجم».[2]. لسان العرب، ج5،ص162 ـ 163، «رجم، ترجم».[3]. ر. ك: غياثاللغات؛ فرهنگ نفيس.[4]. تاريخ قرآن، ص646.[5]. ر.ك: لغتنامه،ج4، ص5782؛ مشكلات ساختارى ترجمه قرآن، ص5 ـ 6؛ قرآن ناطق، ج1، ص26 ـ 27.[6]. لسانالعرب، ج5،ص162 ـ 163؛ الصحاح، ج5، ص1928، «رجم»؛ تاريخ قرآن، ص647.[7]. ر.ك: لغت نامه، ج4،ص5782؛ فرهنگ فارسى، ج1، ص1064؛ فرهنگ بزرگ سخن، ج3، ص1690.[8]. مشكلات ساختارىترجمه قرآن، ص19؛ پيرامون زبان و زبانشناسى، ص63.[9]. ر. ك: تفسير ومفسران، ج1، ص141 ـ 143.[10]. همان، ج1، ص147ـ 148.[11]. معرفت، ش 48، ص75- 77؛ «نقد و بررسى ادله رشيد رضا در ممنوعيت ترجمه قرآن».[12]. التوحيد، س 2، ش9، ص216، «مناهج التفسير».[13]. ر.ك: المبسوط، ج1،ص37؛ تاج التراجم، ج1، ص8.[14]. ر.ك: مناهلالعرفان، ج2، ص55 ـ 56؛ تفسير و مفسران، ج1، ص141.[15]. قرآن ناطق، ج1، ص62ـ 66؛ البيان، ص505 ـ 506؛ تفسير و مفسران، ج1، ص126 ـ 129.[16]. ر. ك: التفسيروالمفسران، ج1، ص29 ـ 30.[17]. المبسوط، ج1، ص37؛حدث الاحداث، ص33 ـ 35؛ قرآن ناطق، ج1، ص57.[18]. معجم مصنفاتالقرآن، ج2، ص13.[19]. الحيوان، ج1،ص75-79؛ نشردانش، س3، ش3، ص10، «فن ترجمه و انتقال فلسفه يونانى به جهان اسلام».[20]. ر.ك: پيام قرآن،ش 2، ص70 ـ 71، «ترجمه و جايگاه ترجمه قرآن».[21]. ر. ك: مناهلالعرفان، ج2، ص162، تفسير و مفسران، ج1، ص120.[22]. ر. ك: تفسير ومفسران، ج1، ص121 ـ 126؛ تفسير المنار، ج9، ص275.[23]. تفسير المنار، ج9،ص275 ـ 276.[24]. تفسير و مفسران،ج1، ص119؛ الفرقان، ص175.[25]. تفسير المنار، ج9،ص275.[26]. همان، ص276.[27]. حدث الاحداث، ص30.[28]. ر. ك: تفسير ومفسران، ج1، ص118 ـ 132.[29]. تفسير المنار، ج9،ص273.[30]. رياض المسائل، ج3،ص381.[31]. ر.ك: وسايلالشيعه،ج6، ص42؛ الحدائق، ج8، ص113؛ رياضالمسائل، ج3، ص381.[32]. المغنى، ج1، ص526.[33]. همان؛ المبسوط، ج1،ص37.[34]. ر.ك: بحث فىترجمة القرآن، ص27؛ دانش نامه جهان اسلام، ج7، ص74، «ترجمه قرآن».[35]. ر.ك: المغنى، ج1،ص526؛ المعجزة الكبرى القرآن، ص584.[36]. ر.ك: مستمسكالعروه، ج2، ص285؛ الكاشف، ج6، ص410.[37]. ر. ك: فرهنگنامهادبى فارسى، ج2، ص785.[38]. همان، ص800.[39]. براى آگاهى بيشترر. ك: همان، ص785، 800.[40]. همان، ص800 ـ802.[41]. تفسير نسفى، ج2،ص1163؛ قرآن ناطق، ج1، ص255 ـ 256.[42]. قرآن ناطق، ج1،ص257 ـ 259.[43]. همان، ص255.[44]. همان، ص251 ـ254.[45]. بينات، ش 49 ـ50، ص388 ـ 408، «ترجمه منظوم».[46]. ر. ك: پيامبرخوبان، ص46 ـ 57.[47]. ر. ك: بينات، ش49 ـ 50، ص153 ـ 157، «ترجمه قرآن و مترجمان»؛ يادگارنامه فيض الاسلام، ص328 ـ329.[48]. ر.ك: تفسير ومفسران، ج1، ص115؛ مشكلات ساختارى ترجمه قرآن، ص20.[49]. تفسير و مفسران،ج1، ص113 ـ 115.[50]. ر.ك: همان، ص114؛ترجمه قرآن، مكارم شيرازى، «سخنى پيرامون ترجمه».[51]. تفسير و مفسران،ج 1، ص 230 - 231.[52]. ر.ك: مشكلاتساختارى ترجمه قرآن، ص21.[53]. ر. ك: هفت گفتار،ص16.[54]. ر.ك: پژوهشهاىقرآنى، ش 42 ـ 43، ص136 ـ 159، «پژوهشى در انواع ترجمه قرآن»؛ پژوهش و حوزه، ش19ـ20،ص50 ـ 54، «پژوهشى در اصول، مبانى و فرآيند ترجمه قرآن».[55]. قرآن ناطق، ج1،ص233 - 241.[56]. مشكلات ساختارىترجمههاى قرآن، ص22 ـ 23.[57]. ترجمه قرآن،معزى.[58]. مشكلاتساختارى ترجمههاىقرآن،ص22ـ23؛ پژوهشهاى قرآنى، ش 42 ـ 43، ص142، «پژوهشى در انواع ترجمه قرآن».[59]. ر. ك: ترجمهقرآن، معزى.[60]. پژوهش و حوزه، ش19 ـ 20، ص52، «پژوهشى در اصول مبانى و فرآيند ترجمه قرآن».[61]. ر. ك: ترجمهقرآن، فولادوند.[62]. الميزان، ج1، ص52؛تسنيم، ج2، ص218 ـ 219؛ ج6، ص46 ـ 47.[63]. پژوهشهاى قرآنى،ش 42 ـ 43، ص144 ـ 146، «پژوهشى در انواع ترجمه قرآن»؛ ترجمه قرآن، مكارم شيرازى،«سخنى پيرامون ترجمه»؛ تفسير و مفسران، ج1، ص114 ـ 115.[64]. ترجمه قرآن،مكارمشيرازى؛ تفسير ومفسران، ج1، ص114؛ قرآن ناطق، ج1، ص261 ـ 265.[65]. پژوهش وحوزه، ش19 ـ 20، ص53، «پژوهشى در اصول، مبانى و فرآيند ترجمه قرآن».[66]. ر. ك: تفسير ومفسران، ج1، ص115.[67]. ر. ك: قرآن ناطق،ج1، ص267.[68]. قرآن ناطق، ج1،ص51.[69]. پژوهش وحوزه، ش19 ـ 20، ص54، «پژوهشى در اصول، مبانى و فرآيند ترجمه قرآن».[70]. ر. ك: زبانشناسىعربى، ص44 ـ 45؛ زبانشناسى همگانى، ص143 - 144.[71]. پژوهش وحوزه، ش19 ـ 20، ص57، «پژوهشى در اصول، مبانى و فرآيند ترجمه قرآن».[72]. ر. ك: ترجمانوحى، ش 2، ص27 ـ 29، «چه را ترجمه نكنيم و چرا».[73]. ر.ك: مشكلاتساختارى ترجمه قرآن، ص37؛ فن ترجمه، ص138 ـ 140؛ درآمدى بر مبانى ترجمه، ص135.[74]. كتابهاى متعددىدر اين باره نگاشته شده كه معروفترين آنها عبارت است از: معجم الفروق اللغويه.[75]. ر. ك: روششناسىتفسير قرآن، ص262 ـ 315.[76]. ر. ك:كفايةالاصول،ص36؛ مقالاتالاصول، ج1، ص159 ـ 169.[77]. ر. ك: اختلافترجمههاى قرآن، ص155ـ175؛ پژوهشهاى قرآنى، ش 42 ـ 43، ص102 ـ 103، «ترجمهقرآن در ترازوى تعادل».[78]. ر. ك: مشكلاتساختارى ترجمه قرآن، ص15 ـ 16؛ بر بال قلم، ص300 ـ 304؛ نخستين درسهاى ترجمه، ص14ـ 35.[79]. ر. ك: مشكلاتساختارى ترجمه قرآن، ص15 ـ 16.[80]. آيات الاحكام، ص11ـ 12.[81]. ر. ك: ترجمانوحى، س 1، ش 1، ص7 ـ 24، «يكسانى و هماهنگى ترجمه قرآن».[82]. ر. ك: ترجمهقرآن، گرمارودى، صفوى.[83]. براى آگاهى بيشترر.ك: ترجمان وحى، س 1، ش 1، ص16 ـ 17، «يكسان سازى و هماهنگى ترجمه قرآن».[84]. هفت گفتار، ص69ـ 76.[85]. ر.ك: ترجمه قرآن،خرمشاهى، ص620 ـ 631؛ مطالعات ترجمه، س 1، ش 1، ص50، «ترجمه قرآن چالشها وراهكارها».[86]. بينات، ش 49 ـ50، ص109 ـ 114، «ترجمه قرآن و مترجمان».[87]. بينات، ش 49 ـ50، ص109، 111، «ترجمه قرآن و مترجمان».[88]. همان، ص110 ـ111.[89]. همان، ص118.[90]. همان، ص111 ـ112.[91]. ترجمه قرآن،رضايى و ديگران، ص609 ـ 611.[92]. بينات، ش 49 ـ50، ص112، 118 ـ 119، «ترجمه قرآن و مترجمان».[93]. همان، ص114 ـ118.[94]. همان، ص110.[95]. همان، ص115.[96]. ترجمه قرآن،خرمشاهى، ص629 ـ 630.[97]. بينات، ش 49 ـ50، ص118، «ترجمه قرآن و مترجمان».[98]. ر. ك: الميزان، ج19،ص138؛ نمونه، ج23، ص268.