معانى و مفاهيم صبغة الله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معانى و مفاهيم صبغة الله - نسخه متنی

سيد محمود خسروانى شريعتى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معانى و مفاهيم صبغة الله

سيد محمود خسروانى شريعتى

گروه فرهنگ و ادب اسلامى

آدمى در تمام ادوار براى بيان عواطف خود، بنوعى از رنگها استفاده كرده است و رنگ در شرايط عادى تقريبا در همه جا مفاهيمى يكسان را القا و بطور فطرى و براحتى در ما نفوذ مى‏كند.

قرآن كريم اختلاف زبانها و رنگها را به عنوان آيه‏اى از آيات الهى برشمرده است، (1) البته كاربرد رنگ در آيات به مناسبتهاى مختلف به فراخور حال و عمل محمود يا مذموم هر گروه ذكر شده است فى‏المثل سيماى بهشتيان با رنگ سفيد و چهره دوزخيان با رنگ سياه نموده شده است «يوم تبيض وجوه وتسود وجوه... آن روز قيامت‏سپيد بود رويهاى مؤمنان و سياه بود رويهاى كافران‏» (2) (سوره آل عمران‏3/ آيه‏106). علاوه براين دو رنگ، قرآن از رنگهاى ديگرى نيز نام مى‏برد، براى نشان دادن تنوع و تعدد رنگها، ابتدا به ذكر نشانى آيات و سپس به فراخور اين نوشته به معناى قرآنى و عرفانى «صبغة الله‏» مى‏پردازيم.

رنگ سفيد

ابيض يك مورد، (بقره 2/ آيه‏187)، تبيض يك مورد، (آل عمران‏3/ آيه‏106)، ابيضت‏يك مورد، دو مورد (آل عمران‏3/ آيه‏107 و يوسف 12/ آيه 84). بيض يك مورد (فاطر 35/ آيه‏27)، بيضآء شش مورد، (اعراف‏7/ آيه 108 و طه 20/ آيه 22 و شعرا26/ آيه‏33 و نمل‏27/ آيه 12 و قصص 28/ آيه 32 و صافات‏37/ آيه‏46).

رنگ سياه

اسود يك مورد، (بقره 2/ آيه‏187)، اسودت يك مورد، (آل عمران‏3/ آيه‏106)، تسود يك مورد، (آل عمران‏3/ آيه‏106)، سود يك مورد، (فاطر 35/ آيه‏27)، غرابيب يك مورد، (فاطر 35/ آيه‏27)، مسودا دو مورد، (نمل‏16/ آيه 58 و زخرف‏43/ آيه‏17)، مسودة يك مورد، (زمر39/ آيه 60) احوى يك مورد، (اعلى(ع)8/ آيه 5).

رنگ سبز

خضرا يك مورد، (كهف 18/ آيه 31)، اخضر يك مورد، (يونس‏36/ آيه 80)، خضر دو مورد، (الرحمن 55/ آيه‏76 و انسان‏76/ آيه 21) خضرا يك مورد، (انعام‏6/ آيه‏99)، مدهامتان يك مورد (الرحمن 55/ آيه 64).

رنگ سرخ

حمر يك مورد (فاطر 35/ آيه‏27).

رنگ زرد

صفرآء يك مورد، (بقره 2/ آيه‏69)، صفر يك مورد، (مرسلات‏77/ آيه‏33)، فاقع لونها يك مورد، (بقره 2/ آيه‏69).

رنگها

الوان هفت مورد، (روم 30/ آيه 22 و نحل‏16 آيه‏13 و69 و فاطر 35/ آيه‏27 و 28 و زمر39/ آيه 21). لونها دو مورد، (بقره 2/ آيه‏69).

بنابر آنچه گذشت قرآن سى و نه مورد از رنگ ياد كرده است.

صبغة الله نام آن رنگ لطيف

مفسران قرآن كريم با استفاده از روايات، صبغة الله را كه اضافه تشريفى است‏به «اسلام‏»، «فطرت‏»، «ولايت ائمه معصومين عليهم‏السلام‏» معنى كرده‏اند و در توضيح و تفسير آيه مباركه صبغة الله ومن احسن من الله صبغة... بقره 2/ آيه 138) نوشته‏اند: چون جهودان را مولودى بودى رنگى در او ماليدندى و ترسايان نيز رنگى به خلاف جهودان‏» (3) و باز در همين مورد نقل شده است كه: ترسايان در روز هفتم مولود را در آبى زردرنگ به نام «معموديه‏» (4) مى‏شستند و به اين عمل فخر مى‏كردند كه ما را صبغه هست و مسلمانان را نيست‏حق تعالى در آيه فوق عمل آنها را رد كرد و صبغه الهى را بهترين رنگ ناميد.

معانى صبغة الله

پيشوايان دين به لسان احاديث پيروان خود را همواره از شر هواهاى نفسانى و وسوسه‏هاى رنگين شيطانى برحذر داشته‏اند و در زدودن نقش كثرت و دوگانگى از صفحه دل و رسيدن به مقام توحيد تاكيدها كرده‏اند. دين الهى در تفاسير به صورت «حبل‏الله و فطرت الله، صبغة الله...» (5) خوانده شده است، و مراد از صبغه، مى‏تواند پاكى و بى‏رنگى فطرت آدمى باشد كه بتدريج‏بر اثر تلقينات و اعتقادات پدر و مادر رنگ و صبغه ديگر مى‏پذيرد و به مدلول فرمايش پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هر مولودى بر فطرت اسلام است ولى بعد «مادر و پدر او را جهود يا ترسا كنند» (6) و از امام صادق‏عليه‏السلام نيز نقل شده است كه: «الصبغه هى الاسلام‏» (7) و در جاى ديگر فرمودند: مراد از صبغه در آيه كريمه «زينت دادن خداى تعالى است مر مؤمنان را به زيور تصديق و ولايت ائمه هداى عليهم‏السلام در روز ميثاق‏» (8) است و در تفسير الميزان همان مفهوم بدين صورت آمده است: «خداوند در ميثاق مؤمنين را به رنگ ولايت درآورد». (9)

صبغة الله رتبه ولايت و درجه محبت

عرفاى اسلام در آثار خود اشارات لطيفى به صبغة‏الله كرده و گفته‏اند: دوستى حق كيميايى است كه همه رنگها را فروشويد و وجود را به رنگ خويش كند «امروز ايشان را به رنگ دوستى برآرد و فردا به نور خود رنگين كند» (10) و اين نور اوست كه در هر مقامى به رنگى جلوه نمايد «چون ظلمت نفس نماند نور سپيد پديد آيد و چون نور روح با صفاى دل امتزاج گيرد نور سبز... و چون نور حق بى حجب در شهود آيد بى‏رنگى... آشكار شود». (11)

هر گاه نيت‏خدايى بر دل غالب شود در آن صورت اعمال به بهترين شكل كه همان صبغة الهى تجلى خواهد كرد و آدمى مقامات معنوى را يكى پس از ديگرى سير مى‏نمايد تا وجودش تجليگاه اسم باطن گردد. مى‏دانيم از خصوصيات اسماء باطن بى‏رنگى است كه «لون و رنگ نمى‏گيرد» (12) در آن صورت رهرو طريق حق بتدريج از رنگ‏آميزى‏هاى عارضى پاك مى‏شود و «لباس عبوديت صبغ ربوبيت‏» (13) مى‏پذيرد و كسانى كه با قدم عبوديت‏سير مى‏كنند. سرانجام به «عز ربوبيت‏» (14) خواهند رسيد.

از دو صدرنگى به بى‏رنگى رهيست رنگ چون ابرست و بى‏رنگى مهيست اهل صيقل رسته‏اند از بو و رنگ هر دمى بينند خوبى بى درنگ (15)

با زدودن زنگارهاى درون و تهذيب نفس زينت الهى و دل افروزى رنگ خدايى آشكار مى‏شود و از اين طريق در معرفت‏به روى دل بازمى‏گردد و شعاعى از «معرفت اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام‏» (16) در درون و سپس «رتبه ولايت و درجه محبت‏» (17) معصومين‏عليهم‏السلام در اعمال ظهور مى‏كند.

صبغة الله در مثنوى معنوى

از ميان شاعران نامور فارسى جلال‏الدين مولوى در آفريدن مضامين نو و آوردن تعبيرات عرفانى ممتاز است او كه از سرچشمه جوشان علوم و معارف اسلامى بهره‏ور است، بسيارى از مفاهيم قرآنى را به نحوى دلپذير در شعر خود به كار برده است. از جمله شمار چشمگيرى از ابيات مثنوى به مضمون صبغة الله اختصاص يافته، او صبغة‏الله را رنگ جاويد و مايه اتحاد و نشانه قدرت مى‏داند، رنگينى و دلفريبى حيات را مستعار و رنگ صدق، تقوا و يقين را پايدار مى‏خواند، صبغه بندگى را بى‏رنگى، و بى‏رنگى را اصل رنگها دانسته است. مولوى مفاهيم ديگرى در معنى رنگ (صبغة‏الله) دارد كه در اين جا تنها به ذكر ابياتى از آن مفاهيم اكتفا مى‏شود:

الف: صبغة الله رنگ باقى

«رنگ باقى صبغة‏الله است و بس غير آن بربسته دان همچون جرس رنگ صدق و رنگ تقوى و يقين تا ابد باقى بود بر عابدين

(مثنوى، ج‏3، ص‏545)

ب: صبغة‏الله و بى‏رنگى

1 - چونك بى‏رنگى اسير رنگ شد موسئى با موسئى در جنگ شد چون به بى‏رنگى رسى كان داشتى موسى و فرعون دارند آشتى اين عجب كين رنگ از بى‏رنگ خاست رنگ با بى‏رنگ چون در جنگ خاست

(مثنوى، ج‏1، ص‏153)

2 - از دو صد رنگى به بى‏رنگى رهيست رنگ چون ابرست و بى‏رنگى مهيست

(مثنوى، ج‏1، ص‏315)

3 - شيشهاى رنگ رنگ آن نور را مى‏نمايد اين چنين رنگين به ما چون نماند شيشهاى رنگ رنگ نور بى رنگت كند آن گاه رنگ خوى كن بى‏شيشه ديدن نور را تا چو شيشه بشكند نبود عمى

ثنوى، ج‏3، ص‏63)

4 - هست‏بى‏رنگى اصول رنگها صلحها باشد اصول جنگها

(مثنوى، ج‏3، ص‏374)

5 - اين رنگ همه هوس بود يا پنداشت او بى‏رنگست رنگ او بايد داشت

(مثنوى، ج‏3، ص‏1051)

ج: رجعت و بى‏رنگى

1 - ارجعى بشنود نور آفتاب سوى اصل خويش باز آمد شتاب نه ز گلخنها برو ننگى بماند نه ز گلشنها برو رنگى بماند

(مثنوى، ج‏3، ص‏80)

2 - خاك را بين خلق رنگارنگ را مى‏كند يك رنگ اندر گورها

(مثنوى، ج‏3، ص‏379)

3 - هندو و قفچاق و رومى و حبش جمله يك رنگ‏اند اندر گور خوش تا بدانى كان همه رنگ و نگار جمله روپوشست و مكر و مستعار

(مثنوى، ج‏3، ص‏545)

د - صبغة الله و يك‏رنگى

1 - صبغه‏الله هست‏خم رنگ هو پيسها يك‏رنگ گردد اندرو

(مثنوى، ج‏1، ص‏320)

2 - تا خم يكى‏رنگى عيسى ما بشكند نرخ خم صدرنگ را» (18)

(مثنوى، ج‏3، ص‏379)

اديبان و پژوهشگران مسلمان با بهره‏گيرى از مضامين پرمحتواى قرآن و استمداد از احاديث و تفاسير به آثار خود صبغه قرآنى بخشيده‏اند و مفسران هم در معنى مضمونهاى والاى قرآن تعبيرات مؤثرى آورده‏اند از آن جمله در تفسير گرانقدر منهج الصادقين بيانى جامع در توضيح صبغة‏الله آمده است كه به عنوان حسن ختام عينا نقل مى‏شود.

«خلاصه رسائل اهل عرفان و نقاوه عبارات ايشان بيان معنى صبغة الله است‏». (19)

يادداشتها

1- ومن آياته خلق السموات والارض واختلاف السنتكم والوانكم ان فى ذلك لايات للعالمين (سوره روم 30/ آيه 22).

2- ترجمه قرآن نسخه مورخ‏556 هجرى، به اهتمام محمد جعفر ياحقى، ناشر مؤسسه فرهنگى شهيد محمد رواقى، مشهد 1364، ص‏58.

3- ابوالفتوح رازى، روض‏الجنان و روح‏الجنان فى تفسير القرآن مشهور به تفسير ابوالفتوح رازى به كوشش و تصحيح محمدجعفر ياحقى، محمدمهدى ناصح، بيست جلد، بنياد پژوهشهاى اسلامى، مشهد،1366، ج‏2، ص‏188.

4- فتح‏الله كاشانى، منهج‏الصادقين به تصحيح على‏اكبر غفارى ده جلد كتابفروشى اسلاميه، تهران‏1346، ج‏1، ص‏329.

5- ابوالفتوح رازى، ج‏2، ص‏189.

6- همان، ص‏188.

7- محمدبن يعقوب، ثقة‏الاسلام كلينى، اصول كافى، ترجمه سيد جواد مصطفوى، دفتر نشر فرهنگ اهل البيت، بى‏تا، ج‏2، ص‏23.

8- بهاءالدين محمدبن شيخ على الشريف لاهيجى، تفسير لاهيجى، ميرجلال‏الدين حسينى ارموى، انتشارات علمى، تهران، 1340، ج‏1، ص‏122.

9- علامه سيد محمدحسين طباطبايى، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، انتشارات دارالعلم قم، ج‏2، ص‏187.

10- ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، كشف الاسرار و عدة الابرار، به اهتمام على‏اصغر حكمت، ده جلد، انتشارات دانشگاه تهران،1339، ج‏1، ص‏231.

11- نجم‏الدين رازى، مرصادالعباد، به اهتمام محمد امين رياحى، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ چهارم، 1371، ص‏207.

12- سيد جلال‏الدين آشتيانى شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم، ناشر كتابفروشى باستان، مشهد، 1344، ص‏374.

13- روزبهان بقلى شيرازى، شرح شطحيات، تصحيح هنرى كربين، ناشر انستيتو ايران فرانسه، ص‏322.

14- امام خمينى قدس سره، آداب الصلوة، مؤسسه تنظيم و نشر آثارامام خمينى قدس سره، چاپ اول، 1370، ص‏9.

15- جلال الدين محمد مولوى بلخى، مثنوى معنوى، به تصحيح رينولد. ا. نيكلسون، مؤسسه مطبوعاتى علمى، بى‏تا، ج‏1، ص‏315.

16- محدث الجليل ابى‏بصير مسعودبن عياشى السلمى، تفسير عياشى، تصحيح سيد هاشم رسولى، دو جلد، ناشر المكتبة العلمية الاسلاميه، تهران، ج‏1، ص‏62.

17- منهج الصادقين، ج‏1، ص‏329.

18- مثنوى معنوى .

19- منهج الصادقين، ص‏330.

/ 1