بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
جايگاه تفكر و انديشه در قرآن كريمكتاب آسماني مأخذ هرگونه تفكر اسلامي استمحمدزاهد غياثيتفكُّر و تعقُّل چيست؟«تفكر و تعقل» به معناي «بهكار گرفتن نيروي عقل و انديشه،براي استنتاج امور مثمر ثمر است»؛ چنانكه «تفكر علمي»، يك«نظر علمي» را نتيجه ميدهد.«عقل» يكي از مواهب الهي و استعداد مخصوصي است كهخداوند متعال به انسان عنايت فرموده تا با بهرهگيري از آن بتوانددر سير زندگاني خود، راه سعادت و رستگاري را بپيمايد. رسولخدا(ص) فرمودهاند: «خداوند متعال به بندگانش چيزي بهتر ازعقل نبخشيده است».1اغلب روحانيون و مقيدان مذهبي آيينها و اديان پيش ازاسلام، دين را بهعنوان حقيقتي در تضاد با عقل ميدانستهاند وعلي الخصوص در تعاليم آيين تحريف شده مسيحيت، اين طرزفكر غلط وجود داشته و دارد. آنان معتقد بوده و هستند كه دينامري رباني است و انسان را توان و اجازة تفكر در آن نيست و ازهمين روي زمينة انسداد فكري و بنبست عقلاني در عالممسيحيت بهوجود آمد و شد آنچه كه بر آن رفت!اما اسلام ديني است كه نهتنها با نيروي عقل و قدرت تفكرمخالفت و مبارزه نكرده، بلكه تقريباً در تمام جهات از آن كمكو تأييد خواسته و به نحو عجيبي هم بر روي آن تكيه كرده استو ارزش واقعي دين مبين اسلام در همينجا مشخص ميشود وجالب آن كه بدانيم درحاليكه اديان ديگر، قوة عقل انسان راحتي در جزئيترين مسائل راكد و منجمد نگهداشتهاند، اسلامآنقدر آنرا محترم و آزاد دانسته كه حتي دربارة اصول عقيدتيخود- كه تحصيل آنها بر همگان مفروض است- نهتنها تقليد وتعبد را ناكافي و مردود دانسته، بلكه خوان تعقل و تفكر انسان رانيز در ساحت آن گسترده و الزام داشته كه هر فردي، مستقل وآزادانه صحت آنها را كسب كند.اسلام تنها در عبادات بدني (چون نماز و روزه) و يا درعبادات مالي (چون خمس و زكات) منحصر نميشود، بلكهنوع ديگري از عبادت هم در آن وجود دارد كه عبارت است از«عبادت- فكري» كه اگر در مسير بيداري و آگاهيبخشي به انسانبهكار گرفته شود، از سالها عبادت بدني هم برتر گفته شده است.صاحبان فكرقرآن كريم در جايگاه كتاب آسماني دين اسلام ميفرمايد:«فبشرعبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذينهدئهم الله و اؤلئك هماولواالالباب»2؛ بندگانم را بشارت ده،آنانكه چون سخني بشنوند به نيكوترين وجه عمل كنند، آنانهستند كه خداوند به لطف خاص خود هدايتشان فرموده و همآنان به حقيقت خردمندان عالماند». اين آية شريفه داراي چندنكته است:1ـ خداوند متعال، كلام را با لفظ «عبادي» آغاز كرده، گوييخواسته است بفرمايد كه «بندة من چنين است و بايد داراي اينصفت باشد كه... الخ»2ـ آيه شريفه، صريحاً بر استقلال قوة عقل تأكيد و آن را درحكم غربال و وسيلة هدايت معرفي ميفرمايد و آنگاه اين«هدايت عقلي» را «هدايت الهي» ميداند.3ـ قرآن كريم در اين آيه تعبير و تشبيه ظريف و لطيفي رابهكار برده است؛ هرجا- و بهخصوص در اين آيه- كه ميخواهداز حقايق پشت پردة ظواهر سخني بياورد، تعبير «اولواالالباب»را بهكار ميبرد و ميفرمايد كه «تنها اولواالالباب، اين حقيقت رادرمييابند»، و اين از اصطلاحات خاصّ قرآني است (و در هيچجاي ديگر بهكار نرفته) و آن هم فقط و فقط دربارة «عقل»استعمال شده!«راغب اصفهاني» در كتاب «مفردات» ميگويد: «اللب العقلالخالص من الشوائب»؛ «لبّ، عقل خالصي را گويند كه ازشوائب جدا شده باشد». در ابتدا كه فكر انسان خام است، نوعيدر آميختگي ميان محسوسات و تخيلات و معقولاتش وجوددارد و آنگاه كه عقل از مقهوريت وهم و خيال و حسّ بيرون آيد،«لبّ» ناميده ميشود، چراكه نسبت «عقل انسان» (كه باطنياست) به «قواي ظاهري حسي»، همانند نسبت «مغز» است به«پوست ميوه». مثلاً ميوهاي مانند «گردو» در ابتداي شكلگيري،پوسته و هستهاش در هم آميختهاند، اما به تدريج كه ميوه كاملو رسيده ميشود، پوسته از مغز جدا ميگردد و هركدام خاصيتجداگانهاي مييابند. گويي قرآن مجيد، انسان را به يك ميوهتشبيه كرده كه عقل او در جايگاه مغز ميوه است؛ و اگر انسان درعلم و معرفت به تكامل برسد، قوة عقلانياش از پوستة حسّ ووهم و خيال جدا و مستقل ميشود و چنين است كه انساني را«لبيب» گويند؛ يعني كه قوة عاقلهاش استقلال خود را بازيافتهاست.4ـ فرد عاقل كسي است كه با تكيه بر نيروي عقلاني خود،قدرت تجزيه و تحليل دارد. درحاليكه جاهل فاقد چنين توانياست. نكته قابل توجه اينكه بسياري از افراد هستند كه عالماندوليكن جاهل! عالم بدين معنا كه علوم بسياري را فراگرفتهاند،اما جاهلاند از اين روي كه اهل تجزيه و تحليل و استنباطنيستند. چنين است كه امام كاظم(ع) به «هشامبن حكم»ميفرمايند: «اي هشام، خداوند تبارك و تعالي، بندگان آگاه وانديشمند خود را بدين بيان بشارت ميدهد كه: فبشر عبادالذينيستمعون القول...»3.چند اصل براي تفكر و تعقل1ـ اقامة دليل و برهان روشن: از فحواي آية شريفة 126سوره مباركة «نحل» چنين مستفاد ميشود كه پذيرفتن هرادعايي، منوط است به اقامة براهين و دلايل روشن، چراكهبرهان و دليل، پايههاي استواري هر مدّعايي هستند: «ادع اليسبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة وجد لهم بالتي هياحسن».جناب بوعلي (عليهالرحمه) در «اشارات» ميگويد «من تعودان يصدق بغير دليل فقد انخلع من كسوة الانسانية»، «كسي كه هرحرفي را بدون برهان و دليل بپذيرد؛ از لباس آدمي بيرون رفتهاست». و متقابلاً ميتوان گفت كه هركسي هم كه هر حرفي رابدون دليل انكار كند، او هم آدم نيست! آنگاه جناب بوعلي ادامهميدهد: «كل ما قرع سمعك من العجائب فذره في بقعة الامكانمالم يذرك عنه قائم البرهان»؛ «اگر كلام عجيبي شنيدي،ماداميكه دليلي بر امكان يا عدم امكانش نداري، نه آن را ردّ كنو نه قبول، تا وقتيكه دليل و برهاني بهدست آوري. در خودقرآن كريم نيز از ابزار استدلال و برهان استفاده شده و براي معتبرشناختن استدلال و تعقل، چه دليلي از اين بالاتر كه خود قرآنمجيد. در بسياري از مسائل به استدلال عقلي و اقامة برهانعقلاني روي آورده است. مثلاً در آية «قل لوكان فيهما الهة الااللهلفسدتا»، يك قياس استدلالي و برهان عقلي بهكار رفته است.2ـ پشتوانه علمي: ماية تفكر، علم است و امر به هر چيزي،امر به مقدمة آن است و چون تفكر بدون علم ميسّر نيست، لذاامر به تفكر، خود امر به سرماية آن (كسب علم) نيز هست. امامكاظم(ع) در ادامة آن حديث موصوف (كه خطاب به «هشامبنحكم» ايراد فرمودهاند) ميفرمايند: «يا هشام ان العقل معالعلم،فقال: وتلك الامثل نضر بهار للناس و ما يعقلها الاالعلمون».4-5پس انسان براي تفكر، ابتدا بايد علوم مورد نياز را كسب كندو آنگاه با تكيه بر آن به تجزيه و تحليل و تعقل رويآورد كهتفكر بدون پشتوانه علمي، در مثل چون كارخانهاي است كهمواد خام اوليه كم دارد و قهراً محصولش نيز كم خواهد بود.چنين است كه قرآن كريم ميفرمايد: «ولاتقف ماليس لك بهعلمٌ».63ـ ژرفنگري: تفكر اگر سطحي و پراكنده باشد، فايده واثري بر آن مترتب نيست، ولي اگر مبتني بر مطالعات وآزمايشها و حسابگريهاي دقيق باشد، بسيار مفيد و سرمايةبزرگي براي پيشرفت جامعة بشري واقع خواهد شد.4ـ دوري از تعصب: حقيقتجويي، منزّه از جزم انديشي وتعصب كور و جاهلانه است. آنكه درپي يافتن حقيقت است،لاجرم بايد با ديدي واقعبينانه به ابزار و افكار خود بنگرد و دراين راه بر فكر و رأي اشتباه خويش پافشاري نكند. اين اصل ازفحواي آية شريفة 19 از سورة مباركه «زمر» به راحتي قابل ادراكاست.«آفات تفكُّر و تعقُّل»قرآن كريم (و همينطور وجدان سليم)، عقل را مبرّا از خطاو اشتباه ندانسته است، و لذا لغزشگاههاي آن را مشخص كردهاست:1ـ تكيه بر ظنّ و گمان به جاي علم و يقين: قرآن مجيدميفرمايد: «و ان تطع اكثر من في الارض يضلوك عن سبيل اللهان تتبعون الاالظن و ان هم الايخرصون»؛7 «و تو اي رسول، اگر ازاكثر مردم روي زمين پيروي كني تو را از راه خدا گمراه خواهندكرد كه اينان جز از پي ظنّ و گمان نميروند و جز انديشة باطل ودروغ چيزي در دست ندارند».امروزه از منظر فلاسفه مسلّم شده است كه يكي از عواملعمدة خطاها و اشتباهات عقل، پيروي از حد سيّات و ظنيات(به جاي پيروي از يقينيات) است. «دكارت» دانشمند غربي،هزار سال پس از نزول قرآن توانست به اين نتيجه برسد و لذاميگويد: «هيچ چيز را حقيقت نميدانم، مگر اينكه بر من بديهيباشد و از شتابزدگي و سبق ذهن و تمايل بپرهيزم و آن رانپذيرم، مگر آنكه چنان روشن و متمايز باشد به جاي هيچگونهشك و شبهه در آن نباشد».82ـ پيروي از اميال و هواهاي نفساني: قرآن كريم، اميال وهواهاي نفساني را نيز يكي از عوامل لغزش عقل برميشمارد وميفرمايد: «ان يتبعون الاالظن و ماتهوي الانفس»9؛ «اين قومناسپاس و مشرك، چيزي غير از گمان باطل و هواي نفس فاسدخود را در بتپرستي پيروي نميكنند». انسان براي آنكه بتوانددر هر امري، تشخيص درست و صحيحي داشته باشد، بايدبيطرفانه و بدون تمايل و اصرار برخواستة خويش به تفكربنشيند و براي كشف حقيقت كوشش كند؛ همانگونه كه يكقاضي براي صدور حكم حق بايد نسبت به طرفين دعوا و دلايلآنها بي طرف باشد و اميال و امور نفساني خود را در هيچيك ازمراحل قضا دخالت ندهد.3ـ شتابزدگي: هرگونه اظهارنظر و قضاوتي بايد مستظهر بهدلايل و مدارك كافي و معتبر باشد و شتاب و تعجيل در آن،يكي از لغزشهاي انديشه است. قرآن كريم كه سرماية علمي وفكري بشر را اندك و ناكافي ميداند، اظهار جزم در قضاوتهايبزرگ را دور از احتياط و غيرعقلاني ميداند؛ «و ما اوتيتم منالعلم الاقليلاً»10امام صادق(ع) ميفرمايند: «خداوند متعال در قرآن مجيد،بندگانش را با دو آيه تأديب فرموده؛ «الم يؤخذ عليهم ميثقالكتب ان لا يقولوا علي الله الاالحق»11 و «بل كذبوا بمالميحيطوا»12، يعني تا به چيزي علم پيدا نكردهاند، آن را تصديقنكنند و تا به غلط بودن چيزي يقين حاصل نكردهاند، آن را ردّ ونفي ننمايند. 134ـ سنتگرايي: انسان به حكم طبيعت اولي، خودبهخود وبدون آنكه بخواهد و مجالي به انديشة خويش بدهد، سنن،عقايد و تفكرات اسلاف خود را ميپذيرد و اصولاً يكي ازمشكلاتي كه تمامي پيامبران الهي در امر دعوت با آن مواجهميشدهاند، استناد جاهلان به آراء و عقايد آباء و اجدادشان بودهاست.امام كاظم(ع) در ادامة آن حديث موصوف در خطاب بههشامبن حكم ميفرمايند: «يا هشام، ثمّ ذم الذين لايعقلون،فقال: و اذا قيل لهم اتبعوا ماانزل الله قالو بل نتبع مآالفينا عليهءاباء نا اولوكان ءاباؤ هم لايعقلون شيئاً و لايهتدون».14 اينتوبيخ قرآني، حركتي است در حمايت از استقلال عقل ومبارزهاي است با سنتگرايي و تقليد كوركورانه.«فرانسيسبيكن»، دانشمند غربي، ميگويد: «يكي از چيزهاييكه عقل انسان را فريب ميدهد، راهي است كه گذشتگان آن راپيمودهاند».155ـ پيروي از اكثريت: امام كاظم(ع) در ادامه آن حديثميفرمايند: «يا هشام، ثمّ ذم الله الكثرة، فقال: و ان تطع اكثر منفي الارض يضلوك عن سبيلالله ان يتبعون الاالظن و ان همالايخرصون»، ولذا تصميم اكثريت نميتواند ملاك درستي برايتصميمگيري باشد. در ميان عامة مردم ضربالمثل معروفيهست كه ميگويد: خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو»،اما وقتي جماعت رسوا باشد، همرنگ جماعت شدن، رسواشدن است. امير مؤمنان، علي(ع) ميفرمايند: «لاتستو حشوا فيطريق الهدي لقلة اهله»16؛ «در راه حق و هدايت، از كم بودنهمراه نهراسيد»17.6ـ شخصيتگرايي: نخبگان و اشخاص بزرگ و صاحبمقام، به لحاظ عظمتي كه در چشم مردم دارند، بر روي فكر وانديشة ديگران اثر ميگذارند و ارادة آنان را تسخير شخصيت وارادة خود ميكنند؛ ديگران آنچنان ميانديشند و تصميمميگيرند كه آنان.قرآن كريم، همة افراد بشر را به استقلال رأي و فكر دعوتميكند و پيروي كوركورانه از اكابر و اشخاص برجسته را موجبشقاوت ابدي ميداند و در اشاره به احوال دوزخيان در قيامت اززبان آنان نقل ميكند كه ميگويند: «وقالوا ربنا انا أطعنا سادتنا وكبراء نافاضلونا السبيلاً».18محورهاي تفكُّر و تعقُّل»تأكيد و تشويق قرآن كريم به تفكر و انديشيدن بهطور مطلقو مبهم صورت نگرفته، بلكه خود محورها و راههايي رامشخص فرموده و مردم را به تعقل و تدبر در آنها دعوت كردهاست. از ديدگاه قرآن مجيد، سه منبع اصلي براي تفكر وجوددارد:1ـ طبيعت: در سراسر قرآن كريم آيات فراواني هست كهآدميان را به تفكر و تعقل (و نتيجهگيري) در طبيعيات ومحسوسات عالم- مانند زمين و آسمان و ستارگان و ابر و باد وباران و جمادات و نباتات و حيوانات و غيرهم- دعوت كردهاست. مثلاً در جايي فرموده: «قل انظروا ماذا فيالسموات والارض».192ـ تاريخ: آيات بسيار ديگري از قرآن كريم هستند كه بنيآدمرا به مطالعة تاريخ و سرگذشت پيشينيان فرا ميخواند و آن را بهعنوان يك منبع كسب علم معرفي مينمايد؛ مثلاً: «قدخلت منقبلكم سنن فسيروا فيالارض فانظروا كيف كان عقبةالمكذبين»20 از ديدگاه قرآن مجيد، تاريخ بشر و تحولات آن برطبق يكسري قوانين و سنتي شكل ميگيرد كه شناخت آنهاميتواند به حال بشر سودمند و مفيد واقع شود. فراخوانعمومي قرآن مبين به دانستن تاريخ، امري است كه در يكآزمايشگاه واقعي برتعاليم نبوي صحّه خواهد گذارد.3ـ ضمير انسان: قرآن كريم، ضمير انسان را نيز به عنوان يكمنبع ويژة معرفتي ميشناسد. از ديدگاه اين كتاب آسماني،سراسر خلقت، آيات و علايم و نشانههايي هستند براي كشفحقيقت؛ از جهان خارج از وجود انسان به «آفاق» و از عالم دروناو به «انفس» تعبير ميكند و اصطلاح «آفاق و انفس» از همين جادر ادبيات اسلامي ما وارد شده است و خداوند تبارك و تعاليبراي «سرور آفاق و انفس» دعوتي همگاني دارد:«سنريهم ءايتنا فيالافاق و في أنفسهم حتي يتبين لهمانهالحق»21«كانت»، فيلسوف آلماني، جمله معروفي دارد كه بر سنگقبرش نيز حكّ شده است. او ميگويد: «دو چيز است كه اعجابانسان را سخت برميانگيزد؛ يكي آسمان پرستارهاي كه بالايسر ما قرار گرفته و ديگري وجدان و ضميري است كه در درونما وجود دارد».حواس يا عقل يا هردو؟!بعضي از نويسندگان متاخّر اسلامي كه تحت تاثير فلسفةحسي اروپاييان قرار گرفتهاند، با نگاهي سطحي و غيرعالمانه بهآن دسته از آيات قرآن مجيد كه بهطور مكرر بشر را به مطالعةمحسوسات عالم دعوت كرده، به بيراهه رفتهاند و «طبيعت»رايگانه منبع تحصيل معرفت و «حواس» را تنها ابزار كسب علمو شناخت معرفي كردهاند. اين درحالي است كه قرآن كريم بيشاز آنكه بر استفادة از «حواس»، بهعنوان ابزار و نگريستن درطبيعت بهعنوان منبع تأكيد كند بر لزوم تكيه به منبع عقل و ابزار«برهان و استدلال» اصرار و تأكيد كرده است.«سير از آيات به ذيالا´يات»«ماوراءالطبيعه» موضوع يكي از مناقشات هميشگيخداپرستان (الهيّون) و مادهگرايان (ماترياليستها) بوده است؛الهيون بر توانايي انسان به سير از ظواهر به اعماق حقايق، دلايلو براهين مختلف ذكر كردهاند و ماترياليستها در ردّ آن اصرار والحاح كردهاند و از همينرو بوده كه «فلسفة اولي» محلّ منازغةاين دو گروه واقع شده است.قرآن كريم، از طرفي انسانها را به مطالعة «آيات و نشانهها ومحسوسات عالم هستي» دعوت ميكند و از طرف ديگر هم بهتفكر و تدبر و تعقل. حال سؤال اين است كه آيا اين تفكر و تدبرو تعقل، تنها در مرحلة «آيات» متوقف است يا اينكه ميتوان بامداقه در «آيات» به «ذيالايات» نيز دست يافت؟بديهي است كه مراد و مقصود قرآن مجيد اين است كه ما ازتفكر در «آيات» به «ذيالايات» پيببريم، در غير اينصورت،صرف تفكر در آيات، اگر به تفكر ثانوي منجر نشود، نتيجهاش«معرفتالله» نخواهد بود. به همين دليل بسياري از مردم وبهخصوص علماي علوم طبيعي بهخاطر اينكه تفكرشان در حدّآيات متوقف است و به وراي آيات (ماوراءالطبيعه) نظر ندارند،به صورت افراد مردّد و يا منكر باقي ميمانند.تمام آياتي كه در قرآن كريم به مسائل شناختي برميگردد،همة اشياء اين عالم را مقدمه و نشانة ماوراءالطبيعه معرفيميكند و لذا با توسعه و تعميم اين نگرش كه عالم طبيعت بهمنزلة علامت و نشانه و آية وجود عالم ديگري است، وجودعالم ماوراء طبيعت، از طبيعت به آساني استنباط ميشود. نكتهقابل توجه اينكه شناخت پروردگار عالم از طريق تعقل وراهيابي به ماوراء طبيعت از راه طبيعت، امري استثنايي نيست،چراكه تعقل به منزلة بال پروازي است كه انسان را از محسوب بهماورائ طبيعت ميرساند.تفكّر ديني (تفكّر قرآني)تفكّر و تعقّل ديني نيز مانند ساير تفكّرات، منبع و مأخذيميخواهد تا مواد فكري از آن سرچشمه بگيرد؛ چنانكه مثلاً درتفكر رياضي، يك رشته معلومات و بديهيات رياضي، مبنايكار واقع ميشود. يگانه منبع و مأخذي كه دين آسماني اسلامبدان اتكاء دارد، همانا قرآن كريم (مدرك قطعي و هميشگينبوت پيامبر اسلام) است.قرآن كريم در تعليمات خود، براي رسيدن به مقاصد ومعارف اسلامي، سه راه را در دسترس پيروان خود قرار دادهاست:الف- ظواهر دينيب- حجّت عقلي (تفكّر فلسفي)ج- درك معنويو ما در اين مقال، به صورت فشرده پيرامون ظاهر ديني وحجّت عقلي بحث خواهيم كرد.الف- ظواهر ديني: قرآن كريم گاهي در بيانات خود همةمردم را مورد خطاب قرار ميدهد و بدون اقامة دليل و حجّت وتنها به واسطة مقام ربوبيت و فرمانروايي خداوند، امر و نهيميكند (مثلاً در پذيرفتن اصول اعتقادي و احكامي عملي). اينطرز بيان، مؤيّد حجّيت اين بيانات لفظي است و لذا اينگونهبيانات لفظي راهي است براي فهم مقاصد ديني و معارفاسلامي؛ منجمله: «امنوا بالله و رسوله»، «اقيموالصلوة» و...، كهآنها را «ظواهر ديني» ميناميم. ظواهر ديني از آنجا كه بهسادهترين بيان تقرير شدهاند، هر كسي ميتواند به اندازة فهم ودرك خود از آنها بهرمند شود و بهوسيلة آن به اصول و فروعمعارف اسلامي پيببرد.«اقسام ظواهر ديني»قرآن كريم كه مأخذ اصلي تفكر مذهبي اسلام است، برايمسلمين به ظواهر الفاظ خود حجيت و اعتبار داده است. ظواهرآيات قرآن نيز بيان رسول خدا(ص) را تالي كلام خدا قرارميدهد و آن را معتبر ميشمارد؛ چنانكه ميفرمايد: «وانزلنااليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلّهم يتفكّرون»،22 و لذابيان پيامبر اكرم(ص) براي مستمعين كلام ايشان- چه استماعمستقيم باشد و چه نقل قابل اعتماد- حجت و لازمالاتباع است.با تواتر قطعي از رسول خدا(ص) رسيده است كه بيان اهلبيت ايشان نيز همانند بيان خود ايشان معتبر است،23 بنابراينبيان اهل بيت(ع) تالي بيان پيامبر(ص) ميباشد نكته قابل ذكراينكه بيان اهل بيت(ع) نيز از طرق مشافهه يا نقل قابل اعتماد،حجت است. لذا روشن ميشود كه ظواهر ديني بر دو قسماست: كتاب و سنت؛ مراد از «كتاب»، ظواهر آيات كريمة قرآنمجيد است و مراد از «سنت»، احاديثي است كه از پيامبر(ص) واهل بيت(ع) رسيده باشند.نكته1ـ كتاب آسماني اسلام كه ماخذ اصلي هرگونه تفكراسلامي است، ماخذ ديني ديگر را نيز اعتبار و حجيت ميدهد.2ـ اينكه قرآن كريم، به خودي خود براي همگان قابل فهماست، با مرجعيت علمي پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) در معارفاسلامي منافاتي ندارد، چراكه بخشي از معارف و احكام اسلاميهستند كه قرآن مجيد تنها كليات آنها را مطرح كرده (ماننده نمازو روزه و حجّ و غيره) و تفصيل آنها بر مراجعة به سنّت متوقفاست.3ـ در بخشي ديگر از آيات قران كريم كه متضمن معارفاعتقادي و اخلاقي است، اگرچه مضامين و تفاصيل آنها برايعموم قابل فهم باشد، وليكن براي درك معاني آنها بايد روشاهل بيت(ع) را اتخاذ كرد و هر آيه را به كمك ديگر آيات قرآنيتفسير كرد، نه به رأي و نظر خود كه حضرت امام علي(ع)ميفرمايند: «برخي از قرآن با برخي ديگر از آيات آن به سخنآمده و معناي خود را ميفهماند و بعضي از آن به بعضي ديگرگواهي ميدهد».24ب- حجّت عقلي: قرآن كريم، تفكر عقلاني را تصديق كردهو آن را جزء تفكر مذهبي قرار داده است و البته ميتوان گفت كهتفكر عقلاني هم پساز آنكه حقانيت و نبوت پيامبر(ص) راپذيرفت، ظواهر قرآن و بيانات پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را درصف حجّتهاي عقلي قرار ميدهد. حجتهاي عقلي بر دو نوعهستند: برهان و جدل.«برهان»، حجتي است كه مواد آن مقدماتي درست باشند،اگرچه مشهود يا مسلم نباشند.به عبارت ديگر، «براهين» قضايايي هستند كه انسان با شعورخدادادي خود، آنها را درك و تصديق ميكند؛ چنانكه ميدانيمعدد سه از چهار كوچكتر است. اينگونه تفكر، تفكر عقلياست و در صورتيكه موضوعش كليات جهان هستي باشد(مانند تفكر در مبدأ آفرينش و سرانجام جهان)، «تفكر فلسفي»ناميده ميشود.«جدل» حجّتي است كه همه يا برخي از مواد آن ازمشهورات و مسلمات باشند، چنانكه در ميان پيروان اديانمذاهب مختلف معمول است كه در حيطة مذهب خود،نظريات مذهبي را با اصول مسلّمة آن اثبات ميكنند.قرآن كريم هر دو شيوه را بهكار بسته و آيات بسياري در آناست كه متضمّن هر دو شيوهاند:اولاً: به تفكر آزاد در كليات جهان هستي و در نظام كلّي عالمو نيز در نظامهاي خاص (مانند آسمان و ستارگان و شب و روزو حيوانات و نباتات و غيرهم) امر ميكند و با رساترين تعبير،تفكر و تعقل آزاد را ميستايد.ثانياً: به تفكر عقلي جدلي (كه معمولاً بحث كلامي ناميدهميشود)، مشروط بر اينكه با بهترين صورت و رعايت اصولآن (براي يافتن حقّ، با پرهيز از لجاجت و مقرون به اخلاقنيكو) انجام پذيرد، امر كرده است: «ادع الي سبيل ربك بالحكمةوالموعظة الحسنة وجدلهم بالتي هيأحسن».والسلام- محمّد زاهدغياثيدانشگاه شهيد چمران اهواز- اسفند ماه 79پي نوشت ها:1ـ اصول كافي، ج 1، باب «عقل و جهل»2ـ زمر، 18 و 193ـ اصول كافي، ج 1، باب «عقل و جهل»4ـ عنكبوت، 445ـ اصول كافي، ج 1، باب «عقل و جهل»6ـ اسراء، 377ـ انعام، 1178ـ سير حكمت در اروپا، ج 19ـ نجم، 2410ـ اسراء، 8611ـ اعراف، 17012ـ يونس، 4013ـ الميزان، ج6، ص31914ـ بقره، 17115ـ اسلام و مقتضيات زمان، 6016 و 17ـ نهجالبلاغه، خ 20118ـ احزاب، 6819ـ يونس، 10220ـ العمران، 13821ـ فصلت، 5422ـ نحل، 4523ـ غايةالمرام، 21124ـ نهجالبلاغه، خُ 231منابع و مآخذ1ـ تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهري(ره)2ـ اسلام و مقتضيات زمان، شهيد مطهري(ره)3ـ بيست گفتار، شهيد مطهري(ره)4ـ شناخت در قرآن، شهيد مطهري(ره)5ـ مقدمهاي بر جهانبيني اسلامي، شهيد مطهري(ره)6ـ مجموعة گفتارها، شهيد مطهري(ره)7ـ شيعه در اسلام، علامه طباطبايي(ره)8ـ مجلة قرآني بشارت، مجلّدهاي 1، 3، 12