بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
پژوهشى درباره ترجمههاى مخطوط معانى قرآن كريم[1]اكمل الدين احسان اوغلى - ترجمه از عربى: يعقوب جعفرىدر اين بررسى، نسخههاى خطى ترجمه قرآن كريم به زبانهاى گوناگون را كه هم اكنون در دسترس قرار دارد، مورد توجه قرار مىدهيم و به ذكر مشخصاتى كه از بررسى آنها به دست مىآيد و نيز تاريخ ترجمه هر يك خواهيم پرداخت، ولى وارد ارزيابى متن اين ترجمهها نخواهيم شد.ترجمه مطلوبى كه در بالاترين حد ممكن، ويژگيهاى متن اصلى را با امانت منعكس كند، كارى بس مهم و دشوار است و بايد مترجم به خوبى به هر دو زبان ـ زبان متن و زبان ترجمه ـ و نيز به ويژگيها و مشخصات اقوامى كه اين دو زبان را به كار مىبرند، آگاه باشد. همچنين مترجم بايد مطلب را به طور فنى و دقيق بفهمد.حال كه ترجمه به طور كلى چنين دشواريهايى دارد، وظيفه ما در برابر ترجمه يك متن الهى مانند قرآن كريم كه به زبان عربى بليغ نازل گرديده و با فنون ادبى شگفتآورى آراسته شده چيست؟ همچنين نبايد مسئوليت اخلاقى بزرگى كه برعهده اقدام كننده به چنين ترجمهاى است، فراموش گردد.ترجمه قرآن كريم از عربى به زبانهاى ديگر، از همان قرنهاى اوليه اسلام آغاز شد و به سببب اهميت فراوان اين موضوع، ما طرح عظيمى را در كتابشناسى نسخههاى مربوط به ترجمه قرآن كريم در «مركز بررسيهاى تاريخ، هنر و فرهنگ اسلامى» (ارسيكا) در سال 1980 ميلادى در استانبول آماده كرديم. اجراى اين طرح در سه مرحله انجام پذيرفت كه به اجمال چنين است:الف. ترجمههاى چاپى،ب. ترجمههاى خطى،ج. ترجمههايى كه به طور شفاهى نقل شده است.كتابشناسى ترجمههاى چاپى، نخستين مرحله اين طرح بودكه پس از شش سال بررسى، اين مركز توانست آن را در آغازسال 1986 ميلادى تحت عنوان كتابشناسى جهانى ترجمههاى معانى قرآن كريم (ترجمههاى چاپى از سال 1515 تا سال 1980) در استانبولبه چاپ برساند.بديهى است در اينجا به نقطه نظرها ى گوناگون مذاهبفقهى درباره ترجمه قرآن نمىپردازيم، بلكه تلاش خواهيم كرد خلاصهاى از نتايج بررسيهاى بسيارى را كه در مقدمه جلد اول درباره تاريخ اين ترجمهها آوردهايم، به دست دهيم. بر اساس اين بررسيها كه موضوع را از زمانهاى دور در برمىگيرد، چكيده نظرات دانشمندان اسلامى را در اين مورد مىتوان چنين بيان كرد: دين اسلام اجازه مىدهد قرآن كريم به زبانهاى ديگر ترجمه شود تا كسانى كه زبان عربى نمىدانند، قرآن را بفهمند. در عين حال هرگز نمىتوان ترجمه را معادل متن اصلى و يا جايگزين آن در شعائر و عبادات دانست و يا احكام فقه اسلامى را از آن استخراج نمود.مرحله دوم طرح ما در كتابشناسى ترجمهها، به ترجمههاى خطى قرآن كريم به زبانهاى مختلف در نقاط گوناگون عالم مربوط مىشود و ما آن را به كمك تعداد اندكى از محققان در آغاز سال 1986 ميلادى شروع كرديم و در فاصله ميان سال 1986 تا پايان سال 1991 ميلادى به رغم دشواريهاى مرجود توانستيم بيش از چهار هزار نسخه از ترجمههاى قرآن كريم را كه به صورت خطى است، در 30 زبان و در 37 كشور شمارش كنيم و انتظار داريم كه پيش از پايان اين بررسيها مخطوطات بيشترى را پيدا كنيم.هدف ما در بحث كنونى اين است كه خلاصهاى از بررسيهاى ياد شده و نتايجى را كه به آن رسيدهايم، براى نخستين بار به جامعه علمى تقديم كنيم. بىترديد، آگاهيهايى كه در اين جا ارائه مىدهيم، معلومات نهايى در اين باره نيست، بلكه اميدواريم از طريق انتقادهاى سازنده و همكاريهايى كه از دوستان متخصص انتظار داريم، بتوان به دقت نظر بيشترى رسيد.در بررسى موضوع مورد نظر، به اين نتيجه رسيديم كه بيشترين تعداد اينمخطوطات مربوط به ترجمه قرآن كريم بهزبان فارسى، پس از آن زبان تركى و سپسزبان اردو است. همچنين نسخههاى خطى ديگرىوجود دارد كه مربوط به زبانهاى آسيايى،اروپايى و آفريقايى است، و به اين نتيجهرسيديم كه قسمت اعظم اين مخطوطات در كتابخانههاى تركيه، ايران، هند و انگلستان قرار دارد (نگاه كنيد به جدولهاى 1ـ3) و اين تعداد همچنان كه گفتيم آمار نهايى نيست، بلكه انتظار مىرود در اثر آگاهيهاى تازهاى كه كسب خواهيم كرد بر آن افزوده گردد. نيز اين آمار و ارقام مشتمل بر نسخههاى مكرر از يك ترجمه است كه نشانگر اهميت ويژه قرآن كريم است، به گونهاى كه هرگز هيچ كتابى مانند آن، اين گونه مورد توجه قرار نگرفته است. اين تعداد ترجمه به روشنى بيانگر اهتمامكشورهاى غير عرب به دين اسلام است.انواع ترجمهنوع اول، ترجمه كلمه به كلمه يا لفظى است و آن ترجمهاى است كه بر جايگزينى كلمات يا الفاظ با كلمات و الفاظ ديگر استوار است. در اين نوع ترجمه، واژههاى بيگانه آن گونه انتخاب مىشوند كه به نظر مىرسد به صورت دقيق معادل كلمات عربى هستند. معمولاً اين نوع ترجمهها با دو زبان در سطرهاى متوالى ترتيب مىيابند، به صورتى كه كلمات بيگانه زير كلمات عربى و هماهنگ با آن نوشته مىشود. مترجم در اين نوع ترجمه نمىكوشد كه جمله ادبى كاملى بسازد، چون كار او متمركز در گزينش بهترين معادل يا مرادف هر يك از واژههاى عربى است. البته به طور طبيعى كلمات معادل بر حسب تطور زبان ترجمه در طول زمان تغيير پيدا مىكند و اين مسئله براى دانشمندان لغت اهميت ويژهاى دارد، چون متن عربى قرآن كريم تا امروز به همان شكل اصلى خود و بدون كوچكترين تغيير باقى مانده، ولى واژههايى كه به عنوان معادل اصلى عربى پايدار انتخاب مىشوند به مرور زمان تغيير مىيابند و براى همين است كه ترجمههاى قرآن كريم منبعى بسيار مهم براى فهم معانى كلمات عربى و بررسيهاى لغوى به شمار مىآيند.در ترجمه كلمه به كلمه، فهم معناى كامل متن بر عهده خواننده گذاشته مىشود، ولى گاهى سطح شناخت خواننده در حدّى نيست كه او را به معناى متن عربى برساند؛ اينجاست كه متن عربى، شرح و تفسير بيشترى طلب مىكند. براى پاسخگويى به اين نياز، نوع دوم ترجمه پديد مىآيد.نوع دوم ترجمه بر اساس تفسير انجام مىگيرد و مترجم معناى متن را در قالب جملههايى زيبا منتقل مىكند. بىشك در اين نوع ترجمه مترجم مسئوليت بيشترى دارد، چون او مىتواند واژههاى بيشترى را به كار گيرد و توضيحاتى را از منابع مختلف مانند احاديث يا تفاسير يا ترجمههاى ديگر بر آن بيفزايد تا عبارات او از قوت و وضوح بيشترى برخوردار شود. نتيجه اينكه اين نوع ترجمهها نوعى تعليقه و توضيح بر متن قرآن است.در باب ترجمههاى «ميان سطرى» كه در آنها سطر متن عربى در رديف سطر ترجمه به زبان ديگر قرار دارد ــ و غالباً مترجمان آنها ناشناختهاند ــ در مرحله اول دشوار است كه تعيين كنيم آيا اين نسخههايى كه پيش روى ما قرار دارند، نسخههايى مختلف از يك ترجمهاند يا ترجمههاى گوناگونى هستند. ولى ترجمههاى تفسيرى، مشتمل بر مقدمه و فهرست محتويات است و داراى ويژگيهاى خاصى است كه مربوط به شيوه نگارش است و به همين جهت در مقام تطبيق دو متن، تعيين اينكه هر دو يك ترجمه و يا دو ترجمه جداگانهاند تا اندازهاى آسان است.در كنار دو نوع ترجمهاى كه در بالا گفته شد، ترجمههاى كوتاه يا داراى جملههاى كامل هم وجود دارند كه به ترجمههاى چاپى عصر حاضر شباهت دارند.نسخههاى خطى ترجمههاى قرآنى را از نظر ديگر مىتوان به دو گروه تقسيم كرد:گروه اول: ترجمههاى كاملگروه دوم: ترجمههاى جزئىدر كنار اينها ترجمههايى نيز هستند كه مترجمان آنها به دلايل گوناگون نتوانستهاند آنها را كامل كنند كه بايد ميان اين ترجمههاى غير كامل با ترجمههاى جزئى فرق گذاشت، چون در ترجمههاى غير كامل هدف مترجم اين نبوده كه اجزاى خاصى از قرآن را ترجمه كند و بقيه را ترجمه نكند. لذا احتمال دارد كه اجزاى ناقص اين ترجمهها كه در نگاه اول ناقص به نظر مىرسند، در مجموعه خطى ديگرى پيدا شود.ترجمههاى كامل معمولا با متن عربى قرآن كريم همراهند. البته گاهى نسخههايى پيدا مىشوند كه قسمتى از اجزاى آن از ميان رفته است كه بايد راجع به اين گونه نسخهها دقت كافى به عمل آيد. برخى از ترجمهها نيز بيش از يك مجلدند و گاهى اين مجلدات از لحاظ ويژگيهاى ظاهرى مانند كاغذ، نوع خط، تزيينات و نيز زبان با يكديگر اختلاف دارند، بلكه گاهى در تاريخِ نسخهبردارىِ برخى از مجلدات تناقض وجود دارد و اين بسا از آنجا ناشى مىشود كه كسى مالك مجموعه معينى بوده و كوشيده است تا آن را با مجلداتى كه در زبانهاى مختلف به دست آورده كامل كند. روشن است مجلداتى كه با اين هدف جمع آورى مىشوند، ممكن است بعدها در مجموعههاى مختلف پراكنده گردند، و از آنجا كه تبادل نسخههاى خطى متعارف نبوده، محال است كه با جمعآورى اجزاى مختلف بتوان نسخه واحدى تهيه كرد و از لابهلاى نسخههاى پراكنده، كارى كامل انجام داد، مگر از راه بررسيهاى آكادميك كه با آگاهيهاى گسترده و صبر و حوصله رسيدگى شود و بر اساس كتابشناسى باشد، مانند كارى كه ما آن را انجام مىدهيم.ترجمههاى گزينشى شامل دو دستهاند:دسته اول عبارتند از ترجمههاى مربوط به يك يا چند جزء و يا چند سوره و يا چند آيه از قرآن كريم كه گاهى مترجم آياتى را كه مربوط به يك موضوع معين است انتخاب و ترجمه مىكند.دسته دوم ترجمههايى هستند كه نسخهبردار، بخشى از اجزاى يكى از ترجمهها را انتخاب مىكند. در اين صورت اگر دستيابى به نسخه خطى اصلى ممكن باشد، مىتوان اين ترجمههاى گزينشى را اجزايى از آن نسخه دانست و چنانچه اين امر ممكن نباشد، بيشترين كارى كه مىتوان كرد اين است كه اين ترجمهها را در رديف ترجمههاى انتخابى قرار دهيم. تا آنجا كه مىدانيم، ترجمههاى انتخابى و گزينشى بيشتر مربوط به جزء بيست و نهم و سىام قرآن، سوره فاتحه، يوسف، يس، اخلاص و نيز آيه 255 سوره بقره (آية الكرسى) است.بخش عمده ترجمهها به صورت نثر است، هرچند ترجمههايى هم وجود دارند كه شامل انواع نظم هستند. نيز برخى آيات به صورت موزون و مقفى ترجمه شدهاند. علاوه بر اين، آياتى از قرآن در فرهنگها و معجمهاى قرآنى و در كارهاى آكادميك و ادبى و نوشتههاى صوفيه ترجمه شدهاند.در اينجا ضرورى است كه به اختصار به علل وجود اختلاف در برخى از نسخههاى ترجمههاى قرآن كريم اشاره كنيم. بجز اختلاف ناشى از خطاهاى تلفظى و املايى، بيشتر اختلافها مربوط به تغييرات طبيعى است كه در زبان مقصد پيدا مىشود و در بعضى مواقع قاريان آن نسخه از قرآن، تعليقاتى را در حاشيه متن اصلى نوشتهاند و در مراحل بعدى نسخهبرداران، آن تعليقات را وارد متن اصلى ترجمه كردهاند. گاهى هم بعضى از نسخهبرداران جملههايى را كه احياناً در متن اصلى ترجمه ناقص و يا افتاده بوده، از روى نسخه خطى ديگر كامل كرده و يا خود به ترجمه آنها پرداختهاند.اهميت هنرى نسخههاى خطى ترجمه قرآن كريمنسخههاى خطى ترجمههاى قرآن كريم ارزش هنرى بسيارى دارند و اين در مرحله اول به عظمت قرآن كريم و احترام ويژهاى كه قرآن در ميان مسلمانان دارد، مربوط مىشود كه مصحفها و ترجمههاى قرآن كريم را با خطوط زيبا نوشته و به شكل جالبى جلد كردهاند؛ لذا مصاحف و ترجمههاى قرآن نقش مهمى در پيشرفت سريع هنرهاى خط / خوشنويسى، تذهيب و جلدسازى داشته است و اين فنون به سرعت به مرتبه بالايى از ترقى رسيدهاند.شك نيست كه اين هنرمندان آثار هنرى خود را در نسخهبردارى از قرآن كريم و ترجمههاى گوناگون آن به عنوان يك كار مقدس پديد آورده و مسئوليتى را كه بر عهده آنان بوده به خوبى درك كردهاند و اين همان مسئوليت بزرگى بوده كه از جهت اخلاقى و شرعى داشتند. آنان همه مهارتهاى خود را در نگارش، آراستگى ظاهرى و جلدسازى قرآن كريم به كار گرفته و نهايت سعى خود را كردهاند تا از بهترين مواد ممكن استفاده كنند. به همين جهت است كه نسخههاى خطى ترجمههاى قرآن كريم موضوع مهمى در پژوهشهاى مربوط به فنون خط و تذهيب و جلدسازى به شمار مىرود و پژوهش در مواد اوليه و ابزار و شيوههاى به كار رفته در آماده كردن اين شاهكارهاى فنى در حد خود اهميت ويژهاى دارد.نسخههاى خطى ترجمههاى قرآن كريم، از لحاظ ترتيب عناصر گوناگونند؛ مثلاً در ترجمههاى لفظ به لفظ (تحت اللفظى) كلماتى كه با كلمات عربى مرادفاند، ميان سطرها نوشته مىشوند. به طور كلى، نوع خط ترجمه با نوع خط متن عربى قرآن متفاوت است و ترجمه با حروفى كوچكتر و ريزتر نوشته مىشود. اين نوع ترجمهها را معمولاً با رنگى متفاوت از مركّب متن و بيشتر با رنگ قرمز و خط كج مىنويسند، (نگاه كنيد به شكل 1). گاه نيز نسخههايى پيدا مىشوند كه بيش از يك ترجمه دارند و ترجمهها به صورت متناوب در چند سطر و به زبانهاى مختلف قرار دارند. همچنين نسخههايى پيدا مىشوند كه هم ترجمه تحت اللفظى دارند و هم ترجمه تفسيرى (نگاه كنيد به شكل 2). نسخههايى نيز هستند كه مشتمل بر سه نوع ترجمهاند: ترجمه زيرنويس، ترجمه كوتاه و ترجمه تفسيرى (نگاه كنيد به شكل 3). قابل ذكر است كه در نسخههايى كه بيش از يك ترجمه دارند، در كنار ترجمه، اقدام به تفسير هم شده است (نگاه كنيد به شكل 4).به طور كلى ترجمههاى تفسيرى با خط شكسته ريز در حاشيه متن قرآن نوشته مىشود و گاهى هم روشهاى ديگرى براى جدا كردن آيات از متن در ترجمههاى تفسيرى به كار مىرود. مثلاً گاهى متن قرآن با مركّبى از رنگ متفاوت و يا با خط بزرگ يا درشت نوشته مىشود، و گاهى هم آيات به صورت جدول نوشته مىشود و طبعاً از متن ترجمه جدا مىگردد و يا خطوطى بالا يا پايين آيات كشيده مىشود (كه غالباً با مركّب قرمز است) و به اين ترتيب ميان آن و بقيه متن جدايى حاصل مىشود و ممكن است نام سورهها و عنوانها با رنگ متفاوت نوشته شود يا آراسته گردد.اين مشخصات كه مخصوص ترجمههاى كامل است، گاه ــ هرچند به ندرت ــ در ترجمههاى انتخابى هم ديده مىشود و همان اهتمامى كه در خط و تذهيب و جلدسازى در ترجمههاى كامل ديده مىشود، در آنها هم مشهود است.براى نمونه از چند نسخه نام مىبريم كه در كتابخانه سليمانيه موجود است: تفسير اسماعيل بن احمد آنكارايى بر سوره فاتحه كه تحت عنوان «الفتوحات العينية» است (نگاه كنيد به شكل 5)، و تفسير شيخ الاسلام اسعد افندى بر آية الكرسى (نگاه كنيد به شكل 6). نيز ترجمههايى وجود دارد كه مشتمل بر بيش از يك سوره است، مانند نسخه خطى موجود در كتابخانه توپقاپى سراى كه از قرن هشتم باقى مانده و مشتمل بر سورههاى فاتحه، انعام، فاطر و يس است. اما نسخه خطى اوخچىزاده محمد بن محمد، با عنوان «النظم المبين فى الآيات الاربعين» شامل ترجمه چهل آيه از قرآن است. اين اثر نمونهاى از ترجمههاى منظوم است كه در كتابخانه سليمانيه موجود است (نگاه كنيد به شكل 7). بيشتر ترجمههاى ياد شده پيشرفت در هنر جلدسازى را هم نشان مىدهند.آمار ترجمههاى قرآن كريم بر حسب كشورها و زبانهاهمچنان كه پيشتر گفتيم، بيش از 4000 نسخه خطى از ترجمههاى قرآن وجود دارد كه شامل 30 زبان است و در 37 كشور قرار دارد. اين تعداد شامل نسخهها و مجلدات مختلفى است و تعداد قابل توجهى از آنها در كتابخانههاى تركيه، ايران، هند و انگلستان قرار دارد. هر كدام از كتابخانههاى آلمان، روسيه، پاكستان، فرانسه، اسپانيا، واتيكان، عربستان سعودى و مصر نيز، 25 تا 100 نسخه را در خود جاى دادهاند (نگاه كنيد به جدول شماره 3). بيشتر اين ترجمهها از نظر زبانى و خصوصيات ديگر از اهميت بالايى برخوردارند. آمارى كه در اين جدول آمده است، تنها به توزيع اين نسخهها در كشورهاى مختلف اشاره مىكند و هرگز بيانگر ارزش و اعتبار آنها نيست.از اين آمار معلوم مىشود كه بيشترين ترجمههاى قرآن كريم به زبانهاى فارسى و تركى و اردو بوده و حدود 90% اين ترجمهها به دو زبان فارسى و تركى است. يكى از علل بالا بودن آمار ترجمه قرآن كريم به اين دو زبان آن است كه ايرانيان و تركها از نخستين ملتهايى بودند كه اسلام را پذيرفتند و به سرعت حروف عربى را به كار گرفتند، با اينكه خودشان داراى تاريخ، ميراث فرهنگى و هنرهايى اصيل بودند.ترجمههاى فارسى از نظر تعداد، بر ترجمههاى تركى فزونى دارند و اين شايد بدان جهت باشد كه ملتهاى ديگرى هم بودهاند كه زبان فارسى را زبان نگارش و ادب خود قرار داده بودند كه از جمله آنها تركهاى آسياى ميانه و آناتولى و نيز اقوامى در هند را مىتوان نام برد.واقعيت اين است كه بسيارى از ترجمههاى فارسى توسط مترجمان ترك زبان صورت گرفته است. در همين جا بايد تأكيد كنيم كه دادن آگاهيهاى مفصل از هزاران ترجمهاى كه در اين دايره مىگنجد، امكانپذير نيست، ولى اميدواريم پس از كامل شدن اين طرح علمى، افقهاى وسيعترى در اين زمينه باز شود و زمينههاى ديگرى براى بحث و بررسى پديد آيد.قديمىترين ترجمه فارسىِ شناخته شده، همان ترجمه تفسير طبرى است كه گروهى از علما در عهد منصوربن نوح سامانى (متوفاى 350 ه / 956 م) به آن اقدام كردند. البته ما در بررسيهاى خود به يك ترجمه فارسى تحت اللفظى از مترجمى ناشناخته برخورد كرديم كه از سوره حجرات تا پايان قرآن كريم را در بردارد و در آخرين صفحه آن همان گونه كه در فهرست آمده، چنين درج شده است: اين نسخه را خطاط معروف على بن مقله در سال 308 ه / 936 م (يعنى نيم قرن پيشتر از ترجمه ابن نوح) كتابت كرده است. اما پس از بررسى نسخه و با توجه به نوع خط آن به اين نتيجه رسيديم كه اين نسخه مربوط به زمان ابن مقله نمىشود، بلكه در قرن نهم هجرى نسخهبردارى شده است. اين نسخه اكنون در دارالكتب المصرية (به شماره 64 مصاحف) موجود است.1نخستين نسخه موجود از ترجمه فارسىِ تفسير طبرى، نسخهاى است كه در كتابخانه عمومى بورساى تركيه نگهدارى مىشود. تاريخ اين نسخه به سال 562 ه/1166ـ1167 م برمىگردد. اين نسخه طلاكارى شده است و از سوره «مؤمنون» تا سوره «سبأ» را دربر دارد.از قرن پنجم هجرى (يازدهم و دوازدهم ميلادى) به بعد، تعداد ترجمههاى فارسى ميان سطرى و ترجمههاى تفسيرى افزايش يافته كه علتِ آن، نسخهبردارىهاى متعدد از يك ترجمه و نيز افزونى ترجمههاى جداگانه بوده است. ترجمه تفسيرىاى كه حسين واعظ كاشفى آن را انجام داده و به نام مواهب عليّه يا التفسير الحسينى معروف است، از جمله ترجمههاى فارسى است كه نسخههاى بسيارى دارد و ما توانستيم بيش از 300 نسخه از آن را شناسايى كنيم كه قديمىترين آنها به سال 871 ه/1492 م برمىگردد. از اين ترجمه نسخهاى ناقص در كتابخانه سليمانيه استانبول موجود است.نخستين ترجمههاى تركى قرآن كريم با لهجه تركى شرقى بوده. برخى منابع احتمال دادهاند كه تفسير طبرى به تركى نيز ترجمه شده بوده است، چون در ميان دانشمندانى كه تفسير طبرى را به فارسى ترجمه كردند، چند تن از دانشمندان ترك هم بودهاند، ولى در حال حاضر نسخهاى از اين ترجمه تركى در دست نيست.2از قديمىترين نسخههاى ترجمه قرآن كريم به لهجه تركى شرقى، ترجمهاى است كه تاريخ آن به قرن هفتم هجرى/سيزدهم ميلادى برمىگردد و به زبانى نوشته شده، شبيه به زبانى كه اكنون در منطقه ماوراء النهر رايج است. اين ترجمه در 343 برگ است3 و در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است. اين نسخه ترجمه ديگرى را مربوط به سال 647ه/1249 م به پيوست دارد كه توسط عبدالقادر بن طاهر بغدادى (متوفاى سال 429ه/1038م) انجام گرفته و ترجمه هشت سوره نخست قرآن كريم به زبان اُزبكى است كه نسخهاى از آن در آكادمى علمى ازبكستان در تاشكند موجود است.4در كتابخانه آستان قدس رضوى يك نسخه خطى (به شماره 293) وجود دارد كه مشتمل بر يك ترجمه ميان سطرى و يك ترجمه تفسيرى است و به سال 737ه/1337م برمىگردد و از سوره «ص» تا پايان قرآن كريم را دربر دارد.5در اينجا بايد از ترجمه موجود در موزه آثار اسلامى تركيه ياد كنيم كه در سال 734ه/1333 م نسخهبردارى شده و خصوصيات زبان ادبى رايج در آسياى ميانه را دارد.6 نيز از نسخه ديگرى ياد مىكنيم كه مربوط به قرن نهم هجرى/پانزدهم ميلادى است كه در كتابخانه موزه آسيايى شهر سنپترزبورگ قرار دارد. اين نسخه علاوه بر ترجمه تحت اللفظى قرآن به لهجه تركى قاراخانى، حاوى توضيحات و قصههايى است كه ويژگيهاى لهجههاى تركى «قپچاق»، «غز» و حتى «جغتايى» را دارد. از همين رو، برخى از مصادر بيشتر احتمال مىدهند كه اين نسخه به زبان تركى خوارزمى باشد.7 همچنين نسخههايى از ترجمه قرآن كريم به زبانهاى تركى آذربايجانى، قاراخانى، اويغورى، جغتايى و تاجيكى وجود دارد كه بيشتر مربوط به زمانهاى متأخر است.8نخستين ترجمه قرآن كريم به زبان تركى آناتولى در عصر اميران و پس از سقوط سلاجقه آناتول انجام گرفت و نسخههاى اول آن مشتمل بر ترجمه و تفسير سورههاى كوتاه بود. قديمترين اين ترجمهها در سال 826 ه /1423 م نوشته شده و عنوان «تفسير سوره ملك» Tefsiri Sure-i Mulk دارد و اكنون در كتابخانه بوردور Burdur در تركيه نگهدارى مىشود.10در قرن هشتم هجرى/چهاردهم ميلادى، براى نخستين بار در آناتول ترجمههاى كاملى از قرآن نگارش يافت و بيشتر ترجمههاى تفسيرى بر اساس تفسير ابوالليث سمرقندى بود كه احمد داعى، موسى اِزينكى و ابن عربشاه، هر كدام جداگانه اين تفسير را به تركى ترجمه كردند. غالباً اين سه ترجمه پژوهشگران را به اشتباه مىاندازد، در حالى كه اينها سه ترجمه مستقل از يك متناند. در حال حاضر چندين نسخه خطى از تفسير ابوالليث كه مربوط به قرن هشتم هجرى/پانزدهم ميلادى است موجود است كه در بيشتر آنها نام مترجم ذكر نشده است.ما هنوز درباره همه نسخههاى خطى ترجمههاى قرآن كريم به زبان اردو كه به رقم هفتاد مىرسند، اطلاعات مشخص و مفصلى به دست نياوردهايم، ولى بنابه معلومات محدودى كه داريم، معتقديم كه تاريخ قديمىترين نسخه خطى به زبان اردو به سال 1000 ه 1591ـ1592م بازمىگردد. اين نسخههاى خطى عبارتند از ترجمههاى گزيدهاى كه نام مترجم هيچ يك از آنها ذكر نشده است.11 معروف است كه محمدباقر فضلاللّه حيدرآبادى مترجم نسخهاى است كه تاريخ آن به سال 1115ه/1703ـ1704 م برمىگردد.12 همچنين نسخههايى از ترجمههاى قرن سيزدهم هجرى/هجدهم و نوزدهم ميلادى وجود دارد كه نام مترجمان آنها ذكر نشده است. نيز چندين نسخه خطى از ترجمه شاه رفيعالدين دهلوى و برادرش شاه عبدالقادر دهلوى در دست است.«روبرت كتونى Robertis Ketensis» نخستين كسى بود كه قرآن كريم را در سال 1143 ميلادى به زبان لاتينى ترجمه كرد. از اين ترجمه هشت نسخه خطى در كتابخانه ملى پاريس Bibliotheque Nationale وجود دارد.13 و نيز نسخههايى از ترجمه قرآن به زبان لاتين وجود دارد كه اين افراد آنها را ترجمه كردهاند: روبرت اهل چستر Robert von Chester، هرمان اهل كارنتيا Hermann von Carinthia14، ژوللموس ريموندوس مونستاGuillelmus Raymondus Monceta15، ماركوس كونانيكوس تولتانوس Marcus Conanicus Toletanus16، دومينك ژرمانوس سليزىDominic Germanus Silesie 17، آبراهام هينكلمان Abraham Hinckelmann18، نيكولاس ويليام شرودرNicolas Wilheim Schroder 19، جان هنرى پاراو Jean Henri Parau20 و دوينوس وارينوس Devinus Warenus21. در كنار اينها، ترجمههاى ديگرى نيز وجود دارد كه نام مترجمان آنها را نمىشناسيم.22تنها نسخه خطى ترجمه قرآن كريم به زبان چينى كه به آن دست يافتهايم، به قرن سيزدهم هجرى/هجدهم ميلادى برمىگردد و در 61 برگ در كتابخانه وزارت هند India Office Library در لندن به شماره Arabic Ms 3340 نگهدارى مىشود.23 همچنين توانستيم به وجود سه نسخه خطى از ترجمه قرآن كريم به زبان ارمنى پى ببريم كه دو نسخه آن در آلمان و سومى در ايران است. نيز ترجمه ديگرى به قلم استفانوس Stephanos در بوپال هند وجود دارد.24 دو نسخهاى كه در آلمان است، يكى در كتابخانه توبينگن Tübingen(Ma. XIII 84)25 و دومى در كتابخانه ملى آلمان Staatsbibliothek Preussischer Kulturbesitz Orientabt.26 به شماره (Or. Quart 605) قرار دارد. نسخه دوم در سال 1803 در استانبول كتابت شده و 186 برگ است. هنوز از مشخصات نسخهاى كه در يك كليساى ارمنى در ايران وجود دارد آگاهى به دست نياوردهايم.27سه نسخه خطى از ترجمه قرآن كريم به يكى از لهجههاى زبان فولانى Fulani كه لهجه پولار Pular است در داكار سنگال وجود دارد و دو نسخه نيز در بنگاه فرانسوى آفريقاى سياه Institut Français de lAfrique Noireبه شمارههاى (IFAN 57, 58) موجود است و در هر دو، ترجمه هر آيه در صفحهاى مستقل قرار دارد.28 نسخه سوم از 622 برگ تشكيل يافته و به شماره (IFAN 99) ثبت شده و تاكنون كامل بودن اين ترجمه مشخص نشده است.29همچنين توانستيم بر وجود دو نسخه خطى از ترجمه قرآن كريم به زبان هلندى (فلمنكى) پىببريم كه نسخه اول 281 برگ است و توسط سالمون شوايگر Salamon Swigger ترجمه شده و اكنون در كتابخانه سلطنتى آلبرت Royal Albert Library در بروكسل بلژيك قرار دارد30 و نسخه دوم، از مترجمى ناشناخته، در كتابخانه دانشگاه ليدن Leiden در هلند است.31نيز دو نسخه خطى از ترجمه قرآن كريم به زبان عبرى موجود است كه يكى از آنها را يعقوب بن اسرائيل Jacob Ben Israel ترجمه كرده و كتابت آن در سال 1636 در بندقيه انجام يافته است و عنوان «سفرها القرآن» را دارد. اين نسخه هم اكنون در كتابخانه بادليان Bodleian در دانشگاه آكسفورد (MS.Michael 113) است32. در همين كتابخانه، نسخه ديگرى از متن عربى قرآن كريم (Huntington 529) وجود دارد كه همراه با ترجمه عبرى در داخل متن و حاشيهها به قلم مترجمى ناشناخته است و تاريخ آن به سال 1600 ميلادى برمىگردد.33نسخهاى خطى از ترجمه قرآن به زبان انگليسى به تاريخ 1805ـ1806 ميلادى وجود دارد كه تنها شامل آياتى است كه بر ديوارهاى داخلى مسجد تاج محل نقش بسته است. اين ترجمه 79 برگ است و در كتابخانه ملى پاريس قرار دارد (Arabe 4529).34 نيز از تنها نسخه خطى ترجمه ايتاليايى قرآن كريم در فهرست تاسى Tassy35 اطلاع يافتيم ولى نتوانستيم از اين نسخه كه ترجمه سوره بقره را دربردارد، اطلاعاتى به دست آوريم.همچنين توانستيم به وجود هشت نسخه خطى از ترجمه قرآن كريم به زبان جاوى پى ببريم. سه نسخه از اينها تعليقاتى برگرفته از تفسير جلالين است كه در كتابخانه ملى پاريس به شماره (MS. Arabe 654)36 و كتابخانه دانشگاه سلطنتى ليدنBibliothek der Rijkuniversiteit به شمارههاى (OR 188637 و OR 6890)38 قرار دارند. نسخه ديگرى به زبان جاوى وجود دارد كه ترجمه سوره فاتحه را دربرگرفته و تاريخ آن به قرن نوزدهم ميلادى برمىگردد و در كتابخانه ملى برلين به شماره (Schoem. II.19)39 قرار دارد، و نيز دو نسخه در كتابخانه دانشگاه سلطنتى ليدن هلند به شمارههاى (209740 و 5697)41 وجود دارد و در كتابخانه Bibliotheca Bonnensi Servantur يك نسخه خطى به شماره (85a) موجود است كه 264 برگ است،42 و بالاخره ترجمهاى از سوره بقره در ضمن مجموعهاى خطى به شماره (MS. Arabic Loth 2448) در كتابخانه وزارت هند موجود است.43تنها نسخه خطى ترجمه قرآن به زبان كانمبو Kanembu به صورت ميان سطرى، نسخهاى است كه تاريخ آن به سال 1080 ه/1669ـ1667 م بر مىگردد و به خط مغربى است.44 در حاشيه اين اثر، تعليقاتى با عنوان «جامع احكام القرآن» به قلم عبداللّه محمد وجود دارد.تاريخ تنها نسخه خطى قرآن به زبان كردى كه به آن پىبرديم، به سال هجرى 1349 هجرى 1930ـ1931 ميلادى برمىگردد. اين ترجمه در كتابخانه صلاحالدين در اربيل عراق قرار دارد و مترجم آن عبدالكريم قاضى است. اين قرآن به خط مترجم و داراى هشت جزء است. نيز در كتابخانه خصوصى مسعود محمد جالىزاده پسر ملا محمد يك نسخه خطى به صورت ترجمه تفسيرى وجود دارد. اين ترجمه به وسيله جالىزاده محمدبن جمال الدين عبداللّه بن ضياء الدين محمد اسعد كاك جالى Kakjali انجام گرفته است.45 ما اطلاع بيشترى از اين نسخه خطى نداريم و همچنان به اطلاعاتى درباره نسخههاى خطى ترجمه قرآن كريم به زبان بولندى (بولونى) نياز داريم.46در كتابخانه دانشگاه ليدن دو نسخه خطى به زبان ماكسار Macassar (اندونزى) به شمارههاى (Bugis Makasar 36 & 52) وجود دارد.47بيشترين ترجمههاى قرآن كريم به زبان مالايى Malay كه به ده ترجمه مىرسند و ما به آنها پىبرديم، ترجمههايى ناقص يا گزيدهاند. برخى از نسخهها تنها حاشيههايى به زبان مالايى دارند. حجيمترين نسخه در كتابخانه ديوان بهاسا Dewan Bahasa است كه به دو خط عربى و جاوى نوشته شده است.48 در دانشگاه ليدن در هلند ترجمهاى تحت اللفظى از تفسير جلالين وجود دارد به شماره (OR. 3224) كه تاريخ آن به قرن نوزدهم ميلادى برمىگردد.49 نيز نسخه خطى ديگرى از قرآن در كتابخانه ملى پاريس به شماره (Arabes Suppl. 129) وجود دارد كه 290 برگ است و تعليقاتى ميان سطرى دارد.50 در كتابخانه انجمن سلطنتى آسيايى، دو ترجمه به زبان مالايى (Callmark: Malay 79, Arabic 4) وجود دارد كه به ترتيب 352 برگ51 و 19 برگ52 هستند. نيز ترجمهاى از سوره فاتحه در كتابخانه دانشگاه كارل ماركس در شهر لايپزيك Leipzig به شماره (MS. Or 896b)53 و ترجمهاى از سوره كهف در كتابخانه دانشگاه كمبريج به شماره (Ii. 6. 45)54 وجود دارد. در كتابخانه ديوان بهاسا يك نسخه خطى از ترجمه تفسير جلالين به تاريخ 1450 ميلادى به شماره (97) موجود است كه در تملك جلال الدين بن احمد محلى بوده و در آغاز آن برخى از حاشيهها به زبان مالايى و پارهاى تعليقات به صورت زيرنويس به زبان جاوه است.55همچنين در كتابخانه دانشكده كنجز كالج در دانشگاه كمبريج نسخهاى خطى از تفسير زمخشرى با عنوان الكشاف به شماره 86 وجود دارد و در پايان آن حاشيههايى نوشته شده كه احتمالاً به زبان مالايى است.56نيز از وجود ترجمه سوره غاشيه تحت عنوان «ترجمة سورة الغاشية» به زبان پنجابى اطلاع يافتيم كه در كتابخانهاى خصوصى است، اما نتوانستيم مشخصاتى از آن به دست آوريم.57 در ميان ترجمههاى قرآن به زبان پشتو Pashto (كه زبان افغانستان و شمال پاكستان است) نسخهاى خطى تحت عنوان «شرحى مندوم بار الآيات القرآنية والاحاديث النبوية» موجود است كه اديب محمد سامد [؟] آن را در تاريخ 1125ه /1713 م ترجمه كرده است. اين نسخه در كتابخانه خصوصى ظاهرشاه در افغانستان است.58 دو ترجمه ديگر به نامهاى تفسير البدر المنير و تفسير الضحى در كتابخانه وزارت مطبوعات و ارشاد به شمارههاى 18559 و 18860 موجود است. ديگر نسخه خطى، مشتمل بر ترجمه سورههاى فاتحه و اخلاص، مربوط به قرن هجدهم ميلادى است كه در كتابخانه وزارت هند در لندن به شماره (Or. 6274) نگهدارى مىشود.61از پنج نسخه خطى كه به زبان روسى به دست آمد، يكى نسخهاى است كه مترجم آن بوگوسلافسكى D. N. Boguslavsky است و تاريخ 1871 را دارد. اين ترجمه روسى بر اساس تفسير المواهب العلية به قلم حسين واعظ كاشفى است كه ترجمه آن به زبان تركى به قلم اسماعيل فروح در آرشيو آكادمى علوم (بخش Spb)62 موجود است. نيز ترجمه كاملى از قرآن كريم به زبان روسى در 780 صفحه كه توسط پيتر واسيليويچ پوستنكوف Piotr Vasilyevich Postnikov صورت گرفته، در آرشيو دولت مركزى كارهاى باستانىCentral State Archives of Ancient Acts در مسكو (F. 181, opis 1, N 148/217) موجود است كه بر اساس ترجمه فرانسوى قرآن اثر آندره دوريه Andre du Ryer انجام گرفته است. از همين ترجمه نسخه ديگرى شامل بيست سوره نخست قرآن در دست است كه در كتابخانه آكادمى علوم سن پترزبورگ (بخش مخطوطات شمارههاى 6،7،33) قرار دارد.63درباره يك نسخه خطى روسى كه گفته مىشود توسط ولاديمير لزيفى Volodymyr Lezevyeترجمه شده اطلاع دقيقى به دست نياورديم. اين نسخه در كتابخانه مركزى آكادمى اوكراين نگهدارى مىشود.64 نيز در كتابخانه مركز بررسيهاى شرقى در سنپترزبورگ (فهرست N168، شماره D723) ترجمهاى ميان سطرى وجود دارد كه به قرن نوزدهم برمىگردد. اين اثر در 480 صفحه است و ترجمه سورههاى فلق و ناس را ندارد.در مركز بررسيهاى سندى در دانشگاه سند پاكستان به وجود يازده نسخه از ترجمه قرآن كريم به زبان سند آگاهى يافتيم. از اين نسخهها سه نسخه خطى تحت عنوان «قصه حضرت يوسف جو» «Qissa Hazrat Yusuf Jo» است كه شخصى به نام احمد آن را ترجمه كرده است. نيز قاضى شرف الدين سهوانى ترجمه مخطوطى تحت عنوان قرآن مجيد مترجم سندى دارد. سه نسخه خطى ديگر، اجزايى از التفسير الهاشمى است كه در سال 1170ه/1659م به وسيله مقدوم محمد هاشم تهاتوى ترجمه شده است. نسخههاى ديگر عبارتند از: ترجمه تفسيرى از مولانا عبيداللّه سندى (1289-1363ه/1872-1944م) و نيز ترجمهاى همراه با تفسير كه آن را «ميان فاضل شاه» در سال 1322 ه /1904ـ1905 كامل كرده است و «تفسير القرآن المجيد» از مترجمى ناشناخته. نيز در كتابخانه وزارت هند در لندن، ترجمهاى از سوره يوسف به زبان سندى موجود است (MS. Sind 4).65اطلاعاتى وجود دارد كه نسخهاى خطى به زبان سيامى (تايلندى) در دانشگاه كنساس Kansasموجود است.66 البته ما در انتظار دريافت آگاهيهاى بيشترى از آن هستيم.همچينن نسخههايى از ترجمه قرآن كريم به زبان سريانى وجود دارد كه عبارتند از دو نسخه خطى كه در كتابخانه دانشگاه هاروارد در آمريكا و كتابخانه جان ريلند John Ryland در منچستر67 نگهدارى مىشوند و هنوز اطلاع مفصلى از آنها به دست نياوردهايم.ما همچنين از وجود بيست و دو نسخه خطى از ترجمه قرآن كريم به زبان سواحلى در كتابخانه دارالسلام تانزانيا آگاهى پيدا كرديم. آنها ترجمههاى سورههاى مختلفاند. شش نسخه خطى از آنها ترجمه احمد باشيخ حسين، ده نسخه از مترجمى به نام «منصب»، يك نسخه از مسعود عبداللّه و مترجم پنج نسخه ديگر ناشناخته است.68تنها نسخه خطى ترجمه قرآن كريم به زبان ولوف Wolof (زبان غرب آفريقا) توسط محمد ديمى ترجمه شده است. اين ترجمه در دو جلد قرار دارد و از آن با نام تفسير قرآنى ياد مىشود. نسخه خطى آن در داكار قرار دارد.69دكتر انيس كاريچ Enes Karic از سه نسخه ترجمه قرآن به زبان بوسنى خبر داده است؛ از جمله: ترجمه ميان سطرى حافظ سعيد زنونوويچ Zenunovic و نسخهاى كه حلمو ساريچ Hilmo Saric آن را كتابت كرده است. نسخه اول در جنگ جهانى دوم، و نسخه ديگر در طول سى سال گذشته از ميان رفته است. نسخه خطى سوم ترجمه فتن كولينوويچ Fatin Kulenovic به زبان بوسنى است كه در واقع برگردانى از كتاب معانى القرآن الكريم نوشته ابراهيم حقى ازميرلى است. اين نسخه خطى در دو جلد در «سارايوو» است كه با حروف لاتين نوشته شده و ما همچنان در انتظار دريافت آگاهيهاى مفصلى از اين سه نسخه خطى هستيم.نسخههاى خطى ترجمههاى قرآن كريم از جهات گوناگون بررسيهاى دقيقى را مىطلبد. آنها علاوه بر اهميت ذاتى خود، منبع مهمى براى شناخت زبان، هنر و تاريخ علوم به شمار مىروند و مىتوان بحثهاى مستقلى را از جهات متعدد به بررسى گسترده اين نسخههاى خطى اختصاص داد. از جمله موضوعاتى كه مىتوان آنها را مورد بررسى قرار داد، موارد زير است:انگيزههاى گزينش اجزا، سورهها و آيات معين از قرآن كريمتفاوتهاى موجود در نسخههاى مختلف ترجمههاى قرآن و علل آنمقابله ميان نسخههاى مختلفى كه از يك ترجمه وجود دارد، مانند تفسير ابوالليث سمرقندى.پايان سخن اينكه هدف ما از بحث و بررسى در باب ترجمههاى خطى معانى قرآن كريماين است كه پژوهشگران و دانشمندانى را كه در اين زمينه تخصص دارند، به همكارى با مركز بررسيهاى تاريخ، هنر و فرهنگ اسلامى در استانبول و شركت در آمادهسازى كتابشناسى جهانى ترجمههاى خطى معانى قرآن كريم تشويق كنيم تا اين كار علمى مهم به نتيجه برسد و تقديم پژوهشگران گردد.پيوستها1. نصراللّه مبشر الطرازى، فهرس المخطوطات الفارسية فى دارالكتب المصرية، الجمهورية العربية المتحدة، قاهره، 1966ـ1967، ج 2 ص 151، شماره 2176.2. Zeki Velidi Togan, »Londra ve Tahran'daki Islām Yazmalarin Bazilarina Dair« Islām Tedkikler Enstitüsü Dergisi,III, 1959-60, pp. 135-8; Fuat Köprülü, Türk Edebyyati Tarihi, Istanbul 1926, pp. 190-3; Abdülkadir Inan, »Eski Turkçe Üç Kuran Tercümesi«. Türk Dili Dergisi, nos 6,7,9 (1952), p. 324.3. M.A. Fikrat, A Catalogue of the Manuscripts of the Holy Qur'ān in Translation, Preserved in the Library of Āstān-i Quds-i Rizav, Mashhad 1323 sh, p. 89, no 37.4. A. A. Semenov, Sobraine Vostochnikh Rukopisey Akademii Nauk Uzbekskoy SSR, Tashkent 1952-87, vol.IVP. 55, no. 2870.5. Fikrat, p. 98, no 53; Ahmad Gulçin Maani, Rahnamā-yi Ganjinah-yi Qur'ān, Tehran, n.d., p. 107, no. 48; David James, Qur'āns of the Mamluks, London 1988, p. 244, no 58.6. Janos Eckmann, »Kur'ān in Dogu Türkçesine Tercüneleri«, trans. Ekrem Ural. I. Ü. Edebyat Fakültesi Türk Dili ve Edebiyati Dergisi, vol. XXI, (1973), pp. 15-24.7. Abdulkadir Inan,» Eski Kuran Tercümelernin Dili Mwselesi', Turk Dili Dergisi«, vol, I, no. 7, (April 1952), pp. 395-8; Eckmann, pp. 15-24.8. Eckmann, pp. 15-24; Muhammad Hamidullah, Kur'ān Kerm Tarihi, trans. Sait_ Mutlu. Istanbul 1965, p. 74; Ahmet Topalogu, »Kurān- Kerm in Ilk Türkçe Tercümeleri ve Cavāhirü'l Asdāf«, Türk Dünyasi Aratimalar, no. 27, (1983), pp. 20, 59; Semonov, vol IV no. 2854; Eckmann, p. 20.9. Özcan Tabaklar,» Amme Cüzü Tefsiri« (M.A. Thesis, I. Ü. Edebiyat Fakültesi Sosyal Bilimler Enstitüsü, Istanbul 1987), p. 53.10. Ahmet Ate, »Burdur-Antalya ve Havalisi Kütüphanelerinde Bulunan Türkçe, Arapça ve Farsça Bazi Mühim Eserler«, Türk Dili ve Edebyati Dergisi, 2 (1948), pp. 171-91.11. Sayyarah Digest Monthly (Exclusive issue on the celebration of 1400 years of the revelation of the Holy Qur'ān), Lahore (1973). Qur'ān number XX, pp. 902-3 B/304, B/327, B/321.12. Ibid., p. 897, A/160.13. Bibliothèque Nationale, Catalogue des Manuscrits Latins, Paris 1966, vol. V, pp. 334-9, 487-9, 491-2.14. Der Islam und das Christentum, p. 132, no 35.15. Muhammad Hamidullah, Le Coran, France 1959, p. XLVI: Bibliothèque Nationale, Catalogue, vol. V, pp. 492-3.16. Bibliothèque Nationale, Catalogue, vol. V, pp. 339-41; Der Islam..., p. 133, no. 36/Abb.4.17. Hamidullah, Le Coran, p. XLVII; Marcel Devic, »Une traduction inédite du Coran«, Journal Asiatique, 8ème série I (1983), pp. 343-406.18. Carl Brockelmann, Katalog der Orientalischen Handschriften der Stadbliorthek zu Hamburg. Teil I. (Die arabischen persischen, turkisschen, malaischen, koptischen, syrischen, athiopischen Handschriften, Hamburg 1908, vol. I, p. 10.19. Hamidullah, Le Coran, p. XLIII.20. Hamidullah, Le Coran, p. XLIII; P. Tiele, Catalogus Codicus Manuscriptorum Bibliothecal Universitatis Rheno-Tarajectinal, vol. I, no. 1437; P. Voorhoeve, Handlist of Arabic Manuscripts in the Library of the University of Leiden and Other Collection in the Netherlands, Leiden 1957, p. 227.21. Hamidullah, Le Coran, p. XLVIII.22. M. le Baron de Slane, Bibiliothèque Nationale, Départments des Manuscrits. Catalogue des Manuscrits Arabes de la Bibliothèque Nationale, Paris 1883-95, vol. I, pp. 117-8, no 384, p. 137, no 590; Georges Vajda and Yvette Sauvan, Catalogue des manuscrits arabes, 2ème partie: Manuscrits musulmans, Paris 1978, vol. II, p. 3, no. 590; Leopold Delisle, Inventaire des Manuscrits Conservés à la Bibliothèque Nationale sous les no. 8323-11503 du Fonds Latin, Paris 1863, p. 110; W.A Ahlwardt, Verzeichnis der Arabischen Handschriften der Königlichen Bibliothek zu Berlin, Berlin 1887-9, no 413, no. 1032; Brockelmann, vol. I. p. 158, no 299; E. G. Browne, A hand-list of the Muhammedan manuscripts including all those written in the Arabic character, preserved in the libraries of the Uviversity and Colleges of Cambridge, Cambridge 1900, p. 149, nos. 837, 838; Catalogue Général Bibliothèque Municipale de Poitiers, 1894, vol. XXV, p. 2, no 10; Katalog der Handschriften der Königlichen Oftenlichen Bibliothek zu Dresden, Leipzig 1882, vol. I, pp. 55-6; Hamidullah, Le Coran, p. XLVIII.23. C. A. Storey, Catalogue of the Arabic Manuscripts in the Library of the India Office, vol. 2/1: Qur'anic Literature, London 1930, p. 6, no. 1062.24. J.D Pearson,» Translation of the Qur'ān«, The Enyclopaedia of Islam, new ed, vol V, p. 431.25. Franz Nikolaus Finck-Levon Gjandscheizian, Systematisch-Alphabetischer Haupktatalog des Königlichen Universitäts Bibliothek zu Tübingen, (M. Handschriften. a) Orietalische XVIII, Tübingen 1907, p. 117.26. N. Karamianz, Verzeichnis der Armanischen Handschriften, Berlin 1988, p. 78, no. 96.27. محمد دانشپژوه و ايرج افشار، نسخههاى خطى نشريه كتابخانه مركزى دانشگاه، تهران، 1346، ص 324، ش 12.28. Thierno Diallo, Catalogue des Manuscrits de l'IFAN, Dakar 1966, p. 65.29. Ibid., p. 44.30. Jan Bauwens, Manuscrits Arabes à la Bibliothèque Albert 1er, 1968, p. 12, no. 20.31. Voorhoeve, Handlist, p. 278.32. A. Nauber, Catalogue of the Hebrew Manuscripts in the Bodleian Library, entry no. 2207; J. D. Pearson, »Translation of the Qur'ān«, EI, vol V, p. 431.33. Nauber, entry no. 1221.34. Hamidullah, Le Coran, p. XLV;محمد صالح البنداق، المستشرقون وترجمة القرآن الكريم، بيروت، 1980، ص 162.35. M. F Deloncle, Catalogue des Livres Orientaux et Autres Composant la Bibliothèque de Feu M. Garcin Tassy, Paris 1879, p. 266, no. 2954.36. Georges Vajda and Yvetee Sanvan, 2ème partie, p. 44, no. 654; M. Le Baron de Slane, vol. I, p. 147, no. 654.37. P. de Jong, M.J. de Goeje, And M. Th. Houtsma, Catalogus Codicum Orientalium Bibliotheca Academiae Lugduno-Batavae, 1851-87, vol. IV, no. 1696; Voorhoeve, Handlist, p. 353.38. Vorhoeve, Handlist, p. 353.39. Theodore G. T. Pigeaud, Javanese and Balinese Manuscripts, 1975, pp. 131-2, no. 64.40. De Jong, Goeje, and Houtsima, vol. IV, no. 2837.41. Vorhoeve, Handlist, p. 278.42. J. Gildemeister, Catalogues Librorum Manuscriptorum Orientalium in Bibliotheca Academica Bonnensi Servatorum, Bonn 1864-76, p. 1, no 1.43. Otto Loth, A Catalogue of the Arabic Manuscripts in the Library of the India Office, Osnabrück 1975, p. 303, no 1048.44. A. D. H. Bivar, »A dated Kuran from Bornu«, Nigeria Magazine, 65 (1960), p. 203; Mofakhkhar Hussain Khan, »Translation of the Holy Qur'ān in the African Languages«, The Muslim World, 77, nos. 3-4 (July-October 1987), pp. 250-8.45. Hassan A. Ma'ayergi, »History of the Works of Qur'ānic Interpretation (Tafsir) in the Kurdish Language«, Journal of the Institue of Muslim Minoriry Affairs, vol. 7, no. 1 (1986), pp. 268-74.46. Hamidullah, Le Coran, p. XLVIII.47. Voorhoeve, Handlist, p. 227-78.48. Dewan Bahasa dan Pustaka, Katalog Manuskript di Perpustakaan Dewan Bahasa dan Pustaka, Kuala Lumpur, 1983, p. 53.49. Vorhoeve, Handlist, p. 353.50. M. Le Baron de Slane, vol. I, p. 128-9.51. Oliver Codrington, »Catalogue of the Arabic, Persian, Hindustani and Turkish Manuscripts in the Library of the Royal Asiatic Society«, Journal of the Royal Asiatic Society, no. 3 (1982), pp. 509-69; H. N van der Tuuk, Short Account of the Malay Manuscripts belonging to the Royal Asiatic Society, no. 79/IX, 1866, p. 127.52. P. Voorhoeve, »List of Malay Manuscripts in the Library of the Royal Asiatic Society, London«, Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland (1963), p. 67.53. Karl Vollers, Katalog der Islamischen, Christlichorientalischen Handschriften der Universitäts Bibliothek zu Leipzig, 1906, p. 369, no. 1054.54. Browne, Hand-list, p. 47, no 255.55. Dewan Bahasa..., p. 54.56. E. G. Browne, A supplementary hand-list of the Muhammedan manuscripts, including all those written in the Arabic character, preserved in the libraries of the University and Colleges of Cambridge, Cambridge 1922, p. 171, no. 1033.57. Sayyarah Digest..., p. 503.58 O. P. S. de Laugier de Beaureceuil, Manuscrits d'Afghanistan, Cairo 1964, p. 46, no. 9.59 Ibid., p. 265, no. 8.60. Ibid., p. 265 no. 9.61. J. F Blumhardt, Catalogue of Pushtu and Sindhi Manuscripts in the Library of the British Museum, London 1905, pp. 1-3, no 2/1.62 Hamidullah. Le Coran, p. XLIX.63. Ibid, p. XLIX.64. Ibid., p. L.65. C. Shackle, Catalogue of the Panjabi and Sindhi Manuscripts in the India Office Library, London 1977, p. 69, no 85.66. J. D. Pearson, Oriental Manuscripts in Europe and North America, Switzerland 1971, p. 426.67. Pearson, »Translation of the Kur'ān«, vol. V, p. 431.68. J. W. T. Allen, The Swahili and Arabic Manuscripts and Tapes in the Library of University College Dar-as-Salaam, a Catalogue, Leiden 1970, pp. 1-34.69. Mbaye al-Hadji Rawane Mbaye-Babacar, »Supplément au catalogue des manuscrits de l'IFAN, Bulletin d'IFAN, T. 37, ser. B, no. 4, 1937, p. 881.پی نوشت ها:[1]* اين مقاله در تاريخ 1992 م / 1413 ق، در لندن توسط مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامى، در مجموعه اى به نام اهمية المخطوطات الاسلامية چاپ شده است.