چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع) - نسخه متنی

عبد الله صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سه نوع استدلال بر اثبات امامت در نوجوانی:


مرحوم کلینی ، و عیّاشی و دیگر بزرگان آورده اند :
مدّتی پس از آن که حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیهما السلام به شهادت رسید ، شخصی به نام علیّ بن حسّان نزد امام محمّد جواد علیه السلام حضور یافت و عرضه داشت :
یاابن رسول اللّه ! مردم نسبت به مقام و موقعیّت شما که در عُنفوان جوانی امام و حجّت خدا بر آن ها می باشی ، مشکوک هستند و ایجاد شبهه می کنند ؟ !
حضرت جوادالائمّه علیه السلام لب به سخن گشود و اظهار داشت : چرا مردم چنین مطالبی را بر علیه من ایراد می کنند ؟
و سپس افزود : خداوند متعال بر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله این آیه شریفه قرآن را فرستاد : قل هذه سبیلی اءدعوا إ لی اللّه علی بصیرة اءنا و من اتّبعنی ( 27 ) .
یعنی ؛ بگو : ای پیامبر ! این روش من است که مردم را به سوی خدای یکتا دعوت می کنم با هر که از من تبعیّت و پیروی کند .
بعد از آن ، امام جواد علیه السلام فرمود : به خدا قسم ، کسی غیر از علیّ بن ابی طالب از پیغمبر خدا صلوات اللّه علیهما تبعیّت نکرد؛ و در آن زمان 9 سال داشت و من نیز اکنون 9 ساله هستم . ( 28 )
همچنین مرحوم کلینی و برخی دیگر از بزرگان آورده اند :
شخصی خدمت امام محمّد جواد علیه السلام شرفیاب شد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! عدّه ای از مردم نسبت به موقعیّت شما ایجاد شبهه می کنند ؟ !
امام جواد علیه السلام در پاسخ چنین فرمود : خداوند متعال به حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد که فرزندش ، سلیمان را خلیفه و وصیّ خود قرار دهد ، با این که سلیمان کودکی خردسال بود و گوسفندچرانی می کرد .
و این موضوع را برخی از علماء و بزرگان بنی اسرائیل نپذیرفتند و در اءذهان مردم شکّ و شُبهه ایجاد کردند .
به همین جهت ، خداوند سبحان به حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد که عصا و چوب دستی اعتراض کنندگان و از سلیمان هم بگیر و هر کدام را با علامتی مشخّص کن که از چه کسی است ؛ و سپس آن ها را شبان گاه در جائی پنهان نما .
فردای آن روز به همراه صاحبان آن ها بروید و چوب دستی ها را بردارید ، با توجّه به این نکته ، که چوب دستی هرکس سبز شده باشد همان شخص ، جانشین و خلیفه و حجّت بر حقّ خدا خواهد بود .
و همگی این پیشنهاد را پذیرفتند؛ و چون به مرحله اجراء در آوردند ، عصای سلیمان سبز و دارای برگ و ثمر شد .
پس از آن ، همه افراد قبول کردند و پذیرفتند که او حجّت و پیامبر خدا می باشد . ( 29 )
همچنین علیّ بن أ سباط حکایت کند :
روزی به همراه حضرت ابوجعفر ، امام محمّد جواد علیه السلام از شهر کوفه خارج شدیم و حضرت سوار الاغ بود .
در مسیر راه به گلّه گوسفندی برخوردیم که گوسفندی از آن گلّه عقب مانده بود و سر و صدا می کرد .
امام علیه السلام توقّف نمود و سپس به من دستور داد که چوپان را نزد حضرتش احضار نمایم ، پس من رفتم و چوپان را خبر دادم ؛ و او نیز آمد .
هنگامی که چوپان نزد حضرت وارد شد ، امام علیه السلام به او فرمود : این گوسفند مادّه از تو گلایه و شکایت دارد؛ و مدّعی است که تو تمام شیر آن را می دوشی ، به طوری که وقتی نزد صاحبش بازمی گردد ، شیری در پستانش نیست .
و می گوید : چنانچه از ظلمی که نسبت به آن انجام می دهی ، دست برنداری و به خیانت خود ادامه بدهی ، از خدا می خواهم تا عمر تو را کوتاه گرداند .
چوپان اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! من شهادت بر یگانگی خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله می دهم ؛ و این که تو وصیّ و جانشین او هستی .
و سپس افزود : خواهشمندم بفرما علم و معرفت نسبت به سخن این برّه را از کجا و چگونه فرا گرفته ای ؟
حضرت فرمود : ما - اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام - خزینه داران علوم و غیب ها و نیز حکمت های الهی هستیم ، همچنین جانشینان پیامبران و وارثان آن ها می باشیم ؛ و خداوند متعال ما را بر دیگر بندگانش گرامی و مورد توجّه خاصّ قرار داده است ، او از فضل و کرمش همه علوم را به ما آموخته است . ( 30 )

/ 49