چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع) - نسخه متنی

عبد الله صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجامتی معجزه آسا:


ابن شهرآشوب و برخی دیگر از بزرگان آورده اند :
در زمان حکومت ماءمون عبّاسی ، حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام طبیبی را به منزل خویش دعوت کرد تا وی را حجامت نماید .
همین که طبیب نزد امام محمّد جواد علیه السلام حضور یافت ، حضرت به او فرمود : حجامت مرا روی رگ زاهر انجام بده .
طبیب اظهار داشت : ای سرورم من ! تاکنون اسم چنین رگی را نشنیده ام و آن را نمی شناسم .
در این لحظه ، حضرت آستین دست خود را بالا زد و یکی از رگ های دست خود را به طبیب نشان داد؛ و سپس فرمود : این رگ زاهر است ، آن را با تیغ بزن .
موقعی که طبیب رگ را با تیغ بُرید ، مقدار زیادی آب زرد رنگ از آن خارج شد و درون طشتی - که زیر دست حضرت نهاده شده بود - ریخت و طشت پر شد .
آن گاه حضرت به یکی از غلامان دستور داد تا روی رگ را ببندند و طشت را تخلیه کنند .
پس از آن که طشت را خالی کردند و آوردند ، حضرت فرمود : روی رگ را باز کنید .
وقتی روی آن را باز کردند ، مقداری دیگر مثل همان آب های زردرنگ خارج شد؛ بعد امام جواد علیه السلام به طبیب فرمود : اکنون روی آن را پانسمان کن .
و چون کار طبیب پایان یافت ، دستور داد تا مقدار صد دینار به طبیب داده شود .
طبیب مقدار صد دینار را گرفت و سپس نزد پزشکی معروف به نام بختیشوع رفت و جریان را به طور مشروح برای او تعریف کرد .
بختیشوع با شنیدن این نوع حجامت ، بسیار در تعجّب قرار گرفت و گفت : به خداوند سوگند ، چنین موضوع و حالتی را تا به حال از کسی نشنیده و نیز در کتابی نخوانده ام .
بعد از آن ، هر دو نزد اُسقف اءعظم رفتند و چون جریان را بازگو کردند ، اُسقف گفت : گمان می کنم که آن شخص یا پیغمبر است و یا آن که از ذرّیّه پیامبران خواهد بود . ( 49 )

/ 49