حكيم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حكيم - نسخه متنی

علی محمودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكيم

علی محمودی

كلمات كليدي :

حكم، حكمت، قرآن حكيم، عزيز حكيم، عليم حكيم

حكيم مشتق از "ح ك م" كه در اصل به معناي منع و بازداشتن است براي اصلاح. حكمت نيز به حق رسيدن با علم و عقل است. پس حكمت از خداي تعالي، شناسايي اشياء و ايجاد آنها از سوي اوست بر نهايت استواري. حكمت انسان، يعني شناختن موجودات و انجام نيكي‌ها و خيرات و اين همان چيزي است كه قرآن با آن لقمان را توصيف كرده است.[1]

«وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَانَ الحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنی حَمِيد »[2]

«ما به لقمان حكمت داديم (و به او گفتيم:) شكر خدا را بجاى آور هر كس شكرگزارى كند، تنها به سود خويش شكر كرده و آن كس كه كفران كند، (زيانى به خدا نمى‏رساند) چرا كه خداوند بى‏نياز و ستوده است.»

براي حكمت لقمان معاني فراواني ذكر كرده‌اند، مانند شناخت اسرار جهان هستي و آگاهي از حقايق و رسيدن به حق از نظر گفتار و عمل و معرفت و شناسايي خداوند. اما همه اينها را مي‌توان در يكجا جمع نمود و در تفسير حكمت چنين گفت: حكمتي كه قرآن از آن سخن مي‌گويد و خداوند به لقمان عطا فرموده بود، مجموعه‌اي از معرفت و علم و اخلاق پاك و تقوا و نور هدايت بوده است.[3]

امام موسي بن جعفر عليه السلام در تفسير آيه براي هشام بن حكم فرمود: «مراد از حكمت فهم و عقل است.»[4]

امام صادق عليه السلام نيز در تفسير ديگري از حكمت مي‌فرمايد: «حكمت اين است كه لقمان نسبت به امام و رهبر الهي عصر خود آگاهي داشت».[5]

روشن است هر يك از اينها يكي از شاخه‌هاي مفهوم وسيع حكمت محسوب مي‌شود و با هم منافاتي ندارد. لقمان هدف از نعمتهاي الهي و كاربرد آنها را مي‌دانست و در همان هدفي كه براي آن آفريده شده بود به كار مي‌بست. (كه اصل حكمت هم همين است كه هر چيزي در جاي خود به كار برده شود.)[6]

با مراجعه به اصل معني كلمه (حكم) مي‌توان بدست آورد كه حكمت يك حالت و خصيصه درك و تشخيص است كه شخص به وسيله آن مي‌تواند حق و  واقعيت را درك كند و مانع از فساد شود و كار را متقن و محكم انجام دهد.[7]

در اصطلاح دانشمندان، حكيم معناي ديگري نيز دارد. حكيم كسي است كه از كارهاي زشت و قبيح پيراسته باشد و كار لغو و عبث و مخالف با اهداف واقعي خويش انجام ندهد، حكيم به اين معنا هم يكي از صفات خداي متعال است. زيرا عوامل پديد آورنده كارهاي قبيح و عبث و مخالف با اهداف واقعي در خداي متعال وجود ندارد، چرا که اين عوامل جهل به زشتي عمل يا نياز به (انجام آن) يا عجز از انجام ندادن آن است.

همچنين حكمت به اين معنا، لزوم اعزام پيامبران را از طرف خدا ثابت مي‌كند. دانشمندان در توضيح آن مي‌گويند: خداوند بشر را براي هدفي آفريده است و اين هدف جز تكامل معنوي و روحي او چيزي نيست و چون خود انسان نمي‌تواند به اين هدف برسد ناچار بايد مربياني از سوي خدا بيايند تا آنان را به هدف رهنمون سازند. بنابراين حكمت خداي حكيم ايجاب مي‌كند كه پيامبران باشند، زيرا در غير اين صورت هدف آفرينش تأمين نمي‌شود.[8]

فلاسفه نيز تعاريفي براي واژه حكمت دارند. از جمله:

1- حكمت عبارت از معرفت و صفات و اسماء خداست. (الحكمة معرفة الوجود الواجب).

2- علم تام

3- فعل محكم

4- علم به اسباب و علل تكميل قواي انسان و ...[9]

دليل حكمت:

حكيم كسي است كه افعال خود را به بهترين وجه و از نزديك‌ترين راه انجام مي‌دهد و از هرگونه كار ناموزون و خلاف، پرهيز ميكند. با تمام دلايلي كه براي علم خداوند اقامه مي‌شود، وصف حكيم بودن او نيز اثبات مي‌شود، زيرا در حقيقت، حكمت بيشتر ناظر به جنبه‌هاي عملي است و علم، ناظر به جنبه‌هاي نظري؛ بنابراين، انسان حكيم كسي است كه اعمالش با قوانين عالم هستي هماهنگ باشد، ولي حكمت خداوند مفهومش اين است كه قوانيني ايجاد كرده كه مصداق نظام احسن است و به تعبير دقيق‌تر، خداوند ايجاد قانون مي‌كند و ما پيروي از قانون. از سوي ديگر يك نگاه كلي به جهان آفرينش از منظومه‌ها، ستارگان تا ساختمان اتم و از يك تك سلولي تا حيوانات غول پيكر، براي پي بردن به حكمت آفريدگار كافي است. تمام كتابهايي كه درباره علوم طبيعي، فيزيك، شيمي و .... نوشته شده‌اند، همگي شرح حكمت خداست، برهان نظم همان‌گونه كه وجود خدا را اثبات مي‌كند، علم و حكمت او را نيز اثبات مي‌كند.[10]

قرآن حكيم:

«يس* وَ الْقُرْءَانِ الحَْكِيم ‏»[11]

«يس* سوگند به قرآن حكيم.»

اين آيه قرآن را با صفت حكيم، وصف نموده است، در حالي كه حكمت معمولاً صفت شخص زنده عاقل است. گويي قرآن را موجودي زنده و عاقل و رهبر و پيشرو معرفي مي‌كند كه ميتواند درهاي حكمت را به سوي انسانها بگشايد و به صراط مستقيمي كه در آيات بعد به آن اشاره كرده راهنمايي كند. البته خداوند نيازي به سوگند خوردن ندارد، ولي در سوگندهاي قرآن همواره دو فايده است: يكي تأكيد روي مطلب ذكر شده و ديگري بيان عظمت چيزي كه به آن سوگند ياد مي‌شود. زيرا هيچ كس به موجودات كم‌ارزش سوگند ياد نمي‌كند.[12]

توصيف قرآن به حكيم بودن براي اين است كه حكمت در آن جاي گرفته  و حكمت قرآن عبارت است از معارف حقيقي و فروعات آن از شرايع و عبرتها و مواعظ .[13]

در جاي ديگر مي‌فرمايد:

«الم* تِلْكَ ءَايَاتُ الْكِتَابِ الحَْكِيم‏»[14]

«الم* اين آيات كتاب حكيم است. (كتابى پرمحتوا و استوار)»

توصيف كتاب به حكيم يا به خاطر استحكام محتواي آن است، چرا كه هرگز باطل به آن راه ندارد و هرگونه خرافه را از خود دور مي‌سازد. جز حق نمي‌گويد و به راه حق دعوت ميكند، درست در مقابل لهو الحديث (كلام بيهوده). يا حكيم بودنش به معني اين است كه قرآن همانند يك دانشمند حكيم، در عين خاموشي، با هزار زبان سخن مي‌گويد، اندرز مي‌دهد، تشويق مي‌كند، انذار مي‌نمايد، داستانهاي عبرت آموز بيان مي‌كند و خلاصه به تمام معني داراي حكمت است.[15]

همراه آمدن حكيم با اوصاف ديگر خداوند:

حكيم و عزيز:

عزيز به معني كسي است كه مغلوب نمي‌شود، در بسياري از آيات قرآن همراه با حكيم بيان شده است كه قطعاً رابطه نزديكي با محتواي آيه دارد:

برخي از آيات به مسئله آفرينش آسمان و زمين،[16]  تشريع احكام و بعثت انبياء،[17]  ثواب و جزاء،[18] پيروز ساختن مؤمنان در جنگ، قيام به قسط، آفرينش مسيح و ... [19] پرداخته اند، سپس با «عزيز و حكيم» ختم شده اند، اشاره به اينكه عالم تكوين و تشريع، پاداشهاي عظيم و كيفر گناهكاران ،افعال خداوند و ...، از علم بي انتها و حكمت و قدرت شكست ناپذير او سرچشمه گرفته اند و خداوند به حكم عزت و قدرتش، هيچ مانعي و مزاحمتي در برابر اراده او وجود ندارد و از انجام هيچ كاري عاجز نيست و به حكم حكيم بودنش، از تمام اسرار هستي و مصلحت و مفسده ‌كارها و نياز و حاجت بندگان و ... با خبر است، اين دو صفت سبب مي‌شود كه بهترين نظام را در همه جهان برقرار سازد.[20]

عليم و حكيم:

صفت "عليم" خدا نيز در بسياري از آيات قرآن همراه با "حكيم" بيان شده است. كه در برخي سخن از احكام و قوانين الهي است، در برخي ديگر از قوانين تكويني سخن گفته است كه رابطه آنها را با علم و حكمت خداوند روشن ميسازد.[21]

واژه حكيم با اوصاف ديگري نيز همراه است، از قبيل خبير، توّاب، حميد، عليّ و ... كه به دليل اختصار از توضيح آنها صرف نظر مي‌كنيم.

در يك جمع‌بندي از بررسي حكمت خداوند متعال اين شبهه و سؤال پاسخ داده مي‌شود و آن اينكه چرا خداوند از كارهايي كه مي‌كند سؤال نمي‌شود.

«لَا يُسَْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسَْئَلُون‏ »[22]

«هيچ كس نمى‏تواند بر كار او خرده بگيرد ولى در كارهاى آنها، جاى سؤال و ايراد است‏.»

اين نحوه سؤال، سؤال از مصلحت فعل است و فعلي كه مقارن با مصلحت باشد در نزد عقلا مؤاخذه ندارد و چون خداي سبحان حكيم علي الاطلاق است و حكيم هم عملي جز به خاطر مصلحت انجام نمي‌دهد، با اين حال ديگر معنا ندارد كسي از او بازخواست كند كه چرا چنين كردي. ولي غير حكيم هم ممكن است كاري درست انجام دهد و هم باطل، هم كارش مصلحت‌دار باشد، هم مفسده‌دار، لذا جايز است در حق غير حكيم، مؤاخذه شود. اگر فاعلي را حكيم و فعلش را مطابق حكمت مي‌ناميم به خاطر اين است كه فعل او با وساطت علم او با نظام خارج منطبق است، اما در مورد خداوند اين‌گونه نيست، چون افعال خداوند عين حكمت است، نه اينكه چون مطابق چيز ديگري است حكمت مي‌شود.[23]

علم خداوند به موجودات قبل از خلق آنها بوده است و نيازي به خلق آنها نبود تا علم به آنها پيدا كند، لذا از ابتدا قابليت و ظرفيت هر موجود در علم او معلوم بوده است و به واسطه همين علم به آن قابليت بود كه حكمت او ايجاب مي‌كرد تا هر يك از كدامين اسم و به چه مقدار بهره برند. لذا حكمت او نه تنها شامل جزئيات امور، بلكه كليات را هم دربر مي‌گيرد و اگر در امور جزئي امري خلاف مصلحت و صواب خلايق مي‌بينيم، اين به لحاظ نقص ما در علم به آن مسئله و حكمت ايجابي آن است.[24]

آثار شناخت حكمت الهي

به صفات الهي بايد از بعد "معرفة الله" نگاه كرد و غالباً براي تربيت انسان روي اين صفات تكيه مي‌كنند.

شناخت حكمت الهي آثار زير را همراه دارد:

1- وقتي ما بدانيم بناي باشكوه هستي را معمار چيره‌دستي ساخته و در جاي‌جاي آن اسرار حكمت به كار برده شده، هرگز از كنار موجودات و حوادث جهان بي‌تفاوت نمي‌گذريم، پس شناخت حكمت الهي در پيشرفت انسان و آگاهي‌اش نسبت به اسرار هستي اثر عميقي دارد.

2- حكمت خداوند در تشريع و قانون‌گذاري براي حل مشكلات، اطلاعات انسانها را آسان مي‌سازد و تحمل سختي‌ها را در راه امتثال اوامر او لذت‌بخش مي‌نمايد.

3- توجه به اين وصف، به انسان در برابر مصائب و حوادث ناگوار مقاومت و شكيبايي مي‌بخشد، چرا كه مي‌داند هيچ يك از اينها بي‌حساب نيست.[25]

پی نوشت ها:

[1]- راغب اصفهاني، مفردات، ترجمه غلامرضا خسروي، تهران، مرتضوي، 1375ش، دوم، ج1، ص 528-525

[2]- لقمان/ 12 (ترجمه آيات از آيت الله مكارم شيرازي مي‌باشد).

[3]- مكارم شيرازي، ناصر و ديگران؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1374ش، اول، ج17، ص 36

[4]- عروسي حويزي، علي بن جمعه؛ تفسير نور الثقلين، تحقيق هاشم رسول محلاتي، قم، اسماعيليان، 1415ق، چهارم، ج4، ص 196

[5]- همان

[6]- تفسير نمونه، پيشين، ص 37

[7]- قرشي، علي‌اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371ش، ششم، ج1، ص 163

[8]- سبحاني، جعفر، الهيات و معارف اسلامي، قم، شفق، 1370ش، دوم، ص141

[9]- سجادي، جعفر، فرهنگ معارف اسلامي، تهران، دانشگاه تهران، 1373ش، سوم، ج2، ص 756

[10]- مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، پيام قرآن، مدرسة الامام اميرالمؤمنين(ع)، 1369ش، اول، ج4، ص136

[11]- يس/2-1

[12]- تفسير نمونه، پيشين، ج18، ص 315

[13]- طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي، قم، جامعه مدرسين ،1374ش، پنجم، ج17، ص 90

[14]- لقمان/2-1

[15]- تفسير نمونه، پيشين، ج17، ص 9

[16]- حديد/1، حشر/1و 24، آل عمران/6

 2- بقره/ 129،نساء/165و...

[18]- مائده/38 ،توبه/71 ،ممتحنه/5 ،نساء/56...

[19]- آل عمران/ 62، انفال/ 63...

[20]- پيام قرآن، پيشين، ص 130-129

[21]- همان، ص 131

[22]- انبياء/23

[23]-تفسيرالميزان، پيشين، ج14، ص 383-376

[24]- شنكايي، مرضيه؛ بررسي تطبيقي اسماي الهي، تهران، سروش، 1381ش، اول، ص 92

[25]- پيام قرآن، پيشين، ص 137

/ 1