بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تفسير / تفسير عصرى: نوانديشى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 258در تفسير قرآن كريمبا اهتمام به مقتضيات زمان و متناسب با نيازهاى مخاطبان عصرتفسير عصرى از مصطلحات رايج در دوره معاصر است كه عمدتاً تحت تأثير آشنايىمسلمانان با فرهنگ و دانش غرب و در نتيجه رشد و شكوفايى علوم تجربى و انسانى درغربِ دوره معاصر رويكرد نوى را به تفسير قرآن كريم موجب گشته است.[1] بااينكه از عمر اين مصطلح بيش از چند دهه نمى گذرد، برداشت هاى مختلفى از آن وجوددارد؛ در حالى كه برخى به شدت به انكار تفسير عصرى پرداخته اند، گروهى ديگر ازضرورت آن سخن به ميان آورده اند، بر همين اساس بدون تعيين حدود تفسير عصرى و ارائهتعريفى روشن از آن نمى توان در رد و انكار يا اثبات ضرورت آن نظرى صائب داشت.تعريف:برداشت هاى مختلفى از تفسير عصرى وجود دارد.[2] ممكناست در نگاه ابتدايى چنين تصور شود كه مقصود از تفسير عصرى عرضه تفسير پيشينيان درقالب هاى نو و به شيوه و سبكى متناسب با حال مخاطب امروزى براى برطرف كردن نيازهاو اقناع اوست[3] ومفسر در اين عصرى كردن تفسير تنها ظاهر و صورت تفسير را تغيير داده، زبان تفسير رابا ادبيات و فرهنگ زمان هماهنگ مى كند[4]؛ اما اينتلقى از تفسير عصرى، سطحى و نادرست است. گرچه در ضرورت تغيير و تحول صورى در تفسيرو بهره گيرى از قالب هاى نو متناسب با زبان و ادبيات عصرى براى عرضه معارف قرآنترديدى نيست، چرا كه چنين تغييرى سبب مى شود مخاطب نسل جديد از قرآن بهتر و بيشتربهره برد و از مطالعه تفسير احساس ملال و خستگى نكند؛ اما هيچ گاه با تغييرهاىصورى، تفسير به معناى واقعى كلمه عصرى نمى شود. در تفسير عصرى مهم اين است كهديدگاه هاى قرآن درباره تحولات و دگرگونى هاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى تبيين شوند.[5]يك تلقى مشهور از تفسير عصرى، تفسير علمى قرآن است. مقصود از علم در اينجاعلوم تجربى است كه در پرتو گسترش علوم در غرب به رشد چشمگيرى دست يافته و بهديدگاه هاى جديد در شناخت عالم طبيعت دست يافته است. در اين تفسير عصرى مفسر بانگاه مثبت به علوم تجربى و مسلم انگاشتن قضاياى علم، به سراغ تفسير آمده و آنقضاياى علمى را بر آيات قرآن تطبيق مى كند؛ به عبارت ديگر مفسر تحت تأثير پيشرفتعلوم و تكنولوژى در غرب و هماهنگ با آن به تفسير قرآن رو مى آورد. ظاهراً مقصودمصطفى محمود در آثار قرآنى خود به ويژه القرآن محاوَلةٌ دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 259لِفهم عصرى و نيز مقصود بنت الشاطى در القرآن والتفسير العصرى كه در نقدمصطفى محمود نوشته همين معنا و برداشت است.تلقى ديگر از تفسير عصرى، نوانديشى در تفسير براى تبيين ديدگاه هاى قرآندرباره تحولات عصر است. در اينجا مفسر با تكيه بر آگاهى هاى خود و درك نيازهاى روزو قضاياى عصر با شيوه اى نو به شرح معارف و پيام هاى قرآن مى پردازد و ضمنپاسخگويى به شبهات و اشكالات عصر به نوانديشى در تفسير و نقد تفاسير نادرست گذشتهبه ويژه تفسيرهاى مبتنى بر اسرائيليات و روايات ضعيف مى پردازد.در كنار اين دو تلقى كلى، برداشت هاى جزئى ديگرى نيز از تفسير عصرى وجوددارند كه در واقع به همين دو تعريف بازمى گردند؛ همچنين در هر دو گرايش مذكورافراط و تفريط و نقطه اعتدالى هستند و در نهايت، دامنه متنوعى از تفاسير عصرى پديدمى آورند.پيشينه :تأكيد بر تفسير عصرى و كاربرد اين اصطلاح به دوره معاصر بازمى گردد؛ امابر اساس تعاريف و مطالب پيشين اگر تفسير عصرى آن است كه چهره اى نو و زنده متناسببا نيازها و مقتضيات هر عصر، از قرآن نمايانده شود و حقيقتى جديد از پيام آن عرضهگردد نو بودن تفسير عصرى چندان مقبول نمى نمايد، چرا كه هر عصرى نيازها و اوضاعخاص خود را داشته، در نتيجه در همه اعصار نوعى تفسير عصرى متناسب با تحولات علمى وفكرى و اجتماعى جريان داشته است.[6]براساس آيات قرآنى، قرآن (قلم/68،52) و پيامبر اكرم (انبياء/21، 107، فرقان/25،1)مختص به زمان و مكانى خاص نبوده بلكه در گستره اى جهانى و فراگير به همه اعصار وافراد تعلق دارند. شايد اين بدان جهت باشد كه خداى سبحان خود متولى تربيت و ادارههمه جهانيان (حمد/1،2) است. در آيه 89 نحل/16 هدف از نزول قرآن را تبيين و روشنگرىهمه مسائل بيان كرده تا در همه مشكلات و نيازها رهنمونى خوب و رحمت و بشارتى براىهمه مسلمانان باشد. قيد عام ذيل آيه «المُسلِمين» همه نسل ها و همه زمان ها را در برمى گيرد.[7]لازمه اين عموميت و شمول آن است كه تفسير مفاهيم و آموزه هاى قرآن همگام با تحولاتمختلف علمى، فكرى، فرهنگى و اجتماعى جوامع بشرى از تطورى متناسب با اين تحولاتبرخوردار شود.بر همين اساس از نگاه آموزه هاى مكتب اهل بيت(عليهم السلام) ضرورت تفسيرعصرى به معناى پاسخگويى به نيازهاى هر عصر و رفع مشكلات بشرى به وسيله قرآن كريميك اصل ترديدناپذير است. در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است: قرآنظاهرى آراسته و باطنى ژرف دارد ... . شگفتى هاى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 260آن بى پايان اند و نوآورى هايش كهنه نمى شوند.[8]اميرمؤمنان(عليه السلام) نيز مى فرمايد: قرآن دريايى است كه عمق آن درك ناشدنى است[9] وقرآن نوشته اى است ميان دو جلد پنهان كه با زبان سخن نمى گويد، بلكه به ترجمان ومفسر نياز دارد و تنها مردان شايسته مى توانند از قرآن سخن بگويند.[10]نيازمندى قرآن به ترجمان بدين معناست كه قرآن در هر زمان پيام هايى نو متناسب بانيازهاى عصر دارد، به همين جهت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در حديث ثقلين قرآن وعترت را دو همراه جداناپذير معرفى كردند.[11] در سخنديگر از امام على(عليه السلام) آمده است:«ذلك القرآن فاستنطقوه ...؛ اين قرآن است، پس آن را به سخندرآوريد. البته خود سخن نمى گويد؛ ولى من شما را از آن خبر مى دهم؛ بدانيد كه درآن علم آينده و سخن از گذشته است. درمان درد شما و مايه سامان يافتن امورتان است».[12] درروايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه خداوند قرآن را به زمان و گروهى خاصاختصاص نداده است، و از اين رو براى هر زمانى جديد و تازه است.[13] بهنظر شهيد صدر تعبير به «استنطاق» در سخن امام على(عليه السلام) زيباترين و دقيق تريناشاره به تفسير موضوعى است كه از اين طريق، تفسير به انبوه نيازهاى عصر پاسخ داده،به حل مشكلات جامعه انسانى مى پردازد.[14]همچنين آنچه از محتواى بعضى روايات اهل بيت(عليهم السلام) به دست مى آيدتوجه به اصل مخاطب شناسى و ملاحظه ميزان ظرفيت آنان است؛ به عنوان مثال،معصومان(عليهم السلام) در پاسخ به سئوالى واحد، متناسب با مخاطب هاى مختلف، پاسخ هايىگوناگون داده اند[15]؛همچنين است سخن گفتن با مردم بر اساس ظرفيت فكرى آن ها: «إنّا معاشر الأنبياء أُمِرنا أنْ نُكلّمَالناسَ عَلى قدر عقولهم».[16] اين مسائل دقيقاً همان چيزى است كه دانشمندان در تعريف تفسير عصرى به آن هاتوجّه كرده اند، بنابراين اگر رعايت اقتضاى عصر[17]، پاسخگويىبه خواست هاى جامعه[18] وسخن گفتن متناسب با حال مخاطب[19] ازاركان تفسير عصرى اند، پس ناگزير بايد اذعان كرد كه مسئله عصرى بودن يا عصرى شدناز همان ابتدا مورد توجه بوده و تفسير و توضيح آيات قرآنى نيز در همين راستا بوده است،بنابراين، تفسير عصرى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 261پيشينه اى به بلندى تاريخ تفسير دارد.از سوى ديگر اگر تأليفات هر عصرى، منعكس كننده جنبش فكرى، علمى و فرهنگىزمان خود باشند، پس سير تطوّر تفاسير قرآنى و مراحل گوناگون شكوفايى، ركود و افولتفسير نگارى در دوره هاى مختلف حاكى از آن اند كه مفسران در رويارويى با اوضاعمختلف محيطى عكس العمل هايى متفاوت از خود نشان داده اند؛ به طورى كه در طولتاريخ، تفاسير قرآنى صبغه هاى مختلفى به خود گرفته اند؛ در برهه اى از زمان تمايلبه تفسير مأثور و در مقطعى ديگر از زمان، بر اثر شرايط خاص گرايش به تفسير اجتهادىبوده است؛ همچنين شكل گيرى تفسير كلامى يا عرفانى در برخى دوره ها و تكوّن تفسيراجتماعى يا علمى در پرتو عواملى ديگر صورت گرفته است كه همگى نشان از تحول تفسير نويسى،همگام با گذر زمان دارند.بنابراين برجستگى اصطلاح تفسير عصرى در دوره كنونى و جديد انگارى آن بهجهت تمايز تفسير نگارى در سده اخير است.[20] شروع ايندوره در هند با امير على صاحب كتاب روح الاسلام و سيد احمد خان هندى صاحب كتابتبرئة الاسلام عن شين الامه و در مصر با سلسله مباحث تفسيرى عبده است كه شاگردش رشيدرضا آن را در تفسير المنار گرد آورده است[21] و همزمانبا آن رويكرد علمى سيد احمدخان به تفسير آياتى از قرآن مجيد است.[22]عبده از يك سو با نوانديشى هايى در تفسير به تهذيب تفسير از تفصيل مباحثىروى آورد كه آيات شريف درباره آن ها سكوت كرده اند و از ديگر سو با روى آوردن بهتفسير علمى آيات افزون بر پاسخگويى به نيازهاى عصر در مقام رفع تعارض ميان قضاياىعلمى و گزاره هاى قرآنى برآمد.[23]البته اين نگرش گاه او را از اعتدال خارج كرده و در تحليل علمى برخى آيات به افراطگراييده و بعضاً خارق العاده بودن معجزات پيامبران را انكار كرده است.پس از عبده، هم جريان نوانديشى در تفسير با اقبال گروهى از مفسران روبه روشد و هم تفسير علمى گسترش زيادى يافت و اوج آن در تفسير جواهر القرآن طنطاوى بروزيافت. سپس مصطفى محمود، طبيب و اديب مصرى در كتاب القرآن محاولة لفهم عصرى صريحاًبه عصرى شدن تفسير تمايل نشان داد. عمده گرايش مصطفى محمود به تفسير آياتى در پرتودستاوردهاى علوم تجربى مغرب زمين، همچون تفسير آيه 88 نمل/27: «وتَرَى الجِبالَ تَحسَبُها جامِدَةً وهِىَتَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» به وجود حركت دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 262در همه ذرات عالم هستى[24] وآيه 5 زمر/39: «يُكَوِّرُالَّيلَ عَلَى النَّهارِ ويُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى الَّيلِ» به كروىبودن زمين[25] واستنباط بيضوى بودن زمين از آيه 30 نازعات/79: «والاَرضَ بَعدَ ذلِكَ دَحـها» ،بودهاست[26]؛اما گاه به تأويلات باطنى و عرفانى دست زده است؛ همانند تأويل «نعلين» در آيه 12طه/20: «فَاخلَعنَعلَيكَ» به نفس و جسد[27] وتأويل «غنم» در آيه 18 طه/20: «واَهُشُّ بِها عَلى غَنَمى» به قوم و شَعب موسى.[28]مصطفى محمود به جهت برداشت هاى پراكنده اش از آيات قرآن، اثر خود را فهم عصرى و نهتفسير عصرى ناميد، به هر حال مشكل وى در برخى برداشت هاى بى قاعده و غير روشمند باتكيه بر ذوق و استنباط شخصى در تفسير است؛ مانند استدلال بر آزادى انسان برپايهآياتى كه به ظاهر موهم جبر است.[29]در تفسير آيات 30 - 31 نور/ 24: «قُل لِلمُؤمِنينَ يَغُضّوا مِن اَبصـرِهِم... وقُل لِلمُؤمِنـتِ يَغضُضنَمِن اَبصـرِهِنَّ ...» بر اين پندار نادرست است كه روزگار ما يعنى عصربرهنگى كه زندگى طبيعى بسيار دشوار است نمى توان اين آيه را بر ظاهرش حمل كرد،بنابراين صرف نگاه كردن به زنان و مردان حرام نيست، بلكه حتى نگاه به آنان بهعنوان مخلوقات خدا كه موجب اعجاب قلب گردد نه تنها حرام نيست بلكه ثواب و حسنه همدارد. آنچه حرام و گناه است نگاه آلوده و ناپاك است.[30]در همين دوره عده اى از جمله عبدالمتعال الجبرى در شطحات مصطفى محمود فىتفسيراته العصرية للقرآن الكريم و بنت الشاطى در القرآن و التفسير العصرى به نقدديدگاه هاى مصطفى محمود پرداختند. بنت الشاطى با تعلق به روش ادبى[31] وبا گرايش به نوانديشى در تفسير، در نقد تفسير عصرى بر اين باور است كه دعوت به فهمقرآن بر اساس تفسير عصرى و برخلاف آنچه را كه پيامبر اكرم بيان كرده است، ما را بهسمت القاى انديشه هاى مسموم به مردم سوق داده و سبب سقوط در ورطه خطرناك و پرلغزشمى شود؛ همچنين به نظر وى تفسير عصرى به ذهن و ضمير جوانان ما چنين القا مى كند كهچون قرآن مسائل دانش تجربى جديد را مطرح نكرده است. انديشه علمى ما نمى تواند آنرا هضم كند، بنابراين منطق عصر ما آن را نمى پذيرد. نتيجه اين نگرش آن است كه بانام عصرى انديشى، آنان را به تفاسير بدعت آميز سوق مى دهيم.[32]پيش از وى استادش امين خولى با تأكيد بر دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 263ضرورت نو انديشى در تفسير[33] كهبه سرعت به جريانى در تفسير (تفسير ادبى) بدل شد، به شدت با تفسير علمى مخالفتكرده بود، زيرا تفسير علمى مستلزم آن است كه واژگان قرآن بر معنايى حمل شوند كهاعراب معاصر پيامبر آن معانى را نمى شناختند.[34] آثارقرآنى نو انديشانه خولى و شاگردانش به ويژه آثار بنت الشاطى و محمد احمد خلف كه برتفسير ادبى يعنى تفسير آيات مطابق با فهم معاصران پيامبر تأكيد مى كند، همه برتعريف تفسير عصرى منطبق اند، چنان كه ابوزيد از پيروان مكتب تفسير ادبى نيز برضرورت تفسير ادبى تأكيد مى كند.[35] ازبارزترين جنبه هاى عصرى بودن اين مكتب تفسيرى براى پاسخگويى به نيازهاى عصر، تأكيدبر تفسير موضوعى است.[36]هريك از دو جريانِ موافقان تفسير عصرى ـ به معناى تفسير علمى و تطبيققضاياى علمى بر آيات قرآن ـ و مخالفان تفسير عصرى طرفدارانى داشته است. ازموافقان، ابوزيد الدمنهورى است كه به صورت افراطى به تطبيق و تفسير بى قاعده آياتشريف در پرتو قضاياى علوم تجربى و تكنولوژى غربى پرداخت؛ اما طولى نكشيد كه تفسيروى الهداية والعرفان را علماى ازهر ممنوع الانتشار كردند و توقيف شد[37] وكسان زيادى از جمله محمد حسين ذهبى در كتاب الاتجاهات المنحرفة فى تفسير القرآن بهنقد آراى وى دست زدند. از جمله برداشت هاى الدمنهورى تأويل مادى گرايانه و نادرستآيه 79 انبياء/ 21: «...وسَخَّرنا مَعَ داوودَ الجِبالَ يُسَبِّحنَ والطَّير» به معادن آشكار ومكشوف در كوه هاست كه داود(عليه السلام) در صنعت جنگى آن ها را مسخر خود ساخت و ازآن ها استفاده كرد و نيز تأويل «طير» در همين آيه به هر موجود سريع السير اعم ازاسب و قطارهاى بخار و هواپيماها.[38] اوهمچنين معجزات عيسى(عليه السلام) مذكور در آيه 49 آل عمران/3 را به تأويل برده وخلق پرنده به دست آن حضرت را اخراج مردم از سنگينى و تاريكى جهل به سبكى و نور علمدانسته است.[39]از ديگر پيروان تفسير عصرى با گرايش افراطى مهندس سورى، محمد شحرور است.وى در الكتاب و القرآن قرائة معاصَره با تكيه بر روش تاريخى ـ علمى برداشت هايىجديد ارائه داد كهبا آنچه در تفاسير رايجاست تفاوت دارد. وى در مقدمه كتاب تأكيد مى كند كه كتاب وى نه يك كتاب تفسير ياكتاب فقه، بلكه قرائتى عصرى از قرآن كريم است.[40] وى همچنيندر مقدمه كتاب به تعريف سه مصطلح «تراث»، «معاصَره» و دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 264«اصالت»پرداخته و مقصود خود را از قرائت معاصر از قرآن روشن ساخته است.[41]شحرور براى تفسير عصرى «اصالت» نيز دو عنصر «ريشه دارى» و «شاخ و برگ و ثمر داشتن»معرفى مى كند كه ريشه آن ثابت اما شاخ و برگ و ثمر آن دائماً نو به نو مى شود(الهام گرفته از آيات 24 - 25 ابراهيم/14) و بدين ترتيب براى وحى و كلام خدا نيزدو عنصر ثابت و متغير قائل شده كه عنصر متغير آن دائماً نو به نو مى شود.[42] براين اساس آيات نازل شده از جانب خدا از نظر محتوا مشتمل بر دانش مطلق وتغييرناپذير الهى است؛ اما فهم انسانى از آيات به ويژه آيات متشابه رنگ نسبيت بهخود مى گيرد، گرچه آيات محكم نيز در غير موارد عبادات و اخلاقيات و حدود بر حسبظروف اجتماعى و اقتصادى قابليت اجتهاد و برداشت هاى مختلف را دارند.[43]شحرور با اين نگرش، به ايجاد نظريه اسلامى جديد و معاصر دعوت مى كند و درزمينه هاى مختلفى چون حقوق زن، مسئله حجاب، حدود و قصاص و برخى حوزه هاى اقتصادى،اخلاقيات و روابط اجتماعى با محدود كردن دلالت ظاهرى آيات به عصر نزول و محيط خاصفرهنگى جزيرة العرب به قرائتى عصرى از آيات همسو با تمدن غرب مى پردازد. با انتشاراين كتاب رديه هاى زيادى بر آن نوشته شد؛ از جمله القرائة المعاصر للقرآن فىالميزان تأليف احمد عمران، الرد الشافى عن كتاب الكتاب والقرآن قرائة معاصره و ذاكردٌ؟!! عن قرائة معاصَرة للكتاب والقرآن هر دو تأليف نشأة ظبيان، تهافت القرائةالمعاصره تأليف محمد منير محمد طاهر الشواف. اين محقق در كتابش شحرور را به گرايش هاىماركسيستى متهم كرده است.[44]رديه هاى ديگر به نام شريعة الهدم فى كتاب الكتاب والقرآن تأليف ابراهيم عبداللهصالح المديفر و القرائة المعاصر للدكتور محمد شحرور مجردُ تنجيم تأليف سليم الجابىاند. مديفر بيان مى كند كه قرآن كريم موروث اسلامى است نه تراث اسلامى[45] وبا اين تفكيك درصدد برمى آيد تا هرگونه شائبه محصول بشرى و انسانى بودن قرآن رانفى كند. خالد عبدالرحمان عك نيز با گرايش سلفى در الفرقان والقرآن به نقد انديشه هاىشحرور پرداخته، مى نويسد: در كتاب شحرور بيش از 3000 خطا وجود دارد.[46]همزمان طيفى از نوانديشان عرب چون عباس عقاد[47] باتفكيك ميان تفسير عصرى و تفسير علمى با نقد تفسير علمى بر ضرورت تفسير عصرى بهعنوان نياز مسلمانان معاصر تأكيد كردند. حسن حنفى تفسير عصرى را نوانديشى در دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 265ميراث تفسيرى گذشته (تجديد تراث) دانسته معتقد است كه نوانديشى نبايد بهگونه اى باشد كه به تفسير هويتى جديد داده، از نص فاصله بگيرد و آن را تغيير دهد،بلكه ميراث دينى گذشته بايد پايه و نقطه آغاز اين نوانديشى باشد و تفسير نص مطابقنيازهاى عصر صورت پذيرد.[48]اما مفسران و محققان شيعى چون آية الله مكارم شيرازى[49]،مَغنيّه[50] وآية الله معرفت برپايه آموزه هاى مكتب اهل بيت(عليهم السلام) با نگاهى معتدلانه وبدون تفكيك ميان تفسير عصرى و تفسير علمى، از تفسير عصرى به عنوان يك ضرورت و نيازياد كرده اند؛ به نظر اين مفسران رشد دانش تجربى و قضاياى مسلم علمى در فهم وتفسير برخى از آيات قرآنى ناظر به پديده هاى هستى نقش انكارناپذيرى داشته است.[51] درعين حال هرگونه افراط در تفسير علمى و عصرى و بى قاعدگى و عدم پايبندى به اصول وقواعد تفسير را رد كرده اند، بر همين اساس بعضى از اين قرآن پژوهان ايرادهاىمخالفان تفسير عصرى را ناظر به تفسير علمى دانسته اند نه تفسير عصرى.[52] بهباور آية الله معرفت عمل كسانى كه شديداً مرعوب موج تبليغات الحادى گشته و بى باكانهبه تفسير مادى گرايانه آيات پرداخته اند و در برابر فشار شبهات، تاب نياورده، هرگزاره غيبى يا پديده غير قابل تفسير مادى را با تأويلات غير منطقى و خودسرانهتوجيه كرده اند، تفسير به رأى است.[53]شيوه ها:برخى تفسير عصرى را از نظر سطح محتوا و ظاهر و از جنبه ارزشى به دو گونهمثبت و منفى تقسيم كرده[54] ومعتقدند كه بسيارى از مفسران عصرى با حفظ اندوخته هاى علمى و آگاهى از اوضاعاجتماعى و پرسش ها گام برداشته و نهايت احتياط و دقت را در جوانب مختلف تفسير بهكار مى برند و در برابر هر نوگرايى دچار خودباختگى نشده، و در عين حال به بهانهافراط گرى ها از نيازهاى عصر غافل نمى شوند؛ اما در مقابل، در چند دهه اخيرتفسيرهايى متأثر از حركت هاى التقاطى و موج هاى اجتماعى و سياسى پديد آمده و بهتفسير مادى و ديالكتيكى از آيات قرآن پرداخته، هر گزارش غيبى را با تأويلات غيرمنطقى از معناى آيه بيرون برده اند.[55] آية الله معرفتنيز با توجه به تحولات تفسيرنويسى در دوره معاصر 4 شيوه براى تفسير معاصر معرفىكرده است: 1. شيوه علمى كه با تأثر از كشفيات جديد علمى پديد آمده است. 2. شيوهادبى ـ اجتماعى كه متأثر از ادبيات معاصر و با دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 266توجه به نيازهاى اجتماعى روز صورت گرفته است. 3. شيوه سياسى انحرافى كه براثر تشعّبات حزبى و گروه بندى هاى سياسى پديد آمده در جوامع اسلامى به وقوع پيوستهاست. 4. شيوه عقلى افراطى كه بر اثر خود باختگى در برابر تمدن معاصر و با گرايش هاىالحادى پديد آمده و سعى دارد تا آيات قرآن طبق نظريات علمى جديد تفسير يا تأويلشوند و بيشتر صبغه تحميل دارد تا تفسير.[56] وى درارزيابى اين شيوه ها، پيدايش و شكوفايى دو شيوه نخست را به دنبال بيدارى نسل جديدو بينش نوگرايانه با پايبندى به مبانى اسلام دانسته و بر اين باور است كه شيوهافراطى علمى از اول ـ جز در مواردى اندك ـ چندان پايه استوارى نداشت و پس از مدتىرو به افول نهاد، همچنان كه اثر درخورى نيز با نگرش و رويكرد سياسى انحرافى عرضهنشد؛ اما برخلاف اين دو شيوه شيوه ادبى ـ اجتماعى از ابتدا بر پايه اى استوار بنانهاده شد و با روند زمان شكوفا گرديد.[57]انكار يا قبول تفسير عصرى:از بررسى ديدگاه هاى مختلف در تفسير عصرى روشن شد كه به رغم مخالفت برخىمحققان با تفسير عصرى كه عمدتاً ناشى از اختلاف در تعريف آن بوده است، نمى توان درضرورت تفسير عصرى ترديدى روا داشت، زيرا همگانى بودن هدايت قرآنى و لزوم سريان آندر ميان همه اقوام و افراد و اعصار از سويى، و انكارناپذير بودن تنوع فكر و انديشهو تحول از سوى ديگر، رويكرد عصرى به تفسير قرآن را اجتناب ناپذير مى كند[58]،لذا رسالت دانشمندان دينى در هر عصرى ـ به ويژه در عصر كنونى ـ ايجاب مى كند تا دربرداشت از آيات قرآن و روايات معصومان(عليهم السلام) امعان نظر بيشترى داشته، بيشاز پيش به فضاى حاكم بر جامعه خويش توجه كنند.[59] در رواياتنيز بر اين نكته تأكيد شده است: «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس».[60] شايان ذكر است كه تفسير در هر زمانى كه انجام گيرد بايد بر اساس اصول وقواعد خود و از منابع معتبر باشد و خروج از اين اصول ربطى به تفسير عصرى يا تفسيرمعاصر و كهن ندارد.گاه از سوى برخى[61]، باآثارى كه به نوعى مصبوغ يا مُعَنون به عصرى بودن هستند مخالفت هايى شده است. بى توجهىبه تفاسير كهن به ويژه فهم صحابه از قرآن، دخالت دادن و تحميل مطالب علمى در تفسيرو افتادن در تأويلات باطنى و به عبارتى غلبه تفسير به رأى در اين نوع از تفاسير ازعمده ترين عوامل اين دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 267مخالفت است.[62]اين نكته نيز شايان ذكر است كه بايد ميان تفسير عصرى و تفاسير معاصر باعنوان عصرى فرق گذاشت تا اين دو خلط نگردند.[63]علت آن استكه برخى در به كار بردن اصطلاحات و ارائه تعريفى دقيق از آن ها دچار سهو و خطا شدهو همين امر سبب نقض و ابرام و نزاع هاى فراوانى شده است. از آنجا كه در عصر حاضر،آثارى[64] بهرشته تحرير درآمده كه به تغيير نگرش در تفسير قرآن با تكيه بر عصرى بودن تأكيدكرده اند، مخالفت مخالفان با چنين آثارى، اصل تفسير عصرى را خدشه دار كرده است، درحالى كه به نظر مى رسد اين مخالفت، با برخى از تفاسيرى است كه به تفسير عصرى مشهورشده اند نه با تفسير عصرى.خالد العك به عنوان يكى از مخالفان تفسير عصرى، تبيين مقاصد قرآن و تعليمآن مناسب با اوضاع عصر مخاطبان را از ضروريات لازم براى مفسر برشمرده است.[65] وىمى پذيرد كه برخى از آيات براى مردم اعصار پيشين غامض بوده[66] وصحابه تنها ظاهر اين آيات را مى فهميدند؛ ولى اكنون در پرتو علوم جديد، حقيقت اينآيات روشن شده است[67]؛همچنين از قول برخى، قرآن را داراى دو مرحله نزول و تنزل دانسته و براى تنزل،زمانى تا روز قيامت را قائل شده است.[68] بايد توجهداشت كه پذيرش چنين مواردى به ويژه فرض دو مرحله اى بودن آيات قرآنى ـ طبق تعبيرفوق ـ اذعانى بر عصرى بودن آن است. با اين وصف، گمان نمى رود كه با اصل تفسير عصرىمخالفتى وجود داشته باشد. نكته شايان ياد كرد درباره تفسير علمى اين است كه دريافتحقايقى از طريق علوم تجربى به معناى تغيير در حقايق قرآنى نيست، بلكه آنچه تغييريافته فهم آدمى در پرتو رشد علوم است[69] و بايدميان بهره گيرى از علوم در جهت فهم قرآن با تحميل آراى علمى بر قرآن كه به افراطدر تفسير عصرى انجاميده فرق گذاشت.[70]بنابراين براى پرهيز از هرگونه افراط يا انحراف در تفسير عصرى، مفسر عصرىبايد امورى را رعايت كند: 1. به همه اصول و قواعد صحيح تفسير پايبند باشد؛ 2. بهموضوعات و مسائل جديد آگاهى كامل داشته باشد؛ 3. از هدف اصلى نزول قرآن كه هدايت وتربيت انسان است فاصله نگيرد؛ 4. در تفسير رعايت ادب كرده، ديدگاه هاى خود را بااحتمال ـ و نه به صورت دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 268قطعى ـ به قرآن نسبت دهد؛ 5. از همه بالاتر و مهم تر اينكه برداشت هاىعصرى نبايد با روح كلى حاكم بر تعاليم قرآن در تعارض باشد، چرا كه ممكن است برداشتيا احتمالى در آيه با بخشى از قواعد معارض نباشد؛ اما در مجموع با روح پيام قرآندر تعارض باشد.[71]منابعاتجاهات التجديد، محمد ابراهيم شريف، القاهرة،دارالتراث، 1402 ق؛ اصول التفسير و قواعده، خالد عبدالرحمن العك، دارالنفائس، 1406ق؛ بحارالانوار، المجلسى (م. 1110 ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق؛تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانى (م. قرن4 ق.)، به كوشش غفارى، قم، نشر اسلامى،1404 ق؛ التراث والتجديد، حسن حنفى، بيروت، المؤسسة الجامعية للدراسات، 1412 ق؛تسنيم، جوادى آملى، قم، اسراء، 1378 ش؛ تعريف الدارسين بمناهج المفسرين، صلاحعبدالفتاح الخالدى، دمشق، دارالقلم، 1423 ق؛ التفسير البيانى، بنت الشاطى،القاهرة، دارالمعارف؛ التفسير الكاشف، المغنية، بيروت، دارالعلم للملايين، 1981 م؛تفسيرالمؤمنين، عبدالودود يوسف، مصطفى، دارالرشيد، 1413 ق؛ تفسير نمونه، مكارمشيرازى و ديگران، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1375 ش؛ تفسير و تفاسير جديد، بهاءالدين خرمشاهى، تهران، كيهان، 1364 ش؛ تفسير و مفسران، معرفت، قم، التمهيد، 1373 ش؛التفسير والمفسرون، محمد حسين الذهبى، قاهرة، مكتبة وهبة، 1409 ق؛ التمهيد فى علومالقرآن، معرفت، قم، نشر اسلامى، 1411 ق؛ تهافت القراءة المعاصره، منير محمد طاهرالشواف، الشواف، 1993 م؛ دائرة المعارف الاسلاميه، ترجمه: شنتاوى و ديگران، بيروت،دارالمعرفة، 1933 م؛ رد على محاولة لفهم عصرى للقرآن، مصطفى اسماعيل الرج؛ شريعةالهدم، ابراهيم عبدالله صالح، بيروت، دارالايمان، 1423 ق؛ شطحات مصطفى محمود،عبدالمتعال جبرى، قاهرة، دارالاعتصام، 1397 ق؛ العالمية الاسلامية الثانيه، محمدابوالقاسم حاج محمد، بيروت، دارابن حزم، 1416 ق؛ الفرقان والقرآن، خالد عبدالرحمنالعك، دمشق، الحكمة، 1416 ق؛ الفكر الدينى فى مواجهة العصر، عفت الشرقاوى، مكتبةالشباب، 1976 م؛ الفلسفة القرآنيه، عباس محمود عقاد، قاهرة، دارنهضة مصر، 1415 ق؛القرآن محاولة لفهم عصرى، مصطفى محمود، بيروت، دارالعوده، 1979 م؛ قرآن و اعجازهالعلمى، محمد اسماعيل ابراهيم، دارالفكر العربى. قرآن و تفسير عصرى، محمد على ايازى، تهران، فرهنگاسلامى، 1376 ش؛ القرآن والتفسير العصرى، بنت الشاطى، القاهرة، دارالمعارف؛ القولالمبين فى تفسير المؤمنين، محمد على موزة، شركة العامة للكتاب، 1398 ق؛ الكافى،الكلينى (م. 329 ق.)، به كوشش غفارى، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1375 ش. الكتاب والقرآن قراءة معاصره، محمد شحرور، بيروت،شركة المطبوعات، 1996 م؛ گرايش هاى تفسيرى در ميان مسلمانان، ايگناس گلد زيهر،ترجمه: طباطبايى، تهران، ققنوس، 1383 ش؛ مبانى و روشهاى تفسيرى، محمد كاظم شاكر،قم، مركز جهانى علوم اسلامى، 1382 ش؛ المدرسة القرآنيه، محمد باقر الصدر، به كوششلجنة التحقيق، مركز الابحاث والدراسات، 1421 ق؛ معناى متن، نصر حامد ابوزيد،ترجمه: كريمى نيا، تهران، طرح نو، 1380 ش؛ مناهج تجديد فى النحو والبلاغه، امينالخولى، دارالمعرفة، 1961 م؛ من لا يحضره الفقيه، الصدوق (م. 381 ق.)، به كوششغفارى، قم، نشر اسلامى، 1404 ق؛ المنهج البيانى فى تفسير القرآن، كامل على سعفان،مصر، مكتبة الانجلو، 1981 م؛ نهج البلاغه، الرضى، (م 406 ق.)، به كوشش عبده، قم،دارالذخائر، 1412 ق.سيد محمود طيب حسينى ، على رضافخارى[1]. نك: اتجاهاتالتجديد، ص 52 به بعد.[2]. نك: قرآن و تفسيرعصرى، ص 37 - 47.[3]. همان، ص 46 - 47.[4]. نك: تفسير ومفسران، ج 2، ص 459.[5]. همان، ص 24.[6]. نك: تفسير ومفسران، ج 2، ص 455.[7]. تفسير و مفسران،ج 2، ص 451.[8]. الكافى، ج 2، ص599.[9]. نهج البلاغه،عبده، ج 2، ص 177.[10]. همان، ص 5.[11]. تفسير و مفسران،ج 2، ص 455.[12]. نهج البلاغه،عبده، ج 2، ص 54.[13]. بحار الانوار، ج17، ص 213.[14]. المدرسةالقرآنيه، ص 28 - 32.[15]. الكافى، ج 4، ص549؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 484 - 485.[16]. الكافى، ج 1، ص23.[17]. الفكر الدينى فىمواجهة العصر، ص 10؛ القرآن و اعجازه العلمى، ص 34؛ تسنيم، ج 1، ص 239.[18]. قرآن و تفسيرعصرى، ص 29 ، 182 ، 185.[19]. القرآن و اعجازهالعلمى، ص 34 ، 45؛ تفسير و مفسران، ج 2، ص 459.[20]. نك: تفسير وتفاسير جديد، ص 9.[21]. نك: الفكر الدينىفى مواجهة العصر، ص 56 - 57؛ اتجاهات التجديد، ص 145 به بعد و 305 به بعد؛گرايشهاى تفسيرى، ص 289 به بعد.[22]. نك: تفسير و تفاسيرجديد، ص 55 - 74.[23]. ر. ك: تفسير ومفسران، ج 2، ص 482 - 484.[24]. القرآن محاولةلفهم عصرى، ص 64.[25]. همان، ص 63.[26]. القرآن محاولةلفهم عصرى، ص 63.[27]. همان، ص 134 -135.[28]. همان، ص 156.[29]. نك: همان، ص 31به بعد، و مقايسه كنيد با: المنهج البيانى، ص 271 - 286.[30]. القرآن محاولةلفهم عصرى، ص 111 - 112.[31]. نك: التفسيرالبيانى، ج 1، ص 10 - 12.[32]. القرآن و التفسيرالعصرى، ص 7 - 8.[33]. نك: دائرةالمعارف الاسلاميه، ج 5، ص 359 - 362، مناهج تجديد، ص 302.[34]. دائرة المعارفالاسلاميه، ج 5، ص 360 ـ 361.[35]. معناى متن، ص 37- 38.[36]. دائرة المعارفالاسلاميه، ج 5، ص 368، مناهج تجديد، ص 306 - 307.[37]. نك: اصولالتفسير، ص 257 - 258.[38]. همان. ص 258.[39]. همان، ص 257 -258.[40]. الكتاب و القرآنقراءة معاصره، ص 45.[41]. نك: الكتابوالقرآن قراءة معاصره، ص 32 ـ 33.[42]. همان، ص 33 بهبعد.[43]. همان، ص 36 - 37.[44]. تهافت القراءةالمعاصره، ص 29 به بعد.[45]. شريعة الهدم، ص13.[46]. الفرقان والقرآن، ص 52.[47]. الفلسفةالقرآنيه، ص 166 - 167.[48]. التراث والتجديد،ص 11 - 13.[49]. نمونه، ج 1، ص 23- 24.[50]. الكاشف، ج 1، ص13 - 14.[51]. براى نمونه نك:التمهيد، ج 6، ص 13 - 30؛ نمونه، ج 15، ص 568 - 570؛ ج 25، ص 45 - 46؛ ج 17، ص 29؛قرآن و تفسير عصرى، ص 114 به بعد.[52]. قرآن و تفسيرعصرى، ص 166؛ الفكر الدينى فى مواجهة العصر، ص 426 - 428.[53]. تفسير و مفسران،ج 2، ص 460.[54]. قرآن و تفسيرعصرى، ص 69.[55]. همان، ص 71 ـ 72.[56]. تفسير و مفسران،ج 2، ص 466.[57]. همان، ص 466 -467.[58]. مبانى و روشهاىتفسيرى، ص 67.[59]. ر. ك: تسنيم، ج1، ص 239.[60]. الكافى، ج 1، ص27؛ تحف العقول، ص 356.[61]. نك: التفسيروالمفسرون، ذهبى، ج 2، ص 475 - 496؛ اصول التفسير، ص 255 - 261؛ ر. ك: شطحات مصطفىمحمود فى تفسيراته العصريه؛ ردّ على محاولة لفهم عصرى للقرآن؛ القول المبين فىتفسير المؤمنين؛ التفسير العصرى.[62]. ر. ك: اصولالتفسير، ص 255 - 261.[63]. تعريف الدارسين،ص 561.[64]. ر. ك: الكتابوالقرآن قراءة معاصرة؛ العالمية الاسلامية الثانيه؛ تفسير المؤمنين.[65]. اصول التفسير، ص65.[66]. همان، ص 221؛الفكر الدينى فى مواجهة العصر، ص 18.[67]. اصول التفسير، ص221.[68]. همان، ص 83.[69]. القرآن و اعجازهالعلمى، ص 55.[70]. قرآن و تفسيرعصرى، ص 170.[71]. قرآن و تفسيرعصرى، ص 175 به بعد.