تكليف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تكليف - نسخه متنی

سيد جعفر صادقى فدكى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تكليف : طلب انجام دادن يا پرهيز از

كارى از جانب شارع

تكليف از ريشه «ك ـ ل ـ ف» و در لغت به معناى درخواست يا امر كردن كسى به

انجام دادن كارى دشوار است.[1] در

منابع كلامى و فقهى، معانى اصطلاحى مختلفى براى آن آمده است. برخى آن را اراده

مريد (شارع) نسبت به امر مشقت آميز تعريف كرده اند.[2]

شمارى آن را طلب كردن امرى مشقت آور از سوى شارع[3] يا شخصيتى

برتر[4]

دانسته اند. برخى نيز تكليف را دستور كسى كه اطاعت او واجب است، دانسته اند.[5] به

كسى كه تكليف از او صادر مى شود «مكلِّف» و كسى كه تكليف را انجام مى دهد

«مكلَّف»، و كارى

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 582

كه تكليف به آن تعلق مى گيرد «مكلَّفٌ به» گويند.[6]

تكاليف را از جهت منشأ صدور، دو قسم كرده اند: تكاليف شرعى (سمعى) و تكاليف عقلى.[7]

تكاليف شرعى از جانب شريعت براى افراد مقرر مى شود؛ ولى تكاليف عقلى تكاليفى اند

كه انسان به كمك عقل و قوه تفكر آن ها را درمى يابد.[8]

«مكلف به» نيز گاهى از قبيل علم و اعتقاد و از افعال قلب (جوانح) است؛ مانند علم و

اعتقاد به توحيد و معاد، و گاهى عمل خارجى (جوارح) است، مانند اقامه نماز و گرفتن

روزه.[9]

كسانى كه تكليف را در بردارنده مفهوم الزام دانسته اند، آن را تنها شامل تكاليف و

اوامر وجوبى و تحريمى مى دانند[10]؛

اما به نظر برخى ديگر، تكليف شامل مستحبات و مكروهات نيز مى شود، زيرا در اين دو

قسم نيز شارع عمل مشقت آور را از مكلف خواسته است؛ هرچند الزامى در انجام دادن يا

ترك آن وجود ندارد.[11]

برخى نيز برآن اند كه عنوان تكليف، همه احكام الهى، حتى اباحه را هم شامل مى شود.[12]

تعبير فقها درباره احكام شرعى كه از آن به «احكام تكليفى پنج گانه» ياد مى كنند[13] نيز

حاكى از آن است كه تكليف در نظر آنان مفهومى عام و وسيع دارد.

در قرآن از تكليف با واژگان و تعابير مختلفى ياد شده است؛ از جمله:

1.

«تكليف» و مشتقات آن كه 8 بار در قرآن به كار رفته و در بيشتر موارد، به معناى

تكليف اصطلاحى است؛ مانند «لا

تُكَلَّفُ نَفْسٌ إلاّ وُسْعَها». (بقره/2، 233 و 286؛ نيز انعام

/6،152؛ اعراف /7،42؛ مؤمنون/23،62؛ طلاق/65، 7)

2.

«حدود الله» كه به معناى اوامر و نواهى الهى[14] يا خصوص

واجبات[15] يا

تنها محرمات[16]

دانسته شده است. تعبير «حدود اللّه» درباره تكاليف الهى از آن روست كه اين احكام

از مقررات و قوانين غير الهى متمايزاند[17] يا از آن

جهت كه عبور و پيشروى مكلف از مرز اين تكاليف جايز

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 583

نيست.[18] اين

تعبير بارها در قرآن تكرار شده است؛ مانند: «و مَن يَتَعَدَّ حُدودَ اللّه».(بقره/2، 229 ـ 230؛ نيز

نساء/4، 13 ـ 14؛ توبه/9،112)

3.

«حكم»* و مشتقات آن كه در قرآن پرشمار آمده و در برخى آيات شامل تكاليف شرعى نيز

مى شود[19]؛

مانند «اِنِ الحُكمُ

اِلاّ لِلّهِ».(انعام/6،57؛ يوسف/12، 40، 67 و...)

4.

«حُرُمات اللّه» به معناى آنچه خداوند حرام كرده؛ يعنى محرمات[20] يا

مطلق اوامر و نواهى است؛ مانند[21]«و مَن يُعَظِّم حُرُمـتِ

اللّهِ ...». (حجّ/22،30)

5. «شعائراللّه»

كه يكى از معانى آن، تكاليف و اوامر و نواهى الهى است[22]؛

مانند «لاتُحِلّوا

شَعـئِرَ اللّهِ...».(مائده/5،2؛ نيز حج/ 22،32)

6. «الامانة»

كه برخى مراد از آن را در آيه «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ...» (احزاب/33،72؛ نيز انفال/8،27)

تكاليف الهى دانسته اند.[23]

در قرآن كريم مباحث متعددى درباره تكليف مطرح شده است؛ مانند خاستگاه

تكليف، اصناف مكلفان، ضرورت و اهداف تكليف، ويژگى هاى تكليف، شرايط تكليف، عوامل

سقوط تكليف و پيامدهاى ترك تكليف.

منشأ تكليف:

منشأ اصلى تكاليف خداوند است[24]: «اِنِ الحُكمُ اِلاّ لِلّهِ».

(انعام/6،57؛ نيز يوسف/12،40، 67) اين نكته را از آيات پرشمارى مى توان استفاده

كرد؛ مانند آياتى كه خداوند را تكليف كننده شمرده است: «لايُكَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها»

(بقره/2، 286؛ انعام/6، 152؛ اعراف/7، 42)؛ نيز آياتى كه از بيان حكم از سوى

خداوند سخن به ميان آورده: «قُلِ

اللّهُ يُفتيكُم فِى الكَلــلَةِ» (نساء/4، 176) و آياتى كه حلال* و

حرام* قرار دادن اشيا را تنها با اجازه خداوند روا شمرده است: «فَجَعَلتُم مِنهُ حَرامـًا وحَلـلاً قُل

ءاللّهُ اَذِنَ لَكُم اَم عَلَى اللّهِ تَفتَرون»(يونس/10،59)؛ «اَتلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُم

عَلَيكُم».(انعام/6،151) وظيفه رسولان الهى ابلاغ اين تكاليف به بشر و

تبيين آن هاست: «ما عَلَى

الرَّسولِ اِلاَّالبَلـغ» (مائده/5،99؛ نيز نور/24،54؛ عنكبوت/29، 18؛

شورى /42،48)؛ «و اَنزَلنا

اِلَيكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَيهِم»(نحل/16،

44، 64)، بنابراين، تكاليفى نيز كه در احاديث اسلامى ـ اعم از روايات نبوى و اهل بيت(عليهم

السلام) ـ براى مسلمانان بيان شده، از جانب

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 584

خداوند و سخن وحى است، چنان كه اهل بيت(عليهم السلام) خود يادآور شده اند.[25]

افزون بر تكاليفى كه در قرآن و احاديث مقرر شده و تكاليف شرعى يا سمعى

خوانده مى شوند، درباره اينكه آيا عقل نيز مى تواند منبع تكليف باشد يا خير،

ديدگاه هاى متفاوتى در ميان علماى اسلامى مطرح است. برخى برآن اند كه عقل نيز قادر

به ادراك برخى تكاليف است و انسان ها بايد از تكاليف عقلى هم پيروى كنند.[26] از

جمله شواهد اين ديدگاه، آياتى اند كه در آن ها انسان ها به تعقل فرمان داده شده اند؛

مانند «قَد بَيَّنّا

لَكُمُ الأيـتِ اِن كُنتُم تَعقِلون»(آل عمران/3، 118؛ نيز بقره/2، 73،

76، 242)؛ همچنين آياتى كه برخى انسان ها را به سبب ترك تعقل نكوهش مى كنند؛ مانند«اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ

اللّهِ ... الَّذينَ لايَعقِلون»(انفال/8،22؛ يونس/10،42، 100؛

زمر/39،43)، از اين رو اينان معتقدند كسانى كه دعوت پيامبران الهى به آنان نرسيده

است، مكلف به تكاليف عقلى اند و در برابر انجام دادن يا ترك آن مستحق پاداش يا

مجازات مى شوند.[27]

از ميان فرق كلامى، معتزليان و اماميان نيز به حسن و قبح عقلى قائل اند و

برآن اند كه عقل قادر است حسن و قبح برخى امور، مانند راستگويى و دروغگويى را

ادراك كند، هرچند نسبت به ادراك حسن و قبح برخى امور ديگر، همچون عبادات، ناتوان

است.[28]

برخى از علماى امامى بر آن اند كه تكاليفى مانند وجوب اطاعت* از خدا و پيامبر(صلى

الله عليه وآله) احكامى عقلى به شمار مى روند و آيات قرآنى مربوط به آن، مانند: «اَطيعُوا اللّهَ و اَطيعُوا

الرَّسول»(نساء/4، 59؛ نيز مائده/5،92؛ نور/24،54؛ محمّد/47، 33) در

واقع تكليفى ارشادى و تأكيدى بر حكم عقل است؛ نه اينكه متضمن تكليفى جديد و حكمى

تأسيسى باشد.[29]

برخى از آنان تكاليف عقلى را نيز به گونه اى حكمى شرعى دانسته اند؛ با اين استدلال

كه شارع خود يكى از عقلا، بلكه رئيس آن هاست، از اين رو هر آنچه عقل بدان حكم كند

حكم شرع نيز خواهد بود.[30]

در برابر، برخى با استناد به برخى آيات كه عذاب بدكاران را منوط به

فرستادن پيامبران الهى دانسته: «و ما كُنّا مُعَذِّبينَ حَتّى نَبعَثَ رَسولا»(اسراء/17، 15؛

نيز آيات 134 طه/20، 47؛ 59 قصص/28) و نيز آياتى كه مسلمانان را به پيروى كردن از

دستورهاى قرآن فرمان داده (مانند آيات 155 ـ 157 انعام/6،) گفته اند: انسان ها

تنها به

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 585

تكاليفى كه از سوى پيامبران الهى ابلاغ شده مكلف اند و در برابر عصيان آن ها

مسئول اند نه به تكاليف عقلى.[31]

برخى از فرق اسلامى، از جمله اشاعره، نيز حسن و قبح امور را تنها از ناحيه شارع دانسته

و معتقدند كه عقل قادر به ادراك حسن و قبح امور و تشخيص تكاليف نيست.[32]

در نقد اين ديدگاه مى توان گفت كه اولا واژه «رسول» در آياتى همچون آيه 15

اسراء/17 عام است و افزون بر پيامبران الهى، شامل رسول باطنى، يعنى عقل، نيز مى شود.[33] در

احاديث نيز از عقل به عنوان رسول حق[34] و حجت

باطنى خداوند ياد شده است.[35]

ثانياً مراد از «رسول» مى تواند تكليف[36] يا حجت

الهى[37]

باشد، در نتيجه شامل تكليف عقلى نيز مى شود. ثالثاً اگر مراد از «رسول» صرفاً

پيامبران الهى باشد، مقصود آيه امور يا تكاليفى است كه عقل راهى براى ادراك و

شناخت آن ها ندارد نه همه تكاليف.[38]

اقسام مكلفان:

در آيات متعدد از برخى وظايف كه خداوند آن را بر خود مقرر كرده، ياد شده

است، مانند رحمت بر بندگان و آمرزش آنان در صورت توبه و جبران گذشته (انعام/6،

54)، روزى دادن همه جنبندگان: «و ما مِن دابَّة فِى الاَرضِ اِلاّ عَلَى اللّهِ رِزقُها»(هود/11،6)

و يارى كردن انسان هاى مؤمن (روم/30، 47)؛ ولى به نظر بسيارى از مفسران اين موارد

را نمى توان از مصاديق تكليف مصطلح دانست، بلكه اين ها تفضل الهى نسبت به بندگان

است[39]؛

ولى شمارى از مفسران و محققان از اين امور به وظايفى كه خداوند بر خود واجب كرده

يا تكاليف خداوند تعبير كرده اند.[40] در

روايات[41] و

ادعيه[42] نيز

از واجب بودن برخى امور بر خداوند ياد شده است. بر اساس ديدگاه نخست، اصناف مكلفان

يا موجوداتى كه احتمال تكليف در مورد آن ها داده شده بر پايه قرآن و منابع اسلامى

عبارت اند از:

1. انسان

ها:

انسان اصلى ترين مخاطب

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 586

تكاليف الهى است. در آيه 72 احزاب/33 از عرضه شدن امانت الهى بر آسمان و

زمين و كوه ها سخن به ميان آمده و گفته شده كه آنان از پذيرش امانت امتناع كردند؛

ولى انسان آن را پذيرفت: «اِنّا

عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَى السَّمـوتِ والاَرضِ والجِبالِ فَاَبَينَ اَن

يَحمِلنَها واَشفَقنَ مِنها وحَمَلَهَا الاِنسـن».مراد از اين «امانت»،

به نظر برخى از مفسران، تكاليف الهى است.[43] در برخى

احاديث نيز مراد از آن، امامت و ولايت دانسته شده[44]كه اعتقاد

به آن از بارزترين مصاديق تكليف انسان است.[45] در آيات

متعدد ديگر نيز از برخى تكاليف اعتقادى و عملى انسان ها ياد شده است؛ مانند اعتقاد

به خدا، پيامبران الهى، كتب آسمانى، فرشتگان و روز جزا (نساء/4،136)، پرستش خداوند

(بقره/2،21)، اقامه نماز (بقره/2،43، 83 و 110)، پرداخت زكات (نساء/4،77) و خمس

(انفال/8،41) و روزه گرفتن. (بقره/2، 183 و 196) درباره اينكه از ميان اين تكاليف،

اولين تكليف انسان كدام است، آراى علما گونه گون است[46]؛

برخى، تكاليف شرعى (عملى) را متأخر از معرفت خداوند و توحيد شمرده و عده اى آن ها

را همعرض دانسته اند.[47]

2.

جنيان:

جنيان موجوداتى با شعور و اراده[48] و در

انتخاب راه نيكى و بدى مختارند، ازين رو همانند انسان ها مكلف به شمار مى روند.[49]

مستند اين ديدگاه، آيات پرشمار قرآنى است؛ مانند آيه 56 ذاريات/51 كه هدف از خلقت

جن را همانند انسان ها عبادت خدا دانسته است[50]: «ما خَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَ

اِلاّ لِيَعبُدون».برخى، مفاد واژه «لِيَعبُدون»را امر كردن آنان به

عبادت[51] يا

مطلق امر و نهى* و تكليف[52]

دانسته اند. در آيه 29 احقاف/46، مأمور شدن گروهى از جنيان براى شنيدن آيات قرآن

از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) و تبليغ آن در ميان همنوعان خود مطرح شده است: «و اِذ صَرَفنا اِلَيكَ

نَفَرًا مِنَ الجِنِّ يَستَمِعونَ القُرءانَ فَلَمّا حَضَروهُ قالوا اَنصِتوا

فَلَمّا قُضِىَ و لَّوا اِلى قَومِهِم مُنذِرين».مفسران از اين آيه

مكلف بودن جنيان[53] و

مأمور بودن پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) براى هدايت

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 587

آنان را استفاده كرده اند.[54] اين

مطلب از آياتى ديگر نيز استفاده مى شود؛ از جمله آياتى كه از وجود افراد مؤمن و

فاسق در ميان جنيان خبر داده (جنّ/72،14) يا جنيان را به ورود در جهنم تهديد كرده

(اعراف/7،179؛ هود/11،119) يا از محشور شدن آن ها در قيامت سخن به ميان آورده

(انعام/6،128؛ صافّات/37، 158) يا از اقرار آنان به گناه خويش (انعام/6،130) يا

عذاب شدن جنيان در قيامت ياد كرده است. (الرحمن/55،35) برخى مفسران از آيه 30

احقاف/46: «قالوا

يـقَومَنا اِنّا سَمِعنا كِتـبـًا... يَهدى اِلَى الحَقِّ و اِلى طَريق مُستَقيم»استفاده

كرده اند كه جنيان افزون بر اصول دين، به فروع دين نيز مكلف اند، زيرا مراد از «الحَق»اصول دين و

مراد از «طَريق

مُستَقيم» فروع دين و احكام عملى است.[55] در احاديث

اسلامى نيز از پيمان گرفتن پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از جنيان درباره به جا

آوردن برخى عبادات، همچون نماز، روزه، حج و جهاد ياد شده است.[56]

شمارى از مفسران از آيات و روايات مذكور استفاده كرده اند كه تكليف جنيان

همانند تكليف انسان هاست[57]؛

اما عده اى ديگر برآن اند كه جنيان در اصل تكليف با انسان ها مشترك اند؛ ليكن نوع

تكليف آن ها متفاوت است.[58]

شمارى ديگر، اصولا تكليف داشتن جنيان را نفى كرده و گفته اند كه اگر آنان مكلف

بودند، پيامبرى از جنس خود داشتند، زيرا از آيه 4 ابراهيم/14: «و ما اَرسَلنا مِن رَسول اِلاّ بِلِسانِ

قَومِهِ»چنين برداشت مى شود.[59] با وجود

اين، هرچند برخى مفسران، پيامبران جنيان را همان پيامبران انسان ها دانسته اند[60]؛

اما عده اى با استناد به آياتى مانند آيه 130 انعام/6: «يـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم يَأتِكُم

رُسُلٌ مِنكُم يَقُصّونَ عَلَيكُم ءايـتى»برآن اند كه جنيان نيز

پيامبرانى از جنس خودشان دارند.[61]

ديدگاه هاى ديگرى نيز در اين باره مطرح شده اند.[62]

3.

فرشتگان:

به استناد آيه 6 تحريم /66، كه «عصيان نكردن» در برابر فرمان الهى را از

ويژگى هاى فرشتگان شمرده:«لا

يَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم و يَفعَلونَ ما يُؤمَرون»،و آيات مشابه و

نيز برخى روايات، مانند رواياتى كه در آن ها از ايمان فرشتگان به خداوند[63]

يادشده، يا از عبادت،

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 588

سجده و ركوع آنان در برابر خدا[64] و نيز

طواف آنان بر گرد بيت المعمور[65] سخن

به ميان آمده است، شمارى از عالمان شيعه[66] و برخى

علماى اهل سنت[67]،

فرشتگان را موجوداتى مختار و مكلف دانسته اند و البته بر آن اند كه آنان بر اثر

عصمت، از فرمان خدا سرپيچى نمى كنند، بر اين اساس برخى، فرشتگان را شايسته دريافت

پاداش دانسته و گفته اند كه پاداش آنان، بالا رفتن درجات آن ها و نيز سرور و لذت

ناشى از انجام دادن تكليف است.[68] در

برخى احاديث هم طعام فرشتگان، تسبيح و تقديس الهى ذكر شده است.[69]

شمارى ديگر بر اين باورند كه تكاليف فرشتگان از نوع تكوينى است و با اختلاف درجات

آن ها: «و ما مِنّا

اِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعلوم» (صافّات/37،164) تكاليفشان متفاوت است.[70]

برخى بر آن اند كه بيشتر فرشتگان مكلف اند؛ اما عده اى از آنان تكليف ندارند، بلكه

در تسخير فرشتگان مكلف قرار دارند؛ مانند حيوانات كه در تسخير انسان ها هستند.[71]

برخى ديگر اصولا تكليف داشتن فرشتگان را با اين استدلال كه آنان فاقد اختيارند و

راهى جز انجام دادن دستورات الهى ندارند نفى كرده اند.[72]

4.

حيوانات:

آيه 38 انعام/6 حيوانات را امت هايى همانند انسان ها شمرده است: «و ما مِن دابَّة فِى الاَرضِ

ولا طـئِر يَطيرُ بِجَناحَيهِ اِلاّ اُمَمٌ اَمثالُكُم»؛همچنين آيه 5

تكوير/81 از محشور شدن حيوانات وحشى در قيامت سخن به ميان آورده است: «و اِذَا الوُحوشُ حُشِرَت».در

برخى روايات نيز از حشر برخى حيوانات در قيامت و پاداش آنان به سبب برخى از كارها

ياد شده است.[73]

برخى مفسران از اين آيات و احاديث استفاده كرده اند كه حيوانات همانند انسان ها

نوعى تكليف دارند.[74]

برخى از مفسران با استناد به برخى آيات قرآن كه از قدرت فهم برخى حيوانات سخن به

ميان آورده، مانند آيات 18 و 24 نمل/27 و آيه 5 تكوير/81 كه به حشر حيوانات اشاره

دارد، گفته اند كه حيوانات نيز نوعى تكليف دارند كه بر پايه داده هاى غريزى آنان

است؛

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 589

هرچند تكاليف آنان مانند انسان ها نيست[75]؛ اما

ديگران گفته اند كه ثبوت تكليف، منوط به داشتن عقل است و حيوانات چون عقل ندارند،

مكلف نيستند.[76]

برخى نيز بلوغ و عقل را شرط مرحله عالى تكليف دانسته و برآن اند كه حيوانات در حدّ

فهم و شعور خود تكليف دارند و در قيامت بازخواست مى شوند.[77]

5.

جمادات:

در آيه 72 احزاب/33 از عرضه شدن امانت بر آسمان و زمين و كوه ها و امتناع

آن ها از پذيرش آن سخن به ميان آمده است: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَى السَّمـوتِ والاَرضِ والجِبالِ

فَاَبَينَ اَن يَحمِلنَها».مراد از اين امانت* را تكليف الهى دانسته اند.

برخى مخاطب آيه را اهل آسمان و زمين دانسته اند[78]؛ اما عدّه

اى برآن ند كه اين تكاليف بر خود آسمان و زمين و كوه ها عرضه شده است[79]؛

ولى آنان از پذيرش تكاليف امتناع كردند: «فَاَبَينَ اَن يَحمِلنَها».(احزاب/33،72)[80]

شمارى ديگر، اين تعبير را كنايى دانسته و مراد آيه را اين دانسته اند كه اگر آسمان

و زمين و كوه ها عقل و قابليت پذيرش تكاليف را داشتند، به سبب عظمت آن تكاليف از

پذيرش آن ها خوددارى مى كردند؛ ولى انسان آن ها را پذيرفت.[81]

اهداف تكاليف:

برخى از مذاهب كلامى، از جمله اشعريان، هدفمند بودن تكاليف الهى را منكرند

و برآن اند كه جست و جوى غرض براى افعال الهى، از جمله تكاليف، ناممكن و بيهوده و

دست كم امرى بى اهميت است[82]،

براين اساس، برخى از آنان با استناد به ادله اى مانند آيه 54 اعراف/7 كه خلقت و

تكليف كردن را حق خداوند شمرده: «اَلا لَهُ الخَلقُ والاَمرُ» ، تشريع تكاليف را مقتضاى الوهيت

خداوند و عبوديت بنده شمرده و گفته اند: خداوند هرچه بخواهد مى تواند بر بندگان

تكليف كند و ضرورتى ندارد كه تكاليف او داراى حُسن باشد[83]،

حتى شمارى از آنان گفته اند كه تكليف كردن خداوند بندگانش را به امور قبيح يا

امورى كه كيفر اُخروى در پى دارد، جايز است.[84]

در برابر، اماميان و معتزليان، تكاليف الهى را امرى ضرورى[85] و

داراى هدف دانسته[86] و

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 590

برآن اند كه لازمه نفى غرض از تكاليف الهى، عبث بودن افعال خداوند است، در

حالى كه اين امر بر خداوند قبيح است و قرآن كريم نيز آن را مردود شمرده است[87]:«وما خَلَقنَا السَّماءَ

والاَرضَ وما بَينَهُما لـعِبين» (انبياء/21،16)؛ «رَبَّنا ما خَلَقتَ هـذا بـطِلاً»(آل

عمران/3،191)؛ همچنين اينان تشريع تكاليف از سوى خداوند را امرى نيكو دانسته، صدور

تكليف قبيح و مُنكَر را بر خداوند ناروا شمرده اند[88]، چنان كه

آيه 28 اعراف/7 به اين واقعيّت اشاره دارد: «اِنَّ اللّهَ لا يَأمُرُ بِالفَحشاءِ».

بر پايه آموزه هاى قرآنى، عمده ترين اهداف در تكاليف عبارت اند از:

1. جلب

منفعت:

مهم ترين هدف تكاليف الهى منفعت رساندن به بشر[89] و

بهره مند ساختن او از ثواب الهى[90]

است: «و مَن يُعَظِّم

حُرُمـتِ اللّهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ».(حج/22، 30) به نظر مفسران، مراد

از «حُرُمـتِ اللّهِ»اوامر

و نواهى الهى است.[91]

منافع تكاليف الهى گاه دنيوى است و گاه اخروى؛ گاهى براى خود شخص و گاه براى

ديگران سودمند است؛ نمونه آنكه: أ. تكليف الهى حج، هم منافع مادى دارد و هم منافع

معنوى[92]: «واَذِّن فِى النّاسِ

بِالحَجِّ * لِيَشهَدوا مَنـفِعَ لَهُم». (حجّ/22، 27 ـ 28) منافع مادى

حج، سود حاصل از تجارت در ايام حج است[93] و منافع

معنوى آن، عفو و مغفرت الهى و ثواب اُخروى است.[94] ب. روزه،

افزون بر سلامت جسمانى بدن[95]،

موجب تقويت تقواست. (بقره/2، 183)[96] ج.

نماز سبب نزول آرامش بر انسان (رعد/13، 28) و وسيله نيل او به مقامات معنوى و

تكامل است: «اَقِمِ

الصَّلوةَ ... * و مِنَ الَّيلِ فَتَهَجَّد ... عَسى اَن يَبعَثَكَ رَبُّكَ

مَقامـًا مَحمودا».(اسراء/17، 78 ـ 79) د. زكات و انفاق در راه خدا از

يك سو براى فقرا سودمند است (توبه/9، 60) و از سوى ديگر تقرب به خداوند و رحمت

الهى را براى انفاق كننده در پى دارد: «اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم سَيُدخِلُهُمُ اللّهُ فى رَحمَتِهِ».(توبه/9،

99)

2. دفع

ضرر و مفسده:

هدف ديگر تكاليف الهى، دفع مفاسد دنيوى و عذاب هاى اخروى

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 591

است؛ مانند أ. حرمت گوشت خوك، مردار و خون، كه دليل آن نجاست و پليدى و

زيانبار بودن آن هاست: «مَيتَةً

اَو دَمـًا مَسفوحـًا اَو لَحمَ خِنزير فَاِنَّهُ رِجسٌ اَو فِسقـًا». (انعام/6،

145) ب. نهى انسان ها از شرابخوارى و قمار از آن روست كه اين دو عمل مايه دشمنى و

كينه ميان انسان ها و مانع ذكر خدا مى شود: «اِنَّما يُريدُالشَّيطـنُ اَن يوقِعَ بَينَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِ

والمَيسِرِ و يَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ و عَنِ الصَّلوةِ فَهَل اَنتُم

مُنتَهون».(مائده/5، 91) در احاديث نيز زيان هاى پرشمارى براى شراب ذكر

شده است.[97] ج.

فلسفه مهم تشريع نماز، دورى از گناه و كارهاى ناپسند: «اِنَّ الصَّلوةَ تَنهى عَنِ الفَحشاءِ

والمُنكَرِ»(عنكبوت/29، 45) و پاك شدن از گناهان گذشته است (هود/11،

114)، چنان كه در روايات نيز آمده است.[98] د. در آيه

103 توبه/9 پاك شدن انسان از رذايل اخلاقى مانند بخل، از اغراض تكليف زكات دانسته

شده است[99]: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً

تُطَهِّرُهُم و تُزَكّيهِم».انجام دادن تكاليف الهى انسان را از عقاب

اخروى و آتش دوزخ نيز حفظ مى كند. (براى نمونه: نساء/4، 10، 29؛ صفّ/61، 10 ـ 11)

3.

آزمايش مكلفان:

هدف مهم ديگر تشريع تكاليف شرعى، آزمودن انسان هاست[100]: «لِكُلّ جَعَلنا مِنكُم

شِرعَةً و مِنهاجـًا و لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَكُم اُمَّةً وحِدَةً و لـكِن

لِيَبلُوَكُم فى ما ءاتـكُم». (مائده/5، 48) برخى مفسران مراد از «ما ءاتـكُم»را

تكاليف الهى و عبادات دانسته اند.[101] در پرتو

اين آزمايش صفوف مؤمنان از مشركان و منافقان جدا مى شود و بر اساس آن خداوند

منافقان و مشركان را عذاب و مؤمنان را مورد آمرزش خود قرار خواهد داد[102]: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ

عَلَى السَّمـوتِ ... و حَمَلَهَا الاِنسـنُ اِنَّه كانَ ظَـلومـًا جَهولا *

لِيُعَذِّبَ اللّهُ المُنـفِقينَ والمُنـفِقـتِ والمُشرِكينَ والمُشرِكـتِ و

يَتوبَ اللّهُ عَلَى المُؤمِنينَ والمُؤمِنـتِ وكانَ اللّهُ غَفورًا رَحيما».(احزاب/33،

72 ـ 73) به نظر برخى مراد از «الاَمانَةَ»، در اين آيه تكاليف الهى است.[103] در

آياتى ديگر نيز حكمت برخى تكاليف آزمودن مكلفان ذكر شده است؛ مانند حكم تغيير قبله

براى جداسازى فرمانبرداران از نافرمانان (بقره/2، 143) يا جهاد در راه خدا براى

جداسازى افراد شكيبا از ديگران. (آل عمران/3، 142)

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 592

گاه تكاليف امتحانى خداوند براى ارتقاى انسان هاست، چنان كه براى اعطاى

مقام امامت به حضرت ابراهيم(عليه السلام)، وى با تكاليفى آزموده شد: «و اِذِ ابتَلى اِبرهيمَ

رَبُّهُ بِكَلِمـت فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِمامـًا».(بقره/2،

124) مراد از «كلمات» در اين آيه را تكاليف الهى دانسته اند.[104]

برخى مراد از آن را نماز و مناسك حج[105] و شمارى

ديگر مأموريت به ذبح حضرت اسماعيل(عليه السلام) ذكر كرده اند.[106]

4. كيفر

گناهكاران:

برپايه برخى آيات، غرض از تشريع شمارى از تكاليف، مجازات گناهكاران است.

از آن جمله است تحريم برخى خوراكى هاى حلال بر بنى اسرائيل به سبب ارتكاب گناهانى

مانند ظلم به ديگران، رباخوارى و خوردن اموال ديگران: «فَبِظُـلم مِنَ الَّذينَ هادوا حَرَّمنا

عَلَيهِم طَيِّبـت اُحِلَّت لَهُم وبِصَدِّهِم عَن سَبيلِ اللّهِ كَثيرا *

واَخذِهِمُ الرِّبوا وقَد نُهوا عَنهُ واَكلِهِم اَمولَ النّاسِ بِالبـطِـل».(نساء/4،

160 ـ 161؛ نيز انعام/6،146؛ نحل/16، 118) از همين قبيل است مكلف شدن آنان به قتل

يكديگر به سبب ارتداد و انحراف از دين[107]: «اِنَّكُم ظَـلَمتُم

اَنفُسَكُم بِاتِّخاذِكُمُ العِجلَ فَتوبوا اِلى بارِئِكُم فَاقتُلوا اَنفُسَكُم».(بقره/2،

54) از آيات مربوط به احكام كيفرى نيز برمى آيد كه يكى از اغراض تشريع آن ها،

مجازات بزهكاران بوده است؛ مانند احكام مربوط به حد زنا (نور/24،2)، قذف

(نور/24،4) و سرقت: «والسّارِقُ

والسّارِقَةُ فاقطَعوا اَيدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكـلاً مِنَ اللّهِ

واللّهُ عَزيزٌ حَكيم». (مائده/5، 38) تكاليف مربوط به كفارات را نيز

مى توان به نوعى كيفر براى جبران خطا يا گناه انجام گرفته برشمرد؛ مانند كفاره

ظِهار (مجادله/58،3ـ4)، كفاره صيد در حال احرام (مائده/5، 95) و كفاره سوگند

نابجا. (مائده/5،89)

ويژگى هاى تكاليف:

مهم ترين ويژگى هاى تكاليف الهى از ديدگاه قرآن كريم عبارت اند از:

1. در حد

توان بودن تكاليف:

انجام دادن تكليف، همان گونه كه از معناى لغوى آن برمى آيد، نوعى دشوارى

دربردارد؛ ولى خداوند بيش از توان افراد، تكليفى از آنان نمى خواهد: «لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفسًا

اِلاّ وُسعَها» (بقره/2، 286؛ انعام/6، 152؛ اعراف/7، 42)، بر اين اساس

هرگاه تكليفى بيش از توان مكلف بوده يا مشقت زيادى را بر او وارد آورد، آن تكليف

ساقط مى شود؛ مانند سقوط تكليف جهاد از ناتوانان و بيماران (توبه/9،91؛ نيز

فتح/48، 17) يا افرادى كه امكان حضور در جنگ

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 593

ندارند. (توبه/9،92) گاه نيز تكليف دشوار به تكليفى آسان تر تبديل مى شود؛

مانند تشريع تيمم به جاى وضو و غسل براى كسانى كه آب براى آنان ضرر دارد يا تهيه

آن مقدورشان نيست (مائده/5، 6)؛ نيز مانند تبديل روزه ماه رمضان به روزه قضا.

(بقره/2، 185) (=>همين

مقاله، شرايط تكليف، عوامل سقوط يا تبديل تكليف)

افزون بر اين، در شريعت اسلام*، تكاليفى آسان تر از شرايع پيشين مقرر شده اند.

آيه 286 بقره/2 يكى از درخواست هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان را از

خداوند همين امر ذكر مى كند[108]: «رَبَّنا ولا تَحمِل عَلَينا

اِصرًا كَما حَمَلتَهُ عَلَى الَّذينَ مِن قَبلِنا». در آيه 157

اعراف/7 آمده كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) برخى تكاليف دشوار امت هاى گذشته

را از عهده مسلمانان برداشت[109]: «و يَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم

والاَغلـلَ الَّتى كانَت عَلَيهِم». يكى از اين تكاليف، تحريم برخى

خوردنى ها در پى ارتكاب برخى از گناهان بود[110]: «فَبِظُـلم مِنَ الَّذينَ

هادوا حَرَّمنا عَلَيهِم طَيِّبـت اُحِلَّت لَهُم»(نساء/4، 160؛ نيز

انعام/6، 146 و نحل/16، 118)؛ نيز مشروط بودن پذيرش توبه آنان به كشتن يكديگر در

برخى موارد.[111](بقره/2،54)

در احاديث متعدد از تفاوت تكاليف مسلمانان با پيروان شرايع ديگر ياد شده است؛ مثلا

حديث معروف «رفع»، كارهاى بسيارى را بر مسلمانان مباح مى داند؛ مانند آنچه از روى

خطا، فراموشى، جهل يا در حال اكراه يا اضطرار صورت گيرد.[112]

2.

اشتراك تكليف:

بر پايه «قاعده اشتراك» در فقه اسلامى، بيشتر تكاليف الهى ميان اصناف

گوناگون مكلفان مشترك است.[113] مهم ترين

مصاديق اشتراك تكاليف عبارت اند از:

أ. اشتراك زنان و مردان:

اكثريت قريب به اتفاق تكاليف الهى ميان مردان و زنان مشترك است. اين امر

از آياتى از قرآن كه مردان و زنان را به طور مشترك مخاطب برخى تكاليف دانسته

استفاده مى شود؛ مانند آيه 35 احزاب/33: «اِنَّ المُسلِمينَ والمُسلِمـتِ والمُؤمِنينَ والمُؤمِنـتِ والقـنِتينَ

والقـنِتـتِ والصّـدِقينَ والصّـدِقـتِ والصّـبِرينَ والصّـبِرتِ والخـشِعينَ

والخـشِعـتِ والمُتَصَدِّقينَ والمُتَصَدِّقـتِ والصـّـئِمينَ والصـّـئِمـتِ

والحـفِظينَ فُروجَهُم والحـفِظـتِ والذّكِرينَ اللّهَ كَثيرًا والذّكِرتِ اَعَدَّ

اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً و اَجرًا عَظيمـا»؛همچنين بسيارى از عناوين

قرآنى كه مخاطب آن مردان

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 594

هستند همچون «يـاَيُّهَا

الَّذينَ ءامَنوا» (بقره/2، 104، 153، 172 و ...)[114]

شامل زنان نيز مى شوند[115] و كاربرد

الفاظ مذكر در اين قبيل موارد از باب تغليب است.[116]

ب. اشتراك مخاطبان و غير مخاطبان:

هرچند بيشتر تكاليف مذكور در قرآن و احاديث خطاب به حاضران صادر شده اند؛

ولى ديگران نيز در اين تكاليف شريك اند.[117] در اين باره

به آيات متعددى از قرآن استدلال شده است؛ مانند آيه 19 انعام/6 كه در آن انذار

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) حاضران و نيز همه كسانى را كه تكاليف الهى به

آنان مى رسد دربرمى گيرد:[118] «و اوحِىَ اِلَىَّ هـذا

القُرءانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ ومَن بَلَغَ» ؛ نيز آيه 1 فرقان/25 كه

پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) را انذار دهنده همه جهانيان مى شناساند: «لِيَكونَ لِلعــلَمينَ

نَذيرا».در احاديث گوناگون نيز بر اشتراك جهانيان در تكاليف تأكيد شده

است؛ مانند اينكه پيامبر(صلى الله عليه وآله) خود را فرستاده خداوند براى همه

جهانيان دانست[119] و

حلال و حرام شريعت خود را حلال و حرام ابدى شمرد.[120] در

احاديث ديگرى نيز اين معنا آمده است.[121]

ج . اشتراك معصوم با غير معصوم:

معصومان(عليهم السلام) هرچند به درجه برين كمال رسيده اند؛ ولى در مكلف

بودن به تكاليف شرعى با ديگران شريك اند. اين مطلب از آيات متعددى استفاده مى شود؛

مانند آياتى كه پيامبران را مخاطب برخى تكاليف قرار داده (آل عمران/3،161؛

احزاب/33،50) يا از حبط اعمال آنان در صورت شرك ورزيدن خبر داده (انعام/6،83 ـ 88)

يا از بازخواست رسولان الهى در قيامت نسبت به انجام وظيفه خود ياد كرده اند.[122] (اعراف/7،6)

در مقابل، برخى گفته اند: هدف از تكليف، رسيدن به كمال است و پيامبران چون

به كمال رسيده اند از انجام تكليف بى نيازند.[123] اين

نظريه مردود است، زيرا اولا با آيات قرآن در تضاد است. ثانياً مكلف نبودن پيامبران

به تكاليف مربوط به معاملات و قوانين دنيوى، موجب فساد و اختلال

دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،

صفحه 595

نظم جامعه، و مكلف نبودن آنان به تكاليف عبادى سبب تخلف ملكات فاضله آنان

از آثارش مى گردد.[124]

همچنين اگر دليلى خاص بر اختصاص تكليفى به معصوم نباشد، ديگر مكلفان نيز

در تكاليفى كه مخاطب آن معصومان هستند شريك اند. مستند اين مدعا آيه 21 احزاب/33

است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را الگوى همه مسلمانان معرفى كرده است: «لَقَد كانَ لَكُم فى رَسولِ

اللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ»،زيرا الگو بودن آن حضرت هنگامى صادق است كه

انجام دادن تكاليف پيامبر براى ديگران نيز مشروع باشد.[125]

د. اشتراك كفار با مسلمانان و اشتراك عالم و جاهل (=>
/ 1