بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تكليف : طلب انجام دادن يا پرهيز ازكارى از جانب شارعتكليف از ريشه «ك ـ ل ـ ف» و در لغت به معناى درخواست يا امر كردن كسى بهانجام دادن كارى دشوار است.[1] درمنابع كلامى و فقهى، معانى اصطلاحى مختلفى براى آن آمده است. برخى آن را ارادهمريد (شارع) نسبت به امر مشقت آميز تعريف كرده اند.[2]شمارى آن را طلب كردن امرى مشقت آور از سوى شارع[3] يا شخصيتىبرتر[4]دانسته اند. برخى نيز تكليف را دستور كسى كه اطاعت او واجب است، دانسته اند.[5] بهكسى كه تكليف از او صادر مى شود «مكلِّف» و كسى كه تكليف را انجام مى دهد«مكلَّف»، و كارى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 582كه تكليف به آن تعلق مى گيرد «مكلَّفٌ به» گويند.[6]تكاليف را از جهت منشأ صدور، دو قسم كرده اند: تكاليف شرعى (سمعى) و تكاليف عقلى.[7]تكاليف شرعى از جانب شريعت براى افراد مقرر مى شود؛ ولى تكاليف عقلى تكاليفى اندكه انسان به كمك عقل و قوه تفكر آن ها را درمى يابد.[8]«مكلف به» نيز گاهى از قبيل علم و اعتقاد و از افعال قلب (جوانح) است؛ مانند علم واعتقاد به توحيد و معاد، و گاهى عمل خارجى (جوارح) است، مانند اقامه نماز و گرفتنروزه.[9]كسانى كه تكليف را در بردارنده مفهوم الزام دانسته اند، آن را تنها شامل تكاليف واوامر وجوبى و تحريمى مى دانند[10]؛اما به نظر برخى ديگر، تكليف شامل مستحبات و مكروهات نيز مى شود، زيرا در اين دوقسم نيز شارع عمل مشقت آور را از مكلف خواسته است؛ هرچند الزامى در انجام دادن ياترك آن وجود ندارد.[11]برخى نيز برآن اند كه عنوان تكليف، همه احكام الهى، حتى اباحه را هم شامل مى شود.[12]تعبير فقها درباره احكام شرعى كه از آن به «احكام تكليفى پنج گانه» ياد مى كنند[13] نيزحاكى از آن است كه تكليف در نظر آنان مفهومى عام و وسيع دارد.در قرآن از تكليف با واژگان و تعابير مختلفى ياد شده است؛ از جمله:1.«تكليف» و مشتقات آن كه 8 بار در قرآن به كار رفته و در بيشتر موارد، به معناىتكليف اصطلاحى است؛ مانند «لاتُكَلَّفُ نَفْسٌ إلاّ وُسْعَها». (بقره/2، 233 و 286؛ نيز انعام/6،152؛ اعراف /7،42؛ مؤمنون/23،62؛ طلاق/65، 7)2.«حدود الله» كه به معناى اوامر و نواهى الهى[14] يا خصوصواجبات[15] ياتنها محرمات[16]دانسته شده است. تعبير «حدود اللّه» درباره تكاليف الهى از آن روست كه اين احكاماز مقررات و قوانين غير الهى متمايزاند[17] يا از آنجهت كه عبور و پيشروى مكلف از مرز اين تكاليف جايز دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 583نيست.[18] اينتعبير بارها در قرآن تكرار شده است؛ مانند: «و مَن يَتَعَدَّ حُدودَ اللّه».(بقره/2، 229 ـ 230؛ نيزنساء/4، 13 ـ 14؛ توبه/9،112)3.«حكم»* و مشتقات آن كه در قرآن پرشمار آمده و در برخى آيات شامل تكاليف شرعى نيزمى شود[19]؛مانند «اِنِ الحُكمُاِلاّ لِلّهِ».(انعام/6،57؛ يوسف/12، 40، 67 و...)4.«حُرُمات اللّه» به معناى آنچه خداوند حرام كرده؛ يعنى محرمات[20] يامطلق اوامر و نواهى است؛ مانند[21]«و مَن يُعَظِّم حُرُمـتِاللّهِ ...». (حجّ/22،30)5. «شعائراللّه»كه يكى از معانى آن، تكاليف و اوامر و نواهى الهى است[22]؛مانند «لاتُحِلّواشَعـئِرَ اللّهِ...».(مائده/5،2؛ نيز حج/ 22،32)6. «الامانة»كه برخى مراد از آن را در آيه «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ...» (احزاب/33،72؛ نيز انفال/8،27)تكاليف الهى دانسته اند.[23]در قرآن كريم مباحث متعددى درباره تكليف مطرح شده است؛ مانند خاستگاهتكليف، اصناف مكلفان، ضرورت و اهداف تكليف، ويژگى هاى تكليف، شرايط تكليف، عواملسقوط تكليف و پيامدهاى ترك تكليف.منشأ تكليف:منشأ اصلى تكاليف خداوند است[24]: «اِنِ الحُكمُ اِلاّ لِلّهِ».(انعام/6،57؛ نيز يوسف/12،40، 67) اين نكته را از آيات پرشمارى مى توان استفادهكرد؛ مانند آياتى كه خداوند را تكليف كننده شمرده است: «لايُكَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها»(بقره/2، 286؛ انعام/6، 152؛ اعراف/7، 42)؛ نيز آياتى كه از بيان حكم از سوىخداوند سخن به ميان آورده: «قُلِاللّهُ يُفتيكُم فِى الكَلــلَةِ» (نساء/4، 176) و آياتى كه حلال* وحرام* قرار دادن اشيا را تنها با اجازه خداوند روا شمرده است: «فَجَعَلتُم مِنهُ حَرامـًا وحَلـلاً قُلءاللّهُ اَذِنَ لَكُم اَم عَلَى اللّهِ تَفتَرون»(يونس/10،59)؛ «اَتلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمعَلَيكُم».(انعام/6،151) وظيفه رسولان الهى ابلاغ اين تكاليف به بشر وتبيين آن هاست: «ما عَلَىالرَّسولِ اِلاَّالبَلـغ» (مائده/5،99؛ نيز نور/24،54؛ عنكبوت/29، 18؛شورى /42،48)؛ «و اَنزَلنااِلَيكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَيهِم»(نحل/16،44، 64)، بنابراين، تكاليفى نيز كه در احاديث اسلامى ـ اعم از روايات نبوى و اهل بيت(عليهمالسلام) ـ براى مسلمانان بيان شده، از جانب دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 584خداوند و سخن وحى است، چنان كه اهل بيت(عليهم السلام) خود يادآور شده اند.[25]افزون بر تكاليفى كه در قرآن و احاديث مقرر شده و تكاليف شرعى يا سمعىخوانده مى شوند، درباره اينكه آيا عقل نيز مى تواند منبع تكليف باشد يا خير،ديدگاه هاى متفاوتى در ميان علماى اسلامى مطرح است. برخى برآن اند كه عقل نيز قادربه ادراك برخى تكاليف است و انسان ها بايد از تكاليف عقلى هم پيروى كنند.[26] ازجمله شواهد اين ديدگاه، آياتى اند كه در آن ها انسان ها به تعقل فرمان داده شده اند؛مانند «قَد بَيَّنّالَكُمُ الأيـتِ اِن كُنتُم تَعقِلون»(آل عمران/3، 118؛ نيز بقره/2، 73،76، 242)؛ همچنين آياتى كه برخى انسان ها را به سبب ترك تعقل نكوهش مى كنند؛ مانند«اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَاللّهِ ... الَّذينَ لايَعقِلون»(انفال/8،22؛ يونس/10،42، 100؛زمر/39،43)، از اين رو اينان معتقدند كسانى كه دعوت پيامبران الهى به آنان نرسيدهاست، مكلف به تكاليف عقلى اند و در برابر انجام دادن يا ترك آن مستحق پاداش يامجازات مى شوند.[27]از ميان فرق كلامى، معتزليان و اماميان نيز به حسن و قبح عقلى قائل اند وبرآن اند كه عقل قادر است حسن و قبح برخى امور، مانند راستگويى و دروغگويى راادراك كند، هرچند نسبت به ادراك حسن و قبح برخى امور ديگر، همچون عبادات، ناتواناست.[28]برخى از علماى امامى بر آن اند كه تكاليفى مانند وجوب اطاعت* از خدا و پيامبر(صلىالله عليه وآله) احكامى عقلى به شمار مى روند و آيات قرآنى مربوط به آن، مانند: «اَطيعُوا اللّهَ و اَطيعُواالرَّسول»(نساء/4، 59؛ نيز مائده/5،92؛ نور/24،54؛ محمّد/47، 33) درواقع تكليفى ارشادى و تأكيدى بر حكم عقل است؛ نه اينكه متضمن تكليفى جديد و حكمىتأسيسى باشد.[29]برخى از آنان تكاليف عقلى را نيز به گونه اى حكمى شرعى دانسته اند؛ با اين استدلالكه شارع خود يكى از عقلا، بلكه رئيس آن هاست، از اين رو هر آنچه عقل بدان حكم كندحكم شرع نيز خواهد بود.[30]در برابر، برخى با استناد به برخى آيات كه عذاب بدكاران را منوط بهفرستادن پيامبران الهى دانسته: «و ما كُنّا مُعَذِّبينَ حَتّى نَبعَثَ رَسولا»(اسراء/17، 15؛نيز آيات 134 طه/20، 47؛ 59 قصص/28) و نيز آياتى كه مسلمانان را به پيروى كردن ازدستورهاى قرآن فرمان داده (مانند آيات 155 ـ 157 انعام/6،) گفته اند: انسان هاتنها به دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 585تكاليفى كه از سوى پيامبران الهى ابلاغ شده مكلف اند و در برابر عصيان آن هامسئول اند نه به تكاليف عقلى.[31]برخى از فرق اسلامى، از جمله اشاعره، نيز حسن و قبح امور را تنها از ناحيه شارع دانستهو معتقدند كه عقل قادر به ادراك حسن و قبح امور و تشخيص تكاليف نيست.[32]در نقد اين ديدگاه مى توان گفت كه اولا واژه «رسول» در آياتى همچون آيه 15اسراء/17 عام است و افزون بر پيامبران الهى، شامل رسول باطنى، يعنى عقل، نيز مى شود.[33] دراحاديث نيز از عقل به عنوان رسول حق[34] و حجتباطنى خداوند ياد شده است.[35]ثانياً مراد از «رسول» مى تواند تكليف[36] يا حجتالهى[37]باشد، در نتيجه شامل تكليف عقلى نيز مى شود. ثالثاً اگر مراد از «رسول» صرفاًپيامبران الهى باشد، مقصود آيه امور يا تكاليفى است كه عقل راهى براى ادراك وشناخت آن ها ندارد نه همه تكاليف.[38]اقسام مكلفان:در آيات متعدد از برخى وظايف كه خداوند آن را بر خود مقرر كرده، ياد شدهاست، مانند رحمت بر بندگان و آمرزش آنان در صورت توبه و جبران گذشته (انعام/6،54)، روزى دادن همه جنبندگان: «و ما مِن دابَّة فِى الاَرضِ اِلاّ عَلَى اللّهِ رِزقُها»(هود/11،6)و يارى كردن انسان هاى مؤمن (روم/30، 47)؛ ولى به نظر بسيارى از مفسران اين مواردرا نمى توان از مصاديق تكليف مصطلح دانست، بلكه اين ها تفضل الهى نسبت به بندگاناست[39]؛ولى شمارى از مفسران و محققان از اين امور به وظايفى كه خداوند بر خود واجب كردهيا تكاليف خداوند تعبير كرده اند.[40] درروايات[41] وادعيه[42] نيزاز واجب بودن برخى امور بر خداوند ياد شده است. بر اساس ديدگاه نخست، اصناف مكلفانيا موجوداتى كه احتمال تكليف در مورد آن ها داده شده بر پايه قرآن و منابع اسلامىعبارت اند از:1. انسانها:انسان اصلى ترين مخاطب دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 586تكاليف الهى است. در آيه 72 احزاب/33 از عرضه شدن امانت الهى بر آسمان وزمين و كوه ها سخن به ميان آمده و گفته شده كه آنان از پذيرش امانت امتناع كردند؛ولى انسان آن را پذيرفت: «اِنّاعَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَى السَّمـوتِ والاَرضِ والجِبالِ فَاَبَينَ اَنيَحمِلنَها واَشفَقنَ مِنها وحَمَلَهَا الاِنسـن».مراد از اين «امانت»،به نظر برخى از مفسران، تكاليف الهى است.[43] در برخىاحاديث نيز مراد از آن، امامت و ولايت دانسته شده[44]كه اعتقادبه آن از بارزترين مصاديق تكليف انسان است.[45] در آياتمتعدد ديگر نيز از برخى تكاليف اعتقادى و عملى انسان ها ياد شده است؛ مانند اعتقادبه خدا، پيامبران الهى، كتب آسمانى، فرشتگان و روز جزا (نساء/4،136)، پرستش خداوند(بقره/2،21)، اقامه نماز (بقره/2،43، 83 و 110)، پرداخت زكات (نساء/4،77) و خمس(انفال/8،41) و روزه گرفتن. (بقره/2، 183 و 196) درباره اينكه از ميان اين تكاليف،اولين تكليف انسان كدام است، آراى علما گونه گون است[46]؛برخى، تكاليف شرعى (عملى) را متأخر از معرفت خداوند و توحيد شمرده و عده اى آن هارا همعرض دانسته اند.[47]2.جنيان:جنيان موجوداتى با شعور و اراده[48] و درانتخاب راه نيكى و بدى مختارند، ازين رو همانند انسان ها مكلف به شمار مى روند.[49]مستند اين ديدگاه، آيات پرشمار قرآنى است؛ مانند آيه 56 ذاريات/51 كه هدف از خلقتجن را همانند انسان ها عبادت خدا دانسته است[50]: «ما خَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَاِلاّ لِيَعبُدون».برخى، مفاد واژه «لِيَعبُدون»را امر كردن آنان بهعبادت[51] يامطلق امر و نهى* و تكليف[52]دانسته اند. در آيه 29 احقاف/46، مأمور شدن گروهى از جنيان براى شنيدن آيات قرآناز پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) و تبليغ آن در ميان همنوعان خود مطرح شده است: «و اِذ صَرَفنا اِلَيكَنَفَرًا مِنَ الجِنِّ يَستَمِعونَ القُرءانَ فَلَمّا حَضَروهُ قالوا اَنصِتوافَلَمّا قُضِىَ و لَّوا اِلى قَومِهِم مُنذِرين».مفسران از اين آيهمكلف بودن جنيان[53] ومأمور بودن پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) براى هدايت دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 587آنان را استفاده كرده اند.[54] اينمطلب از آياتى ديگر نيز استفاده مى شود؛ از جمله آياتى كه از وجود افراد مؤمن وفاسق در ميان جنيان خبر داده (جنّ/72،14) يا جنيان را به ورود در جهنم تهديد كرده(اعراف/7،179؛ هود/11،119) يا از محشور شدن آن ها در قيامت سخن به ميان آورده(انعام/6،128؛ صافّات/37، 158) يا از اقرار آنان به گناه خويش (انعام/6،130) ياعذاب شدن جنيان در قيامت ياد كرده است. (الرحمن/55،35) برخى مفسران از آيه 30احقاف/46: «قالوايـقَومَنا اِنّا سَمِعنا كِتـبـًا... يَهدى اِلَى الحَقِّ و اِلى طَريق مُستَقيم»استفادهكرده اند كه جنيان افزون بر اصول دين، به فروع دين نيز مكلف اند، زيرا مراد از «الحَق»اصول دين ومراد از «طَريقمُستَقيم» فروع دين و احكام عملى است.[55] در احاديثاسلامى نيز از پيمان گرفتن پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از جنيان درباره به جاآوردن برخى عبادات، همچون نماز، روزه، حج و جهاد ياد شده است.[56]شمارى از مفسران از آيات و روايات مذكور استفاده كرده اند كه تكليف جنيانهمانند تكليف انسان هاست[57]؛اما عده اى ديگر برآن اند كه جنيان در اصل تكليف با انسان ها مشترك اند؛ ليكن نوعتكليف آن ها متفاوت است.[58]شمارى ديگر، اصولا تكليف داشتن جنيان را نفى كرده و گفته اند كه اگر آنان مكلفبودند، پيامبرى از جنس خود داشتند، زيرا از آيه 4 ابراهيم/14: «و ما اَرسَلنا مِن رَسول اِلاّ بِلِسانِقَومِهِ»چنين برداشت مى شود.[59] با وجوداين، هرچند برخى مفسران، پيامبران جنيان را همان پيامبران انسان ها دانسته اند[60]؛اما عده اى با استناد به آياتى مانند آيه 130 انعام/6: «يـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم يَأتِكُمرُسُلٌ مِنكُم يَقُصّونَ عَلَيكُم ءايـتى»برآن اند كه جنيان نيزپيامبرانى از جنس خودشان دارند.[61]ديدگاه هاى ديگرى نيز در اين باره مطرح شده اند.[62]3.فرشتگان:به استناد آيه 6 تحريم /66، كه «عصيان نكردن» در برابر فرمان الهى را ازويژگى هاى فرشتگان شمرده:«لايَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم و يَفعَلونَ ما يُؤمَرون»،و آيات مشابه ونيز برخى روايات، مانند رواياتى كه در آن ها از ايمان فرشتگان به خداوند[63]يادشده، يا از عبادت، دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 588سجده و ركوع آنان در برابر خدا[64] و نيزطواف آنان بر گرد بيت المعمور[65] سخنبه ميان آمده است، شمارى از عالمان شيعه[66] و برخىعلماى اهل سنت[67]،فرشتگان را موجوداتى مختار و مكلف دانسته اند و البته بر آن اند كه آنان بر اثرعصمت، از فرمان خدا سرپيچى نمى كنند، بر اين اساس برخى، فرشتگان را شايسته دريافتپاداش دانسته و گفته اند كه پاداش آنان، بالا رفتن درجات آن ها و نيز سرور و لذتناشى از انجام دادن تكليف است.[68] دربرخى احاديث هم طعام فرشتگان، تسبيح و تقديس الهى ذكر شده است.[69]شمارى ديگر بر اين باورند كه تكاليف فرشتگان از نوع تكوينى است و با اختلاف درجاتآن ها: «و ما مِنّااِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعلوم» (صافّات/37،164) تكاليفشان متفاوت است.[70]برخى بر آن اند كه بيشتر فرشتگان مكلف اند؛ اما عده اى از آنان تكليف ندارند، بلكهدر تسخير فرشتگان مكلف قرار دارند؛ مانند حيوانات كه در تسخير انسان ها هستند.[71]برخى ديگر اصولا تكليف داشتن فرشتگان را با اين استدلال كه آنان فاقد اختيارند وراهى جز انجام دادن دستورات الهى ندارند نفى كرده اند.[72]4.حيوانات:آيه 38 انعام/6 حيوانات را امت هايى همانند انسان ها شمرده است: «و ما مِن دابَّة فِى الاَرضِولا طـئِر يَطيرُ بِجَناحَيهِ اِلاّ اُمَمٌ اَمثالُكُم»؛همچنين آيه 5تكوير/81 از محشور شدن حيوانات وحشى در قيامت سخن به ميان آورده است: «و اِذَا الوُحوشُ حُشِرَت».دربرخى روايات نيز از حشر برخى حيوانات در قيامت و پاداش آنان به سبب برخى از كارهاياد شده است.[73]برخى مفسران از اين آيات و احاديث استفاده كرده اند كه حيوانات همانند انسان هانوعى تكليف دارند.[74]برخى از مفسران با استناد به برخى آيات قرآن كه از قدرت فهم برخى حيوانات سخن بهميان آورده، مانند آيات 18 و 24 نمل/27 و آيه 5 تكوير/81 كه به حشر حيوانات اشارهدارد، گفته اند كه حيوانات نيز نوعى تكليف دارند كه بر پايه داده هاى غريزى آناناست؛ دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 589هرچند تكاليف آنان مانند انسان ها نيست[75]؛ اماديگران گفته اند كه ثبوت تكليف، منوط به داشتن عقل است و حيوانات چون عقل ندارند،مكلف نيستند.[76]برخى نيز بلوغ و عقل را شرط مرحله عالى تكليف دانسته و برآن اند كه حيوانات در حدّفهم و شعور خود تكليف دارند و در قيامت بازخواست مى شوند.[77]5.جمادات:در آيه 72 احزاب/33 از عرضه شدن امانت بر آسمان و زمين و كوه ها و امتناعآن ها از پذيرش آن سخن به ميان آمده است: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَى السَّمـوتِ والاَرضِ والجِبالِفَاَبَينَ اَن يَحمِلنَها».مراد از اين امانت* را تكليف الهى دانسته اند.برخى مخاطب آيه را اهل آسمان و زمين دانسته اند[78]؛ اما عدّهاى برآن ند كه اين تكاليف بر خود آسمان و زمين و كوه ها عرضه شده است[79]؛ولى آنان از پذيرش تكاليف امتناع كردند: «فَاَبَينَ اَن يَحمِلنَها».(احزاب/33،72)[80]شمارى ديگر، اين تعبير را كنايى دانسته و مراد آيه را اين دانسته اند كه اگر آسمانو زمين و كوه ها عقل و قابليت پذيرش تكاليف را داشتند، به سبب عظمت آن تكاليف ازپذيرش آن ها خوددارى مى كردند؛ ولى انسان آن ها را پذيرفت.[81]اهداف تكاليف:برخى از مذاهب كلامى، از جمله اشعريان، هدفمند بودن تكاليف الهى را منكرندو برآن اند كه جست و جوى غرض براى افعال الهى، از جمله تكاليف، ناممكن و بيهوده ودست كم امرى بى اهميت است[82]،براين اساس، برخى از آنان با استناد به ادله اى مانند آيه 54 اعراف/7 كه خلقت وتكليف كردن را حق خداوند شمرده: «اَلا لَهُ الخَلقُ والاَمرُ» ، تشريع تكاليف را مقتضاى الوهيتخداوند و عبوديت بنده شمرده و گفته اند: خداوند هرچه بخواهد مى تواند بر بندگانتكليف كند و ضرورتى ندارد كه تكاليف او داراى حُسن باشد[83]،حتى شمارى از آنان گفته اند كه تكليف كردن خداوند بندگانش را به امور قبيح ياامورى كه كيفر اُخروى در پى دارد، جايز است.[84]در برابر، اماميان و معتزليان، تكاليف الهى را امرى ضرورى[85] وداراى هدف دانسته[86] و دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 590برآن اند كه لازمه نفى غرض از تكاليف الهى، عبث بودن افعال خداوند است، درحالى كه اين امر بر خداوند قبيح است و قرآن كريم نيز آن را مردود شمرده است[87]:«وما خَلَقنَا السَّماءَوالاَرضَ وما بَينَهُما لـعِبين» (انبياء/21،16)؛ «رَبَّنا ما خَلَقتَ هـذا بـطِلاً»(آلعمران/3،191)؛ همچنين اينان تشريع تكاليف از سوى خداوند را امرى نيكو دانسته، صدورتكليف قبيح و مُنكَر را بر خداوند ناروا شمرده اند[88]، چنان كهآيه 28 اعراف/7 به اين واقعيّت اشاره دارد: «اِنَّ اللّهَ لا يَأمُرُ بِالفَحشاءِ».بر پايه آموزه هاى قرآنى، عمده ترين اهداف در تكاليف عبارت اند از:1. جلبمنفعت:مهم ترين هدف تكاليف الهى منفعت رساندن به بشر[89] وبهره مند ساختن او از ثواب الهى[90]است: «و مَن يُعَظِّمحُرُمـتِ اللّهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ».(حج/22، 30) به نظر مفسران، مراداز «حُرُمـتِ اللّهِ»اوامرو نواهى الهى است.[91]منافع تكاليف الهى گاه دنيوى است و گاه اخروى؛ گاهى براى خود شخص و گاه براىديگران سودمند است؛ نمونه آنكه: أ. تكليف الهى حج، هم منافع مادى دارد و هم منافعمعنوى[92]: «واَذِّن فِى النّاسِبِالحَجِّ * لِيَشهَدوا مَنـفِعَ لَهُم». (حجّ/22، 27 ـ 28) منافع مادىحج، سود حاصل از تجارت در ايام حج است[93] و منافعمعنوى آن، عفو و مغفرت الهى و ثواب اُخروى است.[94] ب. روزه،افزون بر سلامت جسمانى بدن[95]،موجب تقويت تقواست. (بقره/2، 183)[96] ج.نماز سبب نزول آرامش بر انسان (رعد/13، 28) و وسيله نيل او به مقامات معنوى وتكامل است: «اَقِمِالصَّلوةَ ... * و مِنَ الَّيلِ فَتَهَجَّد ... عَسى اَن يَبعَثَكَ رَبُّكَمَقامـًا مَحمودا».(اسراء/17، 78 ـ 79) د. زكات و انفاق در راه خدا ازيك سو براى فقرا سودمند است (توبه/9، 60) و از سوى ديگر تقرب به خداوند و رحمتالهى را براى انفاق كننده در پى دارد: «اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم سَيُدخِلُهُمُ اللّهُ فى رَحمَتِهِ».(توبه/9،99)2. دفعضرر و مفسده:هدف ديگر تكاليف الهى، دفع مفاسد دنيوى و عذاب هاى اخروى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 591است؛ مانند أ. حرمت گوشت خوك، مردار و خون، كه دليل آن نجاست و پليدى وزيانبار بودن آن هاست: «مَيتَةًاَو دَمـًا مَسفوحـًا اَو لَحمَ خِنزير فَاِنَّهُ رِجسٌ اَو فِسقـًا». (انعام/6،145) ب. نهى انسان ها از شرابخوارى و قمار از آن روست كه اين دو عمل مايه دشمنى وكينه ميان انسان ها و مانع ذكر خدا مى شود: «اِنَّما يُريدُالشَّيطـنُ اَن يوقِعَ بَينَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِوالمَيسِرِ و يَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ و عَنِ الصَّلوةِ فَهَل اَنتُممُنتَهون».(مائده/5، 91) در احاديث نيز زيان هاى پرشمارى براى شراب ذكرشده است.[97] ج.فلسفه مهم تشريع نماز، دورى از گناه و كارهاى ناپسند: «اِنَّ الصَّلوةَ تَنهى عَنِ الفَحشاءِوالمُنكَرِ»(عنكبوت/29، 45) و پاك شدن از گناهان گذشته است (هود/11،114)، چنان كه در روايات نيز آمده است.[98] د. در آيه103 توبه/9 پاك شدن انسان از رذايل اخلاقى مانند بخل، از اغراض تكليف زكات دانستهشده است[99]: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةًتُطَهِّرُهُم و تُزَكّيهِم».انجام دادن تكاليف الهى انسان را از عقاباخروى و آتش دوزخ نيز حفظ مى كند. (براى نمونه: نساء/4، 10، 29؛ صفّ/61، 10 ـ 11)3.آزمايش مكلفان:هدف مهم ديگر تشريع تكاليف شرعى، آزمودن انسان هاست[100]: «لِكُلّ جَعَلنا مِنكُمشِرعَةً و مِنهاجـًا و لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَكُم اُمَّةً وحِدَةً و لـكِنلِيَبلُوَكُم فى ما ءاتـكُم». (مائده/5، 48) برخى مفسران مراد از «ما ءاتـكُم»راتكاليف الهى و عبادات دانسته اند.[101] در پرتواين آزمايش صفوف مؤمنان از مشركان و منافقان جدا مى شود و بر اساس آن خداوندمنافقان و مشركان را عذاب و مؤمنان را مورد آمرزش خود قرار خواهد داد[102]: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَعَلَى السَّمـوتِ ... و حَمَلَهَا الاِنسـنُ اِنَّه كانَ ظَـلومـًا جَهولا *لِيُعَذِّبَ اللّهُ المُنـفِقينَ والمُنـفِقـتِ والمُشرِكينَ والمُشرِكـتِ ويَتوبَ اللّهُ عَلَى المُؤمِنينَ والمُؤمِنـتِ وكانَ اللّهُ غَفورًا رَحيما».(احزاب/33،72 ـ 73) به نظر برخى مراد از «الاَمانَةَ»، در اين آيه تكاليف الهى است.[103] درآياتى ديگر نيز حكمت برخى تكاليف آزمودن مكلفان ذكر شده است؛ مانند حكم تغيير قبلهبراى جداسازى فرمانبرداران از نافرمانان (بقره/2، 143) يا جهاد در راه خدا براىجداسازى افراد شكيبا از ديگران. (آل عمران/3، 142)دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 592گاه تكاليف امتحانى خداوند براى ارتقاى انسان هاست، چنان كه براى اعطاىمقام امامت به حضرت ابراهيم(عليه السلام)، وى با تكاليفى آزموده شد: «و اِذِ ابتَلى اِبرهيمَرَبُّهُ بِكَلِمـت فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِمامـًا».(بقره/2،124) مراد از «كلمات» در اين آيه را تكاليف الهى دانسته اند.[104]برخى مراد از آن را نماز و مناسك حج[105] و شمارىديگر مأموريت به ذبح حضرت اسماعيل(عليه السلام) ذكر كرده اند.[106]4. كيفرگناهكاران:برپايه برخى آيات، غرض از تشريع شمارى از تكاليف، مجازات گناهكاران است.از آن جمله است تحريم برخى خوراكى هاى حلال بر بنى اسرائيل به سبب ارتكاب گناهانىمانند ظلم به ديگران، رباخوارى و خوردن اموال ديگران: «فَبِظُـلم مِنَ الَّذينَ هادوا حَرَّمناعَلَيهِم طَيِّبـت اُحِلَّت لَهُم وبِصَدِّهِم عَن سَبيلِ اللّهِ كَثيرا *واَخذِهِمُ الرِّبوا وقَد نُهوا عَنهُ واَكلِهِم اَمولَ النّاسِ بِالبـطِـل».(نساء/4،160 ـ 161؛ نيز انعام/6،146؛ نحل/16، 118) از همين قبيل است مكلف شدن آنان به قتليكديگر به سبب ارتداد و انحراف از دين[107]: «اِنَّكُم ظَـلَمتُماَنفُسَكُم بِاتِّخاذِكُمُ العِجلَ فَتوبوا اِلى بارِئِكُم فَاقتُلوا اَنفُسَكُم».(بقره/2،54) از آيات مربوط به احكام كيفرى نيز برمى آيد كه يكى از اغراض تشريع آن ها،مجازات بزهكاران بوده است؛ مانند احكام مربوط به حد زنا (نور/24،2)، قذف(نور/24،4) و سرقت: «والسّارِقُوالسّارِقَةُ فاقطَعوا اَيدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكـلاً مِنَ اللّهِواللّهُ عَزيزٌ حَكيم». (مائده/5، 38) تكاليف مربوط به كفارات را نيزمى توان به نوعى كيفر براى جبران خطا يا گناه انجام گرفته برشمرد؛ مانند كفارهظِهار (مجادله/58،3ـ4)، كفاره صيد در حال احرام (مائده/5، 95) و كفاره سوگندنابجا. (مائده/5،89)ويژگى هاى تكاليف:مهم ترين ويژگى هاى تكاليف الهى از ديدگاه قرآن كريم عبارت اند از:1. در حدتوان بودن تكاليف:انجام دادن تكليف، همان گونه كه از معناى لغوى آن برمى آيد، نوعى دشوارىدربردارد؛ ولى خداوند بيش از توان افراد، تكليفى از آنان نمى خواهد: «لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفسًااِلاّ وُسعَها» (بقره/2، 286؛ انعام/6، 152؛ اعراف/7، 42)، بر اين اساسهرگاه تكليفى بيش از توان مكلف بوده يا مشقت زيادى را بر او وارد آورد، آن تكليفساقط مى شود؛ مانند سقوط تكليف جهاد از ناتوانان و بيماران (توبه/9،91؛ نيزفتح/48، 17) يا افرادى كه امكان حضور در جنگ دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 593ندارند. (توبه/9،92) گاه نيز تكليف دشوار به تكليفى آسان تر تبديل مى شود؛مانند تشريع تيمم به جاى وضو و غسل براى كسانى كه آب براى آنان ضرر دارد يا تهيهآن مقدورشان نيست (مائده/5، 6)؛ نيز مانند تبديل روزه ماه رمضان به روزه قضا.(بقره/2، 185) (=>همينمقاله، شرايط تكليف، عوامل سقوط يا تبديل تكليف)افزون بر اين، در شريعت اسلام*، تكاليفى آسان تر از شرايع پيشين مقرر شده اند.آيه 286 بقره/2 يكى از درخواست هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان را ازخداوند همين امر ذكر مى كند[108]: «رَبَّنا ولا تَحمِل عَلَينااِصرًا كَما حَمَلتَهُ عَلَى الَّذينَ مِن قَبلِنا». در آيه 157اعراف/7 آمده كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) برخى تكاليف دشوار امت هاى گذشتهرا از عهده مسلمانان برداشت[109]: «و يَضَعُ عَنهُم اِصرَهُموالاَغلـلَ الَّتى كانَت عَلَيهِم». يكى از اين تكاليف، تحريم برخىخوردنى ها در پى ارتكاب برخى از گناهان بود[110]: «فَبِظُـلم مِنَ الَّذينَهادوا حَرَّمنا عَلَيهِم طَيِّبـت اُحِلَّت لَهُم»(نساء/4، 160؛ نيزانعام/6، 146 و نحل/16، 118)؛ نيز مشروط بودن پذيرش توبه آنان به كشتن يكديگر دربرخى موارد.[111](بقره/2،54)در احاديث متعدد از تفاوت تكاليف مسلمانان با پيروان شرايع ديگر ياد شده است؛ مثلاحديث معروف «رفع»، كارهاى بسيارى را بر مسلمانان مباح مى داند؛ مانند آنچه از روىخطا، فراموشى، جهل يا در حال اكراه يا اضطرار صورت گيرد.[112]2.اشتراك تكليف:بر پايه «قاعده اشتراك» در فقه اسلامى، بيشتر تكاليف الهى ميان اصنافگوناگون مكلفان مشترك است.[113] مهم ترينمصاديق اشتراك تكاليف عبارت اند از:أ. اشتراك زنان و مردان:اكثريت قريب به اتفاق تكاليف الهى ميان مردان و زنان مشترك است. اين امراز آياتى از قرآن كه مردان و زنان را به طور مشترك مخاطب برخى تكاليف دانستهاستفاده مى شود؛ مانند آيه 35 احزاب/33: «اِنَّ المُسلِمينَ والمُسلِمـتِ والمُؤمِنينَ والمُؤمِنـتِ والقـنِتينَوالقـنِتـتِ والصّـدِقينَ والصّـدِقـتِ والصّـبِرينَ والصّـبِرتِ والخـشِعينَوالخـشِعـتِ والمُتَصَدِّقينَ والمُتَصَدِّقـتِ والصـّـئِمينَ والصـّـئِمـتِوالحـفِظينَ فُروجَهُم والحـفِظـتِ والذّكِرينَ اللّهَ كَثيرًا والذّكِرتِ اَعَدَّاللّهُ لَهُم مَغفِرَةً و اَجرًا عَظيمـا»؛همچنين بسيارى از عناوينقرآنى كه مخاطب آن مردان دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 594هستند همچون «يـاَيُّهَاالَّذينَ ءامَنوا» (بقره/2، 104، 153، 172 و ...)[114]شامل زنان نيز مى شوند[115] و كاربردالفاظ مذكر در اين قبيل موارد از باب تغليب است.[116]ب. اشتراك مخاطبان و غير مخاطبان:هرچند بيشتر تكاليف مذكور در قرآن و احاديث خطاب به حاضران صادر شده اند؛ولى ديگران نيز در اين تكاليف شريك اند.[117] در اين بارهبه آيات متعددى از قرآن استدلال شده است؛ مانند آيه 19 انعام/6 كه در آن انذارپيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) حاضران و نيز همه كسانى را كه تكاليف الهى بهآنان مى رسد دربرمى گيرد:[118] «و اوحِىَ اِلَىَّ هـذاالقُرءانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ ومَن بَلَغَ» ؛ نيز آيه 1 فرقان/25 كهپيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) را انذار دهنده همه جهانيان مى شناساند: «لِيَكونَ لِلعــلَمينَنَذيرا».در احاديث گوناگون نيز بر اشتراك جهانيان در تكاليف تأكيد شدهاست؛ مانند اينكه پيامبر(صلى الله عليه وآله) خود را فرستاده خداوند براى همهجهانيان دانست[119] وحلال و حرام شريعت خود را حلال و حرام ابدى شمرد.[120] دراحاديث ديگرى نيز اين معنا آمده است.[121]ج . اشتراك معصوم با غير معصوم:معصومان(عليهم السلام) هرچند به درجه برين كمال رسيده اند؛ ولى در مكلفبودن به تكاليف شرعى با ديگران شريك اند. اين مطلب از آيات متعددى استفاده مى شود؛مانند آياتى كه پيامبران را مخاطب برخى تكاليف قرار داده (آل عمران/3،161؛احزاب/33،50) يا از حبط اعمال آنان در صورت شرك ورزيدن خبر داده (انعام/6،83 ـ 88)يا از بازخواست رسولان الهى در قيامت نسبت به انجام وظيفه خود ياد كرده اند.[122] (اعراف/7،6)در مقابل، برخى گفته اند: هدف از تكليف، رسيدن به كمال است و پيامبران چونبه كمال رسيده اند از انجام تكليف بى نيازند.[123] ايننظريه مردود است، زيرا اولا با آيات قرآن در تضاد است. ثانياً مكلف نبودن پيامبرانبه تكاليف مربوط به معاملات و قوانين دنيوى، موجب فساد و اختلال دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8،صفحه 595نظم جامعه، و مكلف نبودن آنان به تكاليف عبادى سبب تخلف ملكات فاضله آناناز آثارش مى گردد.[124]همچنين اگر دليلى خاص بر اختصاص تكليفى به معصوم نباشد، ديگر مكلفان نيزدر تكاليفى كه مخاطب آن معصومان هستند شريك اند. مستند اين مدعا آيه 21 احزاب/33است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را الگوى همه مسلمانان معرفى كرده است: «لَقَد كانَ لَكُم فى رَسولِاللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ»،زيرا الگو بودن آن حضرت هنگامى صادق است كهانجام دادن تكاليف پيامبر براى ديگران نيز مشروع باشد.[125]د. اشتراك كفار با مسلمانان و اشتراك عالم و جاهل (=>