ماهيت تفسير موضوعي نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ماهيت تفسير موضوعي - نسخه متنی

مصطفي كريمي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماهيت تفسير موضوعي

مصطفي كريمي*

چكيده

تفسير موضوعي در سنجش با تفسير ترتيبي شيوه تفسيري نوظهوري است كه در پي كشف نظريه قرآن كريم درباره يك موضوع يا مسئله است. اين مقاله تلاشي براي تبيين ماهيت اين شيوه تفسيري است و در آن، مفهوم و اركان تفسير موضوعي و تفاوت آن با تفسير ترتيبي و مقدار وابستگي تفسير موضوعي به تفسير ترتيبي بررسي مي شود. بدين منظور، نخست واژگان «تفسير» و «موضوعي» مفهوم شناسي و سپس تعريف هاي متعدد تفسير موضوعي بررسي شده است.

تفسير موضوعي عبارت است از: استنباط نظريه قرآن كريم در باب يك موضوع يا مسئله، از طريق جمع آوري و دسته بندي تمام آيات مربوط و استنطاق روش مند آنها؛ خواه آن موضوع يا مسئله از بيرون قرآن كريم شناسايي شده يا برخاسته از مراجعه مستقيم به خود قرآن باشد. تفسير موضوعي در هدف، شروع، نقش مفسر و روش با تفسير ترتيبي متفاوت است. وليدر مسئله يابي، مطالعه اكتشافي آيات و كشف مدلول مجموع آيات وامدار تفسير ترتيبي است.

كليد واژه ها:

تفسير موضوعي، اركان تفسير موضوعي، ماهيت تفسير موضوعي، تفاوت تفسير ترتيبي و موضوعي.

مقدمه

روش تفسير قرآن كريم در يك نگاه كلى، به دو گونه «ترتيبى» و «موضوعى» تقسيم مي شود. در تفسير موضوعي برخلاف تفسير ترتيبي - كه در آن فهم معناي آيات به صورت انفرادي مد نظر مي باشد - هدف مفسر دستيابي به نظريه قرآن كريم درباره يك موضوع يا مسئله است. بازگشت دوباره به قرآن كريم، براي بهره مندي از هدايت آن در ابعاد مختلف زندگي، مطرح شدن پرسش هاي نوظهور فراروي قرآن پژوهان و نيز بروز افكار و گرايش هاي جديد در قرن اخير سبب رشد و گسترش اين شيوه تفسيري شده است. يكي از مباحث نظري مهم درباره اين شيوه تفسيري شناخت ماهيت آن است. در مقدمه غالب تفاسير موضوعي و نيز در نگاشته هايي كه در خصوص مباحث نظري مربوط به اين شيوه تفسيري به منصه ظهور رسيده است، از مفهوم آن سخن گفته شده است.1 با وجود استقبال شايسته از اين روش تفسيري و صورت گرفتن پژوهش هاي ارزنده درباره آن، ماهيت آن به خوبي تنقيح و تبيين نشده است و در نتيجه برخي نگارش هاي نابرخوردار از ويژگي هاي لازم، تفسير موضوعي نام گرفته2 يا مباحثي مانند اشباه و نظائر قرآن، مجازات قرآن و اعلام قرآن از سنخ تفسير موضوعي به شمار آمده اند.3 با روشن شدن ماهيت تفسير موضوعي، اين روش تفسيري شناخته مي شود و با توجه به آن مي توان تفاسير موضوعي را از غير آن بازشناخت. از اين رو، مفهوم شناسي دقيق و تبيين ماهيت تفسير موضوعي ضروري است. اين مقاله مي كوشد، با بررسي مفهوم تفسير موضوعي، بيان مؤلفه هاي آن و نيز تبيين نسبت آن با تفسير ترتيبي ماهيت تفسير موضوعي را شناسايي كند.

مفهوم شناسي تفسير

دانشوران در باب هريك از ريشه و مفهوم لغوي تفسير و كاربرد اصطلاحي آن آراي گوناگوني دارند كه نيازمند بررسي تفصيلي است؛ ولي از آنجا كه مسئله اصلي اين نگارش «تفسير موضوعي» است، مفهوم شناسي تفسير به اختصار بيان مي شود، تا بتوان مفهوم تفسير موضوعي را به تفصيل بررسي كرد.

واژه «تفسير» مصدر باب تفعيل از «فسر» است. «فسر» در كتاب هاى لغت به معناى بيان،4 توضيح،5 جدا كردن،6 پرده برداري،7 كشف و آشكار كردن8 معناي معقول،9 آمده است. برخي بر اين باورند كه معناي دو واژه «فسر» و «تفسير» كاملاً همسان است؛10 ولي كساني معتقدند تفسير مبالغه در فسر است.11 با عنايت به آنچه در كتاب هاي لغت آمده، ويژگي باب تفعيل12 و طبق قاعده مشهور «زياده المباني تدل علي زياده المعاني» مي توان گفت: معناي لغوي «تفسير» كاملاً آشكار كردن امور معنوي و حقايق علمى است.13

«تفسير» در عرف دانشمندان علوم قرآن و مفسران، به دو گونه تعريف شده است:14

1. به عنوان يك علم، يعني مجموعه آگاهي هاي لازم براي فهم آيات قرآن كريم. به مثال ابوحيان اندلسي در تعريف تفسير مي نويسد:

تفسير علمي است كه در آن از چگونگي قرائت الفاظ قرآن، و مدلول هاي آنها، و احكام افرادي و تركيبي آنها، و معاني الفاظ در حالت تركيبي سخن مي گويند.15

به باور زركشي نيز تفسير علمي است كه به مدد آن، فهم كتاب خداوندي فرودآمده بر حضرت محمدˆ شناخته مي شود.16

2. به عنوان كاري كه مفسر انجام مي دهد (عمليه التفسير)، براي نمونه تعاريفي كه امين اسلام طبرسي، راغب اصفهاني و علامه طباطبايي از تفسير ارائه كرده اند، از اين نوع است.17

علامه طباطبايي در تعريف تفسير مي نويسد: «تفسير قرآن يعني بيان معاني آيات قرآن و مقاصد و مداليل آنها».18

گاه تفسير برحاصل عمل و تلاش مفسران براي كشف و بيان مراد الهي از آيات قرآن اطلاق مي شود. در اين كاربرد، از واژه «تفسير» معناي حاصل مصدري اراده شده است. كاربرد اين واژه درباره سخنان و نوشته هاي تفسيري مفسران مانند كتاب ها و مقالات تفسيري از اين باب است.19

مقصود ما از تفسير در اين مقاله، كاربرد دوّم آن است. آنچه در تفسير كشف مي شود، در مواردي هم مفاد استعمالي آيه و مراد خدا از آن است، ولي در مواردي آيه در مرحله مفاد استعمالي ابهامي ندارد و آنچه مبهم است مراد جدي خداوند است و در نتيجه مفسر بايد آن را آشكار كند. توجه به اين نكته نيز لازم است كه گاه كلام خداوند مربوط به يك واقعه خاص است و مراد او بيان مصداق خاصي است كه در چنين مواردي بيان مصداق مورد نظر خداي متعال نيز چون در دايره مراد جدي قرار مي گيرد، تفسير محسوب مي شود.20

مراد از «موضوعي» در تفسير موضوعي

«موضوعي» منسوب به موضوع است و موضوع از ماده «وضع» به معناي قرار دادن چيزي در مكان مشخص است. موضوع بر امر معين21 و مورد گفت وگو و مطلب اطلاق مي شود.22 براي اين واژه، در تركيب «تفسير موضوعي»، سه معنا بيان شده است:

1. «موضوعي بودن» به معناي اعتماد به روش علمي و رعايت امانتداري و بي طرفي علمي در مسير بحث، مقابلِ شخصي و ذهني بودن است. يعني مفسر بايد در تلاش براي فهم قرآن كريم از شيوه هاي علمي استفاده كند و از تأثير خواست و گرايش شخصي و گروهي خود در تفسير اجتناب ورزد.

2. «موضوعي بودن» به اين معناست كه مفسر از موضوعي خارج از قرآن يعني واقعيت موجود در خارج آغاز مي كند و به قرآن كريم بازمي گردد تا نظر قرآن را درباره آن به دست آورد.

3. مراد از «موضوعي بودن» صرف انتساب به موضوع است. مفسر در اين روش، موضوع مشخصي را برمي گزيند و تلاش مي كند، با جمع آوري آيات مربوط به آن موضوع، نظر قرآن كريم را درباره آن به دست آورد.23

با عنايت به اينكه موضوعي بودن به معناي نخست ويژه تفسير موضوعي نيست و در تفسير ترتيبي نيز بايد روش علمي را پي گرفت و از اثر دادن گرايش ها به دور بود؛ تنها دو معناي اخير مي تواند در كاربرد تفسير موضوعي مراد باشد. بنابراين بدين دليل اين شيوه تفسيري را موضوعي گويند كه مفسر معمولاً كار خود را از يك موضوع مربوط به عالم واقع آغاز مي كند و به قرآن باز مي گردد؛ يا از اين جهت كه در اين شيوه تفسير، مفسر با گزينش موضوع يا مسئله مشخص، نظر قرآن را درباره آن استخراج مي كند.

به تبع تعريف تفسير به مثابه يك منظومه معرفتي (=علم) يا عملي كه مفسر انجام مي دهد، تفسير موضوعي را نيز مي توان به مثابه علم يا كار مفسر لحاظ كرد.

مراد ما از تفسير موضوعي در اين پژوهش، كاربرد دوم آن، يعني تلاش و عمل تفسير موضوعي است.

دسته بندي تعاريف تفسير موضوعي

مفسران و قرآن پژوهان از تفسير موضوعي به معناي مورد نظر، تعريف هاي گوناگوني ارائه كرده اند كه برخي از مهم ترين آنها را بررسي مي كنيم. با اين كار افزون بر فراهم آمدن زمينه ارائه يك تعريف جامع و مانع، روشن خواهد شد كه مراد بيشتر صاحب نظران نيز از) اصطلاح تفسير موضوعي، عمل تفسيري است نه علم تفسير يا حاصل عمل تفسير موضوعي. اين تعريف ها در چند دسته جاي مي گيرد:

تعاريف دسته اول

تعاريفي كه بر استخراج تمام آيات مربوط به مسئله اي از مسائل موجود در قرآن و استنباط نظريه قرآن كريم درباره آن تأكيد دارد. آيت الله مكارم شيرازي و همكاران ايشان در بيان مراد خويش از تفسير موضوعي مي نويسند:

منظور از تفسير موضوعي اين است كه آيات مختلفي كه درباره يك موضوع در سراسر قرآن مجيد در حوادث و فرصت هاي مختلف آمده است، جمع آوري و جمع بندي گردد، و از مجموع آن نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن روشن شود.24

قيد «در حوادث و فرصت هاي مختلف» در اين تعريف اضافي است؛ زيرا قيد «در سراسر قرآن» از آن كفايت مي كند. افزون بر اين در مواردي تمام آيات مربوط به يك مسئله يا موضوع يكجا نازل شده است.

يكي از صاحب نظران با افزودن قيد «بر اساس روش گفت وگوي عقلايي و ادبيات زبان عربي»25 به مبناي اين نوع تفسير نيز اشاره كرده است، كه نظر به روشمندي آن دارد.

تعاريف استاد مصباح يزدي26 و فهد الرومي27 نيز در اين دسته تعاريف قرار مي گيرد.

تعاريف دسته دوم

در اين قسم از تعريف ها، به استخراج نظريه قرآن كريم در باب مسائل خاص، توجه ويژه مي شود.28 شهيد سيدمحمدباقر صدر اين شيوه تفسير را از يك سو موضوعي مي نامد؛ چون مفسر در آن، تفسير خود را از يك موضوعِ عالم واقع آغاز مي كند و به قرآن بازگشته، تمام آيات مربوط به آن موضوع را جمع آوري و تفسير مي كند.29 از سوي ديگر آن را توحيدي مي خواند، چون مفسر در اين روش، بين تجربه بشري و قرآن، بدون تحميل تجربه بشري بر قرآن، وحدت ايجاد مي نمايد و بين مدلولاتِ تفصيلي آيات مربوط به يك مسئله، ساختار نظري واحدي برقرار مي كند.30 وي در تعريف تفسير موضوعي آورده است:

در تفسير موضوعي تلاش و كوشش بر اين است كه موضوعي از موضوعات زندگي انسان در باب اعتقاد، جامعه يا مربوط به دنياي هستي، از ديدگاه قرآن بررسي شود؛ مانند توحيد در قرآن، نبوت در قرآن، مكتب اقتصادي در قرآن و... .31

يكي از محققان نيز تفسير موضوعي را چنين تعريف كرده است:

تفسير موضوعي كوششي است بشري در فهم روشمند نظر قرآن در سايه گردآوري ـ مبتني بر تئوري ـ آيات، پيرامون مسائل و موضوعات زنده عملي و نظريِ برخاسته از معارف بشري و احوال حيات جمعي، كه انتظار مي رود قرآن سخن حقي در آن باره دارد.32

از نكات مثبت اين تعريف تأكيد بر روشمندي تفسير موضوعي است؛ ولي برخي قيود آن مانند قيد «كوششي است بشري» اضافي است؛ زيرا هر نوع تلاشي براي فهم قرآن تلاش بشري است و هيچ مفسري حتي توهم غير بشري بودن نمي كند و ذكر اين امر در تعريف توضيح واضحات است. قيد «مبتني بر تئوري» نيز درخور تأمل است؛ زيرا اگر مقصود ابتناي كامل و كلي گردآوري آيات بر تئوري (نظريه) مفسر باشد، چنان كه ظاهر قيد و توضيح آن مي فهماند، سخني مناقشه پذير است.محقق محترم در اثبات ضرورت اين قيد مي نويسد: «تئوري ها چون پنجره هايي محدوده بينش هاي ما را معين مي سازد و ميدان كاوش را مشخص و روشن مي كنند... با زبان بي زباني به ما مي گويند به دنبال چه بگرديم. تئوري ها به مثابه چراغ هايند... مفسر نيز، بي تئوري نمي تواند، در ميدان گزينش آيات گام نهد»؛33 زيرا اولاً ممكن است گردآوري آيات درباره برخي از مسائل مطرح در قرآن كريم، مسبوق به نظريه خاصي نباشد؛ ثانياً، گرچه آگاهي از نظريه ها، مفسر را در تعميق فهم ياري مي رساند؛ لكن هيچ دليل و شاهدي بر ابتناي فهم بر آگاهي از تئوري ها نيست. ولي اگر مرادشان تأثير في الجمله و در موارد خاص باشد امري پذيرفتني است. قيد «برخاسته از معارف بشري و احوال حيات بشري» نيز اشكال آفرين است؛ زيرا مسائل بيان شده در قرآن كريم بسيار گسترده تر از اين امور است. ممكن است مسائل و موضوعات، برخاسته از آموزه هاي ديني و خارج از قلمرو معارف بشري و احوال حيات انساني باشد. استخراج نظر قرآن كريم در باب امور خارج از قلمرو حيات بشري نيز تفسير موضوعي است.

در عبارت «انتظار مي رود، قرآن سخن حقي در آن باره دارد» قيد «حق» اگر توضيحي باشد اضافي است و اگر احترازي باشد غلط؛ زيرا قرآن سخن الهي و تمام احكام و معارف آن حق است. خداوند در مورد سخن خود و وصف قرآن كريم مي فرمايد:

ـ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ (احزاب: 4)؛ و[لي] خدا حقيقت را مي‏گويد و او[ست كه] به راه راست هدايت مي‏كند.

ـ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ (سبأ: 6)؛ آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده حق است.

نتيجه اينكه تعريف بيان شده همانند برخي تعاريف ديگر34 قيود اضافي و احياناً نادرست دارد و بي دليل طولاني شده است.

تعاريف دسته سوم

در اين دسته از تعريف هاي تفسير موضوعي، بر مشخص شدن ترتيب زماني و مناسبت ها و شرايط مخصوص هر آيه نيز، عنايت شده است. اين نكته از نكات مثبت تعريف به شمار مي آيد. از باب نمونه امين خولي پس از اشاره به محدوديت هاي تفسير ترتيبي، در بيان تفسير موضوعي آورده است:

در تفسير موضوعي، تمام آيات مربوط به يك موضوع به طور كامل و فراگير جمع آوري مي گردد و ترتيب زماني و مناسبت ها و شرايط مخصوص هر آيه مشخص شده، آنگاه براي دستيابي به تفسير و فهم، آيات (باهم) ملاحظه مي شود.35

تعاريف دسته چهارم

اين دسته در بردارنده تعاريفي است كه افزون بر جمع آوري و بررسي آيات، بررسي روايات مربوط به آن مسئله را نيز جز ء عمل تفسير موضوعي مي داند. مثلاً استاد جوادي آملي تفسير موضوعي را چنين تعريف كرده است:

[مفسر تفسير موضوعي] آياتي از قرآن را كه حاوي اين موضوع است، بعد از جمع آوري، جمع بندي كرده، سپس به جمع آوري و جمع بندي روايات در آن زمينه بپردازد و در مرحله نهايي بين دو جمع بندي به دست آمده از آيات و روايات جمع بندي سومي به عمل آورد، تا بتواند آن را به عنوان نظر اسلام و قرآن و عترت ارائه دهد.36

يكي ديگر از محققان نيز، شرط كمال تفسير موضوعي را، جمع آوري و بررسي روايات مربوط به موضوع دانسته است.37

در تعريف بالا، قيد «جمع آوري و جمع بندي روايات» خارج از تعريف تفسير موضوعي است؛38 زيرا با عنايت به اينكه هدف در تفسير موضوعي، كشف ديدگاه هاي قرآن است؛ تنها بررسي آن بخش از روايات مربوط به مسئله ضروري است كه قرينه فهم آيات باشد و روايات تفسيري به شمار مي آيد. بنابر اين استخراج تمام روايات در آن باره ضرورتي ندارد. اين كار در صورتي ضرورت خواهد داشت كه ثابت شود. يگانه منبع معرفتي پيامبر اسلامˆ و ائمه اهل بيت(ع) قرآن كريم است و نسبت قلمرو موضوعي روايات و قرآن كريم عموم خصوص مطلق به نفع قرآن است. يعني هر آنچه در روايات آمده است، جزء قلمرو موضوعي قرآن و برگرفته از آن است.39 حال آنكه در كنار رواياتي كه منبع معرفتي آن بزرگواران را قرآن مي داند،40 روايات ديگر بيانگر آن است كه پيامبر اسلامˆ و ائمه اهل بيت(ع) منبع معرفتي ديگري غير از قرآن كريم نيز دارند. مثلاً پيامبر اكرمˆ در روايتي از بهر ه مندي خود از هديه الهي ديگري، همانند قرآن، ياد مي كند: «اوتيت القرآن و مثله معه؛41 به من قرآن و همساني همگام با آن ارزاني شده است».

در روايات افزون بر تعليم پيامبر اعظمˆ، الهام، خواندن ملائكه بر گوش ائمه و خواندن آن حضرات از روي نوشته از منابع دانش ائمه(ع) شمرده شده و بر «محدّث» و «ملهم» بودن ايشان تأكيد شده است.42 البته اگر ثابت شود ديگر منابع معرفتي ائمه(ع) در واقع مجرايي به باطن قرآن است، مي توان پذيرفت يگانه منبع معرفتي پيامبر اكرمˆ و امامان معصوم(ع) قرآن مي باشد.43

تعاريف دسته پنجم

تعاريفي است كه افزون بر بررسي مسئله يا يك موضوع در كل قرآن كريم، بررسي آن در يك سوره را نيز تفسير موضوعي مي شمارد.44 مثلاً آمده است:

تفسير موضوعي علمي است كه مسائل را به حسب مقاصد قرآن كريم از خلال يك سوره يا بيشتر بررسي مي كند.45

صاحبان اين گونه تعريف بر اين باورند كه هريك از سوره هاي قرآن موضوع و مقصد معين و مشخصي دارد. از اين رو بررسي موضوع و مقصد يك سوره را از اقسام تفسير موضوعي به شمار آورده اند.46 بر اين تعريف دو اشكال مهم زير وارد است:

يكم، اگر بررسي يك مسئله يا موضوع در كل قرآن نباشد، تفسير موضوعي به شمار نمي آيد و نمي توان حاصل آن را به قرآن كريم نسبت داد؛ زيرا ممكن است قيدها يا مخصص هايي در سوره هاي ديگر باشد كه توجه به آنها نظريه را تغيير مي دهد.47

دوم برخي از دانشمندان اسلامي مانند ابوبكر نيشابوري، فخرالدين رازي، ابوبكر بن عربي و برهان الدين بقاعي48 بر هدف و موضوع واحد داشتن سوره هاي قرآن كريم تصريح دارند، ولي تمام سوره هاي قرآن كريم وحدت موضوعي ندارد.49

در استدال بر وحدت موضوعي همه سوره هاي قرآن برخي گفته اند فرمان پيامبر اكرمˆ به قرار دادن آيات نازل شده در جايگاه خاص سوره ها50 و اختلاف تعداد آيات سوره هاي قرآن كريم، شاهد بر اين است كه هريك از اين سوره ها هدفي را دنبال مي كند.51 مثلاً هدف سوره نساء استقرار امنيت براي دولت است.52 حال آنكه داشتن هدف واحد غير از وحدت موضوعي است.

دو نكته مشترك در اكثر قريب به اتفاق تعريف ها

در تعريف هاي بيان شده دو نكته مشترك وجود دارد: 1. تفسير موضوعي بر عكس تفسير ترتيبي با عطف توجه به يكي از مسائل يا موضوعات و با استخراج آيات مرتبط، به دسته بندي و استنطاق آنها مي پردازد؛ 2. هدف از تفسير موضوعي به دست دادن ديدگاه قرآن درباره يك مسئله يا يك موضوع است.

تعريف مورد نظر

در تعريف هايي كه از تفسير موضوعي شده است، دو مبنا ديده مى شود: طبق يك مبنا، مفسر از آغاز بايد در پى عناوين و سرفصل هايى موجود در متن قرآن باشد و بكوشد آيات مربوط به آن را شناسايي و بررسي نمايد.53 بر اساس مبناي ديگر، مفسر در تفسير موضوعى يا مسئله اي از مسائل عينى و نيازهاى فكرى و اجتماعى موجود در خارج از متن قرآن را بر مي گيرد، آن را به قرآن كريم عرضه مي كند و پاسخ آن را مي شنود.54 به نظر ما مي توان از مزيت هر دو مبنا بهره برد. با اين نگاه تفسير موضوعي عبارت است از: استنباط نظريه قرآن كريم در باب موضوع خاصي از موضوعات يا مسئله اي از مسائل قرآن،55 از طريق جمع آوري و دسته بندي تمام آيات مربوط و استنطاق روشمند آنها. موضوع و مسئله مي تواند از بيرون قرآن كريم و مربوط به زندگي و دستاوردهاي بشري باشد يا برخاسته از مراجعه مستقيم به خود قرآن.

اين تعريف براي تفسير موضوعي قيود و مؤلفه هايي بيان مي كند كه طبق آن، تفسير موضوعي تنها يك كاربرد را در بر مي گيرد و ديگر كاربرد ها از زمره تفسير موضوعي خارج است. تفسير موضوعي كاربردهاي مختلفي در آثار قرآن پژوهان دارد، كه مهم ترين آنها عبارت اند از: 1. تفسير لفظي؛ 2. تفسير تصنيفي؛ 3. تفسير توصيفي؛ 4. تفسير موضوعي سوره ها؛ 5. تفسير تحليلي و تبييني.56 تعريف مورد نظر، فقط كابرد پنجم را تفسير موضوعي مي شمارد و هريك از قيود و مؤلفه هاي بيان شده در آن، يك يا چند كاربرد ديگر را از زمره تفسير موضوعي خارج مي كند:

1. قيد «استنباط نظريه» در اين تعريف، سه كاربرد نخست را خارج مي كند؛ چون در هيچ يك از اينها استنباط نظريه پي گيري نمي شود. در تفسير لفظي، واژگان به كار رفته در قرآن كريم، توضيح و تبيين مي شود؛ مانند بررسي «مفردات قرآن»،57 «غريب القرآن»، «اعلام قرآن»، «اشباه و نظاير قرآن»، «قسم هاي قرآن» و «مثل هاي قرآن»،58 «مجازات قرآن»59 و «تفسير بياني».60 در كاربرد دوم، يعني تفسير تصنيفي، مفسر تنها آيات قرآن را دسته بندي موضوعي مي كند؛ مانند معاجم موضوعي قرآن كريم.61 كاربرد سوم توصيف و تبيين آموزه هاي قرآني در موضوع خاص با جمع آوري دلالت هاي آيات است، بدون ارائه ديدگاه قرآن. بررسي قصص و جمع آوري و دسته بندي آيات قرآن با توجه به مفاد آنها و نيز برخي معاجم موضوعي قرآن كريم،62 از اين سنخ تحقيق موضوعي قرآن كريم به شمار مي آيد.

2. قيد «تمام آيات مربوط» در تعريف مورد نظر، كاربرد چهارم، يعني تفسير موضوعي سوره ها را از زمره تفسير موضوعي خارج مي كند؛ زيرا مفسر در اين كاربرد، موضوع يا موضوعات يك سوره63 را به ترتيب چينش آيات مي كاود كه از آن به «تفسير تسلسلي موضوعي» ياد شده است.64 همچنين با اين قيد بررسي موضوع يا مسئله با جمع آوري بخشي از آيات مربوط، مانند آيات يك يا چند سوره65 از زمره تفسير موضوعي خارج خواهد بود.

يادآور مي شويم كه با آمدن قيد «استخراج نظريه قرآن»، هدف تفسير موضوعي به دست آوردن نظر قرآن كريم خواهد بود و نبايد استخراج نظريه اسلام را هدف تفسير موضوعي دانست.

نقش دانش بشري در تفسير موضوعي

دستاوردهاي دانش بشري مربوط به مسائل و موضوعات قرآني، بعد از خود قرآن كريم و روايات تفسيري، به مثابه قرينه فهم آيات، نقش اساسي در تفسير موضوعي دارد.66 يافته هاي بشري براي مفسر موضوعي مصالحي ارزنده اي را به ارمغان مي آورد. آگاهي از دستاوردهاي بشري به دو شكل در تفسير موضوعي اثر مي گذارد: يكي اينكه با نو شدن دستاورد بشري، پرسش هاي و مسائل تازه اي پيش روي قرآن كريم و مفسر قرار مي گيرد و مفسر را به كاوش وا مي دارد؛ ديگر اينكه مفسر را در ارزيابي پاسخ هاي دريافتي كمك مي كند. از اين رو بر مفسر فرض است كه آگاهي خود از تجربه ها و انديشه هاي انساني را توسعه بخشد و در باب مسائل مورد بحث دانش لازم را به دست آورد، تا بهره بيشتري از قرآن كريم ببرد و افق تفسيرش گسترده تر شود.67

بنابراين دانش بشري با ارائه نظريه هاي علمي سهم بسزايي در غني تر ساختن تفسير موضوعي دارد و امتياز تفسير موضوعي در مقايسه با تفسير ترتيبي در بسياري از موارد ناشي از همين امر است.

توجه به اين نكته ضروري است كه نسبت دانش بشر به خود قرآن و روايات در تفسير موضوعي، نسبت مقدمه و ذي المقدمه يا خادم و مخدوم است و هيچ گاه خادم در مرتبه مخدوم نمي نشيند. در موارد بسياري در تفسير موضوعي آگاهي مفسر از دستاوردهاي بشري در مورد مسئله و موضوع زمينه ساز استخراج نظريه قرآن است؛ ولي وي تنها پرسش مي كند و قرآن پاسخ مي دهد و نبايد از بيرون چيزي را بر قرآن تحميل نمايد. رعايت اين مسئله از نكات بسيار مهم در فهم قرآن كريم، به ويژه تفسير موضوعي، به شمار مي آيد.

نسبت تفسير موضوعى با تفسير ترتيبي

تفسير موضوعي با تفسير ترتيبي در عين حال كه تفاوت دارد، كاملاً با آن بيگانه و از آن بي نياز نيست؛ بلكه بين آن دو نسبت و قرابتي هست. اينكه اين تفاوت و قرابت و نسبت را بررسي مي كنيم.

تفاوت تفسير موضوعي با تفسير ترتيبي

گفتيم تفسير قرآن كريم در يك نگاه كلى، بر دو گونه «ترتيبى» و «موضوعى» است. تفسير ترتيبى روش هاي متعددي دارد.68 «روش اجتهادى قرآن با قرآن» در ميان روش هاي تفسير ترتيبي، بيشترين شباهت را به تفسير موضوعي دارد؛ زيرا در آن روش، براى فهم آيات، همانند تفسير موضوعي، بيش از روش هاي ديگر تفسير ترتيبي از خود قرآن استفاده مي شود. از اين رو، تفاوت تفسير موضوعي با تفسير قرآن به قرآن را بررسي مي كنيم تا فرق آن با تفسير ترتيبي بيشتر و بهتر روشن شود. آن دو در چند امر زير با هم متفاوت اند:69

أ) تفاوت در هدف

هدف در تفسير موضوعي به دست آوردن نظر قرآن كريم در يك مسئله يا موضوع است؛ ولي در تفسير ترتيبي ، هدف مفسر اين است كه مفهوم آيه مورد نظر و مراد خداوند از آن را آشكار سازد و به فهم دقيق ترى از آن برسد70 و با فهم هر بخش از متن قرآن كريم كار خود را پايان يافته تلقي مي كند.71 از اين رو، حاصل تفسير ترتيبي مجموعه اي از مفاهيم و مدلولات آيات قرآن است كه ارتباط بين آنها لحاظ نشده و نظريه قرآني آن به دست نيامده است؛ در حالي كه تفسير موضوعي پا را فراتر گذاشته ، افق دورتري را مي نگرد. در اين روش، افزون بر مشخص شدن مفاهيم و معاني تفصيلي آيات و ارتباط بين آنها، تلاش مي شود يك نظريه قرآني به دست بيايد كه همه آن مفاهيم را زير چتر خود بگيرد و در چارچوب آن نظريه، هريك از معاني در جايگاه مناسب خود قرار گيرد.72 اين گونه تفاوت در هدف در كتاب هاي فقهي و شرح احاديث ديده مي شود. كتاب هاي فقهي شرح روايات اند؛ لكن نه شرح بر تك تك روايات به صورت جداگانه، بلكه به روايات بر اساس نيازهاي زندگي مي پردازند. از اين رو، مطالب آنها تحت عناويني مانند نماز، روزه، زكات، حج، بيع ، نكاح و... سامان مي يابد. ذيل هريك از اين عنوان ها روايات مربوط به مسائل آن جمع آوري و با هم بررسي مي شوند، تا نظريه اي به دست آيد. اما در كتاب هاي شرح احاديث هدف، روشن سازي مدلول تك تك روايات است، نه رسيدن به نظريه اسلام در باب يك مسئله.

تفسير آيات در اين دو روش با هدف متفاوت صورت مي گيرد. در تفسير ترتيبي، به ويژه روش اجتهادي قرآن به قرآن نيز، از آيات ديگر سوره يا سوره هاي ديگر استفاده مي شود؛ لكن اين استمداد و بهره جويي تنها به منظور كشف معنا و مفهوم حاصل از ظاهر و ابهام زدايى از الفاظ و عبارات آيه مورد بحث است، نه بيشتر.73 اگرچه در اين روش نيز ممكن است مفسر در مواردي با كنار هم قراردادن چند آيه متناسب، به يك نظريه قرآني مربوط به زندگي برسد؛74 ولي هدف اصلي آن نبوده است.

توجه به دو نمونه از تفسير قرآن به قرآن كه در ادامه مي آيد، به روشن تر شدن اين تفاوت كمك مي كند. على(ع) در تفسير آيه «لا ينالُ عهدىِ الظالمين» (بقره: 125) با عنايت به آيه شريفه «انَّ الشركَ لظلمٌ عظيم.» (لقمان: 13) كه شرك را ظلم بزرگ مى شمارد، «مصداق «الظالمين» را مشركان دانسته اند.75 آن حضرت معناي «ظلم» در آيه نخست را با آيه دوم بيان فرموده اند. نمونه ديگر اين كه معناي واژه «يد» در آيه شريفه «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَه فَاقْطَعُواْ أَيدِيهُمَا...» (مائده: 38) دست كم سه احتمال دارد: 1. از سر انگشتان تا مچ؛ 2. از سر انگشتان تا آرنج؛ 3. از سر انگشتان تا كتف. از اين رو عبارت «فَاقْطَعُواْ أَيدِيهُمَا» مبهم است. امام جواد(ع) با بهره گيري از آيه شريفه «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أََحَدًا» (جن: 18) معناي «يد» را روشن ساخته و محل قطع دست دزد را، بُن چهار انگشت دانسته اند؛76 زيرا آيه دوم قسمت هايي از بدن را كه در موقع سجده بر زمين مي آيد، از آنِ خدا مي شمارد و يكى از آنها كف دست است. بنابر اين، در حدّ دزدى، تنها چهار انگشت دزد بريده مى شود، تا كف دست براى سجده كردن باقى بماند.

دقت در نمونه هاي مذكور نشان مي دهد در تفسير قرآن به قرآن از آيات ديگر براي روشن شدن مراد الهي از آيه مورد بحث استفاده مي شود، ولي در تفسير موضوعي بهره گيري از آيات، به منظور كشف نظر قرآن در يك مسئله يا موضوع است.

ب. تفاوت در شروع فرايند تفسير

در تفسير ترتيبي، مفسر كار را از تفسير يك يا چند آيه شروع مي كند و در خدمت قرآن مي نشيند و فهم خويش از آن آيات را مي نويسد؛ لكن در تفسير موضوعي، جز در مواردي كه مسئله صرفاً برگرفته از درون قرآن است، تلاش تفسيري، از يك واقع بيروني و نياز هاي زندگي انساني آغاز مي شود. مفسر تفسير موضوعي، مسئله اي برايش پيش مي آيد، آن را به قرآن كريم عرضه كرده، با جمع آوري آيات مربوط، از مجموع آنها نظر قرآن كريم را استخراج مي كند.77

ج. تفاوت در نقش مفسر

نقش مفسر در تفسير موضوعي فعالانه است؛ ولي در تفسير ترتيبي، نقش مفسر در بيشتر موارد انفعالي است. چنان كه گذشت، مفسر در تفسير موضوعي، كارش را نه از تفسير متن آيات، بلكه از يك موضوع آغاز مي كند؛ با عطف توجه به مسئله اي از مسائل زندگي اعتقادي و اجتماعي و هستي شناختي مرتبط با تجارب بشري يا مطرح شده در آيات قرآني، وي مسئله را در خدمت قرآن كريم طرح مي كند و جواب را از قرآن كريم مي گيرد. در اين روش، مفسر در خدمت قرآن ساكت ننشسته است؛ بلكه به صورت فعال از قرآن كريم پاسخ مسئله را مي گيرد. شهيد صدر معتقد است تفسير موضوعى يعنى گفت وگو و محاوره با قرآن كريم و پرسشگرى از قرآن، آن هم نه فقط پاسخ طلبى انفعالى و ضعيف، بلكه پاسخ خواهى فعّال براي كشف حقيقتى از حقايق زندگى. اما مفسر در تفسير ترتيبي موضع انفعالي دارد و كار خود را از يك متن معين قرآني مثلاً از يك آيه يا از يك بخش آغاز مي كند، بي آنكه سابقه ذهني داشته باشد.78

د. تفاوت در روش

چنان كه در تعريف تفسير موضوعي گذشت، در اين روش تفسيري، برخلاف روش تفسير ترتيبي، تمام آيات مربوط به يك موضوع يا مسئله، جمع آوري و استنطاق مي شود. حتي بررسي آيات مربوط به يك مسئله در يك يا چند سوره تفسير موضوعي به شمار نمي آيد. بر اين اساس، تفسير آيات متشابه با آيات محكم را از نوع تفسير موضوعي به حساب آوردن،79 درست نيست. اما اگر مفسري با روش صحيح يك يا چند سوره يا حتي چند آيه از قرآن كريم را با رعايت قواعد لازم، براي فهم مراد الهي از آنها بررسي كند، تفسير ترتيبي انجام داده است؛ زيرا مراحل روش تفسير موضوعي در اين شيوه تفسيري طي نشده است.

تفاوت تفسير موضوعي با تفسير ترتيبى در مراحل روش، همانند تفاوت روش فقه با شرح الحديث‏ است. فقيه براي اينكه بتواند درباره يك مسئله فتوا دهد تمام احاديث مربوط به آن را جمع آوري و با عنايت به ارتباط ميان آنها بررسي مي كند؛ اين همان روش موضوعي در بستر فقهي است . اما شارحان احاديث در شرح الحديث، سند و دلالت هريك از احاديث را جداگانه بررسي مي كنند.

گفتني است اين كه ممكن است مفسر در خلال تفسير ترتيبى، به تحقيق موضوعى با شرايط تفسير موضوعي بپردازد كه از آن به تفسير موضوعي ضمني يا تفسير ترتيبي ـ موضوعي ياد مي شود. به همين جهت به يك لحاظ تفسير به تفسير موضوعيِ مستقل و تفسير موضوعي ضمنيِ تقسيم مي شود. علامه طباطبايى در الميزان في تفسير القرآن موارد متعددي از اين گونه تحقيق آورده80 و مسائلي مانند «جهاد»،81 «بيماري قلب»،82 «ابليس»،83 و «شخصيت زن» را از نظر قرآن بررسي كرده است. وي ضمن مقايسه نظر قرآن درباره شخصيت زن با نگاه اقوام و ملل عرب و غير عرب دوران مختلف، برتري نگاه قرآن به شخصيت زن را نشان مي دهد.84 فخر رازي در مفاتيح الغيب از مسائلي چون «نعمت هاي ويژه بني اسرائيل»،85 علامه فضل الله در من وحي القرآن، از مسائلي مانند «حدود مسئوليت نبي اكرمˆ»86 و «ولايت تكويني»87 بحث كرده است. سيد قطب نيز در في ظلال القرآن برخي موضوعات را از نگاه قرآن كريم بررسي كرده است؛ از جمله تحت عنوان «چگونگي تعامل با اهل كتاب» رفتار ناصحيح اهل كتاب با اسلام و مسلمانان و تعامل اسلام با اهل كتاب در مراحل مختلف را شرح داده است.88 اين شكل تفسير در آن موضوع خاص تفسير موضوعي به حساب مي آيد؛ ولي كل تفسير از قسم تفسير ترتيبي است. اين امر نبايد موجب شود گمان كنيم مفسر در تفسير ترتيبي نيز از واقع آغاز مي كند؛89 زيرا اگر چنين بود، تفسير آيات بر اساس ترتيب موجود در تفسير ترتيبي ضرورت نداشت.

وابستگي تفسير موضوعي به تفسير ترتيبي

بيان وابستگي تفسير موضوعي به تفسير ترتيبي بدين علت است كه نشان مي دهد، تفسير موضوعي با وجود مزيت در كشف ديدگاه هاي قرآن كريم، هرگز ما را از تفسير ترتيبي بي نياز نمي كند. تفسير موضوعي در مراحل ذيل به تفسير ترتيبي نيازمند است:

أ. در مرحله مسئله يابي

مأنوس بودن با تفسير ترتيبي و آگاهي از مفاهيم آيات، مفسر را در مرحله مسئله يابي بسيار ياري مي رساند؛ زيرا فهم درست از آيات، مسائل جديد شايان تحقيق را فرا روي محقق مي نهد. يادكرد يك نمونه مي تواند به روشنگري مطلب كمك كند. قرآن مي فرمايد: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَه اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛ (آل عمران: 61) پس هر كه با تو، پس از آن دانشى كه به تو رسيد، درباره او [عيسى يا آن حق] ستيزه و جدل كند، بگو: بياييد تا ما و شما پسران خويش و زنان خويش و خودمان را [كسى را كه به منزله خودمان است] بخوانيم، آن گاه دعا و زارى كنيم و لعنت خداى را بر دروغگويان بگردانيم». اين آيه شريفه از حضرت امام علي(ع) به جان پيامبر اكرمˆ ياد مي كند. بر اساس ساختار آيه و روايات90 مربوط به شركت كنندگان در جريان مباهله، مراد از «أَنفُسَنَا» حضرت اميرالمؤمنين(ع) است.91 اينكه خداوند متعال آن حضرت را به منزله جان پيامبر خود مي خواند، حاكي از رابطه وثيق بين امامت و نبوت است؛ زيرا اين شأن حضرت علي(ع) جز به جهت داشتن مقام امامت و جانشيني حضرت پيامبر اكرمˆ نيست. براي فرد آگاه به اين نكته، مسئله اي با عنوان «نسبت امامت و نبوت» آشكار مي شود.

ب. در مرحله جست وجوي آيات

آگاهي مفسر به مراد الهي از تك تك آيات قرآن كريم در مرحله مطالعات اكتشافي در تفسير موضوعي نيز بسيار مؤثر است. اين آگاهي در سايه تفسير ترتيبي و بهره گيري از قواعد صحيح آن به دست مي آيد. مثلاً از جمله قواعد تفسير ترتيبي توجه به سبب نزول آيات است؛ مانند آيات شريفه «عَبَسَ وَ تَوَلَّى * أَن جَاءهُ الْأَعْمَى؛ (عبس: 1) چهره درهم كشيد و روى برتافت، [به سبب] اينكه نابينا به سراغ او آمد». براي اين آيات، دو سبب نزول متفاوت بيان شده است. طبق گزارش صحيح، مرد ثروتمندي از بني اميه نزد حضرت پيامبر اكرمˆ بود. مستمندي نابينا به نام عبدالله بن ام مكتوم وارد شد. حضرت وي را بر مرد ثروتمند مقدم داشتند. او چهره در هم كشيد و از نابينا روي برتافت. سپس اين آيات در نكوهش وي فرود آمد.92 طبق اين نقل، آيات مورد نظر به مسائل اخلاقي و موضوع نكوهش تفاخر و تحقير ديگران مرتبط است. اما اگر طبق گمان نادرست برخي،93 سبب نزول اين آيات را رخ برتافتن حضرت پيامبر اكرمˆ از آن فرد نابينا دانسته شد؛94 آيات به مسائل «نبوت خاصه» و مسئله «شبهات عصمت حضرت محمدˆ» مربوط خواهد بود.

ج. در مرحله به دست آوردن مدلول مجموع آيات

يكي از مراحل مهم تفسير كه ميان تفسير موضوعي و تفسير ترتيبي مشترك مي باشد، فهم تك تك آيات مربوط است؛ زيرا تا مداليل هريك از آيات مربوط به درستي به دست نيايد، نظر نهايي قرآن از مجموع آيات مرتبط با يكديگر به دست نخواهد آمد. بنابراين مي توان گفت تفسير موضوعى بدون تفسير ترتيبى به معناي فهم مراد از تك تك آيات گرد آوري شده ميسر نيست.95

البته وابستگي تفسير موضوعي به تفسير ترتيبي به نحوي كه مفسر بايد پيش از تفسير موضوعي تمام قرآن را به صورت ترتيبي تفسير كرده باشد، پذيرفتني نيست؛ هرچند برخي بر اين ضرورت تصريح كرده اند96 و از ظاهر كلام برخي از دانشوران نيز اين مطلب استفاده مي شود.97 تفسير موضوعي در مرحله انتخاب موضوع يا مسئله و مراحل ديگر، هيچ ابتنايي به تفسير ترتيبي تمام آيات قرآن ندارد. مي توان در مواردي بدون مراجعه به قرآن كريم مسئله اي از مسائل اجتماعي و غير آن را براي تفسير موضوعي انتخاب كرد. در تفسير موضوعي نيز آگاهي مفسر به مراد الهي از هريك آيات مربوط به مسئله، به عنوان يكي از مراحل تفسير موضوعي، كفايت مي كند. اين امر با جمع آوري آيات مربوط به مسئله و تفسير ترتيبي آنها به دست مي آيد. البته آگاهي مفسر به تفسير ترتيبي تمام آيات پيش از وارد شدن به تفسير موضوعي شرط كمال به شمار مي آيد، نه شرط نصاب.

نتيجه گيري

1. انديشوران تفسير و علوم قرآن از تفسير موضوعي ـ به معناي تلاش و عمل تفسير موضوعي ـ تعريف هاي گوناگون ارائه كرده اند. برخي از اين تعريف ها درست نيست؛ مانند تعريف هايي كه به استخراج نظريه قرآن كريم در باب مسائل خاص تأكيد دارند يا بررسي يك مسئله در يك سوره را نيز تفسير موضوعي مي شمارند.

2. تفسير موضوعي عبارت است از: استنباط نظريه قرآن كريم در باب موضوع يا مسئله اي بينشي يا ارزشي، از طريق جمع آوري و دسته بندي تمام آيات مربوط و استنطاق روشمند آنها. موضوع و مسئله مي تواند از بيرون قرآن كريم و مربوط به زندگي و دستاوردهاي بشري باشد يا برخاسته از مراجعه مستقيم به خود قرآن.

3. تفسير موضوعي دو ركن اساسي دارد: يكي ركن دروني كه آيات قرآن و روايات است و ديگري ركن بيروني كه دستاوردهاي دانش بشري است.

4. تفسير موضوعي با تفسير ترتيبي تفاوت دارد. هدف تفسير موضوعي به دست آوردن نظر قرآن كريم در يك مسئله يا موضوع است؛ ولي در تفسير ترتيبي ، هدف به دست آوردن مفاد فردي آيات است. تفسير موضوعي غالباً از يك واقع بيروني و نياز هاي زندگي انساني آغاز مي شود؛ لكن تفسير ترتيبي از تفسير يك يا چند آيه. نقش مفسر در تفسير موضوعي برخلاف تفسير ترتيبي ايجابي است. در روش موضوعي، برخلاف تفسير ترتيبي، تمام آيات مربوط به يك موضوع يا مسئله جمع آوري و استنطاق مي شود.

5. تفسير موضوعي به تفسير ترتيبي نيازمند است؛ زيرا فهم درست از آيات، مسائل جديد شايان تحقيق را فرا روي محقق مي نهد. آگاهي مفسر به مراد الهي از تك تك آيات در سايه تفسير ترتيبي، وي را در اكتشاف آيات براي تفسير موضوعي ياري مي كند. تنها با به دست آوردن مداليل هريك از آيات مربوط، نظر نهايي قرآن از مجموع آيات مرتبط با يكديگر به دست مي آيد.

منابع

آلوسي ، محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني ، بيروت ، دارالكتب التجاريه ، 1414 ق .

ابطحي، سيدمحمد باقر، المدخل الي التفسير الموضوعي للقرآن الكريم، نجف اشرف، مطبعه الادب، 1389 ق.

ابن حنبل، احمد، مسند، بيروت، دارالفكر، بي تا.

ابن فارس ، احمد، معجم مقاييس اللغه ، بيروت ، دارالجيل ، 1411 ق .

ابن نديم، محمدبن اسحاق، الفهرست، تعليق از ابراهيم رمضان، بيروت، دارالمعرفه، 1417 ق.

ابي حيان الاندلسي، محمدبن يوسف، البحرالميط في التفسير، بيروت، دارالفكر، 1412 ق.

ازدي، محمدبن الحسن بن دريد، ترتيب جمهره اللغه، ترتيب و تصحيح: عادل عبدالرحمن البدري، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1386.

الالمعي، زاهر بن عواض، دراسات فى التفسير الموضوعى للقرآن الكريم، رياض، مطابع الفرزدق، 1405 ق.

الاندلسي، محمدبن يوسف ابي حيان، البحر المحيط في التفسير، بيروت، دارالفكر، 1412 ق.

ايازي، سيدمحمدعلي، «تفسير موضوعي از نگاه شهيد صدر»، مجله پيام جاويد، ش 2، بهار 1383، ص 44- 45.

بابايي ، علي اكبر، مكاتب تفسيري ، قم ، پژوهشكده حوزه و دانشگاه ، 1381.

بسام الشوكي، محمد، ابحاث في الفسير الموضوعي، دمشق، دارالعصمه، 1422 ق.

بقاعي، ابراهيم بن عمر، نظم الدرر في تناسب الآيات و السور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415 ق.

بنت الشاطي، عايشه عبدالرحن، التفسير البياني، للقرآن الكريم، الجزء الاول، قاهره، دارالمعارف، بي تا.

البهي، محمد، التفسير الموضوعي للقرآن الكريم، تفسير سوره النساء، القاهره، مكتبه وهبه، 1400 ق.

تفتازاني، سعدالدين عمر بن مسعود، شرح تصريف در مجموعه «جامع المقدمات»، تحقيق و تصحيح: محمدمهدي قايني، چ 6، قم، انتشارات دار الفكر، بي تا.

جعفر، خضير، التفسير القرآن بالقرآن عند العلامه الطباطبائي، قم، دارالقرآن الكريم، 1411 ق.

جغيم، نعمان، طرق الكشف عن مقاصد الشارع، اردن، دارالنفائس، 1422ق.

جوادي آملي، عبدالله، زن در آيينه جلال و جمال، تهران، نشر فرهنگي رجاء، 1374.

الجوهري، اسماعيل بن حمّاد بن حماد، الصّحاح، چ سوم، بيروت، دار العلم للملايين، 1404 ق.

حاجي خليفه، محمدبن عبدالله، كشف الظنون عن اسامي الكتب و الفنون، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.

حجازي، محمدمحمود، الوحده الموضوعيه، مصر، دارالكتب الحديثه، 1390 ق.

حسيني بحراني ، سيد هاشم ، البرهان في تفسير القرآن ، تهران ، مركز الطباعه و النشر في مؤسسه البعثه ،1417 ق .

حكيم، سيدمحمدباقر، «التفسير الموضوعي»، رساله التقريب، ش 12، 1417 ق، ص 30- 52.

خالدي، صلاح عبدالفتاح، التفسير الموضوعي بين النظريه و التطبيق، چ 2، اردن، دارالنفائس، 1422 ق.

خرمشاهي، بهاء الدين (به كوشش وي)، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1377.

خزاعي نيشابوري، حسين بن علي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهور به تفسير ابوالفتوح رازي، به كوشش و تصحيح: محمدجعفر ياحقي و محمدمهدي ناصح، چ 2، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1377.

خولي، امين، التفسير (شأته، تدرجه و تطوره) در كتب دايره المعارف الاسلاميه، ش 7، بيروت، دارالكتب الاسلاميه، 1982 م.

ـــــ ، مقاله «التفسير» در «دائره المعارف الاسلاميه»، تعريب احمد الشنتاوري و ديگران، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.

دراز، محمد عبدالله، النبأ العظيم، الطبعه الثالثه، كويت، دارالقلم، 1394 ق.

ـــــ ، مدخل الي دراسه القرآن الكريم؛ عرض تاريخي و تحليل مقارن، ترجمه: عبدالعظيم علي، كويت دارالقلم، 1400 ق.

الدغامين، زياد خليل، منهجيه البحث فى التّفسيرالموضوعى للقرآن الكريم، عمان، دار عمار للنشر و التوزيع، 1428 ق.

رازي الشافعي ، محمّد بن عمر بن الحسين بن الحسن فخرالدين ، التفسير الكبير او مفاتيح الغيب ، بيروت ، دارالفكر، 1423 ق .

الراغب اصفهاني، ابي القاسم حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق: صفان عدنان داوودي، بيروت، الدار الشاميه، 1416 ق.

ـــــ ، مقدمه جامع التفاسير، حققه و قدم له و علق حواشيه احمد حسن فرحسات، كويت، دارالدعوه، 1405 ق.

رجبي، محمود، «تفسير موضوعي قرآن از منظر استاد محمدتقي مصباح»، قرآن شناخت، ش 4، پاييز و زمستان 1388، ص 147-111.

ـــــ ، روش تفسيرقرآن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1383.

رحماني، احمدبن عثمان، مناهج التفسير الموضوعي و علاقتها بالتفسير الشفاهي، عمان، جدارا للكتب العالمي، 1429ق.

زبيدي، محمدمرتضي، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار منشورات مكتبه الحياه، بي تا.

زرزور، عدنان محمد، مدخل الي تفسير القرآن و علومه ، دمشق، دار القلم، 1419ق.

الزرقاني، محمد عبدالعظيم، مناهل العرفان في علوم القرآن، بيروت، دار الفكر، 1408 ق.

الزركشي، محمد، البرهان في علوم القر آن، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.

سعيد، عبدالستار فتح الله، المدخل الي التفسير الموضوعي، چ 2، قاهره، دارالتوزيع و النشر الاسلاميه، 1411 ق.

السيوطي، جلال الدين عبدالرحمن، لباب النقول في اسباب النزول، چ 3، بيروت، دار المعرفه، 1412 ق.

ـــــ ، الاتقان في علوم القرآن، قم، منشورات شريف رضي، بي تا.

ـــــ ، معترك الأقران في اعجاز القرآن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1408 ق.

شحاته، عبدالله محمود، اهداف كل سوره و مقاصدها في القرآن الكريم، چ 4، مصر، الهيئه المصريه العامه للكتاب، 1998 م.

الصدر، سيدمحمدباقر، المدرسه القرآنيه، قم، مركز الابحاث و الدراسات التخصصيه للشهيد صدر، 1421 ق.

الطباطبايي، السيد محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417 ق.

طباطبايي، سيدمحمدرضا، صرف ساده، قم، انتشارات دارالقلم، 1361.

الطبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق: سيد هاشم رسولي محلاتي و سيد فضل الله يزدي طباطبايي، چ 2، بيروت، دار المعرفه، 1408 ق.

العمري، احمدجمال، في التفسير الموضوعي للقصص القرآن، قاهره، مكتبه الخانچي، 1406ق.

عياشى، محمدبن مسعود، تفسير العياشى، تصحيح: هاشم رسولى محلاتى، بيروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1411 ق.

الفراهيدي ، خليل بن احمد، ترتيب كتاب العين ، تهران ، انتشارات اسوه ، 1414 ق .

فضل الله، سيدمحمدحسين، گفت وگو، بينات، سال پنجم، ش 3، پاييز 1377، ص 113- 123.

فضل الله، محمدحسين، من وحي القرآن، چ 3، بيروت، دار الملاك، 1419 ق.

فقيه زاده، عبدالهادي، پژوهشي در نظم قرآن، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، 1374.

فهد بن عبدالرحمن بن سليمان الرومي، اتجاهات التفسير في القرن الرابع عشر، ج 3، بيروت، مؤسسه الرساله، 1414 ق.

الفيروزآبادي ، محمد بن يعقوب ، القاموس المحيط ، چ 3، بيروت ، داراحياء التراث العربي، 1412 ق .

قطب، سيد، في ظلال القرآن، بيروت، دار الشروق، 1400 ق.

مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار، تهران، اسلاميه، بي تا.

مسعودي، محمدمهدي، «بررسي هاي موضوعي و روايي در الميزان»، پژوهشهاي قرآني، ش 9 و 10، بهار و تابستان 1376، ص 123-149.

مسلم، مصطفي، مباحث في التفسيرالموضوعي، دمشق، دارالقلم، 1421ق.

معرفت، محمد هادي، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب ، مشهد، الجامعه الرضويه للعلوم الاسلاميه، 1418 ق .

مكارم شيرازى، ناصر و همكاران، پيام قرآن، قم، مدرسه اميرالمؤمنين، 1367.

النهاوندي، محمدبن عبدالرحيم، تفسير القرآن و تبيين الفرقان، بي جا، بي تا.

پی نوشت ها:

*. عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). Karimi@qabas.net

دريافت: 26/11/89 ـ پذيرش: 20/2/90

1.براي نمونه ر.ك: جعفر سبحاني، منشور جاويد، ج1، ص 17-19؛ محمدتقي مصباح يزدي، معارف قرآن، ج 1، ص 9؛ ناصر مكارم شيرازي و ديگران، پيام قرآن، ج 1، ص 18.

2. به عنوان نمونه سميع عاطف در مجلد نخست و دوم « التفسير الموضوعي للقرآن الكريم» مفردات قرآن و قسم هاي قرآن را بررسي كرده است.

3.براي نمونه ر.ك: محمدحسين ذهبي، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 148، 149؛ مصطفي مسلم، مباحث في التفسير الموضوعي، ص 23-28.

4. ر.ك: خليل بن احمد فراهيدي، ترتيب كتاب العين، ماده «فسر»؛ اسماعيل بن حمّاد الجوهري، الصحاح، ماده «فسر» و ابن منظور، لسان العرب، ماده «فسر».

5. ر.ك: احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، ماده «فسر».

6. ر.ك: عبدالرحيم صفى پور، منتهى الارب فى لغه العرب، ماده «فسر».

7. الفيروزآبادي ، القاموس المحيط ، ذیل كلمه «فسر».

8. محمدبن الحسن بن درید ازدی، ترتیب جمهره اللغه، ترتیب و تصحیح عادل عبدالرحمن البدری، ماده «فسر».

9. ر.ك: محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ماده «فسر». راغب اصفهاني نيز ضمن اينكه «فسر» و «سفر» از نظر معنا نزديك به هم دانسته ، فسر را براي اظهار معناي معقول و سفر را براي نشان دادن امور عيني مي داند. (ر.ك: راغب اصفهاني، مقدمه جامع التفاسير، ص 47.)

10. در الصحاح آمده است: «الفسر: البیان... و التفسیر مثله» (جوهری، همان، ماده «فسر») و نیز ر.ك: ابن فارس، همان، ماده «فسر».

11. راغب اصفهانی گوید: «التفسیر فی المبالغه كالفسر» (همو، مفردات الفاظ القرآن، ذیل ماده فسر).

12. درباره معنای باب تفعیل آمده است: «وهو للتكثیر غالباً فی الفعل... او فی المفعول.» ر.ك: تفتازانی، شرح تصریف در كتاب جامع المقدمات، تحقیق و تصحیح محمدمهدی قاینی، ص 209.

13. قرآن كريم ماده «ف س ر» را یك بار و در هیئت «تفسير»، به معناي لغوي آن، يعني كشف(ر.ك: طبرسي، مجمع البيان في تفسير(لعلوم) القرآن، ج 7، ص 266 ؛ آلوسي ، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثان، ج 10، ص 17.) و بيان(ر.ك: ابن جرير الطبري ، جامع البيان عن تأويل آي القرآن ، ج 19، ص 9 ؛ نیشابوری، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 220.) به كار برده است؛ آنجا كه مى فرمايد: «ولاَ يأتُونكَ بمَثَل اِلاّ جِئناكَ بِالحقِّ وأَحْسَنَ تفسيراً؛ براى تو مثلى نياوردند، مگر آنكه ‍ ‍[ما] حق را با نيكوترين بيان براى تو آورديم».

14. برای تفصیل در این باره ر.ك: حاجی خلیفه، كشف الظنون عن اسامی الكتب و الفنون، ج 1، ص 427 ؛ علي اكبر بابايي ، غلامعلي عزيزی كيا و مجتبي روحاني راد ؛ زير نظر محمود رجبي ، روش شناسي تفسير قرآن كريم ، ص 12- 25.

15. ابوحيان اندلسي، البحرالمحيط في التفسير، ج 1، ص 26.

16. ر.ك: محمد الزركشی، البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 13. زرقانی نیز تفسیر را علم دانسته است. (الزرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 2، ص 3)

17. رك: طبرسي، همان، ج 1، ص 80؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 7؛ جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج 4، ص 193.

18. سيدمحمدحسين طباطبايي، همان.

19. مثلاً امين خولي در تعريف واژه تفسير به معناي مطلق آن آورده است: «التفسير»... يطلق علي الشروح التي تكتب علي المؤلفات العلميه و الفلسفيه. (امين خولي، ماده «التفسير» در «دائره المعارف الاسلاميه، تعريب احمد الشنتاوري و ديگران، ج 5، ص 346 و همو، «التفسير؛ نشأته، تدرجه و تطوره» در كتب دائره المعارف الاسلاميه، ج 7، ص 17).

20.براي نمونه آيه ولايت به اعطاي زكات در حال ركوع توسط امام علي(ع) اشاره دارد و عبارت «الذين آمنوا الذين يؤتون الزكاه وهم راكعون» با آنكه عام است عنوان مشير به اين جريان خاص است و اساساً مفهوم عام ندارد. در اينجا تعيين آن واقعه خاص نيز تفسير محسوب مي شود.(رك: محمود رجبي، روش تفسير قرآن، ص 126) نوع ديگري از تعيين مصداق در تفاسير آمده كه آيات شريفه درصدد تعيين آن نبوده است. اين نوع كشف مصداق تفسير به شمار نمي آيد؛ چنان كه گاه در تفسير به بيان علت يا كيفيت وقوع يك فعل يا نوع يك صفتي كه در آيه ذكر نشده پرداخته مي شود كه مي توان آن را تبيين يا شرح ناميد و اين نوع مطالب نيز از مقوله تفسير نيست.

21. ر.ك: فيروزآبادي ، القاموس المحيط ، ماده «وضع»، ص 134، 135.

22. محمد معين ، فرهنگ فارسي، ج 4، ص 4441.

23. ر.ك: السيد محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنيه، ص 35، 36 و مصطفي مسلم، مباحث في التفسيرالموضوعي، ص 15، 16.

24. ناصر مكارم شيرازي و همكاران، پيام قرآن، ص 21.

25. محمود رجبی، «تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح»، قرآن شناخت، ش 4، ص 113.

26.ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، معارف قرآن، ج 1، ص 9.

27.ر.ك: فهد بن عبدالرحن الرومي، اتجاهات التفسير في القرن الرابع عشر، ج 3، ص 862.

28. مانند تعریف استاد محمد هادي معرفت در التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 1، ص 201 – 202.

29. ر.ك: همان، ص 55- 56.

30. ر.ك: السيد محمدباقر الصدر، همان، ص 33، 35 و 36.

31. همان، ص 23.

32. سيدهدايت جليلي، روش شناس تفاسير موضوعي، ص143 و درباره تبيين مؤلفه هاي تعريف، ر.ك:

ص 143 – 164.

33. همان، ص 157 و 158.

34. مانند: «تفسير موضوعي روشي است براي تبيين يك موضوع با ملاحظه آيات هم موضوع و هم مضمون و نه هماهنگ با ترتيب و تنظيم موجود در قرآن» (ر. ك: بهاء الدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ص 64. قيدهاي « هم مضمون» و «نه هماهنگ با ترتيب و تنظيم موجود در قرآن» اضافي است.

35. امين خولي، ماده «التفسير» در دائره المعارف الاسلاميه، تعريب احمد الشنتاوري و ديگران، ج 5، ص 346 و همو، «التفسير؛ شأته، تدرجه و تطوره» در كتب دائره المعارف الاسلاميه، شماره 7، ص 83.) در این تعریف از نظریه قرآن كریم سخنی به میان نیامده است، اگر مقصود این باشد كه نظریه ضرورت ندارد، دارای اشكال خواهد بود.

36. عبدالله جوادى آملى، زن در آيينه جلال و جمال، ص 49 و 50.

37. احمدجمال العمري، دراسات في التفسير الموضوعي للقصص القرآن، ص 43.

38. برخی از صاحب نظران تأكید دارند كه باید در تفسیر موضوعی نظر خود قرآن و از درون آن استخراج شود. (محمد هادي معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 10؛ همو، التفسير و المفسرون، ص 521.)

39. رك: محمدبن عبدالرحيم النهاوندي، تفسير القرآن و تبيين الفرقان، ج 1، ص 28؛ جلال الدين سيوطي، معترك الأقران في اعجاز القرآن، ص 13.

40. از جمله طبق نقل، امام صادق(ع) فرموده اند: «همانا من آنچه را در آسمان و زمين و بهشت و جهنم است و آنچه را تا قيامت خواهد بود مي دانم. من آن را از قرآن مي دانم.» (محمد بن الحسن الصفار قمي، بصائر الدرجات، ص 127 و نیز ر.ك: جمعه العروسي الحويزي، تفسير نورالثقلين، ج1، ص 367.)

41. أحمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، ج4، ص 131، حدیث 16546. اين روايت در منابع شيعه به اين صورت آمده است: «اوتيت القرآن و مثليه معه؛ به من قرآن و دو چيزي همسان آن داده شده است.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 417.) مرحوم طبرسي احتمال داده كه مقصود از «مثليه» سنن باشد. (ر.ك: ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج2، ص 298.)

42.رك: محمد بن يعقوب الكليني، اصول الكافي، ج1، كتاب الحجه، باب های «ان الائمه(ع) المحدثون و المفهمون»، «الفرق بين الرسول و النبي و المحدث» و «جهات علوم الائمه(ع)»؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج 18، ص 37؛ ج 26، ص 81.

43. براي تفصيل در اين باره ر.ك: مصطفي كريمي، پژوهشي در قلمرو موضوعي قرآن كريم، فصل ششم.

44. ر.ك: احمدبن عثمان رحماني، مناهج التفسير الموضوعي و علاقتها بالتفسير الشفاهي، ص 14 و 17 و محمد غزالی، گامی به سوی تفسیر موضوعی، ترجمه علی اصغر محمدی، مقدمه، صفحه نوزده.

45. مصطفى مسلم، مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 16.

46. ر.ك: همان، 28-29.

47. ر.ك: عبدالستار فتح الله سعيد، المدخل الي التفسير الموضوعي، ص 24- 25.

48. محمد عبدالله دراز، مدخل الي دراسه القرآن الكريم؛ عرض تاریخی و تحلیل مقارن، ترجمه: عبدالعظیم علی، ص 121 و 122.

49. سید قطب معتقد است هر كس با قرآن زندگی كند می بیند كه هر سوره قرآن شخصیتی متمایز از سوره های دیگر دارد؛ شخصیتی كه روح بر آن حاكم است و برای هر سوره موضوع یا موضوعاتی است كه بر تمام آیات سایه افكنده است. (ر.ك: سید قطب، فی ظلال القرآن، ص 28.) كسانی سید قطب را نخستین مفسری می دانند كه در تفسیر فی ظلال القرآن وحدت موضوعی سوره های قرآن را به شكل عملی و مكتوب نمایانده است. (عدنان محمد زر زور، المدخل الی تفسیر القرآن و علومه، ص 267) بعضی دیگر النبأ العظیمِ محمد عبدالله دراز را نخستين تفسیر موضوعی سور شمرده اند. (محمد غزالی، گامی به سوی تفسیر موضوعی، ترجمه علی اصغر محمدی، مقدمه، صفحه هفده.) در اين باره كتاب هاي مستقلي نوشته شده است، مانند اهداف كل سوره و مقاصدها به قلم عبدالله محمود شحاته و الوحده الموضوعيه في القرآن الكريم نگاشته محمد محمود حجازي. سليمان بن صالح القرعاوي در كتابي با نام دراسات من التفسير الموضوعي، تفسير چند سوره را آورده است. دكتر محمد البهي در التفسير الموضوعي للقرآن الكريم، فقط تفسير سوره نساء را آورده است. بقاعي حتی برای كل قرآن وحدت هدف و وحدت موضوعی باور دارد. وي در تعليل بر اين مدعا چنين گفته كه بين سوره حمد و معوذتين تناسب هست؛ چون استعاذه با همزه آغاز مي شود كه به ابتداي آفرينش اشاره دارد و به ميم پايان يافته است كه به معاد اشاره مي كند و كل «بسمله» مربوط به معاد است، چون با (باء)كه حرف شفوي است آغاز شده و پايان اولين و آخرين كلمه آن متفاوت است. (ر.ك: ابراهيم بن عمر البقاعي، نظم الدرر في تناسب الآيات و السور، ص 12.)

50. محمد محمود حجازی، الوحده الموضوعیه، ص 8.

51. ر.ك: محمد عبدلله دراز، النبأ العظیم، ص 142- 163.

52. محمد محمود حجازی، همان، ص 40.

53. ر.ك: مصطفى مسلم، همان؛ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، پيام قرآن، ج 1، ص 20؛ محمد بن عبدالرحمن الرومى، بحوث فى اصول التفسير و مناهجه، ص 62؛ زاهر بن عواض الالمعي، دراسات فى التفسير الموضوعى، ص 7.

54. ر.ك: محمدباقر صدر، المدرسه القرآنيه، ص 17؛ مصطفى مسلم، همان.

55. بنابراين تأكيد بر استخراج نظر قرآن در تمام جوانب يك موضوع در تفسير موضوعي (سيد محمد علي ايازي، «تفسير موضوعي از نگاه شهيد صدر»، مجله پيام جاويد، ش 2، ص 44- 45.) درست نيست و تفسير موضوعي مي تواند در پي كشف دیدگاه قرآن درباره مسئله ای از مسائل موضوع باشد؛ مانند اهداف نماز.

56. برای تعریف تفسير لفظي، تفسير تصنيفي و تفسير تحليلي ر.ك: محمود رجبی، «تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح»، قرآن شناخت، ش 4، ص 113- 117.

57. مانند جلد اول كتاب التفسير الموضوعوعي للقرآن الكريم سميع عاطف الزين.

58. مانند جلد ششم التفسير الموضوعوعي للقرآن الكريم.

59. كساني اين موارد را در شمار تفسير موضوعي آورده اند. مانند محمدحسين الذهبي، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 148-149؛ مصصطفى مسلم، همان، ص 23- 28 و محمد بسام شوكي، ابحاث في الفسير الموضوعي، ص 7- 9.

60. بنت الشاطیء تفسیر بیانی خود را بررسی موضوعی می خواند. (ر.ك: عايشه عبدالرحن بنت الشاطیء، التفسیر البیانی للقرآن الكریم، الجزء الاول، ص 17). برخي از محققان نيز آن را تفسیر موضوعی دانسته اند. (ر.ك: احمدجمال العمري، دراسات في التفسير الموضوعي للقصص القرآن، ص72). درباره نقد این باور ر.ك: زياد خليل الدغامين، منهجيه البحث فى التّفسيرالموضوعى للقرآن الكريم، ص 51- 52.

61. مانند المدخل الي التفسير الموضوعي للقرآن الكريم اثر سيدمحمد باقر ابطحي. در فصل دوم كتاب نمونه بیشتری از فهرست موضوعی آیات خواهد آمد. در مورد اين نوع تحقیقات قرآنی ر.ك: فرهنگ موضوعي قرآن كريم به قلم بهاء الدين خرمشاهي و كامران فانی، مقدمه صفحه یك تا چهار و مركز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن، ج 1، 13- 17.

62. مانند سیدكاظم رجايی با همكاری گروه اقتصاد (مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی)، معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن.

63. صلاح عبدالفتاح خالدي، التفسير الموضوعي بين النظريه و التطبيق، ص 40.

64. ر.ك: محمد حسين علي صغير، المبادي العامه للتفسير القرآن الكريم، ص 155- 244.

65. مانند آنچه كه عبدالستار فتح الله سعيد در المدخل الي التفسيرالموضوعي، ص 26- 28 و 30 و 31 و مصطفي مسلم در مباحث في التفسيرالموضوعي در ص 28 و 29 آورده است.

66. تأكید به قرينه بودن دستاوردهای دانش بشری در تفسیر موضوعی در اینجا، با آنچه در نقد دسته دوم از تعاریف گذشت منافات ندارد؛ زیرا آنجا انحصار قلمرو موضوعی این روش تفسیر موضوعی به امور مربوط به حیات انسانی نفی شد؛ ولی اینجا بر ضرورت آگاهی مفسر موضوعی به دستاوردهای دانش بشری، به عنوان یكی از منابع تفسیر موضوعی، تأكید می شود.

67. ر.ك: محمد باقر صدر، همان، ص 29 و 33.

68. روش هاى تفسير ترتيبى عبارت اند از: 1. روايى محض، كه در آن تنها روايات مرتبط با آيات بیان می شود؛ 2. باطنى محض، در آن تنها براى آيات، معانى باطنى و رمزى بیان می شود؛ 3. اجتهادى، در این روش مفسّر براى كشف معانى آيات تلاش علمى مناسبى را انجام می دهد. روش تفسير اجتهادى اقسامي دارد كه عبارت است از: الف. اجتهادى روايى؛ ب. اجتهادى قرآن با قرآن؛ ج. اجتهادى ادبى؛ د. اجتهادى فلسفى؛ هـ . اجتهادى علمى؛ و. اجتهادى نسبتاً جامع. (ر.ك: علی اكبر بابایی، مكاتب تفسيرى، ص 24.)

69. ر.ك: محمدباقر صدر، همان، ص 28 – 35.

70. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، مقدمه، صفحه 11.

71. ر.ك: السید محمدحسین فضل الله، گفت وگو، بینات، سال پنجم، ش 17، ص 118.

72. ر.ك: محمدباقر صدر، همان، ص 23- 24.

73. ر.ك: همان، ص 21.

74. سيدمحمدحسين طباطبايى، همان، ص 72.

75. علي بن جمعه العروسي الحويزي ، تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 121، حديث 344.

76. محمدبن مسعود عياشى، تفسير العياشى، تصحيح: هاشم رسولى محلاتى، ج1، ص 348.

77. ر.ك: صلاح عبدالفتاح الخالدي، التفسير الموضوعي بين النظريه و التطبيق، ص 42.

78. ر.ك: سيدمحمدباقر صدر، المدرسه القرآنيه، ص 20 و 28- 30.

79. ر.ك: ناصر مكارم و همكاران، پيام قرآن، ج 1، ص 23 و مصطفی مسلم، مباحث فى التفسير الموضوعى، ص18.

80. در اين باره ر.ك: محمد هادی معرفت، ویژگی های تفسیر المیزان، در شناخت نامه قرآن كریم به اهتمام محمدجواد صاحبی، ص 485 و 487؛ خضير جعفر، التفسير القرآن بالقرآن عند العلامه الطباطبايي، ص 100 – 123 و محمدمهدي مسعودي، «بررسي هاي موضوعي و روايي در الميزان»، پژوهشهاي قرآني، ش 9 و 10، ص124- 149.

81. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايى، همان، ج 2، ص 64 – 70.

82. ر.ك: همان، ج 5، ص 377 – 379.

83. ر.ك: همان، ج 8، ص 35 – 44.

84. ر.ك: همان، ج 2، ص 261 - 277.

85. ر.ك: محمّد بن عمر بن الحسين بن الحسن فخرالدين الرازي الشافعي، التفسير الكبير او مفاتيح الغيب ، ج 2، ص 31- 37.

86. ر.ك: السید محمدحسين فضل الله، تفسیر من وحي القرآن، ج 2، ص 191- 193.

87. ر.ك: همان، ج 6، ص 26 - 34.

88. ر.ك: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج 3، ص 1620- 1650.

89. ر.ك: السيد محمدباقر حكيم، «التفسير الموضوعي»، رساله التقريب، ش 12، ص 39 و 40.

90. حضرت امام حسن(ع) درباره ماجراي مباهله فرمرده اند: ... فأخرج رسول اللهˆ من الأنفس معه أبي، و من البنين أنا و أخي، و من النساء فاطمه أمي من الناس جميعا، فنحن أهله و لحمه و دمه و نفسه، و نحن منه و هو منا» (سيد هاشم الحسيني البحراني ، البرهان في تفسير القرآن ، ج 1، ص 629، ح 1718)

91. ر. ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج 3، ص 228 – 232.

92. ر.ك: على بن ابراهيم قمى، تفسير قمى‏، تحقيق سيدطيب موسوى جزايرى‏، ج 2، ص 404 و 405؛ محمد بن الحسن الطوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 268؛ ملامحسن فیض كاشانی، تفسیر الصافی، ج 5، ص 284 و سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج 20، ص 203- 204.

93. نادرست بودن این نقل بدین دليل است كه آیه در مقام نكوهش است و با اخلاق پيامبر اكرمˆ نمی سازد. خداوند در این باره مي فرمايد: وَإِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛ (قلم: 4.) اگر مراد حضرت بود، مي بایست جمله به صورت مخاطب می آمد، نه غایب. از همه مهم تر اینكه ابن ام مكتوم نابینا بود و چهره در هم كشیدن و رخ برتافتن حضرت را نمی دید. (ر.ك: محمد بن الحسن الطوسي، همان، ج 10، ص 268.) بنابر این، ادعای اجماع مفسران بر صحت این سبب نزول (ر.ك: محمّد بن عمر بن الحسين بن الحسن فخرالدين الرازي الشافعي ، همان، ج 10، ص 129) درست نیست.

94. ر.ك: محمدبن جرير الطبري ، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج، 30، ص 24؛ محمد بن عیسی بن سوره، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، ج 5، ص 432؛ علی بن احمد الواحدي نيسابوري، اسباب النزول، ص 249 و جلال الدين عبدالرحمن السيوطي، لباب النقول في اسباب النزول، ص 325.

95. ر. ك: عبدالله جوادى آملى، زن در آينه جلال و جمال، ص 50 و 51 و السید محمدحسین فضل الله، گفت وگو، بینات، سال پنجم، ش 17، ص 118.

96. ر.ك: رضاعلي عزيزي، «روش موضوعي در تفسير قرآن كريم»، مقطع كارشناسي ارشد، راهنما استاد محمدهادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1382 ش. ص 51 و 52.

97. چون آورده است: «زماني ممكن است انسان موضوع شناس باشد... كه اول تفسير ترتيبي را گذرانده باشد. (عبدالله جوادى آملى، همان، ص 51.) «تفسير موضوعى بعد از تفسير تر تيبى است. انسان ابتدا بايد به نحو ترتيب... از اول تا آخر قرآن را به نوبه خود بررسى نموده وحضور ذهنى وعلمى داشته باشد...» (همان، ص 49.)

/ 1