نقدی بر ترجمه آیات قرآن در جلد اول تفسیر نور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقدی بر ترجمه آیات قرآن در جلد اول تفسیر نور - نسخه متنی

حجت الله فسنقري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقدی بر ترجمه آیات قرآن در جلد اول تفسیر نور

فسنقري، حجت الله

استادیار دانشگاه حكيم سبزواري

چکیده:

از آنجایی که ترجمه آسان ترین راه انتقال معارف قرآنی به مسلمانان غیرعرب می باشد، باید آنچنان که شایسته این کتاب آسمانی است، در ترجمه آن دقت نمود و برای ارائه ترجمه ای روان و به دور از اشتباه، باید به ساختارهای زبانی و قواعد صرفی و نحوی توجه نمود. ترجمه آیات تفسیر نور، تأثیرگذار، روان، مطابق با نثر معیار و قابل فهم برای همه اقشار است. ولی با همه این وجود، ایراداتی همچون عدم توجه به ساختارهای صرفی، نحوی، نکات بلاغی و ... در ترجمه آیات آن مشاهده می شود که در این نوشتار، ترجمه آیات از این منظرها بررسی می گردد و به قدر توان و بضاعت، برگردان مناسبی از آیات ارائه شده است.

کلیدواژه ها:

تفسیر نور/ سوره حمد/ بقره/ ترجمه/ نقد و بررسی

پیش گفتار

فهم درست قرآن کریم و درک معارف بلند آن بر همه مسلمانان واجب است، ازاین رو ترجمه قرآن بهترین راه برای انتقال حقایق آن به دیگر زبان ها می باشد. از دیرباز این تلاش بسیار نیکو صورت پذیرفته و در دهه های اخیر به ویژه پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، شتاب بیشتری به خود گرفته است و مترجمان توانا و فرزانه، ترجمه هایی شیوا و دقیق از این کتاب آسمانی ارائه کرده اند. و از سویی دیگر، ناقدان فرزانه و نکته سنج با دقتی فوق العاده، غفلت ها و خطاهایی در این ترجمه ها یافته اند و با ارائه نقدهای دانشمندانه و دلسوزانه، سعی در زدودن خطاهای مترجمان و ارائه ترجمه هایی محکم و درخور داشته اند.

یکی از این ترجمه های ارزشمند، ترجمه معلم و خادم دلسوز قرآن، حضرت حجت الاسلام و المسلمین قرائتی است. این تفسیر گرانسنگ به دلیل برخورداری از قلمی ساده و روان، با اقبال فراوان مردم روبه رو شده است، ولی ترجمه آیات در برخی موارد دارای اشکالاتی است که امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است.

در این نوشتار ما با بضاعت اندک خود، ترجمه جلد اول این تفسیر ارزشمند، یعنی سوره حمد و بقره را نقد و بررسی نموده ایم. رویکرد اساسی در نقد آیات، تکیه بر مسائل صرفی، نحوی، لغوی و گاهی بلاغی است که آشنایی دقیق با این علوم، جایگاهی اساسی در ترجمه قرآن دارد و عدم توجه به هر یک از این علوم، باعث خطای مترجم و یا نارسایی در ترجمه می شود. إن شاء الله که در آینده شاهد چاپ هایی با ترجمه های دقیق تر از این تفسیر باشیم.

این نوشتار به دو بخش الف) سوره حمد و ب) سوره بقره تقسیم می شود که ابتدا آیه مورد نظر همراه با ترجمه آقای قرائتی ذکر می شود، سپس توضیحات لازم در نقد ترجمه بیان شده و در پایان، در حد توان ترجمه ای ارائه می شود.

الف) سوره حمد

۱. (الحمدُ لِلّهِ ربِّ العالمینَ*الرّحمنِ الرحیمِ*مالکِ یومِ الدینِ)(۲-۴)

قرائتی: «سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است؛ (خدایی که) بخشنده و مهربان است؛ (خدایی که) مالک روز جزاست.»

«ربِّ» صفت اول لفظ جلاله و می تواند بدل از آن نیز باشد و «الرّحمن» صفت دوم و مجرور به تبعیت و «الرحیم» صفت سوم و مجرور به تبعیت و «مالک» صفت چهارم و مجرور به تبعیت. (صافی، ۱/۲۳)

با توجه به نقش نحوی واژه های «ربِّ»، «الرّحمن»، «الرحیم» و «مالک» که صفت هستند و تابع، ترجمه آنها به شکل یک جمله درست نیست؛ اما ترجمه ایشان امتیازاتی دارد:

۱. ذکر واژه «مخصوص» در ترجمه لام اختصاص.

۲. ترجمه «الحمد» به «سپاس و ستایش»؛ ترجمه هر یک از این دو بدون دیگری نمی تواند معنای کامل «الحمد» را برساند، اما ذکر هر دو تا حدودی معنا را کامل می نماید. (خرمشاهی، /۱۹ـ ۱۲)

۳. ترجمه «مالک یوم الدین» به «مالک روز جزا»، بسیار دقیق و عالی است، چون «مالک» برای فارسی زبانان جا افتاده است و ترجمه «دین» به جزا هم کاملاً منطبق با معنای دین در این آیه است.

ترجمه پیشنهادی: «سپاس و ستایش مخصوص خداوند است، پروردگار جهانیان، بخشایشگر و بسیار مهربان، مالک روز جزا.»

۲. (صراطَ الّذین أنْعَمْتَ علیهم غیرِ المغضوبِ علیهم ولا الضالّینَ)(حمد/۷)

قرائتی: «(خداوندا! ما را به) راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی (هدایت کن)، نه غضب شدگان و نه گمراهان.»

در این آیه شریفه اگر «غیر» را بدل از ضمیر «هم» در «علیهم» بدانیم، بنابراین گروه «انعمت علیهم» نه مغضوبند و نه ضالین، و سه گروه در عرض هم تصور نمی شوند که ما مشول گروه اول بشویم، ولی مشمول گروه دوم و سوم نشویم. بلکه مراد این است که ما مشمول گروه «انعمت علیهم» شویم؛ همان گروهی که ویژگی های دوم و سوم در آنها راه ندارد، که در ترجمه تفسیر نور، سه گروه در عرض هم تصور شده است.

ترجمه درست: «راه کسانی که به آنها نعمت دادی که نه مورد خشم قرار گرفته اند، و نه گمراه شده اند.»

ب) سوره بقره

۱. (اللّهُ یَسْتَهْزِیءُ بِهِم و یَمُدُّهم فی طغیانِهم یَعْمَهُونَ)(بقره/۱۵)

قرائتی: «خداوند آنها را به استهزا می گیرد و آنان را در طغیانشان مهلت می دهد تا سرگردان شوند.»

فعل «یمُدّ» از مدَدَ (یاری رساندن) گرفته شده است و اگر از «مدّ» باشد، با لام متعدی می شد: «مدَّ له: أملی له» (زمخشری، ۱/۱۸۸). و «یمُدّهم فی طغیانهم» یعنی «یزیدهم طغیانا» از «مدّ الجیش» یعنی «زاده و قوّاه» (طریحی، ۳/۱۴۴). بنابراین ترجمه این فعل به «مهلت دادن» درست نیست.

جمله «یعمهون» حالیه است، ولی به گونه مجزوم و غایت برای «یمدّهم» ترجمه شده است.

ترجمه پیشنهادی: «خداوند آنها را ریشخند می کند و در طغیانشان که کورکورانه در آن گام بر می دارند، یاریشان می نماید.»

۲.(کَیْفَ تَکْفُرونَ باللهِ و کُنْتُم أمواتاً فأَحْیاکُمْ ثمّ یُمیتُکم ثمّ یُحْیِیکُمْ ثمّ إلیه تُرْجَعُونَ) (بقره/۲۸)

قرائتی: «چگونه به خداوند کافر می شوید، در حالی که شما (اجسام بی روح و) مردگانی بودید که او شما را زنده کرد، سپس شما را می میراند و بار دیگر شما را زنده می کند، سپس به سوی او بازگردانده می شوید.»

جمله «فأحیاکم» معطوف است بر جمله حالیه «کنتم أمواتاً» و «قد» مضمر است.

همان گونه که مشاهده می شود، «فاء» عاطفه در «فأحیاکم» به «که» ترجمه شده است و فاعل این فعل که ضمیر مستتر است، به گونه ضمیر بارز ذکر شده و نیز جمله «کنتم أمواتاً» به «شما مردگانی بودید» ترجمه شده که می دانیم یکسانی مسند و مسندالیه از جهت افراد، تثنیه و جمع در زبان عربی اصل است، اما رعایت این امر در ترجمه آیات لازم نیست و از روانی ترجمه می کاهد.

ترجمه درست: «چگونه به خداوند کفر می ورزید، در حالی که شما مرده بودید؛ پس شما را زنده کرد، آن گاه شما را می میراند و دوباره شما را زنده می کند، سپس به سوی او بازگردانده می شوید.»

۳. (فَتَلَقـَّی آدمُ مِنْ ربِّه کَلِماتٍ فتابَ علیه إنّه هو التّوابُ الرَّحیمُ)(بقره/۳۷)

قرائتی: «پس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت نمود، (با آن کلمات توبه کرد) پس خداوند لطف خود را بر او باز گرداند، همانا او توبه پذیر مهربان است.»

اشکالات ترجمه فوق:

الف) جمله «إنّه هو التَوّابُ الرّحیمُ» تعلیلیه است، ازاین رو ترجمه «إنّ» به «همانا» درست نیست، بلکه باید از واژه هایی همچون «که» یا «زیرا» بهره برده شود.

ب) بهتر بود ترجمه خبر اول «التواب» و خبر دوم «الرحیم» با «واو» می آمد.

ج) اسلوب حصر یا قصر در جمله «إنّه هو التوّاب الرحیم» در ترجمه منعکس نشده است.

د) دو واژه «التواب» و «الرحیم» اسم مبالغه اند و در ترجمه آن باید از الفاظی همچون «بسیار» استفاده می شد.

هـ) برای فعل «تلقّی» اگر برابر «فراگرفت» گزینش می شد، ترجمه زیباتر می گردید.

ترجمه پیشنهادی: «پس آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و خداوند لطف خود را به او باز گرداند که اوست بسیار توبه پذیر و مهربان.»

۴. (وَلا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ...)(بقره/۴۲)

قرائتی: «حق را با باطل نپوشانید»

فعل «تلبِسوا» از مصدر «لَبس» به معنای خلط کردن و در هم آمیختن است و فعل «تلبَسوا» از مصدر «لُبس» به معنای پوشیدن (ابن منظور، ۲/۲۰۲) و «لا تلبِسوا الحقّ بالباطل» یعنی «لا تخلطوه به» (طریحی، ۴/۱۰۳). خود ایشان نیز در بخش نکته ها آورده اند «لُبس» به معنای پوشاندن است (قرائتی، ۱/۱۰۲)؛ هرچند که «لُبس» به معنای پوشیدن است، نه پوشاندن؛ چون «لَبِس» یک مفعولی است و برای اینکه معنای دومفعولی پیدا کند، باید به باب «افعال» برود و بشود «ألبَسَ».

ترجمه درست: «راستی را با ناراستی در هم نیامیزید.»

۵. (نَغْفِرْ لکم خطایاکم و سَنَزِیدُ المُحْسِنینَ)(بقره/۵۸)

قرائتی: «تا ما خطاهای شما را ببخشیم و به نیکوکاران، پاداشی افزون خواهیم داد.»

در زبان فارسی «بخشش» یعنی «داد، دهش، انعام و هدیه» (معین، ۱/۴۷۷) و برابر درست و دقیق «غفران»، بخشایش است. بخشایش یعنی «در گذشتن از جرم، گناه و تقصیر و عفو کردن» (همان). ازاین رو ترجمه «نغفر» به «ببخشیم» درست نیست.

ترجمه درست: «تا ما خطاهای شما را ببخشاییم و ... .»

۶. (و إذ قُلُتم یا موسی لَنْ نَصْبِرَ علی طعامٍ واحدٍ فادعُ لنا ربَّک یُخرِجْ لنا ممّا تُنبِتُ الأرضُ مِنْ بَقْلِها و قِثّائها و فُومِها و عَدَسِها و بَصَلِها ... إهْبِطُوا مِصْراً)(بقره/۶۱)

قرائتی: «و (نیز به خاطر آورید) زمانی که گفتید: ای موسی، ما هرگز یک نوع غذا را تحمل نمی کنیم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (به طور طبیعی) زمین می رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما (نیز) برویاند... وارد شهر شوید.»

جمله «یُخرجُ» جواب شرط مقدر غیر مقترن به فاء و «الارض» فاعل «تنبت» است (صافی، ۱/۱۴۲). در متن تفسیر نور فعل «یُخرجْ» به صورت مرفوع آمده است که احتمال می رود اشتباه چاپی باشد و نیز فعل «تنبت» به فاعل حقیقی خود یعنی خداوند اسناد داده شده است، ولی در آیه این فعل به فاعل مجازی خود، یعنی «الارض» اسناد داده شده و نیز طبق آیین نگارش فارسی، باید بین واژه های سبزی، خیار، سیر، عدس از ویرگول استفاده می شد.

واژه «مصراً» نکره است، ولی معرفه ترجمه شده و برای «إهبطوا» نیز برابر مناسبی گزینش نشده است.

ترجمه درست: «و (نیز به خاطر آورید) زمانی که گفتید: ای موسی، ما هرگز یک نوع غذا را تحمل نمی کنیم، پس از پروردگارت بخواه تا از آنچه که زمین (به طور طبیعی) می رویاند، از سبزی، خیار، سیر، عدس و پیازش، برای ما (نیز) برویاند... به شهری فرود آیید.»

۷. (إنّ اللهَ یأمُرُکُمْ أنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً)(بقره/۶۷)

قرائتی: «خداوند به شما فرمان می دهد (برای یافتن قاتل) ماده گاوی ذبح کنید.»

واژه «بقره» اسم جنس جامدی است که بر یک گاوـ چه نر و چه ماده ـ دلالت می کند (همان، ۱/۱۵۵). ابن سیده می گوید: بقره ـ چه اهلی و چه وحشی ـ هم برای نر و هم برای ماده به کار می رود. و نیز گفته اند: دخول «ه» بر آن برای وحدت است (ابن منظور، ۴/۷۳ و طریحی، ۳/۲۲۸). و با توجه به آیه ۷۰ سوره بقره(إنّ البقر تشابه علینا)مشخص می شود که برخلاف تصور بسیاری از مترجمان، گاو مورد نظر، نر است و معمولاً با گاو نر زمین را شخم می زنند، نه ماده. و در آیه ۷۱ همین سوره آمده است:(إنّها بقرهٌ لا ذلولٌ تُثیرُ الأرضَ ولا تَسْقِی الحرثَ). پس ترجمه «بقره» به گاو ماده نمی تواند درست باشد.

ترجمه درست: «خداوند به شما فرمان می دهد که گاوی ذبح کنید.»

۸. (إنّها بقرهٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لونُها تَسُرُّ النَاظِرینَ)(بقره/۶۹)

قرائتی: «آن ماده گاوی باشد زرد یکدست، که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور می سازد.»

«بقره» خبر حرف مشبهه، «صفراءُ» صفت بقره، «فاقع» خبر مقدم، «لونُها» مبتدای مؤخر و «تسرُّ النَاظرین» فعل و فاعلش «هی» مستتر (سید طنطاوی،/۱۴). جمله «إنّها بقر هٌ صفراءُ» مقول قول و جمله «فاقعٌ لونُها» صفت بقره و جمله «تسرُّ الناظرین» صفت دیگر بقره. اما از ترجمه چنین بر می آید که به قواعد صفت و موصوف توجهی نشده است و «فاقع» صفت بقره گرفته شده، جمله «تسر الناظرین» صفت «لون» و حال آنکه «تسر» مؤنث است و طبق این ترجمه باید «یسرّ» می بود. (در این باره، ر. ک: روحانی، مرا راهنمایی کنید، /۱۶۹ـ۱۶۶ و شما را راهنمایی می کنم، /۱۶۴ـ۱۷۱)

ترجمه درست: «آن گاوی است زردرنگ، رنگش روشن [و دلپذیر] است که [آن گاو] بینندگان را شادمان می کند.»

۹. (بِئْسَما اشْتَرَوْا به أنْفُسَهم)(بقره/۹۰).

قرائتی: «چه بد است آنچه که خویشتن را به آن بفروختند.»

«بئس» فعل ذم است نه فعل تعجب، ازاین رو ترجمه آن به «چه بد است» درست نیست. همین اشتباه در آیه (و إذا قیلَ له اتّقِ اللهَ أخَذَتْهُ العزّهُ بالإثمِ فحسبُه جهنّمُ و لَبئسَ المهادُ)(بقره/۲۰۶) نیز تکرار شده است.

ترجمه درست: «چیز بدی است آنچه که خودشان را به آن بفروختند.»

۱۰. (ما ننسَخْ من آیهٍ أو نُنْسِها نأتِ بخیرٍ منها أو مثلِها)(بقره/۱۰۶)

قرائتی: «هر (حکم و) و آیه ای را نسخ کنیم و یا (نزول) آن را به تأخیر بیندازیم، بهتر از آن یا همانند آن را می آوریم.»

فعل «نُنسِ» از ریشه «نسی» است و اعلال به حذف دارد و به معنای «از خاطر بردن». ولی در این آیه از ریشه «نسأ» گرفته شده است که در این صورت باید «نُنسِئها» به معنای «به تأخیر انداختن» می بود، نه «نُنسها».

ترجمه درست: «هر حکمی را نسخ کنیم و یا آن را از خاطر ببریم، بهتر از آن یا همانند آن را می آوریم.»

۱۱. (إنّا أرْسَلْنَاکَ بالحقِّ بَشِیراً و نَذِیراً ولا تُسْألُ عن أصحابِ الجحیمِ)(بقره/۱۱۹)

قرائتی: «(ای رسول) ما تو را به حق فرستادیم تا بشارتگر و بیم دهنده باشی و تو مسؤول (گمراه شدن) دوزخیان (و جهنم رفتن آنها) نیستی.»

«بشیراً» صفت مشبهه و حال از مفعول به است که به گونه مبالغه ترجمه شده است و حال بودنش لحاظ نگردیده و «نذیراً» معطوف به «بشیراً». لازم به ذکر است که پسوندهای «گر» و «گار» در فارسی مبالغه سازند. و املای «مسئول» نیز درست نیست و باید «مسؤول» نوشته شود.

ترجمه پیشنهادی: «به راستی که ما تو را به حق مژده دهنده و بیم دهنده فرستادیم و درباره (جهنم رفتن) دوزخیان از تو پرسش نمی شود.»

۱۲.(ربَّنا و ابْعَثْ فیهم رسولاً منهم یَتْلوا علیهم آیاتِک و یُعَلِّمُهمُ الکتابَ و الحکمهَ و یُزکِیّهِم)(بقره/۱۲۹)

قرائتی: «پروردگارا! در میان آنان پیامبری از خودشان مبعوث کن تا آیات تو را بر آنها بخواند و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد و (از مفاسد فکری، اخلاقی و عملی) پاکیزه شان نماید.»

جمله «یتلوا علیهم» در محل نصب و صفت «رسولا» یا حال از آن است که در ترجمه اش باید از واژه «که» استفاده می شد. و جمله «یُعلِّمهمُ» و «یُزکیهم» معطوف بر «یتلوا علیهم» است (صافی، ۱/۲۲۶). فعل «یتلوا» مضارع مرفوع به ضمه مقدره است، ولی به گونه مجزوم ترجمه شده است.

ترجمه درست: «پروردگارا! در میان آنان از خودشان فرستاده ای برانگیز که آیات تو را بر آنها می خواند و آنان را کتاب و حکمت می آموزد و پاکیزه شان می گرداند.»

۱۳.(قُلْ بل مِلّهَ إبراهیمَ حنیفاً)(بقره/۱۳۵)

قرائتی: «بگو (چنین نیست) بلکه (پیروی از) آیین حقگرای ابراهیم (مایه هدایت است).»

واژه «حنیفاً» حال است از مضاف الیه «ابراهیم» نه از «ملّه»؛ چون حال ما مفرد مذکر است و ذوالحال نیز باید مفرد مذکر باشد، ولی در ترجمه «مله» به عنوان ذوالحال گرفته شده که مؤنث است. و شاهد دیگر برای حال بودن «حنیفا» از «ابراهیم» آیه: (ثم أوحینا إلیک أنِ اتّبع ملّه إبراهیم حنیفاً)(نحل/۱۲۳) است که شاهد مثالی است برای آمدن حال از مضاف الیه یعنی «ابراهیم»؛ چرا که زمانی می توان برای مضاف الیه حال آورد که مضاف، مصدر یا وصف عامل باشد و یا اگر این گونه نبود، مضاف باید جزئی از مضاف الیه یا همانند جزئی از آن باشد که در این آیه همانند جزئی از آن است. (الغلایینی، ۳/۴۶۲)

ترجمه درست: «بگو: بلکه آیین ابراهیم حقگرای را [پیروی می کنیم]».

۱۴. (صِبَغَهَ اللهِ و مَنْ أحْسَنُ مِنْ اللهِ صبغهً)(بقره/۱۳۸)

قرائتی: «(این است) رنگ آمیزی الهی و کیست بهتر از خدا در نگارگری؟»

واژه «صبغه» چندین اعراب دارد: ۱ـ مفعول مطلق برای فعل محذوف، یعنی «صَبَغَنَا اللهُ صبغهً» ۲ـ مفعول به برای فعل محذوف، یعنی «نتبع صبغهَ الله»؛ یعنی دین خدا. ۳ـ منصوب بنا بر باب اغراء. یعنی «ألزموا صبغهَ الله». ۴ـ بدل از «ملّه ابراهیم» و تفسیری برای آن. ۵ ـ جایز است مرفوع هم خوانده شود به عنوان خبر برای مبتدای محذوف «هی». (طوسی، ۶/۴۸۵)

اما ترجمه های متفاوت بر اساس اعراب ها: ۱ـ خداوند ما را یقیناً رنگ آمیزی کرد. ۲ـ ما از دین خدا پیروی می کنیم. ۳ـ رنگ آمیزی خداوند را بنگرید. و مشاهده می شود که ایشان نیز «صبغه» را مرفوع در نظر گرفته اند.

۱۵. (و السحابُ المُسَخَّرُ بینَ السماءِ و الأرضِ لآیاتٍ لقومٍ یَعْـقِلُونَ)(بقره/۱۶۴)

قرائتی: «و ابرهایی که میان آسمان و زمین معلّّقند، برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی گویاست.»

«السحاب» از نظر تعداد مفرد است نه جمع، و معرفه نیز می باشد؛ همچنین واژه «گویا»، افزوده مترجم است که بایست داخل قلاب قرار می گرفت.

ترجمه درست: «و [نیز] ابر رام در میان آسمان و زمین، [همه] برای اندیشمندان یقیناً نشانه هایی است.»

۱۶. (لیسَ البِرَّ أنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ المَشْرِقِ و المَغْرِبِ)(بقره/۱۷۷)

قرائتی: «نیکی (تنها) این نیست که (به هنگام نماز) روی خود را به سوی مشرق یا مغرب بگردانید.»

واژه «البر» خبر لیس و مصدر مؤول «أن تولوا» در محل رفع، اسم مؤخر «لیس» است (سید طنطاوی، /۳۲۰؛ صافی ۱/۳۵۲). با توجه به این اعراب، ترجمه آقای قرائتی در صورتی درست است که «البرّ» را مرفوع بخوانیم. ولی از آنجایی که این واژه در این آیه منصوب است، ترجمه درست چنین می شود: «روی آوردنتان به سمت مشرق یا مغرب نیکی نیست». شاید گفته شود که مفهوم دو ترجمه یکی است، ولی باید خاطر نشان کرد که در باب مسند و مسندالیه که هر دو معرفه باشند؛ باید هر کدام که برای شنونده شناخته و یا شناخته تر است، مسندالیه قرار گیرند. در اینجا «البر» خبر است و نمی توان آن را اسم قرار داد و از همین جا می شود فهمید که آنچه در نظر اهل کتاب مسلم بوده، آن است که آنان قبله خود را نیکی محض می دانسته اند و خداوند در رد آنان فرموده است که این کار شما، نیکی نیست. این تفاوت از آیه(وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى)(بقره/۱۸۹) نیز دانسته می شود که در این آیه، «البرُّ» اسم

لیس و جمله «أن تأتوا» خبر است، چون «باء» زاید بر سر خبر «لیس» داخل می شود. از این رو فرموده «بأن تأتوا» (استاد ولی، ۷۱ـ۶۷). افزون بر این، «البر» در آیه مورد بحث به اشتباه مرفوع چاپ شده است.

۱۷.(و اذْکُرُوه کما هَدَاکُمْ و إن کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِه لَمِنَ الضّالینَ)(بقره/۱۹۸)

قرائتی: «و او را یاد کنید، از آن روی که شما را با آنکه پیش از آن از گمراهان بودید، هدایت کرد.»

حرف «و» استینافیه است و «إن» مخففه از ثقیله و وجوباً مهمل (صافی، ۱/۴۱۳). ولی از ترجمه فوق فهمیده می شود که واو حالیه گرفته شده و «إن» وصلیه.

ترجمه درست: «به پاس اینکه شما را هدایت کرد، یادش کنید و در حقیقت شما پیش تر، از گمراهان بودید.»

۱۸.(لا إکراهَ فِی الدّین قد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بالطّاغوتِ و یُؤمِنْ باللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الوُثْقَی لا انْفِصَامَ لها)(بقره/۲۵۶)

قرائتی: «در (پذیرش) دین، اکراهی نیست. همانا راه رشد از گمراهی روشن شده است. پس هر که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محکمی دست یافته که گسستی برای آن نیست.»

جمله «قد تبیّن الرّشدُ من الغیّ» تعلیلیه است و در ترجمه آن باید از الفاظی مثل «زیرا، چون که» و نظایر آن بهره برد، نه از قیدهای تأکید. واژه «الوثقی» مؤنث «أوثق» و اسم تفضیل دارای الف و لام است که مطابقتش با ماقبل خود در تأنیث واجب می باشد (همان، ۲/۲۷ و ۲۸)، و نقش آن صفت «العروه» است.

ازاین رو ترجمه معرفه به گونه نکره و اسم تفضیل به گونه صفت مشبهه شایسته نیست. از طرفی افزوده های مترجم نیز داخل قلاب قرار نگرفته است.

ترجمه درست: «در (پذیرش) دین، هیچ اکراهی نیست. چون که [راه] رشد از بیراهه آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر بورزد و به خدا ایمان بیاورد، قطعاً به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هیچ گسستی برای آن نیست.»

۱۹.(یَحْسبُهمُ الجاهلُ أغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهم بِسِیماهُمْ)(بقره/۲۷۳)

قرائتی: «از شدت عفاف و آبروداری، شخص بی اطلاع آنها را غنی می پندارد، اما تو آنها را از سیما و چهره هایشان می شناسی.»

جمله «تعرفهم بسیماهم» حالیه است و در ترجمه حالیه بهتر است از «که» و در صورت اضطرار از «در حالی که» استفاده شود و واژه «سیما» یک اسم مفرد و به معنای «علامت» و «نشانه» است، نه «چهره» که این را کتاب های لغت و خود قرآن در آیه (سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ)(فتح/۲۹) تأیید می کنند.

ترجمه درست: «از شدت آبروداری [فرد] ناآگاه آنها را ثروتمند می پندارد، در حالی که آنها را از [روی] علامتشان می شناسی.»

پیشنهاد می شود با توجه به اینکه ترجمه تفسیر نور برای همگان قابل فهم است، بعد از یک بازنگری کلی و ویرایش، به صورت مستقل چاپ شود که در این صورت، این ترجمه نیز مانند ترجمه حضرت آیت الله مکارم شیرازی مورد استقبال عام و خاص قرار خواهد گرفت إن شاء الله. در پایان برای این معلم و خادم دلسوز قرآن، توفیق روزافزون در ترویج معارف قرآنی مسألت داریم.

منابع و مآخذ:

۱. ابن منظور، محمدبن مکرّم؛ لسان العرب، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، ۱۹۸۸م.

۲. خرمشاهی، بهاءالدین؛ «نکات قرآنی ۵»، فصلنامه بینات، سال سوم، شماره ۲، ۱۳۷۵ ش، صص ۱۹ـ ۱۲.

۳. روحانی، محمدحسین؛ «شما را راهنمایی می کنم»، فصلنامه بینات، سال سوم، شماره ۲، ۱۳۷۵ ش، صص ۱۷۱ـ۱۶۴.

۴. .............................؛ «مرا راهنمایی کنید»، فصلنامه بینات، سال دوم، شماره۴، ۱۳۷۴ ش، ۱۶۹ ـ ۱۶۶.

۵. زمخشری، محمودبن عمر؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، قم، مکتب الأعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ق.

۶. صافی، محمود؛ الجدول فی إعراب القرآن و صرفه و بیانه، بیروت، دارالرشید، ۱۴۱۱ق.

۷. طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تحقیق: سیدمحمد حسینی، تهران، المکتبه المرتضویه، ۱۳۸۱ق.

۸. طنطاوی، محمد؛ معجم إعراب الفاظ القرآن الکریم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، ۱۹۹۴ م.

۹. طوسی، محمدبن الحسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، بی تا.

۱۰. غلایینی، شیخ مصطفی؛ جامع الدروس العربیه، بی جا، دارالکوخ، بی تا.

۱۱. قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، چاپ پانزدهم، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، ۱۳۸۳ ش.

۱۲. معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، چاپ نهم، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۵ ش.

/ 1