بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
فهرست مطالب سر آغاز پيش گفتار امام در نگاه رهبرى آشنايى با ستاره هدايت ولادت دوران كودكى و نوجوانى امام تحصيلات امام هجرت به قم اساتيد امام تدريس امام امام خمينى در سنگر مبارزه و قيام قيام پانزده خرداد قيام امام خمينى عليه احياى كاپيتولاسيون و تبعيد به تركيه تبعيد از تركيه به عراق هجرت از عراق به پاريس بازگشت به ايران ، پس از 14 سال تبعيد اتفاق هاى مهم بعد از پيروزى انقلاب اسلامى آثار و تاءليفات امام خمينى : بخش اول : جوانى بهار تهذيب نفس جوانان ، جلوه الهى تحول معنوى جوانان روح لطيف و ملكوتى جوان استفاده از نشاط جوانى جوانى فرصت طلايى جوانى آسانترين دوران خودسازى جوان و راه هاى عملى تزكيه نفس اصلاح نفس در جوانى جوانى و پرورش نفس با توبه نعمت جوانى و علم آموزى كسب مدال رهبرى در جوانى طرح شيطنت آميز نفس در جوانى مضرّات موسيقى نامشروع جوان و مبارزه علمى و عملى كليد موفقيت ها راه بى خطر و مطمئن پرهيز از غرور جوانى پرهيز از دنيا خواهى يك قدم براى تحصيل ، يك قدم براى تهذيب ورزش جسمى و روحى انس با قرآن در جوانى صرف جوانى در راه خدا و اسلام اثر معاشرت و گزينش دوستان خوب تاءسف از فراق جوانى اصلاح انگيزه سخنى از پيرى و جوانى با فاطمه طباطبايى زنگ رهايى از خود مشغولى و گذشت عمر هر قدم ، يك گام به سوى مرگ پيرى رسيد و عهد جوانى تباه شد فصل جوانى بهوش باش بهار آمد جوانى را پيرم ولى به گوشه چشمى جوان شوم گمان نصيحت مشفقانه و پدارنه خصلت مردان بزرگ رهنمودهاى سبز بخش دوم : جوان روحانيت و كلام اسلام ، مكتب نجات بخش اسلام مكتب چند بعدى امتيازات اسلام بر مكاتب ديگر جاذبه و دافعه اسلام همه بايد فداى اسلام بشويم جوان و ضرورت شناخت اسلام تاثير آگاهى جوان از اسلام جوان و بعد تربيتى اسلام مسئوليت جوانان در قبال اسلام جوان و حراست از اسلام جوان و صدور اسلام وحدت در سايه اسلام زمينه رشد علمى و معنوى جوانان منزلت جوانان متعهد تلاش قدرت هاى استعمارى بر عليه اسلام روحانيت در طول تاريخ شيعه نسل جوان و اظهار علاقه به علما تلاش استعمار در جدايى نسل جوان از روحانيت . پيوند نسل جوان با روحانيت بخش سوم : جوان فرهنگ و آزادى اهميت فرهنگ در حكومت تاثير فرهنگ بر جوان هويت فرهنگى نقشه دشمن گسترش تهاجم فرهنگى تهاجم فرهنگى در محيط آموزشى تهاجم فرهنگى در غالب آزادى ترويج آزادى غربى آزادى وارداتى و استعمارى آزادى انديشه وجوب پيشگيرى از آزادى غربى نتيجه آزادى جوان و دشمن شناسى سفارش به جوانان تحصيل كرده جوان در وصيت نامه الهى - سياسى حضرت امام رحمه الله . بخش چهارم : آيين تربيت جوان اهميت تربيت اسلامى جامعه انسانى و نورانى در گرو تربيت الهى نقش تربيت دينى در تقويت روحيه خودباورى جوانان محبت ، موثرترين عامل تربيت خانواده ، زمينه ساز پرورش و تربيت دينى دامان مادر، مدرسه تربيت رسالت اساتيد و معلمان و اهميت شخصيت ايشان در الگوپردازى مسئوليت عالمان دينى در تبيين فرهنگ غنى اسلام سهم رسانه ها در رشد و تربيت دينى جوانان بسيج و جوانان اعتياد، فلج كننده جوانان حسن ختام ****************** نام كتاب : جوان در كلام نور نويسنده : مرتضى روحانى فهرست مطالب سر آغاز پيش گفتار امام در نگاه رهبرى آشنايى با ستاره هدايت بخش اول : جوانى بهار تهذيب نفس بخش دوم : جوان روحانيت و كلام بخش سوم : جوان فرهنگ و آزادى بخش چهارم : آيين تربيت جوان ****************** 1 اسناد لانه جاسوسى آمريكا در ايران ، ترجمه و نتظيم از دانشجويان مسلمان پيرو خط امام ، مركز نشر اسناد لانه جاسوسى آمريكا، تهران 2 ديوان امام خمينى ، 147، انتظار. 3 فجر آيه 28 و 27 (تو اى آرام يافته ) به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است . مترجم : آيت الله مكارم شيرازى 4 حديث بيدارى (نگاهى به زندگى نامه آرمانى ، علمى و سياسى امام خمينى از تولد تا رحلت ، حميد انصارى ، مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى ، چاپ چهاردهم ، سال 1378، با اندكى تصرف و تخلص ) 5 مقدمه التحقيقِ كتاب الطهارة امام خمينى ، ج اول (عربى ) مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى ، راهنماى فتاوا، محمد حسين فلاح زاده ، چاپ الهادى ، 1379 6 نامه عارفانه امام به خانم فاطمه طباطبايى (صحيفه نور، ج 22، ص 345) 7 صحيفه نور، ج 12، ص 69، بيانات امام در جمع فرماندهان سپاه پاسداران 12/2/59. 8 همان ، ج 14، ص 102، بيانات امام در جمع اعضاى اسلامى وزارت دفاع و نمايندگان پرسنل اداره سياسى ، 7/12/59. 9 همان ، ج 16،ص 190، بيانات امام در جمع فرماندهان لشگرها، 23/3/61. 10 همان ، ج 11، ص 175، بيانات امام در جمع اعضاى جهاد سازندگى تبريز 12/10/58. 11 همان ، ج 15، ص 48، بيانات امام در جمع اقشار مردم و اعضاى ستاد مركزى جهاد، 8/4/60. 12 جهاد اكبر، امام خمينى ، ص 57 60 13 چهل حديث ، امام خمينى ، ص 111 14 صحيفه نور، ج 18، ص 45، بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس خبرگان 28/4/62 15 همان ، ج 18، ص 48، بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس خبرگان ، 28/4/62 16 پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد: المستمع احد المُغتابين . شنونده غيبت يكى از غيبت كنندگان است . مهجة البيضاء، ج 5، ص 260 17 صحيفه نور، ج 22، ص 6، بيانات امام در جمع علماى اعلام در نجف اشرف 18 سباء آيه 46 19 نقطه عطف ، امام خمينى ، ص 16 18 20 صحيفه نور، ج 7، صفحه 211، بيانات امام در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان ، 5/4/58 21 ره عشق ، ص 28، نامه عرفانى حضرت امام خمينى (ره ) به فاطمه طباطبائى 5/3/63 صحيفه نور، ج 22، ص 344 22 چهل حديث ، امام خمينى ، (ره ) ص 98 23 شرح حديث ، جنود عقل و جهل ، ص 345 24 نقطه عطف ، ص 43 و 44، نامه عارفانه امام به حجت الاسلام سيد احمد خمينى ، 26/4/63، صحيفه نور، ج 22، ص 364 25 شرح حديث جنودِ عقل و جهل ، ص 157 26 همان . 27 پيامبر اسلام (ص ) فرمود: فرزند آدم پير مى شود و دو چيز با او مى ماند: حرص و آرزو. خصال ، صدوق (ره )، ج 1، ص 73 28 چهل حديث ، ص 499. 29 صحيفه نور، ج 1، ص 233، بيانات امام در مورد نقش احكام سياسى عبادى قرآن در انسان سازى ، 6/7/47 30 صحيفه نور، ج 2، ص 21 و 20، پاسخ امام به اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا24/11/56 31 همان ، ج 9، ص 186، پيام امام در آستانه بازگشايى دانشگاه ها و مدارس كشور 31/6/58 32 منظور شهيد حسين فهميده 33 همان ، ج 14، ص 60، پيام امت به ملت ايران به مناسبت دومين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى ، 22/11/59 34 همان ، ج 7، ص 211، بيانات امام در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان ، 5/4/58 35 محرم راز، نامه اى از امام به فرزندشان احمد آقا، ص 9 و 10 36 وعده ديدار، ص 95 و 94، 8/2/61 37 صحيفه نور، ج 18، ص 45، بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس خبرگان ، 28/4/62 38 همان ، ص 93، 8/2/61 39 همان ، ج 22، ص 372 و 371، وصيت امام به حجت الاسلام حاج سيد احمد خمينى 27/8/65 40 همان ، ج 8، ص 197، بيانات امام در جمع كاركنان راديو دريا، 30/4/58 41 همان ، ج 8، ص 198، بيانات امام در جمع كاركنان راديو دريا، 30/4/58 42 همان ، ج 2، ص 241، پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار خونين در مكه و قبول قطع نامه 598، 29/4/67 43 همان ، ج 21، ص 25، پاسخ به نامه حجت الاسلام مهدى كروبى سرپرست بنياد شهيد درباره مسائل فرهنگى و تحصيلى فرزندان شاهد 28/6/67 44 همان ، ج 2، ص 242، پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار خونين در مكه و قبول قطعنامه 598، 29/4/67 45 صحيفه نور، ج 8، ص 52، بيانات امام در جمع دانشجويان اهواز، 16/4/58 46 همان ، ج 5، ص 80 و 179، بيانات امام در جمع فرهنگيان و دانش آموزان قم ، 17/12/57 47 همان ، ج 18،ص 146، بيانات امام در ديدار با وزير صنايع سنگين و كاركنان اين وزارتخانه ، 1/8/62 48 همان ، ج 14، ص ، 11، بيانات امام در جمع دانش آموزان مدارس تهران و اقشار مختلف مردم ، 2/11/59 49 همان ، ج 18، ص 230، 22/11/62، پيام امام به مناسبت پنجمين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى . 50 همان ، ج 18، ص 123، پيام امام به مناسبت آغاز هفته جنگ تحميلى ، 31/6/62 51 الوافى ، ج 3، ص 890 52 نقطه عطف ، ص 13 و 9، نامه عارفانه امام به حجت الاسلام حاج سيد احمد خمينى ، صحيفه نور، ج 22، ص 364 53 صحيفه نور، ج 18، ص 45، بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس خبرگان ، 28/4/62 54 منشاء همه گناهاب دنيا دوستى است ، اصول كافى ، ج 2، ص 131 و 315 55 امام باقر (ع ) فرمود: دو گرگ درنده خونخوار در گله بى شبان كه يكى از جلو و ديگرى در عقب آن بيفتد ديرتر گله را از بين مى برند، تا حب مال و جاه كه دين مؤ من را از ميان مى برد. اصول كافى ، ج 2، ص 315 56 صحيفه نور، ج 22، ص 9، بيانات امام در جمع علماى اعلام و حجج اسلام در نجف اشرف . 57 همان ، ج 1، ص 123، بيانات در مورد وظايف و مسئووليت هاى رؤ سا و علماى اسلام ../10/44 58 همان ، ج 14، ص 12 و 13، بيانات امام در جمع گروهى از مدارس تهران و اقشار مختلف مردم ، 2/11/59 59 همان ، ج 7، ص 26، بيانات امام در جمع پهلوانان ورزش باستانى ، 8/3/58 60 همان ، ج 7، ص 255، بيانات امام در جمع جامعه ورزشكاران باستانى مشهد، 12/4/58 61 همان ، ج 16، ص 61، بيانات امام در جمع اعضاى تيم هاى فوتبال منتخب تهران ، 17/2/60 62 اصول كافى ، ج 4، ص 405 63 آداب الصلاة ، ص 19 64 وصيت نامه الهى سياسى حضرت امام خمينى (ره )، صحيفه نور، ج 21، ص 181 65 صحيفه نور، ج 1، ص 204، پيام امام به ملت ايران و ارائه رهنمودهايى به جوان ها، 5/1/52 66 چهل حديث ، در بيان حديث بيست و نهم ، ص 499 67 وعده ديدار، ص 84، سخنرانى 8/2/1361 68 وعده ديدار، ص 84، سخنرانى 8 / 2 / 1361. 69 نحل ، آيه 96. 70 صحيفه نور، ج 20، ص 65، ديدار با گروهى از مسئولين كشور، افشار ملت و ميهمانان خارجى دهه فجر به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى ، 21 / 11 / 65. 71 همان ، ج 11، ص 59 - 58، بيانات امام در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم ، 29 /9 / 58. 72 فرازى از دعاى كميل (ترجمه : خدايا از تو درخواست مى كنم به حق رحمتت كه شامل هر چيزى است . ترجمه ى استاد محمد مهدى فولادوند.) 73 الزمر، آيه 53، (ترجمه : از رحمت خداوند نااميد مشويد، در حقيقت ، خداوند همه گناهان را مى آمرزد، كه او خود آمرزنده و مهربان است .) 74 باده عشق ، ص 10 و9. 75 جهاد اكبر، ص 60 و 57. 76 جهل حديث ، ص 98. 77 كوثر، ج 1، ص 193 - 197، بيانات امام در جمع طلاب ايرانى مقيم نجف اشرف ، 23 / 8 / 44. 78 ديوان امام خمينى (ره )، ص 87. 79ديوان امام خمينى (ره )، ص 44. 80 همان ، ص 145. 81 همان ، ص 262. 82 همان ، ص 144. 83 همان ص ، 191. 84 صحيفه نور، ج 19، ص 296، پيام امام در پاسخ به پيام فرزندان شهدا، اسرا، مفقودين و جانبازان 8 / 2 / 65. 85 همان ، ج 19، ص 11، پيام امام به مناسبت گشايش دومين دره مجلس شوراى اسلامى 7 / 3 / 63. 86 87 النور، آيه 35 (خداوند نور آسمان ها و زمين است .) 88 بقره آيه ى 257 (خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند، آنها را از ظلمت ها به سوى نور بيرون مى برد مترجم : آيه الله مكارم شيرازى . 89 صحيفه نور ج 6، ص 169، بيانات امام و در جمع گروهى از مسلمانان پاكستانى و هندى ، 24/ 2 / 58 90 همان ج 5، ص 180 - 184، بيانات امام در جمع فرهنگيان و دانش آموزان قم ، 17 / 12 / 57. 91 هما، ج 1، ص 122، بيانات امام در مورد وظايف و مسئوليت هاى روسا و سلاطين دول اسلامى و عثمانى اسلام ... / 10 / 43. 92 همان ، ج 1، ص 185، پاسخ امام به نامه دانشجويان مسلمانان مقيم آمريكا و كانادا، 22 / 4 / 51. 93 همان ، ج 1، ص 220، بيان امام به هفتمين كنگره ساليانه انجمن هاى اسلامى دانشجويان امريكا و كانادا، 2 / 7 / 54. 94 ولايت فقيه ، ص 5. 95 صحيفه نور، ج 2، ص 18 - 17، پاسخ امام به اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا، 24 / 12 / 51. 96 همان ، ج 1، ص 195، پاسخ امام به دانشجويان مسلمان مقيم اروپا و آمريكا و كانادا، 26 / 12 / 51. 97 همان ، ج 5، ص 183، بيانات امام در فرستادن بقيع قم ، 18/12/1357 98 همان ، ج 2، ص 18 پاسخ به اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا 24 / 11 / 56. 99 صحيفه نور، ح 1، ص 161 - 162، پاسخ امام به نامه دانشجويان مسلمان مقيم اروپا، 6 / 2 / 50. 100 همان ، ج 2، ص 1229؛ سخنرانى امام ره در پاريس در ميان جمعى از ايرانيان ، 6 / 8 / 57. 101 همان ، ج 4، ص 124، بيانات امام در مورد تباهكارى هاى هيات حاكمه ، 10/10 / 57. 102 همان ، ج 8، ص 190، بيانات امام در جمع اعضاى انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا و دانشجويان اصفهان ، 30 / 4 / 58. 103 همان ، ج 1، ص 152، پاسخ امام به اتحاديه به انجمن هاى اسلامى دانشجويان گروه فارسى زبان در اروپا، 10 /3 / 49. 104 صحيفه نور، ج 8، ص 173، بيانات امام و در جمع دانش پژوهان قزوين ، 28 / 4 / 58. 105 همان ، ج 15، ص 231، پيام امام به مناسبت سالروز تشكيل بسيج مستضعفان ، 4 /9 / 60 /. 106 همان ، ج 15، ص 211، پيام امام به انجمن اسلامى دانشجويان درامريكا و كانادا، 12 / 8 / 60. 107 همان ، ج 16، ص 61، بيانات امام در جمع تيم هاى فوتبال منتخب تهران ، 17/ 12/ 60 108 همان ، ج 1، ص 227، پاسخ امام به تلگراف هاى تسليت اتحاديه انجمن هاى اسلامى اروپا و كانادا در سوگ دكتر شريعتى ، مرداد 56. 109 همان ، ج 11، ص 207 بيانات امام در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت صنايع و معادن 15/10 /58. 110 همان ، ج 18، ص 108، بيانات امام در ديدار با رئيس جمهور، رئيس ديوان عالى كشور، اعضاى هيئت دولت و شوراى عالى قضايى ، فرماندهان نيروهاى سه گانه ، اعضاى جامعه روحانيت مبارز تهران و گروهى از مسئولين لشكرى و كشورى به مناسبت عيد سعيد فطر. 111 همان ، ج 14، ص 96 بيانات امام در جمع مسئوولين اداره سياسى ايدئولوژيك شهربانى هاى سراسر كشور و نمايندگان كلانترى هاى تهران 4/12 /59. 112 همان ، ج 9، ص 120، بيانات امام در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضيه ، 23/6/58. 113 آل عمران آيه 103 (و همگى به ريسمان خدا ( قرآن و اسلام ، و هر گونهوسيله وحدت ) جنگ زنيد، و پراكنده نشويد. مترجم : آيه الله مكارم شيرازى .) 114 صحيفه نور، ج 2، ص 15، پيام امام به انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى در هند، 10 / 11/ 56. 115 همان ، ج 2، ص 13، پيام امام به ملت ايران در رابطه با كشتار وحشيانه رژيم شاه ملعون در ماهخ محرم ، 2 / 11 / 56. 116 صحيفه نور، ج 9، ص 186 پيام امام در آستانه بازگشايى دانشگاهها و مدارس كشور، 31 /6 /58 117 همان ، ج 22، ص 114، نامه امام به اتحاديه انجمن اسلامى دانشجويان در اروپا، 4 / 5 / 56. 118 همان ، ج 5، ص 267 بيانات امام و در جمع كاركنان ذوب آهن ، 18 / 1 / 58. 119 همان ، ج 3، بيانت امام در مورد نيرنگ جديد شاه (دستگيرى شركارى جرم و رهايى زندانيان سياسى ) 18 / 8 / 57. 120 همان ، ج 12، ص 67، بيانات امام درجمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى 12 / 2 / 60. 121 همان ، ج 15، ص 211، پيام امام به انجمن اسلامى دانشجويان در آمريكا و كانادا، 12 / 8 / 60. 122 همان ، ج 1، ص 185 پاسخ به نامه دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا، 22 / 4 / 51. 123 همان ، ج 1، ص 92، بيانات امام در مورد نقشه هاى استعمارى براى غارت ممالك اسلامى ، 18 / 6 / 43. 124 همان ، ج 1، ص 185، پاسخ به دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا، 24 / 4 / 51. 125 همان ، ج 13، ص 156، بيانات امام در جمع وعاظ و خطباى مذهبى به مناسبت حلول ماه محرم ، 14 / 8 / 59. 126 صحيفه نور، ج 20، ص 242، پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار خونين در مكه و قبول قطعنامه 598. 29 / 4 / 67. 127 همان ، ج 9، ص 120 بيانات امام در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضيه 23 / 6 / 58. 128 همان ، ج 1، ص 177، پيام امام به ملت شريف ايران از نجف ، 21 /8 /50. 129 همان ، پيام امام به ملت شريف ايران در مورد سپاه دين ، 21 / 8 / 50. 130 همان ، ج 2، ص 171، پاسخ امام به تلگراف هاى هم دردى علماى اعلام و حجج اسلام ، 25/7/57. 131 همان ، ج 1، ص 82 - 81، بيانات امام پس از آزادى از زندان 25 / 2 / 43. 132 همان ، ج 2، ص 20، پاسخ امام به اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا، 24 / 11 / 56. 133 همان ، ج 1، ص 150، پاسخ امام به نامه انجمن هاى اسلامى دانشجويان گروه فارسى زبان اروپا، 11 / 10 / 48. 134 وصيت نامه الهى - سياسى امام رحمه الله ، ص 14، (صحيفه نور، ج 21، ص 183.) 135 صحيفه نور، ج 1، ص 97، بيانات امام در مورد نقشه هاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى 18 / 6 / 56. 136 همان ، ج 1، ص 273، بيانات امام در جمع روحانيون و طلاب و جمعى از مردم به مناسبت فاجعه كشتار مردم قم در 19 دى ، 19 /10 / 56. 137 همان ، ج 11، ص 238، 24، سخنرانى 20 دى 1358 در قم ، نمايندگان سازمانهاى آزادى بخش جهان . 138 همان ، ج 1، ص 2، 4، پيام امام به ملت ايران و ارائه رهنمودهايى به طبقه جوان . 139 همان ج 12، 54، بيانات امام در جمع دانشجويان عضو انجمن هاى اسلامى و سازمانهاى دانشجويان مسلمان دانشگاههاى سراسر كشور و گروهى از مردم تهران . 140 همان ، ج 5، ص 122، اعلاميه امام در آستانه ترك تهران به قم ،9 / 12 / 57. 141 همان ، ج 11، ص 184و 185، بيانات امام در جمع نمايندگان دانشجويان و دانشجويان اردبيل ، 12 / 10 / 58. 142 همان ، ج 8، ص 192، سخنرانى 30 تير 1385 در قم ، اعضاى اتحاديه انجمن اسلامى دانشجويان اروپا، آمريكا و كانادا و دانشجويان اصفهان . 143 صحيفه نور، ج 8، ص 200، سخنرانى 30 تيرماه 58 در قم ، كاركنان راديو دريا. 144 همان ، ج 6، ص 23، بيانات امام در جمع نمايندگان عشاير بنى كعب شادگان خوزستان 28 / 1 / 58. 145 همان ، ج 7، ص 271 بيانات امام در جمع كاركنان سازمان مبارزه با اعتياد، 12 / 4 / 58. 146 همان ، ص 257، بيانات امام در ديدار با گروهى از جوانان اسلام ، 12 / 4 / 58. 147 همان ، ج 15، ص 37 و 38، بيانات امام در ديدار با حجه الاسلام كروبى سرپرست بنياد شهيد، خانواده شهيد مازندرانى و اعضاى هيئت تحريريه و كاركنان ماهنامه شاهد، 4 / 4 / 60. 148 صحيفه نور، ج 1، ص 156، پيام امام به زائران بيت الله الحرام ، 19 / 11 / 49. 149 وصيت نامه الهى - سياسى حضرت امام (ره )، ص 17. 150 صحيفه نور، ج 1، ص 161، متن تلگراف امام به رئيس جمهور عراق در دفاع از حقوق ايرانيان مقيم عراق ، 1350. 151 همان ، ج 15، ص 161، پيام امام به مناسبت آغاز سال تحصيلى ، 31 / 6 / 60. 152 همان ، ج 12، ص 51، پيام امام به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهرى ، 31 / 1 / 59. 153 همان ، ج 8، ص 270 - 272، بيانات امام در جمع اقشار مختلف مردم در عيد سعيد فطر، 2 / 6 / 85. 154 همان ، ج 21، ص 184، وصيتنامه الهى - سياسى حضرت امام (ره ). 155 هما، ج 9، ص 73، بيانات امام در جمع كاركنان واحد پخش صداى جمهورى اسلامى ايران ، 18 / 6 / 58. 156 همان ، ج 9، ص 146؛ 26 شهريور 58، خانواده شهداى انقلاب اسلامى به مناسبت شهادت امام جعفر صادق عليه السلام ، مدرسه فيضيه . 157 همان ، ج 12، ص 72 و 73، پيام امام به ملت ايران به مناسبت روز زن در تجليل از مقام حضرت فاطمه زهرا (س )، 15 / 2 / 59. 158 همان ، ج 11، ص 196، بيانات امام در جمع اساتيد دانشگاه تهران ، 14 / 10 / 58. 159 صحيفه نور، ج 21، ص 195 و 196؛ وصيت نامه سياسى - الهى رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران . 160 همان ، ج 11، ص 196 و 197، بيانات امام در جمع اساتيد دانشگاه تهران ، 14 / 10 / 58. 161 همان ، ج 15، ص 162، پيام امام به مناسبت آغاز سال تحصيلى ، 31 / 6 / 60. 162 همان ، ج 10، ص 153، بيانات امام در جمع دانشجويان دانشكده اقتصاد اصفهان ، 16 / 8 / 58. 163 همان ، ج 10، ص 156، بيانات امام در جمع دانشجويان دانشكده اقتصاد اصفهان ، 16 / 8 / 58. 164 همان ، ج 1، ص 149، نامه امام ، به محمد رضا حكيمى بر ضرورت آگاه ساختن جامعه 28 / 8 / 48. 165 همان ، ج 22، ص 98، پاسخ امام به دانشجويان پارسى زبان آمريكا و كانادا، 1 / 6 / 49. 166 صحيفه نور، ج 1، ص 131، پاسخ امام به نامه اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا، 1346. 167 وصيت نامه الهى سياسى امام رحمه الله (صحيفه نور، ج 21، ص 185). 168 صحيفه نور، ج 7، ص 74، بيانات امام در ديدار با وزير خارجه تركيه ، 21 / 3 / 58. 169 همان ، ج 15، ص 267 و 268، پيام امام به مناسبت بازگشايى مراكز تربيت معلم ، 7 / 10 / 60. 170 همان ، ج 15، ص 197 و 198، بيانات امام در جمع اعضاى خانواده هاى شهداى استان مراكزى ، لرستان مركزى ، لرستان ، چهارمحال بختيارى و كرمان ، 26 / 7 / 60. 171 همان ، ج 5، ص 283، بيانات امام در جمع پرسنل هوايى ، 22 / 1 / 58. 172 روم ، آيه 30، (فطرت خدايى ، آن است كه خداوند خلق را بر آن آفريده است ) 173 صحيفه نور، ج 14، ص 27، بيانات امام در جمع معلمان علوم دينى سراسر كشور، 10 / 11 / 59. 174 همان ، ج 14، ص 32 ، بيانات امام در جمع معلمان علوم دينى سراسر كشور، 10 / 11 / 59. 175 همان ، ج 20، ص 2 - 241، پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار خونين در مكه و قبول قطع نامه 598، 29 / 4 / 67. 176 همان ، ج 18، ص 163، بيانات امام در ديدار با سرپرست دانشگاه آزاد و ساير اعضاء، 24 / 8 / 62. 177 همان ، ج 14، ص 153، بيانات امام در جمع نمايندگان انجمن هاى اسلامى مدارس سراسر كشور، 11 / 1 / 60. 178 صحيفه نور، ج 13، ص 231، بيانات امام در جمع مسئولان نهضت سوادآموزى سراسر كشور، 6 / 10 / 59. 179 همان ، ج 6، ص 40، بيانات امام در جمع گروهى از فرهنگيان رفسنجان ، 29 / 1 / 58. 180 همان ، ج 9، ص 160، بيانات امام درجمع روسا و سرپرست هاى ادارات آموزش و پرورش تهران و شهرستان ها 27 / 6 / 58. 181 همان ، ج 20، ص 243، پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار خونين در مكه و قبول قطع نامه 508، 29 / 4 / 67. 182 همان ، ج 1، ص 177، پيام امام به ملت شريف ايران در مورد سپاه دين ، 21 / 8 / 50. 183 همان ، ج 15ت ص 2 - 16 پيام امام به مناسبت آغاز سال تحصيلى ، 31 / 6 / 60. 184 صحيفه نور، ج 15، ص 161، پيام امام به مناسبت آغاز سال تحصيلى ، 31 / 6 / 60. 185 همان ، ج 9، ص 175، بيانات امام در جمع خواهران انجمن اسلامى تربت حيدريه ، 29 / 6 / 58. 186 همان ، ج 22، ص 219، بيانات امام در جمع گروهى از بانوان ، 21 / 1 / 58. 187 همان ، ج 6، ص 1 - 260، بيانات امام در جمع فرهنگيان و دانشجويان عضو انجمن اسلامى ادبيات دانشگاه اهواز، 3 / 3 / 58. 188 همان ، ج 5، ص 250، بيانات امام در ديدار باا نمايندگان جامعه فرهنگيان ، قم ، 16 / 1 / 58. 189 همان ، ج 11، ص 90 - 91، بيانات امام درجمع گروهى از فرهنگيان و معلمان شهرستان محلات ، 3 / 10 / 58. 190 همان ، ج 17، ص 35، پيام امام به مناسبت آغاز سال تحصيلى ، 1 / 7 / 61. 191 همان ، ج 7، ص 84، بيانات امام در جمع دانشجويان دانشگاه پليس تهران ، 21 / 3 / 58. 192 همان ، ج 13، ص 268، بيانات امام در جمعه گروهى از دانشجويان مراكز تربيت معلم شهرستانهاى اصفهان ، يزد، اراك ، 18 / 10 / 59. 193 صحيفه نور، ج 13، ص 269، بيانات امام در جمع گروهى از دانشجويان مراكز تربيت معلم شهرستانهاى اصفهان و اراك ، 18 / 10 / 58. 194 همان ، ج 6، ص 140، بيانات امام در جمع معلمين منطقه تجريش و اهالى سراب ، 20 / 2 / 58. 195 همان ، ج 5، ص 109، بيانات امام در جمع گروهى از فرهنگيان ، 30 / 11 / 57. 196 همان ، ج 1، ص 123 - 122، بيانات امام در مورد وظايف علماى اسلام ،.../ 10 / 43. 197 همان ، ج 1، ص 235، بيانات امام در مورد نقش احكام سياسى - عبادى قرآن در انسان سازى ، 6 / 7 / 47. 198 همان ، ج 6، ص 191، بيانات امام درجمع كاركنان روزنامه كيهان ، 26 / 2 / 58. 199 همان ، ج 8، ص 5 - 24، بيانات امام در جمع مسئولين و كاركنان مجله خواندنى ها، 14 / 4 / 58. 200 صحيفه نور، ج 2، ص 259، مصاحبه خانم اليزابت تارگود خبرنگار روزنامه انگليسى گاردين ، 10 / 8 / 57. 201 همان ، ج 8، ص 200، بيانات امام درجمع كاركنان دريا، 30 / 4 / 58. 202 همان ، ج 9، ص 75، بيانات امام در جمع كاركنان واحد پخش جمهورى اسلامى ايران ، 18 / 6 / 58. 203 همان ، ج 15، ص 232، پيام امام به مناسبت سال روز تشكيل بسيج مستضعفان ، 4 /9 / 60. 204 همان ، ج 11، ص 118، بيانات امام در جمع اعضاى موسسه اسلامى مبارزه با اعتياد، 6 / 10 / 58. 205 لازم به ذكر است كه اين دعاها از كتاب اشكهاى پير جماران (درسهاى مناجات امام خمينى ) گزينش شده است . 206 ولايت فقيه ، ص 141. 207 همان . 208 كشف الاسرار، ص 80. 209 صحيفه نور، ج 11، ص 276، پيام امام به مناسبت هفته بسيج ، 1 / 12 / 58. 210 همان ، ج 15، ص 162، پيام امام به مناسبت آغاز سال تحصيلى ، 31 / 6 / 60. 211 همان ، ج 1، ص 218، پيام امام به يازدهمين نشست اتحاديه انجمن اسلامى دانشجويان در اروپا، 30 / 6 / 54. 212 همان ، ج 2، ص 14، پيام امام به ملت ايران در رابطه با كشتار وحشيانه رژيم در ماه محرم ، 2 / 11 / 56. 213 همان ج 5، ص 193، بيانات امام درجمع ايتام ، 28 / 12 / 57. 214 همان ، ج 5، ص 193، بيانات امام در جمع همافران بخش كامپيوترى نيروى زمينى ،9/ 1 / 58. 215 همان ، ج 10، ص 157، 156 بيانات امام در جمع دانشجويان دانشكده اقتصاد دانشگاه اصفهان ، 16 / 8 / 58. 216 همان ، ج 12، ص 218، بيانات امام در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور، 10 / 4 / 59. 217 هما، ج 18، ص 78، بيانات امام در جمع گروهى از پرسنل نظامى ، 1 / 6 / 62. 218 همان ، ج 19، ص 97، پيام امام در تجليل از شهداى انقلاب اسلامى ، 18 / 11 / 63. 219 همان ، ج 21، ص 41، پاسخ به نامه دوم حجه الاسلام قديرى ، 12 / 7 / 67. 220 همان ، ج 5، ص 193، بيانات امام در جمع ايتام ، 28 / 12 / 57. ****************** سر آغاز سئوال : نام شما بر سر زبان جوانهاى ايران است . چگونه مى خواهيد اين محبوبيت عجيب را تشخيص بدهيد؟ جواب : آن ها تشخيص دادند كه ما همان مطالبى را تعقيب مى كنيم كه در نهاد آنها و آرزوى ديرينه آنهاست و ما را خدمتگزار خود مى دانند؛ از اين جهت به ما علاقه دارند كما اين كه من به آنها علاقه دارم . صحيفه نور، ج 3، ص 86 مصاحبه امام خمينى رحمه الله عليه با راديو و تلويزيون هلند 18 / 8 / 57. اهدا به روح ملكوتى عارف وارسته ، الگوى عاشقان ، محبوب دل ها فرزانه و مرشد انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى قدس سره شريف ، امامى كه نهضتش ، بعثتى بود براى كاشتن بذر ايمان و اعتقاد و آزادى و استقلال در ذهن و دل امت اسلام و صدايش فريادى بود بر عليه بت هاى جديد و مشركان مدرن اين روزگار! آن امامى كه كلامش ، آيه هايى بود كه در حراى خودسازى بر دلش تابيده و حكومت اسلامى زاييده جهاد اكبر او بود. آن امامى كه با شب زنده دارى و مناجات ، از قيود بندگى غير خداى تعالى - كه شياطين جن و انسن اند - رها شده و به عبوديت خداوند درآمده بود. اى روح قدسى ! در آن جهان ، ما را از دعاى خير خويش بهره مند فرما. پيش گفتار جوان تاءثير گذارترين عامل انسانى در جوامع بشرى است و هر گونه تعالى و پيشرفت در ابعاد مادى و معنوى مرهون توانايى ، آمادگى و استعدادهاى جوانان يك جامعه است . يكى از سرمايه هاى هر مملكت نيروى انسانى آن است و مهم ترين نيروى انسانى هر كشور را نسل جوان آن كشور تشكيل مى دهد. براى اين كه جوانان بتوانند دوران پرفراز و نشيب جوانى را به سلامت طى كنند و خود را از پرتگاه هايى كه بر سر راهشان است محافظت كنند و از سوى ديگر از سرمايه ها و نيروهايى كه در اختيار دارند حداكثر استفاده را ببرند بايد بكوشند تا از نيروى جوانى در راه فراگرفتن علم و اخلاق استفاده كنند و خويشتن را انسانى شايسته بسازند و خود را براى يك زندگى آبرومند و پر افتخار مجهز سازند. لذا جوانان همواره موضوع اصلى مكتب تربيتى انبياى الهى بوده اند و انقلاب هاى انبيا، معمولا با پشتيبانى اين نسل به نتيجه رسيده است . از ديدگاه معرفت دينى ، انسان در سلوك معنوى ، مسافرى است داراى مبداء و مقصد است : مبداء او به تعبيرى ، عالم خاك و مقصدش عالم پاك و لقاء اللّه است كه بالاترين ارزش هستى است و راه رسيدن به آن با سه خطا همراه است . لذا جوان برا رسيدن به اين مقصد بايد از ره يافتگان واصل ، سراغ مقصود را بگيرد تا به سلامت به مقصد برسد. در رتبه اول ، انبيايند كه هادى اين خطه اند. در مرحله بعد ائمه كه امامان به حق و پيشوايان دينى اند و در مرحله سوم ، علما و دانشمندان و ره يافتگان اين وادى ؛ كه خضر راه اند و در هر زمان ، چون ستارگان درخشانى بر تارك حوزه هاى علميه درخشيده اند كه از جمله آنان ، ستاره فروزان هدايت ، حضرت امام درخشيده اند كه از جمله آنان ، ستاره فروزان هدايت ، حضرت امام خمينى (ره ) مى باشد كه رمز موفقيت ايشان در ايجاد بزرگ ترين تحول دينى معاصر بهره گيرى از نسل جوان و كوشش و بيدارى و تربيت آن ها بود. اما در اين برهه از زمان ، دشمن از راه ديگرى با ما وارد جنگ شده است و آن تهاجم فرهنگى يا به تعبير رساتر، شبيخون فرهنگى است كه مى خواهد مجاهدت ها و تلاش هاى علمى و معنوى امام (ره ) را از بين ببرد و به تعبير عالمانه و حكيمانه مقام معظم رهبرى 7 حضرت آيت اللّه العظمى امام خامنه اى دامت بركاته : دشمنان تلاش مى كنند، جوانانى را كه امام آن ها را همانند گل ، تربيت كرد از انقلاب بگيرند. اينك بر ماست كه رهنمودهاى ارزنده و بيانات آن امام بزرگوار الهام بگيريم و در زندگى شخصى و اجتماعى خود به كار بنديم . اين ستاره فروزان هدايت ، عصاره يك عمر تلاش علمى و عملى خويش را در نكات ارزشمند و گرانبها به جوانان عرضه فرمودند كه هر نكته ، گنجى است از ذخاير ادب ، عرفان ، معرفت و مشعلى است فروزان فراسوى جوانان كشور اسلامى مان . لذا نگارنده با توجه به اهميت رهنمودهاى آن امام راحل به اين قشر كثير و عزيز كشورمان تصميم گرفتم تا پس از بررسى آثار گران بهاى حشرتش تا آن جا كه توفيق الهى يارى داده ، فرازهايى از بيانات و نوشتارهاى آن عزيز سفر كرده را كه درباره جوان بوده ، يادداشت بردارى كرده و تحت عنوان جوان در كلام نور در اختيار جوانان عزيز كشورمان قرار دهم . اميد است جوانانى كه كمتر توفيق درك زمان حضور آن حضرت را داشته اند، با مرورى بر رهنمودهاى آن امام راحل از اين ذخيره الهى بهره گيرند و هم چنان استوار و اميدوار به فضل و نصرت پروردگار به خودسازى و جامعه سازى پرداخته در صحنه حاضر باشند. ويژگى هاى اين مجموعه : 1 اين مجموعه ، در چهار بخش بر اساس رهنمودهاى اخلاقى عرفانى و تربيتى تنظيم گرديده است : بخش اول : جوانى ، بهار تهذيب نفس بخش دوم : جوان ، روحانيت ، اسلام بخش سوم : جوان ، فرهنگ ، آزادى بخش چهارم : آيين تربيت جوان 2 براى آشنايى هر چه بيش تر نسل جوان با ابعاد شخصيتى حضرت امام خمينى ، مهم ترين وقايع دوران زندگى از تولد تا رحلت ، تحت عنوان آشنايى با ستاره هدايت در اول مجموعه ، گنجانيده شده است . 3 قابل ذكر است كه عناوين و تيترهاى انتخاب شده در اين مجموعه يا عينا بخشى از كلام امام راحل ، يا ماءخوذ از محتواى كلام ايشان است كه توسط حقير، گزينش شده است . لذا از خوانندگان محترم ، خواهشمند است كه در انتساب عناوين به امام اين نكته را رعايت فرمايند. 4 با توجه به اين كه مجموعه حاضر، از كتاب هاى مختلف حضرت امام گردآورى و تنظيم شده ، بحمداللّه سعى شده است كه در اسناد كلام ، از مجموعه صحيفه نور با مشخصات كامل مآخذ (تاريخ صدور پيام ها و سخنرانى ها و ذكر مناسبت ها و مخاطبين ) در پاورقى به شكل مستند ارائه شود. 5 براى اين كه مجموعه حاضر ان شاءاللّه مؤ ثر واقع شود و در راه بهينه سازى ارتباطات درونى و بيرونى جوانان اثر كاربردى داشته باشد، در تنظيم عناوين فهرست تفصيلى و قسمت هاى منتخب داخلى هر يك از فصل ها ترتيب و توالى مورد نظر بوده است ؛ لذا توصيه ما به خوانندگان گرامى آن است كه در هنگام مطالعه ، اين نكته را رعايت فرمايند. در پايان لازم است از فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام مرتضى روحانى كه كتاب حاضر با تلاش و همت ايشان فراهم آمده است تقدير و تشكر نماييم . هم چنين ارج مى نهيم هم كارى هاى بى دريغ همه عزيزانى را كه به نحوى در تنظيم و ارايه اين اثر سهيم بوده اند؛ به ويژه هم كارى مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره ) در جهت بررسى و صدور مجوز براى اين مجموعه ، كتابخانه آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه (ع )، بانك اطلاعات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم و مركز تحقيقات اسلامى نمايندگى ولى فقيه در سپاه كه در استخراج منابع و مدارك ما را يارى نمودند. از خداوند تبارك و تعالى توفيق روز افزون و خير دنيا و آخرت را براى همه اين عزيزان مساءلت داريم . انتشارات مؤ سسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره ) امام در نگاه رهبرى بسم اللّه الرحمن الرحيم در هر نقطه جهان ، هر گاه انسانى با دانش و خردمندى و انديشه بلند يا با پرهيزگارى و پارسايى و ايمان استوار، يا با شهامت و دليرى و همت والا، يا با زيركى و تيزبينى و پختگى سياسى ، قدم در ميدان كارى بزرگ بگذارد و پايدار و صبور، هدف مقدسى را دنبال كند؛ بى ترديد كشور و ملت خود و گاه بشريت را به افتخارات بزرگ و پيشرفت هاى ماندگار خواهد رسانيد. همه كسانى كه نامشان در فهرست نام آوران تاريخ قرار گرفته است به برخى از اين ويژگى ها آراسته بوده اند. اما نام آور بزرگ دوران معاصر؛ يعنى امام روح اللّه خمينى ، همه اين ويژگى ها را با هم ، آن هم در نصابى معمولا دست نيافتنى و كم نظير داشت . او دانشمندى پارسا و خردمندى پرهيزگار و حكيمى سياستمدار و مؤ منى نو انديش و عارفى شجاع و هوشمند و فرمانروايى عادل و مجاهدى فداكار بود. او فقيه و اصولى و فيلسوف و عارف و معلم اخلاف و اديب و شاعر بود. برترين كرسى تدريس و فشرده ترين و گرم ترين مجمع علمى حوزه در طول ساليان دراز به او تعلق داشت . در او، خصلت هاى برجسته خداداد، در آميخته با آن چه او خود از معارف قرآنى آموخته و دل و جانش را به آن زيور داده بود، شخصيت عظيم و جذاب و تاءثير گذارى پديد آورده بود كه هر يك از چهره هاى برجسته يك قرن اخير جهان كه قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور دينى و سياسى و اجتماعى است در برابر آن ، كم جاذبه و يك بعدى و كوچك به نظر مى آمدند. كارى كه او بدان همت گماشت و با ايمان و توكل و تدبير و صبر خود بدان دست يافت ، نيز به همان اندازه ، بزرگ و باور نكردنى و اعجاب انگيز بود. شخصيت ممتاز و درخشان او در همه دوره هاى حيات سياسى اش خيره كننده و منحصر به فرد بود. هم در آن روزى كه از جايگاه مرجعيت دينى در قم ، رژيم وابسته و فاسد پهلوى و حاميان مداخله گر آمريكايى آن را با نهيب پيامبرانه خود به مبارزه طلبيد و ظلم و استبداد و زراندوزى و دين ستيزى شاه و دستيارانش را دستخوش طوفان خشم ملت ساخت و هم در آن هنگام كه پس از مبارزه فشرده و پر محنت پانزده ساله ، توانست با جهاد عظيم ملت ايران ، نظام اسلامى را بر سر كار آورد و رژيم خائن و فاسد و بى كفايت را ريشه كن سازد. در همه حال ، او همين قله ايمان و شجاعت و فداكارى را در كنار ژرفاى حكمت و تدبير و خردمندى ، در وجود گران بهاى خود به نمايش نهاد. او ايران را به درستى مى شناخت . از سويى موقعيت حساس و تعيين كننده جغرافيايى و جغرافياى سياسى آن ، استعداد انباشته طبيعى و انسانى آن ، دلبستگى ها و هدف ها و آرزوهاى بزرگ آن ، و از سويى تاريخ محنت بار صد و پنجاه سال اخير آن ، سلطه بيگانگان و غارتگران بر آن خيانت و فساد و خودكامگى خاندان پهلوى و هزار فاميل وابسته به آن ، فقر و عقب ماندگى علمى و صنعتى و اخلاقى تحميل شده بر آن ... و برتر از همه ، ملت بزرگ و ريشه دار و رشيد و با ايمان آن . با وضع جهان و ملت هاى استعمار شده و دولتهاى مستكبر و نسل جوان حيرت زده و تشنه حقيقت ؛ به ويژه وضع اسفبار كشورهاى مسلمان و امت اسلامى نيز آشنا و به خاطر آن دردمند بود و مساءله غم بار فلسطين ، روح با عظمت او را مى آزرد. احساس وظيفه دينى ، او را وارد ميدان مبارزه اى بزرگ و تاريخى كرد كه هرگز بجز مردان استثنايى تاريخ در آن قدم ننهاده و بجز معدودى ، از آن پيروز بيرون نيامده اند. او به نجات ايران از چنگال رژيم فاسدى كه عقب ماندگى و انحطاط و فقر اقتصادى ، اخلاقى و علمى را بر آن تحميل كرده بود مى انديشيد و راه يگانه آن را بازگشت به اسلام و ايجاد نظام سياسى اسلام در كشور و حكومت ارزش هاى الهى تشخيص داد. با گشودن اين راه ، الگويى زنده در برابر است اسلامى نهاد و جريان تازه اى در دنياى اسلام پديده آورده كه احياى دوباره هويت اسلامى در ميان مسلمانان ، اولين محصول مبارك آن بود. مبارزه خود را از قدم اول به كمك قشرهاى وسيع مردم ، با نام خدا آغاز كرد. با آنان سخن گفت و ايمان و عقل و همت آنان را به يارى طلبيد. هرگز به سراغ احزاب و گروه هاى مدعى نرفت و غالبا به انگيزه هاى آنان با چشم ترديد نگريست و از بند و بستها و بده بستانهاى سياسى آنان روى گردانيد. با مردم ، هميشه صادقانه و دلسوزانه سخن گفت و چون معلمى بصير و راهنمايى بَلَد، در مسير طولانى مبارزه ، عقل و حكمت و معرفت خود را در اختيار راهروان نهاد. هنگامى كه مبارزه ملت ايران درميان ناباورى جهانيان به پيروزى رسيد و ملت ايران يك پارچه رهبرى و زمامدارى او را به جان پذيرفت او با رفتار و منش خود، بزرگ ترين تحول را در تاريخ سياسى اين كشور پديد آورد يعنى سلطنت را كه حكومت مستبدانه ستمگران و دنيا خواران بود به امامت كه نهاد حكومت خدايى و مردمى بندگان خدا است بدليل كرد. اقتدار و صلابت خود را با عدل و دادگرى مزيّن كرد، و تفوق همه خود را با عبوديت و خاكسارى منور ساخت ، و تمكّن و برخوردارى را با زهد و پارسايى درمان كرد. راه خدا و بندگى خدا را لحظه اى رها نكرد و چون بار امانتى سنگين بر دوش داشت ، مراقبت روح خود را مضاعف ساخت . سخن از دل برخاسته بر دوش داشت ، مراقبت روح خود را مضاعف ساخت . سخن از دل برخاسته و دل ذاكر و خاشع و رفتار از دين الهام گرفته او، چشمه جوشانى از معرفت و حكمت و تدبير الهى را بر فكر و ذهن ملت ايران كه عاشق صفا و معنويت او بودند، جارى ساخت و دولت مردان و مسؤ ولان و آحاد مردم را براى مواجهه با انبوه دشمنى ها و دسيسه ها و حل كوه مشكلات تحميلى ، آماده و مجهز كرد. دوران ده ساله حيات مبارك امام بزرگوار، دوران پيدايش نظام سياسى اسلام و احياء هويت اسلامى در مسلمانان جهان و افراشته شدن پرچم اسلام در كشور ما است . دوران استقلال و آزادى ايران و عزت و غرور ملى و خيزش بى سابقه ملت به سوى تعالى و ترقى است . دوران شور انقلابى و شعور سياسى و حركت براى حفظ كشور و سازندگى آن است . دوران سربلندى ايران در عرصه جهان و تاءثير گذارى بر حوادث بين المللى است . دوران آغاز راهى نو در تاريخ كشور ما است . با ادامه آن ، ايران اسلامى به تعالى مادى و معنوى دست خواهد يافت . امام حكيم و خردمند، اين راه را با نشانه هايى مشخص كرده است و آن را در ده ها مناسبت و در ضمن صدها رهنمود راهگشا، خطاب به مسؤ ؤ لان كشور و همه ملت ايران ، به روشنى نمايانده است . اين نشانه ها و رهنمودها امروز نيز به همان اندازه ارزشمند و متين و راهگشا است و دولت و ملت ايران براى عبور از مسير پرفراز و نشيب خويش به سوى رستگارى و پيشرفت مادى و معنوى بدان نيازمندند. با درود فراوان به روح بلند او، و شوق و سلام به آستان حضرت بقية اللّه ، ارواحنا فداه . سيد على خامنه اى آشنايى با ستاره هدايت ولادت در روز بيستم جمادى الثانى (روز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه عليها) 1320 هجرى قمرى ، مطابق با 30 شهريور ماه 1281 هجرى شمسى در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر (س ) روح اللّه الموسوى پاى برخاكدان طبيعت نهاد. او وارث سجاياى آبا و اجدادى بود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم و كسب معارف الهى كوشيده اند. پدر بزرگوار امام خمينى ، مرحوم آيت اللّه سيد مصطفى موسوى از معاصران مرحوم آيت اللّه العظمى ميرزاى شيرازى (ره )، پس از آن كه ساليانى چند در نجف اشرف ، علوم و معارف اسلامى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمده بود، به ايران بازگشت و در خمين ملجاء مردم و هادى آنان در امور دينى بود. در حالى كه بيش از پنج ماه از ولادت روح اللّه نمى گذشت ، طاغوتيان و خوان هاى تحت حمايت حكومت وقت ، نداى حق طلبى پدر را كه در برابر زورگويى ها به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفته و در مسير خمين به اراك وى را به شهادت رساندند. بستگان وى براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دار الحكومه وقت ) رهسپار شدند و براى اجراى عدالت اصرار ورزيدند، تا اين كه قاتل قصاص گرديد. دوران كودكى و نوجوانى امام بدين ترتيب ، امام از اوايل كودكى با رنج يتيمى آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. دوران كودكى و نوجوانيرا تحت سرپرستى مادر مؤ منش (بانو هاجر) كه از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آيت اللّه خوانسارى بود و هم چنين نزد عمه مكرمش (صاحبه خانم ) كه بانويى شجاع و حق جو بود سپرى كرد؛ اما در سن 15 سالگى از نعمت وجود آن دو عزيز نيز محروم گرديد. تحصيلات امام حضرت امام از سنين كودكى و نوجوانى با بهره گيرى از هوشى سرشار، قسمتى از معارف متداول روز و علوم مقدماتى و سطح حوزه هاى دينيه را نزد معلمان و علماى منطقه و بيش از همه نزد برادر بزرگش آيت اللّه سيد مرتضى پسنديده ، فرا گرفت و در سال 1298 ه .ش عازم حوزه علميه اراك شد. هجرت به قم اندكى پس از هجرت آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى رحمت اللّه عليه امام خمينى نيز رهسپار حوزه علميه قم گرديد و به سرعت ، مراحل تكميلى علوم حوزوى را نزد اساتيد حوزه علميه قم طى كرد. اساتيد امام ايشان ادبيات عرب ، منطق ، فقه و اصول را نزد معلمان و علماى منطقه ، نظير آقا ميرزا محمود افتخار العلماء، مرحوم ميرزا رضا نجفى خمينى ، مرحوم آقا شيخ على محمد بروجردى ، مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگانى ، مرحوم آقا عباس اراكى و مرحوم آيت اللّه سيد مرتضى فرا گرفت . مباحث پايانى كتاب مطوّل (در علم معانى و بيان ) را نزد مرحوم آقا ميرزا محمد على اديبتهرانى و تكميل دروس سطح را نزد مرحوم آيت اللّه سيد محمد تقى خوانسارى و بيشترنزد مرحوم آيت اللّه سيد على يثربى كاشانى و دروس خارج فقه واصول را نزد زعيم حوزه علميه قم آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى (ره) فرا گرفت . روح حساس و جستجوگر امام خمينى ، باعث شد كه به ديگر رشته هاىعلمى نيز علاقمندانه روى آورد: رياضيات و هيئت و فلسفه را نزد مرحوم حاج سيد رفيعىقزوينى و ادامه همين دروس ، به اضافه علوم عرفانى را نزد مرحوم ، آقا ميرزا على اكبرحكمى يزدى ؛ عروض ، قوافى ( قافيه ها)، فلسفه اسلامى و فلسفه غرب را نزد مرحوم، آيت اللّه حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و عالى ترين سطوح عرفان نظرى و عملى رابه مدت شش سال نزد مرحوم ، آيت اللّه آقا ميرزا محمد على شاه آبادى اعلى اللّه مقاماتهم فرا گرفت . تدريس امام حضرت امام ، سال هاى زيادى در حوزه علميه قم به تدريس اشتغال داشت و به تدريس چندين دوره فقه ، اصول ، فلسفه ، عرفان و اخلاق اسلامى در مدرسه هاى فيضيه ، مسجد اعظم ، مسجد محمديه ، حاج ملا صادق ، مسجد سلماسى و... همت گماشت . در حوزه علميه نجف نيز قريب چهارده سال در مسجد شيخ اعظم انصارى (ره ) معارف اهل بيت و فقه را در عالى ترين سطوح تدريس نمود و در نجف بود كه براى نخستين بار مبانى نظرى حكومت اسلامى را در سلسله درس هاى ولايت فقيه ، بيان كرد. از بركات سال ها تدريس امام خمينى ، تربيت صدها عالم و فرزانه اى است كه هر يك از آن ها اينك ، روشنى بخش حوزه هاى دينيه اند و مجتهدان و فقيهان و عارفان برجسته و مطرح امروز حوزه علميه قم و ديگر مراكز دينى ، در زمره شاگردان مكتب آن حضرت مى باشند و متفكرانى هم چون علامه شهيد، استاد مطهرى و شهيد مظلوم آيت اللّه دكتر بهشتى ، افتخارشان اين بود كه سال ها از محضر آن عارف كامل فيض برده اند و امروز چهره اى درخشان روحانيانى كه انقلاب و نظام جمهورى اسلامى را در مصادر امور كشورى رهبرى مى كنند، از تربيت يافتگان مكتب فقهى و سياسى امام خمينى به شمار مى روند. امام خمينى در سنگر مبارزه و قيام مبارزات ايشان از آغاز نوجوانى شروع شد و به موازات تكامل ابعاد روحى و علمى ايشان از يك سو و اوضاع سياسى و اجتماعى ايران در جوامع اسلامى از سوى ديگر، در اشكال مختلف ادامه يافت . در سال 1340 و 1341 ماجراى انجمن هاى ايالتى و ولايتى فرصتى پديد آورد تا ايشان در رهبرى قيام روحانيان ايفاى نقش كند و بدين ترتيب قيام سراسرى روحانيان و ملت ايران در 15 خرداد 1342 آغاز شد. قيام پانزده خرداد ماه محرم 1342 كه مصادف با خرداد بود فرا رسيد. امام از اين فرصت نهايت استفاده را در تحريك مردم به قيام ، عليه رژيم مستبد شاه به عمل آورد.ايشان در عصر عاشوراى سال 1342 در مدرسه فيضيه ، نطق تاريخى خويش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد. سخنان امام خمينى ، چون پُتكى بر روح شاه كه جنون قدرت و تكبر فرعونى او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش كردن صداى قيام را صادر كرد. نخست ، جمع زيادى از ياران امام خمينى در شامگاه 14 خرداد دستگير شدند و ساعت سه نيمه شب (سحرگاه 15 خرداد 1342) صدها كماندوى اعزامى از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ايشان را در حالى كه مشغول نماز شب بود دستگير كرده و به تهران برده و سپس به زندان قصر منتقل كردند و پس از 19 روز حبس در زندان قصر،به زندانى در پادگان نظامى عشرت آباد منتقل شد. امام در سلول انفرادى پادگان عشرت آباد نيز فرصت را از دست نداد و به مطالعه تاريخ معاصر و از آن جمله تاريخ مشروطيت ايران و كتابى از آثار جواهر لعل نِهرو پرداخت . پس از دستگيرى امام ، اعتراض هاى گسترده اى از سوى روحانيان و قشرهاى مختلف مردم در سراسر كشور آغاز شد و جملگى خواستار آزادى رهبر خويش شدند. رژيم نيز ناگزير شد در 11 مرداد ماه 1342 امام را زا بازداشتگاه به منزلى تحت محاصره نيروهاى امنيتى ، در منطقه داوديه تهران منتقل نمايد. مردم تهران ، به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داوديه سرازير شدند. ساعاتى از ازدحام جمعيت نگذشت كه رژيم ناگزير از پراكندن جمعيت و محاصره علنى منزل ، توسط نيروهاى نظامى گرديد. از پراكندن جمعيت و محاصره علنى منزل توسط نيروهاى نظامى گرديد. عصر 11 مرداد، روزنامه هاى رژيم ، خبرى جعلى را مبنى بر تفاهم مراجع تقليد با مقامات دولتى منتشر ساختند. اطلاع از خبر و تكذيب آن براى امام ممكن نبود؛ اما علماى وقت با انتشار بيانيه هايى ، هر گونه تفاهم را تكذيب كردند. پس از اين وقايع ، امام خمينى تحت نظارت ماءموران رژيم ، به منزلى در محله قيصريه تهران منتقل شد و تا روز آزادى و بازگشت به قم (18 فروردين سال 1343) در همين محل محاصره شده اقامت داشت . رژيم شاه ، در آغاز سال 1343 با اين تصور كه شدت عمل در ماجراى قيام 15 خرداد، مردم و مبارزان را وادار به سكوت كرده است ، كوشش مى كرد تا وقايع سال گذشته را فراموش شده جلوه دهد. در شامگاه 18 فروردين 1343 بدون اطلاع قبلى ، امام خمينى آزاد و به قم منتقل مى شود. قيام امام خمينى عليه احياى كاپيتولاسيون و تبعيد به تركيه شاه ، تحت فشار آمريكا در انجام اصلاحات ديكته شده كاخ سفيد مصمم بود. از اين رو برداشتن موانع حقوقى و قانونى براى حضور نيروهاى آمريكايى در ايران و تضمين امنيت و مطلق العنان بودن آنان شرط اوليه بود. بدين ترتيب احياى رژيم كاپيتولاسيون (مصونيت سياسى و كنسولى اتباع آمريكايى در ايران ) در دستور كار قرار گرفت . تصويب لايحه كاپيتولاسيون توسط دو مجلس فرمايشى سنا و شورا تير خلاصى بر استقلال نيم بند ايران بود. در اين ماجرا، امام بر انجام رسالت تاريخى استقلال نيم بند ايران بود. در اين ماجرا، امام بر انجام رسالت تاريخى خويش مصمم شد و به قيامى دوباره برخاست و دست به افشاگرى زد و در روز 4 آبان (روز تولد شاه ) يكى از ماندگارترين سخنرانى هاى خويش را در جمع كثيرى از روحانيان و مردم قم و ديگر شهرها ايراد كرد. در همين سخنرانى بود كه امام خمينى جمله معروف خود را بيان فرمود: ... آمريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر. اما امروز، سر و كار ما با اين خبيث هاست ، با آمريكاست . رئيس جمهور آمريكا بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما... تمام گرفتارى ما از اين آمريكاست تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است . اسرائيل هم از آمريكاست . با افشاگرى امام عليه تصويب اين لايحه ، سحرگاه 13 آبان 1343 بار ديگر كماندوهاى مسلح اعزامى از تهران ، منزل امام در قم را محاصره كردند. حضرت امام بازداشت شد و به همراه نيروهاى امنيتى ، مستقيما به فرودگاه مهرآباد اعزام گشت و با يك فروند هواپيماى نظامى كه از قبل آماده شده بود، تحت نظارت ماءمورين امنيتى و نظامى به سوى آنكارا پرواز كردند. اقامت امام در تركيه ، 11 ماه طول كشيد. تبعيد از تركيه به عراق روز 13 مهرماه 1344 حضرت امام به همراه فرزندشان ، آيت اللّه حاج آقا مصطفى ، از تركيه به تبعيدگاه دوم ، كشور عراق اعزام شدند. توضيح و شرح علل و انگيزه هاى تغيير محل تبعيد، در اين مختصر نمى گنجد؛ اما به طور خلاصه عبارت اند از: 1 فشار مداوم جامعه مذهبى و حوزه هاى علميه داخل و خارج و تلاش ها و تظاهرات دانشجويان مسلمان خارج كشور براى آزادى امام . 2 تلاش رژيم شاه براى عادى جلوه دادن اوضاع و اقتدار و ثبات خويش ، به منظور جلب حمايت بيشتر آمريكا. 3 مشكلات امنيتى و روانى دولت تركيه و افزايش فشارهاى داخلى جامعه مذهبى تركيه . 4 و از همه مهم تر، تصور رژيم شاه از اين كه فضاى ساكت و سياست ستيز آن ايام در حوزه نجف و وضعيت رژيم حاكم بر بغداد؛ خود مانع بزرگى براى محدود نمودن فعاليت هاى امام خمينى خواهد بود. و از همه مهم تر، تصور رژيم شاه از كه فضاى ساكت و سياست ستيزِ آن ايام در حوزه نجف و وضعيت رژيم حاكم بر بغداد؛ خود مانع بزرگى براى محدود نمودن فعاليت هاى امام خمينى خواهد بود. اقامت امام در نجف 13 سال طول كشيد. امام در تمام اين دوران با وجود دشوارى هاى پديده آمده ، هيچ گاه دست از مبارزه نكشيد و با سخنرانى ها و پيام هاى خويش ، اميد به پيروزى را دل دلها زنده نگاه مى داشت . هجرت از عراق به پاريس در ديدار وزيران ايران و عراق در نيويورك ، تصميم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز 12 مهر 1357 امام نجف را به قصد كويت ترك گفت . دولت كويت با اشاره رژيم ايران ، از ورود امام به اين كشور جلوگيرى كرد. امام پس از مشورت با فرزندشان ، مرحوم حاج سيد احمد خمينى تصميم گرفت كه به سمت پاريس هجرت كند و در روز 14 مهرماه 1357 وارد پاريس شدند. 2 روز بعد در منزل يكى از ايرانيان در نوفل لوشاتو (حومه پاريس ) مستقر شدند. در مدت اقامت 4 ماهه امام در پاريس ، نوفل لوشاتو مهم ترين مركز خبرى در جهان بود و مصاحبه هاى متعدد و ديدارهاى مختلف امام ديدگاه هاى ايشان را در زمينه حكومت اسلامى و هدف هاى آتى نهضت براى جهانيان بازگو مى كرد. بازگشت به ايران ، پس از 14 سال تبعيد سرانجام امام خمينى ، بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دورى از وطن وارد كشور شد. سرنگونى نظام شاهنشاهى و پيروزى انقلاب اسلامى بدين ترتيب آخرين مقاومت هاى رژيم شاه در هم شكسته شد و در صبح دم 22 بهمن ، خورشيد پيروزى نهضت امام خمينى و انقلاب اسلامى و پايان سلطنت شاهان ستمگر در ايران طلوع كرد. تشكيل حكومت اسلامى و جبهه گيرى دولت هاى استعمارى تحقق وعده هاى امام خمينى و پيروزى انقلاب اسلامى در ايران حادثه اى داخلى براى تغيير يك رژيم سياسى نبود، بلكه همان گونه كه بسيارى از دولت مردان آمريكايى ، اسرائيلى و اروپايى در خاطرات خويش از آن روزها تعبير كرده اند، انقلاب از ديدگاه آنان زلزله اى ويرانگر براى جهان غرب بود.(1) با به ثمر نشستن انقلاب ، آمريكا مطلوب ترين منطقه را از دست داد و پيام انقلاب مسلمانان جهان را بيدار كرد و...و چنين بود كه از آغاز 22 بهمن 57 خصومت با نظام نوپاى اسلامى در پهنه اى گسترده آغاز شد. اتفاق هاى مهم بعد از پيروزى انقلاب اسلامى 1 تسخير لانه جاسوسى آمريكا در ايران ، به دست دانشجويان پيرو خط امام (انقلاب دوم ) 2 جنگ تحميلى و دفاع 8 ساله امام و ملت ايران 3 پيش بينى فروپاشى قطب ماركسيستى جهان ، در پيام امام خمينى به گورباچف (رهبر اتحاد جماهير شورى سابق ) 4 دفاع از پيامبر اسلام و ارزش هاى دينى ؛ آخرين رويارويى امام خمينى با غرب و حكم ارتداد سلمان رشدى (لعنة الله عليه ) 5 شهادت مظلومانه حجاج بيت الله الحرام در كنار خانه خدا در مراسم حج سال 1366 6 پذيرش قطع نامه 598 شوراى امنيت ، از سوى ايران در سال 1367 7 بركنارى قائم مقام رهبرى ، از سوى اما خمينى در تاريخ 688/1/ رحلت امام خمينى ؛ وصال يار، فراق ياران شگفت آن كه ، امام در يكى از غزلياتش كه چند سال قبل از رحلت سروده است مى گويد: سال ها مى گذرد حادثه ها مى آيد انتظار فرج از نيمه خرداد كشم (2) اينك ، آن لحظه در ميانه خرداد سال 68 فرا رسيده است . از چند روز قبل ، مردم در جريان خبر بيمارى امام گرفته بودند. حقيقتاً وضع روحى مردم ، در اين ايام و مراسم دعا و نيايشى كه در هر كوى و برزن ، خانه ، مسجد و تكيه در سراسر كشور و در بين علاقه مندان امام در خارج از كشور برگزار بود، قابل توصيف نيست . چشم ها اشكبار و دلها رو به جماران بود. ساعت ها به كندى مى گذشت و ايران يك پارچه دعا بود. تيم پزشكى آنچه كه در توان داشت به كار گرفت ؛ اما فرمان خدا، امر ديگرى را تقدير كرده بود: يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية .(3) ساعت 20:22 بعدازظهر روز شنبه ، 13 خرداد ماه 1368 لحظه وصال بود. قلبى از كار ايستاد كه ميليون ها قلب را به نور خدا و معنويت احيا كرده بود. بدين ترتيب ، امام در سن 87 سالگى دعوت حق را لبيك گفته و به لقاءالله پيوست . روحش شاد و راهش پر رهرو باد.(4) آثار و تاءليفات امام خمينى :(5) ده ها كتاب و اثر گران بها از امام خمينى در مباحث اخلاقى ، عرفانى ، فقهى ، اصولى ، فلسفى ، سياسى و اجتماعى بر جاى مانده كه بسيارى از آن ها تاكنون منتشر شده است . متاءسفانه تعدادى از رساله ها و تاءليفات نفيس امام ، در جا به جايى از منازل اجاره اى و در جريان چندين مرحله ، يورش ماءمورين ساواك به منزل و كتاب خانه ايشان ، مفقود گرديده است . در اين جا فهرست اسامى آثار و تاءليفات امام را بر طبق تاريخ نگارش ، مرور مى كنيم : 1 شرح دعاى سحر 2 شرح حديث راءس الجالوت 3 حاشيه امام بر شرح حديث راءس الجالوت 4 حاشيه بر شرح فوائد الرضويه 5 شرح حديث جنود عقل و جهل 6 مصباح الهداية الى الخلافة و الولاية 7 حاشيه بر شرح فصوص الحكم 8 حاشيه بر مصباح الانس 9 شرح چهل حديث 10 سرّ الصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين ) 11 آداب نماز؛ يا (آداب الصلوة ) 12 رساله لقاء الله 13 حاشيه بر اسفار 14 كشف الاسرار 15 انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية (2 جلد) 16 بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر 17 رسالة الاستصحاب 18 رسالة فى التعادل و التراجيح 19 رسالة الاجتهاد و التقليد 20 مناهج الاصول الى علم الاصول (2 جلد) 21 رسالة فى الطلب و الاراده 22 رسالة فى التقيه 23 رسالة فى قاعدة من ملك 24 رسالة فى تعيين الفجر فى الليالى المقمرة 25 كتاب الطهارة (4 جلد) 26 تعليقة على العروة الوثقى 27 المكاسب المحرمة (2 جلد) 28 تعليقة على وسيلة النجاه 29 رسالة نجاة العباد 30 حاشيه بر رساله ارث 31 تقريرات درس اصول آيت الله العظمى بروجردى 32 توضيح المسائل (رساله علميه ) 33 مناسك حج 34 تحرير الوسيلة (2 جلد) 35 كتاب البيع (5 جلد) 36 تقريرات دروس امام خمينى 37 كتاب الخلل فى الصلوة 38 حكومت اسلامى يا ولايت فقيه 39 جهاد اكبر يا مبارزه با نفس 40 تفسير سوره حمد 41 استفتائات 42 ديوان شعر 43 نامه هاى عرفانى 44 صحيفه نور 45 وصيتنامه سياسى الهى بخش اول : جوانى بهار تهذيب نفس جوانان ، جلوه الهى به تو و ساير جوآنها كه طالب معرفت اند وصيت مى كنم كه شما و همه موجودات جلوه اويند و ظهور وى اند. كوشش و مجاهد كنيد تا بارقه اى از آن را بيابيد و در آن محو شويد و از نيستى به هستى مطلق رسيد.(6) به جوانهايتان سفارش كنيد؛ از قول من سلام به همه برسانيد، سفارش كنيد كه شما جوآنها جُند خدا هستيد؛ شما دست خدا هستيد، شماها كارى بكنيد كه ايران سربلند باشد در دنيا؛ ما پيش خدا سربلند باشيم ؛ خود شما پيش خدا آبرومند باشيد.(7) جوآنها جديد العهد هستند به ملكوت عالم و نفوسشان پاك تر است و هر چه بالاتر روند، اگر مجاهده نكنند و تحت تربيت واقع نشوند، هر قدمى كه به بالا بردارند و هر مقدارى كه از سنشان بگذرد، بعيدتر مى شوند از ملكوت اعلا و اذهانشان كدورتش بيشتر مى شود و لهذا تربيت ها بايد از اول باشد. از همان كودكى تحت تربيت انسان قرار بگيرد و بعد هم در هر جا كه هست يك مربى هايى باشد كه تربيت كنند انسان را و تا آخر عمر هم انسان محتاج به اين است كه تربيت بشود.(8) تحول معنوى جوانان اين مسئله اى كه آن اشخاصى كه در صدد تهذيب هستند، در صدد تزكيه نفس هستند. پنجاه سال زحمت مى كشد، بعد از زحمت هاى فراوان پنجاه ساله به يك مقامى مى رسند و اين جوآنها را خداى تبارك و تعالى آن طور در ظرف يك مدت بسيار كم ، متحول كرد به يك مقامى كه آن هايى كه پنجاه سال زحمت كشيده اند، نرسيده اند به اين مقام ؛ نرسيده اند به آن جا كه غير از خدا اصلاً هيچى نخواهند، شهادت را اين طور طالب باشند. اين طور غير شهادت را در برگيرند. اين يك مسئله مهمى است . ما هميشه بايد در نظر داشته باشيم كه اين مسئله ، مسئله عادى نيست .(9) اين تحولى كه در جوان هاى ما، در انسانها، آنهايى كه متعهد هستند پيدا شده است ؛ اهميتش بيش تر از آن تحولى است كه در مملكت پيدا شده است . اين بود كه با همت شما جوانان همه قشرها، زن و مرد، بزرگ و كوچك ، اين سد باطل را(سد شيطانى را) شكستيد و شيطان ها را از حريم اسلام بيرون كرديد.(10) ملتى كه جوانهاى او در جبهه ها، نماز شب مى خوانند و جهاد فى سبيل الله مى كند و اين جهاد را براى خودش فخر مى داند و زندگى ننگين فرصت طلبى و راحت طلبى را به كنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر، با آن هواى گرم و با آن بى آبى و با آن شدت مى گذراند و پيش روى مى كند با كشتن من و امثال من كنار مى رود اين ملت ؟ اشتباه داريد شما، شمايى كه داريد دعوت مى كنيد به ايستادن در مقابل مردم ، در مقابل اين ملت ، مى خواهد كسى بايستد؟!(11) روح لطيف و ملكوتى جوان جوانان ننشينند كه گَرد پيرى سر و روى آنان را سفيد كند.(اما به پيرى رسيده ايم و به مصائب و مشكلات آن واقفيم ) شما تا جوان هستيد مى توانيد كارى انجام دهيد، و تا نيرو و اراده جوانى داريد مى توانيد هواهاى نفسانى ، دنيايى و خواسته هاى حيوانى را از خود دور سازيد؛ ولى اگر در جوانى به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد، ديگر در پيرى كار از كار گذشته است . تا جوانيد فكر كنيد، (و) نگذاريد پير و فرسوده شويد. قلب جوان لطيف و ملكوتى است و انگيزه هاى فساد در آن ضعيف مى باشد؛ ليكن هر چه سن بالا رود ريشه گناه در قلب قوى تر و محكم تر مى گردد؛ تا جايى كه كندن آن از دل ممكن نيست . چنان كه در روايت است : قلب انسان ابتدا مانند آينه ، صاف و نورانى است و هر گناهى كه از انسان سر بزند، يك نقطه سياه بر روى قلب فزونى مى بايد؛ تا جايى كه قلب را سياه كرده ، ممكن است شب و روزى بدون معصيت پروردگار بر او نگذرد و به پيرى كه رسيد، مشكل است قلب خود را به صورت و حالت اول بازگرداند. شما اگر خداى نخواسته خود را اصلاح نكرديد و با قلبهاى سياه ، چشم ها، گوش ها، و زبان هاى آلوده به گناه از دنيا رفتيد، خدا را چگونه ملاقات خواهيد كرد؟ اين امانات الهى را كه با كمال طهارت و پاكى به شما سپرده شده ، چگونه با آلودگى و رذالت مسترد خواهيد داشت ؟ اين چشم و گوش كه در اختيار شماست ؛ اين دست و زبانى كه تحت فرمان شماست ؛ اين اعضا و جوارحى كه با آن زيست مى كنيد، همه امانات خداوند متعال مى باشد كه با كمال پاكى و درستى به شما داده شده است ؛ اگر ابتلا به معاصى پيدا كرد آلوده مى گردد. خداى نخواسته اگر به محرمات آلوده شود، رذالت پيدا مى كند و آن گاه كه بخواهيد اين امانات را مسترد داريد، ممكن است از شما بپرسند كه راه و رسم امانتدارى اين گونه است ؟ ما اين امانت را اين طور در اختيار شما گذاشتيم ؟ قلبى كه به شما داديم چنين بود؟ چشمى كه به شما سپرديم اين گونه بود؟ ديگر اعضا و جوارحى كه در اختيار شما قرار داديم چنين آلوده و كثيف بود؟ در مقابل اين سؤ الها چه جواب خواهيد داد؟ خداى خود را با اين خيانت ها كه به امانت هاى او كرديد چگونه ملاقات خواهيد كرد؟(12) استفاده از نشاط جوانى شيخ جليل ما و عارف بزرگوار، آقاى شاه آبادى روحى فداه فرمودند: كه تا قواى جوانى و نشاط آن باقى است بهتر مى توان قيام كرد در مقابل مفاسد اخلاقى و خوب تر مى توان وظايف انسانيه را انجام داد. مگذاريد اين قوا از دست برود و روزگار پيرى پيش آيد كه موفق شدن در آن حال مشكل است و بر فرض موفق شدن ، زحمت اصلاح خيلى زياد است .(13) جوانى فرصت طلايى انسان اگر در جوانى تهذيب كرد، خودش را شده است . اگر بگذارد تا به پيرمردى برسد، هم قواى خودش ضعيف مى شود و هم آن درختى كه در دل انسان ، شيطانى كاشته است قوى مى شود و آن درخت قوى را نمى شود با يك اراده ضعيف انسان بكَند. اين يكى از امورى است كه من نگرانش هستم و آقايان هم بايد نگران باشند.(14) از حالا كه جوان هستيد و قواى جوانى محفوظ است ، جديت كنيد به اين كه هواى نفس را از خودتان خارج كنيد. همه گرفتارى ها روى همين هواى نفس است .(15) تا جوان هستيد مى توانيد يك كارى انجام دهيد، ريشه هاى فساد در قلب جوان ضعيف است . هر چه بزرگ شد، آن روايت را ملاحظه كرده ايد، من سابقاً ديده ام كه قلب انسان نقطه سفيد است ، بعد كه چيزى مى كند، گناه مى كند نقطه سياهى پيدا مى شود كه هر چه گناه زياد بشود سياهى اش سياه تر مى شود. اين جوان قلبش لطيف است ، ملكوتى است لكن وقتى كه وارد شد در اين جامعه ها، وارد شد در اين چيزها كم كم خداى نخواسته اطلاعات پيدا مى كند، دائماً يك كارى مى كند، يك شب و روز از نمى گذرد الا اين كه يك كار نعوذ بالله خلافى مى كند خوب ، اين يك نقطه سياه در قلبش زياد مى شود، نه در اين قلب ، در آن قلبى كه نفسانى و روحانى ، كم كم اين نقطه سياه زياد مى شود. وقتى كه به پيرى رسيد و قلبش سياه شده است او نمى تواند به اين زودى ها آن قلب را برگرداند به حال اول ؛ لكن شما جوانها مى توانيد، قدرت داريد، قدرت جوانى داريد؛ از اين طرف قدرت جوانى داريد؛ از آن طرف اين امور در شما ضعيف است الان . هر چه سن شما اضافه بشود و هر قدمى كه برداريد و برداريم به طرف آخرت ، آن چيزهايى كه منافى است با سعادت انسان ، زياد مى شود، قدرت هم كم مى شود. به سن پيرى كه رسيد نمى تواند ديگر، از او نمى آيد توبه ، خوب ؛ توبه يك امرى نيست كه انسان با لفظ اتوب الى الله كارش درست بشود. ندامت است ، اين ندامت به اين زودى ها نمى آيد براى اشخاصى كه پنجاه سال غيبت كرده ، پنجاه سال فحش داده او ديگر سقوط كرده در كفر و غيبت او نمى تواند، او تا آخر عمر مبتلاست ، اما جوان ها كه گاهى اتفاق مى افتد، و نگذاريد اتفاق بيفتد، اگر يك مجلسى ديديد كه غيبت مى كنند، در روايات مثل اين است كه حضرت مى فرمايد: پاشو از اين مجلس ، مى گويد نمى شود، گفت اگر به پدرت فحش مى داد تو پا نمى شدى كه جلو بگيرى ؟ پا مى شدى ديگر؛ مثل اين كه يك هم چو روايتى هست . نگذريد غيبت بشود. السامع احد المغتابين .(16) اين جور نيست كه او غيبت مى كند. منى هم كه گوش مى كنم احد المغتابين هستم . نگذاريد كه اين مفسده ها پيدا بشود؛ خودتان را نصيحت كنيد. آقا شما چند نفر جوانيد كه عمرتان را گذاشتيد روى اين كار، در صورتى كه اين كار براى شما يك منافع سرشارى ندارد، جوانى تان را داريد تلف مى كنيد، اگر چنان چه اين جوانى را در راه خدا بدهيد و در راه خدا تلف بكنيد تلف نشده ، براى شما باقى است .(17) جوانى آسانترين دوران خودسازى پسرم !از زير بار مسؤ وليت انسانى ، كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالى مكن كه تاخت و تاز شيطان در اين ميدان كم تر از ميدان تاخت و تاز در بين مسؤ ولين و دست اندركاران نيست و دست و پا براى به دست آوردن مقام (هر چه باشد) چه مقام معنوى و چه مقام مادى مزن . به عذر آن كه مى خواهم به معارف الهى نزديك شوم ، يا خدمت به عبادالله نمايم ؛ كه توجه به آن از شيطان است ، چه رسد كه كوشش براى به دست آوردن آن . يكتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذير و در آن خط سير نما. قُلْ اِنَّما اَعِظُكُم بِواحِدَةٍ اَن تَقُومو لِلّهِ مَثنى وَ فُرادى .(18) بگو، به يك سخن پندتان دهم (و آن ) اين كه دو تن و دو تن و تك تك براى خدا قيام كنيد. ميزان در اول سير، قيام لله است ؛ هم در كارهاى شخصى و انفرادى و هم در فعاليت هاى اجتماعى . سعى كن در اين قدم اول موفق شوى كه در روزگار جوانى آسان تر و موفقيت آميزتر است . مگذار مثل پدرت پير شوى كه يا در جازنى و يا به عقب برگردى و اين محتاج به مراقبه و محاسبه است .(19) جهاد اكبر است ، جهادى است كه با نفس طاغوتى خودش ، انسان انجام مى دهد. شما جوان ها از حالا بايد شروع كنيد به اين جهاد؛ نگذاريد كه قواى جوانى از دستتان برود. هر چه قواى جوانى از دست برود ريشه هاى اخلاق فاسد در انسان زياد مى شود و جهاد مشكل تر. جوان زود مى تواند نگذاريد اصلاح خودتان را از زمان جوانى به زمان پيرى بيفتد. يكى از كيدهايى كه نفس انسانى به انسان مى كند و شيطان به انسان پيشنهاد مى كند اين است كه بگذار براى آخرت عمر خودت را اصلاح كن ، حالا از جوانى استفاده كن و بعد آخر عمر توبه كن . اين يك طرح شيطنت آميز است كه نفس انسان مى كند به تعليم شيطان بزرگ . انسان تا قواى جوانى اش هست و تا روح لطيف جوانى هست و تا ريشه هاى فساد در او كم است مى تواند اصلاح كند خودش را؛ لكن اگر چنان چه ريشه هاى فساد در انسان ريشه اش قوى شده ، ملكه انسان شد فسادها؛ آن وقت است كه امكان ندارد. شما جوان ها كه الان مهيا هستيد براى جهاد در راه ساختن ، اين يك جهاد است ؛ لكن جهاد اكبر، جهاد در راه سازندگى خودتان است كه براى مملكت خودتان بعدها مفيد واقع بشويد. خدمتگزار باشيد. از همين سنين شما بايد شروع بشود به ساختن افرادى كه بعدها يك مملكت ، يك كشور را ممكن است نجات دهد. اگر چنانچه شما ساختيد خودتان را و فضايل انسانى را در خودتان ريشه دار كرديد، آن وقت در همه مراحل پيروز هستيد، مملكتتان را مى توانيد نجات بدهيد.(20) جوان و راه هاى عملى تزكيه نفس به قدر ميسور در رفع حجب و شكستن اقفال ، براى رسيدن به آب زلال و سرچشمه نور كوشش كن . تا جوانى در دست توست ، كوشش كن در عمل و در تهذيب قلب و در شكستن اقفال و رفع حجب ؛ كه هزاران جوان كه به افق ملكوت نزديك ترند موفق به مى شوند و يك پير موفق نمى شود. قيد و بندها و اقفال شيطانى ، اگر در جوانى غفلت از آنها رد شود هر روز كه از عمر بگذرد، ريشه دارتر و قوى تر شوند. از مكايد بزرگ شيطان و نفس خطرناك تر از آن ، آن است كه به انسان وعده اصلاح در آخر عمر و زمان پيرى دهد و تهذيب و توبه الى الله را به تعويق مى اندازد براى زمانى كه درخت فساد و شجره زقوم قوى شده و اراده و قيام به تهذيب ، ضعيف بلكه مرده است .(21) اصلاح نفس در جوانى اى برادر، تا عمر و جوانى و قوت و اختيار باقى است اصلاح نفس كن . عتنا به اين جاه و شرف ها مكن . اين اعتبارات را زير پا بگذار، تو آدمى زاده اى ، صفت شيطان را از خود دور كن .(22) آيا نيامده وقت آن كه در صدد اصلاح نفس برآييم و براى علاج امراض آن قدمى برداريم ؟ سرمايه جوانى را به رايگان از دست داديم و با غرور نفس و شيطان ، جوانى را كه بايد با آن به سعادت هاى دو جهان را تهيه كنيم از كف نهاديم ؛ اكنون نيز در صدد اصلاح برنمى آييم تا سرمايه حيات هم از دست برود و با خسران تام و شقاوت كامل از دنيا منتقل شويم .(23) جوانى و پرورش نفس با توبه پسرم ، تو جوانى و با قدرت جوانى ، كه حق داده است مى توانى اولين قدم انحراف را قطع كنى و نگذارى به قدم هاى ديگر كشيده شوى كه هر قدمى قدم هايى در پى دارد و هر گناهى ، گر چه كوچك به گناهان بزرگ و بزرگ تر انسان را مى كشد. به طورى كه گناهان بسيار بزرگ در نظر انسان ناچيز آيد. بلكه گاهى اشخاص به ارتكاب بعض كبائر به يكديگر فخر مى كنند و گاهى به واسطه شدت ظلمات و حجاب هاى دنيوى ، منكر به نظر معروف و معروف منكر مى گردد.(24) در ايام جوانى ، اراده و تصميم انسان ، جوان است و محكم . از اين جهت نيز، اصلاح براى انسان آسانتر است .ولى در پيرى ، اراده سست و تصميم پير است ، چيره شدن بر قوا مشكل تر است .(25) چه بسا باشد كه يك خُلق زشتى چون بخل يا حسد مثلا كه در جوان ، نارس است با كمى مراقبت و زحمت بتوان اصلاح كرد؛ بلكه مبدل به اخلاق صالح مقابله آنها،كرد و چون مدتى غفلت شد و سهل انگارى شد، محتاج به رياضات سخت و مجاهدات شديد طولانى باشد كه ممكن است وضعيت روزگار و رسيدن اجل به انسان مجاهد نيز مهلت اصلاح و تصفيه ندهد و با آن اخلاق ظلمانى و كدورتهاى معنوى ، كه مبداء و منشاء فشارها و ظلمت هاى قبر و برزخ و قيامت است ، انسان منتقل به آن عالم شود.(26) بهار توبه ، ايام جوانى است كه بار گناهان كمتر و كدورت قلبى و ظلمت باطنى ناقص تر و شرايط توبه سهل تر و آسان تر است . انسان در پيرى حرص و طمع و حب مال و جاه و طول املش بيش تر است . و اين مجرب است و حديث شريف نبوى (27) شاهد بر آن است . گيرم كه انسان بتواند در ايام پيرى قيام به اين امر كند، از كجا به پيرى برسد و اجل موعود او را در سن جوانى و در حال اشتغال به نافرمانى نربايد و به او مهلت دهد؟ كمياب بودن پيران ، دليل است كه مرگ به جوانان نزديك تر است ... پس اى عزيز، هر چه زودتر دامن (همت ) به كمر بزن و عزم را محكم و اراده را قوى كن ، و از گناهان ، تا سن جوانى هستى يا در حيات دنيايى مى باشى توبه كن و مگذار فرصت خداداد از دستت برود و به تسويلات شيطانى و مكايد نفس اماره اعتنا مكن .(28) نعمت جوانى و علم آموزى نعمت جوانى را دارد اين را، قدرش را بدانيد و هدر ندهيد اين نعمت را؛ اگر بنا باشد انسان جوان ، من نمى گويم كه تفريح نداشته باشد، عرض نمى كنم كه همه اش مشغول باشد. من عرض مى كنم كه اوقاتش تقسيم باشد و فكر مهمش براى تحصيل ...حالا كه نعمت جوانى را داريد اوقاتتان تقسيم بشود و قسمت مهمش صرف مباحثه و مطالعه و مذاكره و بحث و تدريس باشد. و اگر چنانچه ايام جوانى از دست برود ديگر خيال نكنيد كه مى توانيد عبادت را بگذاريد آخر ايام عمر و تحصيل را بگذاريد براى آخر عمر. در آخر عمر، انسان نه عبادت مى تواند بكند و نه تحصيل مى تواند بكند و نه افكارش يك افكار قوى مستقيمى است كه بتواند مطالب علمى را درك بكند. بايد شما از حالا كه جوان هستيد تحصيل كنيد مبانى علمى را، مبانى فقهى را.(29) بايد چو طبقه جوان روحانى و دانشگاهى ، با كمال جديت به تحصيل علم ، هر يك در محيط خود ادامه دهند. اين زمزمه بسيار ناراحت كننده كه اخيراً بين بعضى جوانان شايع شده كه درس خواندن چه فايده اى دارد مطلبى است انحرافى و مطمئناً يا از روى جهالت و بى خبرى است و يا با سوء نيت واز القائات طاغوت شيطانى است كه مى خواهند طلاب علوم دينى را از علوم اسلامى باز دارند كه احكام اسلام به طاق نسيان سپرده شود و محو آثار ديانت ، به دست خودمان تحقق پيدا كند و جوانان دانشگاهى ما را انگل و متكى به قشرهاى استعمارى بار بياورند كه همه كس چون همه چيز، وارداتى باشد و احتياج به اجنبى در تمام ابعاد و رشته هاى علمى هر چه بيش تر روز افزون شود و اين خطر بزرگى است كه كشور را هر چه بيش تر به عقب مى راند. اگر علو اسلامى مردانى متخصص نداشت ، تاكنون آثار ديانت محو شده بود و اگر پس از اين نداشته باشد اين سد عظيم مقابل اجانب ، منهدم مى شود و راه براى استثمارگران هر چه بيش تر باز مى شود و اگر دانشگاه ها خالى از مردانى دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان ، در تمام كشور ريشه دوانده و زمام امور اقتصادى و علمى ما را به دست مى گيرند و سرپرستى مى كنند. بايد جوانان با اين فكر غلط استثمارى مبارزه كنند و بهترين و مؤ ثرترين مبارزه با اجنبى مجهز شدن به سلاح علم و دين و ديانت و خالى كردن اين سنگر و دعوت به خلع اين سلاح ، خيانت به اسلام و مملكت اسلامى است .(30) بايد كوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشته هاى مختلفه ، اساس فعاليت جوانان دانشجوى عزيز ما باشد كه نيازمندى هاى ميهن به دست خود آنها برآورده و كشور ما با كوشش شما خودكفا شود.(31) كسب مدال رهبرى در جوانى رهبر ما آن طفل دوازده ساله اى (32) است كه با قلب كوچك خودش كه ارزشش از صدها قلم و زبان ما بزرگ تر است خود را با نارنجك زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.(33) طرح شيطنت آميز نفس در جوانى يكى از كيدهايى كه نفس انسانى به انسان مى كند و شيطان به انسان پيشنهاد مى كند، اين است كه بگذار براى آخر عمر، خودت را اصلاح كن حالا از جوانى استفاده كن و بعد، آخر عمر توبه كن ؛ اين يك طرح شيطنت آميز است كه نفس انسان مى كند به تعليم شيطان بزرگ .(34) پسرم ، تا نعمت جوانى را از دست ندادى ، فكر اصلاح خود باش كه در پيرى همه چيز را از دست مى دهى . يكى از مكايد شيطان كه شايد بزرگترين آن باشد كه پدرت بدان گرفتار بوده و هست مگر رحمت حقتعالى دستگير او باشد استدراج است . در عهد نوجوانى ، شيطان باطن كه بزرگترين دشمنان اوست ، او را از فكر اصلاح خود باز مى دارد و اميد مى دهد كه وقت زياد است ، اكنون فصل برخوردارى از جوانى است و هر آن و هر ساعت و هر روز كه بر انسان مى گذرد درجه درجه او را با وعده هاى پوچ ، از اين فكر باز مى دارد تا ايام جوانى را از او بگيرد و آنگاه كه جوانى رو به اتمام است او را به اميد اصلاح در پيرى سرخوش مى كند و در ايام پيرى نيز اين وسوسه شيطانى از او دست نكشد و وعده توبه ، در آخر عمر مى دهد و در آخر عمر و شهود موت ، حق تعالى را در نظر او مبغوض ترين موجود جلوه مى دهد كه محبوب او كه دنياست از دستش گرفته است ؛ اين حال اشخاصى است كه نور فطرت در آن ها به كلى خاموش نشده است و اشخاصى هستند كه غرقاب دنيا، آنها را از فكر اصلاح به دور نگه داشته است و غرور دنيا سرتاپاى آنان را فراگرفته است . من خود چنين اشخاصى را در اهل علم اصطلاحى ديده ام و اكنون بعض آنها در قيد حياتند و اديان را هيچ و پوچ مى دانند.(35) شيطان باطنى ، با ما پيران به گونه اى و با شما جوانان به گونه ديگرى خدعه مى كند. با ما پيران با سلاح ياءس از حضور و ياد حاضر براند كه هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنى نيستيد و ايام جوانى كه وقت كشت و درو بود رفت و در ايام ضعف پيرى و كهولت كه قدرت اصلاح از دست رفته و ريشه هواها و معاصى در تمام اركان وجود نفوذ كرده و شاخه دوانده و تو را از لياقت محضر او جلّ و علا انداخته و كار از كار گذشته چه بهتر كه اين چند روز آخر عمر از دنيا استفاده هر چه بيشتر كنى ؛ و گاه با ما پيران نيز مانند شما جوانان عمل مى كند، به شما مى گويد: شما جوانيد و در اين فصل جوانى وقت تمتع و لذات است ، اكنون مطابق شهوات خود رفتار كن انشاءالله در اواخر عمر، راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الراحمين است ، هر چه گناهان ما بزرگتر و بيش تر باشد پشيمانى و رجوع به حق در آخر عمر زيادتر و توجه به خداى تعالى بيش تر و اتصال به او جلّ و علا افزونتر خواهد بود. چه بسيار مردم بوده اند كه در جوانى بهره هاى جوانى را برده و در ايام پيرى ، تتمه عمر را با عبادت و ذكر و دعا و زيارت ائمه عليهم السلام و توسل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنيا رفته اند...پسرم ، اكنون با تو كه جوانى صحبت مى كنم . بايد توجه كنى كه براى جوانان ، توبه آسانتر و اصلاح نفس و تربيت باطن سريعتر مى تواند باشد. در پيرامون هواهاى نفسانى و جاه طلبى و مال دوستى و خودبزرگ بينى بسيار افزونتر از جوانان است ؛ روح جوانان لطيف است و انعطاف پذير و آن قدر كه در پيران حب نفس و حب دنيا است ، در جوانان نيست .جوان مى تواند با آسانى نسبى ، خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنويات گرايش پيدا كند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر كه جوانان تحت تاءثير واقع مى شوند، پيران نمى شوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه هاى نفسانى و شيطانى را نخورند. مرگ به جوانان و پيران به يك گونه است . كدام جوان مى تواند اطمينان حاصل كند كه به پيرى مى رسد و كدام انسان از حوادث دهر مصون است ؟ حوادث روزانه به جوانان نزديك تر است . پسرم ، فرصت را از دست مده و در جوانى خود را اصلاح كن .(36) از مكايد شيطان اين است كه انسان را هِى توجه مى دهد به اين كه خوب حالا تو جوان هستى ، حالا كه تو وقت نشاطت است ، خوب انشاءالله وقتى پير شدى ، آن وقت جبران مى كنى كارها را، و اين يك امرى است كه نخواهد شد. انسان اگر در جوانى تهذيب كرد خودش را، شده است .اگر بگذارد تا به پيرمردى برسد، هم قواى خودش ضعيف مى شود و هم آن درختى كه در دل انسان ، شيطانى كاشته است قوى مى شود و آن درخت قوى را نمى شود با يك اراده ضعيف ، انسان بِكند.(37) و تو اى فرزندم ، از جوانى خود استفاده كن و با ياد او جلّ و علا و محبت به او رجوع به فطرت الله بزيست و عمر را بگذران و اين ياد محبوب ، هيچ منافاتى با فعاليتهاى سياسى و اجتماعى در خدمت به دين او و بندگان او ندارد، بلكه تو را در راه او اعانت مى كند؛ ولى بدان كه خدعه هاى نفس اماره و شيطان داخلى و خارجى زياد است ، چه بسا انسان را با اسم خدا و اسم خدمت به خلق خدا، باز مى دارد و به سوى خود و آمال خود سوق مى دهد.(38) وصيتى است از پدرى كه عمرى را با بطالت و جهالت گذرانده و اكنون كه به سوى جاويد مى رود با دست خالى از حسنات و نامه اى سياه از سيئات ، با اميد به مغفرت الله و رجا به عفوالله است ، به فرزند جوان كه در كشاكش با مشكلات دهر و مختار در انتخاب صراط مستقيم الهى كه خداوند به لطف بى كران خود هدايتش فرمايد يا خداى ناخواسته انتخاب راه ديگر كه خداوند به رحمت خود از لغزشها محفوظش فرمايد ... عزيزم ! از جوانى ، به اندازه كه باقى است استفاده كن كه در پيرى همه چيز از دست مى رود، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى . از مكايد بزرگ شيطان و نفس اماره آن است كه جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيرى مى دهد تا جوانى با غفلت از دست برود و به پيران وعده طول عمر مى دهد و تا لحظه آخر با وعده هاى پوچ انسان را از ذكر خدا و اخلاص براى او باز مى داد تا مرگ برسد و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد مى گيرد. پس در جوانى كه قدرت بيش ترى دارى به مجاهدت برخيز و از غير دوست جل و علا بگريز و پيوند خود را هر چه بيش تر اگر پيوندى دارى محكم تر كن و اگر خداى نخواسته ندارى تحصيل كن و در تقويتش همت گمار كه هيچ موجودى جز او جل و علا سزاوار پيوند نيست و پيوند با اولياى او اگر براى پيوند به او نباشد حيله شيطانى است كه از هر طريق سد راه حق كند. هيچ گاه به خود و عمل به خود به چشم رضا منگر كه اولياى خُلَّص چنين بودند و خود را لاشى ء مى ديدند و گاهى حسنات خود را از سيئات مى شمردند.(39) مضرّات موسيقى نامشروع از جمله چيزهايى كه باز مغزهاى جوان ها را مخدر مى كند و تخديرى است ، موسيقى است . موسيقى اسباب اين مى شود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسيقى گوش كرد، تبديل مى شود به يك مغزى غير آن كسى كه جدى باشد، از جديت انسان را بيرون مى كند و متوجه مى كند به جهات ديگر.(40) يك آدم افيونى نمى تواند فكر كند براى يك مملكت ، يك آدمى كه مغزش به موسيقى عادت كرد نمى تواند براى مملكت مفيد باشد. و اين هايى كه بازى خوردند از خارج يا بازى نخورده ، عُمّال خارج هستند و ترويج موسيقى مى كنند، ترويج فحشا مى كنند، ترويج اين كارهايى كه جوان هاى ما را به تباهى مى كشد مى كنند، اين ها كارهايشان ، نتيجه كارهايشان اين است كه يك مملكت را كه قدرتش بايد از جوان سرچشمه بگيرد، بايد جوان آن قدرت را داشته باشد تا اداره بكند، اين قدرت را از جوان مى گيرند... تمام توجه ، تمام اين مغز، مغز موسيقى مى شود، به جاى مغز جدى ، مغز لهوى مى نشيند. موسيقى از امورى است كه البته هر كسى بر حسب طبع ، خوشش مى آيد، لكن از امورى است كه انسان را از جديت بيرون مى برد و به يك مطلب هزل مى كشاند. ديگر جوانى كه عادت كرد كه روزى چند ساعت را با موسيقى سر و كار داشته باشد...يك جوانى كه اكثر اوقاتش را صرف بكند پاى موسيقى و اكثر اوقاتش را صرف بكند در اين كه پاى موسيقى بنشيند و اين ها، اين از مسائل زندگى و از مسائل جدى به كلى غافل مى شود، عادت مى كند، همان طور كه به مواد مخدره عادت مى كند.(41) جوان و مبارزه علمى و عملى من در اينجا به جوانان عزيز كشورمان ، به اين سرمايه ها و ذخيره هاى عظيم الهى و به اين گل هاى نوشكفته جهان اسلام سفارش مى كنم كه قدر و قيمت لحظات شيرين زندگى خود را بدانيد و خودتان راى براى يك مبارزه علمى و علمى بزرگ تا رسيدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده كنيد.(42) زندگى در دنياى امروز، زندگى در مدرسه اراده است و سعادت و شقاوت هر انسانى به اراده همان انسان رقم مى خورد. اگر بخواهيد عزيز و سربلند باشيد، بايد از سرمايه هاى عمر و استعدادهاى جوانى استفاده كنيد. با اراده و عزم راسخ خود به طرف علم و عمل و كسب دانش و بينش حركت نماييد كه زندگى ، زير چتر علم و آگاهى آن قدر شيرين و انس با كتاب و قلم و اندوخته ها آنقدر خاطره آفرين و پايدار است كه همه تلخى ها و ناكامى هاى ديگر را از ياد مى برد. بشريت با همه پيشرفت هايش در علوم و فنون ، هنوز در گهواره طفوليت دانش است و تا رسيدن به بلوغ كامل ، راه طولانى در پيش است .(43) مبارزه علمى براى جوانان ، زنده كردن روح جستجو و كشف واقعيت ها و حقيقت هاست و اما مبارزه عملى آنان در بهترين صحنه هاى زندگى و جهاد و شهادت شكل گرفته است .(44) شماها كه الان جوان هستيد قواى جوانى را الحمد لله داريد و مبتلاى به سستى هاى پيرى نشديد، زودتر مى توانيد خودتان را اصلاح كنيد، خيال نكنيد كه بگذاريم آخر عمر، آن وقت توبه بكنيم ، آخر عمر، توبه ممكن نيست براى آدم اگر از اول عمر دنبال قضيه نباشد، خودش خودش را نسازد، آخر عمر ديگر نمى تواند؛ قواى شيطانى در انسان ريشه كرده و قوى شده و قوه خود آدم ضعيف شده و اراده اش ضعيف شده و كارى از او نمى آيد. جوان قدر جوانيشان را بدانند كه صرف كنند در علم در تقوا و در سازندگى خودشان كه اشخاص امين صالح بشوند كه مملكت با اشخاص امين صالح مى تواند مستقل باشد...شما ذخاير اين مملكت هستيد جوانيد، دانشجو هستيد، ذخيره اين مملكت هستيد؛ طورى بكنيد كه اين ذخيره ها براى مملكتتان مفيد واقع بشود و خودتان را اصلاح بكنيد تا ان شاءالله يك انسانهاى متعهد صحيح العمل ، امين ، كشورتان دست خودتان و خودتان اداره اش بكنيد. آدم امين را هيچ كس نمى تواند مُعَوَّجش كند، اشخاصى كه اعوجاج دارند اين ها امانت ندارند،اين ها صلاحيت ندارند.(45) كليد موفقيت ها شما جوان ها، شما جوان هاى محصل و ساير جوان ها، نويد من هستيد اميد من هستيد، اميد من به شما توده جوان است ، به شما توده محصل است . من اميد اين را دارم كه مقدرات مملكت ما بعد از اين به دست شما عزيزان بيفتد و مملكت ما را شما عزيزان حفظ كنيد. من اميد آن دارم كه شماها با علم و تهذيب نفس ، با علم و عمل صالح بر مشكلات خودتان غلبه كنيد.(46) شما جوانان برومند كشور هستيد كه بايد جبران آن نقيصه هايى كه در طول تاريخ اين دو جنايتكار، پدر و پسر جنايتكار، به اين كشور وارد شد جبران كنيد و عمده اين است كه شما دو جهت را در نظر بگيريد كه من كراراً عرض كردم : يكى اعتماد به خداى تبارك و تعالى كه وقتى كه براى او بخواهيد كار كنيد به شما كمك مى كند، راه را براى شما باز مى كند، در هر رشته كه هستيد راه هاى هدايت را به شما الهام مى كند و يكى اتكال به نفس ، اعتماد به خودتان ، شما خودتان جوان هايى هستيد كه مى توانيد همه كارها را انجام دهيد. مخترعين ما مى توانند در سطح بالا اختراع بكنند، مبتكرين ما مى توانند در سطح بالا ابتكار كنند به شرط اين كه اعتماد، به نفس خودشان داشته باشند و معتقد بشوند به اين كه مى توانيم .(47) راه بى خطر و مطمئن شما جوانان دانشجو و جوانان عزيزى كه از هر جا آمده ايد، اميد اين ملت هستيد كه بايد اين راهى را كه فرا راه شما گذاشته شده است به آخر برسانيد و اين نهضتى را كه در راه او، آن همه جان فشانى شده است ادامه بدهيد و اين صراط مستقيمى را كه انبيا جلوى راه بشر گذاشته اند و نبى اكرم (ص ) آخرين انبيا و اشرف همه آن راه را جلوى مردم گذاشته اند و مردم را دعوت به اين صراط مستقيم كردند و هدايت كردند به راه انسانيت و خروج از همه انحاى كفر و الحاد و خروج از همه ظلمات به نور مطلق ؛ بايد شما جوان ها همان راه را ادامه دهيد، تا اين كه پيرو رسول اكرم (ص ) و در مكتب حضرت صادق (ع ) پيروانى شايسته باشيد.(48) پرهيز از غرور جوانى اى عزيزان اسلام و سرمايه هاى ملت ، مجاهده كنيد كه خوديت را از سر قلب خود بزداييد و بايد بدانيد و بدانيم كه هر چه هست اوست ، جلوه جمال او، جسم و جان و روح و روان ، همه از اوست . بكوشيد تا حجاب خوديت را برداريد و جمال جميل او جل و علا را ببينيد. آن گاه است كه هر مشكلى آسان و هر رنج و زحمتى گوارا است و فدا شدن در راه او احلى از عسل ، بلكه بالاتر از همه چيز به گمان آيد. مبادا غرور شجاعت و جوانى و پيروزى در دل شما راه يابد كه با آمدن آن ، همه چيز فرو ريزد و طاق و رواق آمال در هم شكند.(49) كلمه اى نصيحت آموز با جوانان عزيزى ...توجه كنيد كه غرور پيروزى ها و شهرت ها و جوانمردى ها در قلب شما رخنه نكند، كه اين مرض نفسانى از دام هاى شيطان است كه بندگان خدا را از توجه به او باز مى دارد و از مكايد نفس اماره بالسوء است . كه انسان را به شرك و عبوديت بُت ها و خصوص مادر بت ها كه بت نفس است ، مى كشاند.(50) پرهيز از دنيا خواهى نامه اى است از پدرى پير فرسوده كه عمر خود را به مشتى الفاظ و مفاهيم به پايان رسانده و زندگى خويش را در لاك خويشتن تباه نموده و اكنون نفس هاى آخرين را با تاءسف از گذشته خود مى كشد؛ به فرزند جوانى كه فرصت دارد تا چون عباد الله صالحين در فكر رهانيدن خود از تعلق به دنيا كه دام ابليس پليد است ، باشد. پسرم ، از من گذشته يشيب ابن آدم و يَشُبُّ فيه خصلتان : الحرص و طول الامل . (فرزند آدم پير مى شود و هم زمان دو خصلت در او جوان مى شود، حرص و آرزو پرورى )(51)؛لكن تو نعمت جوانى دارى و قدرت اراده ، اميد است بتوانى راهىِ طريق صالحان باشى . پسرم ، هيچ گاه دنبال تحصيل دنيا، اگر چه حلال او باشد مباش كه حب دنيا گر چه حلالش باشد راءس همه خطاياست ، چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنياى حرام مى كشد.(52) انسان اگر در جوانى تهذيب كرد خودش را، شده است . اگر بگذارد تا به پيرمردى برسد، هم قواى خودش ضعيف مى شود و هم آن درختى كه در دل انسان ، شيطانى كاشته است قوى مى شود و آن درخت قوى را نمى شود با يك اراده ضعيف ، انسان بِكَنَد. اين يكى از امورى است كه من نگرانش هستم و آقايان هم بايد نگران باشند و در هر جا هستند سفارش كنند به اهل علم و آنها تحذير كنند از دنيا، و اين خيال نكنيد كه دنيا عبارت از اين طبيعت است ؛ اين طبيعت را خداى تبارك و تعالى هيچ از آن تكذيب نكرده ؛ بلكه در روايات تعريف هم از آن شده است ، اين يكى از مظاهر الهى است ، دنيا، آنى است كه در ما هست كه ما را از مبداء كمال دور مى كند و به نفس و نفسانيت خود ما مبتلا مى كند. دنياى مذموم ، همين است كه انسان توجه داشته باشد ولو به يك تسبيح ، ولو به اين كتاب چه بسا كه دل بستن يك كسى به يك تسبيح و يك كتابى ، به دنيا بيش تر توجه كرده باشد تا دل بستن يك كس ديگرى به يك پاركى و باغى و كذا!.(53) شما جوان ها بايد خودتان را مهيا كنيد براى آتيه ، آتيه شما بدتر از آتيه ماست ؛ ما آتيه مان تمام شد ديگر، من چند سال ديگر هستم ؟ من هفتاد سالم است ، از ما تمام شد، ما اين نفس هاى آخر هستيم ، چند روز ديگر مى گذرد و تمام مى شود. شما براى آتيه اسلام بايد به درد بخوريد، آتيه شما يك آتيه بدى است . باشد مجهز بشويد؛ دست هاى دشمن هاى كثير براى شما هست از هر طبقه ، مجهز بشويد، تهذيب كنيد خودتان را آقا، اخلاقتان را تهذيب كنيد حب دنيا را از دنيا بيرون كنيد، اين دنياى نا داشته ، آن ها حب دنيادارند، دنيايش را هم دارند و من و شما حبش را داريم ، آن مفسده اش را داريم .حبّ الدنيا راءس كل خطيئة (54) ما ذئبان ضاريان در قطيع غنم من الاوله و هذا من الاخر(55) ظاهراً از حب نفس است ، از حب دنياست يك همچون چيزهايى ، آن ، حالا اگر با اين تعبير هم نباشد، واقع مطلب همين است . دين اسلام ، دين ما را از بين مى برد اين حب نفس ، اين حب جاه ، اين حب مسند، اين ها دين را از بين مى برد، يك قدرى فكر كنيد كه اين حب را از دلتان بيرون كنيد. چيزى نيست . آخر اين صحيح نيست كه اين ها حب دنيا داشته باشند آن هم اين دنيا.(56) ****************** يك قدم براى تحصيل ، يك قدم براى تهذيب بايد از همين حالا همين جوان شانزده ساله ، همين جوان بيست ساله كه در مدارس علمى هست ، از حالا بايد آن طورى كه رضاى خداست ، آن طورى كه دستورات الهى است ، از حالا بايد خودش را عادت بدهد به اين كه آن طور باشد؛ يك قدم كه براى تحصيل علم برمى دارد، يك قدم براى تحصيل اخلاق خوب و تهذيب بردارد. اگر خداى نخواسته عالمى مهذب نباشد، اگر خداى نخواسته عالمى آن طور كه اسلام مى خواهد نباشد، اين ضررش از نفعش بيش تر است .(57) شما جوان ها در سرتاسر كشور از كودكستان كه محل اطفال است تا دانشگاه كه محل علم و محل دانش و تهذيب بايد باشد، بايد بيدار باشيد و خودتان اين مراكز را از فساد حفظ كنيد. كسانى كه مى آيند در اين مراكز و مشغول تبليغات هستند؛ شما بايد جوان هاى ما بايد، معلمين اين جوان ها بايد كه ببينند اين ها سابقه شان چه بوده است و چه وضعيتى فعلى دارند و چه وضعيتى در سابق داشتند و دعوت آن ها چيست . امروز مملكت شما، كشور شما مركز توطئه هاست براى اين كه كشور شما آن چنان سيلى اى به صورت قدرت هاى بزرگ و ريشه هاى فساد آن ها زده است كه آنها از جا نمى نشينند، مگر آن كه اين كشور را به خيال خودشان به حال اول و به فساد بكشند و آنها مى دانند كه اگر كودكان ما را از نورَسى منحرف بار بياورند، اين انحراف تا آخر خواهد رفت و اگر نوباوگان ما را به انحراف بكشند، اين كشور به انحراف خواهد كشيد، شما بايد در هر جا كه تحصيل مى كنيد و جوان ها و كودكان ما در سرتاسر كشور، در هر مركزى كه اشتغال به تحصيل دارند بايد توجه به اين داشته باشند كه تحصيل همراه تهذيب و همراه تعهد و همراه اخلاق فاضله انسانى است كه مى تواند ما را به حيات انسانى برساند و مى تواند كشور ما را از وابستگى ها نجات بدهد. اگر شما جوان ها دنبال تحصيل كه مى رويد، دنبال اين معنا باشيد كه يك تصديقى بگيريد، يك ديپلمى بگيريد و برويد آن را آلت قرار بدهيد براى استفاده مادى خودتان ، اين همان انحرافى است كه آن ها مى خواهند. و اگر شما در مراكزى كه هستيد، يكه ايده صحيح داشته باشيد و يك غايت صحيح داشته باشيد كه براى رسيدن به آن غايت ، مشغول تحصيل باشيد و براى رسيدن به آن امرى كه خداى تبارك و تعالى مى خواهد و آن تهذيب نفس و پرستيدن الله و دور كردن همه شرك ها و همه انحرافها و همه الحادها از خودتان و از مراكزتان ؛ اگر اين طور باشد شما پيروز خواهيد شد، همه انحرافها و همه گرفتاريهايى كه براى يك كشور پيش مى آيد اين است كه مراكز تعليم و تعلم شان ، مراكز تهذيب نيست .(58) ورزش جسمى و روحى من وقتى كه شما جوان ها را مى بينم ، ماشاءالله جوان هاى برومند و پهلوان ، خيلى خوشم مى آيد و افتخار مى كنم به اين كه اين جوان ها علاوه بر برومندى بدنى توجه به ديانت و اسلام دارند و همان طورى كه ورزش كردند براى تقويت بدن ، ان شاءالله ورزش براى تقويت روح هم كرده اند و مى كنند. وقتى اين دو تا قوه با هم شد، قوه جسمانى و قوه روحانى ، اين ارزش خيلى پيدا مى كند، قوه جسمانى براى خدمت و قوه روحانى هم براى هدايت . با قوه روحانى ، انسان هدايت كند خودش را و با قوه جسمانى خدمت كند. اين دو قوه وقتى كه مجتمع شد، يك انسان به تمام معنا انسان مى شود...همان طور كه جامعه با اين دو قوه اصلاح مى شود، انسان هم با اين دو قوه اصلاح مى شود و من اميدوارم كه همان طورى كه شما قوه جسميتان بحمدلله سالم و خوب است و قوى قواى روحى تان همين طور باشد و با اين دو قوه به اسلام خدمت بكنيد.(59) همان طورى كه با ورزش ، قوت جسمانى خودتان را تقويت مى كنيد قواى روحانيتان را هم تهيه و تقويت كنيد. همان طورى كه كوشش مى كنيد كه جسمتان قوى باشد، كوشش كنيد كه روحتان قوى باشد؛ آن قوت روح و قوت ايمان بود كه شما را غلبه داد بر جنود شيطانى و بر طاغوت و بايد آن قوت ايمان و قوت باطنى ، شما را غلبه بدهد بر جنود شيطانى اى كه در باطن انسان ، انسان را مى خواهد اغوايى كند. اصلاح كنيد حال خودتان را همان طورى كه تقويت مى كنيد جسم خودتان را.(60) من خودم ورزشكار نيستم اما ورزشكارها را دوست دارم . از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه شما جوانان را كه ذخيره اين كشور هستيد و مايه اميد ملت و اسلام هستيد هر چه بيش تر موفق كند كه در همه ابعاد انسانى ورزش كنيد، يك بعدش آن بعدى است كه شما متخصص در آن هستيد و اميد است كه بعدهاى ديگرى هم كه انسان دارد و انسانيت دارد در شما رشد كند. ورزشكارها هميشه اين طور بودند كه يك روح سالمى داشتند، از باب اين كه توجه به شهوات نداشتند توجه به لذات نداشتند، توجه به يك فعاليت جسمى داشتند كه عقل سالم در بدن سالم است . شما اگر دقت كنيد در حال جوان ها و طبقات جامعه ، مى بينيد كه آن هايى كه در عيش و عشرت مى گذرانند، حقيقتاً عيش و عشرت نيست . بدن افسرده ، روح ها پژمرده و كسالت سر تا پاى آن ها را گرفته است . اگر دو ساعت عشرت مى كنند، بيست و دو ساعت در ناراحتى آن هستند و آن هايى كه اهل خدا هستند، توجه به خدا دارند، ورزش جسمى مى كنند و ورزش روحى ، آنها در تمام مدت اشخاصى هستند كه پژمردگى در آنها نيست و اين يك نعمتى است از خداى تبارك و تعالى كه خداوند نصيب همه بكند ان شاء الله .(61) انس با قرآن در جوانى در حديث است كه كسى كه قرآن را در جوانى بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط مى شود.(62) و نكته آن ، آن است كه در جوانى اشتغال قلب و كدورت آن كم تر است ، از اين جهت قلب از آن بيش تر و زودتر متاءثر مى شود و اثر آن نيز بيش تر باقى مى ماند.(63) صرف جوانى در راه خدا و اسلام برادران ، شما اين اوراق را قبل از مرگ من نمى خوانيد ممكن است پس از من بخوانيد، در آن وقت من نزد شما نيستم كه بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان براى كسب مقام و قدرتى با قلبهاى جوان شما بازى كنم . من براى آن كه شما جوانان شايسته اى هستيد علاقه دارم كه جوانى خود را در راه خداوند و اسلام عزيز و جمهورى اسلامى صرف كنيد؛ تا سعادت هر دو جهان را در يابيد و از خداوند غفور مى خواهم كه شما را به راه مستقيم انسانيت هدايت كند و از گذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد، شماها نيز در خلوت ها از خداوند همين را بخواهيد كه او هادى و رحمان است .(64) به دوستان عزيزم ، طبقه جوان روحانى و دانشگاهى ، بازارى ، دهقان و ساير طبقات ، پس از ابلاغ سلام تذكر دهيد نيروهايى كه خداوند تعالى به شما عطا فرموده در راه رضاى او صرف كنيد، شما اكنون داراى نيروى عظيم جوانى هستيد نيرويى كه مى توانيد اسلام و ميهن خود را به اوج عظمت و سرافرازى رسانيد و دست جنايتكاران را از ممالك اسلامى و كشور خود قطع كنيد؛ نيرويى كه اگر در راه حق صرف شود، ابديت دارد و به قدرت لايزال مى پيوندد و اگر در بيهوده و شهوات ، هدر رود در اين عالم ، ذلت و بردگى و در آن عالم ، عقوبت و شرمسارى به بار آورد.(65) اثر معاشرت و گزينش دوستان خوب اين تاءثر قلبى و تصور باطنى در ايام جوانى بهتر حاصل مى شود؛ زيرا كه قلب جوان ، لطيف و ساده است و صفايش بيش تر است و واردات آن كمتر و تزاحمات و تراكمات در آن كم تر است ؛ پس شديد الانفعال و كثيرالقبول است ؛ بلكه هر خُلق زشت و زيبايى در قلب جوان ، بهتر داخل شود و شديدتر و زودتر از آن متاءثر و منفعل گردد و بسيار اتفاق افتد كه حق يا باطل يا زشت يا زيبا را به مجرد معاشرت با اهل آن بدون دليل و حجت قبول نمايد؛ پس بر جوان ها لازم است كه كيفيت معاشرت و مؤ انست خود را ملتفت باشند و از معاشر بد اجتناب كنند، گر چه دل آنها محكم به ايمان باشد؛ بلكه معاشرت با تبهكاران و اهل خُلق و عمل بد براى نوع طبقات ضرر دارد و هيچ كس نبايد از خود مطمئن باشد و به ايمان يا اخلاق و اعمال خود مغرور گردد، چنانچه در احاديث شريفه ، نهى از معاشرت با اهل معاصى شده است .(66) از وصيت هاى من كه در آستان مرگ و نفس هاى آخر را مى كشم به تو كه از نعمت جوانى برخوردارى ، آن است كه معاشران خود و دوستان خويش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنويات و آنان كه به حب دنيا و زخارف آن گرايش ندارند و از مال و منال به اندازه كفايت و حد متعارف پا بيرون نمى گذارند و مجالس و محافلشان آلوده به گناه نيست و از اخلاق كريمه برخوردارند، انتخاب كن كه تاءثير معاشرت در دو طرف صلاح و فساد اجتناب ناپذير است و سعى كن از مجالسى كه انسان را از ياد خدا غافل مى كند پرهيز نمايى كه با خوگرفتن به اين مجالس ممكن است از انسان سلب توفيق شود كه خود مصيبتى است جبران ناپذير.(67) تاءسف از فراق جوانى بدان كه يك روزى خواهى بر جوانى كه به همين سرگرمى ها يا بالاتر از آن از دستت رفت ، هم چون من عقب مانده از قافله عشاق دوست ، خداى نخواسته بار سنگين تاسف را به دوش مى كشى ، پس از اين پير بينوا بشنو كه اين بار را به دوش دارد و زير آن خم شده است ، به اين اصطلاحات كه دام بزرگ ابليس است بسنده مكن و در جستجوى او - جل و علا - باش . جوانى ها و عيش و نوشهاى آن بسيار زودگذر است كه من خود همه مراحلش را طى كردم و اكنون با عذاب جهنمى آن دست به گريبانم و شيطان درونى دست از جانم برنمى دارد تا پناه به خداى تعالى آخر ضربه را بزند، ولى مايوس از رحمت واسعه خداوند خود از كبائر عظيم و خدا نكند كه معصيت كارى مبتلاى به آن شود. (68) اصلاح انگيزه سعى كنيد كه انگيزه ها، انگيزه هاى الهى باشد... آن چيزى كه باقى مى ماند، آنى است كه لله تعالى است ، ما عندكم نيفد و ما عندالله باق . (69) آن چه پيش شماست تمام مى شود و آن چه پيش خداست پايدار است . ما عندالله ، آن چيزهايى است كه انسان براى خدا مى كند. آنها باقى هست و آن چيزى كه پيش خود هست از دنيا و از جهاتى كه نفسانيت ما دارد اينها از بين مى رود. (70) جوانان عزيز من ، برومند باشيد، قدرتمند باشيد كه پشتوانه شما خداست ... وقتى مقصد خدا باشد، مقصد اين باشد كه اسلام زنده بشود مقصد اين باشد كه احكام اسلام در ممالك جارى بشود، مقصد كه الهى باشد دنبالش پيروزى است . (71) سخنى از پيرى و جوانى با فاطمه طباطبايى بالاخره ، بر من نوشتن چند سطر را تحميل كردى و عذر پيرى و رنجورى و گرفتارى ها را نپذيرفتى ، اكنون از آفات پيرى و جوانى ، سخن از آغاز مى كنم كه من هر دو مرحله را درك كرده ، يا بگو به پايان رسانده ام و اكنون در سراشيبى برزخ يا دوزخ با عمال حضرت ملك الموت دست به گريبان و فردا نامه سياهم بر من عرضه مى شود و محاسبه عمر تباه شده ام را از خودم مى خواهند و جوابى ندارم جز اميد به رحمت آن كه وسعت رحمته كل شى ء (72) و لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا (73) را بر رحمه للعالمين نازل فرموده است . گيرم مشمول اين نحو آيات كريمه شوم ، لكن عروج به حريم كبريا و صعود به جوار دوست و ورود به ضيافه الله كه بايد با قدم خود به آن رسيد چه مى شود، در جوانى كه نشاط و توان بود با مكايد شيطان و عامل آن كه نفس اماره است سرگرم به مفاهيم و اصطلاحات پر زرق و برقى شدم كه نه از آنها و برگرداندن ظاهر آنها به باطن و ملك آنها به ملكوت برنيامدم و گفتم : از قيل و قال مدرسه ام حاصلى نشد جز حرف دلخراش پس از آن همه خروش (74) زنگ رهايى از خود مشغولى و گذشت عمر شما اكنون جوانيد، نيروى جوانى داريد، بر قواى خود مسلط باشيد و هنوز ضعف جسمى بر شما چيره نشده است ، اگر به فكر تزكيه و ساختن خويش نباشيد، هنگام پيرى كه ضعف ، سستى ، رخوت و سردى بر جسم و جان شما چيره شد و نيروى اراده و تصميم و مقاومت را از دست داديد و بار گناه و معصيت ، قلب را سياه تر ساخت ، چگونه مى توانيد خود را بسازيد و مهذب كنيد؟ هر نفسى كه مى كشيد، هر قدمى كه بر مى داريد و هر لحظه اى كه از عمر شما مى گذرد اصلاح مشكل تر گرديده و ممكن است ظلمت و تباهى بيشتر شود. هر چه سن بالا رود، اين امور منافى با سعادت انسان زيادتر شده قدرت كم تر مى گردد، پس به پيرى كه رسيدند ديگر مشكل است موفق به تهذيب و كسب تقوا شويد، نمى توانيد توبه كنيد، زيرا توبه با لفظ اتوب الى الله تحقق نمى يابد، بلكه ندامت و عزم بر ترك لازم است . پشيمانى و عزم بر ترك گناه براى كسانى كه پنجاه سال يا هفتاد سال غيبت و دورغ مرتكب شده ، ريش خود را در گناه و معصيت سفيد كرده اند حاصل نمى شود. چنين كسانى تا پايان عمر مبتلايند. (75) هان اى عزيز، از خواب بيدار شو، از غفلت تنبه پيدا كن و دامن همت به كمر زن و تا وقت است فرصت را غنيمت بشمار و تا عمر باقى است و قواى تو در تحت تصرف تو است و جوانى برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده و ملكات رذيله بر تو چيره نگرديده ، چاره اى كن و دوايى براى دفع اخلاق فاسده و قبيحه پيدا كن و راهى براى اطفاى نائره شهوت و غضب پيدا نما. (76) هر قدم ، يك گام به سوى مرگ از حالا به فكر باشيد، از جوانى به فكر باشيد، الان هر قدمى كه شما بر مى داريد رو به سوى قبر است . هيچ مطلبى ندارد هيچ اشكالى ندارد. هر دقيقه اى كه از عمر شريف شما مى گذرد، يك مقدارى به قبر و آن جايى كه از شما سوالات خواهند كرد و همه مسؤ ول خواهيم بود، داريد نزديك مى شويد. فكر اين مطلب را بكنيد كه قضيه ، نزديك شدن به مرگ است و هيچ كس هم سند به شما نداده است كه صد و بيست سال عمر بكنيد. صد و بيست ساله نداريم ، ممكن است بيست و پنج ساله انسان بميرد. ممكن است پنجاه ساله بميرد يا شصت ساله بميرد... سندى نيست ، بايد فكر كنيد. بايد در اين مطلب تامل كنيد، مراقبه كنيد، اخلاق خودتان را مهذب كنيد، مهذب تر كنيد؛ ان شاء الله اعمال خودتان را منطبق با اسلام كنيد، با احكام اسلام كنيد، ان شاء الله موفق شويد. (77) پيرى رسيد و عهد جوانى تباه شد ايام زندگى ، همه صرف گناه شد بيراهه رفته ، پشت به مقصد همى روم عمرى دراز، صرف در اين كوره راه شد وارستگان به دوست پناهنده گشته اند وابسته اى چون من به جهان بى پناه شد خود خواهى است و خودسرى و خودپسندى است حاصل ز عمر آن كه خودش قبله گاه شد دلدادگان كه روى سفيدند پيش يار رنج مرا نديده كه رويم سياه شد افسوس بر گذشته ، بر آينده صد فسوس آن را كه بسته در رسن مال و جاه شد از نور، رو به ظلمتم اى دوست ، دست گير آن را كه رو سيه به سراشيب چاه شد. (78) فصل جوانى بهوش باش ما را رها كنيد در اين رنج بى حساب با قلب پاره پاره و با سينه اى كباب عمرى گذشت در غم هجران روى دوست مرغم درون آتش و ماهى برون آب حالى نشد نصيبم از اين رنج و زندگى پيرى رسيد غرق بطالت ، پس از شباب از درس و بحث مدرسه ام حاصلى نشد كى مى توان رسيد به دريا از اين سراب هر چه فرا گرفتم و هر چه ورق زدم چيزى نبود غير حجابى پس از حجاب هان اى عزيز، فصل جوانى بهوش باش در پيرى از تو هيچ نيايد به غير خواب اين جاهلان كه دعوى ارشاد مى كنند در خرقه شان به غير منم تحفيه اى مياب ما عيب و نقص خويش و كمال و جمال غير پنهان نموده ايم چو پيرى پس خضاب دم در نيار و دفتر بيهوده پاره كن تا كى كلام بيهده ، گفتار ناصواب (79) بهار آمد جوانى را بهار آمد، جوانى را پس از پيرى ز سر گيرم كنار يار بنشينم ، ز عمر خود ثمر گيرم به گلشن باز گردم ، با گل و گلبن در آميزم به طرف بوستان ، ديدار مهوش را به برگيرم خزان و زردى آن را نهم در پشت سر، روزى كه در گلزار جان ، از گل عذار خود خبر گيرم پر و بالم كه در دى از غم دلدار پرير شد به فروردين به ياد وصل دلبر، بال و پر گيرم به هنگام خزان ، در اين خراب آباد بنشستم بهار آمد كه بهر وصل او، بار سفر گيرم اگر ساقى از آن جامى كه بر عشاق افشاند بيفشاند، به مستى از رخ او پرده برگيرم . (80) على عليه السلام فارغ از هر دو جهانم ، به گل روى على از خم دوست ، جوانم به خم موى على كى كنم عرصه ملك و ملكوت از پى دوست يادآرم به خرابات چو ابروى على (81) پيرم ولى به گوشه چشمى جوان شوم من خواستار جام من از دست دلبرم اين راز را با كه گويم و اين غم كجا برم ؟ جان باختم به حسرت ديدار روى دوست پروانه دور شمعم و اسپند آذرم پرپر شدم ز دورى او، كنج اين قفس اين دام بازگير، تا؟ - معلق زنان پرم اين خرقه ملوث و سجاده ريا آيا شود كه بر در مى خانه بر درم ؟ گر از سبوى عشق ، دهد يار جرعه اى مستانه ، جان ز خرقه هستى درآورم پيرم ولى به گوشه چشمى جوان شوم لطفى ، كه از سراچه آفاق بگذرم (82) گمان افسوس كه ايام جوانى بگذشت حالى نشد و جهان فانى بگذشت مطلوب همه جهان ، نهان است هنوز ديدى همه عمر ، درگمانى بگذشت ؟ (83) نصيحت مشفقانه و پدارنه عزيزانم ، من شما را دوست داشته و هم چون فرزندان خود مى دانم و هميشه شما را دعا مى كنم و با نصيحتى مشفقانه و پدرانه از شما فرزندان خوب و با وفاى خودم مى خواهم كه بار امانت پدرانتان را كه ميراث عزت و راه و رسم زندگى آنان بوده است به خوبى بر دوش كشيد و تقوى و پاكى و پاك دامنى را پيشه كنيد و نظم را در زندگى و تمامى مراحل آن حكم فرما سازيد و با جديت ، به تحصيل علوم و كسب معارف و بهره ورى از استعدادهاى الهى خود بپردازيد. (84) خصلت مردان بزرگ اگر بخواهيد بى خوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان و سلاح هاى پيشرفته آنان و شياطين و توطئه هاى آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان به در نكند؛ خود را به ساده زيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد. مردان بزرگ كه خدمت هاى بزرگ براى ملت هاى خود كرده اند، اكثر ساده زيست و بى علاقه به زخارف دنيا بوده اند. (85) رهنمودهاى سبز 1- نمازهاى پنجگانه را در پنج وقت بخوانيد؛ نماز شب را حتما به پا داريد . 2- روزهاى دوشنبه و پنج شنبه را حتى المقدور روزه بگيريد. 3- اوقات خواب را كم كرده و بيشتر قرآن بخوانيد. 4- براى عهد و پيمان ، اهميت فوق العاده اى قائل شويد. 5- به تهيدستان انفاق كنيد. 6- از مواضع تهمت ، دورى نماييد. 7- در مجالس پرخرج و با شكوه ، شركت نكرده و خود نيز چنين مجالسى نداشته باشيد. 8- لباس ساده بپوشيد. 9- زياد صحبت نكنيد، دعاها را زياد بخوانيد، خصوصا دعاى روز سه شنبه . 10- ورزش كنيد: (نرمش ، پياده روى ، كوهنوردى ، كشتى ، شنا) 11- بيشتر مطالعه كنيد: (مطالعه مذهبى ، اجتماعى ، سياسى ، علمى ، فلسفى ، نقل قول ، سخنرانى ، فن بيان ) 12- دانش هاى فنى را بياموزيد: (رانندگى اتومبيل و موتور سيكلت ، مكانيك ، سيم كشى ). 13- دانش تجويد و عربى را بياموزيد و در هر زمينه اى هوشيار باشيد. 14- كار نيك خود را فراموش كنيد و گناهان گذشته را به ياد آورد. 15- از نظر مادى به تهى دستان و از نظر معنوى به اولياء الله بنگريد. 16- از اخبار روز و اخبار مربوط به امور مسلمين باطلاع شويد. بخش دوم : جوان روحانيت و كلام اسلام ، مكتب نجات بخش اين جانب در اين نفس هاى آخر عمر، اميدم به طبقه جوان عموما و دانشجويان خارج و داخل ، اعم از روحانى و غيره مى باشد. اميد است دانشمندان و متفكران روشن ضمير، مزاياى مكتب نجات بخش اسلام كه كفيل سعادت همه جانبه بشر و هادى سبل خير در دنيا و آخرت و حافظ استقلال و آزادى ملت ها و مربى نفوس و مكمل نقيصه هاى نفسانى و روحانى و راهنماى زندگى است ، براى عموم بيان كنند. مطمئن باشند باعرضه اسلام به آن طور كه هست و اصلاح ابهام ها و كجروى ها و انحراف ها كه به دست بدخواهان انجام يافته ، نفوس سالم بشر كه از فطره الله منحرف نشده و دست خوش اغراض باطله و هوس هاى حيوانى نگرديده ، يك سره بدان روى آورند و از بركات و انوار آن بهره مند شوند.(86) شما مومنين ، شما جوانان مومن ، ايرانى ، پاكستانى ، ساير اقشار كه ايمان داريد، خداوند وعده فرموده است كه شما را از همه ظلمت ها، از همه گرفتارى خارج كند و به نور برساند آن هم نور الهى الله نور السموات و الارض (87) الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور (88)از همه گرفتارى خارجتان مى كند و به نور الهى مى رساندتان آن نورى كه روشن كننده همه ابعاد انسانهاست ، آن نورى كه تابش او تمام عالم را به وجود آورده است . شما توجه به اسلام و تعليمات اسلامى داشته باشيد، اقشارى كه در بين شما مى خواهند اختلاف بيندازند دست رد به سينه آن ها بزنيد، اين ها عمال طاغوتند، اين ها مى خواهند شما را از نور خارج كنند و به ظلمات وارد كنند، اين ها مخالف خدا هستند، طاغوت هستند، عمال طاغوت هستند، اين ريشه هاى گنديده را بكنيد، خداوند همه شما را تاييد كند. (89) شما جوانان برومند، شما محصلين ارجمند كه امروز هستيد، و نويد من هستيد، بايد در هر جا كه هستيد، در هر جاى از ايران كه هستيد بايد بيدار باشيد، با بيدارى از حقوق خودتان دفاع كنيد... من اميدم به شما جوان هاى برومند عزيز و ساير طبقات ملت است . من نويد پيروزى به شما مى دهم ، من نويد استقلال ، من نويد عظمت ، من نويد رفاه ، من نويد معنويت ، من نويد يك روح پاك ، يك روح آزادمنش ، يك روح مهذب به شما مى دهم ، به شرط آن كه همه با هم باشيد و همه با هم به سوى جمهورى اسلام و به سوى اسلام حركت كنيد. (90) اسلام مكتب چند بعدى الان جوانهاى ما، اين جوانهاى دانشگاه ها چه در اين جا، چه در ايران ، چه در ساير ممالكى كه هستند، اين ها نمى دانند كه اصل اسلام چه چيز است ، وقتى مطلع مى شوند كه اسلام يعنى چه . اسلام را غير از يك نمازى و غير از يك عرض مى كنم كه طهارت و امثال ذلك ، چيز ديگرى ادراك نكردند و استدلالشان وقتى است كه خوب ، ما اگر چنان چه بخواهيم مسلم بشويم و به اسلام عمل كنيم چيزى ندارد كه عمل كنيم (91) امتيازات اسلام بر مكاتب ديگر بر شما جوانان مسلمان لازم است كه در تحقيق و بررسى حقايق اسلام در زمينه هاى سياسى ، اقتصادى ، اجتماعى و غيره ، اصالت هاى اسلامى را در نظر گرفته و امتيازاتى كه اسلام را از همه مكاتب ديگر جدا مى سازد فراموش نكنيد. مبادا قرآن مقدس و آيين نجات بخش اسلام را با مكتبهاى غلط و منحرف كننده اى كه از فكر بشر ترواش كرده است خلط نماييد...(92) شما جوانان پاك دل موظف هستيد با هر وسيله ممكنه ، ملت را هر چه بيشتر آگاه كنيد... و اسلام عدالت پرور را به دنيا معرفى كنيد. از خداوند تعالى توفيق همه را در اين امر خواستارم . (93) شما آقايان كه نسل جوان هستيد و ان شاء الله براى آينده اسلام مفيد خواهيد بود، لازم است در تعقيب مختصرى كه بنده عرض مى كنم در طول حيات خود در معرفى نظامات و قوانين اسلام جديت كنيد. به هر صورتى كه مفيدتر تشخيص مى دهيد، كتبا شفاها، مردم را آگاه كنيد كه اسلام از ابتداى نهضت خود چه گرفتاريهايى داشته و هم اكنون چه دشمنان و مصائبى دارد. نگذاريد حقيقت و ماهيت اسلام مخفى بماند و تصور شود كه اسلام مانند مسيحيت اسمى - و نه حقيقتى - چند دستور درباره رابطه بين حق و خلق است و مسجد فرقى با كليسا ندارد. (94) جاذبه و دافعه اسلام اكنون بر شما جوانان روشن فكر بر تمام طبقات ملت است كه سرلوحه هدفتان اسلام و احكام عدالت پرور آن باشد و ناچار بدون حكومت اسلامى عدالت خواه ، رسيدن به اين هدف محال است ، تولى و تبرى ، دو اصل اساسى اسلامى است ... بايد قشرهاى غير اسلامى را كه عقيده و عملشان بر خلاف اسلام است و داراى گرايش به مكتب هاى ديگرند- هر نوع مكتبى كه باشد - به مكتب مترقى عدالت پرور اسلام دعوت كنيد و در صورت نپذيرفتن از آنها، هر نوع كه باشد و هر شخصيت كه هست ، تبرى يا لااقل احتراز كنيد و بايد جوانان ما بدانند، تا معنويت و عقيده به توحيد و معاد در كسى نباشد محال است از خود بگذرد و در فكر امت باشد. (95) اسلام واقعى را بشناسيد و بشناسانيد. (96) همه بايد فداى اسلام بشويم ما باكى از اين نداريم كه خون هاى طيب جوانهاى ما، در راه اسلام ريخته شده است ، باكى از اين نداريم كه شهادت ، نصيب عزيزان ما شده است . اين يك شيوه مرضيه اى است كه در شيعه اميرالمومنين عليه السلام از اول پيدايش اسلام تا كنون بوده است . (97) جوان و ضرورت شناخت اسلام بايد جوانان روحانى و دانشگاهى ، قسمتى از وقت را صرف كنند در شناخت اصول اساسى اسلام كه در راس آن ، توحيد و عدل و شناخت انبياى بزرگ ، پايه گذاران عدالت و آزادى است . از ابراهيم خليل تا رسول خاتم صلى الله عليه و آله و در شناخت طرز تفكر آنها، از نقطه اقصاى معنويت و توحيد تا تنظيم جامعه و نوع حكومت و شرايط امام و اولى الامر و طبقات ديگر. (98) تاثير آگاهى جوان از اسلام اگر قشرهاى جوان ، از هر طبقه كه هستند جهت حكومت اسلام را كه با كمال تاسف ، جز چند سالى در زمان پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و در حكومت بسيار كوتاه اميرالمومنين عليه السلام جريان نداشت بفهمند، اساس حكومت هاى ظالمانه استعمارى و مكتب هاى منحرف كمونيستى و غيره خود به خود برچيده مى شود. بايد كوشش كنيد تا طرز حكومت اسلام و رفتار حكام اسلامى را با ملت هاى مسلمان ، به اطلاع دنيا برسانيد تا زمينه فراهم شود كه حكومت عدل و انصاف به جاى اين حكومت استعمارزده كه اساس آن بر ظلم و چپاول است برقرار شود. (99) جوان و بعد تربيتى اسلام در هر صورت ، چون اسلام براى تربيت ماها آمده است ، تا تبعيت از آن نكنيم به همه ابعادش تربيت نمى شويم . نبايد حالا كه شما جوانهاى عزيز ما مشغول شده ايد به علوم طبيعى يا مشغول شده ايد به يك مجاهداتى كه لازم است ... اما نه اين كه حالا ديگر كار به آن طرف (بعد تربيتى اسلام ) نداشته باشيد. (100) ما، شما جوانهاى را لازم داريم در صورتى كه اصلاح كنيد خودتان را كوشش كنيد براى اين كه خودتان را اصلاح كنيد، كوشش كنيد براى اين كه خائن بار نياييد... خودتان را اصلاح كنيد. آن كسى كه كارش را با خدا درست نكنند نمى تواند در خلق ، مردم را اراده كند. بايد كارتان را با خدا درست بكنيد تا بتوانيد. ما جوانهايمان را لازم داريم كه تربيت بشوند به تربيت انسانى ؛ يعنى تربيت اسلامى ، انسان بار بيايند، نه يك كسى كه هر چه شد، ديگر هر چه ، هر چه بار آمده ، شهوت و نمى دانم هر چه . (101) من اميدوارم كه مملكت ما يك مملكت اسلامى بشود، جوان هاى ما يك جوانهاى مسلم ، معتقد به اسلام بشود و اگر اين ايمانى كه ما را پيش برد باقى باشد، احدى ديگر نمى تواند به شما تعدى كند و ان شاء الله نخواهد توانست . (102) مسئوليت جوانان در قبال اسلام توجه نسل جوان به شناسايى و شناساندن چهره واقعى اسلام ، موجب تقدير است . ما امروز قبل از هر چيز وظيفه داريم تبليغات چند ساله اجانب و عمال استعمار را خنثى كنيم ... شما نسل جوان موظف هستيد. غربزده ها را از خواب بيدار كنيد و فجايع حكومت هاى ضد انسانى آنها و عمال آنها را بر ملا نماييد و طرز حكومت اسلام را... به جوامع عموما و به فرزندان اسلام خصوصا گوش زد كنيد و صفوف خود را فشرده تر نماييد. (103) ما اميدمان به شما جوانهاست . آن جوانى هايى كه براى اسلام و خدمت كرديد و رنج برديد و در مقابل طاغوت ايستادگى كرديد و يك روح انسانى ، اسلامى در همه زنده شده است و اين موجب اين است كه ما مقاصدى كه داريم و حالا در آستانه آن مقاصد هستيم ، ان شاء الله بتوانيم اجرا كنيم ، لكن دو جهت بايد، يعنى دو شرط دارد: يك شرط اين كه اين روح نهضتى و انقلابى محفوظ باشد و يكى كه از اين بالاتر است روح ايمانى است . انقلاب تنها ما را به مقصد نرساند، ايمان ما را به مقصد رساند، خدا ما را به مقصد رساند. (104) جوان و حراست از اسلام شما عزيزان و جوانان بزرگوار بايد بدانيد كه حفظ و حراست اسلام و كشور اسلامى و دين حق از بزرگترين طاعاتى است كه از صدر عالم تا كنون انبياى معظم و اولياى بزرگ عليه السلام در راه آن كوشش جان فرسا نموده و از هيچ فداكارى ، دريغ ننموده اند و تربيت و تعليم و تعلم فنون نظامى در راه اين هدف ، ارزنده ترين ارزشهاست و تا شما جوانان بيدار و ساير قشرهاى ملت بزرگ به اين شور و شعور در صحنه حاضريد، به كشور و جمهورى اسلامى آسيبى نخواهد رسيد. (105) و اكنون اى جوانان عزيز! و اى دانشجويان و دانشمندان ! و اى اميد امروز و فرداى امت و اسلام و امانت بزرگ استقلال و آزادى كه از دام دو قطب شرق و غرب با مجاهدت و فداكارى ملت عظيم الشان ايران به دست آمده است ، به شما عزيزان سپرده شده و مسئوليت بزرگى به عهده همه گذاشته است . همه ملت و خصوص دانشجويان مسلمان كه رهبران آينده هستند، مسئول نگهبانى از اين امانت بزرگ الهى مى باشند. (106) جوان و صدور اسلام شما نمونه باشيد در كشورهاى ديگر، كه شماها از جمهورى اسلامى هستيد. ما امروز احتياج به اين داريم كه اسلام را در هر جا تقويت كنيم و در هر جا پياده كنيم و در مملكت خودمان ، اسلام را به جاهاى ديگر به آن معنايى كه در مملكت الان حاصل شده است صادر كنيم . يكى از وجه صدورش همين شما جوانها هستيد كه در ساير كشورها مى رويد و جمعيت هاى زيادى به تماشاى شما مى آيند به تماشاى قدرت شما مى آيند، بايد طورى بكنيد كه اين جمعيت هاى زياد را دعوت كنيد عملا به اسلام ، در اعمالتان ، در رفتارتان ، در كردارتان طورى كه نمونه باشيد براى جمهورى اسلامى و جمهورى اسلامى با شما به جاهاى ديگر هم ان شاء الله برود. (107) وحدت در سايه اسلام طبقه جوان و روشن بين در خارج و داخل ، روابط خود را محكم و در زير پرچم اسلام كه تنها پرچم توحيد است يك دل و يك صدا از حق انسانيت و انسان ها دفاع كنند تا به خواست خداوند متعال دست اجانب از كشورهاى اسلامى قطع شود. (108) به داد اين مملكت برسيد اى جوانها! اى متوجهين ! اى اشخاصى كه براى ديانت مى خواهيد كار بكنيد و شما را منحرف مى كنند به راه ديگر مع ذلك به شما توصيه مى كنم كه حفظ كنيد وحدت خودتان را، و به شما مژده مى دهم كه مع ذلك پيروز هستيد، اين خرابكارها به جهنم مى روند و شما جوانهاى عزيز راهتان راه خداست ، براى خداست و پيروز خواهيد شد ان شاء الله ، موفق باشيد. (109) بايد جوانهاى ما، پيرهاى ما، زنهاى ما، مردم هاى ما، بچه هاى ما همه در راه اسلام ، براى عزت اسلام و براى ميهن خودشان و براى عزت قرآن كريم فداكارى كنند. يكى از فداكارى ها اين است كه با هم اختلاف نكنند؛ اگر يك اختلاف جزيى هست خودشان اصلاح كنند. (110) جوانهاى عزيز ما كه مشغول فداكارى هستيد و همه ، متعهد و فداكار براى اسلام هستيد بدانيد كه كلمه افتراق بين شماها، بين قواى مسلح و مقابله قراردادن اين قوه با آن قوه ، اين همان طرح شيطانى قدرت هاى بزرگ است كه در داخل ، به دست اشخاص فاسد كه مع الاسف نفوذ دارند در بسيارى از جاها، دارد انجام مى گيرد و اين طرح اگر انجام بگيرد، نه شما خداى نخواسته باقى خواهيد ماند و نه پاسدار و نه كشور. (111) به دانشگاهى ها عرض مى كنم كه اين قدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد، در مقابل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدت كلمه ، اگر شما يك گروه بشويد، جوانهاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثرا دانشگاه را قبضه دارند، اگر اين ها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كه معوج و منحرف است ، يا به اين ها ملحق مى شود كه ان شاء الله ملحق بشود يا گورش را گم مى كند و مى رود.(112) بايد جوانهاى غيور اسلامى ما بدانند كه تا دست اتحاد به هم ندهند و هدف خود را كه تنها مكتب نجات بخش بشر است و يگانه كفيل آزادى و استقلال ملت هاى مستضعف است قرار ندهيد، اميد پيروزى را نبايد داشته باشند... و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا (113) اين است دستور محكم نجات بخش قرآن كريم كه بايد نصب عين خود قرار دهيم و از تفرقه و تشتت كه جز شكست در مقابل طاغوت نتيجه اى ندارد پرهيز نموده ، از خداوند تعالى نجات ملت را بخواهيم . (114) از روحانيون عظيم الشان تا خطباى ارجمند، از جوانان محترم حوزه هاى علميه تا دانشجويان دانشگاهها، از بازارى هاى محترم تا كارگران و دهقانان و جناح ها و طبقات محترم داخل و خارج كشور - ايدهم الله تعالى - و از همه ، صميمانه و با عرض تشكر خواستارم كه پيوستگى و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقه انداز، احتراز نمايند و با صداى واحد و نداى همگانى در راه استقلال كشور و قطع ايادى اجانب و عمال وابسته آن ها كوشش كنند و با اتكا به خداى متعال و احكام عدالت پرور اسلام ، هم دست و هم داستان شوند. (115) آن چه كرارا تذكر داده ام و رمز پيروزى است اتحاد گروه هاى دانشجويى و تشكيل يك گروه اسلامى ملى امت در مقابل منحرفان كه كوشش دارند تفرقه بيفكنند و شما جوانان عزيز را كه اميد كشور هستيد و سعادت و ترقى ميهن بسته به فعاليت شماست به تباهى بكشند و نگذارند در راه تعالى كشور قدم برداريد و به علم و ادب كه مايه پيشرفت و رهايى از استعمال و استثمار نو و كهنه است ، اشتغال پيدا كنيد و بايد بدانيد اختلاف و تفرقه ، سرچشمه تمام بدبختى و اسارت هاست . ممكن است عناصر فاسدى در دانشگاه و ساير مدارس در بين جوانان ما نفوذ كنند و با برنامه اى حساب شده تفرقه ، سرچشمه تمام بدبختى و اسارت هاست . ممكن است عناصر فاسدى در دانشگاه و ساير مدارس در بين جوانان ما نفوذ كنند و با برنامه اى حساب شده تفرقه افكنى كنند، لازم است با هشيارى آنان را شناسايى كنيد و بشناسانيد كه جوانان عزيز ما از توطئه آنان مطلع شوند و در راه خنثى نمودن آن كوشا شوند. (116) اكنون وظيفه شما طبقه روشنفكر و جوان و ساير طبقات ملت از هر نوع و در هر شغل ، آن است كه كوشش كنيد كه مذهب نقشى پيدا كند، با وحدت كلمه و كنار گذاشتن اختلاف موسمى و مبارزات منفى و در موقعش مثبت ، مى توان مذهب را صاحب نقش كرد و مشتى محكم به دهان ياوه سرايان زد(117) ما اميدواريم كه با همت والاى شما جوانان ، بانوان و جوانان ديگر، اين راه را به آخر برسانيم . شما ديديد كه با وحدت كلمه ، با اتكال به خداى تبارك و تعالى تا اين جا آمديد و اين نهضت را به اين مرتبه رسانديد و اين مرحله را بايد به آخر برسانيد. ان شاء الله خداوند به شماها توفيق بدهد كه وحدت كلمه خودتان را و اتكال به خداى بزرگ را حفظ كنيد... من به شما جوانان محترم باز هم تذكر مى دهم كه اين وحدت كلمه خودتان را از دست ندهيد. (118) زمينه رشد علمى و معنوى جوانان حكومت اسلامى اگر آمد، اين مفسده را از بين برمى دارد نمى گذارد جوانهاى ما فاسد بشوند، نمى گذارد اين فرهنگ ، عقب نگه داشته بشود تا اين كه نگذارند اين جوانها رشد بكنند. خوب همين جوانهاى خارج آمدند به من مى گويند كه (ما را نمى گذارند كه رشد علمى بكنيم ، ما را به يك حدى نگه مى دارند نمى گذارند) با اين چيزها مخالف است ، البته اسلام با اين چيزها مخالف است . اسلام مى خواهد زن و مرد رشد داشته باشد... اسلام مى خواهد زن همان طورى كه مرد همه كارهاى اساسى را مى كند زن هم بكند، اما نه اين كه زن يك چيزى بشود كه آقا دلشان مى خواهد كه بزك كرده بيايد توى جامعه و با مردم مخلوط بشود! با جوانها آن طورى مخلوط بشود. اين ها را جلو مى خواهد بگيرد. اسلام مى خواهد زن را حيثيت و احترامش را حفظ كند. (119) منزلت جوانان متعهد من وقتى شما جوانها را مى بينم كه با سلامت روح و با صداقت ، براى اسلام فعاليت مى كنيد و خودتان را در معرض مرگ قرار مى دهيد مباهات مى كنم كه افتخار مى كنم درميان مسلمان ها يك هم چو جوانهاى رشيد. متعهد هست . از اين جهت ما نبايد از قدرتمندهايى كه اتكال به خدا ندارند، و اتكال به مسلسل دارند ما نبايد بترسيم ... جوانهاى ما كه اعتقاد به ما و راى طبيعت دارند و شهادت را براى خودشان يك فوزى مى دانند اين ها ترس ندارد. (120) جوانان متعهد در طول تاريخ و خصوص دانشجويان مسلمان در نسل حاضر و در نسل آينده ، سرمايه هاى اميد بخش اسلام و كشورهاى اسلامى هستند. اينانند كه با تعهد و سلاح و استقامت و پايدارى مى توانند كشتى نجات امت اسلامى و كشورهاى خود باشند و اين عزيزانند كه استقلال و آزادى و ترقى و تعالى ملت ها مرهون زحمات آنان است و اينانند كه هدف اصلى استعمار و استثمارگران جهانند و هر دو قطبى در صدد صيد آنان است و با صيد آنان است كه ملت ها و كشوها به تباهى و استضعاف كشيده مى شوند. (121) تلاش قدرت هاى استعمارى بر عليه اسلام عوامل و ايادى استعمار كه مى دانند با آشنايى ملت ها به خصوص نسل جوان تحصيل كرده به اصول مقدسه اسلام سقوط و نابودى استعمارگران و قطع دست آنان از منافع ملت ها و كشورى هاى استعمار شده قطعى خواهد بود، به كارشكنى پرداخته و مى كوشند كه با سم پاشى و مشوب ساختن اذهان و افكار جوانان از جلوه گر شدن چهره تابناك اسلام جلوگيرى نمايند و با عناوين فريبنده و مكتبهاى رنگارنگ ، جوانان ما را منحرف سازند. (122) آقا اين ذخاير ما اين جوانها هستند. اين جوانهاى ما را دارند اغفال مى كنند، دارند به آن ها تزريق مى كنند كه هر بدبختى اى شما داريد از اسلام است .(123) اين جانب با قدردانى از روح اسلامى و حقيقت جويى شما جوانان غيور و با ايمان ، لازم است متذكر شوم كه در پيمودن اين راه مقدس ، بسى با مشكلات و خطرات مواجه هستيد و دستهاى مرموز دشمنان اسلام از هر طرف ، جهت بازداشتن شما از نيل به مقصد، كوشش خواهند كرد. (124) و فعال ، بايد توجه بكنند به اين كه هر يك از اين شعاير اسلامى چه چيزى دارد كه اينها با آن مخالفند. (125) روحانيت در طول تاريخ شيعه نكته ديگرى كه از باب نهايت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض مى كنم ، اين است كه در مسير ارزش و معنويات از وجود روحانيت و علما متعهد اسلام استفاده كنيد و هيچ گاه و تحت هيچ شرايطى ، خود را بى نياز از هدايت و هم كارى آنان ندانيد... روحانيون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاريخ و در سخت ترين شرايط، همواره با دلى پر از اميد و قلبى سرشار از عشق و محبت به تعليم و تربيت و هدايت نسل ها همت گماشته اند... زندان ها رفته اند و اسارتها و تبعيدها ديده اند و بالاتر از همه آماج طعن ها و تهمت ها بوده اند و در شرايطى كه بسيارى از روشن فكران در مبارزه با طاغوت به ياس و نااميدى رسيده بودند، روح اميد و حيات را به مردم بر گرداندند و از حيثيت و اعتبار واقعى مردم دفاع نموده اند و هم اكنون نيز در هر سنگرى از خطوط مقدم جبهه مقدم جبهه گرفته تا مواضع ديگر، در كنار مردمند و در هر حادثه غمبار و مصيبت آفرينى شهداى بزرگوارى را تقديم نموده اند. (126) روحانيت ، اسلام را نگه داشته ، اگر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مى شود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكسته بشود، ما خيانت به اسلام و قرآن كرديم ، خودتان را بپاييد، متوجه باشيد، اعمالتان را با اسلام تطبيق بدهيد. اگر انسانى در بين شما، خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج كنيد. (127) نسل جوان و اظهار علاقه به علما اينك بر مسلمين غيور و خصوص نسل جوان روشن فكر است كه با كمال جديت از اين نغمه ناموزون و خانمان سوز اظهار تنفر كنند و مساجد و محافل دينى را هر چه بيش تر گرم كنند و علاقه خود را به اسلام و علماى اعلام و وعاظ و خطباى محترم - دامت بركاتهم - بيش از پيش ابراز نمايند و با اين اظهار علاقه ، مشتى محكم به دهان عمال استعمار - خذلهم الله - بكوبند. (128) اين جانب از نسل جوان اهل علم و منبرى تقاضا دارم به طبقه بزرگان و علما احترام شايسته نمايند. (129) اين اين فرصت ، لازم است از طبقه جوان تقاضا كنم كه نسبت به ساحت محترم مراجع و روحانيون ، احترامات لايقه را مراعات نمايند. (130) من يك نصيحت مى كنم به بچه هاى طلاب ، طلاب جوان كه تازه آمده اند و حاد و تندند و آن اين است كه : آقايان متوجه باشيد، اگر چنان چه شطر كلمه اى به يك نفر از مراجع اسلام ، شطر كلمه اى اهانت بكند كسى به يك نفر يك نفر از مراجع اسلام ، بين او و خداى تبارك و تعالى ولايت منقطع مى شود. اگر يك وقت ، اختلاف اجتهاد در كار باشد، مثل ساير مسائل شرعيه اختلاف اجتهاد در كار باشد، بچه ها و جوانها نبايد دخالت بكنند، خطرناك است ، دشمن بيدار است ، گمان نكنيد كه فحش به يك نفر است فحش به يك جامعه اسلامى است ، اهانت به يك جامعه اسلامى است ، وهن وارد شده بر يك جامعه اسلامى است . (131) لازم است طبقات محترم روحانى و دانشگاهى با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشن فكر دانشگاه ها به روحانيت و روحانيون احترام بگذارند؛ خداوند تعالى آنها را محترم شمرده و اهل بيت وحى سفارش آنها را به ملت فرمودند. روحانيت قدرت بزرگى است كه با از دست دادن آن خداى نخواسته پايه هاى اسلام فرو مى ريزد و قدرت جبار دشمن ، بى معارض مى شود... به رغم اجانب و عمال آنها بايد اين قدرت را تاييد و حفظ نمود و با ديده احترام نگريست . چنان چه روحانيون محترم بايد به طبقه جوان روشن فكر كه در خدمت اسلام و كشور اسلامى است و به همين جهت مورد حمله عمال اجانب است ، احترام گذاشته آنها را چون فرزندانى عزيز و برادرانى ارجمند بدانند و اين قدرت بزرگ كه مقدرات ، خواه ناخواه در دست آنها خواهد افتاد، از دست ندهند و از تبليغات سوئى كه بر ضد آنها در اين چند ساله شده و آنها را در نظر بعضى طور ديگر جلوه داده اند تا از تفرقه ، استفاده هر چه بيشتر برند، احتراز كنند و كسانى را جهلا يا از سوء نيت موجب دور نگه داشتن اين طبقه موثر است از روحانيت ، از خود برانند و به آن ها اجازه تفرقه ندهند و مطمئن باشند كه با ضم اين دو قدرت بزرگ ، پيروزى به دست مى آيد و با جدايى روى آن را نخواهند ديد.(132) تلاش استعمار در جدايى نسل جوان از روحانيت . جاى تقدير و تشكر است كه طبقه جوان تحصيل كرده ، توجه به اين مسائل دارند و درصدد چاره هستند. مع الاسف تاكنون دست خيانت استعمار به وسايل مختلفه ، فاصله عميق بين طبقه جوان و مسائل ارجمند دين و قواعد سودمند اسلام ايجاد نموده ، طبقه جوان را به روحانيون و اينها را به آنها بد معرفى نموده و در نتيجه ، وحدت فكرى و عملى از بين رفته و راه را براى مقاصد شوم اجانب باز نموده است ، و تاسف بيش تر آن كه همين براى مقاصد شوم اجانب باز نموده است ، و تاسف بيشتر آن كه همين دستگاه هاى مرموز، نگذاشته اند طبقه تحصيل كرده به احكام مقدسه اسلام به خصوص ، قوانين تشكيلاتى و اجتماعى و اقتصادى آن توجه كنند و با تبليغات گوناگون وانمود نموده اند كه اسلام جز احكام عبادى مطلبى ندارد؛ در صورتى كه قواعد سياسى و اجتماعى آن بيش تر از مطالب عبادى است . اين جانب اكنون روزهاى آخر عمر را مى گذرانيم و اميدوارم كه خداوند تعالى به شما طبقه تحصيل كرده توفيق دهد كه راه مقاصد اسلامى كه يكى از آن ، قطع ايادى ظالمه و برانداختن ريشه استبداد و استعمار است ، كوشش كنيد و قوانين آسمانى اسلام را كه براى تمام شؤ ون زندگى از مبدا وحى نازل شده است و عملى تر و سودمندتر ازت مام فرضيه هاست مطالعه كنيد و در تحت تاثير تبليغات مغرضانه اجانب واقع نشويد. (133) پيوند نسل جوان با روحانيت توصيه اينجانب آن است كه نسل حاضر و آينده ، غفلت نكنند و دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز، هر چه بيش تر با روحانيان و طلاب علوم اسلامى پيوند دوستى و تفاهم را محكم تر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه هاى دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آن كه فرد يا افرادى را ديدند كه با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بين آنان افكند، او را ارشاد و نصيحت نمايند و اگر تاثير نكرد از او روگردان شوند و او را به انزوا كشانند. (134) بخش سوم : جوان فرهنگ و آزادى اهميت فرهنگ در حكومت راه صلاح يك مملكتى ، فرهنگ آن مملكت است . اصلاح بايد از فرهنگ بشود. دست استعمار توى فرهنگ ما، كارهاى بزرگ مى كند، نمى گذارد جوانهاى ما مستقل بار بيايند، نمى گذارند در دانشگاه جوان ما درست رشد بكنند، اين ها را از بچگى طورى مى كنند كه وقتى بزرگ شدند، اسلام هيچ و آنها همه ، همه چيز...! (135) تاثير فرهنگ بر جوان فرهنگ مبدا همه خوشبختى ها و بدبختى هاى ملت است . اگر فرهنگ ناصالح شد، اين جوانهايى كه تربيت مى شوند به اين ترتيب فرهنگ ناصالح ، اينها در آتيه ، فساد ايجاد مى كنند. فرهنگ استعمارى ، جوان استعمارى تحويل مملكت مى دهد، فرهنگى كه با نقشه ديگران درست مى شود. اگر فرهنگ ، فرهنگ صحيح باشد جوانهاى ما صحيح بار مى آيند.(136) هويت فرهنگى هر كدام در هر كجا كه هستيد، بيدار كنيد ملت خودتان را، بفهمانيد كه شما هم يك موجودى هستيد، شما هم مكتب داريد، شما هم ذخاير داريد، شما همه چيز داريد و آن ها از دست شما همه چيز را گرفته اند و از همه بالاتر اين كه انحراف در ملت پيش آوردند، جوان ها را منحرف كردند يك انحراف مكتبى است . (137) شما اكنون داراى نيروى عظيم جوانى هستيد، نيرويى كه مى توانيد اسلام و ميهن خود را به اوج عظمت و سرفرازى رسانيد و دست جنايت كاران را از ممالك اسلامى و كشور خود قطع كنيد. (138) مى خواهيم كه جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببينند احتياجات خودشان را ببينند، شرقى نباشند، غربى نباشند. (139) شما خود بهتر از هر كس بايد بدانيد كه ملت قيام كرده است تا غبار فرهنگ هاى استعمارى را از خود بزدايد. ما بايد عقايد استعمارى را با هر شكل و فرمش ، در نطفه خفه كنيم و ايمان مردم را كه ابرقدرتها را به زانو درآورد از آنان جدا نسازيم . اميداورم نصيحت اين درد چشيده را بشنويد، چنان چه اين نصيحت را به آن جوانان و طبقه اى كه در اين موقع حساس ، موجب تفرقه مى شوند مى كنم . من خوف آن دارم كه اين تفرقه اندازيها به ضرر ملت رنج ديده و زيان خود آنان تمام شود... من از اين گرايش هاى غربى و شرقى متاسفم . فرزندان من ! به آغوش اسلام برگرديد و از فرهنگ غنى اسلام بهره برداريد، گول آنانى كه جز مكيدن خون ملت هاى مستضعف ، مقصدى ندارند نخوريد و از مسير انقلاب اسلامى خارج نشويد كه خير شما و ملت شما در آن است . (140) بايد زحمت بكشند، جوانهاى ما را بايد جديت كنند در اين معنا كه خودشان را گم كرده اند، پيدا بكنند؛ تا اسم غرب مى آيد، خودشان را نبازند. شما ديديد كه در مقابل غرب ايستاديد، آن هم در آن چيزى كه غرب جلو افتاده است ، در نظامى ، در تجهيزات عرض مى كنم كه با سلاح و امثال ذلك ، شما در مقابل اينها كه زورمند بودند ايستادند و با دست خالى هم ايستادند و پيش برديد... نترسيد از غرب ، اراده كنيد، دانشمندان ما نترسند از غرب ، اساتيد دانشگاه ما نترسند از غرب و جوانان ما نترسند و اراده كنند، در مقابل غرب قيام كنند و شرق اراده كند كه در مقابل غرب قيام كند. خداوند ان شاء الله ... شما جوانها را براى اسلام نگه دارد. (141) نقشه دشمن يك نقشه اى است براى اين كه جوانهاى ما را منعطف كنند ذهنشان را به اين مسائل . اگر چندين هزار جوان ما جذب شدند به مراكزى كه اين طور مسائل شهوى و حيوانى در او مطرح است ، همين چندين هزار جوان را ملت ما از دست داده . (142) روح جوان تازه رسيده ، كه الا: وقت شهوتش هست ، اگر مسائل شهوى براى و به آن طور رايج بشود و مسائل جدى آن به طور مغفول عنه بماند، بالاخره اين جوان آن طور بار مى آيد؛ ديگر زمان پيرى هم كه ديگر به درد نمى خورد، كارى از او بر نمى آيد. آن وقتى كه نيروى جوانى است و بايد به كار بيايد، آن وقت اين نيروى جوانى منحرف است كه تهى شده از آنى بوده ، يكى چيز ديگر جايش نشسته ، مسائل ديگرى هست از قبيل همين مسائل غربى و غرب زدگى . (143) چيزى كه در حال حاضر مهم تر است ، اين است كه بايد ما همه دست به دست هم داده و جلو افرادى را كه بين مردم مى افتند و مى خواهند اختلاف بيندازند بگيريم . اين افراد يك سرى از جوانان ما را اغفال مى كنند و به اسم كمك به مردم ، بذر اختلاف مى پاشند و مى خواهند وضع را به عقب برگردانند؛ در حالى كه وقت مملكت آشفته شد ناراحتى ها زياد مى شوند و كودتايى به پا خواهد شد. اينها مى خواهند ما را به حالت اول برگردانند و جوانان را با مطالب فريبنده اغفال كند... جوانان را آگاه كنيد كه افراد مغرض نمى خواهند بچه ها درس بخوانند آنها مى خواهند آشوب به پا كنند و وضع را پيش آوردند؛ ولى ما بايد همه با هم ، اين نهضت را گرم نگه داريم . (144) با حساب مواد مخدر مى آيد، نه اين است كه يك قاچاقچى اين كار را مى كند يا قاچاقچى هايى ، خير، اين ها حساب دارد، اين ها روى حساب فهميدند دانشگاه را بايد چه طورى نگذارند عمل بكند، مدارس علمى را بايد چه جورى نگذارند كار بكند - عرض مى كنم كه - جوانها را چه جورى بايد نگذارند مفيد براى جامعه باشند و نگذارند رشد بكنند و يك قسمش هم همين است كه با اعتياد، يا هروئين يا هروئين و با ترياك و امثال ذلك اين كارها را رواج بدهند. (145) نقشه كشيدند كه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد و لذا از همه طرف خراب كارى مى كنند. يك خراب كاريشان همين است كه نگذارند جوانهاى ما صحيح بار بيايند و حالا كه بايد از نيروى جوانى استفاده بشود، نگذارند اين نيروى جوانى به ثمر برسد. (146) بايد جوانهاى ما، نسل فعلى ، نسل آتيه را تربيت كنند... بايد مجله راه بيندازيد كه وقتى جوانها باز مى كنند شكل و صورت و عكس هاى مجله و تيترهاى مجله ، طورى باشد مقابل آن كه پنجاه سال ما را به نابودى كشيد. شما بايد جبران آن خرابى پنجاه سال با بكنيد. پنجاه سال جامعه ما، هر مجله اى را باز كردند و يا گوش به راديو و تلويزيون دادند، همه انحرافى بود، همه براى اين بود كه از جوانها مبادا جوان صحيحى ساخته شود، كه خداوند به داد شما رسيد و مسائل جهش پيدا كرد. اين ها دنبال اين هستند كه انقلاب را برگردانند به جاى اولش . هركس مجله مى خواهد بنويسد بايد مجهز باشد كه اين نسل آينده را تربيت كند. براى نسل آينده فكرى بكنيد. اسلام همه نسل ها را مكلف مى داند. (147) گسترش تهاجم فرهنگى فرهنگ مسموم استعمار تا اعماق قصبات و دهات ممالك اسلامى رخنه كرده ، فرهنگ قرآن را عقب زده و نوباوگان ما را فوج فوج در خدمت بيگانگان و مستعمرين درمى آورد و هر روز با نغمه تازه با اسامى فريبنده جوانان ما را منحرف مى كند. (148) اما در دانشگاه نقشه آن است كه جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزش هاى خودى منحرف كنند و به سوى شرق يا غرب بكشانند و دولت مردان را از بين اينان انتخاب و بر سرنوشت كشورها حكومت دهند تا به دست آنها هر چه مى خواهند انجام دهند، اينان كشور را به غارت زدگى و غرب زدگى بكشانند. (149) آنچه مى توان گفت ام الامراض است ، رواج روز افزون فرهنگ اجنبى استعمارى است كه در سال هاى بسى طولانى ، جوانان ما را با افكار مسموم پرورش داده و عمال داخلى استعمار بر آن دامن زده اند. (150) تهاجم فرهنگى در محيط آموزشى اكنون بر دانش آموزان و دانشجويان عزيز و اساتيد و معلمان متعهد است كه با تمام توان و قدرت در شناسايى عوامل فساد كوشش كنند و محيط آموزش و پرورش را از لوث وجود آنان پاك نمايند و گمان نشود كه اين نفوذ، فقط براى انحراف دانشگاه هاست ، كه منحرفين و منافقين براى نفوذ در دبيرستان ها بلكه دبستان ها، اهميت بيشترى قائلند تا جوانان را براى انحراف در دانشگاه مهيا كنند. (151) اكنون شنيده مى شود كه مخالفين اسلام و گروههاى ضد انقلاب در صدد هستند كه با تبليغات اسلام شكن خود، دست جوانان عزيز دانشگاهى ما را از استفاده از كتب اين استاد فقيد كوتاه كنند. من به دانشجويان و طبقه روشن فكران متعهد توصيه مى كنم كه كتابهاى اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسه هاى غير اسلامى فراموش شود. از خداوند متعال توفيق همگان را خواهانم . (152) تهاجم فرهنگى در غالب آزادى اين ها كه آزادى مى خواهند، اين ها كه مى خواهند جوان هاى ما آزاد باشند، قلم فرسايى مى كنند براى آزادى جوانهاى ما، چه آزادى را مى خواهند؟ مى خواهند جوانان ما آزاد بشود، قمارخانه ها باز باشد بطور آزاد؛ مشروب خانه ها باز باشد به طور آزاد؛ عشرت خانه ها باز باشد به طور آزاد، هروئين كشى ها باز باشد آزاد باشند، ترياك كش ها آزاد باشند درياها آزاد باشد و درها باز براى جوانان ، جوانهاى ما آزاد باشند و هر مفسده اى را بخواهند عمل كنند؛ به هر فحشا كه مى خواهند كشيده شوند. اين چيزى است كه از غرب ديكته شده است ، اين چيزى است كه مى خواهند جوانان ما كه مى شود در مقابل آنها بايستند، جوانان ما را بى خاصيت كنند. آزادى كه جوانهاى ما را فاسد كند، آزادى كه راه را براى مستكبرين باز كند، آزادى كه ملت ما را تا آخر به بند مى كشد؛ شما اين آزادى را مى خواهيد و اين ديكته اى است كه از خارج به شما شده است . (153) ترويج آزادى غربى وارد كردن كالاها از هر قماش و سرگرم كردن بانوان و مردان ، خصوصا طبقه جوان به اقسام اجناس وارداتى از قبيل ابزار آرايش و تزئينات و تجملات و بازيهاى كودكانه و به مسابقه كشاندن خانواده ها و مصرفى بار آوردن هرچه بيشتر كه خود داستان هاى غم انگيز دارد؛ و سرگردان كردن و به تباهى كشاندن جوان ها كه عضو فعال هستند، با فراهم آوردن مراكز فحشا و عشرت كده ها و ده ها از اين مصائب حساب شده ، براى عقب نگهداشتن كشورهاست . (154) اين روشن فكرها و نويسنده ها و آزادى خواه ها نه همه شان ، بسيار شان ... توجه به اين ندارند كه اين برنامه ها و آزاد گذاشتن اين جوانها و اين دختر و پسرها براى اين كه هر كارى دلشان مى خواهد بكنند، اين چه به سر مملكت مى آورد. (155) آزادى وارداتى و استعمارى آن آزادى همه كه آنها مى خواستند براى مملكت ما (حالا هم بعضى از نويسنده ها ما پيشنهاد همان را دارند) آن آزادى است كه هم جوانهاى پسر ما را و هم جوان هاى دختر ما را به تباهى مى كشد. آن آزادى را آنها مى خواهند كه من از اين تعبير مى كنم به آزادى وارداتى ، آزادى استعمارى ، يعنى يك آزادى اى كه در ممالكى كه مى خواهند وابسته به غير باشد، اين آزادى ها را سوغات مى آورند. هروئين آزاد مثلا، مشروبات هم آزاد... (156) يكى از نقشه هاى آنان (دژخيمان شاه معدوم ) كشيدن جوانان به مراكز فحشا بود كه موفق شدند و كشور ما را از جوانانى كه عضو فعال جامعه اند تهى كردند و مغزهاى آنان را از قوه تفكر خلع سلاح نمودند كه هر چه از اين كشور آفت زده و غرب زده بچاپند و به يغما ببرند، همگان بى تفاوت باشند. (157) آزادى انديشه اگر شما آقايان و همه ملت بخواهند استقلال خودشان را (و مى خواهند) بخواهند آزادى خوشان را؛ بايد اول افكارشان را آزاد كنند افكار ما الان در قيد و بند است ، حالا هم هست ، ان شاء الله بشود الان يك نهضت ، يك نهضت فكرى هم شد، الان ، لكن بايد اين را تتميم كرد. نهضت شماهايى كه در دانشگاه هستيد و دانشمند هستيد و متفكر هستيد اين جوانهاى ما را يك جورى بار بياورد كه خودشان بفهمند كه خودشان يك چيزى اند. نگويند كه ما بايد جور غرب باشيم ، شرقى باشند؛ اگر از غرب هم صنعتى مى آيد؛ ياد بگيرند اما غربى نشوند. ياد گرفتن مسئله يك چيزى است و مغز را غربى كردن و از خاموش غافل شدن ، مسئله ديگر است . (158) وجوب پيشگيرى از آزادى غربى بايد همه بدانيم كه آزادى به شكل غربى آن ، كه موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى شود؛ از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانى ها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيرى از آنها واجب است و از آزادى هاى مخرب بايد جلوگيرى شود؛ و از آن چه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسير ملت و كشور اسلامى و مخالف با حيثيت جمهورى اسلامى است به طور قاطع اگر جلوگيرى نشود، همه مسؤ ول مى باشند؛ و مردم و جوانان حزب اللهى اگر برخورد به يكى از امور مذكور نمودند، به دستگاههاى مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهى نمودند خودشان مكلف به جلوگيرى هستند. خداوند تعالى مددكار همه باشد.(159) نتيجه آزادى ما با تمدن مخالف نيستيم ، با تمدن صادراتى مخالفيم ، تمدن صادراتى ما را به اين روز نشانده است ، آزادى صادراتى ! آزادى است كه بچه هاى ما را به فحشا مى كشاند و مراكز فساد هر چه خواست زياد شد به اسم آزادى . همه مطبوعات ما در خدمت آنها بودند براى اين كه بچه هاى ما را، اين جوانهاى ما را از دانشگاه منصرف كنند و به فحشا بكشند. در عين حالى كه دانشگاه باز يك دانشگاه مطبوع نبود، باز همين مقدارش هم دوست نداشتند اين ها باشد. اين ها جوانهاى ما را از آنجايى كه مركز كار است ، براى فعاليت است ، بيرون بردند، به مراكزى بردند كه تنبل پرور است ، تمام مراكز فحشا، تنبل پرور است ، آدم را تنبل مى كند. (160) جوان و دشمن شناسى جوانان عزيز دبيرستانى و دانشگاهى توجه كنند كه سران و سردمداران گروه ها كه مى خواهند با اسم اسلام ، پايه هاى آن را سست كنند و جوانان را به دام اندازند؛ هيچ اطلاعى از اسلام و اهداف قوانين آن ندارند و با خواندن چند آيه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسيرهاى جاهلانه و غلط نمى شود اسلام شناس شد... اينان با تفسير انحرافى چند جمله و چند آيه ، آيات و جملات صريح را كه مخالفت واضح با مرام انحرافى و التقاطى آنان دارد انكار مى نمايند و در حقيقت ، تمسك به قرآن و نهج البلاغه ، براى كوبيدن اسلام و قرآن است تا راه را براى رهبران غربى و شرقى خود باز كنند و شما جوانان عزيز و سرمايه هاى كشور را بر ضد مصالح كشور خودتان بسيج نمايند. اى جوانان عزيز، هشيار باشيد و با تفكر و تعقل ، فعاليت اين منافقين (بلندگوى غرب ) و منحرفين (بلندگوى شرق ) را بررسى نماييد. امروز بزرگ ترين دليل بر بطلان راه آنان ، همبستگى تمامى نيروهاى ضد انقلاب و كوشش همه آنان در مخالفت با جمهورى اسلامى است . (161) از آمريكا هيچ نترسيد، از اين توطئه هايش بترسيد. اين ها را هم بايد خنثى كنيد. اين هم خود شما بايد در دانشگاه هستيد اگر آمدند توى دانشگاه ، خواستند اخلال بكنند جلوشان را بگيرند. (162) بيدار شوند ملت ما و بيدار شوند جوانهاى ما، توجه داشته باشند به اين كه آمريكا با سرنيزه نمى آيد به ميدان شما، با قلم مى آيد به ميدان شما با قواى انتظامى نمى آيد به اين جا، با آن اشخاصى كه دارد، و دارد اين امور را مى گرداند به دست آنها، با آنها مى آيد به ميدان ما، اينها را بايد توجه به آن داشته باشيد آلت دست واقع نشويد. (163) سفارش به جوانان تحصيل كرده بايد جوانهاى تحصيل كرده ، از اين هياهوى اجانب خود را نبازند و سرگرم بساط عيش و نوشى كه به دستور استعمار براى آنها و عقب نگهداشتن آنها فراهم شده است نگردند. (164) شما جوان تحصيل كرده ، در هر جا هستيد وظايف خطيرى داريد وظيفه دفاع از اسلام كه به عهده هر فرد مسلم است ، وظيفه دفاع از ميهن و استقلال آن كه از وظايف حتميه اسلامى است ، وظيفه شناساندن اسلام بزرگ به جوامع بشرى ، چه از ناحيه طرز حكومت و بسط عدالت آن و چه از ناحيه رفتار والى مسلمين با ملت و چه از كيفيت معامله والى با بيت المال مسلمين . شماها بايد معرفى كنيد اسلام را تا رژيم ها و حكومتها بفهمند معنى حكومت و پاسدارى از ملت را، تا جوامع بشرى بدانند اسلام چه نحو حكومت مى خواهد؛ تا افكار غلطى كه به واسطه استعمار به جوانهاى ما تحميل شده است تغيير كند. بكوشيد و خود به احكام اسلام عمل كنيد و ديگران را وادار به عمل كنيد و پرده هاى ضخيمى كه كج روان ، بر چهره نورانى اسلام افكنده اند برطرف كنيد. (165) بر شما جوانان روشن فكر است كه از پا ننشينيد، تا خواب رفته ها را از اين خواب مرگبار برانگيزانيد و با فاش كردن خيانت ها و جنايت هاى استعمارگران و پيروان بى فرهنگ آنها، غفلت زده ها را آگاه نماييد و از اختلاف كلمه و تفرقه و هواهاى نفسانى كه راس فسادهاست احتراز كنيد و به خداوند تبارك و تعالى ، روى نياز آوريد كه شما را در اين راه هدايت فرمايد و با جنود فوق طبيعت كمك كند؛ والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين (166) جوان در وصيت نامه الهى - سياسى حضرت امام رحمه الله . از جوانان ، دختران و پسران مى خواهم كه استقلال و آزادى و ارزش هاى انسانى را ولو با تحمل و رنج ، فداى تجملات و عشرت ها و بى بند و بارى و حضور در مراكز فحشا كه از طرف غرب و عمال بى وطن به شما عرضه مى شود نكنند؛ كه آنان آنچنان چه تجربه نشان داده ، جز تباهى شما و اغفالتان از سرنوشت كشورتان و چاپيدن ذخاير شما و به بند استعمار و ننگ و وابستگى كشيدنتان و مصرفى نمودن ملت و كشورتان به چيز ديگر فكر نمى كنند و مى خواهند با اين وسايل و امثال آن شما را عقب مانده و به اصطلاح آنان ، نيمه وحشى نگهدارند. (167) بخش چهارم : آيين تربيت جوان اهميت تربيت اسلامى قضيه تربيت يك ملت به اين است كه فرهنگ آن ملت ، فرهنگ صحيح باشد، شما كوشش كنيد كه فرهنگ را، فرهنگ مستقل اسلامى درست كنيد. جوانهايى كه در اين فرهنگ تربيت مى شوند همانهايى هستند كه مقدرات كشور در دست آنهاست . اگر اينها درست بار بيايند همه خدمت گزار به مردم ، امين به بيت المال ، و همه اين ها در تحت رهبرى اسلام تحقق پيدا مى كند. اگر يك ملتى فرهنگش اين طور تربيت بشود، اين فرهنگ ، فرهنگ غنى اسلامى است و مملكت يك مملكت آرام مترقى خواهد بود. (168) ترديدى نيست كه جهان خواران براى به دست آوردن مقاصد شوم خود و تحت ستم كشيدن مستعضفان جهان ، راهى بهتر از هجوم به فرهنگ و ادب كشورهاى ضعيف ندارند... ملت عزيز ايران و ساير كشورهاى مستضعف جهان ،، اگر بخواهند از دام شيطنت آميز قدرت هاى بزرگ تا آخر نجات پيدا كنند چاره اى جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند و اين مسير نيست جز با اساتيد و معلمان متعهدى كه در دبستان ها تا دانشگاه ها راه يافته اند و با تعليم و كوشش در رشته هاى مختلف علوم و تربيت صحيح و تهذيب مراكز تربيت و تعليم از عناصر منحرف و كج انديش نوباوگان را كه ذخاير كشور مايه اميد ملت اند، همدوش با تعليم در همه رشته ها به حسب تعاليم اسلامى تهذيب نمايند و علوم اسلامى را كه مربى اخلاق و مهذب نفوس است به دست كارشناسان اسلامى داده تا نوباوگان و جوانان عزيز را بدين مكتب جامعه روانبخش آشنا و از تعليمات علمى و عملى آنان برخوردار سازند و به يقين بدانند كه اسلام مكتبى است كه انسانها را به گونه اى مى سازد كه به جز حق و مبدا خلق ، به هيچ مكتبى تسليم نشوند و تحت هيچ قدرتى واقع نگردند و مسئله كشور خود را با هيچ انگيزه اى از دست ندهند و از استقلال و آزادى خويش و ساير بندگان خدايى هيچ طمع و خوفى دفاع كنند و از خودخواهى و كوتاه بينى ها كه منشا بدبختى و گرفتارى است اجتناب كنند. (169) اين بچه ها را تربيت كنيد به تربيت اسلامى ... هدف مخالفى شما اين است كه بچه هاى شما را از اسلام منحرف كنند، جوان هاى شما را از اسلام منحرف كنند. توجه كنيد كه كودك ها را، جوانها را به تعليمات اسلامى و تربيت هاى اسلامى تربيت كنيد، تا ان شاء الله كشور شما از آسيب مصون باشد و جوانهاى آتيه شما و اطفال آتيه شما كه اميد ما هست و اميد اسلام است ، اسلام را همان طور كه شما زنده كرديد زنده نگه دارد. (170) اين اسلام آمده است كه به ما راه تربيت را نشان بدهد؛ ما هم بايد به تبع اسلام تربيت كنم جوانان خودمان را، تربيت كنيم بانوان خودمان را بانوان ما تربيت كنند اطفال خودشان را در دامن خودشان ، وقتى كه بزرگ شدند؛ تربيت كنند آنها را تا برسند به آن وقتى كه برومند شوند و براى اسلام و براى انسانيت خدمت گزار باشند.(171) ****************** جامعه انسانى و نورانى در گرو تربيت الهى اگر چنان چه اين اطفال را از اول ، يك نحو تربيت بكنند كه در آن انحراف نباشد، تربيت هاى مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاك انسان ها باشد؛ از آن اول وقتى كه آن معلمين دبستان و كودكستان و بعد بالاتر تحت تربيت واقع مى شوند؛ با همان تربيت وارد مى شوند به دبيرستان مثلا و اگر آن جا هم تربيت به صراط مستقيم باشد و آن ها را به آن راهى كه فطرتشان اقتضا دارد هدايت كنند معلمين ، از باب اين كه جوان هستند و اول بچه بودند و حالا جوان ديگرى شدند و در آن جا اگر باز تعليم و تربيت يك تربيت انسانى باشد، با همان حال كه پذيرش هر تربيتى در نوسال ها و ميانسالها خيلى زود انجام مى گيرد، وارد مى شوند به مراتب بعد، آنجا هم اگر چنان چه تربيت ، يك تربيت انسانى باشد و موافق با فطرت انسان كه همان فطرت وديعه گذاشته از خداست فطرت الله التى فطر الناس عليها (172) آن طور باشد،، در دانشگاه هم همان جور تربيت باشد، اين ها بعد كه تحويل به جامعه مى شوند و مقدرات جامعه ، قهرا به دست اينها سپرده مى شود، با كمال ، يك كشور نورانى ، كشور انسانى ، كشور به فطرت الله تربيت مى كنند و كشور را به جلو مى برند. (173) شما اگر بتوانيد اين بچه ها را تربيت كنيد به طورى كه از اول بار بيايند به اين كه خدا خواه باشند، توجه به خدا داشته باشند؛ شما اگر عبوديت الله را و پيوند با خدا را به اين بچه ها تزريق كنيد، اين بچه ها زود قبول مى كنند امر را. اگر عبوديت خدا را به اين ها و تربيت الهى را و آن كه هر چه هست از اوست به اين ها القا كنيد و آن ها بپذيرند؛ خدمت كرديد به اين جامعه . بعدها دسترنج هاى شما، ارزشمند خواهند شد و اگر خداى نخواسته بر خلاف اين باشد... خيانت كرده است و اين غير از همه خيانت هاست به انسان است ، خيانت به اسلام است ، خيانت به عبوديت الله است . (174) نقش تربيت دينى در تقويت روحيه خودباورى جوانان من به همه مسئولين و دست اندركاران سفارش مى كنم كه به هر شكل ممكن ، وسايل ارتقاى اخلاقى و اعتقادى و علمى و هنرى جوانان را فراهم سازيد و آنان را تا مرز رسيدن به بهترين ارزش ها و نوآورى ها همراهى كنيد و روح استقلال و خودكفايى را در آنان زنده نگه داريد. مبادا اساتيد و معلمينى كه به وسيله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن ، جوانان ما را كه تازه از اسارت و استعمار رهيده اند، تحقير و سرزنش نمايند و خداى ناكرده از پيشرفت و استعداد خارجى ها بت بتراشند و روحيه پيروى و تقليد و گداصفتى را در ضمير جوانان تزريق نمايند و به جاى اين كه گفته شود كه ديگران كجا رفتند و ما كجا هستيم ، به هويت انسانى خود توجه كنند و روح توانايى و راه و رسم استقلال را زنده نگه دارند. (175) همه بايد اين معنا را احساس كنيم كه كارها را خودمان انجام دهيم و اين مسئله خلافى كه به ذهن دانش آموزان و دانشجويان ما تلقين كرده بودند كه به غير از رفتن به آمريكا و فرانسه و انگلستان در جاى ديگرى امكان ندارد به جايى رسيد... ما مى دانيم كه شرقى ها و غربى ها با ما خوب نيستند و نخواهند بود و خير و صلاح ما را نمى خواهند و دليلش هم وضعى است كه شما مى بينيد كه اكثر جناح هايى كه در دنيا هستند بر ضد ما تبليغ مى كنند و اين به خاطر آن است كه آنها اسلام را نمى خواهند و هر كشورى كه بخواهد به اسلام عمل كند، مورد تهاجم آنها قرار مى گيرد... لذا بايد فكرى بكنيم كه جوانهاى ما در همين جا خوب تحصيل بكنند و بر فرض ، احتياجى به خارج رفتن باشد به كشورهايى بروند كه استعمارى نباشد و طمع اين كه ما تحت سلطه آنان باشيم ، نداشه باشند. (176) بايد كوشش كنند ملت ايران و كوشش كنند آنهايى كه با جوانها و با نيم سالها و با خردسالها سر و كار دارند؛ كوشش كنند كه اينها را مستقل از حيث افكار و مستقل از حيث فرهنگ بار بياورند. اين ها هستند كه بعدها اين كشور را در دست مى گيرند و اگر شما اين را تربيت خوب كنيد، هر كارى كه آنها بكنند، براى شما ثواب دارد. (177) با آموزش است كه انسان مى تواند تربيت كند جوان ها را به طورى كه مصالح دنيا و آخرت خودشان را خوشان حفظ كنند... جوانها، پيرها ، بچه ها، روستايى ها، شهرى ها همه بايد كمك كنند و اين امر مهمى كه تمدن شما، اسلام شما، انسانيت شما و همه چيز شما، تابع اوست و بسته به اوست ، تربيت كنيد اين ها را و همه چيز، بسته به اوست همه بايد كمك كنند. (178) جوان ها را با اعتماد به نفس ، با استقلال نفسانى بار بياوريد. معلم ها، جوان ها را مستقل ، آزاد بار بياوريد، معتمد به نفسشان كنيد. (179) محبت ، موثرترين عامل تربيت اين جوانها، جوانهايى ، بچه هايى كه پيش شما، اين جوانهايى كه مى آيند، اين ها فرزندان شما هستند؛ يك تربيت با محبت و همان طورى كه فرزند خودتان را مى خواهيد تربيت كنيد، اينها را هم همانطور ان شاء الله تربيت كنيد. (180) علما و روحانيون ، ان شاء الله به همه ابعاد و جوانب مسئوليت خود آشنا هستند؛ ولى از باب تذكر و تاكيد و عرض مى كنم ، امروز كه بسيارى از جوانان و انديشمندان در فضاى آزاد كشور اسلاميمان احساس مى كنند كه مى توانند انديشه هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بين دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوند و اگر بى راه مى روند با بيانى آكنده از محبت و دوستى ، راه راست اسلامى رانشان آنها دهيد... اين ها كه امروز اين گونه مسائل را عنوان مى كنند، مسلما دلشان براى اسلام و هدايت مسلمانان مى تپد والا، داعى ندارند كه خود را با طرح اين مسائل به دردسر بيندازند. اين ها معتقدند كه مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه اى است كه خود فكر مى كنند، به جاى پرخاش و كنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنها برخورد كنيد. اگر قبول هم نكردند مايوس نشويد، در غير اين صورت خداى ناكرده به دام ليبرال ها و ملى گراها و يا چپ و منافقين مى افتند و گناه اين كم تر از التقاط نيست . وقتى ما مى توانيم به آينده كشور و آينده سازان اميدوار شويم كه به آنان در مسائل گوناگون بها دهيم و از اشتباهات و خطاهاى كوچك آنان بگذريم و به همه شيوه ها و اصولى كه منتهى به تعليم و تربيت صحيح آنان مى شود، احاطه داشته باشيم . (181) اين جانب از حضرات اعلام تقاضا دارم كه با نسل جوان با مهر و عطوفت رفتار نمايند. (182) خانواده ، زمينه ساز پرورش و تربيت دينى امروز بايد پدران و مادران مواظب رفتار فرزندان خويش باشند كه در صورت مشاهده حركات غير عادى ، آنان را نصيحت نمايند تا گول منافقين و منحرفين را نخورند كه در اين صورت ، سعادت دنيوى و اخروى آنان تباه مى گردد. مادران و پدران بايد توجه داشته باشند كه سنين دانش آموزى و دانشگاهى ، سالهاى شور و هيجان فرزندانشان مى باشد و با اندك شعارى جذب گروهها و منحرفين مى شود. (183) از اين رو است كه نقش خانواده و خصوصى مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان ، بسيار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمايت پدران متعهد به طور شايسته و با آموزش صحيح تربيت شده و به مدارس فرستاده شوند، كار معلمان نيز آسان تر خواهد بود. اساسا تربيت از دامان پاك مادر و جوار پدر شروع مى شود و با تربيت اسلامى و صحيح آنان استقلال و آزادى و تعهد به مصالح كشور پايه ريزى مى شود. (184) اول خودتان را اصلاح كنيد، اول مهذب بشويد و تعليمات اسلامى را كه براى آدم سازى است ، آن تعليمات را عمل به آن كنيد و بعد هم جوانها را، بچه ها را تربيت كنيد كه ما بعد از يك مدتى ، متحول بشويم به يك انسانهايى كه اسلام مى خواهد؛ نه يك انسانهايى كه استعمار مى خواهد. (185) دامان مادر، مدرسه تربيت شما بانوان رد اين جا ثابت كرديد كه در پيشاپيش اين نهضت قدم برداشتيد. شما سهم بزرگى در نهضت اسلامى ما داريد، شما در آتيه براى مملكت ما پشتوانه هستيد.پشتوانه ملت هستيد، شماها در تحصيل كوشش كنيد كه براى فضايل اخلاقى ، فضايل اعمالى مجهز شويد. شما براى آتيه مملكت ما، جوانان نيرومند تربيت كنيد. دامان شما يك مدرسه اى است كه در آن بايد جوانان بزرگ تربيت بشود. شما فضايل تحصيل كنيد، تا كودكان شما در دامان شما به فضيلت برسند. (186) برنامه طويل المدت براى شما خانم ها، براى همه ، اين است كه اگر شما يك انسان مهذب باشيد، مقاصد اسلامى را پيش مى بريد؛ اگر اين خانم ها بچه هاى مهذب بار بياورند، بچه هاى اسلامى بار بياورند شما هم دينتان و هم دنياتان محفوظ است . اگر خداى نخواسته در دامن اين ها بچه غير مهذب ، بچه غير اسلامى پيدا بشود و در كفالت شما، جوانها، بچه هاى غير اسلامى ، بچه هاى غير مهذب پيدا بشود و در دبستانهاى ما كه بچه ها مى روند، مهذب و مودب به آداب اسلامى نباشند و در دبيرستانهاى ما كه جوانهاى ما مى روند تهذيب در كار نباشد و در دبيرستانهاى ما كه جوانهاى ما مى روند تهذيب در كار نباشد؛ ادب اسلامى در كار نباشد و در دانشگاه ... اسلامى نباشد و از علوم اسلام و از احكام اسلام ، خبرى نباشد رو به زواليم ؛ يعنى هم اسلام به باد مى رود هم كشور. (187) رسالت اساتيد و معلمان و اهميت شخصيت ايشان در الگوپردازى رسالت اساتيد و معلمان و اهميت شخصيت ايشان در الگوپردازى تكليف شما آقايان اين است كه اين جوانها را بار بياوريد به طورى كه پرورش كنند، همان آموزش تنها نباشد. سابق نه آموزش تنها نباشد. سابق نه آموزش بود نه پرورش ... اسلام مى خواهد اين ها را مهذب كند؛ يعنى در خدمت اسلام ، در خدمت تربيت جوانها قرار بدهد و ما هم كه ماموريم اين جوانهايى را كه دست ما هستند و با آنها رابطه داريم ، اين ها را بايد تربيت اسلامى ، تربيت دينى و متوجه به مسائل روز بكنيم . جورى كه از اول ، اين بچه ها و جوان ها مسائل روز دستشان باشد و بفهمند كه بايد چه بكنند در آتيه . (188) فرهنگى ها، يك مسئله بسيار بزرگى در گردنشان هست و آن تربيت است ، تربيت جوانها، تربيت بچه ها، اين تربيت بچه ها اگر درست تحقق پيدا كند كه اين بچه هاى كوچك كه تحت تربيت معلمين هستند خوب تربيت بشوند، مملكت ما، بعدها نجات پيدا مى كند... ما بايد كوشش كنيم كه اين مغزهاى كوچولوى بچه ها را از حالا سالم بار بياوريم تا بتوانند اين ها، بعدها دفاع كنند از كشورمان . آتيه كشور شما دست اين بچه هاست كه بعدها بايد اين ها دست بگيرند. (189) معلمان عزيز خود بهتر مى دانند كه فرهنگ استعمارى در زمان اين پسر و پدر، جه به روز اين كشور و ملت آورده است . به فرهنگ غنى ايران اسلامى تكيه كنيد و مطمئن باشيد كه پيروزى از آن شماست . فرزندان عزيزتان را در سر كلاسها به صورتى تربيت نماييد كه فارغ التحصيل مى شوند، جوانان برومندى تحويل جامعه گردند كه با تمام وجود، معتقد باشند كه آن چه بدبختى داشتند از ابر قدرتهاى شرق و غرب و شرق زدگى و غرب زدگى است . (190) اين شغل ، شريف ترين شغل هاست و مسئوليتش بزرگ ترين مسئوليت هاست و ما و شما كه اين شغل را داريم ، ما در طرف روحانيت و شما در طرف دانشگاه ها، مسئول اين جوانها هستيم . در پيشگاه خداى تبارك و تعالى مسئول هستيم كه اين ها را خوب بار بياوريم ، اين ها را اشخاصى كه به درد يك مملكت بخورند، اشخاصى كه خدمت گزار باشند به اسلام ، خدمت گزار باشند به كشور خودشان ، امين باشند، خيانت كار نباشند و همه اين زير بيرق توحيد است ، اسلام است ، اسلامى بار بياوريد بچه ها را و اسلامى بشويد همه تان . (191) در راس هر امرى ، اين است كه با اين تعليم ها تربيت را مقدم بداريد. اين جوان ها نفوسشان مستعد است از براى گرفتن هر چيزى كه وارد بشود در نفوس . نفوس جوانها يك آيينه صيقلى است كه باز از آن فطرت خودش جدا نشده است و اين آيينه ، همه چيز در آن نقش مى شود ببندد. اگر چنان چه معلم ، يك معلمى باشد كه دعوت به نور بكند، دعوت به صلاح بكند، دعوت به اسلام بكند، دعوت به اخلاق صالحه بكند دعوت به ارزش هاى انسانى بكند، آن ارزش هايى كه انبيا مردم را از ظلمات به نور مى كشانند، اين معلم هم بچه ها را از ظلمات به نور مى كشانند، اين معلم هم بچه ها را از ظلمات به نور وارد مى كند و همين شغلى است كه شغل انبياست و اگر خداى نخواسته معلمى يا معلم هايى بر خلاف مسير حق باشند، تربيت نشده باشند، تزكيه نشده باشند و بر خلاف صراط مستقيم الهى باشند، اين آيينه هاى صيقلى كه نفوس جوانهاى ماست ، در آن همان تعليمات اعوجاجى اى كه در اين خود معلم هست ، نقش مى بندد و او را رو به انحراف مى برد يا به طرف شرق و يا به طرف غرب . (192) آنها كه گمان مى كنند كه مدارس بايد علم در آن باشد و ديگر كارى به اين مسائل نداريم ، بايد متخصصين باشند، ساده انديش اند آنها ساده انديشى است كه انسان گمان كند كه يك معلمى انحراف دارد معلمى كه يا طرف شرق است و يا طرف غرب ، يا تربيت شرقى دارد يا تربيت غربى ، آن را ما معلم قرار بدهيم از براى اين فرزندانى كه نفوسشان مثل آيينه صيقلى است و هر چه در او وارد بشود مى پذيرد. ساده انديشى است كه ما جوان هاى خودمان را به دست معلمى بدهيم كه به طرف شرق مى رود و بچه هاى ما را شرقى كند يا به طرف غرب مى رود و بچه هاى ما را غربى كند. ساده انديشى است كه ما گمان كنيم كه فقط تخصص ، ميزان است و علم ميزان است ، علم الهى هم ميزان نيست ، علم توحيد هم ميزان نيست ، علم فقه و فلسفه هم ميزان نيست ، هيچ علمى ميزان نيست ، آن علمى است و آن علمى براى بشر سعادت است كه تربيت در او باشد كه از مربى القا شده باشد، از كسى كه تربيت الهى شده است القا بشود به بشر. اگر چنان چه در همه مدارس ما، چه مدارس علوم اسلامى و چه مدارس علوم ديگر، اگر در همه آنها اين معنا باشد و انحراف در كار نباشد و استقامت باشد، چندى نمى گذرد كه همه جوانهاى ما كه اميد آتيه اين مملكت هستند، همه اصلاح مى شوند و همه نه شرقى و نه غربى بار مى آيند و همه بر صراط مستقيم واقع مى شوند. (193) جوان ها ما، آنهايى كه مقدرات مملكت به دست آنها خواهد آمد زير دست معلمين بايد تربيت بشوند؛ اگر تربيت صالح شدند، مملكت صالح به دست ما مى افتد و اگر خداى نخواسته تربيت هاى غير الهى شد مملكت از دست مى رود. معلم ، بيدار شو. (194) يك بچه اى كه از يك مدرسه بيرون مى آيد، بايد هم مسائل دينى اش را بداند، هم مسائل نماز و روزه اش را بداند، هم تربيت هاى علمى بشود مطابق هر جورى كه سيستمى كه هست و هم تربيت سياسى بشود... و اين چيزى كه بر عهده شماست و آن تربيت انسان است از اهم مسائل است . تربيت انسان كه به عهده شما يك مقداريش هست ، آن را به طور صحيح و به طور خوب عمل بفرماييد. (195) مسئوليت عالمان دينى در تبيين فرهنگ غنى اسلام الان جوانهاى ما، اين جوانهاى دانشگاه ، چه در اين جا، چه در ايران چه در ساير ممالكى كه هستند، اين ها نمى دانند كه اصل اسلام چه چيز است ؛ اسلام را غير از يك نمازى و غير از يك - عرض مى كنم كه طهارت و امثال ذلك ، چيز ديگر را ادراك نكردند و استدلالشان اين است كه خوب ما اگر چنان چه بخواهيم مسلم بشويم و به اسلام عمل كنيم ، چيزى ندارد كه عمل كنيم . مى گويند كه چه برنامه اى اسلام دارد كه ما عمل كنيم ؟ خوب ، فلان طايفه برنامه دارد، فلان طريقه برنامه دارد، برنامه زندگى دارد، ما زندگى مى خواهيم ؛ اسلام يك مطلبى است فردى ما بين انسان و بالا بنابراين برنامه اى ندارد كه ما عمل بكنيم . اين براى آن است كه مطلع نيستند از اسلام ، اطلاعى از احكام اسلام ندارند تا اين كه خيال مى كنند كه برنامه ندارد اسلام . بر علماى اسلام است كه اين مطلب را تثبيت كنند، اسلام را، همه شؤ ون اسلام را، همه فنون اسلام را، همه احكام اسلام را بنويسند، بيان كنند، عرضه بدارند به دنيا. قوانين اسلام را در هر رشته اى كه هست بنويسند، منتشر كنند، اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند به دنيا، كه ما چه داريم . اين مسئوليت بزرگى است كه بر دوش علماى اعلام - اعلى الله كلمتهم - شما فضلاى اعلام و علماى جوان هم مسئوليت داريد، آتيه اسلم به دوش شماست . (196) اسلام نسبت به تمام شؤ ون مادى و معنوى انسان حكم دارد. درباره چيزهايى كه در رشد معنوى و تربيت عقلانى انسان دخيل است ، احكام دارد و در مرتبه پايين تر هم كه مرتبه اخلاق باشد، دستورات اخلاقى و تربيت اخلاقى دارد، در مرتبه معاش هم قانون دارد، براى انسان فى نفسه و در رابطه با همسر و اولاد و همسايه و هم وطن و هم دين و نسبه به كسى كه مخالف دين است احكام دارد. قبل از اين كه تولدى در كار باشد و قبل از ازدواج ، تا وقت ازدواج و حمل و تولد و تربيت در بچگى ، تا حد بلوغ و جوانى ، تا وقت پيرى و تا وقت مردن و در قبر و بعد القبر، براى تمام اين مراتب احكام دارد... (197) سهم رسانه ها در رشد و تربيت دينى جوانان نقش مطبوعات در كشورها، منعكس كردن آرمان هاى ملت است . مطبوعات بايد مثل معلمينى باشند كه مملكت را و جوانان را تربيت مى كنند و آرمان ملت را منعكس مى كنند. (198) مجله بايد در خدمت كشور باشد. خدمت به كشور اين است كه تربيت كند، جوان تربيت كند، انسان درست كند، انسان برومند درست كند انسان متفكر درست كند، تا براى مملكت مفيد باشد... آن كه از همه خدمت ها بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را رشد بدهد و اين به عهده مطبوعات است ، مجله هاست ، راديو و تلويزيون است ، سينماهاست ، تئاترهاست . اين ها مى توانند نيروى انسانى ما را تقويت كنند و تربيت صحيح بكنند و خدمتشان ارزشمند باشد... اگر خودتان را متحول كرديد، كشورتان را هم مى توانيد نجات بدهيد. اگر به همان حال باشيد و اسمتان را عوض كرديد، با اسم نمى توانيد يك كشورى اداره شود، با لفظ با لفظ جمهورى اسلام ، با راى به جمهورى اسلامى نمى توانيد يك مملكتى اسلامى بشود. مملكت اسلامى محتوايش بايد اسلامى باشد. شما هم كه مجله مى نويسيد مى توانيد خدمت كنيد، جوآنها را برومند كنيد با مقالاتتان ، مقالات صحيحتان . دنبال اين باشيد كه از نويسنده هاى متعهد اسلامى انسانى نيرو بگيريد، مقالات صحيح بنويسيد، درد و دوايش را بنويسيد، همه چيز را انتقاد كنيد. (199) ما با سينماهايى كه برنامه هاى آن فاسد كننده اخلاق جوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامى باشد مخالفيم ، اما با برنامه هايى كه تربيت كننده و به نفع رشد سالم اخلاقى و عامى جامعه باشد موافق هستيم . (200) دستگاه تلويزيون يا دستگاه راديو بايد آموزنده باشد، قدرت بدهد به جوانهاى ما، جوانهاى ما را نيرومند كند... مردم را و جوان را عادت به آموزندگى بدهيد. (201) راديو تلويزيون كه شما هستيد، اسلامى باشد، لغويات و لهويات و نمى دانم صورت هاى كذا نباشد. اصلاح بايد بشود اين ها. اگر اين دستگاه كه بايد يك دستگاه آموزنده باشد... امور اخلاقى باشد، امور فرهنگى باشد، چيزهايى كه به درد جوان هاى ما مى خورد و جوانهاى ما را تربيت مى كند (باشد)... همه ملت را برايش آموزندگى دارد و اگر خداى نخواسته انحراف داشته باشد، ملت را انحراف مى كشد. (202) بسيج و جوانان بسيج مستضعفان كه سال روز آن را به ملت ايران و جوانان متعهد و مومن تبريك مى گويم ، در تعليم و تربيت جوانان و نوجوانان مساعى جميله خود را روزافزون كنند. (203) اعتياد، فلج كننده جوانان شما اين را يك مسئله اتفاقى ندانيد كه من باب اتفاق ، يك دسته اى هروئين فروش شده اند و يك دسته اى هم مبتلا شده اند. اين هم يك توطئه است كه قدرت هاى بزرگ به اين وسيله به ما ضرر مى زنند، قشر جوان قشرى است كه مى تواند اقتصاد ما را اداره كند. قشر جوان مى تواند خود را در مقابل جهات فرهنگى ، نظامى و سياسى مجهز كند. اين جوان در حالى كه جوانيش ارزشمند است افكارش آن قدر عميق نيست كه توطئه را تا آخر بتواند بخواند. خيال مى كند كه خوب ، حالا دلمان مى خواهد كه ترياك و يا هروئين بكشيم . اين يك نقشه اى است كه براى تو نيست ، براى قوم نيست ، براى سرتاسر كشور است ، براى فلج كردن جوانهاى ماست . يك آدم هروئينى نمى تواند در سياست فكر كند، نمى تواند در اقتصاد عمل كند. اگر يك گرفتارى پيش بيايد، نمى تواند در جنگ شركت كند. يك آدمى كه به مواد مخدر مبتلا شده است ، يك موجود مهملى به بار آمده كه اگر همه عالم به هم بخورد، او در آنجا نشسته ، چرت مى زند يا مشغول عياشى مى باشد. اين از نقشه هاى مختلفى است كه براى جوانهاى ما ريخته اند. نجات معتاد نجات يك فرد نيست نجات اسلام است ... بايد اين ها را معالجه كرد و هم چنين نصيحتشان بكنند كه آقا، چرا خودت را مهمل مى كنى ، بايد در بين مردم و در جناح خلاقه واقع گردى . (204) حسن ختام در پايان اين كتاب و نوشتار، حسن ختام را با دعاى امام خوبان ، خمينى عزيز در حق جوانان مزين مى نماييم . (205) بارالها، نسل جوان و دانشجويان دينى و دانشگاهى را توفيق عنايت فرما تا در راه اهداف مقدسه اسلام بپا خيزند و با صف واحد در راه خلاص ، از چنگال استعمار و عمال خبيث آن و دفاع از كشورهاى اسلامى ، اشتراك مساعى كنند. (206) بارالها، فقها و دانشمندان را موفق كن كه در هدايت و روشن كردن افكار جامعه كوشا باشند و اهداف مقدسه اسلام را به مسلمين ، خصوصا به نسل جوان برسانند و در برقرارى حكومت اسلامى مجاهدت كنند. (207) اى عزيز، اى تحفه آسمانى ، اى قانون بزرگ خدايى ، اى راهنماى سعادت بشر، اين خورشيد تابان از افق غيب اى مايه سربلندى ملت اسلام ، اى در هم شكن اساس نادرستى ها، تو ملت ما را بيدار كن ، تو جوانان وطن ما را هشيار كن ، تو روح وحدت و برادرى به آنان بده ، تو قوه سلحشورى و حس فداكارى را در آنها زنده كن ، تو پشت و پناه جوانان ما باش . (208) بارالها، پشتيبان ملت و جوانان عزيز ما باش كه اينان براى رضاى تو بپا خاسته اند و با نهضت خود، دشمنان دين را از صحنه رانده اند. (209) از خداوند متعال ، بيدارى و هوشيارى هر چه بيش تر نسل جوان را خواستار و رشد و تعالى علمى و اخلاقى آنان را خواهانم . (210) از خداوند متعال ، توفيق كافه مسلمانان و خصوص طبقه جوان را در محو استعمار و عمال خائن آن خواستارم . (211) از خداوند متعال ، عظمت اسلام را كه كفيل وحيد عدالت و استقلال و مدافع حقيقى مظلومان است ، خواستارم و ملت ايران خصوصا جوانان متدين برومندش را به خداى متعال مى سپارم . (212) خداوند، پشتيبان شما باشد. شماها ان شاء الله در آتيه ، براى اسلام و براى كشور خودتان سرباز لايق ان شاء الله باشيد. خداوند در تحت تربيت اسلام و تربيت امام زمان - سلام الله عليه - و تربيت قرآن ، شما را يك جوانان برومند براى ملت ما قرار بدهد. شما از خود من هستيد و من هم از خود شما، ان شاء الله موفق باشيد. مويد باشيد، جديت كنيد در تحصيل ، جديت كنيد در يادگرفتن معارف الهيه ، جديت كنيد در اين كه خودتان را خوب بار بياوريد. خدا حفظتان كند سلامت باشيد ان شاء الله . (213) من اميدوارم خداى تبارك و تعالى به شما جوآنها عزت ، سلامت و سعادت عنايت فرمايد: ما از خداى تبارك و تعالى ، استقلال كشور خودمان را و آزادى خودمان را مسئلت مى كنيم . شما جوآنها كه در اين مدت زحمت كشيديد و از حالا به بعد هم وظيفه داريد. شما ذخيره ما هستيد و من خدمت گزار شما هستم . (214) خدا ان شاء الله شما را حفظ كند، همه تان را حفظ كند. ان شاء الله خدا اين جوان هاى ما، اين جوانهاى ما كه مشغول بودند از اول تا حالا و فداكارى كردند براى ما، براى اسلام نگه دارد اين ها را. من دعاگوى اين ها هستم ، من خدمت گزار اين ها هستم . (215) من اميدوارم كه همه شما همه ملت ما، راه سعادت را به پيش بگيرند و همه سعادتمند بشنوند و جوانهاى ما از گرفتارى هايى كه برايشان دارند منحرفين پيش مى آورند، نجات بدهد خداى تبارك و تعالى ، خداوند همه شما را حفظ كند. (216) من از خداى تبارك و تعالى ، توفيق شما جوانان را و همين طور جوانان عزيزى كه در خارج از كشور به اسلام خدمت مى كنند، از خداى تبارك و تعالى مى خواهم . آنها مجاهدينى هستند كه با كمال اخلاص دارند خدمت مى كنند به ايران و شما مجاهدينى هستيد كه با كمال اخلاص دارند خدمت مى كنند به ايران و شما مجاهدينى هستيد كه با اخلاص داريد خدمت مى كنيد به كشورتان و خداوند با شماست و شما را پيروز مى كند. (217) خداوندا، ما هيچيم ، هيچ ، و هر چه هست از تو و به سوى توست ، ما به قدرت مطلق تو اميدوارم و از تو استمداد مى كنيم . اگر تو با مايى ، شكست و پيروزى را به پشيزى نمى شناسيم . تو خود، يار اين ملت و اين جوانان مخلص باش . (218) و هميشه از خدا خواسته ام كه شما جوانان بتوانيد معضلات كشور در زمينه هاى مختلف را حل كنيد. (219) من پدر شما هستم و من آيه خدا هستم به سر اين ملت خدمت گزار. من خدمت گزار شما بچه ها هستم ، شما بچه ها از خود من هستيد... خداوند پشتيبان شما باشد. شماها ان شاء الله باشيد. خداوند در تحت تربيت اسلام و تربيت امام زمان (عج ) و تربيت قرآن ، شما را يك جوانان برومند براى ملت ما قرار بدهد. من به همه شما ارادت دارم ، اخلاص دارم ، دوستى دارم ، شما از خود من هستيد و من از خود شما. ان شاء الله موفق باشيد. (220)