ناپيدا ولى باما نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ناپيدا ولى باما - نسخه متنی

واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
فهرست مطالب
به عنوان پيشگفتار
ميلاد نور
فضييلت پدر
كرامت مادر
آغاز امامت
غيبت صغرى
داستان ساختگى سرداب
نائبان خاص
عثمان بن سعيد عمروى
محمد بن عثمان عمروى
حسين بن روح نوبختى
على بن محمد سيمرى
غيبت كبرى
برخى حكمت هاى غيبت
1 ـ سنت الهى
2ـ حفظ جان امام و خوف از كشته شدن
3 ـ آمادگى جهانى براى پذيرش حكومت اسلام و محو سلطه مستكبرين
4 ـ آزمايش مردم
5 ـ گناهان مردم و عدم آمادگى مردم
ويژگى هاى غيبت
ويژگيها و امتيازات اخلاقى
1 ـ دانش گسترده
2 ـ زهد و بى اعتنايى به دنيا
3 ـ عدالت گسترى در بين مردم
4 ـ عمل به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)
5 ـ جود و بخشش
6 ـ دعا و عبادت
7 ـ شجاعت و صلابت
8 ـ صبر و شكيبايى
طول عمر
انتظار
صفات منتظران
* شناخت امام و اعتقاد به امامت
* پرهيزكارى و خوش اخلاقى
* فرمان پذيرى
* دوستى با دوستان حضرت مهدى(عليه السلام) و دشمنى بادشمنان او
علامات پيش از ظهور
ظهور
دوران پس از ظهور
1 ـ حاكميّت اسلام در سراسر گيتى
2 ـ اقامه كامل حدود الهى
3 ـ احياى معارف قرآنى
4 ـ نابودى ستم و برقرارى عدالت
5 ـ تجديد اسلام
6 ـ كمال دانش در بين مردم
7 ـ رشد عقلى
8 ـ امنيّت و آسايش
9 ـ يگانگى و محبّت در بين مردم
10 ـ تطهير زمين از گناه
سخن آخر
خاتمه كلام
******************
نا پيدا
ولى با ما !
واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران
شناسنامه
نام كتاب : ( ناپيدا ولى باما )
مؤلف : واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران
ناشر : انتشارات مسجد مقدّس جمكران ـ قم
حروفچينى و صفحه آرايى : واحد كامپيوتر مسجد مقدّس جمكران
نوبت چاپ : اول (بهار 1377)
ليتوگرافى و چاپ : اعتماد
تيراژ : 000/10 نسخه
مركز پخش : انتشارات مسجد مقدّس جمكران
7253340
( حق چاپ محفوظ است )
به عنوان پيشگفتار:
(يا صاحب الزّمان ادركنا)
آشنايى با امام زمان(عليه السلام); بهترين وسيله و مطمئن ترين راه براى رسيدن به شناخت خدا است. «هركس خدا را بخواهد، از شما آغاز كند; و هر كس او را يگانه شمارد، تنها سخنان شما را بپذيرد; و هر كس آهنگ او داشته باشد، رو به شما آورد»( [1] ).
آشنايى با امام زمان(عليه السلام); مقدّمه دوست داشتن او و دوست داشتن او، مقدمه اى براى دوست داشتن خدا است.
«هركس شما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است»( [2] ).
آشنايى با امام زمان(عليه السلام); راهى براى رهايى از قيد و بند جاهليّت است. با شناخت امام زمان(عليه السلام)دين را، قرآن را و همه معارف الهى را مى توان شناخت; در حالى كه بدون شناسايى او شناخت دين و فهم قرآن و درك معارف عقيم مى ماند و نجات از جاهليّت ميسّر نيست.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«هر كس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد به مردن زمان جاهليّت مرده است»( [3] ).
آشنايى با امام زمان(عليه السلام); دست آويزى استوار براى دست يابى به هدايت و نجات از ضلالت و گمراهى است.
«خدايا حجّت خويش را به من بشناسان، كه اگر تو حجّت خود را به من نشناسانى، از دينم گمراه خواهم شد»( [4] ).
بدون شناخت امام زمان(عليه السلام)، شناخت سيرت و راه او ممكن نيست، وبدون شناخت سيره و طريقه او شناخت شريعت ميّسر نيست. و بدون شناخت شريعت، دست يابى به سعادت دنيا و آخرت محال خواهد بود.
امام زمان(عليه السلام)! را بايد شناخت، با آرمان ها واهداف او آشنا شد، و براى يارى او آماده گشت; زيرا او تنها امام حاضر و ناظر بشريّت است. او يكتا باقى مانده خدا در زمين، و گوهر پاك زاده پيامبران(عليهم السلام)، و يگانه بازمانده نسل پيشوايان معصوم(عليهم السلام) است.
زندگانى شگفت او، غيبت پر رمز و راز او، طول عمر معجزه آميز او و ظهور نورانى و حيات آفرين او همگى زمنيه ساز استثنايى ترين و پربارترين فصل تاريخ انسان ها بلكه والاترين و مهم ترين فراز تاريخ آفرينش، يعنى «حاكميّت توحيد در سراسر گيتى» است. به اميد آن روز!
(ميلاد نور)
در جوّ هراس ناك شهر سامرّا، و دور از چشم جاسوسان وگماشتگان حكومت جور عبّاسى، آخرين خورشيد آسمان ولايت در سحرگاه روز جمعه پانزدهم شعبان سال 255 هجرى، در خانه كوچك امام حسن عسكرى(عليه السلام)طلوع كرد( [5] ).
او در اولين لحظات ولادت به يگانگى خدا و نبوّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شهادت داد و در هفتمين روز در آغوش پدر بزرگوارش آيه شريفه قرآن را قرائت نمود:
(وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ)( [6] ).
او را بر حسب وصيّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)و مطابق احاديث بشارت آسا «محمّد» نام نهادند، تا نه فقط با سيماى زيبايش ـ كه بيش ترين شباهت را به رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) داشت ـ بلكه با نام و مرامش نيز ياد آور آن آخرين پيامبر بزرگ الهى باشد و آيينه تمام نماى جدّش خاتم انبيا گردد. كنيه اش را نيز به همين مناسبت «ابوالقاسم» نهادند; اگر چه به مناسبت هايى ديگر كنيه هاى ابو جعفر، ابوعبدالله و ابوصالح نيز به آن افزوده شد.
مهدى، قائم، منتظر، صاحب العصر، صاحب الامر، صاحب الزّمان، بقية الله، حجت الله، منصور، خلف الصالح، موعود، از مشهورترين القابى هستند كه در كتاب هاى حديث و دعا و كتب تاريخى در مورد امام زمان(عليه السلام)تصريح شده اند.
(فضيلت پدر)
حضرت ابو محمد امام حسن عسكرى(عليه السلام) كه در طى دو دهه عمر شريف خويش، جز مرارت و سختى نديده ودر مبارزه پيدا و پنهان عليه حكومت جابرانه عبّاسيان، همواره گرفتار حبس و مراقبت شديد آنان بوده است.
در بيست و سوّمين سال عمر با بركت خود، با مشاهده ولادت اولين و آخرين فرزند خويش، شادمان از انجام وعده قطعى خداوند، خطاب به اصحاب فرمود:
«ستم گران پنداشتند كه مى توانند مرا بكشند، تا اين نسل منقطع گردد! آنان قدرت خدا را چگونه يافتند( [7] ).
با ولادت حضرت مهدى(عليه السلام) يكى از حسّاس ترين و پرتحرّك ترين بخش هاى امامت حضرت امام حسن عسكرى(عليه السلام) آغاز شد، آن بزرگوار على رغم همه فشارهاى حكومت و مراقبت هاى مأموران، با زيركانه ترين اسلوب ها و بهره گيرى از امين ترين اصحاب خويش به شكل هاى مختلف كوشيد تا همه شيعيان ومواليان اهل بيت(عليهم السلام)رااز ولادت قائم آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) با خبر سازد و به مناسبت هاى گوناگون آنان را با چهره امام پس از خويش آشنا گرداند( [8] ).
(كرامت مادر)
بزرگ زاده اى از نسل دو تن از بزرگ ترين شخصيت هاى اجتماعى ـ مذهبى روميان، مليكه، دختر «يشوعا» فرزند قيصر روم، كه مادرش نيز از فرزندان حضرت شمعون، وصى حضرت عيسى مسيح(عليه السلام) بود، افتخار مادرى حضرت مهدى(عليه السلام)را يافت.
او به دنبال ماجرايى شگفت كه باعث به هم خوردن مراسم ازدواجش با يكى از بزرگ زادگان قيصر شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را در خواب ديد و به پذيرش اسلام افتخار يافت و در جريان يكى از جنگ ها خود را در زمره اسير شدگان رومى به مركز حكومت عباسيان (بغداد) رسانيد ودر آنجا به امر «امام هادى(عليه السلام)» توسط «بشربن سليمان» خريدارى شد و در خانه آن امام بزرگوار به همسرى امام حسن عسكرى(عليه السلام) در آمد.
او را به نام هاى «نرجس»، «سوسن»، «ريحانه» و «صقيل» ذكر كرده اند( [9] ). عفّت، ايمان، طهارت، نيكويى اخلاق و رفتار او به اندازه اى بود كه «حكيمه خاتون» كه خود فرزند امام و خواهر امام و عمّه امام بود در تكريم و بزرگ داشت او مى كوشيد و حضرت امام هادى(عليه السلام) همواره از او به نيكى ياد مى فرمود.
پيش از اين ها نيز اميرالمؤمنين(عليه السلام)و امام صادق(عليه السلام) و امام محمد تقى(عليه السلام)، از او با عنوان هاى خِيَرَةُ الأِماء (برگزيده از كنيزان) و سيّدة الأِماء (سرور كنيزان) ياد نموده بودند.
در مدّت حمل، هيچ اثرى بر مادر امام زمان(عليه السلام)پديدار نبود و فقط در آخرين شب بود كه امام حسن عسكرى(عليه السلام) از حضرت حكيمه درخواست كردند كه:
«اى عمّه! افطار امشب را پيش ما قرار بده; زيرا خداى عزّوجلّ امشب تو را به ولادت ولىّ و حجّت خويش شادمان خواهد ساخت»( [10] ).
(آغاز امامت)
زمانى كه يازدهمين پيشواى معصوم اسلاميان به زهر جفاى معتمد، خليفه ستمگر عبّاسيان، در سّن بيست و هشت سالگى به شهادت رسيد، حضرت مهدى(عليه السلام) كودكى پنج ساله بود( [11] ).
آغاز امامت حضرت مهدى(عليه السلام) در خردسالى، با توجّه به اعجاز الهى و قدرت خدادادى اعجاب بر انگيزى كه در وجود هر امام معصوم به وديعت نهاده شده، امرى شگفت و قابل ترديد نيست.
به ويژه كه در تاريخ نمونه هايى بارز از اين قبيل تكرار شده و مورد قبول و تصديق همه گان است. آن چنان كه قرآن كريم درباره حضرت يحيى(عليه السلام)مى فرمايد:
(وَ اتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً)( [12] );
«ما در كودكى او را به نبوّت و حاكميّت رسانديم».
و درباره حضرت عيسى(عليه السلام)حكايت سخن گفتن او را در گهواره نقل مى فرمايد:
(قالَ اِنّى عَبْدُاللّهِ آتانِىَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنى نَبِيّاً)( [13] );
«گفت: من بنده خدا هستم و او به من كتاب عنايت كرده و مرا پيامبر قرار داده است.»
( غيبت صغرى)
همان دلايلى كه باعث شد ولادت امام زمان(عليه السلام)از دشمنان و مخالفان مخفى بماند، سبب غيبت او نيز گشت.
امام زمان(عليه السلام) را در روايات به حضرت موسى(عليه السلام) تشبيه كرده اند( [14] ) كه فرعونيان به انگيزه از بين بردن او همه زنان حامله و همه شيرخوارگان آن دوران را مورد هجوم قرار دادند و همه پسران نوزاد را از دم تيغ گذراندند.
عبّاسيان براى حفظ پايه هاى حكومت غاصبانه خويش و جلوگيرى از پديد آمدن آخرين وصى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) كه از بين برنده همه ستمگران و جبّاران معرفى شده بود، براى هر جنايتى آمادگى داشتند.
در سال 260 كه حضرت مهدى(عليه السلام) از حجره بيرون آمد وعموى خود «جعفر كذّاب»را به كنار زد و بر جنازه پدر بزرگوارش نماز خواند( [15] ) و با اين عمل آغاز امامت خويش را اعلام فرمود، عوامل حكومت عبّاسى به فكر دسيسه افتادند و به شهادت او كمر بستند.
خداوند متعال آخرين حجّت خويش را با قدرت مطلقه خود از همان آغاز امامت، در پس پرده غيبت قرار داد تا او را از توطئه هاى دشمنان در امان بدارد و از كشته شدن او جلوگيرى به عمل آورد.
(يُريدونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأفْواهِهِمْ وَاللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِروُنَ)( [16] )
«مى خواهند نور خدا را با دهان هاى شان خاموش كنند; در حالى كه خداوند نور خويش را كامل خواهد ساخت، اگر چه براى كافران ناخوشايند باشد.»
(داستان ساختگى سرداب)
در سامرا، در جوار بارگاه مقدس امام هادى و امام حسن عسكرى(عليه السلام)سردابى هست كه به عنوان محل برگزارى نماز توسط سه امام بزرگوار ما حضرت امام هادى و امام حسن عسكرى و امام زمان(عليهم السلام) مورد احترام است. اما متأسّفانه برخى نويسندگان و تاريخ نگاران اهل سنّت داستانى ساختگى را مبنى بر غايب شدن امام زمان(عليه السلام) در سرداب در نوشته هاى خويش آورده و با متّهم ساختن شيعيان به انتظار خروج امام زمان(عليه السلام) از سرداب، آن را مسخره كرده و شيعه را مورد انتقاد قرار داده اند( [17] ).
در پاسخ به اين بى احترامى ها، دانشمندان شيعه هم با تحقيق و استدلال، نحوه تلقى آنان را انكار كرده اند. در اين جا به جواب مرحوم علامه امينى اكتفا مى كنيم كه در «الغدير» فرمود:
«...و تهمت سرداب، تهمتى زشت تر است، ...شيعه اصلاً اعتقاد ندارد كه امام(عليه السلام) در سرداب غيبت كرده است. و نه آن ها بوده اند كه او را غايب گردانيده اند و نه آن امام معصوم(عليه السلام)از سرداب ظهور خواهد كرد بلكه اعتقاد شيعه به مدد روايات بر آن است كه او از مكه معظمه و برابر كعبه ظهور خواهد كرد و هيچ كس به سرداب قايل نيست ...و اى كاش سازندگان قصّه سرداب در اين دروغ فاحش همگى بر يك رأى مى بودند تانشانه هاى ساختگى بودن آن رسواى شان نمى ساخت، و چنين نبود كه يكى از آن ها سرداب را در حلّه و ديگرى در بغداد و آن ديگر در سامرا بداند و كسى هم از آن اظهار بى اطّلاعى كند( [18] ).
(نائبان خاص)
غيبت صغرى تا سال 329 هجرى طول كشيد( [19] ). و در مدت 69 سال، اگر چه حضرت مهدى(عليه السلام) از ديد كليّه دشمنان مخفى بودند، لكن تعداد چهار نفر از ياران و اصحاب خالص او، با او در ارتباط هميشگى بودند و سؤالات و مشكلات مردم را به حضور حضرت عرضه داشته و پاسخ آن بزرگوار را به مردم مى رساندند.
عثمان بن سعيد عمروى: از يازده سالگى در خدمت امام هادى(عليه السلام) به سر مى برد و بعدها با تظاهر به روغن فروشى در اوج خفقان حكومت متوكّل و ساير حاكمان جور عبّاسى بيش ترين نقش را در انتقال معارف به شيعيان بر عهده گرفت. او كه از وكلا و نوّاب دو امام پيشين بود، به عنوان اوّلين نايب خاصّ حضرت مهدى(عليه السلام)معرفى شد. او در سال 300 هجرى در گذشت و در بغداد مدفون شد( [20] ).
محمّد بن عثمان عمروى: پس از فوت پدر، افتخار نيابت خاص از امام زمان(عليه السلام)را يافت. او كه چندين كتاب در فقه و حديث نگاشته است، چندين بار مورد تأييد خاص قرار گرفت و حضرت مهدى(عليه السلام) درباره اش فرمود:
«اِنَّهُ ثِقَتى وَ كِتابُهُ كِتابى»( [21] )
«او مورد اطمينان من است و نوشته او نوشته من است.»
او در آخر جمادى الاول سال 305 هجرى درگذشت.
حسين بن روح نوبختى: محمّد بن عثمان، چندى قبل از فوت خويش، به امر امام(عليه السلام) او را به سفارت و نيابت معرفى نمود. او از بزرگان اهل علم و مشهور به فضيلت و تقوا بود.
مناظراتى كه از او نقل شده است دلالت بر قدرت روحى و كثرت دانش او دارد. او چنان با اراده و با استقامت بود كه يكى از دانشمندان معاصرش درباره اش گفت:
«اگر دشمنان، او را ريز ريز كنند او امام زمان(عليه السلام) را به آنان نشان نخواهد داد»( [22] ).
او بيست و يك سال در مقام نيابت خاص باقى ماند و در سال 326 هجرى درگذشت و در «بغداد» مدفون گشت( [23] ).
على بن محمّد سيمرى: در عظمت مقام او كافى است كه با وجود شخصيّت هاى عظيم علم و تقوا و مؤلّفين گران قدرى هم چون «محمّد بن يعقوب كلينى» صاحب «كافى»، تنها او افتخار نيابت خاص امام زمان(عليه السلام) را پيدا كرد.
شش روز قبل از وفات او امام زمان(عليه السلام) در نامه اى از مرگش خبر داده و شروع غيبت كبرى را به اطلاع مسلمانان رساند( [24] ).
او در نيمه شعبان سال 329 به جوار رحمت حق انتقال يافت( [25] ).
(غيبت كبرى)
دوران 69 ساله غيبت صغرى به عنوان مقدمه اى براى غيبت كبرى، و فصلى كوتاه براى آماده سازى مردم جهت تحمل غيبتى طولانى به شمار مى رود.
اين غيبت كه تاكنون حدود يازده قرن شده، از چند جهت با غيبت صغرى اختلاف دارد:
1 ـ زمانش بسيار طولانى تر از آن است.
2 ـ كسى به عنوان نيابت خاصّه با امام زمان(عليه السلام) ارتباط ندارد.
3 ـ فقيهان جامع الشّرايط ـ كه ويژگى هاى آنان در كلام امام صادق و امام عسكرى و امام زمان(عليهم السلام) آمده است( [26] ) ـ به عنوان واليان و نايبان عام امام زمان(عليه السلام)عهده دار حكومت اسلامى در عصر غيبت بوده و مسئوليّت دفاع از اسلام و مسلمين و اجراى احكام و حدود الهى و رهبرى كليّه امور اجتماعى و اقتصادى مسلمين بر عهده آنان گذاشته شده است; «ولايت فقيه».
4 ـ پايان يافتن آن به آماده شدن مردم و فراهم گشتن شرايط براى حكومت واحد جهانى بستگى دارد.
5 ـ مدّت آن را هيچ كس جز خداى متعال نمى داند و مقدار زمان آن در هيچ حديثى ذكر نشده و تعيين كنندگان وقت ظهور ـ كه تعيين كنندگان مدّت غيبت نيز محسوب مى شوند ـ
دروغگو و افترا زننده شمرده شده اند( [27] ).
(برخى حكمت هاى غيبت)
اين كه به حقيقت چرا امام زمان(عليه السلام) در پس پرده غيبت پنهان گشته، به اراده حكيمانه خداوند بستگى دارد و از اسرار پيچيده نظام هستى به شمار مى رود( [28] ).
با اين همه آن چه در برخى احاديث به عنوان حكمت هاى غيبت ذكر شده است، مى تواند با اشاره به برخى عوامل مؤثر در غيبت، موجب تذّكر و عبرت آموزى و چاره انديشى بندگان خدا باشد:
1 ـ سنّت الهى:
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
سنّت هايى كه در مورد غيبت هاى پيامبران(عليهم السلام)اتفاق افتاد همگى به طور تمام و كمال در مورد قائم ما اهل بيت، به وقوع خواهد پيوست( [29] ).
2 ـ حفظ جان امام و خوف از كشته شدن او; كه در حقيقت به معنى از بين رفتن پيام او و نافرجام ماندن مأموريت هاى او در حاكميّت بخشيدن به اسلام و قرآن است:
امام صادق(عليه السلام) در پاسخ سؤالى درباره وجه غيبت مى فرمايد:
«از كشته شدن خويش مى ترسد»( [30] ).
3 ـ آمادگى جهانى براى پذيرش حكومت اسلام و محو سلطه مستكبرين:
امام زمان(عليه السلام) فرمود:
«من در زمان ظهورم، در حالى قيام مى كنم كه بيعت و پيمان هيچ طاغوتى بر گردنم نيست»( [31] ).
4 ـ آزمايش مردم:
پيامبر فرمود:
«در غيبت مهدى(عليه السلام) كسى بر اعتقاد به امامت او ثابت قدم نمى ماند مگر كسى كه خداوند قلبش را به ايمان آزموده باشد»( [32] ).
5 ـ گناهان مردم و عدم آمادگى مردم:
«امام زمان(عليه السلام) خود را به خورشيدى تشبيه مى فرمايد كه ابرها آن را پوشيده باشند»( [33] ).
وقتى خاصيت وجود امام زمان چون خورشيد نور افشانى و اعطاى فيض است، ابرهاى پوشاننده جز گناهان و قدر ناشناسى مردم چه مى تواند باشد؟
(ويژگى هاى غيبت)
اين كه غيبت امام زمان(عليه السلام) چگونه است و چه خصوصياتى دارد، در برخى از احاديث معصومين(عليهم السلام) مورد بحث قرار گرفته، لكن هرگز نمى توان از مجموعه اين احاديث به تصويرى روشن و قطعى از چگونگى غيبت آن بزرگوار دست يافت. از اين رو آن چه در پى مى آيد تنها بيان گر برخى از اين ويژگى ها است:
1 ـ همانند خورشيد است، آن زمان كه ابرها آن را پوشانيده باشند.
«كَما يَنْتَفِعوُنَ بِالشَّمْسِ اِذا سَتَرها سَحاب»( [34] ).
2 ـ مردم او را مى بينند ولى نمى شناسند.
«يَجْعَلُ اللهَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْخَلْقِ حِجاباً يَرَوْنَهُ وَ لا يَعْرِفوُنَهُ»( [35] ).
3 ـ هر سال در مراسم حج شركت مى كند و در عرفات مى ايستد و به دعاى مؤمنين آمين مى گويد.
«وَ اِنَّهُ لَيَحْضَرُ الْمَوسِمَ فى كُلِّ سَنَة وَ يَقِفُ بِعَرَفَةَ فَيُؤَّمَنُ عَلى دُعاءِ الْمُؤْمِنْ»( [36] ).
4 ـ اگر چه شخص او از ديدگان مردم غايب مى گردد لكن ياد او از دل هايشان نمى رود.
«اِنْ غابَ عَنِ النّاسِ شَخْصُهُ فى حالِ هُدْنَة لَمْ يَغِبْ عَنْهُمْ مَثْبُوتُ عِلْمَهِ»( [37] ).
5 ـ بسيارى از شيفتگان و دل دادگان، توفيق ديدار و شناخت او را يافته اند( [38] ).
6 ـ مكان مشخّصى ندارد و بيش تر در صحراها و اطراف شهرهاى نامشخص زندگى ميكند.
7 ـ او به دور از مساكن ستم گران و به طور ناشناخته همچون ساير انسان ها، در مسكنى خاص به سر مى بَرَد و همانند مردم به غذا و پوشاك و استراحت نيازمند است و همسر و فرزند نيز دارد.
8 ـ در مجالس مردم شركت مى كند و بر فرش هاى آنان قدم مى گذارد و در كوچه و بازارهاى شان راه مى رود.
9 ـ گاهى حكمت الهى اقتضا مى كند كه امام زمان(عليه السلام) در مكانى حاضر باشد، ولى ديده نشود. امام رضا(عليه السلام) فرمود:
«لا يُرى جِسْمُهُ»( [39] ).
و امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«يَغيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ»( [40] ).
و گاهى حكمت بر آن است كه ديده شود لكن شناخته نشود.
محمد بن عثمان عمروى(رحمه الله) گويد:
«يَرَىَ النّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لا يَعْرِفوُنَهُ»( [41] ).
(ويژگيها و امتيازات اخلاقى)
امام زمان(عليه السلام) از آن رو كه وارث همه پيامبران عظيم الشّأن و اولياى گران قدر الهى است، مجموعه اى كامل از صفات كمال و جمال را دارا است. او تجلّى بخش اخلاق عظيم پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و خصوصيات شگفت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و مكارم و فضايل والاى فاطمه زهرا(عليها السلام) و فرزندان معصوم او است. اشاره به برخى از اين ويژگى ها مى توانند مقدمه اى آگاهى بخش براى تبعيّت از او و همسويى با او باشد.
1 ـ دانش گسترده:
اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره او فرمودند:
«هو اكثركم علماً»
«او دانشمندترين شمااست»( [42] ).
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«دانايى به كتاب خداى عزّوجل و سنّت پيامبر او در قلب مهدى ما مى رويد همچنانكه گياهان به بهترين شكل از زمين مى رويند. پس هر كس او را ديد بگويد: سلام بر شما اى اهل بيت رحمت و نبوّت و اى گنجينه علم و جاى گاه رسالت»( [43] ).
2 ـ زهد و بى اعتنايى به دنيا:
امام رضا(عليه السلام) درباره او فرمود:
«وَ ما لِباسُ الْقائِمَ اِلاَّ الْغَليظُ، وَ ما طَعامُهُ اِلاَّ الْجَشَبُ»
«لباس قائم(عليه السلام) ما چيزى نيست جز پوشاكى خشن و غذاى او چيزى نيست جز طعامى خشك»( [44] ).
3 ـ عدالت گسترى در بين مردم:
امام باقر(عليه السلام) درباره حضرت مهدى(عليه السلام) فرمود:
«يَعْدِلُ فى خَلْقِ الرَّحْمنِ، اَلْبِرِّ مِنْهُمْ وَالْفاجِرِ»
«او در بين مردم به عدالت رفتار مى كند چه نيكوكار باشند و چه بدكار»( [45] ).
4 ـ عمل به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم):
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«او از من است، اسمش همانند اسم من است. خداوند مرا و آيين مرا به وسيله او حفظ مى كند. و او به سنت و روش من عمل مى كند»( [46] ).
5 ـ جود و بخشش:
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«مردى به نزد او مى آيد و مى گويد: اى مهدى چيزى به من ببخش، عطايى بفرما. پس حضرت مهدى(عليه السلام)آن مقدار از مال را كه او بتواند حمل كند در دامنش مى ريزد»( [47] ).
6 ـ دعا و عبادت:
نمازهاى خاص و دعاهاى فراوانى كه از ناحيه مقدّسه امام زمان(عليه السلام)رسيده است، همگى دلالت بر مداومت آن بزرگوار بر دعاها و عباداتى دارند كه به يقين بالاترين نشانه بندگى و قوى ترين عامل در تقرّب به سوى خدا به شمار مى آيند.
اگر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) براى آمادگى يافتن جهت دريافت مسئوليت بزرگ رسالت، مأمور به اقامه نماز شب به صورت واجب مى شود، به اين معنا است كه كثرت بندگى و شدت اهتمام به نماز و دعا و عبادت، لازمه پذيرش مسئوليت هاى بزرگ است و از همين رو، قبول مسئوليت حاكميت بخشيدن به توحيد و عدالت در سراسر دنيا توسط امام زمان(عليه السلام)جز در سايه عبادت هاى هميشگى و دعاهاى پيوسته آن بزرگوار ميسّر نيست.
7 ـ شجاعت و صلابت:
رويارويى با همه مشركان و مستكبران و به زانو درآوردن همه قدرت هاى طاغوتى دنيا، دلاورى بى نظير و استوارى بى بديل مى طلبد. كسى كه همچون امام حسين(عليه السلام) مرد ميدان رزم باشد و همانند امام على(عليه السلام)زرهش پشت نداشته باشد و همچون رسول الله در گرماگرم پيكارها رزمش مايه دل گرمى رزم آوران و حضور قاطعانه اش پشتوانه كفر ستيزان باشد.
8 ـ صبر و شكيبايى:
استقامت و صبر هر انسان را بايد با بررسى ميزان بلاها و مقدار مشكلات وارده بر او، برآورد كرد. صبورترين و بردبارترين انسان هاى تاريخ چند سال در برابر سختى ها دوام آورده و چه اندازه بلاها و غم ها را تحمل كرده اند؟
به يقين محنت ها و بلاها و مصيبت هاى امام زمان(عليه السلام) در طول اين همه قرن، هرگز قابل مقايسه با هيچ انسان ديگرى نيست; زيرا نه تنها كثرت بلاها و طول زمان ابتلائات است كه صبر و استقامتى والا مى طلبد; بلكه نوع مسئوليت انسان هم در تعيين ميزان استقامت و شكيبايى، تأثيرگذار است و حضرت مهدى(عليه السلام) امام زمان و حجت عالميان و ولى همه مؤمنان و پدر و سرپرست همه شيعيان است.
(طول عمر)
از ميلاد امام زمان(عليه السلام) (255 هـ.) تاكنون، 1363 سال مى گذرد. اين عمر طولانى ممكن است دهها، صدها بلكه هزارها سال ديگر ادامه يابد. با اين همه هرگز جاى شگفتى نيست; زيرا:
يكم: خداى بزرگى كه انسان را از هيچ آفريده و ايجاد و بقاى هر چيزى تنها به اراده او بستگى دارد.
(اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونَ)( [48] ).
«توانايى دارد كه حيات يكى از آفريده هاى خويش را بنا به حكمت هايى، چندين هزار سال طولانى گرداند.»
در قرآن كريم درباره حضرت يونس آمده است كه اگر توبه نمى كرد خداوند او را تا روز قيام در شكم نهنگ زنده نگه مى داشت( [49] ).
دوم: كتاب هاى تاريخ سرشار از داستان انسان هاى كهن سالى است كه صدها سال بدون هيچ گونه مريضى و ناراحتى عمر كرده اند. در تورات آمده است كه «ذوالقرنين» سه هزار سال عمر كرد( [50] ). قرآن كريم نيز آن جا كه از نوح پيامبر(عليه السلام)سخن مى گويد عمر او را نهصد و پنجاه سال تا پيش از طوفان، ذكر مى فرمايد( [51] ).
سوم: از نظر منطقى در ارتقاى تدريجى عمر يك موجود نمى توان حد خاصى را معين كرد و بالاتر از آن را ناممكن شمرد. پس اگر عمر يك انسان مثلاً ممكن است صد، صد و پنجاه و دويست باشد بالاتر از اين هم ممكن است و اين سلسله تدريجى اگر به چند هزار سال هم برسد باز هم نمى توان گفت ناممكن است.
چهارم: علم ثابت كرده است كه اگر مواد لازم اندامهاى بدن به مقدار متناسب به آنها برسد و همواره از مريضى ها و نارسايى هاى هر يك از آنها پيشگيرى شود، عمر موجودات زنده بطور شگفت انگيزى قابل ازدياد است. به اين ترتيب هيچ بُعدى ندارد كه امام زمان(عليه السلام) با توجه به آگاهى هاى خداداده و دانش بى انتهاى خود دهها برابر عمر طبيعى ساير انسانها عمر داشته باشد.
(انتظار)
عاقبت، روزگار پرمرارت غيبت امام زمان(عليه السلام)به سر خواهد آمد و دوران پر شكوه ظهور و غلبه اسلام و توحيد، فرا خواهد رسيد.
با چنين ديدگاهى هر كس كه به امام زمان(عليه السلام)اعتقاد دارد و پيمان ولايت و طاعت او را بر عهده گرفته است هميشه چشم انتظار خواهد بود و هرگز از حركت و تلاش براى آماده سازى خويش و جامعه اش دست برنخواهد داشت.
در احاديث شريفه انتظار كشيدن براى مهدى موعود(عليه السلام) همپايه جهاد در راه خدا، بلكه جهاد و شهادت در پيشگاه رسولخدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شمرده شده است( [52] )، كه اولاً نشانگر اهميت بسيار زياد انتظار در عصر غيبت، و ثانياً بيانگر سختى هاى راه انتظار و لزوم مقاومت و سخت كوشى در اين مسير است.
انتظار هرگز به معنى يكجا نشستن و بى تفاوت ماندن و چشم به آينده دوختن نيست. بلكه به پاخاستن و به انحرافات و كژى ها اعتراض نمودن و براى آينده اى روشن و اسلامى، زمينه سازى كردن است.
(صفات منتظران)
* شناخت امام و اعتقاد به امامت:
تا امام زمان(عليه السلام)شناخته نشود و امامت او مورد اعتقاد قرار نگرفته باشد چگونه مى تواند انتظار شكل بگيرد؟! و چنين شناخت و اعتقادى اساسى ترين ويژگى منتظران به شمار مى آيد از آن رو كه خود از اركان مهم انتظار و مقدمه آن محسوب مى شود. چنانكه در كلام امام سجّاد آمده است:
«أنَّ أهْلَ زَمانِ غَيْبَتِه، اَلْقائِلوُنَ بِاِمامَتِهِ، اَلْمُنْتَظِروُنَ لِظُهُورِهِ، اَفْضَلُ اَهْلِ كُلِّ زَمانْ»( [53] )
«همانا مردم زمان غيبت حضرت مهدى(عليه السلام) كه به امامت او قائل باشند و در انتظار ظهورش به سر برند برتر از مردم هر زمان ديگرند.»
*پرهيزكارى و خوش اخلاقى:
معيار كرامت و برترى در اسلام چيزى جز پرهيزكارى نيست.
«اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقيكُمْ»( [54] )
چنان كه معيار ارزش ايمان، چيزى جز درجات نيكويى اخلاق نيست.
«اَفْضَلُكُم ايماناً، اَحْسَنُكُم اَخلاقاً»
بنابراين، قابل تصور نيست كه فضيلت و كرامت انتظار، براى كسانى، خارج از محدوده تقوا و خوش اخلاقى حاصل آيد.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«مَنْ سَرَّ اَنْ يَكوُنَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلَ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنَ الاْخْلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظَرِ»( [55] )
«هر كس دوست بدارد از اصحاب و ياوران قائم(عليه السلام)باشد، بايد انتظار بكشد و بر اساس پرهيزكارى و نيكويى اخلاق رفتار نمايد; در حالى كه چشم انتظار ظهور است.»
* فرمان پذيرى:
كسى كه چشم انتظار امام معصوم خويش است، با اعتقاد به رهبرى همه جانبه او، اطاعتش را واجب مى شمارد و با فرمانبرى از او در دوره غيبت، خود را براى اطاعت بى چون و چرا از او در هنگام ظهور آماده مى سازد.
امام صادق(عليه السلام)فرمود:
«طُوبى لِشَيَعْةِ قائِمَنا الْمُنْتَظِرينَ لِظُهورِهِ فى غَيْبَتِهِ، وَ الْمُطيعينَ لَهُ فى ظُهُورِه»( [56] )
«خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبتش در انتظار او به سر مى برند و در دوران ظهورش مطيع او هستند.»
* دوستى با دوستان حضرت مهدى(عليه السلام) و دشمنى با دشمنان او:
يكى از قابل اعتمادترين معيارهاى دوستى براى هر انسان بررسى دوستى ها و دشمنى هاى او است.
دوستِ دشمن و دشمنِ دوست را هرگز نمى توان دوست ناميد; چنان كه دوستِ دوست و دشمنِ دشمن را نمى توان دشمن حساب كرد. طبيعى است كه هر انسانى دوست دار دوستان محبوب خود و دشمن دشمنان او است. منتظران امام زمان(عليه السلام) كه انتظارشان تجلّى محبّت و علاقه و احترام آنان به او است به يقين دوستان امام زمان(عليه السلام) را دوست مى دارند و با دشمنانش دشمن هستند.
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«طُوبى لِمَنْ اَدْرَكَ قائِمَ اَهْلَ بَيْتى وَ هُوَ يَاْتَمُّ بِهِ فى غَيْبَتِهِ قَبْلَ قِيامِهِ وَلْيَتَوَلّى اَوْلِيائَهُ وَ يُعادَىَ اَعْدائَه»( [57] )
«خوشا به حال آنان كه قائم خاندان مرا درك كرده و در زمان غيبت و قبل از قيامش به او تأسّى مى جويند. دوستانش را دوست مى دارند و با دشمنانش دشمن هستند.»
(علامات پيش از ظهور)
خداى تبارك و تعالى به خاطر اهميّت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) و نيز به خاطر جلوگيرى از اشتباهات و سوء استفاده ها، علامت هايى را به عنوان نشانه هاى پيش از ظهور مقرّر فرموده است. علامات ظهور را در يك دسته بندى مى توان دو قسمت كرد: علايم قطعى ، علايم غير قطعى.
علامت هاى قطعى نشانه هايى هستند كه در روايات قطعى و متواتر وارد شده و نسبت به ظهور آن ها نيز تأكيد شده است. مانند: خروج سفيانى و قتل نفس زكيّه( [58] ).
علامت هاى غير قطعى نشانه هايى هستند كه يا روايات قطعى در مورد آن ها نداريم و يا توسط معصوم(عليه السلام) به حتمى بودن آن ها اشاره اى نشده است; مثل پنج بار خسوف ماه و پانزده بار كسوف خورشيد.( [59] )
اين علامت ها را در دسته بندى ديگرى مى توان سه قسمت دانست:
علايم غير طبيعى در عالم تكوين، علايمى در رفتار اجتماعى و آداب انسان ها، پديده هاى طبيعى ـ مثل خسوف و كسوف متوالى در رمضان، مانند شعله كشيدن آتشى عظيم در شرق آسمان و طلوع خروشيد از مغرب ـ و يا مانند كثرت فحشا و زياد شدن مدّعيان پيامبرى و كشته شدن پنج هفتم انسان ها در جنگ.
آن چه در بررسى علامات ظهور مهم و قابل تأمّل مى باشد اين است كه، عدم پيدايش هيچ يك از آن ها موجب يقين به تأخير ظهور نمى تواند باشد; زيرا «خداوند امر فرج را تنها در يك شب به سامان مى رساند»( [60] ) و لازمه چنين امرى انتظارى دايم است، به گونه اى كه آمادگى براى ظهور، هر روز تجديد گردد.
(ظهور)
* نداى، آسمانى فرا رسيدن ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) را به همه انسان ها اعلام خواهد كرد.
* حضرت مهدى(عليه السلام) از كنار خانه كعبه در مسجدالحرام قيام جهانى خويش را آغاز خواهد نمود.
* سيصد و سيزده نفر از بهترين ياران و منتظران براى بيعت با امام زمان(عليه السلام)در كنار كعبه گرد مى آيند.
* حضرت عيسى مسيح(عليه السلام) از آسمان نزول خواهد كرد و در نماز خويش به امام زمان(عليه السلام)اقتدا خواهد كرد.
* ياوران حضرت مهدى(عليه السلام) از گوشه و كنار دنيا به سوى مكّه سرازير گشته و به فرمان دهى آن بزرگوار به سوى عراق حركت خواهند كرد.
* لشكر سفيانى در منطقه اى به نام «بيداء» به زمين فرو خواهد رفت و سپاه پيروزمند اسلام همه دنيا را فتح خواهد كرد.
* آن حضرت كوفه را محل استقرار و پايتخت حكومت خود قرار خواهد داد.
(دوران پس از ظهور)
دوران شكوهمند پس از ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) از ديدگاه هاى گوناگون در ضمن احاديث و روايات معصومين(عليهم السلام) به تصوير كشيده شده است:
1 ـ حاكميّت اسلام در سراسر گيتى:
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«وقتى قائم قيام كند، هيچ سرزمينى نمى ماند مگر اينكه نداى شهادت به يگانگى خدا و نبوّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در آن به گوش برسد»( [61] ).
2 ـ اقامه كامل حدود الهى:
امام كاظم(عليه السلام) در تفسير آيه 17 سوره حديد فرمود:
«اين كه خداوند زمين را بعد از مرگش زنده مى كند، مراد اين نيست كه زمين را با باران زنده مى كند، بلكه خداوند مردانى را برمى انگيزد كه زمين را با احياى عدالت و اقامه حدود الهى زنده سازند»( [62] ).
3 ـ احياى معارف قرآنى:
حضرت امام على(عليه السلام) در ذكر دست آوردهاى قيام حضرت مهدى(عليه السلام) مى فرمايند:
«آن زمان كه مردم قرآن را طبق هواهاى خويش توجيه كرده باشند او رأى و فكر آنان را به سمت قرآن سوق مى دهد و آن را در خدمت حقايق قرآنى قرار مى دهد... پس به شما نشان خواهد داد كه چگونه كتاب و سنّت فراموش شده و مفاهيم زنده آن را احيا خواهد كرد»( [63] ).
4 ـ نابودى ستم و برقرارى عدالت:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«مهدى از فرزندان من است. او را غيبتى هست. هنگاميكه ظهور كند، زمين را از عدل و داد آكنده سازد; همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد»( [64] ).
5 ـ تجديد اسلام:
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«آنچه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) انجام داد او نيز انجام مى دهد، بنيان هاى پيشين را درهم مى شكند، چنان كه رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم)امر جاهليّت را در هم شكست. و او اسلام را دوباره از سر مى گيرد.»( [65] )
6 ـ كمال دانش در بين مردم:
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«علم بيست و هفت حرف است. همه معارفى كه پيامبران(عليهم السلام)آورده اند، فقط دو حرف است. وقتى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف ديگر علم را ابراز كند و آن را در بين مردم گسترش دهد»( [66] ).
7 ـ رشد عقلى:
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«وقتى قائم ما قيام كند، خداوند دست بر سر بندگان نهد و عقول آنان را جمع كند و سامان بخشد و فكر و انديشه آنان را كامل گرداند»( [67] ).
8 ـ امنيت و آسايش:
از صحف ادريس(عليه السلام) نقل شده كه:
«در زمان خروج قائم آل محمد(عليه السلام)به زمين امنيّت بخشيده مى شود، ضرر رسانيدن به هم و ترس از يكديگر از بين مى رود»( [68] ).
و اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود:
«در آن زمان زنى بين عراق تا شام پياده مى رود; در حالى كه هيچ كس و هيچ چيز او را نمى ترساند»( [69] ).
9 ـ يگانگى و محبّت در بين مردم:
اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود:
«لَوْقَدْ قامَ قائِمَنا...لَذَهَبَتِ الشَّحْناءَ مِنْ قُلُوبِ الْعِبادْ»( [70] )
«اگر قائم ما قيام كند،...كينه و ستيزه و جدل از دل هاى بندگان برود.»
10 ـ تطهير زمين از گناه:
امام صادق(عليه السلام) در بيان حال مردم پس از ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) فرمود:
«وَ لا يَعْصُونَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فى اَرْضِهْ»( [71] )
«مردم در زمين به نافرمانى خدا نمى پردازند.»
(سخن آخر)
شناخت امام زمان(عليه السلام) شناختى تعهد آفرين و مسئوليت آور است.
تمسك به ريسمان ولايت، رعايت تقوا و پرهيز از مخالفت امام زمان(عليه السلام)، مبازره و تلاش براى زمينه سازى ظهور، استقامت در طريق محبت و يارى رسانى به امام(عليه السلام)، دعاى هميشگى براى نزديك شدن ظهور و عملى شدن اهداف مقدس آن بزرگوار، وظايف و مسئوليت هايى هستند كه يك شيعه منتظر هرگز در انجام آن ها كوتاهى نمى كند.
ممكن نيست كسى امام زمان(عليه السلام) را بشناسد و با اهداف و آرمان هاى او آشنا باشد، با اين همه، آرام بنشيند و در برابر آن چه كه امام زمان(عليه السلام) ـ بلكه بالاتر از او خداى امام زمان(عليه السلام)ـ از او مى خواهد بى تفاوت بماند.
(خاتمه كلام)
از ناحيه مقدسه امام زمان(عليه السلام) علاوه بر توقيعات شريفه اى كه در زمان غيبت صغرى نگاشته شده و متضمّن پاسخ گويى آن بزرگوار به سئوالات عديده شيعيان و مواليان است، دعاها و زيارات خاصه اى نيز نقل شده است كه مداومت بر آن ها داراى اثراتى فراوان در ارتقاى معنوى و برآورده شدن حاجات مؤمنين است.
اينك در پايان اين دفتر به ذكر يكى از اين دعاها كه مشهور به استغاثه به حضرت مهدى(عليه السلام)است ، مى پردازيم.
مرحوم «سيد على خان» در كتاب «كلم الطيّب» فرموده است: اين استغاثه اى است به حضرت صاحب الزمان(عليه السلام)، هر جا كه باشى دو ركعت نماز به حمد و هر سوره اى كه خواهى بگذار، سپس رو به قبله زير آسمان بايست و بگو:
سَلامُ اللّهِ الْكامِلُ التّامُّ الشّامِلُ الْعامُّ وَ صَلَواتُهُ الدّائِمَةُ وَ بَرَكاتُهُ الْقائِمَةُ الْتّامَّةُ عَلى حُجَّةِ اللّهِ وَ وَلِيِّهِ فِى اَرضِهِ وَ بِلادِهِ وَ خَليفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَ عِبادِهِ وَ سُلالَةِ الْنُبُّوَّةِ وَ بَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ وَ الْصَّفْوَةِ صاحِبِ الْزَّمانِ وَ مُظْهِرِ الأيمانِ وَ مُلَقِّنِ اَحْكامِ الْقُرآْنِ وَ مُطَهِّرِ الاَْرْضِ وَ ناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ وَ ابْنِ الأَئِمَّةِ الطّاهِرينَ الْوَصِىِّ بْنِ الأَوْصِياءِ الْمَرْضِيّينَ الهادِى الْمَعْصُومِ ابْنِ الأَئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُعِزَّ الْمُؤْمِنينَ الْمُسْتَضْعَفينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُذِلَّ الْكافِرينَ الْمُتَكَبِّرينَ الْظّالِمينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَولاىَ يا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ سِيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الاَْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومينَ وَ الاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ اَجْمَعينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِص لَكَ فِى الْوَِلايَةِ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلاً وَ فِعْلاً وَ اَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَكَ وَ سَهَّلَ مَخْرَجَكَ وَ قَرَّبَ زَمانَكَ وَ كَثَّرَ اَنْصارَكَ وَ اَْعوانَكَ وَ اَنْجَزَ لَكَ ما وَعَدَكَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقآئِلينَ وَ نُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ الزَّمانِ يَابْنَ رَسُولِ اللّهَ حاجَتى كَذا وَ كَذا (و به جاى كذا و كذا حاجات خود را ذكر كند) فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَيْكَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَكَ عِنْدَاللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَ مَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِاَمْرِهِ وَارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ وَ بِالشَّانِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَاللّهِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ سَلِ اللّهَ تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَ اِجابَةِ دَعْوَتى وَ كَشْفِ كُرْبَتى
و بخواه هر چه خواهى كه برآورده مى شود انشاءاللّه تعالى. مرحوم محدث قمى در كتاب مفاتيخ الجنان مى فرمايد: بهتر آن است كه در ركعت اول نمازِ اين استغاثه، بعد از حمد سوره «انا فتحنا» بخواند و در ركعت دوم سوره «اذا جاء نصر اللّه» بخواند.
كتابهايى كه انتشارات مسجد مقدّس جمكران
منتشر نموده است :
1 ـ در كربلا چه گذشت
2 ـ نجم الثّاقب
3 ـ خزائن الأشعار جوهرى (اشعار)
4 ـ خوشه هاى طلايى (اشعار)
5 ـ در جستجوى قائم (عليه السلام)(كتابنامه)
6 ـ ياد مهدى (عليه السلام)
7 ـ عقد الدّرر
8 ـ كلّيات مفاتيح الجنان
9 ـ منتخب المفاتيح
10 ـ هديه احمديه
11 ـ تاريخچه مسجد مقدّس جمكران (فارسى)
12 ـ تاريخچه مسجد مقدّس جمكران (عربى)
13 ـ تاريخچه مسجد مقدّس جمكران (اردو)
14 ـ تاريخچه مسجد مقدّس جمكران(انگليسى)
15 ـ زيارت ناحيه مقدّسه
16 ـ كرامات المهدى (عليه السلام)
17 ـ در جستجوى نور
18 ـ آخرين خورشيد پيدا
19 ـ فدك ذوالفقار فاطمه (عليها السلام)
20 ـ اعتكاف، تطهير صحيفه اعمال
21 ـ امامت و غيبت از ديدگاه علمِ كلام
22 ـ غيبت، ظهور، امامت
23 ـ اهميّت اذان و اقامه و ...
24 ـ پرچمدار نينوا
25 ـ حضرت مهدى (عليه السلام) فروغ تابان ولايت
26 ـ از زلال ولايت (چهل حديث از امام حسين(عليه السلام))
27 ـ مهدى موعود (عج)
28 ـ خصايص زينبيّه (عليها السلام)
29 ـ حماسه عيد خون
بسمه تبارك و تعالى
واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران آماده پاسخگويى به سؤالات و مشكلات اخلاقى، تربيتى، اجتماعى، فقهى و اعتقادى شما عزيزان مى باشد.
مى توانيد سؤالات خود را به آدرس «قم ـ صندوق پستى 617 ـ واحد تحقيقات فرهنگى مسجد مقدّس جمكران» ارسال نماييد.
شايان توجّه است كه مطالب و نامه هاى عزيزانى كه با اين صندوق پستى مكاتبه مى نمايند، بمنزله اَسرار ايشان بوده، و در حفظ و نگهدارى آنها كاملاً دقت و مراقبت خواهد شد.
مسجد مقدّس جمكران ـ قم
واحد تحقيقات
بسمه تبارك و تعالى
«به مردم بگو: به اين مكان (مسجد مقدّس جمكران) رغبت نمايند و آن را عزيز دارند ... ».
«از فرمايشات حضرت مهدى(عليه السلام) به حسن بن مثله جمكرانى»
قابل توجه عاشقان و شيفتگان حضرت مهدى (عج) و ارادتمندان به ساحت مقدّس آن حضرت:
مسجد مقدّس جمكران در رابطه با اجراى طرح جامع مسجد و تأمين نيازمنديهاى شما عزيزان نمازگزار، آماده هرگونه همكارى و جذب كمكهاى نقدى و غير نقدى شما مى باشد.
كمكهاى نقدى خود را به حساب جارى 313 بانك ملت ـ شعبه مسجد مقدّس جمكران ـ واريز نموده و رسيد آن را به آدرس: قم صندوق پستى 161 مسجد مقدّس جمكران، ارسال نمائيد.
مسجد مقدّس جمكران ـ قم
[1] - «مَن اَرادَ اللهَ بَدأَبِكُم و مَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنكُم و مَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم»، زيارت جامعه كبيره از امام هادى(عليه السلام).
[2] - «مَن احَبَّكُم فَقَد أحَبَّ اللهَ»، همان.
[3] - «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِيتَةً جاهِليَّةً»، بحارالانوار، ج22، ص331، ح317.
[4] - «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَك، فَاِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلَتُ عَنْ دينى»، بحارالانوار، ج53، ص187، ح18.
[5] - بحار الانوار، ج 51، ص 3 و 4 .
[6] - مدرك پيشين، آيه 5 سوره قصص: (اراده كرديم كه بر أؤمستضعفان زمين منّت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.)
[7] - همان، ص 4.
[8] - اسلوب معرفى ولادت و امامت دوازدهمين پيشواى شيعه آن چنان دقيق و همه گير طرح ريزى شده بود كه حتّى مخالفين هم قادر به انكار آن نمى باشند. در كتاب شريف منتخب الاثر، ص 322 ـ 341 نام 65 نفراز مؤلفين و دانشمندان اهل سنّت ذكر شده كه در كتاب هاى خود به آن اعتراف دارند.
[9] - منتخب الاثر، ص 320 .
[10] - همان، ص 323. مادر امام زمان(عليه السلام) در سال 258 در گذشت.
[11] - زندگانى امام حسن عسكرى(عليه السلام)، و ارشاد، ص 383 .
[12] - سوره مريم(19)، آيه 12 .
[13] - سوره مريم(19)، آيه 30 .
[14] - منتخب الاثر، ص 301 .
[15] - ينابع المودة، ص461. كمال الدين، صفحه . در برخى كتب آمده است كه «ابو عيسى بن متوكل» به امر «معتمد عبّاسى» بر امام(عليه السلام) نماز خواند.
[16] - سوره صف(61)، آيه 8.
[17] - برخى از اين مغرضين، سويدى، ابن حجر، ابن تيميه و عبداللّه فصيمى هستند: به حياة الامام المهدى(عليه السلام)قرشى مراجعه شود.
[18] - الغدير، جلد 3، صفحه 309.
[19] - منتخب الاثر، ص358.
[20] - حياة الامام المهدى(عليه السلام)، قرشى، ص121 ـ 123; بحارالانوار، ج51، صفحه 344.
[21] -تنقيح المقال، ج3، ص149.
[22] - مراقد المعارف، ج1، ص25.
[23] - منتخب الاثر، ص393.
[24] - بحارالانوار، ج51، ص361.
[25] - همان، صفحه 360.
[26] - به وسائل الشيعه، كتاب القضاء و ولايت فقيه و كتاب البيع حضرت امام خمينى(رحمه الله) مراجعه شود.
[27] - منتخب الاثر، ص400.
[28] - امام صادق(عليه السلام) فرمود: «وقتى دانستيم كه خداى عزّوجل حكيم است، تصديق مى كنيم كه افعال و اقوال او همگى حكمت است، اگر چه وجه آن براى ما آشكار نباشد». كمال الدين، ج2، ص482
[29] - همان، ص345.
[30] - همان، ص481. «يخاف على نفسه الذبح»
[31] - منتخب الاثر، ص267.
[32] - «غَيْبَةً لا يَثْبُتُ فيها عَلَى الْقَوْلِ بِاِمامَتِهِ اَلاّ مَنْ اِمْتَحَنَ اللّهُ قَلْبَهُ لِلاْيمان»، همان، ص101.
[33] - احتجاج، ص263; و بحارالانوار، ج52، ص92.
[34] - ينابيع المودة، ص477.
[35] - كمال الدين، ج2، ص351
[36] - منتخب الاثر، ص277.
[37] - همان، ص272.
[38] - در كتبى مانند: بحارالانوار، نجم الثّاقب، جنّة المأوى، دارالسّلام و عبقرىّ الحسان، صدها حكايت از ديدار كنندگان حضرت مهدى(عليه السلام) نقل شده است.
[39] - بحار الانوار، ج 51، ص 33.
[40] - همان، ص 32.
[41] - بحار الانوار، ج 51، ص 350.
[42] - غيبت نعمانى، منتخب الاثر، ص309.
[43] - كمال الدين، منتخب الاثر، ص309.
[44] - غيبت نعمايى، منتخب الاثر، ص307.
[45] - منتخب الاثر، ص310.
[46] - همان و غيبت نعمايى.
[47] - كنزالعمال، جلد 6، ص39; و ينابع الموده، ص431.
[48] - يس(36)، آيه 82.
[49] - صافات(37)، آيه 144.
[50] - منتخب الاثر، ص276.
[51] - عنكبوت(29)، آيه 14.
[52] - بحارالانوار، جلد 52، صفحه 126.
[53] - بحارالانوار، ج52، ص122، ح4.
[54] - سوره حجرات (49)، آيه 13.
[55] - بحارالانوار، ج52، ص140، ح50.
[56] - بحارالانوار، ج52، ص150، ح76.
[57] - بحار، ج51، ص72
[58] - منتخب الاثر، ص439
[59] - همان، ص440
[60] - منتخب الاثر، ص144
[61] - «اِذا قامَ الْقائِمُ لا تَبْقى اَرْضٌ اَلاّ نُودِىَ فيها شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ اللّه» بحارالانوار، ج52، ص340.
[62] - مكيال المكارم، ج1، ص81.
[63] - نهج البلاغه، خطبه 134، ملاحم.
[64] - «اَلْمَهْدىُّ مِنْ وُلْدى، تَكوُنَ لَهُ غَيْبَةٌ، اِذا ظَهَرَ يَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» ينابيع الموده، ص448.
[65] - «وَسَيَسْتَأنِفُ الاِْسْلامَ جَديداً» مكيال المكارم، ج1، ص57.
[66] - بحارالانوار، ج52، ص336.
[67] - منتخب الاثر، ص483، به نقل از كافى.
[68] - بحارالانوار، ج52، ص384.
[69] - مكيال المكارم، ج1، ص101.
[70] - مدرك پيشين.
[71] - منتخب الاثر، ص497.
/ 1