آیات مرتبط با رخدادها (10) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیات مرتبط با رخدادها (10) - نسخه متنی

محمد اسماعیل نوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
محمد اسماعيل نوري
آيات مرتبط با رخدادها(10) - جنگ تبوک
در ماه رجب سال نهم هجرت، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با خبر شد که روم شرقي لشکر بزرگي فراهم کرده و قصد حمله به «مدينه» را دارد، لذا فرمان آمادگي صادر کرد و با وجود مشکلات اقتصادي، گرمي هوا و کار شکني منافقان، حدود سي هزار لشکر در «ثنية الوداع» جمع شده، به فرماندهي شخص پيامبر صلي الله عليه و آله به سوي منطق? «تبوک» حرکت کردند.
کليدواژه:
غزوة تبوک، جيش العسرة و منافقان.
اشاره
از بررسي مجموع مطالب مربوط به « غزوة تبوک» به دست مي آيد که اين غزوه با سه ماه قمري سال نهم هجرت ارتباط داشته است؛ بدين ترتيب که لشکر اسلام در ماه رجب، پس از آمادگيهاي لازم به سوي «تبوک» حرکت کرد1 و در ماه شعبان به آن منطقه رسيد2 و بقية ماه شعبان و چند روز از ماه مبارک رمضان را در آنجا ماند و سپس در همان ماه به مدينه برگشت.3
در سوره توبه، از آية 37 تا آيه 121 هر کدام از آيات به نوعي با جريان «غزوة تبوک» مرتبط مي‌باشد، لذا در اين رابطه دو مقاله (يکي براي ماه شعبان و ديگري براي ماه مبارک رمضان) تنظيم مي‌شود، و با توجه به اينکه تفسير تمام اين آيات در دو مقاله نمي‌گنجد، فقط به برخي از آنها اشاره خواهد شد.
نامهاي ديگر غزوة تبوک
غزوه تبوک، به خاطر سختيها و زحمتهاي فراوان به «غزوة العسرة» معروف شد و قرآن کريم از آن به عنوان «ساعة العُسرة»4 ياد کرده است، و به خاطر رسوايي منافقان در آن «غزوة الفاضحة» نيز ناميده شده،5 و لشکر شرکت کننده در آن نيز به «جيش العُسرة» معروف گشته است.6
زمينة پيدايش غزوة تبوک
نفوذ سريع اسلام در شبه جزيرة عربستان و قدرت ارتش پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دشمنان اسلام را بيمناک ساخت. در آن ميان، روم شرقي که با حجاز هم‌مرز بود، «شام» را نيز يکي از مستعمرات خود قرار داده بود و از فتوحاتي که در جنگ با ايران نصيب وي شده بود، سخت مغرور بود؛ ولي از گسترش فوق العادة اسلام و قدرت نظامي و سياسي مسلمانان نگراني داشت و احتمال مي‌داد که يکي از قربانيان پيشرفت اسلام گردد، لذا به منظور ضربه زدن به اسلام، سپاهي حدود چهل هزار نفري را با اسلحة کافي و مجهّز به آخرين سلاح زمان خود فراهم کرد. گروهي از آنان را در نوار مرزي شام و حجاز مستقر ساخت و قبايل مرزنشين مانند قبيله‌هاي «لخم» ، «عالمه» ، «غسان» و «جذام» نيز به آنان پيوستند و پيش‌رزمان سپاه آنان تا «بلقاء» پيشروي کردند.
اين خبر به وسيلة بازرگانان و مسافران به اطلاع پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد، و اين موقعي بود که مردم مدينه و اطراف آن هنوز محصول کشاورزي خود را جمع‌آوري نکرده بودند؛ خرماها در حال رسيدن، انبارها از مواد غذايي خالي شده و يک نوع قحطي بر مدينه و اطراف آن سايه افکنده و هوا به شدت گرم بود.
با اين حال، رسول خدا صلي الله عليه و آله چاره‌اي جز اين نديد که با لشکري عظيم حرکت کند تا درس عبرتي به «روم» و ساير همسايگان بدهد و دين اسلام را از ضربات غافلگيرانة دشمن حفظ نمايد. به همين منظور، فرمان آماده باش صادر فرمود، و بر خلاف جنگهاي ديگر ـ که غالباً مقصد را آشکار نمي‌کرد ـ مقصد را اعلام کرد تا وسايل کافي را براي اين سفرطولاني فراهم نمايند و دستور داد از طريق زکات و هداياي تبرّعي هزينة جنگ را تأمين کنند. فرمان آن حضرت به وسيلة نمايندگانش به گوش مسلمانان رسيد و حتّي نامه‌اي به نمايندة خود در «مکه» (عَتّابِ بن اُسَيد) نوشت و دستور داد که مسلمانان مکه و اطراف آن را براي حرکت بسيج کند.7
تأکيد قرآن بر جهاد
وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمان آمادگي براي غزوة تبوک را صادر فرمود، فصل تابستان، هنگام چيدن خرما و هوا به شدت گرم بود. مردم مايل بودند که به جمع‌آوري محصولات خود بپردازند و در ساية درختان استراحت کنند، و علاوه بر اينها، فاصلة مدينه تا تبوک بسيار زياد و راه سخت بود.
تمام اين امور دست به دست هم داده، رفتن به سوي ميدان جنگ را برمسلمانان مشکل مي‌ساخت، تا آنجا که بعضي در اجابت فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله ترديد و دودلي نشان دادند، لذا آيات زير نازل شد و فرمود:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ * إِلاَّ تَنفِرُواْ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»؛8 «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مى شود: به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد! بر زمين سنگينى مى كنيد [و سستى به خرج مى دهيد]؟! آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده ايد، با اينكه متاع دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست؟ اگر [به سوى ميدان جهاد] حركت نكنيد، شما را مجازات دردناكى مى كند، و گروه ديگرى غير از شما را به جاى شما قرار مى دهد و هيچ زيانى به او نمى رسانيد و خداوند بر هر چيزى تواناست!»
در دو آي? فوق از چند طريق روي مسئلة جهاد تأکيد شده است:
1. امر به حرکت به ميدان جهاد؛
2. تعبير «فِي سَبِيلِ اللهِ»؛
3. استفهام انکاري دربارة تبديل دنيا به آخرت؛
4. تهديد به «عَذابٍ اَلِيمٍ»؛
5. تهديد به از صحنه خارج کردن قوم سر باز زده و آوردن قوم ديگر؛
6. توجه دادن به قدرت بي پايان خدا و اينکه سستيهاي شما هيچ گونه زياني به پيشرفت کارها نمي‌رساند؛ بلکه هر زياني باشد، دامنگير خود شما مي‌شود.9
در آي? 40 نيز ياري خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله در جريان اين هجرت مطرح شده و متذکّر اين حقيقت است که اگر نياييد، خدا باز هم پيامبر خودش را ياري خواهد کرد، همان گونه که در «غار ثور» ياري داد.
و در آي? بعد از آن، بار ديگر مؤمنان را براي جهاد در راه خدا دعوت همه جانبه مي‌کند و مي‌فرمايد: «انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛10 «[همگى به سوى ميدان جهاد] حركت كنيد سبكبار باشيد يا سنگين بار! و با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد که اين براى شما بهتر است، اگر بدانيد!»
عکس العمل مردم در برابر حکم جهاد
در مقابل اين دعوتهاي مکرّر خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله به جهاد در راه خدا، مردم به گروه هاي مختلف تقسيم شدند:
گروهي از مردم که مؤمنان حقيقي بوده و از صميم قلب به خدا و رسول او ايمان آورده بودند، آماد? حرکت به سوي ميدان جنگ شدند و هر کس در حدّ توان خود براي تأمين هزينة جنگ کمک مالي کرد. بسياري از زنان مسلمان زيورآلات خود را تقديم کردند تا در کار تجهيز سپاه اسلام مصرف شود، و برخي منافقان نيز ـ همچنان که در آيه 53 و 54 سوره توبه اشاره شده است ـ11 براي ريا و خودنمايي در اين امر شرکت کردند.
«عقبة بن زيد حارثي» يک صاع (سه کيلو) خرما آورد و عرض کرد: اي رسول خدا! کارگري کرده ام، دو صاع خرما اجرت گرفته ام؛ يکي را به خانواده ام داده، ديگري را براي کمک به جنگ آورده ام.12
«سالم بن عمير انصاري» يا «ابوعقيل انصاري» نيز يک صاع خرما آورد و عرض کرد: اي رسول خدا! شب تا صبح در نخلستان آب کشيده ام. دو صاع خرما اجرت گرفته ام. يکي را براي خانواده ام نگهداشته، ديگري را آورده ام به خدا قرض دهم. حضرت به او فرمود: خرماي خود را روي صدقاتي که در آنجا جمع شده بريز.13
منافقان، مسلمانان فقير را به خاطر کمي انفاق مسخره مي کردند، تا اينکه آي? زير نازل شد:
«الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛14 «آنهايى كه از مؤمنان اطاعت كار، در صدقاتشان عيبجويى مى كنند، و كسانى را كه [براى انفاق در راه خدا] جز به مقدار [ناچيز] توانايى خود دسترسى ندارند، مسخره مى نمايند، خدا آنها را مسخره مى كند [و كيفر استهزاكنندگان را به آنها مى دهد] و براى آنها عذاب دردناكى است!»
گروهي ديگر از مردم که ضعيف الايمان، سست و تنبل بودند، براي سرباز زدن از حضور در ميدان جنگ به انواع بهانه ها متشبّث مي‌شدند و سعي مي‌کردند که بهانه اي پيدا کنند تا از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازة نرفتن به جنگ بگيرند. برخي از آنان که هيچ گونه عذري نداشتند، به بهانه هاي واهي و مضحک متوسّل مي‌شدند، يکي از رؤساي طايف? «بني سلمه» به نام «جدّ بن قيس» که يکي از منافقان بود، وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله به او پيشنهاد شرکت در جنگ نمود، در پاسخ گفت: يا رسول الله! قوم من مي‌دانند که من علاقة شديدي به زنان دارم، مي‌ترسم اگر با شما بيايم، چون چشمم به دختران رومي بيفتد، مفتون آنها شوم و نتوانم خودم را کنترل کنم، پس اجازه بده که در «مدينه» بمانم و مرا گرفتار فتنه و آزمايش نکن.
آي? زير در مورد اين قضيه نازل شد:
«وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلاَ تَفْتِنِّي أَلاَ فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ»؛15 «بعضى از آنها مى گويند: به من اجازه ده [تا در جهاد شركت نكنيم]، و مرا به گناه نيفكن! آگاه باشيد، آنها [هم اكنون] در گناه سقوط كرده اند و جهنم، كافران را احاطه كرده است!» پس از نزول آيه، باز هم «جدّ بن قيس» توبه نکرد؛ بلکه طايفة خود را نيز از شرکت در جهاد باز ‌داشت و گفت: محمد گمان مي‌کند که جنگ با روميان مثل جنگهاي ديگر است. هرگز احدي از اينها زنده بر نمي‌گردند.16
و دسته اي از منافقان گرمي هوا را بهانه مي‌کردند و به ديگران نيز توصيه مي‌کردند که در اين گرماي تابستان به سوي ميدان جنگ نرويد: «وَ قَالُوا لَاتَنفِرُوا فِي الحَرِّ»، آنها با اين توصية به ظاهر دلسوزانة خود مي‌خواستند هم ارادة مسلمانان را تضعيف نمايند و هم براي خود شريک جرم پيدا کنند.
اما خداي حکيم براي ابطال بهانة آنان روي سخن را به پيامبر صلي الله عليه و آله قرار داده، با لحن قاطع و کوبنده اي فرمود: «قُل نَارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرّاً لَوکَانُوا يَفقَهُونَ»؛17 «[به آنان] بگو: آتش دوزخ از اين هم گرم تر و سوزان تر است، اگر مي‌دانستند!»
ولي افسوس که بر اثر ضعف ايمان و عدم درک کافي، از فرمان خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله تخلّف مي‌کنند و توجه ندارند که چه آتش سوزاني در انتظار آنهاست. آتشي که يک جرقة کوچک آن از تمام آتشهاي دنيا سوزاننده تر است!
اگر چه اين آيه در مورد جنگ و جبهه است؛ ولي مفهوم آن عام است و شامل متخلفان از ديگر دستورات خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز مي‌شود. مانند کسي که به بهانة گرماي تابستان از انجام روزة واجب خود داري مي‌کند، پس بايد بداند که با اين عمل خود آتش دوزخ را براي خود فراهم مي‌سازد که از آتشهاي دنيوي گرم تر و سوزاننده تر است!
شدّت عمل در برابر توطئه گران
رسول خدا صلي الله عليه و آله اطلاع يافت که گروهي از منافقان، علاوه بر اينکه حاضر به شرکت در جنگ نيستند، مي‌خواهند مسلمانان را نيز از شرکت در جهاد باز دارند و براي اجراي اين توطئة شوم در خانة يکي از يهوديان مدينه به نام «سُوَيلِم» جمع شده، نقشه مي‌کشند، لذا براي تنبيه آنان و عبرت ديگران، گروهي از مجاهدان را مأمور کرد تا خانة او را آتش زده و ويران نمايند. منافقان که مشغول طرح نقشه براي جلوگيري از همکاري قبايل و شرکت سربازان در جنگ بودند، وقتي خطر را احساس کردند، به سرعت فرار کردند و يکي از آنان به نام «ضحاک بن خليفه» خود را از پشت بام به پايين اندخت و پايش شکست. اين جريان درس عبرتي براي ساير کارشکنان و منفي بافان گرديد و جلوي تبليغات مسموم کنندة مخالفان را گرفت؛ زيرا متوجه شدند که ممکن است با عکس العمل شديد پيامبر صلي الله عليه و آله مواجه شوند.18
معذورين حقيقي
نقل کرده اند: يکي از ياران با اخلاص پيامبر صلي الله عليه و آله به نام «عبدالله بن زائده» معروف به «ابن امّ مکتوم» آمد و عرض کرد: اي رسول خدا ! من پيرمردي نابينا و ناتوانم، حتي کسي را که دست مرا بگيرد و به ميدان ببرد، ندارم. آيا اگر در جهاد شرکت نکنم، معذورم؟
پيامبر صلي الله عليه و آله سکوت کرد، و آية زير نازل شد و اين گونه افراد را جزء معذورين معرفي کرد و اجازه داد که در جنگ شرکت نکنند:19
«لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»؛20 «بر ضعيفان و بيماران و آنها كه وسيله اى براى انفاق [در راه جهاد] ندارند، ايرادى نيست [كه در ميدان جنگ شركت نجويند] هر گاه براى خدا و رسولش خيرخواهى كنند [و از آنچه در توان دارند، مضايقه ننمايند]، بر نيكوكاران راه مؤاخذه نيست و خداوند آمرزنده و مهربان است!»

گريه کنندگان (بکّائون)
يک گروه هفت نفري از فقراي مدينه خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و عرض کردند: ما مي‌خواهيم در جهاد شرکت کنيم؛ ولي مرکب و امکانات ديگر نداريم که در اين راه استفاده کنيم. از شما درخواست مي‌کنيم امکانات جنگ در اختيار ما بگذاريد.
اما چون پيامبر صلي الله عليه و آله وسيله اي در اختيار نداشت، به آنان جواب منفي داد. آنها از غم و اندوه گريه کردند و با چشمهاي پر از اشک از خدمت حضرت خارج شدند و در تاريخ به عنوان «بکّائون» معروف شدند. وقتي برخي از ثروتمندان گريه و اندوه آنان را ديدند، امکانات در اختيارشان گذاشتند تا در جهاد شرکت کنند. و آي? زير در اين زمينه نازل شد:21
«وَ لا عَلَى الَّذينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ»؛22 «و (نيز) ايرادى نيست بر آنها كه وقتى نزد تو آمدند كه آنان را بر مركبى [براى جهاد] سوار كنى، گفتى: مركبى كه شما را بر آن سوار كنم، ندارم! [از نزد تو] بازگشتند، در حالى كه چشمانشان از اندوه اشكبار بود؛ زيرا چيزى نداشتند كه در راه خدا انفاق كنند [و با آن به ميدان بروند].»
جانشيني حضرت علي عليه السلام و حديث منزلت
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله «ثنية الوداع» را در بيرون مدينه اردوگاه لشکر قرار داد و براي مردم خطبه خواند و آنان را تشويق به جهاد کرد.23 اما براي خنثي کردن نقشه هاي منافقان، به حضرت علي عليه السلام فرمود: تو در مدينه بمان؛ زيرا مدينه بدون من يا تو سامان نمي‌گيرد.
وقتي منافقان از اين جريان با خبر شدند، متوجه شدند که با وجود حضرت علي عليه السلام در مدينه نقشه هاي آنان عملي نخواهد شد، لذا براي بيرون کردن او از مدينه به شايعه پراکني پرداختند و گفتند: پيامبر، علي را براي تجليل و احترام به جانشيني خود نگذاشته؛ بلکه از او آزرده خاطر گشته، از روي بي اعتنايي بوده است. وقتي اميرمؤمنان عليه السلام اين شايعه را شنيد، براي تکذيب و رسوايي آنان سلاح خود را برداشت، حرکت کرد و در منطق? «جُرف» (حدود يک فرسخي مدينه) به سپاه اسلام پيوست و عرض کرد: اي رسول خدا ! منافقان گمان مي‌کنند که از من رنجيده خاطر گشته اي و بدين جهت مرا با خود نبرده اي؟!
پيامبر صلي الله عليه و آله در جواب علي عليه السلام فرمود: «اِرْجِعْ يا اَخيِ اِلي مَکانِکَ، فَاِنَّ الْمَدِينَةَ لا تَصْلُحُ اِلّا بي اَوْ بِکَ، فَاَنْتَ خَلِيفَتيِ فيِ اَهْلِ بَيْتيِ وَ دارِ هِجْرَتيِ وَ قَوميِ، اَما تَرْضي اَنْ تَکُونَ مِنّي بِمَنْزِلَةِ هاروُنَ مِنْ مُوسي؟ اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْديِ؛ برادرم! به جاي خود برگرد که مدينه جز با ماندن من يا تو سامان نخواهد يافت. پس تو جانشين من در ميان اهل بيتم و خانه هجرتم و قومم هستي. آيا راضي نيستي که مقام و منزلت تو نسبت به من همانند مقام و منزلت هارون نسبت به موسي عليه السلام باشد؟ جز آنکه پس از من پيامبري نيست.» امام علي عليه السلام پس از شنيدن اين سخنان به مدينه برگشت.24
حرکت سپاه اسلام به سوي تبوک
علي رغم کار شکني منافقين، سپاهي در حدود سي هزار نفر آماد? جنگ در اردوگاه «ثنية الوداع» جمع شد. رسول خدا صلي الله عليه و آله به صف آرايي و تنظيم سپاه پرداخت و فرماندهان گروه ها را تعيين کرد، سپس فرمان حرکت داد.
«عبدالله بن اُبّي» رئيس منافقان نيز با پيروان خود در کنار اردوگاه سپاه اسلام، در محلي به نام «ذُباب» اردو زده بود؛ ولي همين که سپاه اسلام به راه افتاد، او از همان محل به مدينه برگشت25 و گفت: من با روميان جنگ نمي‌کنم. اين سپاه گمان مي‌کنند که جنگ با روميان کار ساده و آساني است. به خدا سوگند که من اينها را مغلوب مي‌بينم.
چون اين خبر به رسول خدا عليه السلام رسيد فرمود: اگر در وجود او خيري بود، از ما کناره گيري نمي‌کرد. شما خرسند باشيد که از شّر او ايمن شديد.26 در دو آي? زير به اين قضيه اشاره شده است:
«لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ. لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُون»؛27 «اگر آنها همراه شما [به سوى ميدان جهاد] خارج مى شدند، جز اضطراب و ترديد، چيزى بر شما نمى افزودند و به سرعت در بين شما به فتنه انگيزى [و ايجاد تفرقه و نفاق] مى پرداختند و در ميان شما، افرادى [سست و ضعيف] هستند كه به سخنان آنها كاملًا گوش فرامى دهند و خداوند ظالمان را مى شناسد.آنها پيش از اين (نيز) در پى فتنه انگيزى بودند، و كارها را بر تو دگرگون ساختند [و به هم ريختند] تا آنكه حق فرا رسيد، و فرمان خدا آشكار گشت (و پيروز شديد)، در حالى كه آنها كراهت داشتند.»
ورود سپاه اسلام به تبوک
ارتش اسلام پس از پيمودن بيابانهاي مخوف و راه هاي سخت و تحمّل مشکلات فراوان (از قبيل کمبود مرکب و آذوقه، به گونه اي که گاهي مجبور مي‌شدند که ده نفر به نوبت از يک مرکب استفاده کنند و چند نفر از يک دانه خرما ارتزاق نمايند و يک جرعه آب را چند نفر بنوشند و گاهي ناچار بودند شتري را نحر کنند و از آب موجود در داخل آن استفاده نمايند) و پس از ديدن معجزات متعدّد از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در اين مسير طولاني،28 سرانجام در ماه شعبان به منطق? «تبوک» رسيدند و با خبر شدند که لشکر روم از ترس مقابله با لشکر فداکار اسلام فرار کرده و به داخل مرزهاي خود عقب نشيني کرده است، و احياناً خواسته اند چنين وانمود کنند که ما در صدد حمله به مدينه نبوده ايم. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پس از مشورت با اصحاب تصميم گرفت که دشمن را تعقيب نکند؛ ولي براي ترساندن دشمنان و تسليم قبايل آن منطقه مدتي در آنجا اقامت نمايد.29 حضرت در اين مدت با فرمانروايان مرزي که همگي تحت سلطه پادشاه روم بودند معاهدات و قرار دادهايي بست، از آن جمله فرمانرواي «اَيلَه» (بندر عقبه) به نام «يوحّنا» خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و قرارداد صلح و پرداخت «جزيه» امضا کرد، و همچنين «سريه هايي» به دستور حضرت به اطراف رفتند و همگي با پيروزي و موفقيت برگشتند.30
پيامدهاي غزوه تبوک
اگر چه بعضي از مسلمانان اين غزوه اي که واقع نشده بود در ظاهر بي نتيجه مي‌دانستند؛ ولي با دقت در پيامدهاي آن معلوم مي‌شود که فوايد و برکات فراواني براي اسلام و مسلمين داشت که فقط به برخي از مهم ترين آنها اشاره مي‌شود:
1. اين لشکرکشي گسترده و آهنگ نبرد با امپراتوري بزرگ روم، به منزلة يک قدرت نمايي بزرگ نظامي بود که عظمت و اقتدار مسلمانان را به امپراتوري کبير روم نشان داد و بدين وسليه صلابت حکومت اسلام براي «هِرَقل» و فرمانروايان مرزي روم شرقي ثابت شد.
2. در اثر اين لشکرکشي، اعراب «جزيرة العرب» که به طور عموم روحية عصيانگري و طغيان داشتند، متوجه شدند که ديگر نمي توان با حکومت اسلام به مخالفت برخاست. همين امر باعث شد که پس از بازگشت پيامبر صلي الله عليه و آله از غروة «تبوک» هيئت هاي نمايندگي از سراسر «جزيرة العرب» به حضور رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيدند و اسلام آوردند.
3. در آن چند روزي که لشکر اسلام در «تبوک» توقف داشت، بسياري از رؤساي قبايل و فرمانروايان اطراف «تبوک» به خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و با آن حضرت پيمان عدم تعرض بستند که در اثر آن امنيت مرزهاي شمالي «حجاز» تأمين شد و فکر مسلمانان از آن ناحيه آسوده گشت.
4. لشکرکشي به مرزهاي شام و تحمل دشواريها و مشکلات راه در اين مسير طولاني که در ميان جنگهاي پيامبر صلي الله عليه و آله بيش ترين مسافت را داشت، به نوعي نويد فتوحات آينده را مي‌داد و همين امر باعث شد تا راه براي فتح شامات هموار و آسان گردد.
5. در طي مراحل اين غزوه از بسيج نيرو و تأمين هزينه گرفته تا حرکت به سوي تبوک و برگشت به مدينه، حزب نفاق شناخته و رسوا گشت و توطئه هاي آنان نقش بر آب شد.31 اين مسئله يکي از اهداف مهم اين غزوه بود، همچنان که شيخ مفيد رحمه الله مي‌نويسد: در جريان «غزوة تبوک» خداي مهربان به پيامبرش وحي کرد که در اين غزوه جنگي صورت نخواهد گرفت و کارها بدون شمشير حلّ و فصل خواهد شد؛ ولي بايد خودش همراه لشکر برود و مردم را براي شرکت در اين جهاد دعوت کند و بدين وسيله اصحاب خود را آزمايش نمايد تا باطن آنان آشکار گردد، لذا رسول خدا صلي الله عليه و آله در آن موقعيت حساس و گرمي تابستان که فصل برداشت ميوه ها بود، فرمان حرکت به سوي «روم» را صادر کرد. در نتيجه عده اي از آنان در اثر شدت علاقه به زندگي دنيا و از ترس دشمن و به بهانة گرماي هوا و دوري راه، از دستور پيامبر صلي الله عليه و آله سرپيچي کردند.32
6. رسول خدا صلي الله عليه و آله مي خواست در جريان اين مسافرت طولاني، نياز مبرم امت اسلام را به جانشين و امام قوي و حافظ اسلام و مسلمين به صورت عملي براي مردم اثبات نمايد تا پس از رحلت آن حضرت، به سراغ راه هايي نروند که منجر به هلاکتشان شود.33
7. در طي مراحل اين سفر طولاني و پر زحمت، معجزات بسياري به دست مبارک حضرت صلي الله عليه و آله ظاهر شد که بيش از پيش موجب اثبات حقانيت آن حضرت و تقويت اسلام و مسلمين گرديد.34
فهرست منابع
رسولي محلاتي، سيد هاشم، زندگاني حضرت محمد خاتم النبيين صلي الله عليه و آله ، ج سوم، تاريخ انبياء، انتشارات علميه اسلاميه، چ دوم، 1364 ش.
زمخشري، محمد، الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل، دارالکتب العربي، بيروت، چ سوم، 1407ق.
سبحاني، جعفر، فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، نشر مشعر، تهران، چ بيست و دوم، 1387ش.
طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چ سوم، 1420ق.
علامه طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن ، دار الکتب الاسلاميه، تهران ، چ دوم، 1394ق.
قمي ، علي بن ابراهيم، تفسير قمي، دار الکتاب، قم، چ چهارم، 1367 ش.
شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، کنگره شيخ مفيد، قم، چ اول، 1413ق.
کمپاني، فضل الله، رحمت عالميان، دارالکتب الاسلامية، تهران، چ اول، 1365ش.
مرتضي عاملي، سيد جعفر، صفوة الصحيح من سيرة النبي الاعظم صلي الله عليه و آله ، با تلخيص علي رفيعي قوچاني، مؤسسه فرهنگي مشعر، تهران، چ دوم، 1389ش.
مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسس? الوفاء، بيروت، چ سال 1404ق.
مکارم شيرازي و همکاران، ناصر، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، تهران، چ بيست و هشتم، 1384ش.
مير شريفي، سيد علي، درسنامه آشنايي با تاريخ اسلام، مؤسسه فرهنگي مشعر، چ اول، 1389ش.
نيشابوري، عبدالحسين، تقويم شيعه، انتشارات دليل ما، قم، چ نهم، 1388ش.
پي نوشت:
1) بحارالانوار، مجلسي، ج‏21، ص‏44؛ رحمت عالميان، کمپاني، ص‏539.
2) بحار الانوار، مجلسي، ج‏21، ص‏245؛ تفسير نمونه، مکارم شيرازي و همکاران، ج‏8، ص‏222؛ فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام، جعفر سبحاني، ص‏483.
3) بحار الانوار، مجلسي، ج‏21، ص‏245؛ رحمت عالميان، کمپاني، ص‏547.
4) توبه/ 117.
5) صفوة الصحيح في سيرة النبي الاعظم، سيد جعفر مرتضي عاملي، ص349.
6) بحارالانوار، مجلسي، ج21، ص‏244؛ تفسير نمونه، مکارم شيرازي و همکاران، ج8، ص222؛ تقويم شيعه، نيشابوري، ص266.
7) فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، جعفر سبحاني، ص475 و476؛ رحمت عالميان، کمپاني، ص533 و 534؛ تفسير نمونه، مکارم شيرازي و همکاران، ج‏8، ص221؛ زندگاني حضرت محمد خاتم النبيين صلي الله عليه و آله ، رسولي محلاتي، ج3، ص‏605؛ بحارالانوار، مجلسي، ج1، ص‏244.
8) توبه/ 38 و 39.
9) تفسير نمونه، مکارم شيرازي و همکاران، ج7، ص490.
10) توبه/ 41.
11) بحارالانوار، علامه مجلسي، ج21، ص244؛ رحمت عالميان، کمپاني، ص‏535؛ درسنام? آشنايي با تاريخ اسلام، ميرشريفي، ج2، ص204.
12) مجمع البيان، طبرسي، ج5، ص84.
13) تفسير قمي، ج1، ص302؛ کشاف، زمخشري، ج2، ص294.
14) توبه/ 79.
15) همان/ 49.
16) تفسير قمي، ج1، صص291 و 292؛ الميزان، علامه طباطبايي، ج‏9، ص314؛ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج21، ص193 و صص212 و 213.
17) توبه/ 81.
18) زندگاني حضرت محمد، رسولي محلاتي، ج3، ص607 و 608؛ رحمت عالميان، ص536، به نقل ازسير? ابن هشام.
19) مجمع البيان، طبرسي، ج5، ص91؛ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج21، ص200.
20) توبه/ 91.
21) مجمع البيان، طبرسي، ج5، ص91؛ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج21، ص218.
22) توبه/ 92.
23) متن کامل خطبه پيامبر صلي الله عليه و آله در تفسير قمي، ج1، ص290 و 291؛ الميزان، علامه طباطبايي، ج9، ص313؛ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج21، ص211 و 212؛ و زندگاني حضرت محمد، رسولي محلاتي، ج3، صص 312 و 313 آمده است.
24) ارشاد، شيخ مفيد، ج1، ص155 و 156؛ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج21، ص207 و 208.
25) بحارالانوار، مجلسي، ج21، ص245.
26) رحمت عالميان، کمپاني، ص538 و 539.
27) توبه/ 47 و 48.
28) برخي از اين معجزات در مقالة بعدي خواهد آمد، ان شاءالله.
29) در مدت اقامت پيامبر صلي الله عليه و آله در تبوک اختلاف است. بيش‏تر مورّخان ده روز و بيست روز نوشته‏اند؛ ولي علامه مجلسي در بحارالانوار (ج 21، ص251) مي‌گويد: دو ماه اقامت کرده است (وَ لَمَّا نَزَلَ النَّبيُّ صلي الله عليه و آله تَبُوکَ اَقَامَ بِهَا شَهرَينِ)؛ ولي از قراين به دست مي‌آيد که همان حدود بيست روز صحيح باشد و شايد منظور علامه مجلسي اين باشد که مجموع مسافرت غزو? تبوک دو ماه طول کشيده است.
30) ر.ک: زندگاني حضرت محمد صلي الله عليه و آله ، رسولي محلاتي، ج3، ص618-620، رحمت عالميان،کمپاني، ص543-545؛ فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، جعفر سبحاني، ص‏483 و484؛ درسنامه آشنايي با تاريخ اسلام، مير شريفي، ج2، صص 208و209.
31) ر.ک: صفوة الصحيح من سيرة النبي الاعظم، سيد جعفرمرتضي عاملي، صص 356 و 357؛ در سنامه آشنايي با تاريخ اسلام، ميرشريفي، ج2، ث 214 و 215؛ تفسير نمونه، مکارم شيرازي و همکاران، ج‏8، صص 177 و 178.
32) الارشاد، شيخ مفيد، ج1، صص154 و 155.
33) صفوة الصحيح من سيرة النبي الاعظم، سيد جعفر مرتضي عاملي، ص350.
34) ان شاءالله در مقاله بعدي به برخي از معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله در مسير تبوک اشاره خواهد شد.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره154.
/ 1