آیت الله سید محمد کاظم قزوینی خطیب توانا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیت الله سید محمد کاظم قزوینی خطیب توانا - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
غلامرضا گلي زواره
آيت الله سيد محمد کاظم قزويني خطيب توانا
نَشْو و نَما و تحصيلات
سيدمحمد ابراهيم قزويني از فروغهاي فروزان و مشهور به زهد و پرهيزگاري در شهر مقدس كربلا بود. وي در تاريخ 12 شوال 1348 ه. ق (1307 ه. ش) صاحب فرزندي گرديد كه او را محمد كاظم ناميد.
سيد محمد تنها ده بهار را پشت سر نهاده بود كه در اثر وفات مادرش سوگوار گرديد. گويا مواجه گرديدن با سختيها و بلايا مي خواست گوهر گرانبهاي اين نهال نوپا را آشكار نمايد و روح وي را از تعلقات دنيوي برهاند.
دو سال بعد، فراق پدر را متحمل گرديد و اين دو رويداد موقعيت بسيار سختي را براي اين نوجوان دوازده ساله پديد آورد. دشواري وقتي رو به تزايد گذاشت كه به دليل بدهي زياد پدرش، منزل مسكوني اين خانواده به فروش رفت. (1)
سيد محمد پس از آنكه كشتي طوفان زده دل را به سوي ساحل شكيبايي و آرامش هدايت كرد و با ياد و نام سالار شهيدان، حضرت امام حسين عليه السلام و خواندن اشعاري در رثاي آن وجود بزرگوار چشمه اشك را در كوير غم جاري ساخت، دروس مرحله مقدمات و سطح حوزه را در كربلا نزد اساتيد وقت فرا گرفت. در دوره سطح از فروغ انديشه آيات گرامي و حجج اسلام، سيدميرزا هادي خراساني، سيدمحمد حسين قزويني، شيخ محمد خطيب، شيخ جعفر رشتي، سيدمحمد صالح قزويني بهره گرفت. و پس از به پايان رسانيدن اين دوره، در درس خارج حضرات آيات سيدميرزا مهدي شيرازي، شيخ يوسف خراساني و سيدهادي ميلاني شركت نمود. (2)

سخنوري ستوده خصال
آية اللّه سيدمحمد كاظم قزويني پس از بهره مند شدن از محضر اساتيد خويش، در دانش فقه، حديث، كلام و تفسير قرآن، خود به كمالات و مهارتهاي علمي دست يافت و موفق گرديد در حوزه علميه كربلا تفسير قرآن و مباحث فقهي را به شاگردان مشتاق بياموزد. ايشان در خطابه و سخنوري امتيازي ويژه داشت و در اين زمينه، ذوق و استعداد خارق العاده اي از خود بروز داد. چون در بيانات با جاذبه و پرحلاوتش از صميم قلب سخن مي گفت، بر دلها اثر مي گذاشت و نرمي و تحول و تأثر در قلوب مستمعين پديد مي آورد؛ روانها و انديشه ها را صفا مي داد و شنوندگان را از خواب غفلت بيدار مي كرد.
دانش ديني، تسلط به منابع قرآني، روايي و كلامي، آگاه بودن بر روح تعاليم مذهب، شناخت مقتضيات زمان و اوضاع روزگار و مصالح جوامع اسلامي و چگونگي موضع گيري در مقابل جريانهاي موجود، وعظ و خطابه اش را تقويت كرده بود. راستگويي و نيت صادقانه در تبليغات ديني وي موج مي زد. او مي كوشيد در تشريح مباحث ديني و معرفي سيره اهل بيت عليهم السلام با استمداد از منابع معتبر و مستند به صورتي صحيح و با پرهيز از نقل قول سُست به سخنوري بپردازد و به مواعظ خود غنا بخشد. آراستن سخن به معاني گوناگون و ايجاد هيجان و حالات عاطفي در شنوندگان از هنرهاي اين خطيب نكته پرداز بود.
در وعظ و ارشاد ديني غالبا بر قرآن، تعاليم رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سيره و سخن اوليا و ائمه هدي عليهم السلام تكيه مي كرد و با كمك گرفتن از تاريخ و حوادث گذشته و نتيجه گيري جالب از رخدادها شنوندگان را نسبت به امور جاري آگاه و در خصوص آينده اي كه در پيش دارند و مسئوليت و تكاليفي كه عهده دار شده اند، ارشاد و هدايت مي نمود. محبت ائمه عليهم السلام را در دل شيفتگان و كينه دشمنان قرآن و عترت را در قلبها استوار مي ساخت.
خطاكاراني كه بر اثر بيانات اين خطيب خوش خو، راه توبه پيش گرفتند و به سوي خويشتن اصيل خود بازگشتند فراوان بودند. افرادي نيز كه حقوق ديگران را پايمال نموده بودند، بر اثر اندرزهاي آموزنده و هشدار دهنده ايشان به اداي حقوق ديگران اهتمام ورزيدند. كم نبودند اشخاصي كه با گوش فرا دادن به سخنان اين سيد والا گهر نسبت به مباني تشيع و باورهاي شيعيان نظر خود را اصلاح نموده و از بدگمانيها و تهمتهاي ناروا دست برداشته، بذر محبت به خاندان رسول اكرم صلي الله عليه و آله را در اعماق وجودشان شكوفا نمودند و فضلايي چون شيخ مرتضي شاهرودي، سيدعبدالحسين قزويني، شيخ ضياء زبيدي، شيخ عبدالحميد مهاجر و شيخ محمد مجاهد فن خطابه را نزد آية اللّه قزويني آموختند. (3)

مؤسسه اي با بركت
آية اللّه سيدمحمد كاظم قزويني در راه نشر تعاليم تشيع به سخنراني و موعظه اكتفا نكرد و به منظور معرفي مذهب تشيع به مردمان سرزمينهاي ديگر، مؤسسه اي با عنوان «رابطه النشر الاسلامي» به سال 1380 ه. ق در كربلا بنيان نهاد. تأسيس چنين مركزي در آن شرائط و اختناق رژيم بعثي عراق، حركتي كم نظير و تلاش نادري بود. برنامه اين نهاد نوپا، ارتباط با كشورهاي اسلامي، مكاتبه با شخصيتهاي سياسي ـ مذهبي دنياي اسلام و ارسال كتب و نشريات شيعي به صورت رايگان براي افراد و مراكز فرهنگي و تبليغي بود.
محور اصلي اين كوشش، فرستادن كتاب براي برخي كشورهاي شمال آفريقا، چون: الجزاير، مراكش و تونس بود؛ زيرا بر اثر بررسيهاي علامه قزويني هزاران سيدعلوي در اين نواحي زندگي مي كردند كه در اثر تبليغات مسموم در ادوار تاريخي و سمپاشي دشمنان شيعه و دوري از مراكز تبليغي شيعيان، ناآگاهانه در خصوص ائمه هدي عليهم السلام اعتقادات سستي داشتند. (4)
در آغاز، محدوده فعاليت اين مؤسسه تبليغي منحصر به چند كشور عربي و آفريقايي بود، ولي از آن پس، برنامه هايش گسترش يافت و ديگر كشورهاي آفريقايي، اروپاي غربي و اقيانوسيه (استراليا و زلاندنو) را زير پوشش برنامه هاي فرهنگي ـ ارشادي خود قرار داد. ارسال كتابهاي مناسب به نقاط مزبور، تأثير ژرفي بر تفكرات مردمان اين نواحي بر جاي نهاد و نگرش آنان را در خصوص تشيع، و خاندان عصمت و طهارت اصلاح نمود و صدها نفر را به اصول تشيع معتقد ساخت.
«مؤسسة رابطة النشر الاسلامي» بعدها دو شعبه در بيروت و كويت افتتاح نمود. با به قدرت رسيدن حزب بعث در عراق، اين تشكيلات تحت فشار شديد سياسي قرار گرفت و مقامات اطلاعاتي حكومت وقت دستور دادند مكان مزبور تخليه گردد. سرانجام چند سال بعد ساختمان جديد و تمامي تجهيزات و امكانات فرهنگي و تبليغي و كتابهايش از سوي رژيم بعثي مصادره شد و براي گردانندگان آن تنگناهايي نگران كننده به وجود آوردند.
پس از هجرت آية اللّه قزويني به كويت، فعاليتهاي شعبه مستقر در اين ناحيه گسترش فزاينده اي يافت و تا چند سالي پس از اقامت ايشان در ايران، برنامه هاي آن مؤسسه با تحرك شايان توجهي استمرار داشت. طي اين مدت حدود يك ميليون جلد كتاب با موضوعات اسلامي و نگرشهاي شيعي و مبتني بر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام براي علاقه مندان و برخي مشاهير و دانشوران در حدود سي كشور ارسال گرديد.
شمار قابل توجهي از اهالي ساكن در برخي كشورهاي عربي، شمال آفريقا و حتي اروپا با مطالعه اين كتابها در خصوص اهل بيت عليهم السلام علاقه مند گرديدند و دلها از كينه هايي كه دشمنان در قلوب آنان كاشته بودند، خالي شد. امواج تشيع گرايي كه هم اكنون كشورهاي شمال آفريقا را در برگرفته، بي تأثير از حركتهاي فرهنگي ـ تبليغي آية اللّه قزويني نمي باشد. (5)

دانشنامه جعفري
در حدود سال 1409 ه. ق ايشان تصميم گرفت مركزي به منظور پژوهشهاي گسترده و عميق پيرامون تاريخ زندگي اهل بيت عليهم السلام بنيان نهد. سرانجام در ربيع الثاني 1410 ه. ق اين مركز با عنوان مؤسسه نشر علوم امام صادق عليه السلام در قم تأسيس گرديد و خود با همكاري گروهي از اهل فضل به تأليف كتابي در مورد امام صادق عليه السلام روي آورد كه حاصل اين تلاش تدوين «موسوعة الامام الصادق» است. ايشان تا واپسين لحظات حيات دنيوي و حتي با وجود كسالت، با حضور در اين مؤسسه فعاليتهاي تحقيقاتي مربوط به دانشنامه جعفري را پيگير بود. اين اثر به سي جلد بالغ مي گردد كه سيره و سخن امام صادق عليه السلام را در جنبه هاي گوناگون مورد بررسي و ارزيابي تحليلي قرار داده و مجلداتي از آن به زيور طبع آراسته شده است. (6)

تلاشهاي تبليغي در مراكش
احساس مسئوليت به همراه بصيرت و آگاهي، آية اللّه قزويني را بر آن داشت تا براي رسانيدن پيام پربار و رهايي بخش تشيع به گوش علاقه مندان، بار سفر بربندد و در سرزمين دور دست پايگاهي براي مبارزات اعتقادي تشكيل دهد و كينه هاي كهنه و غيظهاي غليظ را از دلها نسبت به خاندان پيامبر كاسته، بذرهاي عطوفت را در دلها بكارد. در كشور مراكش اگرچه اكثريتي سُنّي مذهب زندگي مي كنند، اما گروهي سادات علوي تحت تأثير تبليغات منفي به ديده نفرت به مباني و اصول تشيع نگاه مي كردند و به استناد خبري جعلي مبني بر اينكه كشتي حضرت نوح عليه السلام در روز عاشورا بر ساحل نشست و توبه حضرت آدم عليه السلام در چنين روزي پذيرفته شد، به جاي مراسم سوگواري براي حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السلام در ايام محرم، مجالس جشن و سرور بر پا مي كردند و بين حاضران شيريني توزيع مي نمودند و در چنين روز غمباري، شادي را به اوج مي رسانيدند!
آية اللّه قزويني وقتي از برپايي چنين مراسمي آگاه گرديد، به منظور ريشه يابي مسئله و چاره جويي براي آن، راهي مراكش گرديد و ضمن ديدار با دانشمندان علوم ديني، سردبيران و صاحبان امتياز نشريات، متفكران و اهالي شهرهاي گوناگون، با مطرح نمودن اين ضايعه خواستار ريشه كني چنين رسوم مذمومي شد و سرانجام پس از چهار ماه تلاشهاي علمي، تبليغات اصولي و تأليف و انتشار كتابي درباره عاشورا، به همت ايشان مجالس جشن و پايكوبي در ايام عاشورا، در مراكش تبديل به مجلس سوگواري و ماتم سرايي براي به خون خفتگان دشت كربلا گرديد و سنت پوسيده اي كه امويان مؤسس آن بودند، به طور كلي در مراكش ريشه كن گرديد. (7)
به علاوه چندين كتابخانه با كتابهاي شيعي در مراكش تأسيس نمود تا اهالي آن سامان به اين منابع دست رسي داشته باشند و خود از لابه لاي كتب حقايق را دريابند. همچنين در اين سفر بابركت، گروهي به مذهب تشيع روي آوردند. تمامي اين فعاليتها با امكانات شخصي آية اللّه قزويني صورت گرفت و ايشان اظهار مي داشت: اگر بودجه كافي و تجهيزات لازم در اختيارم بود، چنان در مراكش به فعاليت تبليغي و فرهنگي ادامه مي دادم تا فرياد فرحزا و ملكوتي اشهد انّ عليا ولي اللّه در اذان از راديوي مراكش پخش گردد. (8)
اين سفر به قدري مردمان اين سرزمين را شيفته بيانات شيوا، اخلاق، فروتني و اخلاص آية اللّه قزويني نمود كه با وجود اكثريت سُنّي، حاضر نمي شدند وي به وطن باز گردد و اصرار داشتند براي هميشه در آنجا اقامت اختيار كند. (9)

به سوي استراليا
در سال 1396 ه. ق گروهي از شيعيان استراليا نامه مفصلي خطاب به آية اللّه قزويني نوشتند كه در آن آمده بود: وضع شيعه در اين سرزمين اسفناك است و تشكيلاتي جز دو انجمن ضعيف در اينجا وجود ندارد. از مسجد و حسينيه خبري نمي باشد. در گذشتگان شيعه يا سوزانيده مي شوند (طبق رسم هنديها) و يا بر اساس آداب مسيحيان در گورستان آنان دفن مي گردند و اصولا اين اقليت مظلوم در برابر طوفان كفر و الحاد و امواج انحرافي قدرت دفاعي اندكي دارند.
آية اللّه قزويني وقتي از اين وضع مطلع گرديد، متأسف گشت و به سال 1398 ه. ق شخصا به استراليا رفت و در شهر سيدني كه مركز استقرار شيعيان بود، مسجد، مدرسه و غسالخانه تأسيس نمود. در اين مدرسه، علوم اسلامي بر طبق مباني تشيع به علاقه مندان آموزش داده مي شد.
همچنين وي در شهر كانبرا ـ مركز حكومت استراليا ـ تشكيلاتي تحت عنوان «الجمعية الاسلامية الجعفرية» براي تشكل و انسجام و تقويت هويت شيعيان و تحرك بخشيدن به تلاشهاي تبليغي آنان بنيان نهاد.
آية اللّه قزويني براي پيگيري فعاليتهاي ارشادي و فرهنگي شيعيان استراليا و نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در بين آنان، چهار مرتبه به اين كشور مسافرت نمود. (10)
همچنين ايشان از كشورهاي مصر، اندونزي، تايلند، ژاپن، پاكستان و هند ديدارهايي به عمل آورد كه هر كدام از اين سفرها بركات و آثار مفيدي به دنبال داشته است. (11)

تبليغ از راه تحقيق
همان گونه كه آية الله قزويني از طريق بيان به ايفاي مسئوليت ارشادي خويش اهتمام وافري داشت، براي پاسداري از فرهنگ تشيع و مقابله با انديشه هاي مسموم و التقاطي، قلم به دست گرفت و با اين اسلحه كوشيد تهاجم فرهنگي و يورش مخرب انديشه هاي آلوده را بي اثر سازد. او در اين نوشته ها با پژوهشهاي پرمايه، درج نكات علمي و مضامين برهاني و برخاسته از قرآن و عترت متناسب با مقتضيات عصر و زمان شناسي فرهنگي، مطالبي در مباحث گوناگون اسلامي به رشته تحرير در آورد.
او به اين اعتقاد بود كه قوانين و احكام اسلام به عبادات منحصر نمي گردد. تعليمات قرآني، سيره رسول اكرم صلي الله عليه و آله و ائمه هدي عليهم السلام تمام جوانب زندگي فردي واجتماعي را در برمي گيرد. وي علاوه بر نگارش كتابي در خصوص زندگاني پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، شرح حال امامان عليهم السلام، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، و زينب كبري عليهاالسلام را از ولادت تا رحلت و شهادت تدوين نمود. كتابي در شرح نهج البلاغه، اثري در مورد شرح استدلالي بر شرايع الاسلام، نوشته اي درباره اسلام و تعليمات تربيتي و وجيزه اي در اثبات خلافت حضرت علي عليه السلام تحرير نمود. مفصل ترين آثارش موسوعه امام صادق عليه السلام است كه به آن اشاره كرديم.

در عرصه سياست
آية اللّه قزويني اعتقاد داشت رژيم حاكم بر عراق از ديرباز سعي در محو هويت مذهبي شهرهاي مقدس عراق داشته و براي رسيدن به اين مقصد شوم از نقشه هاي گوناگوني استفاده كرده است. به همين دليل، به موازات پژوهشهاي كلامي و آگاه ساختن مسلمانان برخي كشورهاي جهان، براي ستيز با استبداد و اختناق شديد رژيم ستم شاهي به مبارزات گسترده اي دست زد و از طريق سخنرانيهاي افشاگرانه اين نظام منفور را مورد تهاجم جدي قرار داد. نظر به تأثير عميق سخنان وي در اذهان مردم، دستگاه حكومتي عكس العملهاي خشني از خود بروز مي داد و يك بار وي را در حال ايراد خطابه، بر فراز منبر دستگير نمود.
از شعبان سال 1391 ه. ق كه رهبري مذهبي شهر مقدس كربلا به ايشان رسيد، رژيم بعثي آن را ناخوشايند تلقي مي كرد؛ زيرا از سابقه مبارزاتي آية اللّه قزويني اطلاع داشت. مدتي بعد نيروهاي امنيتي وي را دستگير نموده و به زندان الشعبة الخامسه واقع در بغداد منتقل كردند و ايشان را به مدت 114 روز تحت شكنجه هاي سخت و وحشيانه قرار دادند.
از آنجا كه فعاليتهاي سياسي ـ اجتماعي آن خطيب دانشور و ديگر مشاهير كربلا مانع بسيار بزرگي بر سر راه نقشه هاي پليد رژيم بعثي بود، در سال 1393 ه. ق تني چند از شخصيتهاي مذهبي كربلا را دستگير نمودند، اما آية اللّه قزويني خود را از دست رس آن دژخيمان دور ساخت. مدت هيجده ماه مأموران در تلاش بودند تا ايشان را دستگير نمايند و براي مدت طولاني منزل ايشان در محاصره شديد بود و تمامي رفت و آمدها كاملا كنترل مي گرديد. به دليل شرايط سخت و محدوديتهايي كه براي آن عالم وارسته و خانواده اش ايجاد كرده بودند، در شعبان سال 1394 ه. ق به همراه اهل خانه با توسل به حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام به طور شگفت انگيزي عراق را ترك نمود و وارد كويت گرديد؛ بدون اينكه مأموران رژيم بعثي بتوانند كوچك ترين آسيبي به ايشان و اهل خانه اش وارد سازند. چند سال پس از آن، كارگزاران دستگاه حاكم بر عراق اموال آن سخنور بزرگ را مصادره نمودند و ضمن تصاحب منزل مسكوني و كليه لوازم آن، تمامي كتب چاپي و نسخه هاي نفيس خطي كه در كتابخانه آية اللّه قزويني نگهداري مي شد، را نابود ساختند.

آري، آن عالم زاهد به موجب حق گويي و ايستادگي در برابر خودكامگيها، بارها طعم تلخ زندان، تبعيد و شكنجه را كشيد و تا مرز شهادت پيش رفت و آخرين بار از سوي رژيم عراق به اعدام محكوم شد و پس از ماهها زندگي مخفيانه، به لطف خداوند از عراق خارج گرديد و از آنجا به كويت و سپس به لبنان و ايران آمد و از سال 1394 ه. ق به مدت هفت سال به خدمات تبليغي خود از راه بيان و بنان ادامه داد. (12)

رحلت
آية اللّه قزويني بر اثر شكنجه هاي شديدي كه در زندانهاي رژيم بعثي متحمل گرديد، سلامتي خود را از دست داد و در اواخر سال 1412 ه. ق بيماري ناشناخته اي اعضا و جوارحش را تحت فشار قرار داد كه پزشكان ايراني و اطباي استراليايي و آلماني از درمان آن عاجز گرديدند. به رغم تلاش پزشكان و مصرف داروهايي كه براي ايشان در نظر گرفته شده بود، در نهم جمادي الثاني 1415 ه. ق حال آن واعظ وارسته رو به وخامت رفت و در بيمارستان آية اللّه گلپايگاني قم تحت مراقبتهاي ويژه قرار گرفت.
سرانجام پس از 90 ساعت بي هوشي، بعد از ظهر پنج شنبه 13 جمادي الثاني 1415 ه. ق مطابق با 1373 ه. ش اين عالم شيفته اهل بيت به سراي باقي شتافت و زندگي برزخي خويش را آغاز نمود. پيكر پاكش پس از مراسم تغسيل، تكفين و تشييعي باشكوه و عبور دادن از صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام و اقامه نماز ميت توسط حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد محمد ابراهيم قزويني در مقبره اي داخل حسينيه كربلاييها در قم به خاك سپرده شد.
آية اللّه قزويني با دختر استاد خويش آية اللّه ميرزا مهدي شيرازي ازدواج كرده بود كه ثمره اين پيوند مبارك پنج فرزند فاضل و برومند است كه همگي در حوزه علميه و مراكز علوم اسلامي و تبليغي اشتغال داشته و مشغول فيض رساني به جامعه اسلامي هستند. (13)

1) گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج9، ص276؛ تراث كربلا، سلمان هادي الطعمة، ص150.
2)جزوه صفحاتي از زندگي آية اللّه قزويني، ص8.
3) همان، ص10 و نيز ر. ك: فاطمه زهرا عليهاالسلام از ولادت تا شهادت، آية اللّه قزويني، مقدمه مترجم، (علي كرمي) .
4)اسلام و تعليمات تربيتي، سيدمحمد كاظم قزويني، ترجمه ذكراللّه احمد، مقدمه مترجم، ص12.
5) صفحاتي از زندگي آية اللّه قزويني، ص13.
6) مقدمه كتاب فاطمه زهرا عليهاالسلام از ولادت تا شهادت، ص26.
7) مقدمه دكتر حسين فريدوني بر كتاب فاطمه زهرا عليهاالسلام از ولادت تا شهادت، ص15.
8)اسلام و تعليمات تربيتي، مقدمه مترجم، ص11 ـ 10.
9) ستارگان حرم، گروهي از نويسندگان، ج2، ص182.
10)صفحاتي از.... ، ص16 ـ 15؛ گنجينه دانشمندان، همان.
11)ستارگان حرم، همان، ص184.
12)اسلام و تعليمات تربيتي، ص34؛ مقدمه كتاب عاشورا غمبارترين روز تاريخ.
13)اطلاعيه هاي بازماندگان آن فقيد سعيد و نيز گنجينه دانشمندان، ج9، ص277.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره58
/ 1