بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
محمد حسن نبوي اخلاص، روحي در كالبد تبليغ يكي از ويژگيهاي دروني مبلغ، اخلاص در كل فرايند تبليغ ميباشد. اخلاص تبليغ را نور ميبخشد، نفوذ ميدهد، اعماق جان مخاطبان را به اصلاح ميكشاند، روح گوينده و شنونده را سيقل ميدهد و بالاخره رضاي الهي را موجب ميگردد. اخلاص در لغت اخلاص در كتاب معتبر مقاييس اين گونه معنا شده است «تنقية الشي ء و تهذيبه؛ پاك كردن و منزّه كردن چيزي را گويند.» امام صادق عليه السلام در حديث جنود عقل و جهل ميفرمايند: «اَلْإِخْلَاصُ وَ ضِدُّهُ الشَّوْب؛(1) ضد اخلاص شوب است.» شوب در كتب العين، لسان العرب، و مجمع البحرين به معناي مخلوط بودن است. پس اخلاص به معناي پاكي و منزه بودن و عدم مخلوط شدن با چيز ديگري است. مجمع البحرين مينويسد: «مَعْنَي الأِخْلاصِ هِي الْقُرْبَةُ الَّذي يُذْكِرُها اَصْحابُنا في نِيَّاتِهِمْ وَ هُوَ ايقاعُ الطَّاعَةِ خالِصاً لِلَّهِ؛ معناي اخلاص به همان معناي قربتي است كه اصحاب ما در نيتهاي (عبادت) خود ميگويند كه همان انجام عبادت فقط براي خداوند است.» لسان العرب ميگويد: «اَلأِخْلاصُ فِي الطَّاعَةِ تَرْكُ الرِّيا؛ اخلاص در عبادت پرهيز از ريا است.» به خوبي معلوم است كه دو مورد آخر كه از لسان العرب و مجمع البحرين ذكر گرديد، دو مورد شاخص از مصاديق اخلاص ميباشد. پس از مشخص شدن معناي اصلي اخلاص، موارد استعمال در فرهنگ آيات و روايات مشخص ميگردد.
اخلاص نتيجه تعقّل آدمي اگر عميق بنگرد و به حاكميّت مطلق الهي باور يابد، از ژرفاي جان به خوبي درك ميكند كه هيچ موجودي در مقابل قدرت الهي كمترين نيرويي ندارد. اراده، توان و قلبهاي همه انسانها به دست اوست و هر چه او بخواهد تحقق مييابد و اگر تمام عالميان خلاف اراده او بر كاري تصميم بگيرند، تحقق نخواهد يافت. اما افراد سطحي نگر خدا را فراموش كرده هر لحظه به دنبال فردي و جذب علاقه انساني و يا پول و امكانات موجودي ناچيز، خود را به خفّت و خواري ميافكنند كه اين خود نوعي كفر و بيتوجهي به قدرت لايزال الهي است. خلاصه آنكه توجّه به غير خدا از كم خردي و ضعف تعقّل آدمي است. عن ابي عبداللّه عليه السلام قال: «لَيْسَ بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ الْكُفْرِ إِلَّا قِلَّةُ الْعَقْلِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ يَرْفَعُ رَغْبَتَهُ إِلَي مَخْلُوقٍ فَلَوْ أَخْلَصَ نِيَّتَهُ لِلَّهِ لَأَتَاهُ الَّذِي يُرِيدُ فِي أَسْرَعَ مِنْ ذَلِكَ؛(2) فاصلهاي بين ايمان و كفر به جز كم عقلي نيست، گفته شد اين امر چگونه استاي فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمودند: بندهاي توجه خود را به مخلوق معطوف ميدارد، پس اگر نيت خود را براي خدا خالص ميساخت، خداوند آنچه را كه اراده ميكرد با سرعت بيشتري به او ميداد.» اگر انسان براي حل مشكل و يا رفع نيازي به مخلوقي تمسّك ميجويد و به خداوند كه همه قدرتها در اختيار اوست توجه نميكند، از كم عقلي اوست.
ثمره اخلاص مبلّغ كه منادي توحيد و هدايتگر انسانها به سوي خداوند است، خود بيش از ديگران بايد در اعماق جان خويش خدا را باور داشته و هرگز كم توجهي به غير خداوند نداشته و دنياجويي در نيت، اعمال و رفتارش راه نيابد. هدايتگراني كه با تبليغ خويش جوامع را متحوّل ساختهاند، علاوه بر تسلط بر علوم و اصطلاحات، از طريق اخلاص به جوشش حكمت در قلب خويش رسيده، زبان آنان از چشمه ساران حكمت قلبشان حكايت ميكرد. «عَنِ الرِّضَاعليه السلام عَنْ آبَائِهِ عليهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَي لِسَانِهِ؛(3) حضرت رضاعليه السلام از پدرانشان عليهم السلام و آنان از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل كردند كه: هيچ بندهاي چهل روز خود را براي خداوند عزوجلّ خالص نساخت مگر آنكه چشمه ساران حكمت از قلب او بر زبانش جاري گشت.»
همنشيني با عالمان مخلص همه مردم، طلّاب و علماء اگر بخواهند راه نجات بپيمايند، بايد از همنشيني با عالمان سوء و دنيامدار و طمع ورز بپرهيزند؛ زيرا اين افراد در دوستان خويش همانند ويروسي خطرناك نفوذ بيماري زا داشته و هيچ كس به جز انسانهاي بسيار پارسا از خطر آنان در امان نخواهند بود. مبلّغ مخلص منطقهاي را احياء و عالمي دنيا دوست براي دنياي خويش دين خود و مردم را به حراج ميگذارد. مبلّغ مخلص در پاداش اعمال پاك مردم شريك است و دنيامداران با وزر ترويج دنياگرائي دست به گريبان خواهند بود. «قَالَ النَّبِي صلي الله عليه وآله لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ كُلِّ دَاعٍ مُدَّعٍ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْيَقِينِ إِلَي الشَّكِّ وَ مِنَ الْإِخْلَاصِ إِلَي الرِّيَاءِ وَ مِنَ التَّوَاضُعِ إِلَي الْكِبْرِ وَ مِنَ النَّصِيحَةِ إِلَي الْعَدَاوَةِ وَ مِنَ الزُّهْدِ إِلَي الرَّغْبَةِ وَ تَقَرَّبُوا إِلَي عَالِمٍ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْكِبْرِ إِلَي التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّيَاءِ إِلَي الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الشَّكِّ إِلَي الْيَقِينِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَي الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَي النَّصِيحَةِ وَ لَا يَصْلُحُ لِمَوْعِظَةِ الْخَلْقِ إِلَّا مَنْ خَافَ هَذِهِ الآْفَاتِ بِصِدْقِهِ وَ أَشْرَفَ عَلَي عُيُوبِ الْكَلَامِ وَ عَرَفَ الصَّحِيحَ مِنَ السَّقِيمِ وَ عِلَلَ الْخَوَاطِرِ وَ فِتَنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَي؛(4) پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: با هر مبلّغ مدعي مجالست نداشته باشيد؛ (كسي كه) شما را از يقين به شك ميخواند و از اخلاص به ريا و از تواضع به كبر و از نصيحت به دشمني و از بيرغبتي نسبت به دنيا شما را به دوستي دنيا فرا ميخواند. بلكه خود را به عالمي نزديك كنيد كه شما را از تكبّر به تواضع و از رياء به اخلاص و از شك به يقين و از دنياطلبي به بيميلي به دنيا و از دشمني به نصيحت ميخواند. و براي موعظه مردم صلاحيّت ندارد مگر كسي كه از اين آفتها به راستي بترسد و بر عيوب سخن آگاه باشد و صحيح را از باطل و بيماريهايي كه به قلب نفوذ ميكند و فتنههاي نفس و هواها را بشناسد.»
اخلاص شرط تبليغ كسي كه ميخواهد مردم را به خدا دعوت كند و از شرك و ريا به توحيد و اخلاص فرا خواند، لازم است قبل از هرچيز به درون خويش بيدار باش دهد. در غير اين صورت موجب گمراهي مردم گشته، آنان در تطبيق گفتار و كردار گوينده حيران و برخي به انحراف كشيده ميشوند. چنين افرادي نبايد به خود اجازه موعظه مردم دهند. امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «أَحْسَنُ الْمَوَاعِظِ مَا لَا يُجَاوِزُ الْقَوْلُ حَدَّ الصِّدْقِ وَ الْفِعْلُ حَدَّ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّ مَثَلَ الْوَاعِظِ وَ الْمَوْعُوظِ كَالْيَقْظَانِ وَ الرَّاقِدِ فَمَنِ اسْتَيْقَظَ عَنْ رَقْدَتِهِ وَ غَفْلَتِهِ وَ مُخَالَفَتِهِ وَ مَعَاصِيهِ صَلَحَ أَنْ يُوقِظَ غَيْرَهُ مِنْ ذَلِكَ الرُّقَادِ وَ أَمَّا السَّائِرُ فِي مَفَاوِزِ الِاعْتِدَاءِ وَ الْخَائِضُ فِي مَرَاتِعِ الْغَي وَ تَرْكِ الْحَيَاءِ بِاسْتِحْبَابِ السُّمْعَةِ وَ الرِّيَاءِ وَ الشُّهْرَةِ وَ التَّصَنُّعِ فِي الْخَلْقِ الْمُتَزَيِّي بِزِي الصَّالِحِينَ الْمُظْهِرُ بِكَلَامِهِ عُمَارَةَ بَاطِنِهِ وَ هُوَ فِي الْحَقِيقَةِ خَالٍ عَنْهَا قَدْ غَمَرَتْهَا وَحْشَةُ حُبِّ الْمَحْمَدَةِ وَ غَشِيَتْهَا ظُلْمَةُ الطَّمَعِ فَمَا أَفْتَنَهُ بِهَوَاهُ وَ أَضَلَّ النَّاسَ بِمَقَالِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَبِئْسَ الْمَوْلي وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ وَ أَمَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ بِنُورِ التَّأْيِيدِ وَ حُسْنِ التَّوْفِيقِ وَ طَهَّرَ قَلْبَهُ مِنَ الدَّنَسِ فَلَا يُفَارِقُ الْمَعْرِفَةَ وَ الْتُّقَي فَيَسْتَمِعُ الْكَلَامَ مِنَ الْأَصْلِ وَ يَتْرُكُ قَائِلَهُ كَيْفَ مَا كَانَ قَالَتِ الْحُكَمَاءُ خُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَفْوَاهِ الْمَجَانِين؛(5) بهترين مواعظ آن است كه سخن از راستگوئي تجاوز نكند و در عمل حد اخلاص را پشت سر نگذارد، همانا مثال موعظه كننده و موعظه شونده همانند بيدار و خواب است. پس كسي كه از خواب و غفلت و مخالفت و معصيت خود بيدار شود، صلاحيّت دارد كه ديگري را از خواب بيدار كند؛ اما كسي كه خود در مهلكه ستم حركت ميكند و در چراگاه گمراهي ميچرد و كسي كه بيحياء، سمعه و ريا و شهرت و صالح جلوه دادن خويش در مردم را دوست دارد و كسي كه خود را به قيافه صالحين در ميآورد؛ ظاهر كلامش نشانگر پاكي باطن اوست ولي او از آبادي باطن بيبهره است، همانا تنهايي علاقه به تمجيد و تعريف باطن او را احاطه كرده است، تاريكي طمع او را پوشانده است، چقدر فريب هواي نفس خويش خورده و مردم را با گفتههاي خود گمراه ميسازد. خداوند ميفرمايد: چه بد دوست و همراهي است. اما كسي كه خداوند او را به نور تأييد و توفيق نيكو حفظ كرده و قلب او را از كثافات پاك گردانده باشد، از معرفت و تقوي دور نميشود؛ پس سخن را از اصل ميشنود و گوينده را هر طور باشد رها ميكند. حكماء گفته اند: حكمت را گرچه از دهان ديوانه گان باشد، ياد گير.» در اين روايت نكات بسيار زيبايي وجود دارد كه در اينجا به مواردي اشاره ميكنيم. 1. برخي در موعظه براي اينكه مخاطب را تحت تأثير قرار داده و اصلاح كنند، در گفتههاي خويش دقت نكرده گاهي به دروغ و خلاف واقع گويي روي ميآورند؛ مانند: خوابهاي دروغ، خبر از عذابهاي غيرواقعي، نقل حكايات بيپايه و... مبلغ حق ندارد در تبليغ بيش از آنچه از آيات قرآن و روايات فهميده ميشود بيان كند كه مصداق دروغ گويي و ارتكاب حرام است. 2. بعضي ميگويند: چون ميخواهيم مردم را هدايت كنيم، اشكالي ندارد كه برخي از عبادات را مقابل مردم انجام دهيم تا آنان نسبت به روحانيت خوش بين شده و هدايت شوند. اين خود آغاز گمراهي مبلّغ است. مبلّغ نبايد براي موعظه ديگران در اعمال خود از حدود اخلاص تجاوز كند كه اگر به جاي اخلاص، ريا، شهرت و خود نمايي جايگزين شد، او حق موعظه ديگران را ندارد؛ زيرا مردم را با گفتار خويش به گمراهي ميكشاند. 3. در پايان روايت تكليف مردم بيان شده است كه چون در همه ادوار تاريخ مبلّغان اهل تزوير و ريا و طمع و دنيا پرست و زاهدنما بوده و هستند؛ اگر خود پاك و اهل باشند، سعي كنند آيات و يا رواياتي كه خوانده ميشود را بدون توجّه به گوينده، به اصل پاك و نوراني كلام كه قرآن و معصومين عليهم السلام هستند برگردانند و از جانب آنان تلقي كنند.
كنكاش در نيّت از مباحث گذشته دانستيم كه اخلاص يك دستي، يك رنگي و مخلوط نداشتن است، و اخلاص در مسائل معنوي توجّه ناب به خداوند داشتن و براي رضاي او عمل كردن است. توجّه به رضاي الهي و عمل براي جلب خشنودي حق، در هر كاري پسنديده و زمينه ساز عروج عمل ميگردد و گاهي يك عمل مباح بدون قصد قربت كاري نيكو است، ليكن تنها با تفاوت نيّت و براي رضاي خدا عمل كردن، همان كار را از فرش به عرش ميبرد و زماني در اعمال عبادي فقط به دليل نبودن اين نيّت، كار ارزشمندي از عرش به فرش سقوط كرده و در برخي از موارد موجب وزر و عذاب الهي ميگردد. پيامبرصلي الله عليه وآله ميفرمايد: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَي فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَي اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَي اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَي أَمْرِ دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ امْرَأَةٍ يَنْكِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَي مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ؛(6) اعمال تنها در گرو نيتها است و براي هر كس آنچه نيّت كرده باقي ميماند؛ پس كسي كه به سوي خدا و رسولش هجرت كرده باشد، هجرت او به سوي خدا و رسول او به حساب ميآيد و كسي كه به سوي امر دنيايي هجرت كرده، به همان ميرسد و كسي كه براي ازدواج با زني هجرت كرده هجرت به سوي همان محسوب ميگردد. (نه هجرت به سوي خدا و رسول).» مؤمن زيرك همواره به نيّت خود در اعمال توجّه دارد و با نيّت خالص از كارهاي خويش بيشترين بهره را ميبرد و دنيا و آخرت خويش را آباد ميسازد. و افرادي كه به غير خدا توجه دارند، با زحمات زياد همچنان عمر خويش را بر باد داده و از رشد معنوي بينصيب هستند.
نمود اخلاص همان گونه كه بيان شد، اخلاص يك امر دروني است و تنها خدا ميداند كه نيّت انسانها چيست و براي چه تلاش ميكنند. در بين عالمان انسانهايي يافت ميشوند كه نه تنها درون خويش را آلوده كردهاند، بلكه اين عدم خلوص در رفتارهاي بيروني آنان نيز نفوذ كرده، بيپروا اين رذيله اخلاقي را نشان ميدهند. گاهي براي رياست، زماني براي پول، در مواردي براي جلب توجّه مردم و... ميكوشند كه به خوبي عدم اخلاص آنان براي مردم روشن ميگردد. مردم هم آرام و خاموش بدون اينكه سخني بگويند رفتار مبلغ را با گفتارش به تحليل ميگذارند. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمودند: «عُلَمَاءُ هَذِهِ الْأُمَّةِ رَجُلَانِ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فَطَلَبَ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الآْخِرَةَ وَ بَذَلَهُ لِلنَّاسِ وَ لَمْ يَأْخُذْ عَلَيْهِ طَمَعاً وَ لَمْ يَشْتَرِ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَذَلِكَ يَسْتَغْفِرُ لَهُ مَنْ فِي الْبُحُورِ وَ دَوَابُّ الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ وَ الطَّيْرُ فِي جَوِّ السَّمَاءِ وَ يَقْدَمُ عَلَي اللَّهِ سَيِّداً شَرِيفاً وَ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فَبَخِلَ بِهِ عَلَي عِبَادِ اللَّهِ وَ أَخَذَ عَلَيْهِ طَمَعاً وَ اشْتَرَي بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَذَلِكَ يُلْجَمُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ وَ يُنَادِي مَلَكٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ عَلَي رُءُوسِ الْأَشْهَادِ هَذَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فِي دَارِ الدُّنْيَا فَبَخِلَ بِهِ عَلَي عِبَادِهِ حَتَّي يَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ؛(7) علماء اين امت بر دو دسته اند: يكي مردي كه علمي را مييابد پس براي رضاي خداوند و قيامت آن را فرا ميگيرد و آن علم را براي مردم بيان ميكند و از روي طمع چيزي براي آن دريافت نميكند و به ثمن ناچيزي آن را نميفروشد، اين همان كسي است كه موجودات درياها و جنبندگان دريا و خشكي و پرنده در آسمان براي او استغفار ميكنند و بر خداوند وارد ميشود در حالي كه آقاي شريف است. و ديگري كسي كه خداوند به او علم ميدهد پس در بيان آن براي بندگان خداوند بخل ميورزد و براي بيان آن طمع داشته به بهاي ناچيزي آن را ميفروشد، پس اين فرد را در روز قيامت به افسار آتشين لجام ميزنند و يكي از ملائكه در مقابل مردم صدا ميزند اين فلان كس و فرزند فلاني است خدا در دنيا به او علمي داد و او در بيان آن براي بندگان خدا بخل ورزيد (او اين ندا را ميگويد) تا حساب وي تمام شود.» گاهي اتفاق ميافتد كه فردي به روحاني ميگويد مسئله اي، روايتي و تفسير آيهاي براي ما بگوييد. ممكن است مبلّغ بگويد اگر براي او بگويم سخنراني شب را مطرح كرده ام، از اين رو از بيان علم ميپرهيزد كه اين هم يكي از مصاديق بخل ورزيدن است. چه كسي ميتواند تضمين كند كه شما تا شب زنده باشيد و آن مطلب را بگوييد. زماني اتفاق ميافتد كه بر روي منبر مطلب مناسبي به حافظه سخنران خطور ميكند و گاهي اين مطلب رزق يكي از شنوندگان است كه بهتر است مبلغ از بيان آن پرهيز نكند.
اجرت براي تبليغ پيامبران بسياري از جمله پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه وآله موظف بودند اعلان كنند كه هيچ پاداشي براي دعوت مردم به خداپرستي دريافت نخواهند كرد. خداوند به پيامبراني دستور ميدهد كه «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً؛ بگو بر رسالت خود اجر و پاداشي از شما نميخواهم.» درباره عالمان ديني و دريافت اجرت براي تبليغ دين رواياتي از معصومين عليهم السلام به ما رسيده است كه ميتوان آن روايات را به دو دسته تقسيم كرد: 1. دسته اوّل رواياتي است كه بر منع دريافت اجرت براي تبليغ دلالت دارد. در اينجا به دو نمونه از اين روايات اشاره ميشود. از امام صادق عليه السلام نقل گرديده است: «مَنْ أَرَادَ الْحَدِيثَ لِمَنْفَعَةِ الدُّنْيَا لَمْ يَكُنْ لَهُ فِي الآْخِرَةِ نَصِيبٌ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ خَيْرَ الآْخِرَةِ أَعْطَاهُ اللَّهُ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ؛(8) كسي كه براي منافع دنيوي به دنبال روايت رود، در آخرت بهرهاي نخواهد داشت و اما كسي كه براي خير اخروي به دنبال روايت رود، خداوند به او خير دنيا و آخرت عطا خواهد فرمود.» و در روايت ديگري نيز از آن حضرت نقل شده است كه: «مَنِ احْتَاجَ النَّاسُ إِلَيْهِ لِيُفَقِّهَهُمْ فِي دِينِهِمْ فَيَسْأَلُهُمُ الْأُجْرَةَ كَانَ حَقِيقاً عَلَي اللَّهِ تَعَالَي أَنْ يُدْخِلَهُ نَارَ جَهَنَّمَ؛(9) كسي كه مردم به او نياز داشته باشند كه از معارف دين براي آنان بگويد و مردم از او درخواست كنند و او اجرت بخواهد، بر خداوند تعالي حق است كه او را به آتش جهنّم داخل كند.» 2. دسته دوم از روايات مبيّن آنست كه قبول وجه از مسلمانان براي تبليغ بلااشكال است، كه در اينجا دو نمونه ذكر ميشود.
راوي ميگويد: شنيدم كه امام صادق عليه السلام ميفرمود: «مَنْ اِسْتَأْكَلَ بِعِلْمٍ اِفْتَقَرَ؛ كسي كه با علم اش روزي بخورد،فقير ميگردد.» راوي ميگويد، عرض كردم: «جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ فِي شِيعَتِكَ وَ مَوَالِيكَ قَوْماً يَتَحَمَّلُونَ عُلُومَكُمْ وَ يَبُثُّونَهَا فِي شِيعَتِكُمْ فَلَا يَعْدَمُونَ عَلَي ذَلِكَ مِنْهُمُ الْبِرَّ وَ الصِّلَةَ وَ الْإِكْرَامَ فَقَالَ عليه السلام لَيْسَ أُولَئِكَ بِمُسْتَأْكِلِينَ إِنَّمَا الْمُسْتَأْكِلُ بِعِلْمِهِ الَّذِي يُفْتِي بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًي مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِيُبْطِلَ بِهِ الْحُقُوقَ طَمَعاً فِي حُطَامِ الدُّنْيَا؛(10) به فدايت شوم، در بين شيعيان و دوستان شما گروهي هستند كه علوم شما را فرا گرفته و در بين شيعيان ترويج ميكنند، شيعيان هم نسبت به آنان در صله و اكرام و نيكي كوتاهي نميكنند. امام عليه السلام فرمودند: اينان روزي خور به علم نيستند، كساني به علم خود روزي ميخورند كه بدون علم و هدايتي از جانب خداوند عزوجل فتوي ميدهند تا براي رسيدن به مطامع ناپايدار دنيوي حقي را باطل كنند.» در روايت ديگري فضل ابن ابي قرّه ميگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه اينان ميگويند درآمد معلّم حرام است. حضرت فرمودند: «كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّمَا أَرَادُوا أَنْ لَا يُعَلِّمُوا الْقُرْآنَ وَ لَوْ أَنَّ الْمُعَلِّمَ أَعْطَاهُ رَجُلٌ دِيَةَ وَلَدِهِ لَكَانَ لِلْمُعَلِّمِ مُبَاحاً؛(11) دشمنان خدا دروغ گفتند، اينها ميخواهند قرآن آموزش داده نشود. اگر مردي به معلّم ديه فرزندش را بدهد، براي معلم مباح است.» اگر چه بين اين دو دسته روايت در نگاه ابتدايي تنافي احساس ميگردد، ليكن هيچ تنافي بين آنها نيست. از روايات دسته اوّل فهميده ميشود كه مبلّغ نبايد براي بيان معارف دين اجرت طلب كند، اما دسته دوم ميگويد: اگر مبلّغ شرط اجرت نكرد، ولي مردم خود به او صله داده، اكرام كردند و يا وجهي به او پرداختند، گرفتن آن بلا اشكال است. در تهذيب نيز همين جمع دلالي ذكر شده و بيان گشته است. بدان اميد كه همگي از روي اخلاص و فقط براي رضاي الهي، بدون هيچ پيش شرطي به نشر معارف دين پرداخته و براي حل مشكلات زندگي فقط بر او توكّل كنيم كه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛ (12) «هركس بر خدا توكّل كند، كفايتش خواهد كرد.» 1) بحارالأنوار، ج 1، ص 109. 2) الكافي، ج 1، ص 28. 3) بحارالأنوار، ج 67، ص 242. 4) همان، ج 2، ص 52. 5) همان، ج 97، ص 84. 6) همان، ج 67، ص 249. 7) همان، ج 2، ص 54. 8) همان، ج 2، ص 158. 9) همان، ج 2، ص 78. 10) همان، ج 2، ص 116. 11) الكافي، ج 5، ص 121. 12) طلاق/ 3. منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره82