بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
محمدعلي پيلتن اخلاق مبلّغان: رحمت در تبليغ مقدمه تعليم و تزکيه انسانها، رسالت اصلي انبياي الهي و امامان معصوم عليهم السلام ميباشد. انسان به مدد علم، شناخت و معرفتِ خود را نسبت به حقايق هستي توسعه ميدهد و از رهگذر تزکيه، به سجاياي اخلاقي دست مييابد و توفيق انجام اعمال صالح را به دست ميآورد. بهرهگيري از علوم و معارف حقيقي، زماني سودمند است که به تزکيه و تطهير نفس بينجامد و پليديها و آلودگيهاي آن را در سه سطح اعتقادات، ملكات و اعمال بزدايد. خداي متعال در قرآن کريم، «تزکيه» و «تعليم» را توأم با يکديگر، به عنوان فلسفه بعثت رسول اکرم صلي الله عليه و آله بيان ميکند و ميفرمايد: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ» 1؛ «و كسى است كه در ميان جمعيت درسنخوانده، رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخوانَد و آنها را تزكيه مىكند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند!» از آنجا که نبي اکرم صلي الله عليه و آله اسو? همگان است، «لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» 2؛ «مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند.» مبلّغي که با هدف رشد و هدايت مخاطب خويش پاي به ميدان تبليغ نهاده است نيز نميتواند صرفاً به تعليم افراد اکتفا کند؛ بلکه بايد همانند پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مخاطبين خود را علاوه بر تعليم، به اخلاق فاضله و اعمال صالحه رهنمون سازد تا آنان به کمال انسانيت نائل آيند. 3
شيو? تزکيه امّا جاي اين پرسش وجود دارد که حضرات معصومين عليهم السلام چگونه به تزکيه و تطهير نفوس ميپرداختند؟ به نظر ميرسد که يکي از شيوههاي مؤثر تربيتي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و اهلبيت عليهم السلام . برانگيختن احساسات عالي افراد بوده است. اين بزرگواران از هر وسيل? مشروعي که بر عواطف انساني افراد تأثير مثبتي داشت، بهره ميجستند و از اين طريق آنها را به ايمان و عمل صالح دعوت مينمودند. سير? تربيتي از رفتارهايي چون: حُسن خلق، محبت و ملاطفت، مدارا، عفو و گذشت، تغافل، بدي را با خوبي پاسخدادن، آسانگيري، اکرام، احسان و ... مملو است. با دقّت در هر يک از اين رفتارها ميتوان تأثير آنها را در برانگيختن عواطف و احساسات افراد مشاهده کرد. برخوردهاي کريمانه و توأم با مهرباني، مخاطب را از نظر عاطفي و رواني آماد? پذيرش حقّ (هدايت) ميکند و او را از جهل، عناد و غفلت ميرهاند. شايد بتوان اين سبک از رفتارهاي تبليغي و تربيتي را مصداقي از «ابلاغ مبين» دانست، چنانکه خداي متعال در قرآن کريم خطاب به نبي اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «به سبب رحمتى كه از خدا به تو عنايت شد، نسبت به مردم نرم شدى و اگر خشن و سختدل بودى، بدون شك از پيرامونت پراكنده مىشدند.» 4 اگر پيامبر صلي الله عليه و آله مهربان و نرمخو نبود، مردم به سوي معارف اسلامي جذب نميشدند، تا جايي که گويي پيامي از طرف خدا، دريافت نکردهاند. ما آمادهسازي رواني و عاطفي مردم براي پذيرش حقّ، و رهاندن آنها از جهل، عناد و غفلت را «اصل رحمت در تبليغ» ميناميم و در اين مقاله برآنيم تا اين اصل را از ابعاد مختلف مورد بررسي قرار دهيم.
مفاهيم تحقيق 1. اصل آنچه از کاربرد اين واژه دربار? موضوع اصول و قواعد تبليغ مورد نظر است، عبارت است از: قاعدهاي کلّي و مستفاد از آيات و روايات 5 که همواره بايد بر تمام اعمال، فعّاليتها و روشهاي تبليغي حاکم باشد تا بتوان به ثمربخشي اين فرآيند، اطمينان داشت. اين اصول، اصولي کلان هستند که به يک زمان، يا يک جامعه و مکان خاص اختصاص ندارند و مبلّغان در هر زمان و مکان و با هر نوع ملّيت و قوميتي، بايد آنها را مراعات کنند. اصول و قواعد تبليغ، از آن جهت که دستورالعملهايي (بايدها و نبايدهايي) براي هدايت رفتارهاي مبلّغ هستند و همگان بايد آنها را مراعات کنند، بسيار شبيه «قوانين» و «هنجارهاي اجتماعي» هستند. 6 2. تبليغ مبلّغِ دين کسي است که «دين را به انتهاي مقصدش ميرساند»؛ يعني پيام دين را، که همان احکام و عقايد و اخلاق است، به درستي براي مردم تبيين ميکند تا حجت بر آنان تمام شود و از اين طريق، زمين? اصلاح عقايد و اعمال مردم و در نهايت، گسترش عبوديت در عالم فراهم گردد. قرآن کريم رسول اکرم صلي الله عليه و آله را به عنوان مبلّغ دين معرفي ميکند و رسالت او را نيز در همين ابلاغ منحصر ميداند و ميفرمايد: «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبين»؛ 7 «خدا و پيامبرش را اطاعت و پروا كنيد. اگر رويگردان شويد، بدانيد كه وظيف? پيامبر ما رسانيدن پيام روشن خداوند است.» «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ»؛ 8«وظيفهاى جز رسانيدن پيام بر عهد? پيامبر نيست.» نويسندگان و انديشمندان اسلامى، دربار? تبليغ تعاريف مختلفي ارائه كردهاند که با بررسي بيشتر ميتوان دريافت که تمام اين تعاريف به همان معنايي که ما بيان کرديم، بازگشت ميکند. براي مثال تبليغ يعني «رساندن يك پيام از كسي به كس ديگر»، 9 يا «رساندن پيام با استفاده از ابزار مناسب و مؤثر» است. 10يکي از صاحبنظران پس از بيان 23 تعريف از تبليغ و مقايس? آنها با يكديگر، تبليغ را چنين تعريف ميکند: «تـبـليـغ شـاخـهاى از ارتباطات است كه از طريق ابلاغ و رساندن دين اسلام به كمك وسايل مـمـكـن و مـشـروع، مـىخـواهـد مـردم را بـه سـوى اسـلام متمايل سازد.» 11 3. رحمت «رحمت» مهربانى و رقّتى ميباشد مقتضى احسان است و نسبت به شخص ديگر اظهار ميشود؛ 12 امّا گاهى فقط دربار? «مهربانى» و گاهى نيز فقط در «احسان» به كار ميرود. زماني که خدا با «رحمت» وصف شود، مراد از آن فقط «احسان» است، نه رقّت قلب، لذا روايت شده است که رحمت از سوي خدا، انعام و تفضّل است و از سوي آدميان، رقّت قلب و عاطفه 13. از اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در توصيف خداوند به صفت رحمت، نقل شده است: «رَحيمٌ لا يُوصَفُ بِالرّقّة.» 14 علّامه طباطبايي ذيل تفسير «بسمالله الرّحمن الرحيم» ميفرمايند: «رحمت، انفعال و تأثّر خاصى است كه هنگام مشاهد? کسي که محتاج است، بر قلب عارض ميشود و شخص را به رفع احتياج و نقيص? وي وادار ميكند. اين معنى به حسب تحليل، به عطا و فيض برميگردد و خداوند سبحان به همين معنى به رحمت، توصيف ميشود.» 15 اين رقت قلب، در رفتار و به طريق اولي در تبليغ، به صورت ملاطفت، ملاينت، محبّت، مودّت، عفو و صفح، حُسن خلق، رفق و مدارا، تغافل، و.... ظاهر ميشود.
تعريف اصطلاحي «رحمت در تبليغ» با مطالع? آموزههاي اسلامي، اعم از آيات و روايات و با واکاوي آثار انديشمندان معاصر شيعي، ميتوان «اصل رحمت در تبليغ» را اينگونه تعريف کرد: «رحمت در تبليغ، قاعدهاي تربيتي است که از طريق برخوردي مهربانانه و ملايمتآميز با مخاطب، منجر به ايجاد و تعميقِ انسِ مخاطب با حقيقت ميگردد.» براساس تعريف مذکور، فلسف? به کارگيري اصل «رحمت» در تبليغ، زمينهسازي براي جذب افراد و عمق بخشيدن به ايمان ميباشد. ملايمتِ معقولان? موجود در اصل رحمت، از جمله ويژگيهايي است که موجب تأثير آن بر فضاي رواني و عاطفي مخاطب ميگردد و با رهاندن وي از لجاجت، عناد، نفرت و غفلت، او را آماد? پذيرش حقّ ميسازد. البته بايد توجه داشت که اصل رحمت هم در محتواي پيام تبليغي و هم در نحو? برخورد مبلّغ با مخاطب جريان دارد. شهيد مطهري رحمه الله دربار? جايگاه اصل رحمت در محتواي تبليغ ميفرمايند: «انسان كانوني دارد غير از كانون عقلي و فكري، به نام كانون احساسات كه آن را نميتوان ناديده گرفت. توافق و هماهنگي با احساسات و تا حدّي اشباع احساسات عالي و رقيق بشر از [جمله] شرايط غني بودن محتواي يك پيام است.» 16 با اندک تأملي ميتوان دريافت که خـداي متعال، بـه احـساسات و نيازهاى عاطفى بشر به نيكوترين وجه پاسخ داده و به تقويت، تصحيح يا تعديل آنها پرداخته است. به طور مثال، پيوند ميان پدر و مادر با فرزند بسيار قـوى است و از سوى اسلام در حدّ عالى به رسميت شناخته شده است: «وَاعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْساناً»؛ 17 «خدا را بپرستيد و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد!» مسائل ديگري چون صـله رحـم، نـوعدوسـتـى، يـتـيـمنـوازى، روابـط حـسنه، انفاق و احسان، ايثار، دستگيرى از درماندگان، تحكيم روابط خانوادگى، ميهماننوازى و دهها مقوله ديگر اخلاقى كه در تعاليم ديني بر آنها تأكيد شده، هر يك به نوعى عواطف و احساسات مردم را اشباع ميكند و حضور يكايك آنـهـا در زنـدگـى انـسـانها ضرورى و اجتنابناپذير است و طرح و تقويت آنها در پيام الهى سـبـب مـىشـود كـه مـردم آن را در عـيـنـيت زندگى خود بيابند و ضرورت دين را به طور ملموس احساس كنند. 18 البته بحث ما به رحمت در نحو? تبليغ يک مبلّغ مربوط است که در شکلهاي مختلفي همچون: حُسن خلق، مدارا، تغافل و ... ظاهر ميشود و بحث «اصل رحمت در محتواي تبليغ» در اين مقال نميگنجد.
در پايان بحث مفهومشناسي اصل رحمت، توجه به چند نکته ضروري است: 1. اصالت رحمت در تبليغ رحمت در تبليغ، يک اصل است؛ يعني قاعدهاي کلّي ميباشد که از آيات و روايات به دست آمده است. بر اساس اين اصل، مبلّغ بايد در تمام فعّاليتهاي تبليغي خود، شأني از شئون رحمت را که متناسب با جنس فعّاليت تبليغي اوست، رعايت نمايد؛ مثلاً اصل رحمت در تبليغ براي کودکان، به صورت محبّت و ملاطفت جلوه ميکند؛ همچنانکه در تعامل با مردم، اين اصل خود را در حُسن خلق نشان ميدهد. به همين صورت ميتوان جايگاه مدارا، تغافل، عفو، گذشت و ساير مصاديق رحمت را مشخص کرد. 2. جريان رحمت بر مدار حق «عبوديت و قرب الهي، ارزش نهايي و اصيل و مقصد حقيقي [انسان] است و بقيه، همه وسايل هستند و آن هدف است که هم? وسايل (يعني گفتار، رفتار، اخلاق و احکام) را جهت ميدهد و توجيه ميکند و در عين حال، هم? آنها را مشروط و مقيد به خود ميگرداند. به عبارت ديگر، هم? آن وسايل تا [زماني که] معطوف به مقصد نهايي باشند و سير انسان را به سوي هدف غايي تسهيل و تسريع کنند، مطلوب، مجاز و مشروع ميباشند و در غير اين صورت، غير ارزشي يا ضد ارزشي خواهند بود.» 19 به تصريح روايات، مدارا و مسالمت، که از مصاديق رحمت هستند، تا جايي ارزشمند ميباشد که زمين? وهن به اسلام و ورود به باطل را فراهم نسازد و شخص مبلّغ به واسط? آن از مدار حق خارج نشود: «مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ دَارَى عِبَادَ اللَّهِ بَأَحْسَنِ الْمُدَارَاةِ وَ لَمْ يَدْخُلْ بِهَا فِي بَاطِلٍ وَ لَمْ يَخْرُجْ بِهَا مِنْ حَقٍّ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ نَفَسَهُ تَسْبِيحاً وَ زَكَّى أَعْمَالَهُ؛ 20هيچ غلام و کنيزي [زن و مردي] با بندگان خدا به نيکي مدارا نکرد و به واسط? آن در باطل وارد نگرديد و از حقّ خارج نشد، مگر اينکه خداوند، نَفَس کشيدنش را تسبيح قرار داد و اعمالش را تزکيه کرد.» از اميرالمؤمنين عليه السلام نيز منقول است: «وَجَدْتُ الْمُسَالَمَةَ مَا لَمْ يَكُنْ وَهْنٌ فِي الْإِسْلَامِ أَنْجَعُ مِنَ الْقِتَال»؛ 21 مسالمت را تا زماني که وهني به اسلام وارد نشود، سودمندتر از جنگ يافتم.» در اسلام روابط ميان انسانهايي که به خداي متعال ايمان دارند و مطيع اوامر او هستند، بر اصل رحمت استوار است. اين اصل، حتّي بر روابط ميان مؤمنين و غير مسلمانان نيز حاکم است. به طور کلّي، تا زماني که فرد يا اجتماع، دشمن خدا و دين و انبياي الهي نشدهاند، ميتوان با آنها همراه با رحمت و مدارا رفتار کرد؛ ولي اگر کساني بخواهند آگاهانه و از سر عناد و پس از اتمام حجت، خلاف مسير هستي حرکت کنند و اباحهگري و حيوانيّت را رواج دهند، بايد با زور در مقابل اين ظلم و بينظمي بزرگ ايستاد تا موانع تکامل انسانها برطرف، و احکام سعادتبار اسلام حاکم شود. البته اين قاطعيت، از منظري وسيعتر، خود رحمتي براي آدميان محسوب ميشود. در قرآن نيز به اين معنا اشاره شده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»؛ 22 «محمّد صلي الله عليه و آله رسول خدا است و کساني که با اويند، بر کافران سختگير [و] با يکديگر مهربان هستند.»
رحمت در سير? معصومين عليهم السلام داير? مهرباني و رحمت حضرات معصومين عليهم السلام به قدري وسيع بود که حتّي مخالفان ايشان را نيز شامل ميشد. موارد بسياري از سير? اين بزرگواران مشاهده ميشود که تنها با يک برخورد کريمانه، از مخالفي سرسخت، محبّي مخلص ميساختند. روزي مردى مسيحي به امام باقر عليه السلامبا لحني جسارتآميز عرض كرد: تو «بَقَر» هستي. امام عليه السلامفرمودند: نه، من «باقر» هستم. گفت: تو فرزند زنى آشپز هستي. فرمود: اين شغل او بوده است. گفت: تو فرزند يك سياه حبشى نابكار هستي. فرمود: اگر راست ميگويى، خدا از او بگذرد و اگر دروغ ميگويى، خدا از تو بگذرد. مسيحي ]در شگفت از چنين روح بزرگي[ مسلمان شد. 23 از ايـنگـونـه وقايع در زندگاني ائمه عليه السلام بسيار اتفاق افتاده است که به جهت اجتناب از اطال? کلام، تنها به برخي از آنها فهرستوار اشاره ميکنيم: - برخورد کريمانه پيامبر صلي الله عليه و آله با قريش در فتح مکه. 24 - مواجه? پيامبر صلي الله عليه و آله و آن يهودي که ادعا ميکرد از حضرت طلبکار است. 25 - قضيه به محکمهرفتن اميرالمؤمنين عليه السلام و مرد يهودي به خاطر اختلاف بر سر مالکيت زره جنگي. 26 - برخورد کريمانه و صبوران? اميرالمؤمنين عليه السلام با خوارج. - برخورد بزرگواران? امام حسن مجتبي عليه السلام در برابر گستاخي و بيادبي مرد شامي. 27 - و ... . پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و به تبع ايشان اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام بر هدايت مردم حريص بودند: 28 «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم» 29 و تنها با چنين مهرباني و رحمتي است که ميتوان چنان رفتارهاي کريمانهاي را توجيهکرد. مبلّغي که دلسوز و مهربان نباشد، نميتواند در تبليغ به موفقيت نائل گردد و اساساً اين رحمت است که راه نفوذ و اثرگذاري در مخاطب را هموار ميسازد؛ زيرا انسان بند? احسان است «الْإِنْسَانُ عَبْدُ الْإِحْسَانِ» 30و با احسان ميتوان قلوب را تصاحب کرد: «بِالْإِحْسَانِ تُمْلَكُ الْقُلُوبُ» و «سَبَبُ الْمَحَبَّةِ الْإِحْسَان.» 31 مباني اصل رحمت در اينجا به مهمترين مبناي فکري رحمت اشاره ميکنيم، هر چند به نظر ميرسد که با تحقيق و بررسي بيشتر ميتوان به موارد ديگري نيز دست يافت.
خداشناسي اسلامي برخي از اوصاف الهي، علاوه بر اينکه وصف حضرت باري تعالي ميباشند، نحو? ارتباط حق تعالي با مخلوقات را نيز مشخص ميسازند. بر اساس آموزههاي اسلام، عامترين صفت خداي متعال در ارتباط با بندگانش، صفت «رحمت» است. رحمت خداوند مختص به انسانها نيست؛ بلکه تمام آفرينش را در برميگيرد: «وَ رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ» 32. خداي متعال رحمت را بر خود واجب کرده است: «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَ?» 33، به نحوي که خلقت و تکامل موجودات بر اساس رحمت الهي صورت ميگيرد. امام خميني رحمه الله در اينباره ميفرمايند: «رحمت رحمانيه مقام بسط وجود است و رحمت رحيميه مقام بسط کمال وجود، پس با رحمت رحمانيه اصل وجود ظهور يافته، و با رحمت رحيميه هر چيزي به کمال معنوي و هدايت باطني خود ميرسد.» 34 البته در قرآن و روايات اوصاف ديگري براي خدا چون رحمان، رئوف، وَدود، محبّ و ... بيان شده است که ميتوان از آنها نيز به رحمت الهي نسبت به بندگانش پيبرد: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم»؛ 35 به نام خداوند بخشنده مهربان.» «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد»؛ 36 و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.» «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ»؛ 37 همانا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است.» «إِنَّ رَبِّي رَحيمٌ وَدُودٌ»؛ 38 پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است.» «وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين»؛ 39 و نيکي کنيد که خدا نيکوکاران را دوست دارد.» البته برخي از اين اوصاف، (مثل رحمانيت) عام و فراگير است؛ ولي برخي به گروه خاصي مربوط است، مثل رحيمبودن خداوند که فقط شامل حال مؤمنين ميشود:40 «وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيم»؛ 41 يا مثل محبت الهي که شامل محسنين، 42 توّابين، متطهّرين 43 و متّقين 44 ميشود؛ ولي ظالمين، 45 کافرين 46 و معتدين 47 را در برنميگيرد. در روايات و به خصوص در ادعيه و مناجاتهاي منقول از ائمه اطهار عليهم السلام نيز به رحمت الهي به طور فراوان و به صورتهاي مختلف اشاره شده است. به عنوان نمونه فقط به برخي از فقرات «دعاي جوشن کبير» اشاره ميکنيم: «يَا حَلِيمُ»(1)، (اي بردبار!)؛ «يَا حَنَّان»(5)،(اي مهرورز!)؛ «يَا ذَاالْعَفْوِ وَ الرِّضَاءِ»(8)، (اي صاحب بخشش و سخا!)؛ «يَا كَاشِفَ كُلِّ مَكْرُوبٍ، يَا فَارِجَ كُلِّ مَهْمُومٍ»(10)، (اي برطرفکننده غمِ هر بيچارهاي گشايشدهنده هر اندوهگين!)؛ «يَا عُدَّتِي عِنْدَ شِدَّتِي؛ يَا رَجَائِي عِنْدَ مُصِيبَتِي؛ يَا مُونِسِي عِنْدَ وَحْشَتِي»(11)، (اي ذخيره من هنگام سختي! اي اميد من هنگام مصيبت! اي مونس من هنگام وحشت!)؛ «يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ؛ يَا أَمَانَ الْخَائِفِينَ؛ يَا عَوْنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ يَا رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ؛ يَا مَلْجَأَ الْعَاصِينَ»(14)، (اي فريادرس فريادخواهان! اي امانبخش بيمناکان! اي کمککننده مؤمنان! اي رحمکننده مسکينان! اي پناهگاه عاصيان!)، «يَا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِيمٌ؛ يَا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ كَرِيمٌ»(18)، (اي آنکه او به هر که نافرمانياش کند، بردبار است! اي آنکه به هر که اميدش داشته باشد، کريم است!)؛ «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»(19)، (اي آنکه رحمت او بر غضبش پيشي گرفته است!)؛ «يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ؛ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ؛ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ؛ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ»(22) (اي بزرگ در عفو و گذشت! اي نيکو درگذرندهاي که آمرزشت واسع است! اي که دو دست را به رحمت گشودهاي!)؛ «يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ؛ يَا سَاتِرَ الْعَوْرَاتِ»(24)، (اي درگذرنده از لغزشها! اي پوشاننده عيبها!)؛ « يَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ؛ يَا فَخْرَ مَنْ لا فَخْرَ لَهُ؛ يَا أَنِيسَ مَنْ لا أَنِيسَ لَهُ؛ يَا أَمَانَ مَنْ لا أَمَانَ لَهُ»(28)، (اي پشتيبان آنکه پشتيبان ندارد! اي افتخار آن کس که افتخار ندارد! اي انيس آن کس که انيسي ندارد! اي امانبخش آن کس که اماني ندارد! ) و ... 48 بنابراين، «انسانهاي پارسا و پرهيزگار در محدود? معماري جهان آفرينش حرکت ميکنند که مهندس آن بر اساس هندس? رحمت و لطف، خطوط و اضلاع جانبي آن را ترسيم کرده است.» 49 به عبارت ديگر، اگر ما ميخواهيم بنده و خليف? خدا باشيم، بايد به صفات الهي آراسته شويم و همانگونه که خدا با ما رفتار ميکند، با بندگان خدا رفتار کنيم. اين سيره (رحيم بودن و رحيمانه رفتارکردن) به طريق اولي بايد در تبليغ دين خدا مورد توجه قرار گيرد.
محبت الهي خداي متعال، ايمان را محبوب دل آدمي قرار داده است: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ»؛ 50 «خداى تعالى ايمان را محبوب شما كرد و در دلهايتان زينت داد و كفر و فسوق و عصيان را مورد نفرتتان قرار داد.» اساساً در فرهنگ اسلام، دين همان محبّت داشتن به خاطر خداست: «هل الدّين إلاّ الحبّ»؛51 «الدّين هو الحبّ والحبّ هو الدّين» 52 و خداي متعال بندگان را به راه دوستي و محبّت خود برانگيخته است: «ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ... ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ إِرَادَتِهِ، وَ بَعَثَهُمْ فِي سَبِيلِ مَحَبَّتِهِ؛ 53 به قدرت و توانايي خود آفريدگان را آفريد... سپس آنان را در راه اراده و خواست خويشتن روان گردانيد و بندگان را در راه محبّت خودش برانگيخت (محبّت خود را در فطرت و سرشت بندگانش نهاد).» مؤمنين نيز بايد از خدا درخواست کنند که شيريني محبّتش را به آنها بچشاند: «اللّهمّ... أذقني برْد عفوك وحلاوة ذِكْرك» 54؛ «من ذا الّذي ذاق حلاوة محبّتك فرام منْك بدلاً.» 55 پشتوان? تمامي اوامر و نواهي الهي، محبّت انسان به خدا است و ايمان به او و اطاعت از حضرت باريتعالي و پيروي از مقام ولايت، با محبّت، پيوند خورده است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»؛ 56 «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرين»؛ 57 «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم»؛ 58 «مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّه.» 59 و به اين ترتيب، به واسط? تبعيتِ همراه با محبّت از اهل بيت عليهم السلام ، تمامي اوامر و نواهي الهي با محبّت گره ميخورد و انسان به وسيل? آن، مسير قرب الهي را طي مينمايد: «أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُم.» 60 بنابراين، کمال انسان در گرو بندگي خدا از روي محبّت است، لذا عبوديت در قرآن به عنوان فلسف? خلقت جنّ و انس معرفي شده است، که 61 اگر از روي محبّت نباشد، عبوديت مطلوب و ايدهآل نخواهد بود؛ يعني انسان مؤمني که به طمع بهشت و يا ترس از جهنّم بندگي ميکند، به کمال مطلوب خويش نخواهد رسيد؛ زيرا کمال مطلوب آن است که از روي محبّت به بندگي و عبادت خدا بپردازد، چنانکه در روايات به اين معنا تصريح شده است: إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ: قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ؛ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ؛ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ؛ 62روزي رسول اکرم صلي الله عليه و آله از اصحابشان پرسيدند: كداميك از دستاويزهاى ايمان محكمتر است؟ بعضي گفتند: نماز، بعضي گفتند: زکات، و همينطور روزه، حج و جهاد را نيز مطرح کردند. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ضمن تأييد فضيلت هر يک از اين فرائض فرمودند: هيچ يک از اينها جواب سؤال من نبود؛ بلکه استوارترين دستاويز ايمان دوست داشتن و دشمن داشتن به خاطر خداست. 63 کوتاه سخن آنکه، ميتوان گفت: هدف اسلام رسيدن انسانها به مقام محبّت الهي است، پس بايد به نحوي دين را تبليغ کرد که بندگان را به سمت اين محبّت سوق دهد و از آنجايي که جايگاه محبّت در قلب است، بايد با رحمت، مهرباني، عطوفت، گذشت و مدارا ... به تبليغ دين پرداخت و با خشم، غضب، بيرحمي و غلظت قلب نميتوان «مُحبّ» تربيت کرد: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك.» 64 البته بايد توجه داشت که در طرف ديگرِ محبّت خدا و اولياي او، بغض و نفرت از دشمنان نيز قرار دارد. انسانِ رشديافته با محبّت الهي، به لحاظ عقلي و عملي، هيچ معبودي جز خداي متعال و هيچ واسط? فيضي جز انبياي عظام و اولياي معصوم عليهم السلام را نميتواند بپذيرد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» 65؛ ايمان به خدا، عامل الفت و نزديکي قلوب مؤمنان و رابط? صميمي آنان با يکديگر ميباشد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» 66؛ و کفر، عامل دشمني آنها با مخالفان: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً في سَبيلي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتي.» 67
پي نوشتها: 1 . جمعه/ 2. 2 . احزاب/ 21. 3 . براي اطلاع بيشتر ر.ک: الميزان، سيد محمدحسين طباطبائي، ترجمه سيد محمد باقر موسوي، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، قم، 1374ش، ج19، ص447 و ج1، ص496. 4 . «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» آل عمران/ 159. 5 . ر.ک: جلسه اول درس خارج رسانه، آيتالله احمد عابدي (پايگاه اطلاعرساني احمد عابدي: www. ahmad-abedi.ir)). 6 . براي اطلاع بيشتر ر.ک: فرهنگ علوم اجتماعي، بيرو آلن، باقر ساروخاني، ص249ـ 248. 7 . مائده/ 92. 8 . مائده/ 99. 9 . حماسه حسيني، مرتضي مطهري،.تهران، صدرا، 1368ش، ج1، ص191. 10 . قرآن و تبليغ (بررسى آيات و روايات در روش تبليغ دين)، محسن قرائتي، مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن، تهران، 1384ش. 11 . تبليغ اسلامى و دانش ارتباطات اجتماعى، محسن خندان، ص69، به نقل از: تبليغ در قرآن، علياصغر الهامينيا، پژوهشکده تحقيقات اسلامي نمايندگي ولي فقيه سپاه، تهران، بيتا. 12 . المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، دارالعلم الشاميه، بيروت، 1412ق، ص347. 13 . «انّ الرَّحْمةَ من اللّه إنعام و إفضال و من الآدميّين رقّةٌ و تعطُّفٌ» ر.ک: المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، ص347. 14 . نهجالبلاغه، خطبه 179. 15 . و أما الوصفان: الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، فهما من الرحمة، و هي وصف انفعالي و تأثر خاص يلم بالقلب عند مشاهدة من يفقد أو يحتاج إلى ما يتم به أمره فيبعث الإنسان إلى تتميم نقصه و رفع حاجته، إلا أن هذا المعنى يرجع بحسب التحليل إلى الإعطاء و الإفاضة لرفع الحاجة و بهذا المعنى يتصف سبحانه بالرحمة. نک: الميزان، علامه طباطبايي، ج1، ص18. 16 . حماسه حسيني، شهيد مطهري، ج1، ص197. 17 . نساء/ 36. 18 . تبليغ در قرآن، علياصغر الهامينيا، قسمت «علل و انگيزههاي نفوذ»، مورد سوم. 19 . «استاد مصباح و ده نکته در باب تئوري خشونت و تروريزم»، پژمان احسانبخش، فصلنامه نقد و نظر، 1379، شماره 14 و 15، ص344. 20 . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، حسين محدث نوري، مؤسسه آل البيت، قم، 1408ق، ج9، ص36. 21 . غرر الحكم و درر الكلم، عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، دفتر تبيلغات اسلامي، قم، 1366ش، ص445. 22 . فتح/ 29. 23 . «قَالَ لَهُ نَصْرَانِيٌّ أَنْتَ بَقَرٌ. قَالَ لَا، أَنَا بَاقِرٌ. قَالَ أَنْتَ ابْنُ الطَّبَّاخَةِ؛ قَالَ ذَاكَ حِرْفَتُهَا. قَالَ أَنْتَ ابْنُ السَّوْدَاءِ الزِّنْجِيَّةِ الْبَذِيَّةِ؛ قَالَ إِنْ كُنْتَ صَدَقْتَ، غَفَرَ اللَّهُ لَهَا وَ إِنْ كُنْتَ كَذَبْتَ، غَفَرَ اللَّهُ لَكَ. قَالَ فَأَسْلَمَ النَّصْرَانِيُّ.» بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمدباقر مجلسي، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج46، ص290. 24 . بعد از آنکه رسول خدا صلي الله عليه و آله وارد مکّه شدند، بزرگان قريش داخل کعبه رفته و به اصطلاح بست نشستند؛ چون گمان نميکردند با آن همه جنايات که کرده بودند جان سالم به دربرند. در اين هنگام، رسول خدا صلي الله عليه و آله وارد مسجدالحرام شدند و تا جلوي در کعبه پيش آمدند و در آنجا ايستاده، سخن آغاز کردند و فرمودند: «...هان اي مردم مکّه! براي پيامبر خدا همسايگان بسيار بدي بوديد. نبوت و دعوتش را تکذيب کرديد و او را از خود رانديد و از وطن مألوفش بيرون کرديد و آزارش داديد و به اين اکتفا نکرديد؛ بلکه حتّي به محل هجرتم لشکر کشيديد و با من به قتال پرداختيد. با همه اين جنايات، برويد که شما آزادشدگانيد».وقتي اين صدا و اين خبر به گوش کفّار مکّه ـ که تا آن ساعت در پستوي خانهها پنهان شده بودند ـ رسيد، مثل اينکه سر از قبر برداشته باشند، همه به اسلام گرويدند. اين در حالي است که مکّه با لشکرکشي مسلمين فتح شده بود و طبق احکام اسلامي تمامي مردمش غنيمت و بردگان اسلام محسوب ميشدند؛ ولي رسول خدا صلي الله عليه و آله همه را آزاد کرد. از اين جهت پيامبر صلي الله عليه و آله دربار? آنان تعبير "طلقاء" (آزادشدگان) را به کار بردند. نک: ترجمه الميزان، ج20، ص: 661؛ و نيز رک: الكافي،.محمد بن يعقوب كليني، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365ش، ج4، ص226. 25 . مجموعه آثار، مرتضي مطهري، تهران، صدرا، 1378ش، ج1، ص174. 26 . «رفتارشناسي امام علي عليه السلام.همزيستي، حسين سيدي، مجله شميم ياس،.شماره 28، (تير 1384)، ص34. 27 . مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب، ج4، ص19. 28 . ر.ک: ترجمه الميزان، ج9، ص561. 29 . توبه/ 128. 30 . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم،.ص385. 31 . همان، ص386. 32 . اعراف/ 156. 33 . انعام/ 12. 34 . شرح دعاي سحر، روحالله خميني رحمه الله ، ترجمه سيد احمد فهري، مؤسسه خيرخواه، تهران، 1359ش، ص80 و 81. 35 . اين آيه 114 بار در قرآن تکرار شده است. 36 . بقره/ 207. 37 . همان/ 143. 38 . هود/ 90. 39 . بقره، 195. 40 . ترجمه الميزان، ج1، ص30. 41 . احزاب/ 43. 42 . بقره/ 195. 43 . بقره، 22/. 44 . آل عمران/ 76. 45 . آل عمران/ 57. 46 . آل عمران/ 32. 47 . بقره/ 190. 48 . کلّيات مفاتيح الجنان، عباس قمي، مؤسسه مطبوعاتي خزر، تهران، 1412ش، ص196. 49 . عرفان و حماسه، عبدالله جوادي آملي، مركز نشر فرهنگي رجاء، بيجا، 1375ش، ص17 و18. 50 . حجرات/ 7. 51 . بحارالأنوار، علامه مجلسي، ج27، ص95. 52 . تفسير نورالثقلين، عروسي حويزي، انتشارات اسماعيليان، قم، 1415ق، ج5، ص84. 53 . صحيفه سجاديه، دفتر انتشارات اسلامي، 1375، دعاي اول، ص22. 54 . بحارالأنوار، علامه مجلسي، ج94، ص182، دعاي روز بيست و هشتم. 55 . همان، ج91، ص148، مناجات المحبّين. 56 . البقره/ 165. 57 . آل عمران / 32. 58 . آلعمران/ 31. 59 . بخشي از زيارت جامعه کبيره. 60 . بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج99، ص267. 61 . الذاريات/ 56: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون. 62 . الكافي، شيخ کليني، ج2، ص84. 63 . همان، ص125. باب الحبّ في الله و البغض في الله. 64 . آل عمران/ 159. 65 . فتح/ 29. 66 . حجرات/ 10. 67 . ممتحنه/ 1. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره157.