بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
عبدالکريم پاک نيا تبريزي از خدا پرستي تا خود پرستي خواص - در نگاه امام سجاد عليه السلام کليد واژه: امام سجاد عليه السلام ، خدا پرستي، خود پرستي، ريا، مراقبت از سابقه نيك، عالمان خودپرست. مقدمه رسم عاشق نيست با يك دل دو دلبر داشتن يا ز جانان يا زجان بايد كه دل برداشتن
يا اسير بند جانان باش يا در بندِ جان زشت باشد نو عروسي را دو شوهر داشتن
از حساسترين موضوعات عصر ما كه همواره نگراني انبياء و اولياء الهي عليهم السلام را در پي داشته است، موضوع خودپرستي خواص به جاي خدا پرستي است. متأسفانه اين مشكل روحي دامنگير بسياري از اقشار جامعه بهويژه دينداران و اهل ايمان ميباشد. خطر اين رذيله اخلاقي زماني بيش تر احساس ميشود كه بدانيم لبه تيز ريا و خودپرستي كساني را بيش تر تهديد ميكند كه در عرصه دينداري و ارزشمداري بيش ترين زحمت را كشيدهاند و سابقه درخشاني در دفاع از ارزشهاي اسلامي داشتهاند. چون تأثيرگذارترند، شيطان بيش تر روي آنان سرمايهگذاري ميكند. حضرت زين العابدين عليه السلام در مناجات بيست و هفتم صحيفه سجاديه، شديداً نگراني خود را از انحراف و خودپرستي تلاشگران عرصه جهاد و مبارزه ابراز داشته و از حضرت پروردگار عاشقانه درخواست ميكند كه: «اللَّهُمَّ وَأيُّمَا غَازٍ غَزَاهُمْ مِنْ أهْلِ مِلَّتِكَ أوْ مُجَاهِدٍ جَاهَدَهُمْ مِنْ أتْبَاعِ سُنَّتِكَ لِيَكُونَ دِينُكَ الْأعْلَي وَحِزْبُكَ الْأقْوَي وَحَظُكَ الْأوْفَي... وَ اعْزِلْ عَنْهُ الرِّيَاءَ وَخَلِّصْهُ مِنَ السُّمْعَةِ وَ اجْعَلْ فِكْرَهُ وَ ذِكْرَهُ وَ ظَعْنَهُ وَ إِقَامَتَهُ فِيكَ وَ لَكَ؛1 خدايا! هر رزمندهاي از معتقدان به دين تو كه به رزم برخاست، (جهادگران فرهنگي و سياسي، نظامي و...) يا هر مجاهدي از پيروان احكام تو كه به جهاد با دشمنان پرداخت تا دين تو برتر و حزب تو نيرومندتر و دستورات تو گستردهتر شود...، ريا و خودنمايي و خودپرستي را از او دور كن و او را از شهرتطلبي برهان، و فكر و ذكر و سفر و حضر او را پاك و خالص براي خودت قرار ده!» امام عليه السلام در دعاي ديگري نگراني خود را از نابود شدن سابقه اعمال نيك در اثر خودپرستي و آلودگيهاي بعدي اينگونه اظهار ميدارد: «وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِي بِمَا يَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ؛2 [پروردگارا!] كارهاي نيك مرا به سبب معصيت و نافرماني كه [بعدا] با آنها آميخته ميشود، تباه مساز!» بنابر اهميت موضوع در عصر ما، در اين مقاله، همين فراز از دعاي امام چهارم عليه السلام در موضوع خودپرستي (ريا) در مقابل خداپرستي (اخلاص) را شرح خواهيم داد. ضمن شرح اين دعا، به راه هاي ترك خودپرستي و تقويت خداپرستي در وجود انسانهاي ارزشمدار خواهيم پرداخت. ناگفته نماند كه در اين گفتار از ريا به عنوان خودپرستي نام ميبريم؛ چرا كه در حقيقت رياكار به دنبال خودپرستي و تبعيت از بت نفس است، نه خداپرستي. امام خميني قدّس سرّه ميفرمايد: «ريا، عبارت از نشان دادن و وانمود كردن چيزي از اعمال حسنه يا خصال پسنديده يا عقايد حقه است به مردم، براي منزلت پيدا كردن در قلوب آنها و اشتهار پيدا كردن پيش آنها به خوبي و صحت و امانت و ديانت بدون قصد صحيح الهي.»3 الف. مراقبت از سابقه نيك تكرار اين دعاي حضرت سجاد عليه السلام در خلوت و جلوت براي هم? مؤمنين بهويژه كساني كه سوابق نيك و درخشان در زندگي خود دارند، همچون آنان كه در گذشته اهل جهاد و مبارزه و فداكاري در راه احياي معارف بلند قرآن و اهل بيت عليهم السلام بودهاند، لازم و ضروري است؛ چرا كه نگهداري اخلاص در عمل و محافظت از سوابق درخشان گذشته، كاري بس مشكل و فقط در سايه پناهندگي به درگاه احديت و كسب لطف و رحمت حق، امكانپذير است. حضرت علي عليه السلام فرمود: «تَصْفِيَةُ الْعَمَلِ أشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ؛4 خالص كردن عمل از خود عمل سختتر است.» امام صادق عليه السلام هم ميفرمايد: «الْإِبْقَاءُ عَلَي الْعَمَلِ حَتَّي يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ؛5 باقي ماندن بر عمل تا خالص شود، سختتر از خود عمل ميباشد.» امام خميني قدّس سرّه اين روايات را چنين شرح ميدهد: «انسان از اعمالي كه ميكند، بايد مراعات و مواظبت نمايد، چه در حين اتيان آن و چه بعد از آن؛ زيرا كه گاه شود كه انسان در حال اتيان عمل، آن را بيعيب و نقص تحويل دهد و خالي از ريا و عجب و غير آن باشد، ولي بعد از عمل به واسطه ذكر آن به ريا مبتلا شود.»6 و نيز ميفرمايد: «انسان تا آخر عمرش هيچگاه از شرّ شيطان و نفس مأمون نيست. گمان نكند كه عملي را كه بهجا آورد براي خدا و رضاي مخلوق را در آن داخل نكرد، ديگر از شرّ نفس خبيث در آن محفوظ ميماند؛ اگر مواظبت و مراقبت از آن ننمايد، ممكن است نفس او را وادار كند به اظهار آن. و گاه شود كه اظهار آن را به كنايه و اشاره نمايد؛ مثلاً نماز شب خود را بخواهد به چشم مردم بكشد، با حقه و سالوس از هواي خوب يا بد سحر و مناجات يا اذان مردم ذكري كند، و با مكايد خفيه نفس، عمل خود را ضايع و از درجه اعتبار ساقط كند. انسان بايد مثل طبيب و پرستار مهربان، از حال خود مواظبت نمايد و مهار نفس سركش را از دست ندهد كه به مجرد غفلت، مهار را بگسلاند و انسان را به خاك مذلّت و هلاكت كشاند و در هر حال، به خداي تعالي پناه برد از شرّ شيطان و نفس امّاره؛ «إِنَّ النَّفْسَ لَأمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي»؛7 «نفس آدمي او را پيوسته به بدي فرمان دهد، مگر آنكه پروردگارم رحم نمايد.»8 پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم
دوش ميگفت كه حافظ همه روي است و ريا بجز از خاك درش با كه بود بازارم
ب. ترك خودپرستي با اصلاح نفس امام خميني قدّس سرّه در شرح حديث اخلاص حضرت صادق عليه السلام به اين نكت? حساس اشاره ميفرمايد كه: «طريق تخليص اعمال از جميع مراتب شرك و ريا و غير آن، منحصر به اصلاح نفس و ملكات آن است كه آن سرچشمه تمام اصلاحات و منشأ جميع مدارج و كمالات است؛ چنانچه اگر انسان حبّ دنيا را به رياضات علمي و عملي از قلب خارج كند، غايت مقصد او دنيا نخواهد بود و اعمال او از شرك اعظم، كه جلب انظار اهل دنيا و حصول موقعيت در نظر آنها است، خالص شود و جلوت و خلوت و سرّ و علن او مساوي شود. و اگر با رياضات نفسانيه بتواند حبّ نفس را از دل بيرون كند، به هر مقداري كه دل از خودخواهي خالي شد، خداخواه شود و اعمال او از شرك خفي نيز خالص شود. و مادامي كه حب نفس در دل است و انسان در بيت مظلم نفس است، مسافر إلي الله نيست؛ بلكه از مخلّدين إلي الارض است. و اوّل قدم سفر إلي الله ترك حبّ نفس است.»9 ج. توجه به اهميت ريا گريزي حضرت سجاد عليه السلام در مورد ويژگيهاي اهل ايمان فرمود: «لَا يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِيَاءً؛10 مؤمن واقعي هرگز كارهاي نيك را بهخاطر ريا انجام نميدهد.» او تمام اعمالش را خالصانه براي خداي خويش انجام ميدهد. امام صادق عليه السلام هم در معناي خلوص نيت و دوري از ريا ميفرمايد: «الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أحَدٌ إِلَّا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ؛11 عمل خالص كاري را ميگويند كه اراده نکني جز خدا كسي براي آن از تو تقدير و ستايش کند.» مبلّغي كه هستياش را براي اخلاص فدا كرد خاطرهاي از ميرزاي شيرازي رحمه الله اين معنا را واضحتر مينماياند. مرحوم ميرزاي شيرازي بزرگ در مجلسي حضور داشت كه يك پيرمرد روحاني وارد شد. مرحوم ميرزا براي او احترام فوق العادهاي كرد؛ بهطوري كه حاضرين تعجب كردند و سبب آن را پرسيدند. فرمود: «در اين روحاني روحيه عجيبي وجود دارد؛ او هستي خود را در راه اخلاص گذاشت.» پس از آن فرمود: «من و اين شخص روحاني همدرس و همبحث بوديم. پس از آنكه ايشان به درجه رفيعي از اجتهاد رسيد، قصد مهاجرت به شهر خودش را نمود تا در آنجا مرجع و مقتداي مردم باشد وليكن در بين راه به دهكدهاي برخورد كرد كه اهالي آن "علي اللهي" بودند؛ يعني كساني كه علي عليه السلام را خدا ميدانند. اين عالم بزرگوار بر خود واجب شرعي دانست كه در آنجا بماند تا آن مردم را از آن گمراهي به راه راست هدايت كند. او از رياست معنوي و ظاهري مرجعيت دست شست و در آن دهكده ماند. در مسجد آنجا اعلام نمود كه: مردم! من استاد و معلم شما و بچههايتان هستم و اجرت و مزد هم به اندازه امرار معاش ميگيرم و به اين نحو توانست بسياري از بچهها را گرد آورد. پس ايشان مشغول تعليم بچهها به خواندن و نوشتن درس و عقايد خداشناسي و ساير برنامههاي اسلامي شد و به اندازهاي اين طرح نتيجه بخش بود كه عده زيادي مؤمن شدند و اهالي اين آبادي كه همه علي اللهي بودند، تمامي موحد و مؤمن و خداشناس شدند.»12 گريه پيامبر صلي الله عليه و آله از رياكاران امت شداد بن اوس از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله ميگويد: پيامبر صلي الله عليه و آله را گريان ديدم. عرض كردم: چرا گريه ميكنيد؟ فرمود: «اِنِّي تَخَوَفْتُ عَلَي اُمَّتِي الشِّرْكَ اَمَا اِنَّهُمْ لَا يَعْبُدُونَ صَنَماً وَلَا شَمْساً وَلَا قَمَراً وَلَا حَجَراً وَلَكِنَّهُمْ يُرَائُونَ بِاَعْمَالِهِمْ؛13 من بر امتم از شرك و چندگانه پرستي بيمناكم! بدانيد آنها بت نخواهند پرستيد و نه خورشيد و ماه و [قطعات] سنگ را؛ ولي در اعمالشان ريا ميكنند [و از اين طريق وارد وادي شرك ميشوند].» اين سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله برگرفته از قرآن كريم است كه چنان به موضوع رياكاري اهميت داده است كه آنرا در رديف شرك و بتپرستي قلمداد ميكند و ميفرمايد: «فَمَنْ كَانَ يَرجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أحَداً»؛14 «پس هر كه به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد كاري شايسته انجام دهد و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند.» ما نه رندان رياييم و حريفان نفاق آن كه او عالم سر است بدين حال گواست فرض ايزد بگذاريم و به كس بد نكنيم و آنچه گويند روا نيست نگوييم رواست15
شناخت نشانههاي خودپرستان امير المؤمنين عليه السلام نشانههاي رياكاران خودپرست را اينگونه بيان كرده و فرمود: «ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ لِلْمُرَائِي يَنْشَطُ إِذَا رَأيَ النَّاسَ وَ يَكْسَلُ إِذَا كَانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُّ أنْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ اُمُورِهِ؛16 براي رياكارِ [خودپرست] سه نشانه است: وقتي كه مردم را ببيند، بهجت و نشاط دارد و زماني كه تنها است، [اعمال نيك را با بيحالي انجام ميدهد] و کسل است و در هم? کارهايش دوست دارد او را تعريف و تمجيد كنند.» آن گرامي در كلام گهربار ديگري نشانههاي افراد رياكار و خودنما را چنين معرفي فرمود: «لِلْمُرائِي أرْبَعُ عَلَامَاتٍ: يَكْسَلُ إِذَا كَانَ وَحْدَهُ وَ يَنْشَطُ إِذَا كَانَ فِي النَّاسُ وَ يَزِيدُ فِي الْعَمَلِ إِذَا اُثْنِيَ عَلَيْهِ وَ يَنْقُصُ مِنْهُ إِذَا لَمْ يُثْنَي عَلَيْهِ؛17 ريا كار چهار علامت دارد: اگر تنها باشد، اعمال خود را با كسالت بهجا ميآورد و اگر در ميان مردم باشد، با نشاط انجام ميدهد و هر گاه مردم او را مدح و ثنا گويند، بر عملش ميافزايد و هر گاه ثنا نگويند، از آن ميكاهد.» هـ . تشخيص خودپرستي از خداپرستي امام خميني قدّس سرّه در تشخيص خودپرستي از خداپرستي ميفرمايد: «چون اين سيّئه خبيثه (ريا) گاهي چنان مخفي است كه انسان خودش بيخبر است از آن ـ در باطن اهل ريا است و گمان ميكند عملش خالص است ـ لهذا براي آن علامت ذكر فرمودهاند كه انسان به واسطه آن علامت اطلاع بر سريره خود پيدا كند و در صدد معالجه برآيد.»18 ايشان در ادامه توضيحاتش ميفرمايد: «اگر انسان كارهايش محض رضاي خدا يا براي جلب رحمت يا براي خوف از جهنم و شوق به بهشت است، چرا ميل دارد هر كاري ميكند، مردم مداحي او را بكنند؟ گوشش به زبان مردم و دلش پيش آنها است كه ببيند كي از او مدح ميكند، كي ميگويد آقا چه آدم مقدس مواظب به اوّل وقتي مراقب مستحبّاتي است! حاجي آقا چه آدم صحيح درستي است! در معاملات كذا و كذا است! اگر خدا منظور است، اين حب مفرط چيست؟ اگر بهشت و جهنم تو را به عمل وادار كرده است، اين حبّ چه ميگويد؟ ملتفت باش كه اين حب از همان شجره خبيثه ريا است و تا ميتواني در صدد اصلاح برآ و خود را اگر ممكن است، از امثال اين محبتها خالص كن!»19 خاطرهاي آموزنده امام خميني قدّس سرّه در دوران زندگي خويش كوچكترين گامي در راه بهدست آوردن مقام و مسند برنداشتند. عكس و رساله خود را تا روزهاي آغاز نهضت (كه مردم چاپ و پخش كردند) اجازه چاپ و پخش ندادند و تازه در آن شرايطي كه فرياد مقلدين از نداشتن توضيح المسائل ايشان به آسمان بلند شده بود، فقط چاپ آن را اجازه دادند؛ ولي از وجوهات شرعيه صرف چاپ آن نكردند و بودجه اولين چاپ توضيح المسائل ايشان از طرف خود مردم جمع آوري و تأمين گرديد و تا روزي كه در قم ميزيستند، حتي يك جلد رساله بهطور رايگان در اختيار كسي نگذاشتند و اصولا در منزل ايشان رساله يافت نميشد.20 و اين مصداق كلام امام صادق عليه السلام است كه ميفرمايد: «مَا أنْعَمَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَي عَبْدٍ أجَلَّ مِنْ أنْ لَا يَكُونَ فِي قَلْبِهِ مَعَ اللَّهِ تَعَالَي غَيْرُهُ؛21 خداوند متعال نعمتي بزرگتر از اين به بندهاي نداده است كه در قلبش با خدا، ديگري نباشد.» برخورد امام ششم عليه السلام با رياكار سفيان ثوري از مقدس مآبان رياكار، در مسجد الحرام، امام صادق عليه السلام را ديد كه لباس با ارزش خوبي بر تن دارد. گفت: والله! به نزد او ميروم و توبيخش ميكنم...! آنگاه نزديك حضرت رفت و گفت: يابن رسول الله! به خدا قسم! لباسي را پوشيدهاي كه نه رسول خدا صلي الله عليه و آله همانندش را پوشيده، نه علي عليه السلام و نه هيچيك از پدرانت! امام عليه السلام فرمود: «در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله مردم دست به گريبان فقر و تنگدستي بودند؛ اما بعدا دنيا رو به گشايش نهاد و شايستهترين اهل دنيا در استفاده از نعمتهاي فراوان الهي، نيكان ميباشند. پس اين آيه را خواند: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ الَّتِي أخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»؛22 «بگو زيورهايي را كه خدا براي بندگانش پديد آورده و نيز روزيهاي پاكيزه را چه كسي حرام گردانيده؟» حضرت ادامه داد: پس ما شايسته هستيم كه آنچه را خدا عطا فرموده، مورد استفاده قرار دهيم. اي سفيان! آنچه را كه ميبيني من پوشيدهام، بهخاطر مردم و حفظ آبرو است. آنگاه او را گرفت و لباس خود را عقب زد و لباس زيرينش را كه زبر و خشن بود، نشان داد و فرمود: اين را براي خودم و آنرا كه ديدي براي مردم پوشيدم. آنگاه لباسهاي ريائي سفيان را نشان داد كه بر عكس امام، لباس زيرينش لطيف و لباس رويياش خشن بود و فرمود: تو اين لباس را براي مردم پوشيدهاي و لباس زيرين را كه مخفي است، براي راحتي و تنپروري پوشيدهاي.»23 و. تعارض خودپرستي با خداپرستي در حديثي از امير مؤمنان علي عليه السلام ميخوانيم: «كَيْفَ يَسْتَطِيعُ الْاِخْلَاصَ مَنْ يَغْلِبُهُ الْهَوَي؛24 چگونه توانايي بر اخلاص دارد كسي كه هواي نفس بر او غالب است؟» در حديث ديگري از همان امام بزرگوار ميخوانيم: «قَلِّلِ الْآمَالَ تَخْلُصُ لَكَ الْاَعْمَالُ؛25 آرزوها را كم كن تا اعمال تو خالص شود.» مرحوم سلطان الواعظين شيرازي نقل ميكند: «زماني كه كتاب مفاتيح الجنان تازه منتشر شده بود، روزي در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و مشغول زيارت بودم. ديدم شيخي با قباي كرباس و عمامه كوچك نشسته و مشغول ذكر است. شيخ از من پرسيد: اين كتاب از كيست؟ گفتم: از محدث قمي، آقاي حاج شيخ عباس است و شروع به تعريف وي كردم. شيخ گفت: اينقدر هم تعريف ندارد، بيخود تعريف ميكني! من ناراحت شدم و گفتم: آقا! برخيز و برو! كسي كه پهلوي من نشسته بود، دست زد به پهلويم و گفت: مؤدب باش! ايشان خود محدث قمي، آقاي حاج شيخ عباس هستند. من فورا برخاستم با آن مرحوم روبوسي كردم و عذر خواستم و خم شدم كه دست ايشان را ببوسم، ولي آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسيد و گفت: شما سيّد هستيد.»26 هشدار قرآن به رياكاران خودپرست يك انسان ارزشمدار همواره اين سرزنش و هشدار شديد قرآن به رياكار را نصب العين خود قرار ميدهد كه: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُرآؤُنَ وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ»؛27 «واي بر نمازگزاراني كه در نماز خود سهلانگاري ميكنند؛ همان كساني كه ريا ميكنند و ديگران را از وسائل ضروري زندگي منع مينمايند!»
شبزندهداريِ خودپرست در حالات شخصي نوشتهاند كه شبي با خود گفت: به مسجد بروم و شبي را با اخلاص تا صبح به عبادت بپردازم. در تاريكي گوشه مسجد سرگرم نماز و ذكر و دعا بود كه صدايي از گوشه مسجد به گوشش خورد. با خود گفت: لابد ديگري نيز مثل من اينجا آمده است تا عبادت كند؛ پس خوب شد، مرا ميبيند و فردا براي مردم تعريف ميكند كه فلاني براي خدا شبزندهداري ميكرد. لذا نشاطش بيش تر شد و صدايش را نازكتر كرد و با حزن بيش تري به راز و نياز پرداخت تا اينكه صبح شد. وقتي كه هوا روشن شد، ديد گوشه مسجد سگي بوده كه از سرما به مسجد پناهنده شده است. معلوم شد تمام شب را بهخاطر سگي به عبادت گذرانده! يعني در حقيقت او را پرستيده است.28 تأثير خطيبِ خداپرست روزي يكي از منبريهايي كه در فن خطابه در سطح عالي بود، به محدث قمي اعتراض كرد كه اين چه منبري است كه داري! پي در پي روي منبر از كتب علماي سلف مطلب نقل ميكني و روايات بهشت و جهنم و عذاب و عقاب ميخواني! چرا منبر خطابي و فني نميروي؟! محدث فرمود: شما با آن منابر خطابي و آن همه لفاظي چند نفر نمازخوان و متدين تربيت كردهاي؟ در حالي كه به لطف الهي من با همين منبرهاي ساده، چقدر نمازخوان درست كردهام، چقدر افراد را به راه آورده و متنبه كرده و به توبه واداشتهام!»29 دليل عدم تدثير و بيفايده بودن اعمال ريائي و خودنمايي در كتاب شرح چهل حديث امام خميني قدّس سرّه چنين آمده است: «خداي تبارك و تعالي بهواسطه احاطه قدرتش در جميع موجودات و بسط سلطنتش در تمام كائنات و احاطه قيّوميش به كافّه ممكنات، تمام قلوب بندگان در تحت تصرف او و به يد قدرت و در قبضه سلطنت او است و كس ديگر را در قلوب بندگان بدون اذن قيّومي و اجازه تكويني او تصرفي نيست و نخواهد بود. خود صاحبان قلب نيز بياذن و تصرف حق تعالي تصرف در قلوب خود ندارند. پس خداي تبارك و تعالي صاحب قلب و متصرف در او است و شما كه يك بنده ضعيف عاجز هستيد، نميتوانيد تصرف در قلوب كنيد بيتصرف حق؛ بلكه اراده او قاهر است بر اراده شما و همه موجودات؛ پس ريا و سالوس شما اگر براي جلب قلوب عباد است و جانب دلها نگاهداشتن و منزلت و قدر در قلوب پيدا كردن و اشتهار به خوبي يافتن است، اين از تصرف شما بهكلي خارج و در تحت تصرف حق است. خداوند قلوب و صاحب دلها به هر كس ميخواهد، قلوب را متوجه ميفرمايد؛ بلكه ممكن است شما نتيجه بهعكس بگيريد. ديديم و شنيديم اشخاص سالوس دورو كه قلوب آنها پاك نبود، آخر كار رسوا شدند و آنچه ميخواستند نتيجه بگيرند، بهعكس اتفاق افتاد.»30 پاسخ يك شبهه در باره خودپرستي شايد افراد ظاهربين، تصوّرشان اين باشد كه اگر عمل انسان خوب باشد، چه فرق ميكند، نيّت او هر چه ميخواهد باشد. فرض كنيد شخصي بيمارستان، مسجد، جادّه و پل يا مانند اينها را براي رفاه مردم بسازد، نيّتش هرچه باشد، بالاخره عمل او نيكو است. به فرض كه قصدش رياكاري باشد، خدمت او به مردم در جاي خود ثابت است. بگذاريم مردم كار خير و خدمت كنند، نيّتشان هر چه ميخواهد، باشد. ولي اين اشتباه بسيار بزرگي است؛ زيرا اوّلاً، هر عملي داراي دو نوع تأثير است: تأثيري در خود انسان ميگذارد و تأثيري در بيرون. رياكار با عمل خود درون خود را ويران ميسازد و از مقام والاي توحيد دور ميشود و در قعر درّه شرك سقوط ميكند؛ مردم را وسيله عزّت و احترام خود ميبيند و قدرت خدا را به دست فراموشي ميسپارد و اين رياكاري كه نوعي بت پرستي است، سر از مفاسد بيشمار اخلاقي درميآورد. ثانياً، از نظر عمل بيروني و خدماتي كه به ظاهر انجام داده و قصد او تظاهر و رياكاري بوده نيز جامعه دچار خسارت ميشود؛ چرا كه سعي او اين است كه ظاهر عملش را درست كند و اهمّيّتي به باطن عمل نميدهد و چه بسا اين امر سبب ميشود كه آن اسباب رفاه تبديل به اسباب عذاب براي مردم گردد و لطمههاي جبرانناپذيري از آن ببينند. به عبارت ديگر، هنگامي كه جامعهاي عادت به رياكاري و تظاهر كند، همه چيز او از محتوا تهي ميشود؛ فرهنگ، اقتصاد، سياست، بهداشت، نظم و نيروهاي دفاعي همه تو خالي و تهي ميگردد و همه جا به ظاهرسازي قناعت ميكنند و دنبال خير و سعادت جامعه نيستند؛ بلكه به سراغ چيزي ميروند كه ظاهر جالبي داشته باشد و اين طرز كار، ضربات هولناكي بر جامعه وارد ميكند كه بر هوشمندان مخفي و پنهان نيست.31 خطر خودپرستي (حب نفس) در عالمان ديني امام خميني قدّس سرّه مينويسد: «تحصيل علم ديانت كه از مهمات اطاعات و عبادات است، انسان گاهي مبتلا ميشود در اين عبادت بزرگ به ريا؛ در صورتي كه خودش هم ملتفت نيست بهواسطه همان حجاب غليظ حب نفس. انسان ميل دارد در محضر علما و رؤسا و فضلا، مطلب مهمي را حل كند؛ بهطوري كه كسي ديگر حل نكرده باشد و خود او متفرد باشد به فهم آن و هر چه مطلب را بهتر بيان كند و جلب نظر اهل مجلس را بنمايد، بيش تر مبتهج است و هر كس با او طرف شود، ميل دارد بر او غلبه كند و او را در بين جمعيت خجل و سرافكنده كند و حرف خود را حق يا باطل، به حلق خصم فرو ببرد و بعد از غلبه يك نحو تدلل و فضلفروشي در خود ادراك ميكند. اگر يكي از رؤسا هم تصديق آن كند، نور علي نور ميشود. بيچاره غافل از آنكه اينجا در نظر علما و فضلا موقعيت پيدا كرده؛ ولي از نظر خداي آنها و مالك الملوك همه عالم افتاد و اين عمل را به امر حق تعالي وارد سجّين كردند. در ضمن، اين عمل ريايي مخلوط به چندين معصيت ديگر هم بود؛ مثل: رسوا كردن و خوار نمودن مؤمن، اذيت كردن برادر ايماني، گاهي جسارت كردن و هتك كردن از مؤمن كه هر يك از آنها از موبقات و براي جهنمي كردن انسان، خود مستقلاند.»32 از خداپرستي تا خودپرستي امام خميني قدّس سرّه در ادامه رهنمود اخلاقي خويش ميفرمايد: «يكي از عبادات بزرگ اسلام، جماعت است، و فضل امامت بيش تر است و از اين جهت، شيطان در اين عبادت بزرگ بيش تر رخنه ميكند و با امام جماعت بيش تر دشمن، و در صدد است كه او را از اين فضيلت باز دارد و عمل او را از اخلاص تهي كرده، وارد سجّين كند و او را مشرك به خدا نمايد و لهذا وارد ميشود در قلب بعضي از امامها از طريقهاي مختلف؛ مثل «عجب» ـ كه بعدها إن شاء الله ذكري از آن ميشود ـ و مثل «ريا» كه آن نشان دادن به مردم است اين عبادت بزرگ را براي منزلت پيدا كردن در قلوب و اشتهار به عظمت و بزرگي پيدا كردن؛ مثلا ميبيند فلان مقدس به نماز جماعت حاضر شده است، براي جلب قلب او خضوع را بيش تر كرده از راههاي مختلفي و حيلههاي كثيري او را به دام ميكشد و در مجالس براي رساندن به غايبين مقام خود را ذكري از آن مقدس به ميان ميكشد يا يك طوري به مردم ميرساند كه فلاني در جماعات من حاضر شده. در قلب خود هم بهطوري به اين شخص ارادت پيدا كرده كه در نماز او حاضر شده است و اظهار حب و اخلاص به او ميكند كه در عمرش به خداي تعالي و اولياء او يك لحظه نكرده، خصوصاً اگر از تجار محترم باشد! و اگر خداي نخواسته يكي از اشراف راه را گم كرده به صف جماعت ملحق شود، مصيبت زيادتر ميگردد! در عين حال، شيطان از امام جماعت كم جمعيت نميگذرد؛ پيش او رفته به او ميگويد: به مردم بفهمان كه من از دنيا گذشتهام و در مسجد كوچك محله با فقرا و ضعفا ميگذرانم! اين هم مثل آن يا بدتر است؛ زيرا كه رذيله حسد را هم در قلب او بارور ميكند. از دنيا كه بهرهاي ندارد، مايه آخرت را از او ميگيرد، ورشكست در دنيا و آخرت ميشود.»33 هشدار به مبلّغان امام خميني قدّس سرّه در ادامه با دلسوزي تمام توصيه ميكند: «بايد به خداي تعالي از شرّ مكايد نفس پناه ببريم كه مكايد آن خيلي دقيق است؛ ولي اجمالا ميدانيم كه اعمال ما خالص نيست. اگر ما بنده مخلص خداييم، چرا شيطان در ما اينقدر تصرف دارد؟ با آنكه او با خداي خود عهد كرده است كه به «عباد الله المخلصين» كار نداشته باشد و دست به ساحت قدس آنها دراز نكند.34 به قول شيخ بزرگوار ما35 ـ دام ظلّه ـ شيطان، سگ درگاه خدا است، اگر كسي با خدا آشنا باشد، به او عوعو نكند و او را اذيت نكند. سگ در خانه، آشنايان صاحبخانه را دنبال نكند. شيطان نميگذارد كسي که آشنايي با صاحبخانه ندارد، وارد خانه شود. پس اگر ديدي شيطان با تو سر و كار دارد، بدان كارهايت از روي اخلاص نيست و براي حق تعالي نيست. اگر شما مخلصايد، چرا چشمههاي حكمت از قلب شما به زبان جاري نشده با اينكه چهل «سال» است به خيال خود قربة إلي الله عمل ميكنيد؟! پس بدان اعمال ما براي خدا نيست و خودمان هم ملتفت نيستيم و درد بيدرمان همين جا است.»36 واي به حال عالمانِ خودپرست واي به حال اهل طاعت و عبادت و جمعه و جماعت و علم و ديانت كه وقتي چشم بگشايند و سلطان آخرت خيمه بر پا كند، خود را از اهل معاصي كبيره، بلكه از اهل كفر و شرك، بدتر ببينند و نامه اعمالشان سياهتر باشد! كسي كه رياست ديني خود و امامت خود، تدريس خود، تحصيل خود، روزه خود، نماز خود و بالاخره اعمال صالحه خود را ارائه به مردم دهد براي منزلت در قلوب، مشرك است و به موجب اخبار اهل بيت عصمت ـ صلوات الله عليهم ـ و به موجب آيه شريفه مشمول غفران حق نميشود. پس اي كاش اهل معاصي كبيره بودي و متجاهر به فسق بودي و متهتّك حرمات ظاهره بودي و موحّد بودي، شرك به خدا نميآوردي!»37 همائي چون تو عاليقدر حرص استخوان تا كي دريغ آن سايه همت كه بر نااهل افكندي فهرست منابع ـ قرآن کريم. تميمي آمدي، عبدالواحد، غررالحکم و درر الکلم، دارالکتب الاسلاميه، تهران. جزائري، محدث، انوار نعمانيه، اسلاميه، تهران. جمعي از نويسندگان، ستارگان حرم، نشر زائر، قم. داني، علي، مفاخر اسلام، امير کبير، تهران، 1363ش. روحاني، سيد حميد، تحليلي از نهضت امام خميني قدّس سرّه ، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1372ش. عاملي، شيخ حرّ، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت عليهم السلام ، قم، 1409ق. فيض الاسلام، صحيفه سجاديه، نشر فقيه، قم. کليني، محمد بن يعقوب، کافي، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1388ق. ليثي واسطي، علي بن محمد، عيون الحکم و المواعظ، دارالحديث، قم. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1403ق. معتزلي، ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، داراحياء التراث العربي، بيروت. مکارم شيرازي، ناصر، اخلاق در قرآن، انتشارات مدرس? الامام علي بن ابي طالب، قم، 1387ش. موسوي الخميني قدّس سرّه ، سيد روح الله، شرح چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدّس سرّه ، قم. پي نوشت: 1) صحيفه سجاديه، فيض الاسلام، دعاي 27، فرازهاي 13 و 14. 2) همان، دعاي 47، فراز 131. 3) شرح چهل حديث، امام خميني قدّس سرّه ، ص35. 4) بحار الانوار، محمدباقر مجلسي، ج74، ص290، ح 1. 5) همان، ج67، ص230، ح 6. 6) شرح چهل حديث، ص329. 7) يوسف / 53. 8) شرح چهل حديث، ص330. 9) شرح چهل حديث، ص332. 10) وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، ج15، ص186. 11) بحار الانوار، ج67، ص230. 12) پندهايي از رفتار علماي اسلام، ص56. در برخي نقلها آمده است كه ميرزاي شيرازي فرمود: من آرزو دارم پاداش زحمات و خدمات خود را در راه اسلام (اگر خداوند پذيرفته باشد) با پاداش اين مرد عوض كنم. 13) شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج2، ص180. 14) كهف / 110. 15) حافظ. 16) الكافي، محمد بن يعقوب الكليني، ج2، ص295. 17) شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج2، ص180. 18) شرح چهل حديث، ص55. 19) همان، ص56. 20) تحليلي از نهضت امام خميني قدّس سرّه ، سيد حميد روحاني، ج1. 21) تفسير امام حسن عسكري عليه السلام ، ص328. 22) اعراف / 32. 23) بحار الانوار، ج47، ص360. 24) عيون الحكم و المواعظ، علي بن محمد ليثي واسطي، ص383. 25) غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد بن محمد تميمي آمدي، ص821، ح 2906. 26) ستارگان حرم، جمعي از نويسندگان، ج4، ص176، مقاله نگارنده. 27) ماعون / 4 ـ 7. 28) انوار نعمانيه، محدث جزائري، ص351. 29) مفاخر اسلام، علي داني، ج11، ص370. 30) شرح چهل حديث، ص40. 31) اخلاق در قرآن، مكارم شيرازي، ج1، ص289. 32) شرح چهل حديث، ص49. 33) همان، ص49 ـ 50. 34) اشاره است به آيه مباركه «قَالَ... لَأغْويَنَّهُمْ اَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»؛ «ابليس گفت: خدايا!... همه آنان را گمراه كنم، مگر بندگان خالص تو را.» (حجر / 40 ـ 41). 35) مراد مرحوم آيت الله شاه آبادي قدّس سرّه است. 36) شرح چهل حديث، ص52. 37) همان، ص53. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره154.