انس با قرآن در سيره ابرار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انس با قرآن در سيره ابرار - نسخه متنی

عبدالکريم پاک نيا تبريزي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
عبدالکريم پاک نيا تبريزي
انس با قرآن در سيره ابرار
انس با قرآن، موجب سعادت هر انسانِ كمال طلبي است كه در راه انسانيت قدم برمي دارد و اين كلام الهي، جلوه اي از قدرت، علم و حكمت پروردگار و آيات نوراني آن، نشانگر عظمت خداوند متعال است، در عين حال ، بهترين راه انس با خداوند عالميان نيز محسوب مي شود.
مقدمه
در عصري که دشمنان اسلام از هر سو و با تمام امکانات به نابودي اسلام، کمر بسته اند، انس با قرآن براي تمام مسلمانان، ضرورتي انکارناپذير است؛ چراکه در صورت مأنوس نشدن با کلام وحي و فاصله گرفتن از اين سرچشم? نور، در معرض خطرات متعددي قرار خواهند گرفت، که از مهم ترينِ آن خطرات، ضلالت، گمراهي و تسلط بيگانگان است. گذشته از آن، اگر ما مسلمانان با قرآن مأنوس نشويم، مورد شكايت و عتاب رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم قرار خواهيم گرفت كه شکوه مي کند: [يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً]؛1 «پروردگارا! قوم من، قرآن را رها كردند.»
همچنين مهم ترين گرفتاري بشر امروزي در عصر تکنولوژي و صنعت، وحشت از تنهايي است. با وقوع حوادث گوناگون، زن و مرد، پير و جوان، کودک و بزرگسال، وقتي با خود خلوت مي کنند، از غول تنهايي مي ترسند و احساس مي کنند با از دست دادن اموال، اولاد و همراهان خود، تنهاي تنها خواهند بود و شديداً خود را نيازمند انيس و همدم مي بينند.
امام سجاد عليه السلام قرآن را بهترين رفيق لحظات تنهايي معرفي مي کند و مي فرمايد: «لَوْ مَاتَ مَنْ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرْآنُ مَعِي؛2 اگر تمام مردمِ بين مشرق و مغرب بميرند ]و هيچ موجودى روى زمين زنده نماند و من تنها باشم[ هرگز ]از تنهايى[ وحشت نمي كنم، پس از آنكه قرآن با من باشد.»
پشتيبان مطمئن
انس با قرآن، موجب سعادت هر انسانِ كمال طلبي است كه در راه انسانيت قدم برمي دارد و اين كلام الهي، جلوه اي از قدرت، علم و حكمت پروردگار و آيات نوراني آن، نشانگر عظمت خداوند متعال است، در عين حال ، بهترين راه انس با خداوند عالميان – كه قوي ترين پشتيبان انسان در تمام مراحل زندگي است – نيز محسوب مي شود. در يک کلام، انس با قرآن، همراهي با گنجين? بي پايان و در اختيار داشتنِ برنامه اي جامع و كامل براي زندگي سعادتمندانه است.
انس با قرآن در سيره خوبان
با توجه به نکات پيش گفته و براي ترغيب به سنت حسن? انس با قرآن در زندگي خود و ديگران، چند نمونه عيني و عملي بزرگان را ذکر مي کنيم:
1. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم
قرآن شريف، انس حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم با اين كلام نوراني، چنين توصيف مي کند: [وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ* عَلىَ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ]؛3 «مسلّماً اين قرآن از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است! *روح الامين آن را نازل كرده است * بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى.»
بلي، حقيقت قرآن بر قلب مبارك ايشان نازل شد و آن گرامي، بيشتر از هر كسي و در اعلي ترين مراتب با قرآن مأنوس بود. تمام وجود و خلق و خوي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم تحت تأثير كلام الهي قرار داشت و رفتار، گفتار، انديشه، ذکر و تمامي حرکات و سکنات پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم برگرفته از قرآن بود. اين جمله كوتاه در روايت، گوياي همين حقيقت است كه «كانَ خُلُقُه القُرْآن4 ؛ خلق و خوي حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم [بر پاية] قرآن بود.»
2. امام علي عليه السلام
در همراهي و انس امام علي عليه السلام با كتاب خدا همين بس كه فرمود : «وَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمْتُ فِيمَا نَزَلَتْ- وَ أَيْنَ نَزَلَتْ وَ عَلَى مَنْ نَزَلَت» 5 ؛ به خدا سوگند كه هيچ آيه اي نازل نشد، مگر اينكه مي دانم دربارة چه و در كجا و براي چه كسي نازل شده است.»
براساس برخي روايات، امام در هنگام ولادت، آيات قرآن را با اعجاز الهي تلاوت فرموده است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: حضرت علي عليه السلام بعد از تولد در محضر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم اين آيات را قرائت كرد6 : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم * قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُون...7 تا آية «الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُون.»8
مولاي متقيان همواره با قرآن، مأنوس بود و با تمام وجودش با قرآن زندگي مي كرد. در شأن حضرت علي عليه السلام همين بس كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «عَلِيٌ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض »؛9 علي با قرآن و قرآن با علي است و آن دو از هم جدا نمي شوند، تا اينكه در روز قيامت بر من وارد شوند.»
يكي از محققان معروف اهل سنت نوشته است: «حفظ علي عليه السلام القرآن كله، فوقف علي اسراره و اختلط به لحمه و دمه، والقاري يري ذلك في نهج البلاغه؛10 علي عليه السلام همه قرآن را حفظ كرد، بر اسرارش آگاه شد و گوشت و خونش با قرآن در آميخت، چنان كه بررسي كنندة نهج البلاغه، اين مطلب را در مي‎يابد.»
3. قرآن در شب عاشورا
عصر روز تاسوعا «عمر سعد» فرمان حمله داد. حضرت ابوالفضل عليه السلام از سوى امام حسين عليه السلام مأمور شد تا از جفاكاران، يک شب مهلت بگيرد و جنگ به روز عاشورا موكول شود. حضرت اباعبداللَّه عليه السلام انگيزة خويش را از تأخير انداختن جنگ براي برادرش عباس عليه السلام چنين بيان داشت:
«يا عَبّاسْ! اِركَبْ بِنَفْسى اَنْتَ يا اَخى... اِرْجِعْ اِلَيْهِمْ فَاِنْ اِسْتَطَعْتَ اَنْ تُؤَخِّرَهُمْ اِلى غُدْوَةٍ وَتَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشيَّةَ؛ لَعَلَّنا نُصَلّى لِرَبِّنا الَلَّيْلَةَ وَنَدْعُوهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ. فَهُوَ يَعْلَمُ اَنّى كُنْتُ اُحِبُّ الصَّلوةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ كِتابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالاْسْتِغْفارِ؛11 برادرم عباس! جانم به فدايت، بر مرکب سوار شو... به سوى آنان برو و اگر توانستى جنگ را تا صبح فردا به تأخير انداز و امشب، آنان را از ما دور كن، شايد ما بتوانيم امشب در پيشگاه پروردگارمان به نماز، دعا و استغفار بپردازيم. او مى داند كه من پيوسته، نماز براى او و تلاوت قرآنش و بسيار دعا كردن و طلب آمرزش خواستن از درگاهش را دوست مى دارم.»
انس با قرآن براي امام حسين عليه السلام چنان بود كه با صلابت تمام در مقابل خواسته هاى نامشروع دشمن ايستاد و رشادتها نشان داد.
سر بريده و تلاوت قرآن
امام حسين عليه السلام بعد از شهادتش با تلاوت آياتِ نور، تمام دوستان و دشمنانش را متحير ساخت و يکي از شگفتيهاي عاشورا را به نمايش گذاشت: در اينجا مواردي از آن را مي خوانيم:
الف) «زيد بن ارقم» مي گويد: من از منزل خودم نگاه مي کردم که کاروان اسيران کربلا و سرهاي مقدس شهدا را وارد کوفه کردند. وقتي سر نوراني امام حسين عليه السلام را از مقابل منزل ما عبور مي دادند، با کمال حيرت شنيدم که بالاي نيزه، اين آية شريفه را قرائت مي کرد: [أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً.]12
امام عليه السلام با تلاوت اين آيات مي خواست بفرمايد که من نيز همانند اصحاب کهف در راه هدف مقدسم استقامت کردم و تا پاي جان ايستادم. همچنين به اهل کوفه و ديگران اعلام مي کرد که اگر ماجراي اصحاب کهف براي شما حيرت آور است، از حادثة من حيرت انگيزتر نيست که در بالاي نيزه قرآن مي خوانم، و اين آيه را تلاوت مي فرمود: [إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً.]13 امام با اشاره به جوانان اصحاب خود به مردم، اين معنا را گوشزد مي کرد که تمام جواناني که همراه من به شهادت رسيدند، مانند اصحاب کهف، خود را فداي ايمان به خدايشان کردند و مصداق بارزي از اين آية شريفه شدند، ماجراي آنان کم اهميت تر از اصحاب کهف نخواهد بود.14
ب) علامة مجلسي روايت کرده است: هنگامي که در راه شام عوامل يزيد، سر مبارک امام حسين عليه السلام را از درختي آويزان کرده بودند، اين آيه از آن سر مبارک شنيده شد: [ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.]15 اين آيه به صراحت ستمگران و جنايتکاران تاريخ را تهديد مي کند و عواقب شوم آنان را ياد آور مي شود. امام عليه السلام با انتخاب اين آيه به آناني که سرمست پيروزي ظاهري بودند، نهيب زد و عذاب بزرگ خداوندي را يادآور شد. البته اين عذاب به عذاب اخروي منحصر نيست؛ بلکه خواري، ذلّت، شکستها و انواع ناملايمات دنيوي نيز از عواقب ستم است که دامنگير متجاوزان و ستمگران مي شود.16
ج) «سلمة بن کهيل» مي گويد: من سر امام حسين عليه السلام را بالاي نيزه مشاهده کردم که به تلاوت اين آيه مشغول بود: [فَسَيَکفيکَهُمُ اللهُ وَ هُوَ السميعُ العليمُ]؛17
امام عليه السلام با قرائت اين آيه اعلام کرد که حمايت و کفايت خداوند متعال از قيام او به زودي آشکار خواهد شد؛ چرا که او شنواي داناست و تمام قضاياي ريز و درشت را مي داند. اين آيه، جاودانگي حماسة عاشورا را ضمانت مي نمايد و امام عليه السلام به دوست و دشمن ثابت مي کند که خداوند، پاسدار خون و انديشة آن گرامي تا روز قيامت خواهد بود.
4. امام كاظم عليه السلام
زندگي امام هفتم عليه السلام با قرآن عجين بود و در همه حال، آيات الهي را مد نظر داشت. رفتار و گفتار حضرتش، متأثر از كلام وحي بود. «شقيق بلخى» از عرفاى نامدار زمان امام هفتم عليه السلام مى گويد: در سال 149 ق به قصد زيارت خانه خدا در «قادسيه» به كاروان حجّاج پيوستم. در ميان كاروان به جوانى خوش سيما و گندمگون برخورد كردم. او جامه اى پشمى به تن كرده و دور از كاروانيان، نشسته بود. با خود گفتم: اين جوان شايد از صوفيه باشد و موجب زحمت همسفران شود! بنابراين به قصد اندرز، نزدش رفتم. او مرا با نام، خطاب كرد و گفت: اى شقيق! خداوند مى فرمايد: [إِجْتَنِبُواْ كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ]؛18 «از گمانهاى بسيار اجتناب كنيد كه برخى از گمانها گناه است.» من از او جدا شدم؛ اما در اين انديشه بودم كه چگونه از نام و انديش? قلبى من باخبر بود. پس از طيّ مسير طولاني به «واقصه» (منزلى بين مكّه و كوفه) رسيديم. او را ديدم كه نماز مى خواند؛ در حالى كه اعضاى بدنش از خوف خدا مى لرزند و اشك در چشمانش جارى است. منتظر ماندم تا از نماز، فارغ شود و من از پندار نادرستم معذرت بخواهم. او نماز را تمام كرد و رو به من اين آيه را قرائت فرمود: [وَإِنِّى لَغَفَّارٌ لِّمَنْ تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى]؛19 «همانا من خطاى كسى را كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد و به راه راست بيايد، آمرزنده ام.»
بر تعجّبم افزوده شد. هنگامى كه در مكّه، چند نفر دور او را گرفته بودند، از يكى پرسيدم: اين آقا كيست؟ آن شخص گفت: او موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام است.20
5. امام رضا عليه السلام
مطمئناً كساني كه با آيات قرآن مأنوس باشند، در مواقع حساس و سرنوشت ساز زندگى، پيامهاى دلنواز آن را زمزمه كرده، به آنها گوش جان بسپارند، زندگى آرام و همراه با آسايش و موفقيت خواهند داشت و از بحرانهاى روحى ـ روانى، سربلند بيرون خواهند آمد. «ابراهيم بن عباس» پيوند امام رضا عليه السلام را با قرآن مجيد چنين توصيف مي کند: «كَانَ كَلَامُهُ كُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ انْتِزَاعَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ كَانَ يَخْتِمُهُ فِي كُلِّ ثَلَاثٍ وَ يَقُولُ لَوْ أَنِّي أَرَدْتُ أَخْتِمُهُ فِي أَقْرَبَ مِنْ ثَلَاثٍ لَخَتَمْتُ وَ لَكِنِّي مَا مَرَرْتُ بِآيَةٍ قَطُّ إِلَّا فَكَّرْتُ فِيهَا وَ فِي أَيِّ شَيْ ءٍ أُنْزِلَتْ وَ فِي أَيِّ وَقْتٍ فَلِذَلِكَ صِرْتُ أَخْتِمُهُ فِي كُلِّ ثَلَاث؛ 21 تمام سخنان، پاسخها و مثالهاى آن حضرت، برگرفته از قرآن بود. هر سه روز يكبار، قرآن را ختم مى كرد و مى فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز نيز مى توانم آن را ختم نمايم؛ اما هرگز آيه اى را تلاوت نمى كنم، مگر اينكه در معنا، شأن نزول و وقت نزول آن مى انديشم؛ از اين رو آن را در هر سه روز، يک بار ختم مي کنم.»
حضرت مهدى عليه السلام
امام زمان عليه السلام كه شايسته ترين و سزاوارترين مردم به کتاب خداست، از روز تولد تا به امروز همواره با قرآن مأنوس بوده است. القابي همچون «الناطق عن القرآن »، «تالى کتاب الله و ترجمانه »، «ملقن احکام القرآن »، «اولى الناس بکتاب الله » و «الحاکم بين اهل القرآن بالقرآن »22 همگي برازند? آن وجود مقدس است.23
حكيمه خاتون، عمّ? امام عسكرى عليه السلام لحظات شيرين و دلنشين تولّد حضرت مهدى عليه السلام را چنين توصيف مى كند: هنگامى كه حضرت صاحب الأمر عليه السلام متولّد شد، بر بازوى راستش با خطّ آشكار نوشته شده بود: [جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً]؛24 «حق آمد و باطل نابود شد، البته كه باطل، نابودشدنى است.»
مى گويد: هنگامى كه آن نوزاد مبارك را نزد پدر گرامى اش بردم، حضرت عسكري عليه السلام خطاب به طفل فرمود: عزيزم! به اذن الهى سخن بگو! نوزاد نورانى، لبهاى مبارك را حركت داد و فرمود: «اعوذ باللَّه من الشّيطان الرّجيم بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم [وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ * وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِى الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامنَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُواْ يَحْذَرُونَ]؛25 «و ما اراده كرديم كه بر مستضعفان زمين، منّت نهاده و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم و حكومتشان را استوار سازيم و به فرعون و هامان و لشكريانشان، آنچه را كه از آن ترسان و هراسناك بودند، نشان دهيم.» پس به يكايك معصومان، درود و صلوات فرستاد تا به پدر بزرگوارش رسيد.26
حکايتي ديگر
«ملا زين العابدين سلماسى» مى گويد: «روزى علاّمه بحرالعلوم، وارد حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شد و اين بيت را زمزمه مى كرد:
چه خوش است صوت قرآن، ز تو دلربا شنيدن به رخت نظاره كردن، سخن خدا شنيدن
از سيّد سؤال كردم: به چه مناسبت، اين بيت را زمزمه مى كنيد؟ فرمود: چون وارد حرم مولايمان اميرالمؤمنين عليه السلام شدم، ديدم كه حضرت حجت عليه السلام با آواز شيوا و دلنشين در بالاى سر، قرآن تلاوت مى فرمود، چون صداى آن بزرگوار را شنيدم، اين بيت را خواندم؛ امّا وقتى وارد حرم شدم، ايشان قرائت را ترك کردند و از حرم بيرون رفتند.»27
7. حبيب بن مظاهر
هنگامي که امام حسين عليه السلام به بالين «حبيب بن مظاهر» آمد، به انيس بودن وي با قرآن اشاره كرد و فرمود: «للَّهِ دَرُّكَ يا حَبيب! لَقَدْ كُنْتَ فاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فى لَيْلَةٍ واحِدَةٍ؛28 اى حبيب! خدا به تو پاداش نيك عنايت كند، تو انسان با كمالى بودى و در يك شب، قرآن را ختم مى كردى.»
8. امام خميني رحمه الله
امام خميني(ره) با قرآن انس بسيار داشت، و در اغلب ساعات شبانه روز و در هر فرصتي که به دست مي آورد، به خصوص هنگام نماز شب، به تلاوت قرآن مي پرداخت. وقتي خبرنگارها در پاريس براي مصاحبه به محضرش مي آمدند؛ چون حدود ده دقيقه يا يك ربع براي آماده كردن دوربينهايشان معطل مي شدند، امام در همين فرصت به تلاوت قرآن مشغول مي شد، بعضي از حاضران به ايشان مي گفتند: خود را براي مصاحبه آماده كنيد (يعني فعلاً قرآن نخوانيد) امام مي فرمود: آيا در اين چند دقيقه وقتم ضايع شود؟29
افسوس براي عمر بر باد رفته
امام خميني(ره) در «صحيفه نور» مي فرمايد: «اين جانب از روى جِدّ، نه تعارف معمولى، مى گويم از عمر به باد رفت? خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم، و شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزه ها و دانشگاه ها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اى از آن را مَحطّ نظر و مقصد اعلاى خود قرار دهيد. مبادا خداى ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيرى بر شما هجوم كرد، از كرده ها پشيمان و تأسف بر ايام جوانى بخوريد، همچون نويسنده.»30
اين مقال را با دعاي امام زين العابدين عليه السلام درباره انس با قرآن به پايان مي بريم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِي ظُلَمِ اللَّيَالِي مُونِساً، وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً، وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِي حَابِساً، وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِي الْبَاطِلِ مِنْ غَيْرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً، وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الْآثَامِ زَاجِراً، وَ لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الِاعْتِبَارِ نَاشِراً، حَتَّى تُوصِلَ إِلَى قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ، وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِي ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِي عَلَى صَلَابَتِهَا عَنِ احْتِمَالِهِ؛31 پروردگارا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و قرآن را در تاريکيهاي شب مونس ما گردان! و در برابر كششها و گرايشهاى شيطان و خاطرات وسوسه انگيز، نگهبان ما قرار ده! و چنان كن كه قرآن، قدمهاى ما را از پيمودن راه معاصى باز دارد! و زبان ما را از گفتن سخن باطل- بدون آنكه آفتى به زبان ما رسيده باشد - لال گرداند! و اعضا و جوارح ما را از ارتكاب گناهان مانع شود! و طومار عبرتها را كه به دست غفلت پيچيده شده، پيش روى ما بگشايد، تا عجايب قرآن، مثلها و قصه هاى هشدار دهند? آن- كه كوههاى سخت از تحمل آن ناتوانند- به دلهاى ما راه يابد!»
پي نوشت:
1) فرقان/ 30.
2) الکافي، شيخ کليني، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1388‏ق، ج‏2، ص‏602؛ فضل القرآن.
3) شعراء / 192- 194.
4) مرآة العقول، علامه مجلسي، دارالکتب الاسلاميه، تهران،1389ش، ج‏3، ص‏‏‏236.
5) شواهد التنزيل‏، الحاکم حسکاني، مجمع احياء الثقافة الاسلامية، قم، 1411‏ق، ج‏1، ص‏45.
6) مناقب آل أبي طالب‏ عليه السلام، ابن‏شهرآشوب، مازندراني، نشر علامه، قم، 1379ق، ج‏2، ص‏‏‏174؛ بحار الأنوار علامه مجلسي، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403‏ق، ج‏‏35، ص‏‏‏18‏ و تسلية المجالس (مقتل الحسين عليه السلام)، محمد بن ابي‏طالب، حسين موسوي، مؤسسة المعارف الاسلاميه، قم، 1418ق، ج‏1، ص264‏.
7) مؤمنون/2.
8) همان/10.
9) أمالي طوسي، دارالثقافة الاسلامية، قم، 1411‏ق، ص460 و الجمل و النصرة، محمد بن محمد مفيد، نشر کنگره شيخ مفيد، قم، 1413ق، ص417.
10) مصادر نهج‏‏البلاغه، عبدالله نعمه، نشر مؤلف، لبنان، 1392‏ق، ج‏1، ص‏‏‏92. محمد احمد نواوي.
11) مقتل ابو مخنف، ابومخنف الازدي، کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم، 1398‏ق، ص‏106؛ تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبري، مؤسسه اعلمي، بيروت، ج‏4، ص‏315.
12) کهف/9؛ کشف الغمه، علي بن ابي الفتح‏اربلي، مکتب? بني‏هاشمي، تبريز، 1381‏ق، ج‏2 ، ص‏67.
13) کهف / 13.
14) المناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص‏‏‏61.
15) شعراء / 227.
16) بحارالانوار، علامه مجلسي، ج‏‏45، ص‏‏‏305.
17) بقره /137؛ مستدرک سفينةالبحار، شيخ علي نمازي شاهرودي، مؤسسه نشر اسلامي، قم، 1405ق، ج4، ص10.
18) حجرات /12.
19) طه / 82.
20) بحارالانوار، علامه مجلسي، ج‏‏48، ص‏‏‏82.
21) همان، ج‏‏49، ص‏‏‏90 و عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، منشورات جهان، 1378ق، بي‏جا، ج‏2، ص‏179.
22) و از همه مهم‏تر در هنگام زيارتش مي‏خوانيم: «السلام عليک يا شريک القرآن.» كه البته ما سندش را درباره حضرت مهدي عليه السلام نيافتيم و درباره امام حسين عليه السلام است.
23) بحار الانوار، علامه مجلسي، ج‏97، ص‏336.
24) اسراء / 81.
25) قصص/ 5و 6.
26) الخرائج‏‏والجرائح، قطب راوندي، مؤسسه امام مهدي(عج)، ج‏‏1، ص‏‏‏456؛ معجم احاديث المهدي، علي کوراني، موسسه معارف اسلامي، قم، 1411‏ق، ج‏4، ص‏360.
27) فوائد الرضويه، شيخ عباس قمي، بي‏نا، تهران، 1367‏ق، 282.
28) شجره طوبى، شيخ مهدي حائري، المکتب? حيدريه، نجف اشرف، 1385‏ق، ج‏2، ص‏442.
29) سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني، به روايت جمعي از فضلا، نشر پيام آزادي، تهران، ج‏5، ص‏68‏ـ‏70.
30) صحيفه امام، مجموعه آثار امام خميني، نشر مؤسسه تنظيم آثار امام، تهران، 1379‏ش، ج‏20، ص‏93.
31) صحيفه سجاديه، عبدالمحمد آيتي، نشر سروش، تهران، 1375‏ش، دعاي 42‏، دُعَائِهِ عليه السلام عِنْدَ خَتْمِ الْقُرْآنِ.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره160.
/ 1