انس با مردم (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انس با مردم (1) - نسخه متنی

محمد سبحانی یامچی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
محمد سبحاني يامچي
انس با مردم 1
قسمت پيشين
يكي از عنايات خداوند متعال به رسول گرامي ‌اش صلي الله عليه و آله اين بود كه قلب مبارك حضرت نسبت به مردم رئوف و مهربان بود؛ به طوري كه حضرتش از درد و رنج مردم در فشار و ناراحتي بود: «لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم‌» ؛ 1
«قطعا، براي شما پيامبري از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است.‌»
اصولا همه انبياي الهي رابطه‌اي دوستانه و برادرانه با مردم داشتند و از گرفتاريهاي مردم متاثر مي‌شدند. قرآن كريم وقتي از انبياي بزرگ نام مي‌برد، در معرفي آنها «برادري‌» را جزء خصوصيات بارز آنها بيان مي‌كند: «والي مدين اخاهم شعيبا» 2 ، «اذ قال، «اذ قال لهم اخوهم صالح الا تتقون‌» 4 اين تعابير حاكي از آن است كه سفراي الهي با مردم زمان خود يگانه بودند. به ديگر سخن، آنها با شناخت فرهنگ مردم زمان خويش با توده مردم انس گرفته، چون عضوي از يك خانواده بزرگ در خوشيها و ناملايمات در كنار آنها بودند. «انس با مردم‌» يعني با مردم بودن، براي مردم بودن و در خدمت ديگران بودن و شريك درد و رنج و راحت و غم ديگران بودن، يكي از ضرورتهاي اخلاق مسلماني است. و اين، رمز حيات اجتماعي براي يك مسلمان است كه در پرتو آن براي خود پايگاهي مردمي بنا مي‌كند كه برخوردار از رافت و رحمت و مودت مردمي است.
علي عليه السلام در نهج البلاغه «مردمي بودن‌» و «انس با مردم داشتن‌» را چنين معنا مي‌كند: «خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بكوا عليكم وان عشتم حنوا اليكم؛ 5 آن گونه با مردم زندگي كنيد كه اگر از دنيا رفتيد، برايتان گريه كنند و اگر در كنار آنان به سر برديد، به شما عشق بورزند‌» مردم دل به كسي مي‌دهند كه با درد و رنج آنان آشنا و با غمهايشان محرم و در راه خدمت به آنها پر تلاش باشد.
شكي نيست كه روحانيت با مردم و در مردم زنده است؛ چرا كه بدون مردم توان ايفاي رسالت خويش را از دست مي‌دهد. فلسفه وجودي عالمان دين آن است كه اولا، فقيه در دين شوند. ثانيا، به هدايت و انذار مردم بپردازند. 6 ثالثا، با شناخت حساسيتها و شرايط و واقعيتهاي موجود، دست به آسيب شناسي زده، آن گاه چون طبيبي دوار 7 در كنار هر حادثه و واقعه‌اي ضمن راهنمايي و ارشاد و همدردي با تشنگان معارف اسلامي، نسخه شفابخش بپيچند.
لازمه اين كار مهم آن است كه روحاني و داعي الي الله فردي اجتماعي باشد و خود را تافته جدا بافته از جامعه نداند.
ارزش انس با مردم
در منابع ديني تعبيرات زيبايي وجود دارد كه هر يك به نوبه خود ضمن بيان اهميت و ارزش مردم داري و انس با مردم، همگان را به آن تشويق مي‌كند و از سوي ديگر، مردم گريزي، بي مهري نسبت به همنوعان و فرو رفتن در لاك خود و گريز از انس با ديگران را مورد نكوهش قرار مي‌دهد. علي عليه السلام در اين باره مي‌فرمايد: «اعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان واعجز منه من ضيع من ظفر به منهم؛ 8 عاجزترين مردم كسي است كه از به دست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر كسي است كه دوستان به دست آورده را از دست بدهد.‌»
مبلغ مردم دار چون خورشيد بر نيك و بد پرتو افشاني مي‌كند و چون باران رحمت شوره زار و سبزه زار را سيراب مي‌گرداند. از قلم و قدم و بيانش جز نيكي و محبت شنيده نمي‌شود و در دل الفت ديگران دارد و با تمام وجود بر ديگران عشق مي‌ورزد. مصداقي است آشكار از بيان رسول گرامي صلي الله عليه و آله كه فرمودند: «خياركم احاسنكم اخلاقا الذين يالفون ويؤلفون؛ 9 برگزيده‌ترين شما خوش خوترين شماست؛ آنان كه [با ديگران] انس مي‌گيرند و [ديگران نيز] با آنان مانوس مي‌شوند.‌» همچنين فرمودند: «خير المؤمنين من كان مالفة للمؤمنين ولاخير فيمن لايالف ولايؤالف؛ 10 بهترين مؤمنان كسي است كه محل انس مؤمنان باشد و در كسي كه انس نمي‌گيرد و با او انس نمي‌گيرند، خيري نيست.‌»
وقتي هدف، خدمت بيشتر به همنوعان باشد، بايد راه و رسم آن را هم آموخت. «مردم داري‌» يكي از اين راههاست كه با شناخت نمودها و شاخصهاي آن مي‌توان توفيق خدمتگزاري و همدلي را دو چندان كرد. برخي از اين نمودها از اين قرار است:
1. حسن خلق؛
2. عفو و گذشت؛
3. بخشش و محبت؛
4. تواضع و فروتني؛
5. سعه صدر (حوصله و تحمل) ؛
6. تفقد و گره گشايي (برآوردن نيازها) ؛
7. و....
حسن خلق
گشاده رويي و خوش رفتاري از بارزترين صفات رسول خدا صلي الله عليه و آله بود كه سهمي عمده در جذب مردم به اسلام و شيفتگي آنان به شخص پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله داشت. حضرتش با همين «اكسير اعظم‌» دلها را جذب و به جاي كينه‌ها و دشمنيها، بذر محبت و مودت مي‌كاشت. براي همين بود كه خداوند مدال افتخارآميز «وانك لعلي خلق عظيم‌» 11 را مختص رسولش گردانيد.
آن حضرت براي رسيدن به هدفهاي تربيتي، از اخلاق اجتماعي و اصول انساني و حسن خلق بهره مي‌گرفت. شيوه برخورد حضرت با مردم، چنان بود كه به سرعت آنها را به سوي هدفهاي خود جذب و جلب مي‌كرد و در اعماق جانشان نفوذ مي‌نمود. قرآن درباره اين خصلت مردمي حضرت مي‌فرمايد: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك‌» 12 ؛ «به خاطر رحمت الهي بود كه براي مردم نرم شدي و اگر خشن و سخت دل بودي، از دور تو پراكنده مي‌شدند.‌»
بي شك راز محبوبيت در گرو خوش خلقي است و رمز «مردم داري‌» در پرتو «خوش رويي‌» مي‌باشد. خوش رفتاري در برخورد با مردم، همچون آهن ربايي است كه فلز وجود انسانها را به سوي خود مي‌كشاند و دلهاي پراكنده را به هم وصل مي‌كند.
تعريف حسن خلق
گرچه حسن خلق به جهت آشنايي همگان با آن بي نياز از تعريف است، اما مي‌توان گفت كه حسن خلق، مجموعه‌اي از صفات و حالات نفساني است كه انسان را به حسن معاشرت با مردم، توام با گشاده رويي و خوش زباني و مداراي با آنان وا مي‌دارد.
از امام صادق عليه السلام درباره تعريف حسن خلق سؤال شد، حضرت فرمودند: «تلين جانبك وتطيب كلامك وتلقي اخاك ببشر حسن؛ 13 حسن خلق اين است كه با نرمش و مدارا با مردم رفتار كني و سخن خويش را پاكيزه گرداني و برادرت را با خوش رويي ملاقات نمايي.‌»
حسن خلق تنها به معناي گشاده رويي و خنده رو بودن و... نيست، گر چه آنها نيز به موقع خود سودمند هستند. حسن خلق، گاهي دندان بر جگر گذاشتن و مشكل را تحمل كردن است. اگر باطلي به انسان پيشنهاد شود، بايد دندان بر جگر نهاده، حق را رها نكند و باطل را ترك كند. در سخنان علي عليه السلام آمده است: «نعم الخلق التصبر في الحق 14 ؛ بهترين خلق، صابر و بردبار بودن بر پايگاه حق است 15.‌»
روش كسب حسن خلق
خوش رفتاري در معاشرتهاي اجتماعي جهت «انس با مردم‌» جزء نخستين شروط است؛ چرا كه هيچ صفتي به اندازه آن عواطف را تحت تاثير قرار نمي‌دهد. بعضي از مردم به طور طبيعي خوش اخلاق و خوش برخوردند و اين يكي از مواهب الهي است كه نصيب هر كس نمي‌شود. گروهي ديگر از مردم هستند كه چنين صفتي در آنها نيست؛ اما با تمرين و ممارست مي‌توانند «حسن خلق‌» را در وجود خود زنده كنند؛ به طوري كه در اعماق جانشان نفوذ كرده، جزء طبيعت ثانوي آنها گردد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله در توصيه‌اي فرزندان عبدالمطلب را به اين امر فرا مي‌خوانند كه «انكم لن تسعوا الناس باموالكم فالقوهم بطلاقة الوجه وحسن البشر؛ 16 شما كه نمي‌توانيد با ثروت و دارايي خود، دل همه مردم را به دست آوريد؛ پس با روي باز و گشاده رويي با آنها برخورد كنيد.‌»
جهت كسب اين فضيلت اخلاقي، لازم است به روشهاي ذيل توجه شود:
1. روش تفكر: بهترين راه براي رسيدن به اين كمال آن است كه همه روزه در آثار معنوي و مادي حسن خلق انديشه كرده، آيات و روايات وارده را مورد تحليل قرار داد و به هر مناسبتي با تكرار، آن را به خاطر سپرد.
2. روش الگويي: يكي از بهترين راهها براي كسب فضايل اخلاقي، خصوصا حسن خلق، بررسي و ملاحظه آثار شگفت انگيز آن در سيره عملي پيشوايان بزرگ دين است. 17 قرآن كريم به همگان توصيه مي‌كند كه با الهام از «اسوه‌هاي حسنه‌» ، خود و جامعه را از هر نوع رذيله و ناهنجاري پاك و به جاي آن فضايل انساني را جايگزين كنيد.
3. روش عملي: از سوي ديگر بايد از نظر عملي نيز خود را به خوش اخلاقي تمرين داد؛ چرا كه فضايل اخلاقي همانند نيروهاي جسماني از طريق تمرين و ممارست، تقويت مي‌شود. همان گونه كه ورزش كاران پس از مدتي تمرين، داراي اندامي نيرومند و زيبا و به اصطلاح روي فرم مي‌شوند، ورزشهاي اخلاقي نيز روح انسان را قوي و زيبا مي‌كند؛ البته، در صورتي كه با ممارست و پشتكار توام باشد.
علي عليه السلام در نامه‌اي كه به محمد بن ابي بكر، والي مصر نوشته، در اولين فقره آن مي‌فرمايد: «فاخفض لهم جناحك والن لهم جانبك وابسط لهم وجهك؛ 18 بالهاي محبتت را براي آنها بگستر و پهلوي نرمش و ملايمت خود را بر زمين بگذار و چهره خويش را براي آنها گشاده دار.‌» همچنين در توصيه‌اي به فرمانداران كه هميشه با توده مردم سر و كار دارند، در خصوص «مردم داري‌» فرمودند: «واخفض للرعية جناحك وابسط لهم وجهك والن لهم جانبك؛ 19 پر و بالت را براي مردم بگستر و با چهره گشاده با آنان رو به رو شو و نرمش را نسبت به آنها نصب العين خود گردان.‌» بديهي است كه ممارست بر اين دستورات اخلاق كارگزار را خوش مي‌گرداند. در خصوص حسن خلق نبايد از تاثيرات شگفت انگيز دو عامل مهم غافل بود:
1. وراثت: بي شك عامل وراثت همچنان كه در خيلي از صفات انساني حرف اول را مي‌زند، در خصوص حسن خلق نيز داراي اهميت ويژه‌اي است. امام علي عليه السلام فرمودند: «حسن الاخلاق برهان كرم الاعراق؛20 حسن خلق دليل بزرگواري ريشه‌ها [ي وراثت] است.‌» همچنين فرمودند: «اطهر الناس اعراقا احسنهم اخلاقا؛ 21 آنها كه ريشه‌هاي پاك تري دارند، داراي اخلاق بهتري هستند.‌»
2. تغذيه: يكي از عوامل مؤثر در خوش اخلاقي افراد، داشتن غذاي سالم جهت تغذيه معنوي است. توصيه قرآن كريم بر آن است كه انسان در غذاي مصرفي خود دقت كند تا خداي نكرده از لقمه حرام تغذيه نكند؛ چرا كه اثرات مخربي در شخصيت او بر جاي مي‌گذارد. علي عليه السلام درباره نقش تغذيه در اخلاق و كردار انسان مي‌فرمايد: «فما طاب سقيه طاب غرسه وحلت ثمرته وما خبث سقيه خبث غرسه وامرت ثمرته؛ 22 آنچه آبياريش پاكيزه باشد، غرس و نشاي آن پاكيزه و ميوه‌اش شيرين است و آنچه آبياريش ناپاك باشد، درخت آن ناپاك و ميوه‌اش تلخ خواهد بود.‌»
ادامه دارد... .
پي نوشت:
1) توبه/128.
2) اعراف/85: «و به سوي [مردم] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم].‌»
3) شعراء/124: «آن گاه كه برادرشان هود به آنان گفت: آيا پروا نداريد؟»
4) همان/142: «آن گاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: آيا پروا نداريد؟»
5) نهج البلاغه، حكمت 10.
6) توبه/122: «فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا في الدين ولينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون‌» ؛ «پس چرا از هر فرقه‌اي از آنان، دسته‌اي كوچ نمي‌كنند تا در دين آگاهي پيدا كنند و قوم خود را - وقتي به سوي آنان بازگشتند - بيم دهند. باشد كه آنان [از كيفر الهي] بترسند!»
7) نهج البلاغه، خطبه 108، علي عليه السلام در وصف پيامبر صلي الله عليه و آله مي‌فرمايند: «طبيب دوار بطبه؛ طبيبي ست سيار كه با طب خويش همواره به گردش مي‌پردازد.‌»
8) نهج البلاغه، حكمت 12.
9) تحف العقول، ابن شعبة الحراني، مؤسسة النشر الاسلامي لجماعة المدرسين، الطبعة الثانيه، 1404 ه. ق، ص 45.
10) وسائل الشيعه، الحر العاملي، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث - قم المشرفة، الطبعة الثانيه، 1414 ه. ق، ج 12، ص 18، ب 7، ح 8.
11) قلم/4.
12) آل عمران/159.
13) من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج 4، ص 412، ح 5897.
14) نهج البلاغه، نامه 31.
15) مبادي اخلاق در قرآن، آية الله جوادي آملي، نشر اسراء، چاپ اول، 1377، ج 10، ص 158.
16) كافي، شيخ كليني، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ چهارم، ج 2، ص 103، ح 1.
17) ر. ك: اخلاق در قرآن، آية الله مكارم شيرازي و همكاران، قم مدرسه امام علي بن ابيطالب، چاپ اول، 1380، ج 3، ص 163 - 151.
18) نهج البلاغه، نامه 27.
19) همان، نامه 46.
20) غررالحكم، عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ اول، ح 5358.
21) همان، ح 5347.
22) نهج البلاغه، خطبه 154.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره55
/ 1