انس با مردم (4) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انس با مردم (4) - نسخه متنی

محمد سبحانی یامچی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
محمد سبحاني يامچي
انس با مردم 4
قسمت پيشين
مقدمه
سخن درباره اخلاق اجتماعي بود. در شماره‌هاي پيشين از مردم داري و انس با مردم سخن گفتيم و اينكه لازم است يك مبلّغ و داعي الي الله نسبت به مردم انس داشته باشد.
همچنين نمودهايي از مردم داري بيان شد. در اين شماره به يكي ديگر از نمودهاي مردم داري، يعني «محبت» مي‌پردازيم.
تعريف محبت
محبت در حقيقت، حالتي است كه در دل يك موجود ذي شعور، نسبت به چيزي كه با وجود او ملايمتي و با تمايلات و خواسته‌هاي او تناسبي داشته باشد، پديد مي‌آيد. و مي‌توان گفت: محبت يك جاذبه ادراكي است همانند جاذبه‌هاي غير ادراكي؛ يعني همان طور كه در موجودات مادي فاقد شعور، مثل: آهن و آهنربا، نيروي جذب و انجذاب وجود دارد و آهنربا، آهن را جذب مي‌كند، در بين موجودات ذي شعور هم يك جذب و انجذاب، البته به صورت آگاهانه و يك نيروي كشش شعوري و روشن وجود دارد؛ دل به يك طرف كشيده مي‌شود و موجودي دل را به سوي خود جذب مي‌كند كه اين اسمش «محبت» است. 1
«محبت» نيرومندترين قدرت محرك بشر در تمام مظاهر گوناگون زندگي است. محبت احساس مطبوع و دل پذيري است كه با وجود آن، مشكلات آسان مي‌شود، و مصائب و آلام قابل تحمل مي‌گردد. عشق و محبت آدمي را به راه فداكاري و از خودگذشتگي مي‌كشاند كه براي رضاي محبوب از همه چيز خود مي‌گذرد. 2
آنچه روابط دوستانه را بين مبلّغ و مردم نيرومندتر مي‌كند، ابراز علاقه و محبت است. تنها كليد «محبت» است كه قفل دلهاي بسته را باز مي‌كند. محبت داراي چهار عنصر اساسي است كه عبارت‌اند از:
1. كسي كه محبت مي ‌ورزد؛
2. شخص يا موضوعي كه مورد محبت قرار مي‌گيرد (محبوب) ؛
3. محبت؛
4. انگيزه محبت، كه تعيين كننده چگونگي و ميزان ارزش آن است.
براي عنصر چهارم انگيزه‌هايي چون قوانين جبري طبيعي، احتياج، جلب منفعت، خواسته‌هاي رواني و... بيان شده است؛ 3 امّا برترين انگيزه‌اي كه يك مبلّغ را به محبت كردن نسبت به مخاطبين بر مي‌انگيزاند، نيروي «ايمان» است. در سايه ايمان و عمل صالح است كه انسان مقرب درگاه الهي و «حبيب الله» مي‌شود. وقتي حبيب خدا شد، چون پيامبرش صلي الله عليه و آله نه به خاطر احتياج يا جلب منفعت يا خواسته‌هاي رواني و... ، بلكه به خاطر «خدا»، به مردم «عشق» مي‌ورزد و از دل ندادن آنها به معارف الهي و پشت پازدن به آموزه‌هاي ديني، غم و غصه مي‌خورد و خواب و خوراك را از دست مي‌ دهد.
اين فطري انسان است كه هر كس به وي احسان و بخشش كند، در دل خويش نسبت به او محبت مي‌ورزد؛ چرا كه انسان بنده احسان است و آن كس را كه در وقت گرفتاري به داد او رسيده باشد و از مخمصه‌اي خلاصش كرده باشد، هيچ گاه فراموش نخواهد كرد و پيوسته خويش را مديون او مي‌داند. مبلّغ به هر كس نيكي و محبت كند، او را مطيع و منقاد خود كرده، قلعه دلش را فتح مي‌كند؛ چنان كه امام علي عليه السلام اشاره كردند كه: «بِالاْءيثارِ يسْتَرَقُّ الاَْحْرارُ؛ 4 آزادمردان با ايثار و محبت، بنده و غلام مي‌شوند.‌» و به قول سعدي:
بنده حلقه به گوش ار ننوازي برود // لطف كن لطف كه بيگانه شود حلقه به گوش
مردم زماني دل به علوم و معارف الهي مي‌دهند كه به روحاني محل علاقه داشته، او را از خودشان بدانند. وقتي چنين شد، از او پيروي كرده، به او جذب خواهند شد.
قرآن خطاب به پيامبر رحمت صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد:‌اي پيغمبر! نيروي بزرگي را براي نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داري كه «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُم وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الاَْمْرِ» 5 «پس به [بركت] رحمت الهي، با آنان نرم خو [و پر مهر] شدي و اگر تندخو و سخت دل بودي، قطعا از پيرامون تو پراكنده مي‌شدند. پس، از آنان در گذر و برايشان آموزش بخواه، و در كار [ها] با آنان مشورت كن.‌» اين آيه شريفه علت گرايش مردم به پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله را نرم خويي و مهرباني دانسته كه نبي اكرم صلي الله عليه و آله نسبت به آنان مبذول مي‌داشت.
اميرمؤمنان، علي عليه السلام در فرمان خويش به مالك اشتر آن گاه كه او را به فرمانداري مصر منصوب مي‌كند، درباره رفتار با مردم چنين توصيه مي‌فرمايد: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ.... فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلَ الَّذي تُحِبُّ وَ تَرْضي اَنْ يعْطِيكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ؛ 6 احساس مهر و محبت به مردم و ملاطفت با آنها را در دلت بيدار كن و از عفو و گذشت خود به آنان بهره‌اي بده؛ همچنان كه دوست داري خداوند از عفو و گذشتش تو را بهره مند گرداند.‌»
اين احسان و بخشش و محبت را به گونه‌هاي مختلف مي‌توان نسبت به مردم ابراز داشت؛ با دستگيري از مردم، باز كردن گرهي از مشكلات آنها، با راهنمايي و مشاوره و زماني با به دست آوردن دلي و خوشحال كردن مؤمني.
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت فرمودند: «قالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اَلْخَلْقُ عِيالي فَأَحَبُّهُم اِلَي اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعاهُمْ في حَوائِجِهِمْ؛ 7 خداي عزوجل فرموده است: مردم خانواده من هستند. پس محبوب‌ترين آنها نزد من كسي است كه با آنان مهربان‌تر و در راه برآوردن نيازهايشان كوشاتر باشد.‌»
همچنين از آن حضرت نقل شده است كه محبوب‌ترين مؤمنان نزد خدا كسي است كه «أَعانَ الْمُؤْمِنَ الْفَقيرَ مِنَ الْفَقْرِ في دُنْياهُ وَ مَعاشِهِ وَ مَنْ أَعانَ وَ نَفَعَ وَ دَفَعَ الْمَكْروُهَ عَنِ الْمُؤْمِنينَ؛ 8 مؤمن تهي دست را از ناداري نجات دهد و در امور مادي و زندگيش به او ياري رساند و كسي كه مؤمنان را كمك كند و سود رساند و ناراحتي آنها را برطرف سازد.‌»
قلب يك مبلّغ بايد كانون مهر و محبت نسبت به مردم باشد. به تعبير شهيد مطهري رحمه الله «با قدرت و زور مي‌توان مردم را گوسفندوار راند، ولي نمي‌توان نيروهاي نهفته آنها را بيدار كرد و به كار انداخت. نه تنها قدرت و زور كافي نيست، عدالت هم اگر خشك اجرا شود، كافي نيست؛ بلكه بايد همچون پدري مهربان، قلبا مردم را دوست داشت و نسبت به آنان مهر ورزيد و هم بايد داراي شخصيتي جاذبه دار و ارادت آفرين بود تا بتوان اراده مردم و نيز همت و نيروي عظيم انساني آنها را در پيشبرد اهداف مقدّس خود به خدمت گرفت.‌» 9
احسان و محبت، دل را مقدس و با ارزش مي‌كند. محبت و بخششي كه مبلّغ نسبت به مردم ابراز مي‌دارد، ناراحتي و ناملايماتي را كه احيانا در محل تبليغ چه از طرف مردم و چه از طرف مبلّغ پيش آمده، از بين مي‌برد. به عبارت ديگر، مبلّغي كه با چشمي پر از محبت به مردم بنگرد، تمام عيوب آنها را ناديده مي‌گيرد.
به مجنون گفت روزي عيب جويي // كه پيدا كن به از ليلي نكويي
كه ليلي گر چه در چشم تو حوريست // به هر جزوي ز حسن او قصوريست
ز حرف عيب‌جو مجنون برآشفت // در آن آشفتگي خندان شد و گفت
اگر در ديده مجنون نشيني // به غير از خوبي ليلي نبيني
تو كي داني كه ليلي چون نكويي است // كزو چشمت همين بر زلف و رويي است
تو قد بيني و مجنون جلوه ناز // تو چشم و او نگاه ناوك انداز
تو مو بيني و مجنون پيچش مو // تو ابرو، او اشارتهاي ابرو 10
محبت و تربيت
يكي از مباني مهم تعليم و تربيت در اسلام «محبت» است. قرآن كريم كه معلم و مربي اخلاق است، مهم‌ترين محور فضائل اخلاقي را محبت مي‌داند. امام صادق عليه السلام مي‌فرمايند: «اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَدَّبَ نَبِيهُ عَلي مَحَبَّتِهِ؛ 11 خداوند پيامبرش را با محبت الهي تأديب و تربيت كرده است.‌» چون ادب پيامبر صلي الله عليه و آله بر محور محبت است و آن حضرت اسوه داعيان الي الله مي‌باشد، پس بر مبلّغان و پاسداران مرزهاي عقيدتي لازم و ضروري است كه در سلوك اجتماعي، احسان و محبت به مردم را نصب العين خويش قرار دهند؛ چرا كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله راهنمايي، دعوت و هدايت مردم را با اخلاق نيكوي خويش به پيش برد.
اگر خداي نكرده يك مبلّغ با تندي و غلظت با مردم رفتار كند، بي مهري او باعث مي‌شود كه نزديكان و اطرافيانش به سوي افراد بيگانه گرايش پيدا كنند. و اين بزرگ‌ترين خطر و شكستي است كه براي يك مبلّغ پيش مي‌آيد. امام علي عليه السلام فرمودند: «مَنْ ضَيعَهُ الاَْقْرَبُ أُتيحَ لَهُ الاَْبْعَدُ؛ 12 كسي كه نزديكانش او را ضايع سازند، آنها كه دورند او را مي‌برند.‌»
عالمان و سالكان الي الله در طول تاريخ با ابراز محبت و بخشش، همواره مردم را با خود همراه كرده و توصيه‌هاي تربيتي خود را براي آنها بيان نموده اند. به همين دليل، مردم نيز آنها را چون پدري مهربان بيشتر از جان خود دوست مي‌داشتند و سخنانشان را سرمه چشمان خود مي‌كردند.
در حالات آية الله سيد محمد كاظم يزدي رحمه الله و مردم داري ايشان خصوصا محبتي كه به مردم داشتند، نقل شده است كه ايشان مردم را دوست مي‌داشت و مردم نيز او را دوست مي‌داشتند تا جايي كه مردم نجف او را «پدر» مي‌خواندند. ميزان عشق و اعتقاد افراد به آن شخصيت الهي به حدي بود كه صحرانشينان از خاك پاي او برداشته، با خود به چادر مي‌بردند و در كيسه ريخته، هنگام سوگند خوردن براي اثبات حقانيت خود، به آن قسم مي‌خوردند و مي‌گفتند: «بِحَقِّ تُرابِ قَدَمِ السَّيدِ؛ قسم به خاك پاي سيد كه...‌» اين مطلب، حاكي از حسن سلوك با بندگان خدا و مردم خواهي آن فقيه فرزانه بود. كه توانسته است تا اعماق جان مردم نفوذ كند و با حركات و سكنات الهي‌اش، مبلّغ و مروّج دين اسلام باشد. 13
پي نوشت:
1) اخلاق در قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، ج 1، ص 359.
2) گفتار فلسفي، جوان از نظر عقل و احساسات، نشر معارف اسلامي، تهران، 1344، ج 1، ص 384.
3) ر. ك: شرح نهج البلاغة، محمد تقي جعفري، ج 4، ص 35 ـ 36.
4) غرر الحكم و درر الكلم، ص 396، ح 9167.
5) آل عمران/159.
6) نهج البلاغة، نامه 53.
7) كافي، ج 2، ص 199، ح 10.
8) تحف العقول، ص 376.
9) جاذبه و دافعه علي عليه السلام، مرتضي مطهري، ص 70.
10) فرهاد و شيرين، وحشي بافقي.
11) كافي، ج 1، ص 265، ح 1.
12) نهج البلاغة، حكمت 14.
13) ر. ك: سيد محمد كاظم يزدي فقيه دورانديش، مرتضي بذرافشان، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره59
/ 1