بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آيت الله حاج آقاحسن امامي اهميت تبليغ و وظيفه عالمان دين تا خود انسان درايت و فقاهت ديني نداشته باشد، نمي تواند ديگران را به دين هدايت كند. فقه در اين جا، فقه به معناي اعم است نه فقه به معناي علم به احكام. اهميت تبليغ خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: «و من احسن قولا من دعا الي الله و عمل صالحا... 1 ؛ چه كسي از جهت گفتار بهتر است از كسي كه به سوي خدا دعوت مي كند و عمل صالح انجام مي دهد.... » ركن اساسي دين تبليغ است و هدف از بعثت انبياي الهي نيز جز اين نيست. خداوند استعدادهاي فراواني به انسان ها داده است. بعضي از اين استعدادها در موجودات ديگر نيز به صورت محدود وجود دارد امّا در انسان به صورت بي نهايت موجود است. زمينه رشد در انسان ها فراوان بوده و از راه شكوفايي استعدادها كه خود مبتني بر تعليم و تربيت و محيط مساعد و تلاش و كوشش است، مي توان به مراحل عالي رشد و كمال دست يافت. خداوند متعال پيامبران خودش را يكي پس از ديگري براي همين هدف فرستاده است. حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اول نهج البلاغه مي فرمايد: «و واتر اليهم انبيائه ليستأدوهم ميثاق فطرته و يذكّروهم منسي نعمته و يحتجوا عليهم بالتبليغ و يثيروا لهم دفائن العقول؛ خداوند متعال پيامبرانش را پي درپي به سوي مردم مي فرستاد تا عهد و پيمان خداوند را كه جِبِلّي آنان بود، بطلبند و به نعمت فراموش شده (توحيد فطري) يادآوريشان كنند و از راه تبليغ با ايشان گفت وگو نمايند و عقل هاي پنهان شده را بيرون آورده بكار اندازند. » يكي از اهداف فرستادن پيامبران بر اساس اين تعبير علي عليه السلام اين است كه دفينه ها و ذخيره هاي مغزهاي انسان ها را استخراج كنند و استعدادهايشان را شكوفا سازند. و پيامبران الهي چنين كردند. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در دوران جاهليت اعراب به رسالت مبعوث شد. در دوران جاهليت، مردم از نظر اعتقادي، اخلاقي و علمي بسيار عقب مانده بودند و به بركت وجود پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله اين مردم همه چيز پيدا كردند. هم از نظر فكري و هم در بعد تزكيه اخلاقي و نيز در بُعد اقتصادي تقويت شدند. آن ها مردماني منزوي بودند و به بركت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله كار به جايي رسيد كه تا قلب اروپا پيش رفتند و آن جا را فتح كردند. وظيفه عالمان دين وظيفه تبليغ دين كه بر دوش انبياي الهي نهاده شده بود، بعد از آن ها به علماي ديني واگذار شده است. وظيفه پيامبران الهي انذار بود. خداوند متعال در اولين فرازهاي وحي به پيامبرش خطاب كرده، مي فرمايد: «يا ايها المدثّر قم فانذر2؛ اي جامه خواب به خود پيچيده! برخيز و انذار كن. » و همين پُست را به ما داده است. آن جا كه مي فرمايد: «فلو لا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا في الدين ولينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم3؛ چرا از هر گروهي از آنان، طايفه اي كوچ نمي كنند تا در دين آگاهي يابند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود، آن ها را بيم دهند؟» البته انذار متفرع بر تفقه است. انسان اول بايد خودش از نظر دانش ديني سرشار باشد تا بتواند ديگران را ارشاد و انزار كند. شاعر چه زيبا سروده است: ذات نايافته از هستي بخش كي تواند كه شود هستي بخش تا خود انسان درايت و فقاهت ديني نداشته باشد، نمي تواند ديگران را به دين هدايت كند. فقه در اين جا، فقه به معناي اعم است نه فقه به معناي علم به احكام. فقهي كه صاحب معالم رحمه الله آن را به «الفقه هو العلم بالاحكام عن ادلّتها التفصيليه» تعريف مي كرد در اين جا منظور نيست. فقه به معناي اعم عبارتست از: آگاهي نسبت به تمام معارف ديني، اخلاقي و فروع فقهي. انسان با تسلط كامل بر اين ها مي تواند مردم را از جهالت بيرون آورد. پي نوشت: 1) فصلت/33. 2) مدثر/ 1 و 2. 3) توبه/ 112. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره9.