بهشت دنیوی و جهنم های گناه (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بهشت دنیوی و جهنم های گناه (2) - نسخه متنی

سید جواد حسینی، محمدمهدی ماندگار‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
آموزه هاي ديني
بهشت دنيوي و جهنمهاي گناه (2)
جهنم نيز چون بهشت دو مصداق دارد: جهنم آخرتي، و دنيوي. جهنم آخرتي همان جهنّم سوزاني است که متشکل از سوزندگي، ظلمت، ناآرامي و انواع عذابها مي باشد
سيدجواد حسيني – محمدمهدي ماندگار‌
قسمت پيشين
اشاره:‌
در شمار? گذشته (مبلّغان 145) موضوع «بهشت دنيوي و جهنمهاي گناه» ارائه شد و در آن مباحثي از قبيل «بهشت اخروي» و «بهشتهاي دنيوي» از نظر مبلّغان گرامي گذشت؛ اکنون در ادام? آن مباحث مطالب زير را به مبلّغان گرامي تقديم مي داريم.‌
ج. جهنم اخروي گناه‌
جهنم نيز چون بهشت دو مصداق دارد: جهنم آخرتي، و دنيوي. جهنم آخرتي همان جهنّم سوزاني است که متشکل از سوزندگي، ظلمت، ناآرامي و انواع عذابها مي باشد.‌
قرآن مي فرمايد: (لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَريعٍ)؛ 1
«از چشمه اي بسيار داغ به آنان مي نوشانند؛ غذايي جز از ضريع [خار خشک، تلخ و بدبو] ندارند.» حضرت صادق عليه السلام فرمود: «لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الضَّرِيعِ قَطَرَتْ فِي شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا؛2 اگر قطره اي از ضريع را در نوشيدني اهل دنيا بريزند، تمامي آنان از بوي بَد آن مي ميرند.»‌
و يا براي زنجيري که قرآن مي گويد: (ثُمَّ في سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ)؛ 3 «سپس او را به زنجيري که هفتاد ذراع است، ببنديد»! اين چنين از امام صادق عليه السلام نقل شده است که: «لَوْ أَنَّ حَلْقَةً وَاحِدَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِي طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْيَا لَذَابَتِ الدُّنْيَا مِنْ حَرِّهَا؛4 اگر يکي از حلقه هاي زنجير هفتاد ذراعي در دنيا قرار داده شود، دنيا از حرارت آن ذوب خواهد شد.»‌
د. جهنمهاي دنيوي‌
گناهان علاوه بر جهنَم آخرتي-که در واقع باطن و حقيقت گناهان است – در همين دنيا نيز جهنمهايي را براي گناهکاران درپي دارند که به نمونه هايي اشاره مي شود:‌
1. جهنم اضطراب و ناآرامي‌
امروزه اضطراب ها به صورت افسردگي، بي قراري، ضعف اعصاب، وسواسي فکري، بي خوابي و... در جهان غوغا مي کند، و متأسفانه اين آمار بيشتر در کشورها و بين افرادي شايع است که يا از دين و ايمان عاري هستند و يا در ضعف ديني به سر مي برند. به عنوان مثال: در آمريکا 22 ميليون مبتلا به اعتياد و الکل هستند و بيش از 71 ميليون آمريکايي بالاي 12 سال به مصرف حداقل يک بار ماري جووانا، در زندگي خود اعتراف کرده اند، و جامع? آمريکا به انداز? کل دنيا مواد مخدّر مصرف مي کند. در سال 2000 م خودکشي در آمريکا 29 هزار مورد و در سال 2001 م، 15 هزار مورد قتل گزارش شده است. 5 ‌
در کشور ايران نيز بين آنهايي که از دين فاصله گرفته اند، آمار نگران کننده است؛ طبق بررسيهاي انجام شده، از هر 3 نفر، 1 نفر از بي خوابي يا کم خوابي رنج مي برد6 ، و طبق گفته معاون پژوهشي سازمان ملّي جوانان، بر اساس نتايج يک پژوهش 40% از جوانان دچار اضطراب هستند. 7 ‌
قرآن کريم 14 قرن قبل به بشريت هشدار داد که: (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى )؛ «و هر کس از ياد مَن روي گردان شود [و دچار گناه گردد] زندگي تنگ [و سختي] خواهد داشت. و روز قيامت او را نابينا محشور مي کنيم. مي گويد: پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور کردي؟ من که [در دنيا] بينا بودم! مي فرمايد: چون آيات من به تو رسيد و آنها را فراموش کردي. امروز نيز تو فراموش خواهي شد.»‌
«ضَنْك» به معناي سختي و تنگي است. 8 انساني که به گناه مبتلا شده؛ در شهوات، حرص و طمع غرق مي گردد، اين جا است که گرفتار جهنّم «ضَنْك» مي شود؛ چرا که نه قناعتي دارد که جان او را پر کند، نه توجّه به معنويتي که به او غذاي روحي دهد، و نه اخلاقي که او را از گناهان و شهوات بازدارد.‌
اگر جامعه دچار گناه شود، وضع آن از حال فرد وحشتناک تر مي شود. جوامعي که علي رغم پيشرفتهاي شگفت انگيز صنعتي و فراهم بودن وسايل راحتي، در اضطراب و نگراني شديد به سر مي برند، در تنگناي عجيبي گرفتارند و خود را محبوس و زنداني مي بينند. همه از هم مي ترسند، هيچکس به ديگري اعتماد نمي کند، رابطه ها و پيوندها بر محور منافع شخصي مي شود و بار تسليحات سنگيني به خاطر ترس از جنگ، بيشترين بار اقتصادي و اضطراب را بر بشر تحميل مي کند.‌
در غرب، زندانها از جنايتکاران و در برخي موارد از بي گناهان مملو است و در هر ساعت و دقيقه؛ بلکه هر ثانيه- طبق آمارهاي رسمي – قتلها و جنايتهاي هولناکي رخ مي دهد. آلودگي به مواد مخدر و فحشا، آنها را بَرده و اسير خود ساخته و در محيط خانواده هاشان نه نور محبّتي است، و نه پيوند عاطفيِ نشاط بخشي. اين است زندگي سخت و معيشت ضنک آنها که قرآن خبر داده است.‌
رئيس جمهور اسبق آمريکا مي گويد: «ما گرداگرد خويش زندگانيهاي توخالي مي بينيم، در آرزوي ارضا شدن هستيم؛ ولي هرگز ارضا نمي شويم.» 9
و ديگري گفته است: «من مي بينم انسانيت در کوچ? تاريکي مي دَوَد که در انتهاي آن جز نگراني مطلق نيست.» 10 ‌

2. جهنّم کم ظرفيتي‌
کم ظرفيتي و نداشتن سينه اي گشاد و باز، خود يکي از جهنمهاي گناه است؛ قرآن کريم در اين مورد مي فرمايد: (فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ)؛ 11 «آن کس را که خدا بخواهد هدايت کند، سينه اش را براي [پذيرش] اسلام گشاده مي سازد و آن کس را که [بخاطر اعمال خلاف و گناهانش] بخواهد گمراه سازد، سينه اش را آنچنان تنگ مي سازد که گويا مي خواهد به آسمان بالا رود، اين چنين خداوند پليدي را بر افرادي که ايمان نمي آورند، قرار مي دهد.»‌
در اين آي? کريمه، افراد کم ظرفيّت را به کسي که مي خواهد به آسمان بالا رود- که کار فوق العاده مشکلي است – تشبيه نموده است، حتي امروزه که پرواز به آسمان عملي شده است، باز از کارهاي طاقت فرساست. انسانهاي کم ظرفيّت در مقابل پذيرش حق و تحمّل مصايب اين چنين سختي را احساس مي کنند.‌
بلکه در آيه معناي لطيف تري به نظر مي رسد که: امروزه ثابت شده است هواي اطراف کر? زمين و در نقاط سطح آن کامِلاً فشرده و براي تنفس انسان آماده است؛ امّا هر قدر به طرف بالا حرکت کنيم، هوا رقيق تر و ميزان اکسيژن آن کم تر مي شود، به حدّي که اگر چند کيلومتر از سطح زمين به طرف بالا (بدون ماسک اکسيژن) حرکت کنيم، تنفس هر لحظه مشکل تر مي شود، و اگر به پيشروي ادامه دهيم، تنگي نفس و کمبود اکسيژن سبب بيهوشي مي گردد. خود اين بيان در آن زمان معجزه اي علمي به حساب مي آيد، و کامِلاً کم ظرفيتي انساني را که از خدا و ديانت دور است و به دام گمراهي گناه افتاده، به خوبي به تصوير مي کشد، که آنچنان تحت فشار جهنم کم ظرفيتي قرار مي گيرند که گاه با خودکشي و يا ديگرکشي کلي سرماي? هستي خويش را به کام آتش مي ريزد.‌

3. بدگماني‌
سوءظنها و توهّمها نسبت به خالق هستي، نسبت به انبيا، اوليا، پاکان و مردم و اطرافيان از عوامل نگراني و جهنَمي است که بسياري از مردم در زندگي خود از آن رنج مي برند.‌
امام علي عليه السلام فرمود: «سُوءُ الظَّنِّ يُفْسِدُ الْأُمُورَ وَ يَبْعَثُ عَلَى الشُّرُور؛12 بدگماني امور (و کارها) را به فساد مي کشاند، و به بدي و شرارت وامي دارد.»‌
چون شخصِ داراي سوء ظنّ، خود اهل گناه و خلاف است، گمانش بر اين است که ديگران نيز مانند او هستند؛ لذا به هيچ کسي خوشبيني ندارد و با هر کسي باشد، در جهنَم بَدبيني خود مي سوزد.‌
حضرت علي عليه السلام فرمود: «الشَّرِيرُ لَا يَظُنُّ بِأَحَدٍ خَيْراً لِأَنَّهُ لَا يَرَاهُ إِلَّا بِطَبْعِ نَفْسِه؛13 آدم شرور به هيچ کسي گمان خوب و نيک ندارد؛ چون همه را مثل خود مي پندارد.»‌
نکت? قابل توجّه اين است که اين جهنّم سوزان حالت زايماني و ازدياد دارد و بدنبال خود جهنمهاي بخل، ترس و حرص را توليد مي کند.‌
امام علي عليه السلام در نامه به مالک اشتر فرمود: «فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه ؛14 به راستي که بخل، ترس و آزمندي تمايلات پراکنده اي هستند که در بدگماني به خداوند ريشه دارند.»؛ چرا که بخيل فکر مي کند خزان? خداوند تمام مي شود؛ لذا بر خويشتن نيز انفاق نمي کند و ترسو گمانش اين است که نکند قدرت دشمن بر خداوند غالب شود، پس از اين جهت حالت ترس پيدا مي کند و حريص نيز بر اين گمان است که نکند خزانه و نعمت خدا رو به اتمام رود؛ لذا خوب است اموالي ذخيره کنيم.‌
امّا انسان دين مدار و مطيع خداوند، طبق دستور قرآن حق ندارد به مردم بدگمان باشد؛ چرا که قرآن مي فرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ)؛ 15 «اي مؤمنان، از بسياري از گمان ها اجتناب کنيد؛ زيرا بعضي از گمانها گناه است.»‌
ثانياً، مي داند که در واقع خوش گماني بهشتي است که زمين? آسايش روحي، و دورشدن غصّه ها را فراهم مي کند.‌
حضرت علي عليه السلام فرمود: «حُسْنُ الظَّنِّ رَاحَةُ الْقَلْبِ وَ سَلَامَةُ الدِّين؛16 خوش گماني باعث راحتي (روح و روان و) قلب انسان و سلامتي دين انسان (از آلودگي به گناهان) مي شود.» و در جاي ديگري فرمود: «حُسْنُ الظَّنِّ يُخَفِّفُ الْهَمَّ وَ يُنْجِي مِنْ تَقَلُّدِ الْإِثْم؛17 خوش گماني غصّه ها را کم مي کند و باعث نجات از بگردن انداختن گناهان مي شود.»‌

4. نااميدي‌
يکي ديگر از جهنّمهاي گناه، نااميدي و به بن بست رسيدن است؛ جهنّم سوزاني که گاهي عامل به آتش کشيده شدن تمام هستي انسان و نابودي سعادت ابدي او مي شود؛ چرا که برخي از اين افراد براي رهايي از اين بن بست دست به خودکشي و يا جنايات ديگر مي زنند که اين جهنّم را براي هميشه شعله ور نگه مي دارد.‌
ولي قرآن کريم به عنوان کتاب هدايتگر انسانها به سمت بهشت دنيوي و اُخروي، با مهرباني تمام و کمال از بندگان گناه کار مي خواهد که نااميد نباشيد؛ چرا که خدا در هر حال بند? خود را به اين راحتي رها نمي کند: (قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ)؛ 18 «بگو: اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد، که خدا تمام گناهان را يکجا مي آمرزد.» يکي از اميد بخش ترين آيات قرآن اين آيه است و به حدّي گسترده مي باشد که انواع گناهکاران را زير بال خود مي گيرد، و به فرمود? اميرمؤمنان علي عليه السلام: «در تمام قرآن آيه اي وسيع تر از اين آيه نيست.» 19 تمام اين آيه سراسر لطف و رحمت است؛ زيرا‌
1. تعبير«يَا عِبَادِي: بندگان من» تعبير لطف آميزي از طرف خداوند است؛‌
2. تعبير به «اسراف» به جاي ظلم و گناه و جنايت لطف ديگري است؛‌
3. تعبير «عَلى أَنْفُسِهِمْ» مي رساند که گناه به خود انسان باز مي گردد. مثل پدر مهربان که مي گويد: اين همه بر خود ستم مدار؛‌
4. «لا تنقطوا»؛ چون نوميد شدن از خير است، که دليل بر اين است که گنهکاران نبايد از «لطف الهي» که سراسر خير است نااميد شوند؛‌
5. تعبير«مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» تأکيد بيش تري برخير و محبّت و مهرباني الهي است؛‌
6. جمله «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ» با حرف تأکيد آغاز شده و «الذنوب» (جمع با الف و لام) تمام گناهان را بدون استثناء در بر مي گيرد، سخن اوج مي گيرد و درياي رحمت مواج مي شود؛‌
7. و هنگامي که «جَميعاً» به عنوان تأکيد ديگري بر آن افزوده مي شود، اميدواري به آخرين مرحله مي رسد؛‌
8 و 9. توصيف خداوند به «غفور» و «رحيم» که دو وصف از اوصاف اميدبخش الهي است در پايان آيه، جايي براي کم ترين يأس و نوميدي باقي نمي گذارد.‌
به خاطر همين نکات آي? فوق گسترده ترين آيات قرآن است که هر گنه کاري را زير بال خود مي گيرد و اميدبخش ترين آيات قرآن است.» 20 ‌
و ثانياً با صداي بلند اعلام مي کند: از رحمت خدا جز گمراهان و شقاوتمندان نااميد نمي شوند: (قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطينَ قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ)؛ «گفته [رسولان خدا اي ابراهيم!] تو را بحق بشارت [به فرزند] داديم؛ از مأيوسان مباش گفت: جز گمراهان، چه کسي از رحمت پروردگارش مأيوس مي شود؟!.»‌
و در آي? ديگري فرمود: (لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون)؛ 21 «از رحمت خدا جز قوم کافر مأيوس نمي شوند.»

نااميدان از رحمت خداوند با چهره هاي سياه گونه- در حالي که سياهي بر سفيدي غلبه دارد – محشور مي شوند و اعلام مي شود که اينها نااميدان از رحمت خداي بلند مرتبه هستند
يأس، بدتر از قتل 60 سيّد‌
«عبدالله بزاز نيشابوري» مي گويد: «حميدبن قحطبه» را ديدم که در روز ماه رمضان غذا مي خورد، گفتم: عذري داري يا امير؟ گريه کرد و گفت: من عذري ندارم. بعد از غذا گفت: شبي هارون الرّشيد مرا احضار کرد، در حالي که نزد او شمعي روشن و شمشيري سبز رنگ برهنه جلوي او بود. پرسيد: اطاعت تو از اميرالمؤمنين (هارون) در چه حَد است؟ گفتم: با جان و مال. سپس مرا مرخص نمود.‌
طولي نکشيد دوباره مرا احضار کرد و همان پرسش را تکرار کرد. گفتم: با جان و مال و اهل و اولاد، سپس مرا مرخص نمود. براي سوّمين بار احضارم کرد و همان سئوال را تکرار کرد. گفتم: با جان و مال و اهل و اولاد و دين!!، آنگاه خنديد و گفت: اين شمشير را بردار و هر کس را که اين خادم به تو نشان داد، بايد بکشي. مرا به خانه اي برد که وسط آن چاهي بود، و دور آن سه حجر? قفل زده. اوّلي را باز کرد، ديدم بيست نفر از سادات علوي به زنجير کشيده شده اند. خادم يکي يکي آنها را کنار چاه مي آورد و من گردن مي زدم. حجر? دوّم را باز کرد، به همين صورت و حجر? سوّم را. همه را گردن زدم. آخرين نفر پيرمردي بود که به من گفت: فرداي قيامت جواب پيامبر صلي الله عليه وآله جدّ ما را چه خواهي داد؟ با اينکه بدنم لرزيد؛ ولي او را نيز کشتم. حال با اين وضع روزه و نماز چه نفعي به حال من دارد؟ من يقين دارم که مخلّد در آتشم (و خدا مرا نمي بخشد). ‌
عبدالله گويد: وقتي داستان حميد را به علي بن موسي الرضاعليه السلام گفتم، حضرت فرمود: واي بر او، گناه يأس و نااميدي که حميد از رحمت الهي داشت، از قتل آن شصت نفر علوي بيشتر است. 22 ‌
و ثالثاً: آثار اين جهنّم را به کساني که توبه نکند، اعلام مي دارد. رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «يَبْعَثُ اللهُ الْمُقْنِطِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغَلَّبةً وُجُوهُهُمْ- يَعْنِي غَلَبَةُ السِّوَادِ عَلَي البَيَاضِ – فَيُقالُ لَهُمْ هَؤُلاءِ الْمُقَنَّطوُنَ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ تَعَالَي؛23 نااميدان از رحمت خداوند با چهره هاي سياه گونه- در حالي که سياهي بر سفيدي غلبه دارد – محشور مي شوند و اعلام مي شود که اينها نااميدان از رحمت خداي بلند مرتبه هستند.» آري، جهنّم نااميدي آثارش را در قيامت به صورت چهره هاي سياه و سوخته نشان خواهد داد.‌

5. جهنم حسادت‌
جهنّم ويرانگر حسادت از ديگر جهنّمهاي دنياست که حسود و گاه محسود را به آتش مي کشد. در منابع، تعبيراتي آمده که نشان از عمق اين جهنّم سوزان دارد:‌
الف. ريشه پستيها‌
حضرت علي عليه السلام: «رَأْسُ الرَّذَائِلِ الْحَسَدُ؛24 حسودي ريش? هم? رذيلتهاست.» چرا که:‌
1. حسود تمام يا بيشتر نيروهاي خود را به جاي صرف در پيشرفت خود و ديگران صرف نابودي خود و ديگران مي کند.‌
2. حسد انگيز? قابل توجّهي از جناياتي چون قتل، و تجاوز و جنگهاست.‌
3. حسد اثرات بسيار نامطلوبي بر جسم و روان حسود دارد.‌

ب. زنداني کردن روح‌
امام علي عليه السلام فرمود: «الْحَسَدُ حَبْسُ الرُّوحِ؛25 حسد زنداني کردن روح (در جهنم حسودي) است.»‌

ج. سوختن ايمان با جهنم حسودي‌
نه تنها حسود جامعه را نابود و به آتش حسودي مي سوزاند؛ بلکه امور معنوي همچون ايمان را نيز به آتش کشيده و نابود مي سازد.‌
امام علي عليه السلام فرمود: «إِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ26 ؛ حسد همانند آتش که هيزم را مي خورد، ايمان را مي خورد.»‌

د. بيچارگي دنيا و آخرت‌
جهنم سوزان حسادت تمام سرماي? دنيوي و آخرتي انسان را نابود کرده، در هر دو دنيا انسان را بي چاره مي کند. امام علي عليه السلام فرمود: «ثَمَرَةُ الحَسَدِ شِقاءُ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ؛ نتيج? حسودي بدبختي در دنيا و آخرت است.»‌

6. جهنّم ترس‌
قبلاً اشاره شد که يکي از ريشه هاي ترس، بدگماني به قدرت و رحمت بي پايان الهي است. ترسيدن از گناهان، آينده، ازدواج، فقر، دشمن، امتحان و... ريشه در بدگماني به خدا و ضعف نفس دارند.‌
بسياري از جوانان ما با اين که کار و کاسبي معمولي دارند؛ ولي زير بار ازدواج نمي روند، از ترس اينکه نکند از پس خرج زندگي برنيايند و يا کم بياورند، اين در واقع نوعي بدگماني و باور نکردن وعده هاي خير خداوند است.‌
امام علي عليه السلام فرمود: «شِدَّةُ الْجُبْنِ مِنْ عَجْزِ النَّفْسِ وَ ضَعْفِ الْيَقِين؛27 شدت ترس ريشه در ضعف روح، ناتواني و کم بودن يقين [به باورهاي ديني] دارد.»‌

7. جهنم ناکامي‌
ريش? تمام گناهان «دنياطلبي» و «زياده خواهي» است. رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله فرمود: «حُبُّ الدُّنيا اَصلُ کُلِّ مَعصِيَّةٍ وَ اَوَّلُ کُلّ ذَنبٍ؛28 محبّت دنيا ريش? تمامي معصيّتها و آغاز هر گناهي است.» دنيا به گونه اي است که هيچ گاه انسان از آن سير نمي شود و به هر مرتب? آن که مي رسد، مراتب بالاتر را آرزو مي کند؛ لذا هميشه احساس ناکامي دارد. ‌
امام کاظم عليه السلام فرمود: «مَثَلُ الدُّنْيَا مَثَلُ مَاءِ الْبَحْرِ كُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى يَقْتُلَه ؛29 مثال دنيا مانند آب (شور) دريا است؛ هر مقداري که تشنه از آن بنوشد، تشنه تر مي شود، تا آنجا که او را از پا درمي آورد.» اين تشنگي همان ناکامي است که هميشه در دنياپرستان و اهل معصيّت وجود دارد و سرانجام همين ناکامي ها عامل نابودي آنان خواهد شد.‌
روايت ديگري اين ناکامي را با تمثيل زيباتري به تصوير کشيده است. امام موسي بن جعفرعليه السلام فرمود: «تَمَثَّلَتِ الدُّنْيَا لِلْمَسِيحِ عليه السلام فِي صُورَةِ امْرَأَةٍ زَرْقَاءَ فَقَالَ لَهَا كَمْ تَزَوَّجْتِ فَقَالَتْ كَثِيراً قَالَ فَكُلٌّ طَلَّقَكِ قَالَتْ لَا بَلْ كُلًّا قَتَلْتُ قَالَ الْمَسِيحُ عليه السلام فَوَيْحٌ لِأَزْوَاجِكَ الْبَاقِينَ كَيْفَ لَا يَعْتَبِرُونَ بِالْمَاضِين 30 ؟! دنيا به صورت زن (زيباي) کبود چشم (و يا چشم گربه اي) براي حضرت مسيح عليه السلام ظاهر شد. حضرت به او فرمود: چند بار ازدواج کرده اي؟ گفت: بي شمار. فرمود: همه(شوهران) تو را طلاق دادند؟ گفت: نه، همه را کشتم. حضرت مسيح عليه السلام فرمود: واي بر همسران آينده ات که چگونه از گذشتگان عبرت نمي گيرند!.»‌
تشبيه زيبايي است. همان گونه که در عرف جوان ناکام به کسي مي گويند که ازدواج نکرده، به عروسي نرسيده از دنيا رفته است، دنيا و معاصي نيز مانند عروس زيبايي جلوه گر مي شود و تمام شوهران خويش را ناکام جوانمرگ مي کند؛ لذا هرگز شخص دنياطلب، کامروايي نخواهد داشت؛ بلکه هميشه ناکام خواهد بود.‌

بررسي يک مصداق عيني‌
گناه «بي حيايي در نگاه و پوشش» جهان را فرا گرفته و در داخل کشور نيز گوشه و کنار شهرها، خصوصاً کلان شهرها جلوه گر شده است، فعلاً به دنبال تحليل اصل مسئله و کم وکيف آن در جامعه و يا بررسي شيو? برخورد با اين پديد? شوم نيستيم، فقط به جهنمهايي که اين گناه براي جامعه، خصوصاً جوانان بوجود آورده است به اجمال اشاره مي کنيم:‌

1. حسرتِ ناکامي‌
هر کس نگاه حرام و بي حيايي دارد، قطعاً هوسهاي زيادي داشته و به فکر زلف پريشانهاي بسياري است که هم? آنها قابل دسترسي نخواهند بود؛ لذا دائماً خود را نسبت به آنچه بر اساس نگاه و ادام? آن هوس کرده، ناکام مي داند.‌
حضرت صادق عليه السلام فرمود: «كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً؛31 چه بسيار نگاهي که حسرت [و ناکامي] دايمي را در پي دارد.»‌
حضرت علي عليه السلام فرمود: «مَن اَطلَقَ ناظِرَهُ اَتعَبَ حاضِرهُ، مَن تَتابَعَت لَحظاتُه دَامَت حَسَراتُهُ؛32 هر کس چشم خويش را آزاد گذارد، هميشه در رنج (و ناراحت) خواهد بود، و کسي که لحظه هايش با رنج سپري شود، به آه حسرت دايمي گرفتار مي شود.»؛ چون با نگاه، دل مي رود، و دل هر جا رفت، به اين راحتي برگشتني نيست و همانجا مي ماند، و اگر به وصل نرسد، احساس ناکامي مي کند.‌
«ويل دورانت» مي گويد: «زني [و مردي] که عاشق شد[بر اثر نگاه...] و معشوق خود را از دست داد [و يا به او نرسيد] ممکن است اين گم شده برايش جبران ناپذير باشد، او روح خود را به تصوير خاصي پيوسته است و هر جا برود، خاطراتش او را دنبال مي کند.» 33 ‌
آري، آزاد بودن نگاه و نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادي در معاشرتهاي بي بندوبار و دور از حيا، هيجانها و التهابهاي جنسي را فزوني مي بخشد و تقاضاي ارضاي شهوت را به صورت يک عطش روحي و خواست اشباع نشدني درمي آورد. به قول استاد مطهري رحمه الله:‌
«غريز? جنسي، غريزه اي نيرومند و عميق و دريا صفت است و هر چه بيشتر اطاعت شود، سرکش تر مي گردد، هم چون آتشي که هر چه به آن بيشتر خوراک بدهند، شعله ورتر مي شود.» 34 ‌
در گذشته پادشاهان بسياري حرم سراهاي گسترده اي داشتند. مثلاً متوکل عباسي 4000 کنيز، الحاکم بالله 1500 کنيز، شاه عباس حداقل 400 زن، شاه سليمان 800 زن و...؛ امّا هيچ گاه حسّ تصرّف و تملُّک زيبا رويان در وجود آنان اشباع نشد. 35 استاد مطهري مي گويد: «هيچ مردي از تصاحب زيبا رويان و هيچ زني از متوجّه کردن و تصاحب قلب آنان و بالاخره هيچ دلي از هوس سير نمي شود. و از طرفي تقاضاي نامحدود و خواه ناخواه انجام نشدني و هميشه مقرون به نوعي احساس محروميّت در دست نيافتن به آرزوها است و به نوب? خود منجر به اختلالات روحي و بيماري رواني مي گردد که امروزه در دنياي غرب بسيار به چشم مي خورد. 36 »‌
اين حسرتها و ناکاميها تا لحظ? مرگ، انسان را رها نمي کند. به اين حکايت توجّه شود:‌
به شخص ثروتمندي که در حال احتضار بود کلمه شهادتين تلقين مي کردند، او به جاي آن مي گفت: ‌
يا رُبَّ قائِلَةٍ وَ قَد تَعِبَت
اَين الطَّريقُ اِلي حمّام مَنجابٍ
«کجا رفت آن زني که از رفتن خسته شده بود و راه حمّام مُنجاب را مي پرسيد؟.»‌
و راز قضيّه اين بود که روزي زن عفيفه و خوش صورتي از اين مرد راه حمّام منجاب را پرسيد، او به منزل خود اشاره کرد و گفت: حمّام اين جا است. آن زن به خيال حمّام وارد خانه شد و آن مرد فوراً در را بست و تقاضاي کار خلاف عفّت کرد. زن که فهميد گرفتار شده است، تدبيري انديشيد و گفت: من نيز به اين کار به شدّت رغبت دارم؛ ولي بدنم کثيف و بدبو است و به شدّت گرسنه، مقداري عطر و غذا آماده کن بعد من در اختيارت هستم. مرد که اين اشتياق را ديد، مطمئن شد و به سرعت دنبال عطر و غذا بيرون از منزل رفت. زن پاکدامن نيز از فرصت استفاده کرد و پا به فرار گذاشت. وقتي مرد برگشت، جز حسرت سهم او نشد و در حال جان دادن به جاي شهادتين، قصّ? آن روز را به شعر درآورده و مي خواند. 37 ‌

2. ترس و اضطراب‌
نگاه هايي که به ارتباط مخفي منجر شده، ولي به ازدواج نرسيده است، هميشه- خصوصاً در دختران و زنان – اين ترس و نگراني را به وجود مي آورد که نکند اين رابط? پنهاني بعد از ازدواج با فرد ديگر، افشا و آشکار گردد و سبب بروز مشکلاتي در زندگي جديد او شود.‌
اين نگراني و تشويش، اثرهاي مخرّبي بر بهداشت رواني او مي گذارد و چه بسا با فاش شدن روابط گذشته، زندگي اش نيز از هم مي پاشد و يا مجبور به انجام کارهاي خلاف ديگري مي شود؛ به عنوان نمونه به اين مورد توجّه شود: «دختر جواني که به تازگي ازدواج کرده است، در نامه اي مي نويسد: من با پسري قبل از ازدواج دوست بودم؛ اکنون که ازدواج کرده ام، آن پسر مرا تهديد مي کند که يا خواهر شوهرت را براي دوست شدن با من آماده کن و يا اين که من مسائل مربوط به دوستي ميان تو و خود را افشا خواهم کرد.» 38 ‌
از اين نامه به خوبي روشن مي شود که آرامش رواني و زندگي چنين دختراني به خطر افتاده و هميشه با ترس و نگراني زندگي مي کنند و سرانجام ممکن است براي نجات خويش دست به کارهاي خطرناک ديگري بزنند. ‌

3. سوء ظن و ظنّ سوء‌
هر کس در نگاه و روابط خود بي حيا باشد، دائماً به ديگران حتي به شريک زندگي خود نسبت به داشتن چنين گناهاني ظن سوء دارد. آري، دختر و پسري که قبل از ازدواج با افراد زيادي ارتباط داشته است، به هنگام ازدواج، به هر دختر و پسري که نظر کند، مي پندارد او نيز با پسرها و دخترهاي متعدّدي ارتباط داشته و پاک و عفيف نيست.‌
حال اگر جواني با تجربه هاي ارتباطي خلافِ قبل از ازدواج، بخواهد کانون عشقي برپا کند و خانواده اي تشکيل دهد، اوّلين مشکل بعد از رهايي از ناکامي گذشته، آرامش رواني بر باد رفته اي است که با سوء ظن و بدگماني به جهنمي سوزان تبديل شده است.‌
«ويل دورانت» مي گويد: «... مرد، نگران و مضطرب است که مبادا کسي پيش از او زنش را تصرّف کرده باشد؛ ولي اين نگراني و اضطراب در زن کم تر است.» 39 ‌
و همچنين ترس دارد که نکند آن ارتباطات همچنان اِدامه داشته باشد؛ لذا به شدّت رفتارهاي يکديگر را زير ذرّه بين قرار مي دهند. باز «ويل دورانت» مي گويد: «فساد پس از ازدواج، بيشتر محصول عادات پيش از ازدواج است... (که) در زير عوامل سطحي طلاق، نفرت از بچه داري و ميل به تنوع طلبي، نهان است. گرچه از همان آغاز ميل به تنوع در بشر بوده است؛ ولي امروزه به سبب اصالت فرد در زندگي لذ و تعدّد محرکات جنسي در شهرها و تجاري شدن لذّت جنسي، ده برابر گشته است.» 40 ‌
و متأسفانه اين بدگماني به صورت ملموس در نسل جديدي که روابط دور از حيا داشته اند، مشاهده مي شود.‌

4. مقايسه چشم و هم چشمي‌
هر کس در ارتباط و نگاه بي حيا باشد، دائماً در حال مقايس? شريک زندگي خود با ديگران است که اين مقايسه تزلزل در زندگي، احتمال ناکامي، نزاع و طلاق را بدنبال مي آورد.‌
يکي از محققان کشور در اين رابطه مي گويد: «در جامعه اي که روابط آزاد و اختلاط [و رابطه اي بي حيايي] رايج بوده و جلوه گري ها و فرهنگ برهنگي و بدحجابي حاکم باشد، زن و مرد به هر سوي و هر کس نگاه کنند، همواره در زندگي در حال مقايسه اند. مقايسه اي ميان آنچه دارد و آنچه ندارد و اين مقايسه ها هوس را دامن مي زند و خانواده را در معرض نابودي قرار مي دهد. زني که سالها در کنار شوهر و با مشکلات با او زندگي کرده، پيداست اندک اندک بهار چهره اش شکفتگي خود را از دست مي دهد و روي در خزان مي گذارد و در چنين حالي است که سخت محتاج عشق و مهرباني و وفاداري همسر خويش است؛ امّا ناگهان زن جوان تري از راه مي رسد و در کوچه و بازار و اداره و مدرسه با پوشش نامناسب خود، فرصت مقايسه اي به دَست مي دهد و اين مقدّمه اي مي شود براي ويراني اساس خانواده.» 41 ‌
نتيجه گيري‌
حسن ختام سخن را اين نکته قرار مي دهيم که چه کنيم از جهنم دنيوي و آخرتي نجات پيدا کنيم؟ تنها راه نجات اين است که به دامن بندگي خدا پناه ببريم که بهشت امن الهي، امنيّت و آرامش واقعي اينجاست. پس بايد دور گناهان و دستورهاي خلاف دين را خط گرفت.‌
حضرت رضاعليه السلام در حديث معروف «سلسلة الذهب» فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي؛ کلم? توحيد (و بندگي خدا) دژ مستحکم من است؛ هر کس در آن وارد شود، از عذاب من [در هر دو دنيا] در امان خواهد.» و بعد از چند قدم فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛42 البته همراه با شرايط[توحيد] و يکي از آن شروط (ولايت من) است.»‌
اين حديث نشان مي دهد که توحيد با تمام ابعادش و پذيرفتن رهبري الهي؛ يعني همان امامت دوازده امام عليهم السلام حصار محکمي است که انسان را از جهنم دنيوي و آخرتي در امان نگه مي دارد.
پي نوشت:
1)غاشيه/ 6.
2) بحارالانوار، علامه مجلسي، مؤسس? الوفاء، بيروت، ج 8، ص 280، ح 1.
3) الحاقه/ 32.
4) بحارالانوار، علامه مجلسي، ص 280، ح 1.
5) آمارها پرده برمي دارد، اصغر جدّايي، نشر نورالسّجاد، چاپ اول، 1383ش، صص 248- 249.
6) همان، ص 68.
7) همان، ص 117.
8) المفردات في غريب القرآن،. راغب اصفهاني، ص 299.
9) تفسير نمونه، مکارم و همکاران، دارالکتاب الاسلاميه، تهران، 1370ش، ج 1، ص329.
10) همان، ج 1، ص329.
11)انعام/ 125.
12) غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد بن محمد تميمي آمُدي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1366ش، ص 263، ح 5171.
13) همان، ص 105، ح 1894.
14) نهج البلاغه، ص 570، نامه 53.
15) حجرات/ 12.
16) غررالحکم و درر الکلم، عبدالواحد تميمي آمدي، ص 253، ح 5322.
17) همان، ص 253، ح5323.
18) زمر/ 53.
19) تفسير الصافي، فيض، مؤسسة الاعلمي، بيروت، 1402، ج 5، ص 326: «ما في القرآنِ آيةَ اَوسَعُ مِن يا عبادي الذين».
20) تفسير نمونه، مکارم شيرازي و همکاران، ج19، ص500- 499.
21) يوسف/ 87.
22) گناهان کبيره، شهيد دستغيب شيرازي، انتشارات صبا، تهران، بي تا، ج 1، ص 86 الي 87، پاورقي با تلخيص.
23) سفينةالبحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة، 1427 ق، چاپ چهارم، ج 7، ص 372- 373.
24) غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد تبميمي آمدي، ص 300، ح 6803.
25) همان، ص 299، ح 6790.
26) الکافي، شيخ کليني، ج 2، ص 306، ح1؛ نهج البلاغه، خطبه 86.
27) غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد تميمي آمدي، ص 263، ح 5662.
28) مجموعه ورام، ورام بن ابي فراس، مکتبة الفقيه، قم، بي تا، ج 2، ص 121؛ و تنبيه الخواطر، ج2، ص 122.
29) تحف العقول، علي بن شعب? حرّاني، انتشارات اسلامي، قم، 1404ق، تحقيق علي اکبر غفّاري، ص 396.
30) بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 78، ص311، ح 1.
31) کافي، شيخ کليني، ج 5، ص 559، ح 12.
32) بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 104، ص 38، ح 33؛ ميزان الحکمه، ري شهري، ج10، ص 74.
33) لذّات فلسفه، ويل دورانت، ترجم? عباس زرياب، نشر دانشجويي، تهران، چ هشتم، 1373ش، ص 140.
34) مسئله حجاب، مرتضي مطهري، صدرا، قم، چا پ چهل و دوّم، 1364 ش، ص 83.
35) ر. ک: جوان و روابط، ابوالقاسم مقيمي حاجي، مرکز مطالعات حوزه، 1380ش، ص34.
36) مسئله حجاب، مرتضي مطهري، ص 87.
37) منازل الآخرة، شيخ عباس قمي، مؤسسه انصاري، دوّم، 1380ش، ص 25، با تلخيص و تغيير.
38) تحليل تربيتي بر روابط دختر و پسر در ايران، دکتر علي اصغر احمدي، سازمان انجمن اولياء و مربيان، تهران، چ پنجم، 1378ش.
39) لذات فلسفه، ويل دورانت، ص 136.
40) لذات فلسفه، همان، صص 94 و 97.
41) فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، غلامعلي حداد عادل، انتشارات سروش، تهران، چ هفتم، 1376 ش، ص 70.
42) التوحيد، ابوجعفر صدوق، مؤسسة النشر الاسلامي، به تحقيق سيد هاشم حسيني، قم، 1357 ش، ص 25، ح 23.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 146.
/ 1