بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
عبدالرحيم موگهي بيست ريزه كاري تبليغي ما، مبلّغان، نيز بايد از اين سلوك اخلاقي - عرفاني حضرت امام - طاب ثراه - الگو بگيريم و از آن در برنامه ها و فعاليتهاي تبليغي خويش استفاده كنيم. طليعه سخن بس نكته با تو گويم شايد نديده باشي تا دسته دسته نرگس زين باغ چيده باشي يكي از استادان حوزه (حجة الاسلام محمد وحيدي) مي فرمود: روزي به حضور يكي از دوستان صميمي و قديمي حضرت امام خميني رحمه الله رسيدم و از او پرسيدم «شما كه آن همه مدت با حضرت امام بوده ايد، رمز موفقيت ايشان را در چه چيزهايي مي دانيد؟ » آن دوست ديرينه امام فرمودند: «يكي از رموز موفقيت حضرت امام رحمه الله در انجام دادن كوچكهاي بزرگ بود؛ يعني حضرت امام كارهاي خوبي را كه نزد ديگران كوچك به نظر مي آمد، بزرگ مي دانستند و آنها را انجام مي دادند و به كوچك بودنِ آنها توجهي نمي كردند، بلكه به خوب بودنِ آنها نظر داشتند.» ما، مبلّغان، نيز بايد از اين سلوك اخلاقي - عرفاني حضرت امام - طاب ثراه - الگو بگيريم و از آن در برنامه ها و فعاليتهاي تبليغي خويش استفاده كنيم. بدين منظور، 20 ريزه كاري تبليغي را به قلم آورده ايم تا اگر خوب و مقبول به نظر آمدند، به ريز و كوچك بودنِ آنها نظر نكنيم و البته خود به نيكي از سروده لسان الغيب شيرازي نيز آگاهيم: صالح و طالح متاع خويش نمودند تا كه قبول افتد و كه در نظر آيد شايان توجه است كه اگر واقعيتي تلخ باشد، بيان آن واقعيت نيز به تلخي مي گرايد، ولي نيت و هدف اين قلمزن، چيزي جز سخن مولوي نبوده است: زان حديثِ تلخ مي گويم تو را تا ز تلخي ها فرو شُويم تو را البته اين سخن فرازمند و گرانسنگ امام حسين عليه السلام را كه شايد كم تر به آن توجه داشته ايم، در سراسر اين نوشتار، فراروي خويش قرار دهيم: «مِن دَلائِلِ العالِمِ انتِقادُهُ لِحَديثِهِ...؛ 1«از نشانه هاي انسان دانشور اين است كه سخن خويش را به نقد كشد.... » ما نيز در نقد رفتار تبليغي خويش - اگر نقدي به قلم آورده ايم - به اين سخن امام حسين عليه السلام اقتدا كرده ايم؛ كه «كُلُّ الخَيرِ في بابِ الحُسَينِ.» 1. استاد قرائتي - حفظه الله - مي فرمود: «هنگامي كه در ايام تبليغ و يا جز آن امام جماعت مي شويد، از مُهرهاي چند ضلعي، مانند مربعي و مستطيلي شكل و نه گرد و دايره اي شكل استفاده كنيد؛ زيرا يك بار امام جماعتي از مُهر گِرد و دايره اي شكل در نماز جماعت استفاده مي كرده است. هنگام بلند شدن از سجده، مُهر به پيشاني او مي چسبد و سپس بر زمين مي افتد و به علت گِرد بودن، به حركت در مي آيد و از او فاصله مي گيرد و در نتيجه، بدون مُهر مي شود.» 2. هميشه پنج چيز كوچك را همراه خود داشته باشيم و به تناسب و در موارد نياز به هر كدام، از آنها استفاده كنيم: يك. عطر؛ دو. شانه؛ سه. آينه؛ چهار. دستمال (كاغذي يا غير كاغذي) ؛ پنج. مُهر و تسبيح؛ اين قلمزن، يكي از دفعاتي كه متأسفانه قبل از سخنراني، در آينه نگاه نكرده و خود را نديده و به سمت محل سخنراني رفته بود، متوجه شد كه عمامه خويش را بر سر نگذاشته و با عبا و قباي بدون عمامه به طرف محل سخنراني در حال حركت است. حال اگر وي بعد از سخنراني،از اين موضوع آگاه مي شد، چه قدر جالب انگيز مَندناك (!) مي شد. 3. دو تَن از مبلّغان روحاني در تلويزيون گفته اند كه تاكنون چندين نفر از بينندگانِ برنامه هاي ما نامه نوشته و به ما تذكر داده اند كه زير بغلِ قباي شما پاره شده است، چرا آن را نمي دوزيد؟ حتي يكي از بينندگان، نخ و سوزني را در پاكت نامه گذاشته و براي ما فرستاده و گفته است كه با اين نخ و سوزن، زير بغلِ قباي خود را بدوزيد. با توجه به اين نكته و آگاهي نداشتن برخي مردم از علت بهداشتي نادوخته گذاشتن اين قسمت از قباي مبلّغان، پسنديده تر است كه يا به طور كلي و يا حداقل در هنگام تدريس و سخنراني در تلويزيون، از قباهايي استفاده كنيم كه زير بغلِ آنها دوخته شده باشد. 4. يكي از چيزهايي كه تمركز حواس مخاطب را از بين مي برد، تكيه كلامهاي مبلّغ، مانند «در واقع»، «عارضم به حضور شما » و «حقيقتاً » است. في المثل، به سخنِ در پي آمده بنگريم كه گوينده آن به چه مقدار تكيه كلامِ «در واقع » را در آن به كار برده است: «در واقع بايد به شما عرض كنيم كه آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام در واقع بهترين و بيش ترين دعوت كننده به سوي عدالت گستري در جامعه هستند، ولي در واقع اين خودِ ما هستيم كه گاه مانع عدالت گستري در جامعه مي شويم و زمينه بي عدالتي در بين مردم، در واقع به دست خودِ ما فراهم مي شود.» بدين جهت، بايد هر گونه تكيه كلامي را كه مانع تمركز حواس مخاطب مي شود، از سخنان خويش حذف كنيم. براي اين كار مي توانيم به نوار و لوح فشرده سخنانمان گوش دهيم يا از كسي بخواهيم كه با شركت كردن در جلسات تدريس و سخنراني هايمان تكيه كلامهاي ما را يادداشت و به ما گوشزد كند. 5. اگر تلفن همراه داريم، صداي زنگ آن را به گونه اي انتخاب كنيم كه با شخصيت تبليغي و موقعيت اجتماعي و صنفي ما متناسب باشد. گاه ديده مي شود كه تلفن همراهِ برخي از مبلّغان به گونه اي زنگ مي خورد كه صداي آن واقعاً در شأن آنان نيست و بلافاصله جلب توجه مي كند و نگاه اطرافيان را به سوي خود خيره مي نمايد. 6. در هنگام تدريس و سخنراني، به همه شاگردان و شنوندگان خود نگاه كنيم. مثلاً نگاه نكردن به نيمي از مخاطبان، مي تواند به معني آن باشد كه اين عده را در تدريس و سخنراني خويش در نظر نياورده و به آنان توجه نكرده ايم و از نظرِ «روان شناسي شخصيت»، به شخصيت پنجاه درصد از مخاطبان خود احترام نگذاشته ايم. فراموش نمي كنم كه در جلسات درس يكي از استادان شركت مي كردم. در همان جلسات آغازينِ تدريس، متوجه شدم كه آن استاد فقط به شاگردانِ سمت راست خود نگاه مي كند. همين امر باعث شد كه در جلسات بعدي، از نشستن در سمت چپِ استاد خود داري كنم و به سمت راست ايشان، نقل مكان نمايم. شايان گفتن است كه در آغاز و براي اين كه بتوانيم به همه مخاطبان و شنوندگان خويش نگاه كنيم، چه بسا كه ممكن است به تمرين و ممارست نياز داشته باشيم. 7. در ايام ميلاد، لباس روشن بپوشيم و چهره اي شاد و متبسم داشته باشيم و در ايام وفات و شهادت، لباس تيره بر تن كنيم و چهره اي اندوهناك داشته باشيم؛ زيرا همان گونه كه هر گُلي بويي دارد، هر رنگي نيز تأثيري دارد، به طوري كه امروزه موضوع و بحثي با عنوانِ «روان شناسي رنگها » مطرح و كتابها و مقالاتي در اين زمينه نوشته شده است. 8. از نظر تُنِ صدا به صورت يكنواخت و كسل كننده سخن نگوييم؛ بلكه به تناسب موضوع و مطلب، گاه صداي خود را بالا بريم و به اوج رسانيم و گاه پايين آوريم و به فرود كشانيم؛ البته نه آنچنان فرياد برآوريم و گوش خراش سخن بگوييم كه شنوندگانمان را آزرده خاطر سازيم و نه آنچنان آهسته سخن بگوييم كه آنان را در شنيدن و فهميدنِ سخنانمان به زحمت اندازيم. 9. در هنگام تبليغ و تا آن جا كه مي توانيم، آداب اجتماعي را رعايت كنيم، حتي اگر بسيار كوچك و جزئي به نظر آيند؛ زيرا گاه همين امور كوچك و جزئي هستند كه امور بزرگ و مهم را تحت الشعاع خود قرار مي دهند و تأثيرات شگرفي بر آنها مي گذارند. مثلاً انگشت كردن در بيني و نگرفتن دست در جلوي دهان به هنگام خميازه كشيدن، از مصاديق رعايت نكردن آداب اجتماعي است كه انجام دادن مصداق اول از سوي مُدرّسي، يك بار باعث شده بود كه همه مخاطبان خود را از دست بدهد. 10. از انجام دادن حركات و كارهاي يكنواخت و تكراري در هنگام تبليغ خود داري كنيم؛ زيرا انجام دادن اين گونه امور، موجب از دست دادن توجه مخاطب به ما مي شود و حتي ممكن است موجب اعصاب خُردي وي گردد. بازي كردن دائم با تسبيح و محاسن خود، بالا و پايين كردن عينك و به جلو آوردن و به عقب بردن عمامه به طور مرتب، زدن انگشتها يا دستها بر هم و به شكلي خاص و به صورت مكرر، نمونه هايي از اين امر است. 11. به مخاطبان خود كاملاً احترام بگذاريم و در گفتگو و مخاطبه و رويايي با آنان، تا آن جا كه مي توانيم از كلمات و جملات محترمانه و مؤدبانه استفاده كنيم. في المثل، به جاي اينكه بگوييم: «از همه كساني كه قدم رنجه كردند و به اين مجلس آمدند، تشكر مي كنم»، چنين بگوييم: «از همه كساني كه قدم رنجه فرمودند و به اين مجلس تشريف آوردند، تشكر مي كنم.» 12. جز در مواردي كه ممكن است استفاده از بوي خوش براي خودِ ما يا اطرافيان ما زيان يا اشكال داشته باشد، حتماً در هنگام تبليغ عطر بزنيم و خوشبو باشيم. خوشبويي از چيزهايي است كه بر مخاطب، تأثيري خوشايند مي گذارد و شخصيت ما را در نگاه او ارتقا مي دهد و فراتر مي برد. 13. در هنگام تبليغ و جز آن، كفشهاي خود را واكس بزنيم و با كفشهاي كثيف و خاكي به تبليغ نپردازيم و تصويري منفي و نامطلوب در قاب ديدگان مخاطبانمان ننشانيم. آية اللَّه امامي كاشاني نقل مي كند: «در نجف اشرف كه در خدمت حضرت امام بوديم، ايشان هميشه نعلينهاي خود را واكس مي زدند و آن قدر خوب واكس مي زدند كه نعلينهاي ايشان برق مي زد. » 2 14. به كارگيري بعضي از شوخيها و لطيفه ها و حتي برخي از كلمات و تعابير در شأن ما، مبلّغان، نيست و شايسته است - اگر نگوييم كه بايسته است - آنها را در تبليغ و تدريس و سخنراني بر زبان نياوريم. يكي از مبلّغان در سخنراني خود و به مناسبتي، كلمه «خر » را بر زبان آورده بود. مقام معظّم رهبري - مدظله العالي - پس از شنيدن اين كلمه در سخنراني آن مبلّغ، به او تذكر داده بودند كه از اين گونه كلمات در سخنرانيهايتان استفاده نكنيد؛ البته «تو خود، حديث مُفصّل بخوان از اين مجمل.» 15. اگر تلفظ درست كلمه اي و به ويژه كلمات خارجي را نمي دانيم و در آن شك داريم، بهتر است كه روزه شكدار نگيريم و عطايش را به لقايش ببخشيم و از به كارگيري آن در تبليغهاي خويش خود داري ورزيم؛ زيرا ممكن است كه آن كلمه را به صورت درست تلفظ نكنيم و با اين كار، شأن و آبروي علمي - تبليغي خود را زير سؤال ببريم و لكه اي سياه رنگ را بر بوم نقاشي زيباي سخنراني مان بريزيم. مثلاً يكي از سخنوران، بدون تحقيق و دقت و به اشتباه، كلمه «كِندي » را كه نام يكي از فيلسوفان بوده است، به صورت «كِنِدي » تلفظ كرده است كه نام يكي از رئيس جمهوريهاي آمريكاست. 16. برخي از چيزها - خواسته و يا حتي ناخواسته - توجهِ مخاطبانمان را به خود جلب مي كند و چه بسا كه ما را در دام ريا و خودنمايي و بزرگ نمايي گرفتار سازد. مثلاً گرفتن تسبيح دانه درشت به دست و گذاشتن چهار انگشتر رنگين درشت و از جنسهاي گوناگون و به رنگهاي مختلف و در دو انگشتِ دست راست و دو انگشتِ دست چپ، ممكن است كه توجه مخاطبانمان را كاملاً به خود جلب كند. بدين رو، بكوشيم كه از اين بزرگ نماييها و خود نماييهاي ناخواسته و يا (خداي ناكرده) خود خواسته جدّاً بپرهيزيم. 17. بسيار مواظب باشيم كه بدن و به ويژه زير بغل و جورابهاي ما - بر اثر عرق و جز آن - بدبو و زننده نباشند و اين گونه امور، بين ما و مخاطبانمان فاصله ايجاد نكنند. 18. هميشه ساعت خود را پنج دقيقه و يا حتي بيش تر، جلو نگه داريم تا به موقع در جلسات تدريس و تبليغ و سخنرانيهاي خويش حاضر شويم. يكي از مبلّغان، حدود پانزده سال است كه به اين نكته عمل مي كند و آثار و فوايد خوبي براي خود به ارمغان آورده است. شما نيز مي توانيد همين الآن، ساعتتان را پنج دقيقه و يا بيش تر به جلو ببريد و اگر در آينده، اثر مذكور و مانند آن را مشاهده كرديد، در حق گوينده آن نيز دعاي خيري بفرماييد. 19. در هنگام سخنراني و به ويژه در هنگام تدريس، تلفن همراه خويش را خاموش كنيم و از پاسخ دادن به تلفن كننده خودداري ورزيم، حتي به اين مقدار هم كه بخواهيم به تلفن كننده بگوييم در حال سخنراني يا تدريس هستيم، از پاسخ دادن بپرهيزيم؛ زيرا هنگامي كه بنا نداريم به تلفن كننده پاسخ دهيم، چه لزوم و فايده اي دارد كه رشته سخن را در برابر شركت كنندگان كه گاه تعدادشان نيز بسيار است، قطع كنيم و به تلفن كننده بگوييم كه در حال سخنراني يا تدريس هستيم و از پاسخ دادن به وي معذوريم. گويند شخصي در حال خواندن نماز بود و زنگ تلفن همراه وي به صدا در آمد. گوشي را برداشت و به تلفن كننده پاسخ داد: «در حال خواندن نماز هستم. بي زحمت پنج دقيقه ديگر به من زنگ بزنيد (!)» 20. در فروشگاه هاي لوازم التحرير، دفترچه هاي كوچكي براي يادداشت مطالب وجود دارد كه از قسمت افقي و نه عمودي آنها سيمي شده اند. يكي از اين دفترچه ها و يك قلم را همواره به همراه خود داشته باشيم تا اگر زماني - از جمله پيش از خواب كه گاهي نكته هاي جالبي به ذهن ما خطور مي كند و معمولاً پس از بيدار شدن، فراموشمان مي شود - به نكته يا مطلب جالبي برخورد كرديم، بلافاصله آن را يادداشت كنيم و سپس در تبليغ، از آن استفاده نماييم. اين قلمزن، يك بار در اطلاعيه اي بر ديوار، دو بيت زيرين درباره امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - را مشاهده كرد و بلافاصله آن را نوشت و بارها و بارها در برنامه هاي تبليغي خويش - از جمله در همين جا و همين الآن - از آن استفاده كرده است: چه روزها كه يك به يك غروب شد، نيامدي چه اشكها كه در گلو رسوب شد، نيامدي تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر، نه؛ غروب شد، نيامدي در شبهاي باراني انتظار التماس دعاي بسيار پي نوشت: 1) تحف العقول، ابن شُعبه حَرّاني، تصحيح علي اكبر غفاري، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1363 ش، ص 248. 2) سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني رحمه الله، ج 6، ص 30. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره9.