پیامهای معراج پیام آور مهر و رحمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامهای معراج پیام آور مهر و رحمت - نسخه متنی

عليرضا زنگوئي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
عليرضا زنگوئي
پيامهاي معراج پيام آور مهر و رحمت
در سالهاي آغازين بعثت، پيامبر صلي الله عليه و آله سفري داشتند که در دو سورة قرآن به آن اشاره شده است. مشاهدة عظمت آيات الهي در پهنة آسمانها، آگاهي يافتن به مسائل مهمي از فرشتگان، بهشتيان، دوزخيان و ارواح انبيا جهت الهام گرفتن از آن در تعليم و تربيت خلق و هدايت انسانها، از اهداف اين سفر به شمار مي رود.
كليد واژه
معراج، عبوديت، مسجد، امامت علي عليه السلام .
معراج، داستان عروج عبد برگزيدة خداست كه عاشقانه از مرز عالم خاک تا بام افلاک پر کشيد.
معراج، نجواي عارفانه اي در با شکوه ترين حرمها و در حريم کبريايي محرم ترين محرمهاست.
معراج، پذيرايي ويژه و شکوهمندترين ضيافت خداوند براي عزيزترين مخلوق هستي است.
در سالهاي آغازين بعثت، پيامبر صلي الله عليه و آله سفري داشتند که در دو سوره از قرآن به آن اشاره شده است: نخست سورة اِسراء که تنها بخش اول اين سفر را بيان مي کند؛ يعني سير از مکه و مسجدالحرام به مسجدالاقصي و بيت المقدس؛ اما در سورة نجم در آيات 13 تا 18، قسمت دوم معراج؛ يعني سير آسماني سفر را به تصوير مي کشد.
جبرئيل امين از سوي خداوند متعال مأموريت دارد با پيامبر خدا صلي الله عليه و آله همراه شود و در يک شب تاريک، از مسجدالحرام به مسجدالاقصي در بيت المقدس رفته، پس از آن به آسمانها صعود کنند.
پيامبر صلي الله عليه و آله در آن شب، آثار عظمت خداوند را در پهنه آسمانها مشاهده کرد و همان شب به مکه بازگشت، ماجراي شگفت انگيز معراج که در قرآن و روايات به آن اشاره شده، فصلي بزرگ در دفتر اعتقادات مسلمانان گشوده است.
امام صادق عليه السلام هدف از معراج پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله را چنين بيان مي فرمايد: «خداوند هرگز مکاني ندارد و زمان بر او احاطه ندارد؛ اما خدا مي خواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با گام نهادن پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان آنها احترام کند و نيز بخشي از شگفتيهاي عظمتش را به حضرت نشان دهد، تا پس از بازگشت، براي مردم بازگويد.»
رسول الله صلي الله عليه و آله از خداوند مسئلت کرد که بهشت و دوزخ را به او نشان دهد. چون شب شنبه، هفدهم رمضان، هجده ماه قبل از هجرت فرا رسيد، در حالي که حضرت صلي الله عليه و آله در خانة خود خواب بودند، جبرئيل و ميکائيل خدمت او آمدند و عرض كردند: براي ديدار آنچه از خداوند مسئلت کرده بودي حرکت کن.1 آنگاه پيامبر صلي الله عليه و آله سوار براق شد و به سوي بيت المقدس حرکت کردند و در چند نقطه نماز گزاردند؛ در مدينه، مسجد کوفه، طور سينا و بيت اللحم، سپس وارد مسجدالاقصي شدند و از آنجا به آسمانها رفتند.
مشاهدة عظمت آيات الهي در پهنة آسمانها: «لَقَدْ رَأَي مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَي» و «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا» و آگاهي يافتن به مسائل مهمي از فرشتگان، بهشتيان، دوزخيان و ارواح انبيا جهت الهام بخشي از آن در تعليم و تربيت خلق و هدايت انسانها از اهداف اين سفر به شمار مي رود.
پيامها و درسهاي معراج
معراج، مقدّس ترين سفر در طول تاريخ است؛ زيرا مسافرش پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرودگاهش مسجد الحرام، گذرگاهش مسجد الاقصى ، ميزبانش خدا، هدف آن ديدن آيات الهى، سوغاتى اش اخبار آسمانها و ملكوت و بالا بردن سطح فهم بشر از اين دنياى مادّى بوده است.2
پس از مطالعة آيات و روايات معراج، به نتايج و پيامهايي متعددي دست پيدا مي کنيم که از اهميّت زيادي برخوردار است، هر چند تنوع محتواي روايات معراج، شمارش پيامها و درسهاي متعدد آن را دشوار مي نمايد؛ ولي در اين مختصر با محوريت آية اول سوره اسراء به چند مورد اشاره مي کنيم:
«سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»؛3 «پاك و منزّه است خدايى كه بنده اش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى كه اطرافش را بركت داده ايم، شبانه بُرد تا از نشانه هاى خود به او نشان دهيم. همانا او شنوا و بيناست.»
1. عبوديت و بندگي
كلمة «عبد» در« سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ...» و همچنين تكرار آن بخش دوم آيات معراج « فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَأَوْحَى إِلى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى» بيان گر اين معناست که عبوديت مقدمة پرواز است و عروج، بي خروج از صفات رذيله ممکن نيست. مهم ترين راه رسيدن به سعادت و قرب الهي عبوديّت و بندگي خداوند است. نبيّ مکرّم اسلام صلي الله عليه و آله به مرحلة عبوديت و بندگي حق رسيد که از جانب حق تعالي چنين افتخاري شامل حالش شد. فاصلة ايشان تا قرب خاص خداوند به اندازة دو نيم کماني بود و حتي نزديک تر:« وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى» .4
پس انسان مي تواند به جايي برسد که حتي جبرئيل اجازة ورود به آن را ندارد.
اگر يک سر موي برتر پرم فروغ تجلي بسوزد پرم
مقام عبوديّت مقدّمة مقام رسالت است، لذا در تشهد نماز آورده است «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ » شب معراج و روز بعثت خاطره انگيزترين لحظات براي پيامبر خداست. در اين دو مقام خداوند مقام عبوديت و بندگي رسولش را بر تمام مقامات او مقدّم مي نمايد.
در مناجات امير المؤمنين عليه السلام مي خوانيم: «إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً إِلَهِي أَنْتَ لِي كَمَا أُحِبُّ فَوَفِّقْنِي لِمَا تُحِبُّ»5
علامه طباطبايي رحمه الله در تفسير گرانسنگ «الميزان» به نقل از تفسير «الدر المنثور» سيوطي حديثي را نقل مي فرمايد كه اشاره به عروج بنده اي است كه عبوديت و بندگي حق تعالي سبب پرواز او از لجن زار پست خانة فرعون به اوج آسمان شد و در شب معراج بوي عبوديت و ايمان او مشام جان پيامبر صلي الله عليه و آله را نوازش داد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: وقتى مرا به معراج بردند، بويى پاكيزه از پيش رويم گذشت. به جبرئيل گفتم: اين بوى خوش از كجا است؟ گفت: بوى مشاطه (آرايشگر) خانوادة فرعون بود؛ چراكه روزى مشغول شانه زدن گيسوان دختر فرعون بود كه شانه از دستش افتاد و گفت: «بسم اللَّه». دختر فرعون گفت: مقصودت نام پدر من است؟ گفت: خير، مقصودم پروردگار خودم و پروردگار تو و پدرت مى باشد. پرسيد: مگر تو غير از پدر من پروردگار ديگرى دارى؟ گفت: آرى. پرسيد: به پدرم بگويم؟ گفت: بگو!
دختر فرعون نزد پدرش رفت و جريان را براى او نقل كرد. فرعون، آرايشگر و دخترش را احضار كرد و پرسيد: آيا غير از من پروردگار ديگرى دارى؟ گفت: آرى، پروردگار من و تو خدايى است كه در آسمانها است. فرعون دستور داد مجسمة گاوى ـ كه از مس بود ـ گداخته كردند و آن زن بيچاره و بچه هايش را در آن افكندند. همين كه خواستند زن را در آن مس گداخته بيندازند، زن گفت: من درخواستى دارم. پرسيد: چيست؟ گفت: حاجتم اين است كه وقتى من و فرزندانم را سوزاندى، استخوانهاى ما را جمع آورى نموده، و دفن كنى... ! فرعون قبول كرد و گفت كه اينكار را مى كنم؛ زيرا تو به گردن ما حق دارى. آن گاه آنان را به نوبت در آن مس گداخته انداختند. وقتي خواستند كه طفل شيرخوارش را بسوزانند، مادرش فريادى كشيد، طفل گفت: اى مادر! پيش بيا و عقب نرو كه تو بر حقى. سرانجام او و فرزندانش در آن كورة مسى سوختند.6
2. شب؛ بهترين زمان عروج
جمله «اسرى» نشان مى دهد كه اين سفر، در شب واقع شد؛ زيرا اسراء در لغت عرب به معنى سفر شبانه است، در حالى كه «سير» به مسافرت در روز گفته مى شود.
كلمة «ليلاً» در عين اينكه تأكيدى است براى آنچه از جملة «اسري» فهميده مى شود، اين حقيقت را نيز بيان مى كند كه اين سفر به طور كامل در يك شب واقع شد: « سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ ليلاً...» . چنانكه به حضرت لوط عليه السلام فرمود: « فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ».7
در دعاي روز هجدهم ماه مبارك رمضان مي خوانيم: «اللَّهُمَّ نَبِّهْنِي فِيهِ لِبَرَكَاتِ أَسْحَارِهِ ...؛8 اى خدا! مرا در اين روز براى بركات سحرها بيدار و متنبه ساز!»
وقوع سفر معراج پيامبر صلي الله عليه و آله در اين مقطع زماني، بيانگر اسرار و حكمتي است كه در شب وجود دارد.
شب خيز که عاشقان به شب راز کنند گرد در و بام دوست پـرواز کنند
هر جـا که دري بود به شـب بربنـدند الا در دوست را که شب باز کنند9
خدا در قرآن مي فرمايد: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»؛10 «پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مى شود [و بپا مى خيزند و رو به درگاه خدا مى آورند] و پروردگار خود را با بيم و اميد مى خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده ايم، انفاق مى كنند!»
بديهي است بركات شب و فوايد شب زنده داري و سحرخيزي را نمي توان در يك مجموعه و چند صفحه گنجاند يا آن را با نوشتار به ديگران چشاند. البته آنهايي كه سحرخيزي را به معني واقعي تجربه كرده و عملاً به فوايد دنيوي و اخروي آن رسيده اند، بايد آن را براي ما عقب ماندگان از قافلة سحرخيزان تفسير كنند.
حضرت آيت الله العظمي بهجت رحمه الله نقل فرمودند: «شخصي در زماني که ما در نجف بوديم، درصدد برآمده بود که ببيند چه کساني سحر در حرم حضرت امير عليه السلام در نماز وَترشان دعاي ابوحمزه را مي خوانند. آن گونه که به خاطر دارم، کساني را که مقيد بودند اين عمل را هر شب در حرم حضرت انجام بدهند، شمرده بودند و ديده بودند بيش از هفتاد نفر هستند.»11
چون خيانت برادران يوسف عليه السلام آشکار شد، خود را روي دست و پاي يعقوب عليه السلام انداختند و گفتند: اي پدر! براي ما از پروردگار آمرزش بخواه که ما گنهکاريم. يعقوب عليه السلام فرمود: به زودي برايتان از پروردگارم آمرزش مي جويم که خداي من بسيار آمرزنده و مهربان است. در تفسير مي خوانيم: زمان استغفار براي آنان را سحر شب جمعه قرار داد و نقل است که بيش از بيست سال در هر شب جمعه هنگام سحر فرزندان را امر مي کرد تا در پشت او صف مي کشيدند و او برايشان دعا و استغفار مي کرد و آنها آمين مي گفتند تا پس از بيست سال توبة ايشان پذيرفته شد.12
مرحوم آيت الله حاج شيخ جعفر کاشف الغطاء رحمه الله در تربيت فرزندش روشي آموزنده و مؤثر داشت. در حالات وي نوشته اند: او مي خواست پسر نوجوانش را به سحرخيزي و شب زنده داري عادت بدهد، به طوري که تا پايان عمر از روي علاقه و ميل قلبي به اين کار بپردازد. شبي، پيش از اذان صبح، کنار بستر پسرش آمد و به آرامي او را بيدار کرد و گفت: عزيزم! برخيز تا به حرم مطهر مولاي متقيان علي عليه السلام مشرّف گرديم. پسر نوجوان چشمان خواب آلودش را ماليد و گفت: بابا جان! شما برويد، من خودم مي آيم. پدر گفت: نه، من ايستاده ام تا با هم برويم. پسرک برخاست، وضو گرفت و به اتفاق پدر به سوي حرم مطهر روانه شد. جلوي حرم امير مؤمنان عليه السلام شخص مستمندي نشسته و دستش را پيش مردم دراز کرده بود. پدر از پسرش پرسيد: فرزندم! اين شخص براي چه در اينجا نشسته است؟ فرزند جواب داد: براي گدايي و دريافت کمک از مردم. پدر پرسيد: تو فکر مي کني چقدر پول از اين طريق به دست مي آورد؟ گفت: شايد چند درهمي عايدش گردد. پدر دوباره پرسيد: آيا مطمئناً اين مبلغ را به دست خواهد آورد؟ پاسخ داد: البته به طور قطع و يقين نمي توان آن را پيش بيني کرد، شايد مبلغي عايدش شود، شايد هم دست خالي برگرد. در اينجا، پدر دانا و نکته سنج که زمينه را براي بيان مطلب خود آماده ديد، گفت: پسرم! ببين اين شخص براي به دست آوردن مبلغي از ثروت دنيا که يقين به آن هم ندارد، در اين موقع شب آمده اينجا و دستش را جلوي مردم دراز کرده است. تو که واقعاً به پاداشهايي که خداوند براي سحرخيزي و خواندن نماز شب تعيين فرموده، يقين داري و سخنان امامان معصوم عليهم السلام را باور کرده اي، پس چرا در انجام آن سستي به خود راه مي دهي؟ مطمئن باش که خداي مهربان به تمام وعده هايش عمل مي کند و پاداش عمل ما را به طور کامل مي پردازد و هيچ کس را محروم نمي سازد! اين تمثيل زيبا، در ژرفاي دل پسرک جاي گرفت و نتيجه اش آن شد که وي تا آخر عمر سحرخيزي، تهجد و نماز شب را ترک نکرد.13
کس نديده است ز مشک ختن و نافه چين آنچه من هر سحر از باد صبا مي شنوم
سحرها، هنگام جوشيدن رحمت الهي، استجابت دعا و طي كردن سلوک معنوي مي باشد.
هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ از يمن دعاي شب و ورد سحري بود
3. تأکيد بر امامت أمير المومنينن عليه السلام
در مشاهدات پيامبر صلي الله عليه و آله در شب معراج، مهم ترين مسئله، تأکيد بر ولايت و امامت مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام بود.
«ابن عباس» مي گويد: شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه و آله که مي فرمود: چون مرا به آسمانها سير شبانه دادند، به هيچ ملکي از ملائکه برخورد نکردم، مگر اينکه از من دربارة علي بن ابي طالب عليه السلام سؤال مي کردند، تا جايي که من گمان کردم اسم علي عليه السلام از اسم من مشهورتر است. آن گاه که به آسمان چهارم رسيدم، ملک الموت را ديدم که به من گفت: اي محمد! هيچ خلقي از خدا نيست، مگر اينکه قبض روحش به دست من است، به جز تو و علي عليه السلام ؛ زيرا خداوند متعال خود روح شما را قبض خواهد کرد. و چون به زير عرش الهي رسيدم، علي عليه السلام را ديدم که در زير عرش الهي ايستاده بود. گفتم: اي علي! از من سبقت گرفتي؟ جبرئيل به من گفت: اي محمد! کيست آن کسي که با او اين چنين صحبت مي کني؟ گفتم: اين برادرم علي بن ابي طالب عليه السلام است. جبرئيل به من گفت: اي محمد! اين علي عليه السلام نيست؛ بلکه ملکي از ملائکة خداوند متعال مي باشد که خداوند متعال آن را به صورت علي عليه السلام خلق کرده است، پس ما ملائکه اي که مقرب درگاه الهي هستيم، هر وقت مشتاق ديدار حضرت علي عليه السلام مي شويم، او را زيارت مي کنيم، به خاطر بزرگي و کرامتي که حضرت علي عليه السلام در پيشگاه خداوند دارد.14
باز «عبدالله بن عباس» مي گويد: روزي با رسول خدا صلي الله عليه و آله در يکي از کوچه هاي مدينه مي رفتيم که علي بن ابي طالب از راه رسيد و به رسول خدا صلي الله عليه و آله اين گونه سلام کرد: «السلام عليک يا رسول الله و رحمة الله و برکاته» پيامبر صلي الله عليه و آله نيز در پاسخ فرمود: «و عليک السلام يا اميرالمؤمنين». از لقبي که رسول خدا صلي الله عليه و آله به علي بن ابي طالب داد، تعجب کردم و به حضرت عرض كردم: اي رسول خدا! آنچه دربارة پسرعمويم علي گفتي، از روي محبت و دوستي شخصي با او بود يا لقبي از ناحية خداوند؟ رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «نه، به خدا سوگند آنچه دربارة علي گفتم، با چشم خود ديده ام.» پرسيدم: اي رسول خدا! چه ديديد؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: در شب معراج به هر دري از درهاي بهشت نظر مي کردم، روي آن نوشته شده بود: «علي بن ابي طالب عليه السلام از هفتاد هزار سال پيش از خلقت آدم عليه السلام اميرالمؤمنين بوده است.»15
امام صادق عليه السلام از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله اين چنين نقل مي فرمايند: پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: در شب معراج به سدرة المنتهي رسيدم. جبرئيل گفت: جلو برو! و من نزديک شدم، پس نوري درخشنده و ساطع مشاهده کرده، براي عظمت خداوند به سجده افتادم. ندايي به من گفت : اي محمد ! چه کسي را جانشين خود در زمين قرار داده اي؟ گفتم: عادل ترين و صادق ترين و نيکوکارترين آنها؛ يعني علي عليه السلام را برگزيده ام. خداوند متعال به من فرمود: از من به علي سلام برسان و بگو که غضبت، عزّت و بزرگي است و رضا و خشنوديت، حکم حق. سپس فرمود: اي محمد ! من همان خدايي هستم که معبودي غير از من نيست. من عليّ اعلي (بزرگ و بلند مرتبه) هستم، و به برادر تو اسمي از اسمهاي خود را عطا کردم و او را علي ناميدم، و خودم نيز عليّ اعلي هستم.16
ابوذر مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله ماجراي به معراج رفتنش را از آسمان اول تا آسمان هفتم برايم بازگو كرد که در تمامي آنها سخن از شوق ديدار ملائکة هفت آسمان نسبت به حضرت علي عليه السلام است....17
رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: چون مرا به آسمان بردند و به سدرة المنتهي رسيدم و در حضور پروردگار جلّ و عزّ وقوف پيدا كردم، خدا مرا خطاب نموده، گفت: اي محمد! گفتم: بلي، اي پروردگار من! فرمود: من افراد انسان را به بلاها و مشکلاتي آزمايش نمودم، کدام يک از آنان را نسبت به خودت مطيع تر يافتي؟ عرض کردم: اي پروردگار من! من علي را فرمانبردارتر يافتم. خطاب فرمود: اي محمد! راست گفتي. آيا تو براي خود خليفه اي قرار مي دهي تا عهود و مواثيق و وظائف تو را ادا کند و به بندگانم از کتاب من آنچه را که ندانند بياموزد؟ عرض کردم: اي پروردگار من! تو براي من خليفه اي معين بنما! اختيار تو اختيار من است. خداوند خطاب فرمود: من علي را اختيار کردم. او را براي خود خليفه و وصي قرار ده و من از علم و حلم خود به علي داده ام و از اين مواهب او را سرشار نموده ام و اوست حقاً امير مؤمنان. اين مقام را هيچ کس قبل و بعد از او حائز نخواهد شد. اي محمد! علي پرچم هدايت و پيشواي مطيعان من است، و اوست نور اولياي من. او کلمه اي است که بر پرهيزگاران ثبت و لازم نمودم کسي که او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسي که او را مبغوض بدارد، مرا مبغوض داشته است. پس اي محمد! او را بدين مقامات بشارت بده.
حضرت فرمودند: من عرض کردم: بار پروردگارا! من او را بدين مقامات بشارت دادم، او در جواب من گفت: من بندة خدا و در دست قدرت او هستم، اگر مرا عذاب کند، به علت گناهان من است، بنابراين ابداً به من ستمي ننموده است، و اگر آنچه را که به من وعده فرموده است وفا کند، او نيز مولاي من و صاحب اختيار من است. خداوند فرمود: بلي، همين طور است. حضرت فرمود: عرض کردم: خداوندا! دل او را جلا و بهار او را ايمان قرار ده. خداوند خطاب فرمود: اي محمد! حقاً من دل او را جلا و بهار او را ايمان قرار دادم. فقط من او را به بعضي از بلايا و گرفتاريهاي عجيب اختصاص داده ام که نظير آن را به هيچ يک از اولياي خود نصيب نساخته ام. عرض کردم: بار پروردگارا! او برادر من و مُصاحب من است. فرمود: اين از قضا و علم من گذشته است که بايد او مبتلا شود. اگر علي نبود حزب من شناخته نمي شد و اولياي من و اولياي پيمبران من نيز شناخته نمي شدند.18
نتيجه گيري:
1. مقام عبوديت و بندگى بالاترين مقام براى انساني است كه بندة راستين خدا باشد و جز بر پيشگاه او جبين نسايد: «أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا».
2. براى قرب به خدا، شب بهترين وقت است. «أَسْرى ... لَيْلًا».
3. شب معراج، شب بسيار مهمى است، لذا «لَيْلًا» نكره آمده است.
4. اگر استعداد و شايستگى باشد، پرواز يك شبه انجام مى گيرد: «أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا».
5. مسجد، بهترين سكوى پرواز معنوى مؤمن است: «مِنَ الْمَسْجِدِ».
6. مسجد بايد محور كارهاى ما باشد: «مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى».
7. هدف معراج، كسب معرفت و رشد معنوى بود: «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا».
8. آيات الهى آن قدر بى انتهاست كه رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز توان دستيابى به تمام آنها را ندارد: «مِنْ آياتِنا».
9. هدف از اين سير، مشاهدة آيات عظمت الهى بود تا روح پر عظمت پيامبر صلي الله عليه و آله در پرتو مشاهدة آن آيات بينات عظمت بيشترى يابد، و آمادگى فزون ترى براى هدايت انسانها پيدا كند. در آيات سورة نجم كه به دنبالة اين معراج در آسمانها است، اشاره مى كند: «لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى» ؛ «او در اين سفر آيات بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد.»
فهرست منابع
ـ قرآن کريم.
1. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهم السلام ، قم، چاپ اول، 1409ق.
2. السيوطي، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بکر، الدّر المنثور في التفسير بالمأثور، المکتبة الاسلامية، تهران، 1377ق.
3. طباطبائي، محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، قم، ????ش.
4. طباطبايي، سيد محمد کاظم، عروة الوثقي، 5 جلدي، با حاشيه مراجع، مؤسسه انتشارات، مؤسسه نشر اسلامي، قم، ????ق.
5. طبري، ابوجعفرمحمد بن جرير بن يزيد، تاريخ طبري، مؤسسه عز الدين، بيروت، چ سوم، 1413ق.
6. طيب اصفهاني، سيد عبد الحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 1378ش.
7. فرات بن ابراهيم بن فرات الکوفي، تفسير فرات الکوفي، تحقيق محمد الکاظم، مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد اسلامي، چاپ اول، 1410 ق / 1990م.
8. قرائتي، محسن، تفسير نور، انتشارات مؤسسه در راه حق، چاپ دوّم، قم 1374ش.
9. قمي، شيخ عباس، سفينة البحار، کتاب فروشي اسلاميه، تهران، 1352 ش.
10. کاتب واقدي، محمد بن سعد، طبقات، ترجمه دکتر محمود مهدوي دامغاني، بي نا، بي تا.
11. کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، ترجمه محمدباقر کمره اي، اسوه، تهران، چ چهارم، 1379ش.
12. كاشاني، ملا فتح الله، منهج الصادقين في الزام المخالفين، 10 جلدي، انتشارات علميه اسلاميه، تهران، چاپ اول، 1385ق.
13. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت چاپ دوم، 1403ق.
14. محدث قمي، شيخ عباس، منتهي الآمال، هجرت، قم، چاپ سيزدهم، 1378ش.
15. محمدي اشتهاردي، محمد، سيرة چهارده معصوم عليهم السلام ، نشر مطهر، چاپ چهارم، 1381ش.
16. مکارم شيرازي و همکاران، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامية، 1376ش.
پي نوشت:
1) طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدي، ترجمه دکتر محمود مهدوي دامغاني، ج 1، ص 210.
2) تفسير نور، محسن قرائتي، ج 7، ص 17.
3) اسراء/1.
4) نجم/ 7. 10.
5) بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 91، ص 94.
6) «ابن عباس» اضافه كرده است كه: چهار نفر در كودكى به زبان آمده اند: يكى همين كودك است، دومى آن شاهدى بود كه به بي‌گناهى حضرت يوسف عليه السلام شهادت داد و سومى طفل شيرخوار در داستان جريح بود و چهارمى عيسى بن مريم عليهما السلام مى باشد. (الدر المنثور، جلال الدين سيوطي، ج 4، ص 150).
7) هود/81.
8) دعاي روز هجدهم ماه رمضان
9) ابوسعيد ابوالخير.
10) سجده/16.
11) نقل از آيت‌ الله مصباح يزدي (حفظه الله).
12) ر.ک: تفسير منهج الصادقين، ملا فتح الله كاشاني، ذيل آيات 97 الي 100 سوره يوسف عليه السلام .
13) تعاليم آسماني اسلام، ص ???.
14) بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 18، ص 300 و ج 26، ص 305.
15) همان، ج 37، ص 339، ح ??.
16) همان، ج 24، ص 323.
17) همان، ج 40، صص 58. 55، حديث 90، تفسير فرات الکوفي، صص 374. 370
18) أطيب البيان في تفسير القرآن، طيب اصفهاني، ج 11، ص 269.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره155.
/ 1