تدريس و تربيت شاگردان در سيره امام خميني رحمه الله (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تدريس و تربيت شاگردان در سيره امام خميني رحمه الله (1) - نسخه متنی

عبدالرحيم موگهي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
سيره امام خميني رحمه الله
تدريس و تربيت شاگردان در سيره امام خميني رحمه الله (1)
برخي تصور مي كنند كه به محض تشكيل جلسه درسي و گرد آمدن شاگرداني، كار تمام است و نياز به فراگيري شيوه تدريس ندارند.
نويسنده:عبدالرحيم موگهي
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت
هرچه ما فاتحه و حرز يماني خوانديم وز پي اش سوره اخلاص دميديم و برفت
من نمي دانم كه اسلام از كجاست من نمي دانم كه ايمان از كي است
هر كسي دنبال چيزي مي رود كز نخستين روز دنبال وي است
من «خميني » را ستايم زانكه او هم «خم » است و هم «مي » است و هم «ني » است
اكنون كه در چهاردهمين سالگرد آن مرد وحياني - ولايي، حضرت امام خميني رحمه الله، قرار گرفته ايم، شايسته ديديم به گستره اي از گستره هاي وجودي ايشان كه كمتر به آن پرداخته شده است، يعني «روش تدريس » آن استاد الهي، بپردازيم.
گفتني است كه در اين پردازش، به معناي عام روش تدريس، و نه معناي خاص آن، نظر داشته ايم. نيز شايسته و بايسته است كه همه ما بدانيم: «برخورداري از روش تدريس خوب و جذاب، از ويژگيهاي ارثي و ژنتيكي و مادرزادي انسان نيست » ، بلكه بايد با آموختن روشهاي مناسب تدريس، هم شيوه پرورش مناسب نيرو را بياموزيم و هم منبرها را كه فضاي گسترده آموزشي است تقويت كنيم.
برخي تصور مي كنند كه به محض تشكيل جلسه درسي و گرد آمدن شاگرداني، كار تمام است و نياز به فراگيري شيوه تدريس ندارند. در اينجا بايد با «خواجه شيراز» همساز و دمساز شويم و با خود زمزمه كنيم:
نه هر كه چهره برافروخت دلبري داند نه هر كه آينه سازد سكندري داند
نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست كلاه داري و آيين و سروري داند
«هزار نكته باريكتر ز مو» اينجاست نه هر كه سر بتراشد قلندري داند
اينك نكته هايي در زمينه «روش تدريس امام خميني رحمه الله » كه همه آنها از سوي شاگردان و ياران و نزديكان ايشان نقل و از ذكر و تكرار نام آنان خودداري شده و اندكي با ويرايش صوري و نه محتوايي نگارنده همراه بوده است، عبارتند از:
1. تربيت و تعليم، هم سنگ يكديگرند
امام بزرگوار در درسهاي خود، مطالب علمي و اخلاقي را از يكديگر جدا نمي دانستند. درس ايشان فقط يك سلسله مباحث علمي خشك نبود. حضرت امام به روشي تدريس مي نمودند كه در لابلاي درس، طلبه واقعي نيز تربيت مي كردند. هدف ايشان اين نبود كه تنها يك سلسله مطالب از استاد به شاگرد انتقال يابد؛ بلكه نظر ايشان اين بود كه شاگرداني تربيت شوند كه براي آينده اسلام مفيد باشند 1.

2. پرورش شاگرد، هدف تدريس است
سعي حضرت امام رحمه الله اين بود كه همه را پرورش علمي دهند و استعدادهاي آنان را شكوفا كنند 2.

3. دوست داشتن شاگردان
ايشان علما را تجليل مي فرمودند و طلبه ها را دوست داشتند، بويژه وقتي در طلبه اي استعداد مي ديدند، او را گرامي مي داشتند 3.

4. اين هدفي مهم است
امام، تربيت شاگردانشان را بر اين اصل استوار كرده بودند كه به آنان اتكاء به نفس بدهند 4.

5. آموزش و پژوهش، دو بال پروازند
از خصوصيات درسي حضرت امام رحمه الله ايجاد روحيه «تحقيق » در طلاب بود. امام بر اين نكته بسيار اصرار داشتند كه طلاب در درس ايشان طوري باشند كه حالت ضبط صوت را نداشته باشند و فقط مطالب را بگيرند و يا حتي بفهمند. بدين جهت، سعي داشتند كساني كه در درسشان حاضر مي شوند، غير از فهم درس، خودشان هم صاحب نظر گردند و آنچه را از استاد مي شنوند، تحليل و بررسي نيز كنند 5.

«برخورداري از روش تدريس خوب و جذاب، از ويژگيهاي ارثي و ژنتيكي و مادرزادي انسان نيست » ، بلكه بايد با آموختن روشهاي مناسب تدريس، هم شيوه پرورش مناسب نيرو را بياموزيم و هم منبرها را كه فضاي گسترده آموزشي است تقويت كنيم
6. تدريستان روش هم دارد؟
استاداني در حوزه بودند كه از نظر علمي، در مرحله بالاتري از حضرت امام قرار داشتند، اما آنان به كيفيت تدريس خود فكر نمي كردند و تمام توجهشان به موضوع و مطالب درس بود و به كيفيت القاي مطالب و ذكر مثال براي آنها فكر نمي نمودند و امام به اين نكات نيز توجه مي كردند. براي ايشان، هم موضوع درس و هم كيفيت تدريس آن مهم بود. به همين دليل، هم درس اخلاقي ايشان گيرايي داشت و هم درس فقه و اصولشان 6 (6).

7. تدريس يكسويه، چقدر ثمر دارد؟
بارها و بارها، حضرت امام از اينكه درس، حالت يكنواخت و يك جانبه داشته باشد و فقط استاد حرف بزند، اظهار نگراني مي كردند 7.
روزي در اثناي درس امام كسي اشكال نكرد. ايشان فرمودند: «مجلس درس و بحث است، مجلس وعظ و خطابه كه نيست؛ چرا ساكت هستيد و حرف نمي زنيد؟ 8 »
يكي از شاگردان حضرت امام مي گويد:
من بيش از ديگران در درس امام به اشكال و سؤال مي پرداختم. برخي از شاگردان كه از اين وضع ناراضي بودند، از محضرشان درخواست كردند كه تذكر بدهند شاگردان كمتر اشكال كنند و طبعا بنده نيز كمتر سخن بگويم. حضرت امام در پاسخ فرمودند: «به نظر من، در درس، كمتر از حد نصاب اشكال مي شود و بايد پايه اعتراض و ان قلت9 بالا برود» 10.

8. جواب هر سؤالي، حد و حدودي دارد
مرحوم امام معتقد بودند شاگرد بايد سر درس اشكال كند و اگر سر درس اشكال نمي شد، مي فرمودند: «مگر مجلس ختم است كه همه ساكت هستيد؟»؛ ولي در عين حال، چنانچه اشكال و جوابي بيش از دو يا سه بار تكرار مي شد، از آن جلوگيري مي كردند و مي فرمودند: «مگر تعزيه خواني است كه تو بگويي و من هم جواب بدهم. » در اين باره نيز مي فرمودند: «درس مرحوم حاج شيخ [عبدالكريم حائري] اين اشكال را داشت كه حاج شيخ گاه مطلبي را مطرح مي نمودند و شاگردان به آن اشكال مي كردند، و اين اشكال و جواب، آن قدر طول مي كشيد كه تمام وقت درس را مي گرفت و مطلب حاج شيخ ناتمام مي ماند» 11.
روزي در نجف اشرف حاج آقا مصطفي رحمه الله، فرزند امام، در درس به حضرت امام اشكال گرفتند. امام پاسخ ايشان را دادند. حاج آقا مصطفي قانع نشدند و دوباره اشكال را مطرح نمودند. دو مرتبه جواب ايشان را دادند. باز مرحوم حاج آقا مصطفي قانع نشدند و با توضيح بيشتري اشكال را سه باره بيان كردند. حضرت امام به ايشان و به شوخي فرمودند: «آقا! از اين حرفها نزنيد، مردم مي خندند به اين حرفها و مي گويند آقا بي سواد است » حاج آقا مصطفي نيز با صداي بلند گفتند: «مردم مي گويند: پسر آقا بي سواد است »12.

9. پيش از جواب گوش مي دهي؟
يكي از خصوصيات حضرت امام خميني رحمه الله در تدريس اين بود كه اگر شاگردي سؤالي مي كرد و يا اشكالي مي گرفت، حضرت امام سكوت مي نمودند و گوش مي دادند و سپس به پاسخ آن مي پرداختند 13.

10. مشوق الطلبه
عظمت حضرت امام به حدي بود كه اشخاص عادي كمتر جرات مي كردند با ايشان زياد صحبت نمايند يا برخلاف ادب چيزي بگويند، ولي هنگامي كه يكي از شاگردان امام اشكالي داشت و مي خواست از ايشان بپرسد، حضرت امام چنان با آغوش باز و قيافه بشاش و لبخندي - كه سؤال كننده را تشويق مي نمود - او را مي پذيرفتند و سؤال او را گوش مي كردند و جواب مي دادند كه شاگرد نه تنها به جواب سؤال خود دست پيدا مي كرد، بلكه در كمال خوشحالي و افتخار از خدمت ايشان مرخص مي شد. واقعا اخلاق و برخورد امام نسبت به طلاب را بايد «مشوق الطلبه » 14 ناميد 15.

11. اگر كه مي تواني، كم ي درنگي بكن
حضرت امام، هميشه و بعد از تمام شدن درس، مدت كوتاهي مي نشستند تا شاگردان سؤالات خود را بپرسند و توضيح و پاسخ آن را بشنوند 16.

12. بيان روشن و رسا بياني دلپذير است
حضرت امام قدرت فراواني در بيان روشن و مستدل مطالب داشتند. وقتي ايشان نظرشان را در مسائل علمي مطرح مي كردند، چنان روشن و رسا و مستدل بحث مي نمودند كه شاگرد، ديگر فكر نمي كرد واقعيتي غير از آنچه حضرت امام فرموده اند، وجود داشته باشد. به اين ترتيب، ايشان در خطي مستقيم، انسان را به واقعيت مسئله هدايت مي كردند. بيان امام به قدري شيرين و رسا بود كه هيچ كس نياز نداشت نظر امام را از ديگري بپرسد. براي طلبه اي كه از محضر درس ايشان بيرون مي رفت، مطالب گفته شده كاملا روشن بود؛ البته امكان داشت كه طلبه در اصل مطالب، اشكالي به ذهنش بيايد، اما هيچ ابهامي در نظريات و مطالبي كه حضرت امام مطرح كرده بودند، براي او وجود نداشت 17.
درس آن بزرگوار انصافا جالب و جاذب بود.... درس را با بياني زيبا و عباراتي ساده، روان، منظم و مرتب ارائه مي كردند.... 18

13. تنظيم هر مطلبي چقدر مؤثر بود
امام مطالب درسي را خيلي عالي مرتب و تنظيم مي كردند و همين تنظيم مطالب، كمك بسيار مؤثري به شاگردان در بهتر فهميدن و زودتر فهميدن مطالب درسي، مي نمود 19.

14. آموزش جذاب، در قالب «مثال » است
شيوه عمومي تدريس امام اين گونه بود كه از پيچيده گويي احتراز مي نمودند و كوشش مي كردند مسائل نظري و فكري را كه غالبا دور از درك اذهان عمومي بود، با روشنترين عبارات و واضحترين مثالها بيان كنند؛ حتي گاهي مسائل عقلي و فكري را كه دور از حس و ماده بود، نيز در قالب مثال ذكر مي نمودند 20.
ادامه دارد... .
پي نوشت:
1) امير رضا ستوده (گردآورنده) ، پا به پاي آفتاب، ج 4، ص 69.
2) سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني، ج 5، ص 165.
3) اقتباس از: اميررضا ستوده، پا به پاي آفتاب، ج 2، ص 107.
4) همان، ج 2، ص 210 تا 211.
5) همان، ج 4، ص 27.
6) همان، ج 3، ص 215.
7) همان، ج 4، ص 28.
8) سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني ج 2، ص 25.
9) اگر بگويي مي گويم (يعني اگر به من اشكال كني، جواب تو را مي دهم).
10) اقتباس از: اميررضا ستوده (گردآورنده) ، پا به پاي آفتاب، ج 3، ص 215.
11) همان، ج 4، ص 137 - 138.
12) سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني، ج 5، ص 19.
13) همان، ص 139.
14) تشويق كننده طلاب.
15) اقتباس از: اميررضا ستوده (گردآورنده) ، پا به پاي آفتاب، ج 4، ص 95.
16) همان، ص 314.
17) همان، ص 76.
18) همان، ص 136.
19) مجله حوزه، ش 32، ص 89.
20) اقتباس از: اميررضا ستوده (گردآورنده) ، پا به پاي آفتاب، ج 3، ص 215.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره52
/ 1