بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ابوالفضل هادي منش تعريف دوستي رفيق به اين دليل رفيق ناميده شده است كه به تو در صلاح دينت سود مي رساند، پس هر كس به تو در صلاح دينت ياري رساند او رفيق دلسوز است... 1. معناي رفيق: عن امير المؤمنين عليه السلام أنَّهُ قالَ: «إنَّّمَا سُمِّي الرَّفيقُ رَفيقاً لأنَّهُ يرفَقُكَ عَلَي صَلاحِ دينِكَ فَمَنْ أعانَكَ عَلَي صَلاحِ دِينِكَ فَهُوَ الرَّفيقُ الشَّفيقُ 179 ؛ رفيق به اين دليل رفيق ناميده شده است كه به تو در صلاح دينت سود مي رساند، پس هر كس به تو در صلاح دينت ياري رساند او رفيق دلسوز است.» 2. معناي صديق: عن امير المؤمنين عليه السلام أنَّهُ قالَ: «إنَّمَا سُمِّي الصَّديقُ صَديقاً لأنَّهُ يصدِقُكَ في نَفسِكَ وَمَعايبِكَ فَمَن فَعَلَ ذلِكَ فَاستَنِمْ إلَيهِ فَإنَّهُ الصَّديقُ؛ 180 صديق و دوست به اين دليل صديق ناميده شده كه در مورد نفس تو و عيبهايت، به تو راست مي گويد. پس هر كس اين گونه رفتار كرد به سوي او آرام گير، به درستي كه او دوست است.» ابر اگر آب زندگي بارد هرگز از شاخ بيد بر نخوري با فرو مايه همنشيني مكن كز ني بوريا شكر نخوري همنشينان خوب 1. بردباران: عن امير المؤمنين عليه السلام أنَّهُ قالَ: «جالِسِ الْحُلَماءَ تَزْدُدْ حِلْماً؛ 181 «با بردباران همنشيني كن، حلم و بردباري ات زياد مي شود.» 2. دانشمندان: عن امير المؤمنين عليه السلام أنَّهُ قالَ: «جالِسِ العُلَماءَ فَتَسْعدْ 182 ؛ با دانشمندان همنشيني كن خوشبخت مي شوي.» 3. فقرا و نيازمندان: عن امير المؤمنين عليه السلام أنَّهُ قالَ: «جَالِسِ الفُقَراءَ تَزدُدْ شُكراً؛ 183 با فقرا همنشيني كن، شكر گزاري ات زياد مي شود.» 4. دور انديشان: عن امير المؤمنين عليه السلام أنَّهُ قالَ: «جالِسِ الحُكَماءَ يكمُلْ عَقلُكَ وَتَشرُفْ نَفسُكَ وَينْتَفِ عَنكَ جَهلُكَ 184؛ با دور انديشان همنشيني كن، خردت كامل و نفست شريف و ناداني ات از بين مي رود.» 5. عاقلان: عن امير المؤمنين عليه السلام أنَّهُ قالَ: «صُحبَةُ الوَلِي اللَّبيبِ حَياةُ الرّوحِ 185 ؛ همنشيني با دوست عاقل [موجب] زندگاني روح است.» عن امير المؤمنين عليه السلام أنَّهُ قالَ: «صاحِبِ العُقَلاءَ وأغْلِبِ الهَوي تُرافِقِ المَلاَءِ الاَعلي186 ؛ «با عاقلان همنشيني كن و بر نفس غلبه نما تا اينكه با ساكنان عرش الهي همنشين گردي.» ضرورت دوري از دوست بد «ابو هاشم جعفري» يكي از شيعيان برجسته امام هادي عليه السلام است. روزي امام از روي اعتراض به او فرمود: «چرا با عبد الرحمان بن يعقوب همنشيني مي كني؟» ابو هاشم عرض كرد: «او از بستگان من است.» امام فرمود: «عقيدة او درباره صفات خداوند باطل است و انديشه هاي نادرستي را در سر مي پروراند. حال خود داني! يا با او همنشين باش و ما را ترك كن و يا با ما همنشين باش و او را ترك كن.» ابو هاشم عرض كرد: «او هر عقيده اي دارد براي خودش است. من كه عقيدة درستي دارم و عقيدة باطل او آسيبي به عقيده درست من نمي رساند». امام فرمود: «آيا نمي ترسي از اينكه عذابي به سويش نازل شود و تو را نيز به خاطر نزديك بودن و همنشيني با او، فرا گيرد؟187 » تا تواني مي گريز از يار بد يار بد بدتر بود از مار بد مار بد تنها تو را بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند رقم بر خود به ناداني كشيدي كه نادان را به صحبت برگزيدي طلب كردم ز دانايي يكي پند مرا فرمود با نادان مپيوند پي نوشت: 179) غرر الحكم، ج3، ص79. 180)همان. 181)غرر الحكم، ج3، ص357. 182) همان، ص 356. 183) همان، ص 357. 184) همان، ص 372. 185)همان، ص 206. 186) همان، ج4، ص204. 187)اصول كافي، ج2، ص 274. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 71.