بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
محمدحسن نبوى جايگاه تبليغ در شكل گيرى فرهنگ وحدت (2) ابتدا بايد بدانيم كه تبليغات در شكل گيرى فرهنگها فوق العاده مؤثر است. از اينرو برخى از قدرتها با تبليغ، فرهنگهاى مختلفى را در جوامع، ترويج و يا بر آنها تحميل مى كنند. اشاره در شماره قبل، از زمينه هاى تفرقه، ضرورت تقوى، اهميت وحدت و عوامل اختلاف در جامعه، سخن به ميان آمد. در اين شماره، عوامل ايجاد وحدت و ضرورت تمسّك به قرآن و اهل بيت عليهم السلام در اختلافات، مورد بررسى قرار خواهد گرفت. عوامل ايجاد وحدت با چه چيزهايى مى شود در جامعه وحدت ايجاد كرد؟ اولين چيز مهر و محبت گسترده است. امام على عليه السلام مى فرمايد: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِم؛ 1 به قلبت بفهمان رحمت، محبت و لطف به مردم را.» به قلبت بفهمان؛ يعنى بايد اين محبّت از درون بجوشد. يكى از بستگان آيت اللَّه صدوقى شهيد بزرگوار محراب نقل كردند، يك خانمى آمد و گفت: من از راه دورى آمدم و مى خواهم آقا را ببينم. ما هم گفتيم: نمى شود، جناب آقاى صدوقى استراحت مى كند، صداى حرف آن زن و ما را آيت اللَّه صدوقى شنيد، آمد و با تغير گفت: چرا ردش مى كنيد؟ گفتيم: شما استراحت مى كرديد. ايشان گفتند: من سر بر ندارم، من بايستى در خدمت اينها باشم. و بعد به اين خانم گفت: چه كار دارى؟ گفت: بچه اى يا نوه اى دارم، اسمش را چه بگذارم؟ ايشان با متانت و محبت جواب داد. ببينيد اين خيلى مهم است. اصلاً جايگاه، جايگاه اين نوع برخوردهاست. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «اُطْلُبُوا الْمَعْرُوفَ وَ الْفَضْلَ مِنْ رُحَمَاءِ أُمَّتِي تَعِيشُوا فِي أَكْنَافِهِمْ؛ 2 نيكى و فضيلت را از مهربانان امتم طلب كنيد تا در كنارشان زندگى كنيد.» بايد مردم در كنار امام جمعه و روحانى خودشان زندگى راحت داشته باشند. حس كنند اگر جايى گير كردند و مشكل جدى برايشان پيش آمد، مأوايشان امام جمعه است. در روايت ديگرى از پيامبرصلى الله عليه وآله است: «اُطْلُبُوا الْبَذْلَ مِنْ رُحَمَاءِ أُمَّتِي فَعَلَيهِمْ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ مِنَ اللَّهِ وَ لَا تَطْلُبُوهُ مِنَ الْقَاسِيةِ قُلُوبُهُمْ فَعَلَيهِمْ تَنْزِلُ اللَّعْنَةُ مِنَ اللَّهِ؛ 3 از افراد رحيم امت من درخواست بخشش كنيد. پس بر ايشان رحمت الهى نازل مى شود و از افراد سنگدل چيزى نخواهيد؛ پس بر اينها لعنت الهى نازل مى شود.» بر اين رحماء رحمت الهى نازل مى شود و اينها به ديگران مى دهند، واسطه لطف خدا بر انسانها مى شوند، و اين واسطه شدن نعمت بزرگى است. در روايتى قدسى آمده: «اَلنَّاسُ عِيالِى اَحَبَّهُمْ اِلَىّ اَنْفَعهم اِلَيهِمْ» مردم عيال من هستند، [مى خواهيد بدانيد كدامشان را بيش تر دوست دارم؟] آنهايى را بيش تر دوست دارم كه بيش تر به نفع مردم هستند [و به درد مردم مى خورند]. يكى براى مردم آب مى كشد، يكى نان مى آورد، شما روح مى بريد براى مردم، بهترين سرويس را امام جمعه مى تواند به مردم بدهد و معنويت را در جامعه مى تواند جارى كند. در روايت ديگر آمده: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍعليه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَجْرَى فِي الْمُؤْمِنِ مِنْ رِيحِ رَوْحِ اللَّهِ وَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يقُولُ رُحَماءُ بَينَهُمْ؛ 4 خدا در مؤمن از نفخه هاى روح الهى جارى مى سازد و خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: با رحمت بين خودتان رفتار كنيد.» اين روح در كالبد هر كسى دميده نمى شود. تمسك به قرآن و اهل بيت در اختلافات اى كاش در اختلافات سياسى، و مسائل مختلف، ما به جاى نظريه پردازيهاى شخصى به قرآن و اهل بيت متمسك مى شديم. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد: «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً؛ 5 مادامى كه به قرآن و اهل بيت متمسك شويد هرگز گمراه نمى شويد.» يك دسته مى گويند آزادى، آنها درباره آزادى نظريه پردازى مى كنند، ما هم راجع به آزادى نظريه پردازى مى كنيم، نمى رويم ببينيم اميرالمؤمنين راجع به آزادى چه مطلبى فرموده است. اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: «وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّا؛ 6 بنده ديگران نباش در حالى كه خداوند تو را آزاد آفريده است.» آزادى از اين منظر بسيار ارزشمند و خيلى هم راحت تبيين مى شود. از سوى ديگر پيامبر آخرين درجه اى كه مى گيرد آزاد نبودن است. «اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه؛ شهادت مى دهم كه محمّدصلى الله عليه وآله بنده و رسول خداست.» وقتى فضاى سياسى از اصلاحات پر مى شود بايد به قرآن مراجعه كنيم. ببينيم قرآن چه مى گويد. «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يشْعُرُونَ »؛ 7 «وقتى [به منافقان ] گفته مى شود كه در زمين فساد نكنيد پاسخ مى دهند تنها ما اصلاح گر هستيم، بدانيد اينها فسادگر بوده لكن درك نمى كنند.» پس بهتر است ببينيم اصلاحات و افسادات در منطق قرآن چيست؟ به جاى اينكه مدام نظريه پردازى كنيم. در اختلافات چه كنيم؟ امام باقرعليه السلام از پدرشان امام سجادعليه السلام نقل مى كنند كه ايشان از پيامبر نقل كردند: «مَنْ تَمَسَّكَ بِسُنَّتِي فِي اخْتِلَافِ أُمَّتِي كَانَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِيدٍ؛ 8 هركس هنگام اختلاف در بين امّتم به سنّت من تمسّك كند، اجر يكصد شهيد دارد.» تا دعوا مى شود، ما بايد اعلان كنيم هر چه قرآن و پيامبر و معصومين عليهم السلام مى گويند تابع هستيم؛ و هنگامى كه به نظر دين رسيديم، در درون خود احساس بد نداشته باشيم. قرآن مى فرمايد: «لا يجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيتَ» 9 اگر پيامبر چيزى فرمود كه خلاف خواسته ماست، در دلمان هم نبايد احساس ناراحتى كنيم. هر چه پيامبر گفت اطاعت كنيم. چقدر خوب است روحانيون مردم را به طرف ميزان ببرند. اوايل انقلاب بود با يك آقايى كه وزير بود در مجموعه اى در خدمتشان بوديم، راجع به موضوعى من با ايشان خيلى بحثم شد، گفتم: آقا مردم اينطور مى گويند. گفت: مردم هر چه مى خواهند بگويند، ما ميزان داريم، ببينيم قرآن چه مى گويد. حقيقتاً حرف ايشان ملاك خوبى به من داد، ديدم راست مى گويد، ما ميزان داريم، چرا به ميزان تمسك نمى كنيم، قرآن فرقان است، يعنى فارق بين حق و باطل است، ببينيم قرآن چه مى گويد. يكى از مسائلى كه ائمه محترم جمعه اگر رعايت كنند معمولاً در موفقيت آنها خيلى مؤثر است، عدم دخالت در مشاجره است. در لسان اهل بيت عصمت و طهارت اين جدال شمرده شده است. وقتى به اينجا مى رسيد روايات متعددى داريم كه ائمه سكوت مى كردند، مى گفتند: اينجا جدال است، من ديگر حرف نمى زنم. جايگاه ائمه جمعه گاهى بزرگ بودن است و گاهى صبر كردن. وقتى يك كسى اصرار بكند، آدم بخواهد رو به روى او بايستد خود اينها دردسر ساز است. و خيلى از مواقع صبر و متانت موجب وحدت است. امام صادق عليه السلام فرمود: «إِذَا وَقَعَ بَينَ رَجُلَينِ مُنَازَعَةٌ نَزَلَ مَلَكَانِ فَيقُولَانِ لِلسَّفِيهِ مِنْهُمَا قُلْتَ وَ قُلْتَ وَ أَنْتَ أَهْلٌ لِمَا قُلْتَ سَتُجْزَى بِمَا قُلْتَ وَ يقُولَانِ لِلْحَلِيمِ مِنْهُمَا صَبَرْتَ وَ حَلُمْتَ سَيغْفِرُ اللَّهُ لَكَ إِنْ أَتْمَمْتَ ذَلِكَ قَالَ فَإِنْ رَدَّ الْحَلِيمُ عَلَيهِ ارْتَفَعَ الْمَلَكَانِ؛ 10 وقتى بين دو نفر نزاع مى شود، دو ملك نازل مى شوند. (اگر يكى از دو طرف منازعه سفيه نباشد اصلاً نزاع نمى شود، حضرت مى فرمايد:) اين ملكها به آن سفيه از اين دو نفر مى گويند: گفتى و گفتى و تو اهل همان حرفهايى كه گفتى هستى، (يعنى حرفهاى كج زدى و اهل همان كجى هستى) بعداً جزا داده مى شوى به اينهايى كه گفتى. و به آن انسان حليم مى گويند: صبر كردى و حلم به خرج دادى. اگر تا آخر منازعه خودت را نگهداشتى، خدا گناهانت را مى بخشد. اگر آن حليم، [از كوره در رفت و] برگشت، اين دو ملك ديگر بالا مى روند [و مى گويند اينها مثل هم شدند].» پي نوشت: 1) بحار الانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان، 1404 ق، ج 33، ص 599. 2) مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، قم، چ اول، 1408 ه. ق، ج 7، ص 228. 3) مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى، ج 7، ص 229 4) بحارالأنوار، علامه مجلسى، ج 64، ص 75. 5) مستدرك الوسائل، ج 11، ص 372؛ السرائر، ابن ادريس حلى، ج 2، ص 679. 6) بحارالانوار، ج 74، ص 215. 7) بقره/ 11 و 12. 8) بحارالانوار، ج 2، ص 262. 9) نساء/ 65. 10) الكافى، شيخ كلينى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، چ چهارم، 1365 ه. ش، ج 2، ص 112. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره108.