جلوه‏ های معلمی استاد مطهری رحمه الله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه‏ های معلمی استاد مطهری رحمه الله - نسخه متنی

عبدالرحیم موگهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
عبدالرحيم موگهي
جلوه‏ هاي معلمي استاد مطهري رحمه الله
سرآهنگ
هر استادي در تدريس خويش، دست كم بايد از دو ويژگي مهم برخوردار باشد:
1. ويژگي علمي؛
2. ويژگي اخلاقي.
ويژگيهاي «علمي» و «اخلاقي» هر استادي لازم و ملزوم يكديگرند و هر يك بدون ديگري كاري عقيم و راهي ستَروَن است و البته برخورداري توأمان از اين دو ويژگي نيز بس دشوار است:
به هوس راست نيايد به تمنا نشود كاندرين راه بسي خون جگر بايد خورد
بدين منظور، بر آن شديم تا «روش تدريس شهيد مطهري رحمه الله را به نظاره نشينيم و در اين زمينه، نكته هايي را گردآوري كنيم و از ويژگيهاي «علمي» و «اخلاقي» آن استاد شهيد در هنگام تدريس هايشان مُستفيض و مست فيض شويم. اميد است كه به خواست خداي سبحان و عنايات امام زمان عليه السلام و توجهات كوثر قرآن عليهاالسلام، اين نكته ها مقبولتان افتد و در تدريس و كلاسداري به كارتان آيد.
شايان توجه است كه تمامي اين نكته ها از كتاب «جلوه هاي معلمي استاد مطهري» برگرفته شده اند، اما گزينش، دسته بندي، عنوان گذاري و انتخاب اشعار متناسب با برخي از اين نكته ها، از سوي نگارنده اين نكته هاست كه پيشاپيش، از نگارنده آن كتاب تشكر و قدرداني مي كند و دست به دعا بر مي دارد و به خداي خويش عرضه مي دارد:
گر خطا گفتيم اصلاحش تو كُن // مصلحي تو اي تو سلطان سخُن
الف. ويژگيهاي علمي و روشي
هنر تشريح مطالب
يكي از استادان حوزه علميه قم مي گويد: در يكي از جلسات درس علامه طباطبايي رحمه الله پس از اينكه روي آيه اي از قرآن بحث شده بود، سؤالي مطرح شد كه خود مرحوم علامه به آن سؤال جواب فرمودند. بعد از اينكه حدود پنج دقيقه مرحوم علامه مطلب را تقرير و تبيين فرمودند، استاد مطهري رحمه الله همراه با تواضع حدود ربع ساعت با بيان جديدتري همان مطلب را تشريح كردند. آن قدر جالب صحبت مي كردند كه همه سراپا گوش بودند. خود مرحوم علامه طباطبايي رحمه الله شديدا به حالت وجد و شوق در آمده بودند. اين بود كه علامه پس از شهادت استاد مطهري رحمه الله فرمودند: با بودن مطهري در درس، مي دانستم چيزي هدر نمي رود. و اگر تعبير بدي نباشد من به حالت رقص در مي آمدم. در همان جلسه هم اين حالت شادي و شعف زياد در مرحوم علامه ديده مي شد. (1)
احاطه علمي
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: ويژگي ديگري كه به عقيده بنده از همه مهم تر است اين بود كه ايشان به موضوع بحث تسلط علمي داشتند، يعني مطلب را خود فهميده بودند. (2)
پختگي علمي
يكي از دوستان شهيد مطهري رحمه الله مي گويد: استاد كم حرف مي زد ولي پخته حرف مي زد. (3)
كم گوي و گزيده گوي چون دُر تا ز اندك تو جهان شود پُر
و يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: از نظر علمي بايد بگويم استاد مطهري قبل از آنكه مسئله اي را براي شاگرد مطرح كند، اول براي خودش پخته كرده بود، يعني هرگز مسئله اي طرح نمي شد كه براي خود ايشان كاملاً روشن نشده باشد. به همين دليل هيچ گاه در برابر هيچ پرسشي، ايشان دچار لكنت زبان نمي شد. (4)
جذب با مطلب
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: يكي از مهم ترين تفاوتهايي كه ميان استاد مطهري و بعضي ديگر بود، اين بود كه استاد با «مطلب» جذب مي كرد و ديگران با بيان. البته بيان مهم است، اما اگر فقط بيان باشد زود مي گذرد. (5)
درس استاد به گونه اي بود كه شاگرد وقتي پاي درسش مي نشست، تمامي وجود استاد را مي پذيرفت. (6)
پيش مطالعه
ايشان پيش از حضور در كلاس مقيد بود كه به سبك همه اساتيد حوزه در حدي كه فرصت اجازه مي داد، از پيش، مطالعه كند و مطالب را در ذهن خود مرتب سازد. (7)
نو بودن مطالب
درس ايشان هميشه نو بود. استاد مطهري سعي مي كردند مطالعه را قطع نكنند. اگر درسي را مي خواستند مطرح كنند به كتاب جديدي كه برخورد مي كردند مطالعه مي كردند. ايشان به مجلات مختلف رجوع مي كردند، مخصوصا به انديشه هاي معاصرين بسيار توجه داشتند و همين خصوصيت، درس ايشان را نو مي ساخت. (8)
هر كه ز آموختن ندارد ننگ دُر بر آرد ز آب و لعل از سنگ
آنكه دانش نباشدش روزي ننگ دارد ز دانش آموزي
(نظامي)
جهت دار بودن
درس و بحث ايشان غالبا و در اكثر قريب به اتفاق موارد، يك بحث جهت دار بود، يعني شاگرد مي فهميد كه اين بحث به چه درد مي خورد. (9)
تاريخچه بحث
ايشان قبل از ورود در اصل درس يك مقدمه تاريخي بيان مي كردند. با احاطه اي كه به اقوال گذشتگان داشتند، سير تحول يك مفهوم را بيان مي كردند و ريشه و سابقه مطلب را توضيح مي دادند تا شاگرد تصور نكند كه اين بحث مانند قارچي از زمين بدون سابقه سبز شده و بلكه بفهمد كه در طول روزگار، اين بحث چه سرنوشت و سرگذشتي داشته و از اين طريق بتواند جاي بحث را در تفكر امروزي مشخص كند. (10)
توضيح مقدمات
استاد در آغاز درس، مقدمات را به خوبي توضيح مي داد و مشخص مي كرد كه مطلب بر چه مقدماتي مبتني است، و اين خصوصيت باعث مي شد كه هنگام تدريس، اشتباهاتي در ذهن شنونده پيش نيايد... استاد مطهري مي كوشيدند چيزهايي را كه موجب درهم آميختگي فكري و اشتباه در مطلب مي شود، نخست توضيح دهند، تا هنگام درس، استدلال به درستي جايگير شود. (11)
طرز فكر صحيح
از مهم ترين خصوصيات ايشان، حساسيت فوق العاده نسبت به ارائه صحيح انديشه اسلامي به جامعه بود. (12)
تا نيك نداني كه سخن عين صواب است بايد كه به گفتن دهن از هم نگشايي
دور نشدن از بحث
مرحوم مطهري رحمه الله در تدريس نيز همچون ساير جنبه هاي زندگي اش بسيار منظم و مقيد به برنامه بود، در طول كلاس حتي المقدور از مطلب اصلي دور نمي شد، و اگر احيانا مطلبي را بر سبيل استطراد بر زبان مي آورد، آن را به گونه اي انتخاب مي كرد كه با موضوع مورد بحث قرابت داشته باشد و در هر حال رشته اصلي بحث را رها نمي كرد و از ابتدا تا به انتها آن را به خوبي دنبال مي كرد. (13)
تنظيم درس
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: ايشان در تنظيم شكل درس بسيار متبحر بودند كه من كمتر كسي را مانند ايشان ديدم. (14)
سخن را سر است اي خردمند و بُن مياور سخُن در ميان سخُن
شناخت حد و مرز درس
ايشان در تدريس از موضوع خارج نمي شدند، از خط بحث بيرون نمي رفتند و حد و مرز موضوعات و مسائل را خوب مي شناختند. يك مطلب را مي گرفتند و همان را در يك خط مستقيم دنبال مي كردند. (15)
مديريت علمي
ايشان بر معلومات خودشان مديريت داشتند. اين طور نبود كه حافظه، مزاحم كار ايشان شود و مطلب غيرلازم وارد بحث شود. درس ايشان جُنگ مانند و كشكول مانند نبود. (16)
پاسخ به سؤالات
استاد اهل بحث بود. در كلاس درس از اشكال و سؤال شاگرد استقبال مي كرد. هيچ وقت نمي شد كه بخواهد با هيمنه و غلبه استاد بر شاگرد، جلوي سؤال و اشكال را گرفته يا آن را متوقف كند، بلكه به عكس پا به پاي شاگرد يا صاحب اشكال جلو مي رفت. گاهي مي شد كه در يك جلسه درس حدود 31 يا بيشتر از وقت به رفع اشكال و گفتن پاسخ مي گذشت. (17)
استاد در مواقعي كه مي ديد سؤال كننده هدفش از اشكال به غير از جنبه هاي علمي و به دست آوردن مطلب است، و يا خيلي پرت سخن مي گويد، و يا در مواردي اشكال خيلي خارج از بحث است و اشكال كننده هم دست بردار نيست، در اين موارد ابتدا با لحن آرام و عباراتي همچون «حالا ببينيم» و سپس با لحن محكم تري چون «اين مربوط نيست» و «نخير آقا» و... بحث را به دست مي گرفتند، ولي روحيه كلي ايشان استقبال از سؤال بود. (18)
ژرف نگري
مرحوم مطهري علاوه بر وسعت معلومات، سخت موشكاف و نكته سنج و تحليل گر بود.
آنچه را بسياري از همگان به سادگي از سر آن مي گذشتند و نكته اي در آن نمي يافتند، استاد با دقتي حيرت انگيز مورد كنكاش قرار مي داد و تناقضات دروني و نقاط ضعف آن را آشكار مي ساخت. (19)
سخندان پرورده، پير كهن بينديشد آنگه بگويد سخن
مزن بي تأمل به گفتار دم نكو گوي اگر دير گويي چه غم
بينديش و آنگه برآور نفس وز آن پيش بس كن كه گويند بس
به نطق آدمي بهتر است از دواب دواب از تو به، گر نگويي صواب
تدريس دلنشين
مرحوم مطهري علاوه بر عمق و وسعت معلومات، بيان گرم و دلنشيني نيز داشت و خود اين امر بيش از پيش سبب گرمي محضر ايشان مي شد. (20)
مرور مطالب قبلي
ايشان مقيد بودند در آغاز درس، مطالب عمده و اصلي بحث را كه قبلاً مطرح شده بود يادآوري كنند. اين خود باعث مي شد كه ارتباط مطلب با گذشته حفظ شود و به علاوه چارچوب روشني از همه بحث به خصوص در درس فلسفه تصوير گردد، و اين سبب بهره دهي بيشتر و بهتر درس ايشان مي شد. (21)
بيان مسائل كاربردي و نو
آن مرحوم مقيد بود به اينكه ارتباط مسائل و مباحثي را كه تدريس مي كرد با مسائل مستحدثه در زمان روشن سازد، و به اصطلاح كاربرد مطلبي را كه مي آموزد به خوبي مشخص نمايد. همين امر سبب شده بود تا درسهاي او سر زندگي و جذابيت خاصي پيدا كند و از صورت درسهاي خشك و بحثهاي مجرد بيرون آيد. (22)
ايشان هميشه با مسائل تازه تماس داشت. و شاگرد وقتي از كلاس ايشان بيرون مي آمد، براي خودش تعدادي از مسائل نو گير مي آورد كه بتواند پيگيري كند. (23)
بيانهاي گوناگون
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: ايشان سعي مي كردند خيلي آسان و بي تكلّف بهترين طرح و توجيه را در مطالب ـ كه بسياري از آنها جنبه ابتكاري داشت ـ بيان دارند. از اين رو گاه بياني را كه خود در يك موضوع عنوان كرده بودند نمي پسنديدند و از نو بيان ديگري را ارائه مي دادند. از جمله به خاطر دارم كه در درس عقايد (ايدئولوژي اسلامي) يك بار صريحا گفتند: آنچه را در جلسه گذشته بيان كردم رها كنيد، و مطلب را به گونه اي كه اكنون مي گويم به خاطر بسپاريد. (24)
بيان ساده
شهيد مطهري اين خصوصيت را داشت كه مطالب سنگين و بالا را مي توانست به حدي تنزل دهد كه به اندازه فهم شنونده باشد. (25)
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: استاد مطهري در تفهيم مطالب استاد بودند، بسيار ورزيده بودند و مي توانستند يك مطلب پيچيده را به صورت ساده بيان كنند. يكي از خصوصيات ايشان توانايي شان به ساده نويسي و ساده گويي بود. (26)
عشق و عقيده
از خصوصيات استاد در هنگام درس، عشق و علاقه ايشان بود به آنچه مي انديشيد. ايشان از مطالب پيچيده فلسفي با همان شور و شوق و حرارتي صحبت مي كردند كه در مجالس و سخنرانيهاي عمومي راجع به موضوعات و شخصيتهاي والاي مذهبي سخن مي گفتند. اين روحيه به علت اين بود كه استاد در زندگي اصولاً جز براي حقيقت كاري نمي كردند. درسي كه مي دادند از روي واقعيت و اعتقاد به آن موضوعات بود. (27)
علاقه به تدريس
علاقه ايشان به تعليم و تدريس بسيار زياد بود. بعد از پيروزي انقلاب و با وجود مسئوليت در شوراي انقلاب باز هم به قم مي آمدند و مباحث علمي را ادامه مي دادند. (28)
تدريس با تمام وجود
استاد بسيار با حرارت و جدي درس مي دادند. ايشان در هنگام تدريس با تمام وجود خودشان صحبت مي كردند و بسيار بلند درس مي دادند، گويي كه در نقل اقوال ديگران و جرح و تعديل آنها حريف را مانند كشتي گيري در مقابل خودشان مي بينند و با تمام نيرو دارند با او مي جنگند و كشتي مي گيرند. اين بود كه يك ساعت درس ايشان به اندازه چند ساعت درس معمولي نيرو مي برد. نتيجه اين جدّيت و صرف نيرو اين بود كه شاگرد به هيچ وجه مجلس درس ايشان را كسل كننده و يكنواخت نمي ديد. (29)
شور و شوق آمد سخن را تار وپود هر كه شورَش بيش، او خوشتر سُرود
آتشي در ديگدان مي بايدش تا ز روزن دود بيرون آيدش
محقق و نقاد بار آوردن
شهيد مطهري ذهن شاگرد را نقّاد بار مي آورد؛ يعني وقتي براي مطلبي استدلال مي كرد، استدلال را در كوچه بن بست رها نمي كرد، به اين معني كه يك دليل و برهان عرضه كند و بعد هيچ، بلكه سلسله استدلال را تا مباني فلسفي و ديني آن تعقيب مي كرد. به شاگردش خط مي داد، به طوري كه شاگرد مي فهميد هر جا مي خواهد استدلال كند، بايد در استدلالش اين زنجيره را رعايت كند. (30)
چون و چرا بيار كه بر جاهل گيتي چو حلقه تنگ از اينجا شد
استفاده از قالبهاي متنوع
معمولاً در كلاسهاي عمومي تر، ايشان از امثله و حكايات و اشعار و داستانهاي شيرين براي رفع خستگي احتمالي مستمعين بيشتر سود مي جست. (31)
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: استاد در تفهيم مطلب از مثال زياد استفاده مي كردند و مثالهاي بسيار مناسبي هم انتخاب مي كردند. (32)
ب. ويژگيهاي اخلاقي
با وضو بودن
استاد، خود همواره با وضو در كلاس حضور مي يافت و حضورش آن چنان روحانيتي به مجلس مي بخشيد كه مستمع با تمام وجود، معنويت و قداست آن را در مي يافت و به نسبت آمادگي اش در جذبه هاي الهي آن مستغرق مي گرديد. (33)
قرآني بودن
يكي از دوستان شهيد مطهري رحمه الله مي گويد: شهيد مطهري قبل از هر چيز شاگرد قرآن كريم بود... روح او روح قرآن بود. (34)
متعبد بودن
ايشان بسيار متعبد بود كه نظر قرآن و روايات را اصل بداند... هيچ وقت حاضر نمي شد در نوشته، درس و يا سخنراني خود، كوچك ترين تجاوزي از احكام شرعي؛ يعني همان احكام كه فلسفه آنها روشن نيست داشته باشد. (35)
ما را نبود نظر به خوبي و بدي مقصود رضاي او و خشنودي اوست
تقوا داشتن
از يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله سؤال كردند: فكر مي كنيد استاد بر اثر چه كارهايي به اين حد از وارستگي و اخلاق رسيدند كه نمونه شدند؟ شاگرد در پاسخ گفت: تقوا، تقوا و تحقيق براساس انجام وظيفه. (36)
احترام به استاد
ايشان در ضمن درس به استادان خودشان بسيار احترام مي گذاشتند. به نام علامه طباطبايي رحمه الله كه مي رسيدند، از ايشان با «روحي له الفداء» (37) ياد مي كردند. (38)
فروتني
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: ما به منزل ايشان كه مي رفتيم مثل اينكه با ما رفيق بود. البته گاهي لطف مي كردند و به منزل ما مي آمدند، ولي اصلاً اين مسائل مطرح نبود. يعني ايشان خود بزرگ بيني نداشت و اين اخلاق انساني خيلي تأثير داشت و از خصايص فوق العاده ايشان محسوب مي شد. (39)
توجه به شاگرد
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: ايشان گاهي لطف مي كردند به تنهايي و گاهي همراه با خانواده شان به منزل ما تشريف مي آوردند. (40)
و يكي ديگر از شاگردان ايشان مي گويد: ايشان برخوردشان بسيار متين و توأم با مهرباني بود. اصولاً استاد مطهري فردي بودند كه از هر حيث مؤدب به ادب علمي بودند و براي فضاي درس و بحث، همچنين شاگردانشان احترام خاصي قائل مي شدند. (41)
چشم بگشا و ببين جمله كلام الله را آيه آيه همگي معني قرآن ادب است
استاد مطهري رحمه الله هرگز نسبت به شاگردش نظر تحقيرآميز نداشت. يعني حرف شاگرد را مي شنيد و به اين وسيله به شاگردش اجازه عقده گشايي مي داد. (42)
يكي از دوستان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: برخورد ايشان با شاگردانشان مانند برخورد دو رفيق بود. خيلي با محبت بودند و با حرارت و شور برخورد مي كردند. (43)
در خرمن كائنات كرديم نگاه يك دانه محبت است و باقي همه كاه
رابطه معنوي با شاگردان
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: سلوك ايشان به نحوي بود كه در دل شاگردانشان نسبت به ايشان محبت ايجاد مي شد. ما در همان وقت كه در درس ايشان حاضر مي شديم، در درسهاي استادان ديگر دانشگاه هم شركت مي كرديم و به خوبي محسوس بود رابطه اي كه شاگردان استاد مطهري رحمه الله با ايشان دارند با رابطه اي كه دانشجويان دانشگاه با استادان خود دارند، متفاوت است. چه اين رابطه رسمي و اداري نبود، بلكه توأم با عشق و شوق بود. (44)
درس معلم ار بود زمزمه محبتي جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را
شكوفاسازي استعداد شاگرد
ايشان اگر استعدادي از شاگردانشان مي ديدند، خوشحال مي شدند، به او كمك مي كردند كه استعداد وي پرورش پيدا بكند، مثل يك پرنده كه بال زدن را ياد جوجه هاي خود مي دهد. ايشان شاگردان خوش استعداد خودشان را تشويق و تشجيع مي كردند و مثل برزگري كه بذر افشاني مي كند براي آينده، ايشان در ذهن شاگردان خودشان بذر افشاني مي كردند و با صرف وقت براي آينده سرمايه گذاري مي كردند. (45)
تشويق كردن
استاد، شاگرد خوش قريحه را مورد تشويق قرار مي داد و به انحاء مختلف او را به كار اضافي و انجام تحقيقات و مطالعات بيشتر توصيه مي كرد. (46)
رابطه صميمي با شاگرد
مرحوم مطهري با شاگردانشان به اندازه اي مهربان بودند كه حتي اجازه مي دادند آنها مسائل خصوصي و شخصي شان را با ايشان مطرح كنند. در انتخاب راه و مسير آينده با ايشان مشورت كنند، حتي ايشان به اندازه اي نزديك مي شدند كه در مجالسي مانند عروسي شاگردانشان ـ در صورت دعوت ـ شركت مي كردند. (47)
خوشرو بودن
ايشان بسيار خوشرو بودند، با شاگردان روابط پدرانه داشتند و در واقع وقتي ارتباط شاگردي با ايشان ادامه پيدا مي كرد، به نوعي دوستي مبدّل مي شد. (48)
به دست آوردن دنيا هنر نيست يكي را گر تواني دل به دست آر
بي پيرايگي
عشق و صفاي ايشان، بي پيرايگي و بي تكلّفي ايشان، براي همه شاگردان ايشان درس بود. (49)
سادگي
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: به ياد دارم كه در درس فلسفه (متن شفاي بوعلي) كه در آغاز در مدرسه مروي برگزار مي گرديد، گاه در يك حجره و گاه در حجره ديگر، هر جا كه ممكن بود تدريس مي كردند و يك بار كه صاحبان اين حجره ها غايب بودند و حجره اي براي تدريس باز نبود، ايشان به سادگي و بدون از دست دادن فرصت در ايوان كوچكي جلوي يكي از حجره هاي بسته به روي زمين نشستند و براي حاضرين درس را بيان داشتند و علاوه بر درس فلسفه، درس اخلاق نيز آموختند. (50)
مراد بودن
از نظر اخلاقي ايشان در حدي بود كه حكم مراد را براي شاگردان خود داشت. (51)
الگو بودن
كلاسهاي درس مرحوم مطهري صرفا محل تعليم و آموزش نبود، بلكه همراه آن و در برخي موارد بيش از آن، مكاني بود براي تزكيه و پالايش... رابطه مرحوم مطهري با شاگردان كلاس خود رابطه ساده معلم و متعلم نبود. استاد مرشدي بود كه به ارشاد جمع مي نشست و مرادي كه مريدان به گرد شمع وجودش حلقه مي زدند و از پرتو او بهره ها مي گرفتند. (52)
بخل نورزيدن
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: استاد يادداشتها و نوشته هاي خودشان را به شاگردان مي دادند كه در تحقيق از آنها استفاده بكنند. به ياد دارم كه وقتي خدمتشان مي گفتم كه در مسائل مربوط به انسان علاقه به مطالعه دارم و طرحي را از اين مبحث كه در ذهن داشتم خدمتشان عرض كردم، ايشان مجموعه اي از رساله هاي خطي چاپ نشده علامه طباطبايي را كه در اختيار داشتند، به بنده دادند تا استفاده كنم. (53)
مبارزه با انحرافات
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: يك روز استاد فرمودند: من با اينها (گروه فرقان) مقابله مي كنم، ممكن است مرا بكشند، اما من حرف خودم را مي زنم؛ چون مي دانم كه اينها براي دين خطرناكند. (54)
اصلاح اشتباهات
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: مرحوم استاد مطهري از آنجايي كه خداوند هوش فوق العاده اي به ايشان عطا كرده بود و از جنبه علمي بسيار قوي بودند، كمتر مي شد در هنگام درس اشتباه كنند، اما اگر اتفاق مي افتاد كه در نكته اي اشتباه كنند و في المثل يكي از شاگردان اشتباه را يادآور مي شد مي پذيرفتند. هيچ گاه سراغ ندارم كه ايشان پافشاري در اشتباه خود كنند و مطلب را به زور تحميل نمايند.
اصولاً ايشان در مقابل حق خاضع بودند و آنچه را حق مي يافتند مي پذيرفتند. (55)
به نزد من آن كس نكوخواه توست كه گويد فلان خار در راه توست
هر آن كس كه عيبش نگويند پيش هنر داند از جاهلي، عيب خويش
آزادگي
يكي از دوستان شهيد مطهري رحمه الله مي گويد: آنچه در تمام برخوردهاي با شهيد مطهري كاملاً محسوس بود، حريت و آزادي شهيد مطهري بود، او داراي دلي بود آزاد و داراي مغزي بود آزاد و قهرا داراي زبان و قلمي آزاد بود. (56)
داماد استاد مطهري رحمه الله نيز مي گويد: در اظهار نظرهاي ايشان پيرامون عقايد انحرافي و يا لغزشهاي ايدئولوژيكِ گروههاي سياسي حرّيت و آزادگي ديده مي شود. (57)
توجه نكردن به تعداد شاگردان
ايشان هرگاه درسي را لازم مي يافتند آن را مي پذيرفتند، به كم و كيف افراد و چند و چون جلسه درس مقيد نبودند و هر جا كه ميسر مي شد درس را برقرار مي كردند و به تدريس و توضيح كامل مطلب مي پرداختند، هرچند افراد شركت كننده اندك بودند. (58)
انصاف داشتن
بارزترين خصيصه ايشان داشتن روحيه انصاف بود. اين ويژگي سبب شده بود كه اولاً استاد بر روي حرف مخالفين نظر خود ـ هركه مي خواهد باشد و در هر مقامي كه باشد ـ كاملاً بينديشد؛ يعني هيچ گاه با روحيه استكباري و بزرگ منشانه با آراء و عقايد حتي مخالف ترين دشمنان خود نيز برخورد نمي كردند، هميشه هر سخن و گفته اي را تا حد امكان تجزيه و تحليل مي كردند و شقوق درست و قابل قبول آن را از احتمالات نادرست جدا كرده، به حساب هر يك جداگانه رسيدگي مي كردند. (59)
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: يك روز بعد از اينكه ايشان مطلبي را بيان فرمودند من اشكال كردم، هر قدر ايشان بيان كردند و توضيح دادند برايم قابل قبول نبود. سرانجام قدري بي ادبي و گستاخي كردم و گفتم: انصاف بدهيد! ايشان فرمودند: من انصافم از شما بيشتر است. (60)
مشورت با شاگرد
استاد با برخي از دوستان و شاگردان نزديكش در باب آنچه فراهم آورده بود، مشورت مي كردو نظرياتشان را جويا مي شد. (61)
مياساي ز آموختن يك زمان زدانش ميفكن دل اندر گمان
رازداري
مرحوم مطهري بسيار رازدار و اهل سرّ بود. هيچ رازگشايي نمي كرد. (62)
راستگويي
استاد شهيد مطهري رحمه الله در نامه اي به دخترشان مي نويسند: تو خودت مي داني كه دروغ هرگز به زبان و قلم من جاري نمي شود. (63)
عصباني نشدن
يكي از شاگردان استاد مطهري رحمه الله مي گويد: در مدت دوازده سالي كه خدمتشان شاگردي مي كردم، يك دفعه هم نديدم كه در درس با عصبانيت جواب كسي را بدهند. (64)
درشتي نگيرد خردمند پيش نه سستي كه نازل كند قدر خويش
1)جلوه هاي معلّمي استاد مطهري، ص72.
2) همان، ص99.
3)همان، ص88.
4)همان، ص54.
5)همان، ص56.
6)همان، ص54.
7)همان، ص112.
8)همان، ص97 ـ 98.
9)همان، ص98.
10)همان، ص96.
11)همان، ص68.
12)همان، ص172.
13)همان، ص112.
14)همان، ص96.
15)همان، ص97.
16)همان، ص97.
17)همان، ص169.
18)همان، ص169.
19)همان، ص115.
20)همان، ص112.
21)همان، ص176.
22)همان، ص113.
23)همان، ص100.
24)همان، ص177.
25)همان، ص181.
26)همان، ص97.
27) همان، 169.
28)همان، ص60.
29)همان، ص97.
30)همان، ص56.
31)همان، ص112.
32)همان، ص 97.
33)همان، ص114.
34)همان، ص85 و 90.
35)همان، ص60 و 65.
36)همان، ص57.
37)جان من فداي او باد.
38)همان، ص98.
39)همان، ص55.
40)همان، ص94.
41)همان، ص94.
42)همان، ص55.
43)همان، ص71.
44)همان، ص94.
45)همان، ص94 ـ 95.
46)همان، ص112.
47)همان، ص94.
48)همان، ص94.
49)همان، ص101.
50)همان، ص177.
51)همان، ص54.
52)همان، ص113 ـ 114.
53)همان، ص100.
54)همان، ص181.
55)همان، ص67.
56)همان، ص78.
57)همان، ص107.
58)همان، ص177.
59)همان، ص167.
60)همان، ص68.
61)همان، ص120.
62)همان، ص172.
63)همان، ص41.
64)همان، ص68.
منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره65.
/ 1