بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
حسين تربتي حسد حسد، حالتي است نفساني كه صاحب آن آرزو ميكند سلب كمال و نعمت متوهمي را از غير؛ چه آن نعمت را خود دارا باشد يا نه و چه بخواهد به خودش برسد يا نه. يكي از گناهان خطرساز و كليدي كه گناهان متعددي را در پي دارد، «حسد» است. راغب اصفهاني در تعريف حسد، چنين ميگويد: «اَلْحَسَدُ تَمَنّي زَوَالِ نِعْمَةٍ مِنْ مُسْتَحَقٍّ لَهَا وَ رُبَّمَا كَانَ مَعَ ذَلِكَ سَعْي فِي اِزَالَتِهَا؛ 1 حسد، آرزوي زوال نعمت از مستحق آن است و گاه همراه اين آرزو تلاشي [هم] در زوال نعمت انجام ميگيرد.» در روايات نيز به اين معني اشاره شده است. از جمله امام علي عليه السلام ميفرمايد: «الْحَاسِدُ يرَي أَنَّ زَوَالَ النِّعْمَةِ عَمَّنْ يحْسُدُهُ نِعْمَةً عَلَيه؛ 2 حسود [زوال نعمت را از ديگران آرزو ميكند و] فكر ميكند زوال نعمت از [ديگران و] كسي كه به او حسادت ورزيده، نعمتي براي اوست [در حالي كه چنين نيست] .» و در چهل حديث امام خميني رحمه الله ميخوانيم: «حسد، حالتي است نفساني كه صاحب آن آرزو ميكند سلب كمال و نعمت متوهمي را از غير؛ چه آن نعمت را خود دارا باشد يا نه و چه بخواهد به خودش برسد يا نه. و آن غير از «غبطه» است؛ چه كه صاحب آن (غبطه) ميخواهد از براي خود نعمتي را كه در غير توهم كرده است، بدون آنكه ميل زوال آن را از او داشته باشد.» 3 آنچه از گناهان كبيره شمرده ميشود، حسدي است كه همراه با تخريب و ظهور باشد، مثل اينكه قبولي فرزند فردي را در دانشگاه نميتواند ببيند، بگويد: با داشتن پارتي قبول شده است. و اما حالت نفساني حسادت با آنكه زيانها و ضررهاي فراواني را براي روح و جسم انسان دارد؛ ولي تا زماني كه ظهور و بروز نيافته، از گناهان كبيره محسوب نميشود. 4 خطر حسد در قرآن در قرآن بيش از هفت مورد سخن از حسادت و خطر آن به ميان آمده است؛ در سوره مائده آيه 27 الي 30، جريان فرزندان آدم عليه السلام مطرح شده كه قابيل بر اثر حسادت نسبت به برادرش هابيل، دست به قتل او ميزند. در بخشي از اين آيات ميخوانيم: «وَ اتْلُ عَلَيهِمْ نَبَأَ ابْنَي آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يتَقَبَّلْ مِنَ الآْخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ»؛ 5 «و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان! هنگامي كه هر يك كاري (نذري) براي تقرب [به پروردگار] انجام دادند؛ اما از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد. [قابيل كه عملش مردود شده بود، به خاطر حسودي به برادر ديگر] گفت: به خدا سوگند! تو را خواهم كشت. [هابيل] گفت: [من كه گناهي ندارم؛ زيرا] خدا تنها از پرهيزكاران قبول ميكند.» و در بخش پاياني داستان ميخوانيم: «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ»؛ 6 «نفس [سركش] ، او را ترغيب به قتل برادر نمود؛ پس او را كشت و از زيانكاران شد.» بر اساس مضمون اين آيه، حسادت آن قدر خطرناك است كه انسان حسود حتي به برادرش هم رحم نميكند تا چه رسد به همسايه و هم لباس و هم نوع و... . همچنين قرآن كريم در سوره يوسف 7 داستان برادران يوسف عليه السلام را مطرح نموده كه بر اثر حسادت، برادر خود را كتك زده، داخل چاه انداختند. اين حسادت باعث شد كه چندين گناه مرتكب شوند؛ گناهاني مانند: كتك زدن، مجروح ساختن (بر اثر انداختن در چاه) ، دروغ گفتن، اهانت كردن به پدر و... . از اين آيه هم استفاده ميشود كه حسادت باعث ميشود انسان به برادر و حتي پدرش نيز رحم نكند و حاضر شود براي خاموش كردن آتش حسادت، گناهان متعددي را مرتكب شود. خداوند متعال در سوره نساء، جريان يهوديان حسود را كه از «شامات» به انتظار ظهور حضرت ختمي مرتب صلي الله عليه وآله به مدينه كوچ كردند، مطرح ميكند كه بعد از ظهور حضرت، بر اثر «به خطر افتادن منافع مادي» به شدت با او مقابله نمودند. قرآن در اين باره ميفرمايد: «أَمْ يحْسُدُونَ النَّاسَ عَلي ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَينا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيناهُمْ مُلْكاً عَظيماً»؛ 8 «يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر و خاندانش) بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده، حسد ميورزند؟ ما به آل ابراهيم [كه يهود نيز از خاندان او هستند،] كتاب و حكمت داديم و به آنها (پيامبران بني اسرائيل) حكومت عظيمي عنايت نموديم.» اين آيه نيز اعلام خطر ميكند كه انسان بر اثر حسد به آنجا ميرسد كه پيامبر خداصلي الله عليه وآله را با همه نشانههاي حقانيتي كه به همراه دارد، تكذيب ميكند و براي هميشه خود را از سعادت ابدي محروم ميسازد. و در آيه ديگر، گوشزد ميكند كه اهل كتاب بر اثر حسادت، نه تنها خود كافر و گمراه شدند، بلكه آرزو دارند كه مسلمانان نيز از حق و اسلام دست برداشته، راه گمراهي را در پيش گيرند: «وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَينَ لَهُمُ الْحَقُّ»؛ 9 «بسياري از اهل كتاب، از روي حسد [كه در وجود آنها ريشه دوانده] آرزو ميكردند كه شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند؛ با اينكه حق براي آنها كاملاً روشن شده است.» و متأسفانه همان دشمنيها و حسادتها در اين دوران از طرف دشمنان بيشتر شده است. و در آيه پنجم، در ستايش انصار چنين ميفرمايد: «وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»؛ 10 «كساني كه بعد از آنها (مهاجران) آمدند، ميگويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان آوردن بر ما سبقت گرفتند، بيامرز و در دلهايمان حسد و كينهاي نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا! تو مهربان و رحيمي.» آيه فوق؛ تنها خواسته پيشگامان اسلام را دوري و رها شدن از حسد كينه ميداند؛ چرا كه جامعه اسلامي آن گاه پا ميگيرد كه از حسد و كينه دور باشد. و در آيه ششم، برترين صفات بهشتيان را اين ميداند كه از حسد و كينه منزه اند: «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلي سُرُرٍ مُتَقابِلينَ»؛ 11 «هر گونه غل (حسد و دشمني) را از سينههاي آنها برگرفتيم [و آنها را پاكيزه ساختيم؛ لذا] همه برادروار بر تختهايي [در بهشت] رو به روي يكديگر قرار دارند.» «غل» را بسياري از مفسران همچون فخر رازي در «تفسير الكبير» و «مراغي» در تفسيرش و قرطبي در «الجامع لاحكام القرآن» به حسد تفسير كرده اند. 12 و سرانجام در سوره فلق، از سورههاي پاياني قرآن، به پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله با آن عظمتش دستور ميدهد كه از خطر حسد حسودان به خدا پناه بَرد: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»؛ 13 «و [بگو] از شر هر حسودي هنگامي كه حسد ميورزد [به خدا پناه ميبرم] .»
خطر حسد در بيان روايات در روايات معصومان عليهم السلام تعبيرات هشدار دهندهاي درباره خطرناك بودن حسد وارد شده كه به نمونههايي اشاره ميشود:
1. ريشه تمامي رذايل علي عليه السلام ميفرمايد: «رَأْسُ الرَّذَائِلِ الْحَسَدُ؛ 14 ريشه تمامي رذيلتها [و صفات ناپسند] حسادت است.» برخي گناهان حالت توليدي و زايش گناه دارد كه يكي از آنها حسادت است و توسط آن، تهمت، دروغگويي، نفاق، غيبت، اهانت، كتك زدن، قتل و نابودي ديگران و... به وجود ميآيد از اينرو ميتوان آن را «ام الرذائل» و ريشه صفات رذيله خواند. به همين جهت است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از حسد بر امتش چنين احساس خطر ميكرد: «اَخْوَفُ مَا اَخَافُ عَلَي اُمَّتِي اَنْ يكْثُرَ لَهُمُ الْمَالُ فَيتَحَاسَدُونَ وَ يقْتَتِلُونَ؛ 15 بدترين چيزي كه بر امتم ترس دارم اين است كه مال آنها فراوان شود؛ پس بر همديگر حسودي كنند و به جنگ و قتال بپردازند.»
2. آفت دين در صحيفه معاوية بن وهب آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ؛ 16 آفت دين [و ايمان سه چيز:] حسد و خودبزرگ بيني و فخر فروشي است.» وقتي ريشه رذايل در جان و روح انسان جا گرفت و دين و ايمان را آفت زده كرد، انسان دنيا و آخرتش را از دست ميدهد.
3. ريشه كفر اگر انسان حسادت را درمان نكند، ممكن است به كفر دچار شود؛ چنان كه در ضمن آيات قرآن اشاره شد كه يهوديان با اينكه منتظر ظهور پيامبر خاتم بودند، حسادتشان باعث شد به كفر خود باقي بمانند و آنها هم كه بعد از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله راه ارتداد را در پيش گرفتند و خلافت علي عليه السلام را غصب كردند و جنگ و مخالفت با او را پيشه خود ساختند، عامل مهم رفتار آنان جز حسادت و كينه جويي نبود. امام صادق عليه السلام فرمود: «إِياكُمْ أَنْ يحْسُدَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَإِنَّ الْكُفْرَ أَصْلُهُ الْحَسَدُ؛ 17 بر شما باد كه از حسادت ورزي برخي به برخي ديگر اجتناب كنيد؛ زيرا ريشه كفر، حسادت ورزي است.» هنگامي كه رسول خداصلي الله عليه وآله، علي عليه السلام را در غديرخم به خلافت انتخاب نمود، نعمان بن حارث فهري 18 خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله آمد و عرض كرد: «تو به ما دستور دادي شهادت دهيم به يگانگي خدا و اينكه تو فرستاده او هستي؛ ما هم شهادت داديم. سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات دادي؛ ما همه اينها را نيز پذيرفتيم؛ اما به اينها راضي نشدي تا اينكه اين جوان (علي عليه السلام) را به جانشيني خود منصوب كردي، آيا اين سخن از ناحيه خودت است يا از سوي خدا؟» پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: «قسم به خدايي كه معبودي جز او نيست! اين از ناحيه خدا است.» نعمان روي بر گرداند و گفت: خداوندا! اگر اين سخن حق است، سنگي از آسمان بر ما بباران!» اينجا بود كه سنگي فرود آمد و او را كشت. 19
4. بدترين بيماري در بين بيماريهاي روحي، يكي از بدترين بيماريها كه معالجه آن سالها طول ميكشد، حسادت است. علي عليه السلام فرمود: «اَلْحَسَدُ شَرُّ الْاَمْرَاضِ؛ 20 حسد بدترين بيماري است.»
خطر حسد براي دانشمندان هر قشر و صنفي دچار حسادت است و هر انساني كه خود را نسازد، حسودي در او رشد و ريشه ميكند؛ اما خطر اين صفت رذيله را براي علما بيشتر گوشزد كرده اند. در حديثي از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «سِتَّةٌ يدْخُلُونَ النَّارَ قَبْلَ الْحِسَابِ بِسِتَّةٍ؛ شش گروه، به خاطر شش صفت، قبل از حساب [الهي] وارد آتش ميشوند. «قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هُمْ قَالَ الْأُمَرَاءُ بِالْجَوْرِ وَ الْعَرَبُ بِالْعَصَبِيةِ وَ الدَّهَاقِينَ بالتَّكَبُّرِ وَ التُّجَّارُ بِالْخِيانَةِ وَ أَهْلُ الرُّسْتاقِ بِالْجَهَالَةِ وَ الْعُلَمَاءُ بِالْحَسَدِ؛ 21 عرض كردنداي رسول خدا! آنها چه كساني هستند؟ فرمود: زمامداران به خاطر ستم و بيدادگري، عرب به خاطر تعصب [ناروا] ، كدخدايان و خانها به خاطر تكبر، تجار به خاطر خيانت [به مردم] ، روستاييان به خاطر جهل و ناداني و دانشمندان به خاطر حسادت.» با اينكه كار علما و دانشمندان بيشتر مربوط به امور معنوي است كه هيچ مزاحمتي در آن راه ندارد و هر كس بدون كوچكترين ضرر و زياني به ديگري، ميتواند به بالاترين مرتبه صعود كند و افزوني علم فردي، تهجد و معنويت والاي انساني، زيبا سخنراني نمودن فردي و... هيچ مانع و زياني به ديگر هم صنفان نميرساند.
نشانههاي حسادت حسود نميتواند پيشرفت و ترقي ديگران را ببيند؛ مثلاً ديگري در امتحان نمره عالي آورده، ولي حسود خوابش نميبرد؛ همسايه، عروس و داماد خوبي نصيبش شده، بيچاره حسود زخم معده ميگيرد. در روايات نيز به برخي علائم اشاره شده است؛ از جمله امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ لِلْحَاسِدِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ يتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ وَ يشْمَتُ بِالْمُصِيبَةِ؛ 22 لقمان به پسرش گفت: براي حسود سه علامت است: پشت سر [محسود] غيبت ميكند و هر گاه در حضور [او] باشد، تملق و چاپلوسي ميكند و اگر [محسود] دچار مصيبت شود او را شماتت [و خود خوشحالي] ميكند.» در روايت فوق به سه نشانه اشاره شده است: 1. غيبت و عيب جويي در غياب ديگران؛ 2. تملق و چاپلوسي در حضور افراد؛ 3. شماتت و خوشحالي در مصائب ديگران. اين سه نشانه بيانگر اين است كه حسود اگر اسباب خوشحالي ديگران فراهم شود، غمگين خواهد شد. علي عليه السلام فرمود: «يكْفِيكَ مِنَ الْحَاسِدِ أَنَّهُ يغْتَمُّ فِي وَقْتِ سُرُورِكَ؛ 23 از [براي شناخت] حسود همين تو را بس كه در زمان شادماني تو غمگين ميشود.» در برخي آيات و روايات به خوشحالي و ناراحتي حسود با هم اشاره شده است؛ از جمله در قرآن ميخوانيم: «إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصيبَةٌ يقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ يتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ»؛ 24 «هرگاه نيكي به تو [اي پيامبر!] رسد، آنها را [بر اثرحسادت] ناراحت ميكند و اگر مصيبي به تو رسد، ميگويند: ما [قبلاً پيش بيني چنين مطلبي را ميكرديم و] تصميم لازم را گرفتيم و باز ميگردند، در حالي كه خوشحال اند.» در اين آيه، ناراحتي كفار حسود از پيروزي پيامبرصلي الله عليه وآله و خوشحالي آنها از شكست حضرت، در كنار هم ذكر شده است. و در روايتي از علي عليه السلام ميخوانيم: «الْحَاسِدُ يفْرَحُ بِالشرور وَ يغْتَمُّ بِالسُّرُورِ؛ 25 حسود از شرور و بديها خوشحال ميشود و از خوشحاليها غمگين و ناراحت ميگردد.»
زيانهاي حسادت ضررها و زيانهاي حسادت در دو بخش قابل بررسي است:
الف. زيانهاي دنيوي زيانهاي روحي و جسمي حسادت در دنيا بيش از آن است كه در بخشي از يك مقاله بيان شود. آنچه ميتوان گفت، اهمّ زيانهاست كه عبارت اند از:
1. نا آرامي رواني حسود دائماً ناراحت است و همين امر سبب ناآرامي و سلب آسايش روحي او ميگردد. به هر اندازه ديگران موفقيت به دست آورند و از نعمتهاي الهي برخوردار شوند، به همان اندازه حسود آسايش و آرامش روحي را از دست ميدهد. هر چند از امكانات رفاهي خوبي هم برخوردار باشد و تا اين صفت رذيله را درمان نكند، آسايش پيدا نميكند. از حضرت ذكرياعليه السلام نقل شده كه خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد: «اَلْحَاسِدُ عَدُوٌّ لِنِعْمَتِي مُتَسَخِّطٌ لِقَضَائِي غَيرُ رَاضٍ لِقِسْمَتِي الَّتِي قَسَمْتُ بَينَ عِبَادِي؛ 26 حسود دشمن نعمت من است [كه به بندگانم ميدهم] و بر تقدير و فرمان من غضبناك است و از روزي كه بين بندگانم تقسيم نمودهام، ناراضي است.» همين ناراحتي است كه آرامش روحي او را سلب ميكند و در روايات متعددي به آن اشاره شده است؛ از جمله: علي عليه السلام ميفرمايد: «اَسْوَءُ النَّاسِ عَيشاً اَلْحَسُودُ؛ 27 بدترين مردم از نظر زندگي، حسود است.» در جاي ديگر ميفرمايد: «لَا رَاحَةَ لِحَسُودٍ؛ 28 حسود آسايش ندارد.» و در سخن ديگر اين حقيقت را چنين بيان مينمايد: «اَلْحَسَدُ حَبْسُ الرُّوحِ؛ 29 حسادت باعث زنداني شدن [و ناآرامي] روح ميشود.»
2. بيماري جسماني نمي خواهيم بگوييم هركسي بيمار است، حسود است؛ چرا كه بيماري عوامل مختلفي دارد؛ ولي اين را ميتوان گفت كه انسان حسود از نظر جسماني نيز بيمار است؛ زيرا حسود گاهي آن چنان از ترقّي و پيشرفت ديگران ناراحت ميشود كه خواب و آرامش و استراحت را به كلّي از دست ميدهد و آن زمان است كه جسم او بيمار و رنجور و نحيف ميشود. علي عليه السلام فرمود: «اَلْحَسَدُ شَرُّ الْاَمراضِ؛ 30 حسودي بدترين بيماري است.» و همچنين فرمود: «الْحَسَدُ لَا يجْلِبُ إِلَّا مَضَرَّةً وَ غَيظاً يوهِنُ قَلْبَكَ وَ يمْرِضُ جِسْمَكَ؛ 31 حسد، جز زيان و خشم در وجود انسان، چيزي ايجاد نميكند كه [همين امر] سبب ناتواني قلبت و بيماري جسمت ميگردد.» اين صفت رذيله آن قدر خطرناك است كه انسان بر جسم خود نيز رحم نميكند. از علي عليه السلام رسيده است كه فرمود: «الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ؛ 32 تعجب ميكنم چگونه حسودان از سلامتي جسم [خود] غافل اند [و براي آن ارزش قائل نيستند] .»
3. حسرت دائمي حسود هميشه گرفتار حسرت و ملازم با اندوه و غم است. علي عليه السلام فرمود: «الْحَسُودُ كَثِيرُ الْحَسَرَاتِ مُتَضَاعِفُ السَّيئَاتِ؛ 33 حسود حسرتها و اندوههاي فراوان دارد و گناهانش [نيز] دو چندان ميشود.» در جاي ديگر فرمود: «مَا رَأَيتُ ظَالِماً أَشْبَهَ بِمَظْلُومٍ مِنَ الْحَاسِدِ نَفَسٌ دَائِمٌ وَ قَلْبٌ هَائِمٌ وَ حُزْنٌ لَازِمٌ؛ 34 ظالمي را از حسود شبيهتر به مظلوم نديدم [چرا كه خود از جهاتي مظلوم است] ؛ زيرا نفس [اماره] هميشه با اوست [و او را وادار به گناه ميكند] و قلبي خراب و غصّه هميشگي دارد.»
4. از دست دادن دوستان حسود نعمتهايي را كه خداوند به ديگران داده، نميتواند ببيند؛ از اين رو به هر كسي كه از نعمتي برخوردار است، حسودي ميكند و همين امر باعث ميشود كه مردم از او دوري كنند و پيوند دوستي و رفاقت بين او و ديگران قطع گردد. علي عليه السلام در اين زمينه فرمود: «الْحَسُودُ لَا خُلَّةَ لَه؛ 35 حسود دوست و رفيقي ندارد.»
5. ضرر زدن به خود حسود بيش از آنكه به ديگران ضرر وارد كند، با رفتار ناشايست خويش ضربه به موقعيت اجتماعي، شخصيتي و حيثيتي خود ميزند. امام صادق عليه السلام فرمود: «الْحَاسِدُ مُضِرٌّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ يضِرَّ بِالْمَحْسُودِ كَإِبْلِيسَ أَوْرَثَ بِحَسَدِهِ بِنَفْسِهِ اللَّعْنَةَ وَ لآِدَمَ عليه السلام الِاجْتِبَاءَ وَ الْهُدَي؛ 36 حسود پيش از آنكه به «محسود» زيان برساند، به خويشتن ضرر ميزند، مانند ابليس كه با حسدش لعنت براي خود آفريد و براي آدم برگزيدگي و هدايت [را به دنبال داشت] .»
6. نرسيدن به سيادت و بزرگي حسود چون تلاش دارد با تخريب ديگران به مقام بالاتري راه يابد، هرگز به چنين كاري موفق نميشود. علي عليه السلام فرمود: «الْحَسُودُ لَا يسُودُ؛ 37 حسود [هرگز] به سيادت و آقايي نميرسد.» مي گويند مادر هلاكوخان از دنيا رفت. يكي از علماي اهل سنّت كه به خواجه نصير الدين طوسي حسادت ميورزيد، به هلاكوخان پيشنهاد كرد كه براي پاسخ دادن به سؤالات نكير و منكر در شب اوّل قبر، خوب است خواجه نصير را كه در فن مجادله مهارت دارد، همراه مادرت دفن نمايي تا مادر بي سوادت در پاسخ سؤالات در نماند. هلاكوخان پيشنهاد را با خواجه مطرح كرد. خواجه گفت: گرفتاري تو بيش از مادر است؛ بگذار وقتي شما وفات كرديد، همراه شما در قبر باشم و سؤالات ملكين را جواب دهم؛ ولي براي مادرت، اين عالم سنّي مناسبتر است. هلاكوخان سخن خواجه را پذيرفت و فوراً دستور داد كه آن عالم سنّي را همراه مادرش دفن كنند. 38
ب. زيانهاي آخرتي حسادت ضررها و زيانهاي آخرتي فراواني نيز دارد كه به اهمّ آنها اشاره ميشود:
1. نابود كننده دين و ايمان بدترين ضرر معنوي و آخرتي حسادت اين است كه دين انسان را از بين ميبرد. در صحيحه معاوية بن وهب خوانديم كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: «آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ؛ 39 آفت دين حسد است.» و در صحيحه محمد بن مسلم از امام باقرعليه السلام نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيأْتِي بِأَي بَادِرَةٍ فَيكَفَّرُ وَ إِنَّ الْحَسَدَ لَيأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ؛ 40 به راستي مرد [در روز قيامت] با هر لغزش عملي و زباني كه از او صادر شده، حاضر ميشود؛ پس [همه گناهان او] آمرزيده ميشود، [جز حسد] و همانا حسد ايمان را ميخورد، همان گونه كه آتش هيزم را ميخورد.» اين روايات با تعبيرات ديگري نيز آمده است. 41
2. شقاوت ابدي حسادت، سعادت دنيا و آخرت را از انسان ميگيرد و تا ابد انسان را بيچاره ميكند. علي عليه السلام فرمود: «ثَمَرَةُ الْحَسَدِ شَقَاءُ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ؛ 42 نتيجه حسادت شقاوت دنيا و آخرت است.»
3. ازدياد گناهان «الْحَسُودُ... مُتَضَاعِفُ السَّيئَاتِ؛ 43 حسود... گناهانش [پيوسته] افزوده ميشود.» و زيادي گناه نيز ازدياد عذاب را در پي دارد.
4. نابودي اعمال زيان ديگري كه براي حسد در روايات ذكر شده حبط و نابودي اعمال حسنهاي است كه از حسود سرزده است. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: «الْحَسَدُ يأْكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ؛ 44 حسد حسنات را ميخورد، همان گونه كه آتش هيزم را ميخورد.»
مراتب حسد و حكم آن علماي اخلاق براي حسد مراتبي ذكر كرده اند كه برخي از آنها از اين قرار است:
1. خطور قلبي اوّلين مرحله اين است كه در لحظهاي كه با خبر ميشود فلان نعمت به كسي و يا فردي كه رقيب او ميباشد، رسيده، بي اختيار ناراحتي در قلب او خطور ميكند و آرزوي زوال آن نعمت را مينمايد. همه گرفتار اين مرحله اند و گناهي بر آن بار نيست. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: «ثَلَاثٌ لَا ينْجُو مِنْهُنَّ اَحَدٌ الظَّنُّ وَ الطِّيرَةُ وَ الْحَسَدُ وَ سَاُحَدِّثُكُمْ بِالْمَخْرَجِ مِنْ ذَلِكَ اِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّقْ وَ اِذَا تَطَيرْتَ فَامْضِ وَ اِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ؛ 45 سه چيز است كه هيچ كس از آنها رهايي ندارد: گمان [بد] ، فال بد و حسد. و من راه نجات از آنها را براي شما بازگو ميكنم. هنگامي كه گمان [بد] درباره كسي بردي، به آن، ترتيب اثر مده و هنگامي كه فال بد زدي، اعتنا مكن و به كار خود ادامه بده و هنگامي كه حسد ورزيدي، ستم نكن [و در عمل آن را دنبال نكن] !»
2. مشغول داشتن دل مرحله دوّم را كه برخي اختياري دانسته اند 46 و بايد از آن دوري جست، اين است كه انسان دل را به آن مشغول دارد و مرتب خطورات قلبي را در ذهن تكرار نمايد. اين را هم برخي گناه شمرده اند؛ چنان كه مرحوم نراقي ميگويد: «هرگاه حسد، آدمي را به افعال و گفتار ناپسند وادار كند... گناه كرده. همچنين اگر از اظهار و ابراز آن خويشتن داري نمايد و از رفتار و گفتاري كه دلالت بر حسد نمايد، پرهيز كند، ولي در باطن زوال نعمت محسود را طالب و به درد و رنج او راغب باشد و از اين نظر احساس ناراحتي نكند و بر خود خشمگين نباشد، باز گناه كرده است.» 47 و اگر در روايتي آمده: «وَ قَلَّ مَنْ ينْجُو مِنْهُنَّ؛ 48 كمند كساني كه از حسد و گمان بد و فال بد نجات مييابند.» شايد منظور همين قسم دوم باشد؛ چون از قسم اوّل هيچ فردي رهايي ندارد؛ يعني غير اختياري است و قسم دوّم است كه اختياري ميباشد و از آن راه نجاتي وجود دارد.
3. ابراز حسد مرحله سوّم اين است كه حالت قبلي از كنترل انسان خارج شود و با سخنان و اعمال خلاف همچون غيبت و... آن را بروز دهد و عملاً براي زوال نعمت و انتقام تلاش كند. اين همان حسدي است كه بالاتفاق حرام و از گناهان كبيره ميباشد و آثار زيان بار پيش گفته بر آن مترتب ميشود و در روايتي از امام صادق عليه السلام به آن اشاره شده است:.».. إِلَّا أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ؛ 49 مؤمن حسدش را به كار نميبندد [و عملاً به دنبال تخريب ديگران نميرود] .» عوامل و انگيزههاي حسد بسياري از علماي اخلاق براي حسد سرچشمههايي ذكر كرده اند و تعداد آن را به عدد هفت رسانده اند كه خلاصه و عصاره آن از اين قرار است: 1. بخل و خباثت ذاتي نفس: كه از برخورداري هركسي ناراحت ميشود، با اينكه طرف مقابل هيچ دشمني و سابقه بدي با او ندارد. 2. عداوت و كينه شخصي: كه باعث آرزوي زوال نعمت از فرد مورد عداوت ميشود. 3. كبر و خود برتر بيني: كه نميتواند برتري ديگران را بر خود در نعمت و مقام و... مشاهده كند. 4. حبّ رياست: كه آرزوي زوال نعمت را از ديگران ميكند تا بر آنها حكومت نمايد. 5. حبّ شهرت: برخي افراد حب شهرت و اينكه آوازه جهان شوند را دارند و همين امر باعث ميشود به كساني كه برتر از خود هستند و احساس ميكنند مانع شهرت آنها ميشوند، حسادت ميورزند. 6. ترس از نرسيدن به مقصود: گاه انسان تصور ميكند كه نعمتهاي الهي محدود است و اگر ديگران به آنها دست يابند، امكان رسيدن او را به آن نعمتها كم ميكنند. 7. احساس حقارت: افرادي كه در خود لياقت رسيدن به مقامهاي بالا را نميبينند و از اين نظر گرفتار عقده حقارت اند، آرزو ميكنند كه ديگران هم به جايي نرسند تا همانند يكديگر شوند. 50 بنابراين، ميتوان گفت: در واقع حسودان گرفتار نوعي تزلزل در پايههاي ايمان به توحيد افعالي پروردگار و حكمت و قدرت او هستند؛ چه اينكه انساني كه به اين اصول مؤمن باشد، ميداند تقسيم نعمتها از سوي خداوند حسابي دارد و بر طبق حكمتي است و نيز ميداند خداوند توانايي دارد كه بيشتر و بهتر به او ببخشد، هرگاه او را شايسته نعمتي بداند. 51 به همين جهت، از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل شده است كه خداوند به موسي بن عمران عليه السلام فرمود: «لَا تَحْسُدَنَّ النَّاسَ عَلَي مَا آتَيتُهُمْ مِنْ فَضْلِي وَ لَا تَمُدَّنَّ عَينَيكَ إِلَي ذَلِكَ وَ لَا تُتْبِعْهُ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِي صَارٌّ لِقَسْمِي الَّذِي قَسَمْتُ بَينَ عِبَادِي وَ مَنْ يكُ كَذَلِكَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَيسَ مِنِّي؛ 52 [اي موسي!] به مردم نسبت به آنچه از فضلم به آنها دادهام حسودي مكن و چشم به آن ندوز و آن را در دل پي گيري نكن؛ زيرا حسود نسبت به نعمتهاي من [كه به بندگان دادهام] خشمگين است و مخالف تقسيمي است كه در ميان بندگانم قسمت كردهام و كسي كه چنين باشد، نه من از اويم و نه او از من است.» پس ميتوان گفت حسود انحراف از توحيد دارد و پايههاي اعتقادي او متزلزل و غيراستوار است؛ لذا امام صادق عليه السلام فرمود: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ يغْبِطُ وَ لَا يحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ يحْسُدُ وَ لَا يغْبِطُ؛ 53 مؤمن غبطه ميخورد، ولي حسد نميورزد؛ اما منافق حسد ميورزد و غبطه نميخورد.» نقل شده كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نسبت به مردي از انصار شهادت داد كه او اهل بهشت است. افرادي نسبت به اين مسئله حساس شدند و رفتار آن مرد را زير نظر گرفتند. بعد از بررسي ديدند اعمال فراواني ندارد، جز آنكه هنگام خوابيدن در رختخواب ذكر خدا را ميگويد و واجبات خويش همچون نماز صبح را انجام ميدهد. به او گفتند: رازِ اينكه پيامبرصلي الله عليه وآله تو را اهل بهشت دانست، چه بود؟ گفت: ميبيند كه من اعمال زيادي ندارم، منتهي اين حالت در من وجود دارد كه هيچ گاه نسبت به مسلماني حتي در دلم خيانت روا نميدارم؛ «وَلا حَسَداً عَلي خَيرٍ اَعْطاهُ اللَّهُ اِياهُ؛ 54 و حسد نميورزم بر خير [و نعمتي] كه خدا به او عطا فرموده است.»
راه علاج حسد صفت رذيله حسد، مانند ديگر اوصاف رذيله، جزء بيماريهاي روح به حساب ميآيد و هر بيماري روحي قابل درمان است؛ هرچند درمان اين رذيله كاري است دشوار كه گاه نياز به تلاش فراوان دارد، 55 ولي با اين حال نبايد از درمان آن نااميد بود. علماي اخلاق براي درمان حسد به دو امر توصيه نموده اند:
الف. شيوه علمي در اين راه، خوب است انسان نسبت به زيانهاي بي شمار رذيله حسد تفكر و انديشه داشته باشد و آيات و رواياتي را كه در اين زمينه وارد شده است، ملاحظه نمايد و سرگذشت كساني را كه دچار حسودي بودند، مطالعه كند كه اين عمل يقيناً اثر مثبتي خواهد داشت و انسان به جاي تلاش در تخريب ديگران و زوال نعمت از آنها، براي پيشرفت و ترقي خويش تلاش خواهد نمود. علي عليه السلام در اين زمينه ميفرمايد: «اِحْتَرِسُوا مِنْ سَوْرَةِ الْجَمْدِ وَ الْحِقْدِ وَ الْغَضَبِ وَ الْحَسَدِ وَ اَعِدُّوا لِكُلِّ شَي ءٍ مِنْ ذَلِكَ عُدَّةً تُجَاهِدونَهُ بِهَا مِنَ الْفِكْرِ فِي الْعَاقِبَةِ وَ مَنْعِ الرَّذِيلَةِ وَ طَلَبِ الْفَضِيلَةِ؛ 56 خود را از شدّت بخل و كينه و غضب و حسد در امان داريد و براي مبارزه با هريك از اين امور وسيلهاي آماده سازيد، از جمله: در عواقب [سوء] اين صفات رذيله تفكر كنيد و از آنها دوري بجوييد و به دنبال فضايل برويد!»
ب. شيوه عملي شيوه عملي نيز راههاي مختلفي دارد كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. خدمت به جاي تخريب امام راحل رحمه الله در اين زمينه ميفرمايد: «علاج عملي نيز از براي اين رذيله فضيحه است و آن چنان است كه با ترتيب اظهار محبّت كني با محسود و تربيت آثار آن را دهي و مقصودت از آن علاج مرض باطني باشد. نفس، تو را دعوت ميكند كه او را اذيت كن! توهين كن! دشمن داشته باش و... تو به خلاف ميل نفس به او ترحّم كن و تجليل و توقير نما! زبان را به ذكر خير او وادار كن! نيكوييهاي او را برخود و بر ديگران عرضه دار! صفات جميله او را خاطر نشان خود كن! گرچه اينها كه ميكني، در اوّل امر با تكلّف [و زحمت] است، از روي مجاز و غير واقع است؛ ليكن چون مقصود، اصلاح نفس و بر طرف كردن اين نقص و رذيله است، بالاخره به حقيقت نزديك ميشود، كم كم تكلّف كم ميشود و نفس عادي ميشود و واقعيت پيدا ميكند. لااقل به نفس عرضه دار و بفهمان كه اين شخص بنده خداست و شايد خداوند تعالي به او نظر لطف داشته كه او را متنعم كرده و اختصاص داده به خاصّه نعم خود.» 57 «اگر حسود به جاي اينكه براي درهم شكستن اعتبار و شخصيت فردي كه مورد حسدش قرار گرفته، به تقويت موقعيت خود بپردازد و به جاي غيبت و مذمّتش او را به خاطر صفات نيكش مدح و ستايش كند و به جاي تلاش در تخريب زندگي مادّي او، خود را آماده اعانت و همكاري نمايد و تا ميتواند از او سخن نيك بگويد، تا ممكن است نسبت به او محبّت كند و تا آنجا كه در اختيار اوست، خير و سعادت او را بطلبد و به ديگران نيز همين امور را توصيه كند، به يقين تكرار اين كارها تدريجاً آثار رذيله حسد را از روح او ميشويد.» 58
2. دنبال نكردن حسد راه ديگر براي درمان اين است كه هرگاه نسبت به كسي حسادت پيدا كرد، تا آنجا كه ميتواند مطلب را دنبال و پي گيري نكند تا كم كم از نظر فكري و ذهني نيز رها شود. در حديثي امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يسْتَعْمِلُ حَسَدَه؛ 59 مؤمن حسد خود را به كار نميبرد.»
3. راضي به قضاي الهي بودن عامل ديگر براي درمان حسد اين است كه انسان خود را تسليم قضا و قدر الهي بداند و به آنچه خداوند به او عنايت فرموده است، قانع باشد. علي عليه السلام فرمود: «مَنْ رَضِي بِحَالِهِ لَمْ يعتَوِرْهُ الْحَسَدُ؛ 60 كسي كه به آنچه دارد، راضي باشد، حسد دامان او را نميگيرد.» و تكرار اين دعا مخصوصاً در قنوت براي تقويت تسليم انسان در برابر قضاي الهي و تصفيه روح مفيد است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي وَ يقِيناً صادقا حَتَّي أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يصِيبَنِي إِلَّا مَا كَتَبْتَ لِي وَ رَضِّنِي مِنَ الْعَيشِ بِمَا قَسَمْتَ لِي يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛ 61 خدايا! از تو ايماني را ميخواهم كه در دلم جاي گرفته باشد و يقين صادقي را ميخواهم كه بدانم به من [مصيبتي] نميرسد، مگر آنچه تو نوشتهاي و راضيم كن به آنچه از زندگي قسمت من كردهاي،اي مهربانترين مهربانان!» پي نوشت: 1) المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، تهران، نشر الكتاب، دوم، 1404 ق، ص 118. 2) غرر الحكم، ح 1832، به نقل از: منتخب ميزان الحكمة، محمدي ري شهري، دار الحديث، دوم، 1380 ش، ص 142، ح 1606. 3) شرح چهل حديث، امام خميني رحمه الله، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، چاپ سيزدهم، 1376، ص 104. 4) ر. ك: گناهان كبيره، دستغيب شيرازي، ج 2، ص 28. 5) مائده / 27. 6) همان/30. 7) يوسف / 4 - 5. 8) نساء / 54. 9) بقره / 109. 10) حشر / 10. 11) حجر / 47. 12) ر. ك: پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، مدرسة الامام علي ابن ابي طالب عليه السلام، اول، 1378، ج 2، ص 13. 13) فلق / 5. 14) پيام قرآن، ج 2، ص 133؛ شرح فارسي غرر الحكم، ج 1، ص 91، ح 6803. 15) المحجة البيضاء، فيض كاشاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 2، ص 326؛ مجموعة ورام، ج 1، ص 127. 16) پيام قرآن، ج 2، ص 133؛ المحجة البيضاء، فيض كاشاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، دوم، 1403 ق، ج 5، باب حسد، ص 327؛ اصول كافي محمد بن يعقوب كليني، ترجمه مصطفوي، تهران، دار الكتب الاسلامية، ج 3، باب حسد، ص 418، ح 5. 17) بحار الانوار، ج 75، ص 217. 18) برخي «جابر بن نذر» يا «حارث بن نعمان» را گفته اند. 19) مرحوم علامه اميني اين جريان را از سي نفر از علماي عامه نقل كرده است. ر. ك: الغدير، ج 1، صص 239 - 246؛ تفسير نمونه، ج 25، صص 7 - 8. 20) غرر الحكم، ح 1332؛ شرح فارسي غرر الحكم، ج 1، ص 91؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1602؛ پيام قرآن، ج 2، ص 132. 21) المحجة البيضاء، ج 5، ص 327. 22) بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، دار احياء التراث، ج 70، ص 251، ح 11؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1614. 23) سفينة البحار، به نقل از: پيام قرآن، ج 2، ص 139. 24) توبه / 50. 25) غرر الحكم، ح 1474، به نقل از: پيام قرآن، ج 2، ص 140. 26) المحجة البيضاء، ملامحسن فيض كاشاني، ج 5، ص 326. 27) شرح فارسي غرر الحكم، ح 2931؛ پيام قرآن، ج 2، ص 140. 28) بحار الانوار، ج 70، ص 252، ح 12. 29) غرر الحكم، ح 372؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 142. 30) منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1602. 31) بحار الانوار، ج 70، ص 256، ح 29؛ پيام قرآن، ج 2، ص 141. 32) بحار الانوار، ج 70، ص 256، ح 28. 33) منتخب ميزان الحكمة، ص 142. 34) بحار الانوار، ج 73، ص 256، ح 29. 35) شرح فارسي غرر الحكم، ح 371، به نقل از: پيام قرآن، ج 2، ص 142. 36) بحار الانوار، ج 70، ص 255، ح 23؛ المحجة البيضاء، ج 5، ص 328. 37) منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1610. 38) كشكول امامت،سيد عزيز اللّه حسيني كاشاني، قم، انتشارات بصيرتي، ج 2، ص 62. 39) بحار الانوار، ج 70، ص 256، ح 29. 40) اصول كافي، ج 3، باب الحسد، كتاب ايمان و كفر، ح 1. 41) ر. ك: منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1612. 42) همان. ح 1605. 43) همان، ح 1610. 44) المحجّة البيضاء، ج 5، ص 325. 45) همان. 46) گناهان كبيره، ج 2، ص 280. 47) معراج السعادة، ملا احمد نراقي، انتشارات هجرت، ص 469. 48) همان؛ گناهان كبيره، ج 2، ص 280؛ پيام قرآن، ج 2، صص 143 - 144. 49) الكافي، شيخ كليني، ج 8، ص 108. 50) ر. ك: چهل حديث، صص 106 - 107؛ معراج السعادة، صص 461 - 463؛ پيام قرآن، ج 2، ص 136. 51) پيام قرآن، ص 137. 52) اصول كافي، ج 3، كتاب ايمان و كفر، باب حسد، ح 6؛ المحجة البيضاء، ج 5، ص 327. 53) اصول كافي، ج 3، ص 418، ح 7. 54) المحجّة البيضاء، ج 5، ص 325. 55) از مرحوم خواجه نصير الدين طوسي نقل شده كه گفت: بعد از سي سال مبارزه تازه موفق شدم كه حسود نباشم. 56) غرر الحكم، ص 300، ح 6806، به نقل از: پيام قرآن، ج 2، ص 147. 57) چهل حديث، صص 113 - 114. 58) پيام قرآن، ج 2، ص 147. 59) بحار الانوار، ج 55، ص 323، ح 12. 60) غرر الحكم، ص 300، ح 6808، به نقل از: پيام قرآن، ج 2، ص 148. 61) مفاتيح الجنان، ص 326، پايان دعاي ابو حمزه ثمالي. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره93