خطر حسد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خطر حسد - نسخه متنی

حسین تربتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
حسين تربتي
خطر حسد
آنچه از گناهان كبيره شمرده مي‌شود، حسدي است كه همراه با تخريب و ظهور باشد، مثل اينكه قبولي فرزند فردي را در دانشگاه نمي‌تواند ببيند، بگويد: با داشتن پارتي قبول شده است.
يكي از گناهان خطرساز و كليدي كه گناهان متعددي را در پي دارد، «حسد‌» است. راغب اصفهاني در تعريف حسد، چنين مي‌گويد: «اَلْحَسَدُ تَمَنّي زَوَالِ نِعْمَةٍ مِنْ مُسْتَحَقٍّ لَهَا وَ رُبَّمَا كَانَ مَعَ ذَلِكَ سَعْي فِي اِزَالَتِهَا؛ 1
حسد، آرزوي زوال نعمت از مستحق آن است و گاه همراه اين آرزو تلاشي [هم] در زوال نعمت انجام مي‌گيرد.‌»
در روايات نيز به اين معني اشاره شده است. از جمله امام علي عليه السلام مي‌فرمايد: «الْحَاسِدُ يرَي أَنَّ زَوَالَ النِّعْمَةِ عَمَّنْ يحْسُدُهُ نِعْمَةً عَلَيه؛ 2 حسود [زوال نعمت را از ديگران آرزو مي‌كند و] فكر مي‌كند زوال نعمت از [ديگران و] كسي كه به او حسادت ورزيده، نعمتي براي اوست [در حالي كه چنين نيست] .»
و در چهل حديث امام خميني رحمه الله مي‌خوانيم: «حسد، حالتي است نفساني كه صاحب آن آرزو مي‌كند سلب كمال و نعمت متوهمي را از غير؛ چه آن نعمت را خود دارا باشد يا نه و چه بخواهد به خودش برسد يا نه. و آن غير از «غبطه‌» است؛ چه كه صاحب آن (غبطه) مي‌خواهد از براي خود نعمتي را كه در غير توهم كرده است، بدون آنكه ميل زوال آن را از او داشته باشد.‌» 3
آنچه از گناهان كبيره شمرده مي‌شود، حسدي است كه همراه با تخريب و ظهور باشد، مثل اينكه قبولي فرزند فردي را در دانشگاه نمي‌تواند ببيند، بگويد: با داشتن پارتي قبول شده است. و اما حالت نفساني حسادت با آنكه زيانها و ضررهاي فراواني را براي روح و جسم انسان دارد؛ ولي تا زماني كه ظهور و بروز نيافته، از گناهان كبيره محسوب نمي‌شود. 4
خطر حسد در قرآن
در قرآن بيش از هفت مورد سخن از حسادت و خطر آن به ميان آمده است؛ در سوره مائده آيه 27 الي 30، جريان فرزندان آدم عليه السلام مطرح شده كه قابيل بر اثر حسادت نسبت به برادرش هابيل، دست به قتل او مي‌زند. در بخشي از اين آيات مي‌خوانيم:
«وَ اتْلُ عَلَيهِمْ نَبَأَ ابْنَي آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يتَقَبَّلْ مِنَ الآْخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ‌»؛ 5 «و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان! هنگامي كه هر يك كاري (نذري) براي تقرب [به پروردگار] انجام دادند؛ اما از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد. [قابيل كه عملش مردود شده بود، به خاطر حسودي به برادر ديگر] گفت: به خدا سوگند! تو را خواهم كشت. [هابيل] گفت: [من كه گناهي ندارم؛ زيرا] خدا تنها از پرهيزكاران قبول مي‌كند.»
و در بخش پاياني داستان مي‌خوانيم: «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ‌»؛ 6 «نفس [سركش] ، او را ترغيب به قتل برادر نمود؛ پس او را كشت و از زيانكاران شد.»
بر اساس مضمون اين آيه، حسادت آن قدر خطرناك است كه انسان حسود حتي به برادرش هم رحم نمي‌كند تا چه رسد به همسايه و هم لباس و هم نوع و... .
همچنين قرآن كريم در سوره يوسف 7 داستان برادران يوسف عليه السلام را مطرح نموده كه بر اثر حسادت، برادر خود را كتك زده، داخل چاه انداختند. اين حسادت باعث شد كه چندين گناه مرتكب شوند؛ گناهاني مانند: كتك زدن، مجروح ساختن (بر اثر انداختن در چاه) ، دروغ گفتن، اهانت كردن به پدر و... .
از اين آيه هم استفاده مي‌شود كه حسادت باعث مي‌شود انسان به برادر و حتي پدرش نيز رحم نكند و حاضر شود براي خاموش كردن آتش حسادت، گناهان متعددي را مرتكب شود.
خداوند متعال در سوره نساء، جريان يهوديان حسود را كه از «شامات‌» به انتظار ظهور حضرت ختمي مرتب صلي الله عليه وآله به مدينه كوچ كردند، مطرح مي‌كند كه بعد از ظهور حضرت، بر اثر «به خطر افتادن منافع مادي‌» به شدت با او مقابله نمودند. قرآن در اين باره مي‌فرمايد:
«أَمْ يحْسُدُونَ النَّاسَ عَلي ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَينا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيناهُمْ مُلْكاً عَظيماً‌»؛ 8 «يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر و خاندانش) بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده، حسد مي‌ورزند؟ ما به آل ابراهيم [كه يهود نيز از خاندان او هستند،] كتاب و حكمت داديم و به آنها (پيامبران بني اسرائيل) حكومت عظيمي عنايت نموديم.‌»
اين آيه نيز اعلام خطر مي‌كند كه انسان بر اثر حسد به آنجا مي‌رسد كه پيامبر خداصلي الله عليه وآله را با همه نشانه‌هاي حقانيتي كه به همراه دارد، تكذيب مي‌كند و براي هميشه خود را از سعادت ابدي محروم مي‌سازد.
و در آيه ديگر، گوشزد مي‌كند كه اهل كتاب بر اثر حسادت، نه تنها خود كافر و گمراه شدند، بلكه آرزو دارند كه مسلمانان نيز از حق و اسلام دست برداشته، راه گمراهي را در پيش گيرند: «وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَينَ لَهُمُ الْحَقُّ‌»؛ 9 «بسياري از اهل كتاب، از روي حسد [كه در وجود آنها ريشه دوانده] آرزو مي‌كردند كه شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند؛ با اينكه حق براي آنها كاملاً روشن شده است.‌» و متأسفانه همان دشمنيها و حسادتها در اين دوران از طرف دشمنان بيشتر شده است.
و در آيه پنجم، در ستايش انصار چنين مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ‌»؛ 10 «كساني كه بعد از آنها (مهاجران) آمدند، مي‌گويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان آوردن بر ما سبقت گرفتند، بيامرز و در دلهايمان حسد و كينه‌اي نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا! تو مهربان و رحيمي.»
آيه فوق؛ تنها خواسته پيشگامان اسلام را دوري و رها شدن از حسد كينه مي‌داند؛ چرا كه جامعه اسلامي آن گاه پا مي‌گيرد كه از حسد و كينه دور باشد.
و در آيه ششم، برترين صفات بهشتيان را اين مي‌داند كه از حسد و كينه منزه اند: «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلي سُرُرٍ مُتَقابِلينَ‌»؛ 11 «هر گونه غل (حسد و دشمني) را از سينه‌هاي آنها برگرفتيم [و آنها را پاكيزه ساختيم؛ لذا] همه برادروار بر تختهايي [در بهشت] رو به روي يكديگر قرار دارند.»
«غل‌» را بسياري از مفسران همچون فخر رازي در «تفسير الكبير‌» و «مراغي‌» در تفسيرش و قرطبي در «الجامع لاحكام القرآن‌» به حسد تفسير كرده اند. 12
و سرانجام در سوره فلق، از سوره‌هاي پاياني قرآن، به پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله با آن عظمتش دستور مي‌دهد كه از خطر حسد حسودان به خدا پناه بَرد: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ‌»؛ 13 «و [بگو] از شر هر حسودي هنگامي كه حسد مي‌ورزد [به خدا پناه مي‌برم] .»
خطر حسد در بيان روايات
در روايات معصومان عليهم السلام تعبيرات هشدار دهنده‌اي درباره خطرناك بودن حسد وارد شده كه به نمونه‌هايي اشاره مي‌شود:
1. ريشه تمامي رذايل
علي عليه السلام مي‌فرمايد: «رَأْسُ الرَّذَائِلِ الْحَسَدُ؛ 14 ريشه تمامي رذيلتها [و صفات ناپسند] حسادت است.»
برخي گناهان حالت توليدي و زايش گناه دارد كه يكي از آنها حسادت است و توسط آن، تهمت، دروغگويي، نفاق، غيبت، اهانت، كتك زدن، قتل و نابودي ديگران و... به وجود مي‌آيد از اينرو مي‌توان آن را «ام الرذائل‌» و ريشه صفات رذيله خواند. به همين جهت است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از حسد بر امتش چنين احساس خطر مي‌كرد: «اَخْوَفُ مَا اَخَافُ عَلَي اُمَّتِي اَنْ يكْثُرَ لَهُمُ الْمَالُ فَيتَحَاسَدُونَ وَ يقْتَتِلُونَ؛ 15 بدترين چيزي كه بر امتم ترس دارم اين است كه مال آنها فراوان شود؛ پس بر همديگر حسودي كنند و به جنگ و قتال بپردازند.»
2. آفت دين
در صحيفه معاوية بن وهب آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ؛ 16 آفت دين [و ايمان سه چيز:] حسد و خودبزرگ بيني و فخر فروشي است.»
وقتي ريشه رذايل در جان و روح انسان جا گرفت و دين و ايمان را آفت زده كرد، انسان دنيا و آخرتش را از دست مي‌دهد.
3. ريشه كفر
اگر انسان حسادت را درمان نكند، ممكن است به كفر دچار شود؛ چنان كه در ضمن آيات قرآن اشاره شد كه يهوديان با اينكه منتظر ظهور پيامبر خاتم بودند، حسادتشان باعث شد به كفر خود باقي بمانند و آنها هم كه بعد از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله راه ارتداد را در پيش گرفتند و خلافت علي عليه السلام را غصب كردند و جنگ و مخالفت با او را پيشه خود ساختند، عامل مهم رفتار آنان جز حسادت و كينه جويي نبود.
امام صادق عليه السلام فرمود: «إِياكُمْ أَنْ يحْسُدَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَإِنَّ الْكُفْرَ أَصْلُهُ الْحَسَدُ؛ 17 بر شما باد كه از حسادت ورزي برخي به برخي ديگر اجتناب كنيد؛ زيرا ريشه كفر، حسادت ورزي است.‌»
هنگامي كه رسول خداصلي الله عليه وآله، علي عليه السلام را در غديرخم به خلافت انتخاب نمود، نعمان بن حارث فهري 18 خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله آمد و عرض كرد: «تو به ما دستور دادي شهادت دهيم به يگانگي خدا و اينكه تو فرستاده او هستي؛ ما هم شهادت داديم. سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات دادي؛ ما همه اينها را نيز پذيرفتيم؛ اما به اينها راضي نشدي تا اينكه اين جوان (علي عليه السلام) را به جانشيني خود منصوب كردي، آيا اين سخن از ناحيه خودت است يا از سوي خدا؟‌»
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: «قسم به خدايي كه معبودي جز او نيست! اين از ناحيه خدا است.‌» نعمان روي بر گرداند و گفت: خداوندا! اگر اين سخن حق است، سنگي از آسمان بر ما بباران!‌» اينجا بود كه سنگي فرود آمد و او را كشت. 19
4. بدترين بيماري
در بين بيماريهاي روحي، يكي از بدترين بيماريها كه معالجه آن سالها طول مي‌كشد، حسادت است. علي عليه السلام فرمود: «اَلْحَسَدُ شَرُّ الْاَمْرَاضِ؛ 20 حسد بدترين بيماري است.»
خطر حسد براي دانشمندان
هر قشر و صنفي دچار حسادت است و هر انساني كه خود را نسازد، حسودي در او رشد و ريشه مي‌كند؛ اما خطر اين صفت رذيله را براي علما بيشتر گوشزد كرده اند.
در حديثي از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «سِتَّةٌ يدْخُلُونَ النَّارَ قَبْلَ الْحِسَابِ بِسِتَّةٍ؛ شش گروه، به خاطر شش صفت، قبل از حساب [الهي] وارد آتش مي‌شوند.
«قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هُمْ قَالَ الْأُمَرَاءُ بِالْجَوْرِ وَ الْعَرَبُ بِالْعَصَبِيةِ وَ الدَّهَاقِينَ بالتَّكَبُّرِ وَ التُّجَّارُ بِالْخِيانَةِ وَ أَهْلُ الرُّسْتاقِ بِالْجَهَالَةِ وَ الْعُلَمَاءُ بِالْحَسَدِ؛ 21 عرض كردند‌اي رسول خدا! آنها چه كساني هستند؟ فرمود: زمامداران به خاطر ستم و بيدادگري، عرب به خاطر تعصب [ناروا] ، كدخدايان و خانها به خاطر تكبر، تجار به خاطر خيانت [به مردم] ، روستاييان به خاطر جهل و ناداني و دانشمندان به خاطر حسادت.‌»
با اينكه كار علما و دانشمندان بيشتر مربوط به امور معنوي است كه هيچ مزاحمتي در آن راه ندارد و هر كس بدون كوچك‌ترين ضرر و زياني به ديگري، مي‌تواند به بالاترين مرتبه صعود كند و افزوني علم فردي، تهجد و معنويت والاي انساني، زيبا سخنراني نمودن فردي و... هيچ مانع و زياني به ديگر هم صنفان نمي‌رساند.
پي نوشت:
1) المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، تهران، نشر الكتاب، دوم، 1404 ق، ص 118.
2) غرر الحكم، ح 1832، به نقل از: منتخب ميزان الحكمة، محمدي ري شهري، دار الحديث، دوم، 1380 ش، ص 142، ح 1606.
3) شرح چهل حديث، امام خميني رحمه الله، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، چاپ سيزدهم، 1376، ص 104.
4) ر. ك: گناهان كبيره، دستغيب شيرازي، ج 2، ص 28.
5) مائده / 27.
6) همان/30.
7) يوسف / 4 - 5.
8) نساء / 54.
9) بقره / 109.
10) حشر / 10.
11) حجر / 47.
12) ر. ك: پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، مدرسة الامام علي ابن ابي طالب عليه السلام، اول، 1378، ج 2، ص 13.
13) فلق / 5.
14) پيام قرآن، ج 2، ص 133؛ شرح فارسي غرر الحكم، ج 1، ص 91، ح 6803.
15) المحجة البيضاء، فيض كاشاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 2، ص 326؛ مجموعة ورام، ج 1، ص 127.
16) پيام قرآن، ج 2، ص 133؛ المحجة البيضاء، فيض كاشاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، دوم، 1403 ق، ج 5، باب حسد، ص 327؛ اصول كافي محمد بن يعقوب كليني، ترجمه مصطفوي، تهران، دار الكتب الاسلامية، ج 3، باب حسد، ص 418، ح 5.
17) بحار الانوار، ج 75، ص 217.
18) برخي «جابر بن نذر‌» يا «حارث بن نعمان‌» را گفته اند.
19) مرحوم علامه اميني اين جريان را از سي نفر از علماي عامه نقل كرده است. ر. ك: الغدير، ج 1، صص 239 - 246؛ تفسير نمونه، ج 25، صص 7 - 8.
20) غرر الحكم، ح 1332؛ شرح فارسي غرر الحكم، ج 1، ص 91؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1602؛ پيام قرآن، ج 2، ص 132.
21) المحجة البيضاء، ج 5، ص 327.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره93.
/ 1