رازداری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رازداری - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
واحد احياي سنت هاي حسنه
رازداري
امام علي عليه السلام مي‌فرمايد: «سينه خردمند، صندوق سرّ اوست.»يكي از حقوق مؤمنين، حفاظت از اسرار آنان است.
امام علي عليه السلام مي‌فرمايد: «صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ؛ 18نه خردمند، صندوق سرّ اوست.»
يكي از حقوق مؤمنين، حفاظت از اسرار آنان است.
«امانت» تنها در باز پس دادن فرش همسايه يا مراقبت از گلدانهاي او و امثال اينها نيست. «آبرو» از هر سرمايه‌اي بالاتر است و با «رازداري» مي‌توان «آبروداري» كرد. حفظ اسرار را بايد از خدا آموخت. در دعاي كميل مي‌خوانيم: «وَلا تَفْضَحْني بِخَفِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنْ سِرّي...؛ خدايا مرا با اسرار پنهاني كه از من مي‌داني، رسوا مگردان.»
و همانطوري كه نگهباني از راز مسلمانان يك وظيفه ديني است، حفاظت از راز نظام اسلامي و راز جنگ مسلمانان هم از تكاليف ديني است. عملياتهاي موفق جبهه‌ها مديون بسياري از رازداريهاي رزمندگان اسلام است، و از اين بالاتر مرهون رازداري اُسرايي است كه حاضر بودند شكنجه‌هاي دشمن را به جان بخرند اما سخني بر زبان نياورند.
يكي از اسراي سالهاي اول انقلاب كه به دست حزب كومله به اسارت در آمده است، در وصف يكي ديگر از نيروهاي ارتشي كه از ايمان بسيار بالايي برخوردار بوده است، چنين مي‌گويد:
«اين برادر را 75 روز شكنجه كردند، ابتدا به هر دو پايش نعل كوبيدند، و او را به همين ترتيب براي آوردن چوب و سنگ و بيگاري مي‌بردند. پس از دادگاهي شدن، محكوم به شكنجه مرگ شد تا شايد اعتراف كند. در اين شكنجه مرگ، ابتدا هر دو دستش را از بازو بريدند، چون وضع جسماني مناسبي نداشت براي معالجه و درمان او را به بهداري بردند. بعد از چند روز كه كمي بهبودي يافت، مجدداً شكنجه‌ها براي اعتراف گرفتن شروع شد، بعد از آن با دستگاه‌هاي برقي تمام صورتش را سوزاندند. سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود، به اين معني كه مدتي مي‌گذشت تا پوستهاي نو جانشين پوستهاي سوخته شود، آن وقت همان پوستهاي تازه را مي‌كندند كه درد و سوزندگي‌اش بيشتر از قبل بود. وقتي خونريزي شروع مي‌شد، نوبت به آب نمك مي‌رسيد، او را با همان بدن مجروح داخل ديگ آب نمك مي‌انداختند؛ ولي او كه از ايماني وصف ناپذير برخوردار بود، لب به سخن نمي‌گشود و مرتب آيات قرآن را زمزمه مي‌كرد.» 19
پي نوشت:
18) نهج البلاغه صبحي صالح، حكمت 6.
19) در اسارت يانكيها (مجموعه خاطرات) ، ص 58.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 83.
/ 1