بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
عليرضا وزيري روانشناسي موفقيت در نويسندگي (2) هدفمندي، كانون جاذبه نيرومندي است كه به انسان هدفدار، «انگيزه» حركت در «مسيري روشن» «به سوي هدف» مي دهد كه اين، خود، اراده عبور از موانع را در جانِ آدمي پايدار و مستحكم مي سازد... مطلب پيشين چكيده كاربردي بخش پيشين 1. هر روز يك يا چند نمونه از تجارب روحبخش گذشته خود را به گونه اي ساده و روان بنويس و به اين شيوه نوشتن آن قدر ادامه بده كه بتواني آنچه را در ذهن و دلِ خود داري به طرزي رسا به قلم بياوري. 2. بهره مندي هوشمندانه از وجوه مثبتِ نقدهاي عالمانه، كليد پيشرفتِ سريعِ هر نو آغازنده اي در نويسندگي است. فرض و تصوّر ما اين است كه شما خواننده هوشمند و كوشا با مطالعه نخستين بخش اين مقاله و هم براساسِ انگيزه دروني سرشار خود، نويسندگي را آغاز كرده و در پرتو آفتابِ دانش و گرماي بينشِ خويش توانسته اي موانِع شروعِ نويسندگي را يكي بعد از ديگري ذوب كني. از اين رو بخش دوم را آغاز مي كنيم.
دو رويكرد راهبردي افرادي كه تازه به نويسندگي روي مي آورند و آن را مي آغازند، دو رويكرد ناهمگون به ادامه نويسندگي دارند: رويكرد نافرجامِ «مشكل گرا»؛ رويكردِ موفقيت آميزِ «راه حل گرا».
1. رويكرد مشكل گرا فرد مشكل گرا ويژگيهايي دارد كه بارزترين آنها هدف نداشتن و بي برنامگي در زندگي است. هدفمندي، كانون جاذبه نيرومندي است كه به انسان هدفدار، «انگيزه» حركت در «مسيري روشن» «به سوي هدف» مي دهد كه اين، خود، اراده عبور از موانع را در جانِ آدمي پايدار و مستحكم مي سازد؛ به گونه اي كه تا انتهاي راه به هدف خود متعهّد مي ماند و هر روز گامي شوقمندانه به سمت آن بر مي دارد. فرد مشكل گرا ذهني پريشان دارد كه در درازناي گذشته هاي منفي و آينده هاي نايابنده خيالي، از رمق افتاده و زير آوار افكارِ بي سرانجام قادر به اداره زمان حال نيست؛ اين در حالي است كه «زندگي آبتني كردن در حوضچه اكنون است.» 1 او در آغاز نويسندگي وقتي به ادامه اين مسير مي انديشد، ذهن و دلِ بي هدف خود را بر مشكلات و موانِع موجود در راهِ نويسندگي متمركز مي كند؛ از اين رو خود را در محاصره مشكلات و مسائلي ـ به زعم خود ـ حل ناشدني مي بيند كه انگيزه اي براي عبور از آنها در خود نمي يابد. او خود را كوچك و ضعيف و ناتوان تصوّر مي كند؛ براي همين است كه موانع و سختيها در نظر او بزرگ و بزرگ تر از آنچه هست، جلوه مي كند و لذا با تعجّب و شگفتي از خود مي پرسد كه «نويسندگان بزرگ چگونه به آن قله هاي موفقيت رسيده اند؟!!» در پاسخ مي گويد: «لابد تقدير اين چنين بوده است كه آنان به آنجا برسند وگرنه مگر مي توان با وجود اين همه موانع و ريزه كاريهاي روح فرسا در راه نويسندگي به آن نقطه از موفقيت رسيد؟!» نتيجه چنين تفكري اين مي شود كه او موفقيت خود در نويسندگي را حواله به تقدير مي كند و بي انگيزگي و بي هدفي و كم كوشي خود را با نقابِ توجيهِ خود فريبانه اي مي پوشاند و به خود القا مي كند كه جديت و كوشايي نافرجام است. قومي به جدّ و جهد گرفتند زلف يار قومي دگر حواله به تقدير مي كنند او اصل وجود مسائل و مشكلات راه نويسندگي را غيرطبيعي و عادتا نازدودني مي داند و اين فرمولِ زيباي زندگي را به بيقوله هاي فراموشي مي سپارد كه «از گذشته عبرت بگيرد، براي آينده برنامه ريزي كند و در زمان حال زندگي كند..» او قانون تغييرناپذيرِ اصلِ وجود مشكلات و مسائلِ اينچنيني در راهِ نويسندگي را نمي پذيرد و معترضانه مي پرسد: «چرا نويسنده شدن مشكل است؟ چرا موقعيت بهتري براي نويسنده شدن ندارم؟ چرا كم استعدادم؟ چرا كتابها و ديگر منابع مطالعاتي لازم در اختيارم نيست؟ چرا حوصله نوشتن ندارم؟ چرا ادامه و استمرار نويسندگي برايم سخت است؟ و...؟ اين گونه پرسيدنهاي مأيوسانه از نهاد كساني بر مي آيد كه دنبالِ پاسخ نيستند وگرنه با واژه «چگونه» اين سؤالها را مي پرسيدند كه «چگونه مي توانم نويسنده خوبي بشوم؟»؛ «چگونه مي توانم مشكلاتِ طبيعي راه نويسندگي را يكي پس از ديگري شادمانه حل كنم؟ چگونه...؟....» و به دنبال تحقّق پاسخها در ميدان عمل مي رفتند. افرادِ ناپوياي بي استقامت با تمركز ذهن و دل بر مشكلات، خود را از ديدنِ روشنيها و راه حلها محروم مي كنند و هيچ روزنه اميدي براي برون رفتن از موانع تصوّر نمي كنند؛ از اين رو روحيه اي افسرده و باوري پژمرده پيدا مي كنند و احساس مي كنند كه نمي توانند پاي فكرِ يأس آميز خود را از اعماقِ باتلاق موانع بيرون بكشند و به راهِ حلها بينديشند؛ در نتيجه جغدِ انديشه پَرشكسته شان بر خرابه هاي ناكامي مي نشيند و ابر تيره كم همّتي، سايه محروميت از موفقيتها را بر سرشان مي گسترد؛ به اين سان قدرت ابتكار عمل در خود نمي بينند و تمام انگيزه نويسنده شدن را از دست مي دهند و به ناچار انديشه هاي خويش را در قلعه بسته وجود خود زنداني مي كنند و وظيفه پرداختِ زكات علم را ـ كه نشر [ماندِگار] آن است ـ فرو مي نهند. اين گونه افرادِ ناآشنا با سيستم مديريت تحوّلِ خويش، قادر به خودياري و انگيزه آفريني در خود نيستند؛ چرا كه هدفِ انگيزه ساز ندارند و حتي اگر انگيزه اي مقطعي و موسمي پيدا كنند، قادر به پايدار سازي آن نيستند و منتظرند ديگراني پيدا شوند و در آنها انگيزه ايجاد كنند. غافل از آن كه خودْ مديريتي روان پژوهانه برتر از آن است. با بال و پرِ خويش پريدن آموز كه پريدن نتوان با پر و بال دگران تا كي به انتظار قيامت توان نشست برخيز تا هزار قيامت به پا كنيم
2. رويكرد راه حل گرا از نظر روان شناسي وقتي ما چيزي را مانع تصوّر مي كنيم، در واقع انتخاب مي كنيم كه مانع بودنِ آن چيز را بپذيريم و به رسميت بشناسيم. نتيجه طبيعي اين انتخاب، آن مي شود كه آن چيز واقعا مانع مي شود و ما در هنگام رويارويي با آن، خلع سلاح مي شويم و مي ايستيم؛ اين يعني افتادن در دامِ واقعي اي كه با نحوه تفكّرمان براي خود پهن كرده ايم. تو چون اختر خويش را مي كني بد مدار از فلك چشم نيك اختري را2 امّا اگر آنچه را كه در گفتمانِ غالب مردم «مانع» و «مشكل» مي گويند، مانع و مشكل تلقّي نكنيم؛ بلكه «مسئله و مسائلي» بدانيم كه بايد به دنبال راهِ حلشان بگرديم، آن گاه اين انتخابِ نامتعارف امّا هوشمندانه، ما را از ابتلا به بسياري از نگرانيها و دلواپسيهاي بيهوده عمومي مصون مي دارد و آنچه آنان را بر مي آشوبد، نسيمي از آرامش و شادي براي ما به ارمغان مي آوَرد كه پشتوانه احساسي و فكري هيجان انگيزي براي حلِّ پيروزمندانه آن مسائل مي گردد. فردِ راهِ حل گرا اين گونه مي انديشد؛ وجود مسائل در مسير نويسندگي را طبيعي و بلكه مطلوب مي داند و بر اين باور است كه با موهبتِ حلّ مسائل است كه مي تواند در نويسندگي پيشرفت نمايد. او با اين نگرشِ پويا با روحيه اي شاد و ذهني آزاد و جديتي قابل اعتماد به نويسندگي ادامه مي دهد. از ديگر سو چنين فردِ آشنا با مديريتِ روحيه، در زندگي هدف دارد و براي رسيدن به هدفِ متعالي و نيرومند خود برنامه دارد. هدف به او انگيزه حركت در مسيري روشن به سمت هدف مي دهد و اراده عبور از موانع را در جان او پويا و پايا مي سازد به گونه اي كه تا به آن هدف نرسيده، از پاي نمي ايستد و با اشتياقي سوزان هر روز گام بلندي به سوي هدف بر مي دارد. او هر مشكلي را در مسير نويسندگي حاوي رهنمودي پيشبرنده مي بيند كه او را به نتيجه بهتر و راهِ حلّ صحيح تر رهنمون مي سازد. او از مسائل و مشكلها، سكّوي تجربه اي ارتقا بخشنده مي سازد؛ چرا كه او با تمركز بر راه حلها به كشفِ راه هاي نرفته نايل مي شود و پاسخهاي نو صيد مي كند و راهِ نويافته و شوق انگيز خود را تا رسيدن به قلّه موفقيت در نويسندگي ادامه مي دهد. مبلغان گرامي هدفي كاملاً مقدس و انگيزه ساز دارند؛ فهم ژرف اسلام عزيز [دين شناسي] ؛ عمل به دين اسلام [= دين داري] و رساندن پيام دين به حقيقت طلبانِ عصر حاضر [= ابلاغ دين] . اين سلسله اهدافِ همراستا و همسو، براي رضايت خداوند مهربان ـ كه هدف غايي است ـ انجام مي گيرد. «وَ رضوانٌ مِنَ اللّه ِ اَكْبَرُ». 3 اين هدفِ غايي متصل به منبع همه عزّتها و سرچشمه همه موفقيتها و نعمتها يعني خداوند است و روشن است كه برترين انگيزه ها را در روح انسان عاشقِ حق و حقيقت توليد مي كند و اراده عبور از موانع را پديد مي آورد. متنبّي شاعر معروف عرب مي گويد: وَ إِذا كانَتِ النُّفُوسُ كِبارا تَعِبَت في مُرادِهَا الأْجْسامُ وقتي روحها بزرگ شوند، جسمها در دنباله روي از آنها خود را به زحمت مي اندازند.» و در روايت آمده است كه: «و ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِيتْ عَلَيهِ النيةُ؛ 4 هيچ بدني از آنچه نيت قوي بر آن تعلّق گرفته است ضعف و سستي به خود نمي گيرد.» چنين است كه مبلغان آگاه و هدفمند، با استقامتي كوهواره به استقبالِ هموارسازي راهِ نويسندگي مي روند؛ چه، مي دانند كه منطق راهبردي اسلامي، ابلاغ پيام رساي دين مخصوصا با قلم و كلام است؛ بنابراين مي كوشند خود را به اين دو سلاح فرهنگي كارساز مجهّز نمايند تا به حسب وظيفه از مرزهاي آموزه هاي دين پاسداري كنند و همه تشنگانِ حقيقت در گستره گيتي را با قلم شيوا و بيان رساي خود سيراب نمايند. روشن است كه رويكرد آنان رويكرد موفقيت آميزي است؛ يعني، رويكرد راه حل گرا. اگر تعداد زيادي از انسانهاي علاقه مند نتوانسته يا نمي توانند به حد مطلوبي از نويسندگي برسند، به اين علت نيست كه رسيدن به آن حد، ممكن نيست؛ بلكه به اين دليل است كه همّت لازم براي رسيدن به آن نقطه از كاميابي، كمياب است.
تاكتيكها و تكنيكهاي راه حل گرايانه 1. مدل سازي نويسندگان موفق پرسيد يكي كه عاشقي چيست؟ گفتم كه چو ما شوي بداني مدل سازي انسانهاي موفق، نوعي شبيه سازي فكري ـ احساسي خود با آنان است. يكي از اصولِ اساسي دانش «برنامه ريزي عصبي ـ كلامي» كه (L (Lingustic) P (Programming) N (Neuro ناميده مي شود، اين است كه مي گويد: «همه ما انسانها داراي سلسله اعصابِ مشابهي هستيم. بنابراين هر كس در هر جاي جهان، قادر باشد هر كاري را انجام دهد، شما نيز مي توانيد آن را انجام دهيد به اين شرط كه مغز و اعصاب و انديشه و روحيه و باور خود را دقيقا مانند او اداره نماييد. اين عمليات (يعني جريان كشفِ دقيق و مشخّصِ راههايي كه ديگران مي روند تا به نتيجه معيني برسند و مي رسند) در اصطلاح «مدل سازي» ناميده مي شود. مسئله اين نيست كه شما دقيقا به هر نتيجه اي كه ديگران رسيده اند، برسيد؛ بلكه مسئله، «شيوه كار» است.» 5 نويسندگي نوعي آفرينشگري است و براي موفقيت در اين عرصه بايد به سراغ نويسندگان موفق برويم. ره چنان رو كه رهروان رفتند. رفتن راهِ رفته، آدمي را براي يافتنِ راههاي نرفته آبديده و آماده مي كند. مدل سازي نويسندگان موفق، راه را هموار و نزديك مي كند و انسان را از فرو لغزيدن در بي راهه هاي حيرت زا مصون مي دارد. آنان نويسندگي را چگونه آغاز كرده اند؟ چگونه در خود انگيزه سازي كرده اند كه هرگز در ميانه راهِ موفقيت، نااميد و دلسرد نشده و از ادامه راه باز نايستاده اند؟ چگونه ذهن [= كارگاه توليد افكار] و دل [= كارگاه توليد عشق و احساسِ] خود را مديريت كرده اند كه توانسته اند به نتيجه مطلوبِ خود برسند و قدرت خلاقيت خود را فعّال سازند و اين چنين طرحي نو دراندازند و به اين زيبايي، شيوايي، رسايي و پرمحتوايي بنويسند؟ آري، آنان چه بسا ساليانِ متمادي، راه هاي آزمون و خطا را پيموده اند تا توانسته اند از ميانِ انبوهِ راه و بيراهه ها به هموارترين راه هاي موفقيت در نويسندگي گام نهند و پيشتازِ همعصرانِ خود باشند و ما با شناسايي اين راههاي هموار شده به وسيله آنان، در مدتي بس كمتر و بي دردسرتر و كم هزينه تر و پر بارتر مي توانيم به آن مرحله كه آنان رسيده اند برسيم و بلكه به سطح بالاتر صعود كنيم. بنابراين بسيار ضرورت دارد كه بتوانيم به روان شناسي و رفتارشناسي نويسندگان موفق نايل شويم و با الگوگيري از نحوه خودْ مديريتي آنان در نويسندگي، به بازآفريني وضعيت روحي، فكري و رفتاري آنان در وجود خودمان بپردازيم و به آن نتيجه اي كه آنان رسيدند (موفقيت در نويسندگي) برسيم. چه كنيم؟ ادامه دارد... . پي نوشت: 1) سهراب سپهري. 2)ناصر خسرو. 3) توبه/ 72. 4) «الفقيه» 4، 400، 5859 (به نقل از منتخب ميزان الحكمه، ج2، ص1028.) 5)آنتوني رابينز، به سوي كاميابي، فصل هفتم، ص111، ترجمه مهدي مجرّدزاده كرماني، با اندكي تغيير و تصرّف. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره64.