بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
جواد محدثي روش خطابه و سخنوري (2) قبل از آغاز سخنراني، فرصتي مناسب، براي تمركز فكري و آرامش روحي داشته باشيد و در ذهن خود يا در جايي تنها و در حال قدم زدن، مروري بر آنچه مي خواهيد بگوييد، داشته باشيد. (بخش دوم) اشاره در قسمـت اوّل از اين مقــاله بحث هايي چون ماهيت خطابه، ابعاد فنّ خطابه و عناصر خطابه مطرح گرديد. در اين بخش از مقاله در ابتدا به طرح بعضي از مشكلات منبر اشاره شده و سپس به بحث هايي چون روش هاي عملي سخنوري و تذكّرات مهّم در خطابه پرداخته شده است. اعتماد به نفس1 از مهمترين عوامل توفيق در سخنراني، داشتن «اعتماد به نفس» است. هم به معناي شناختِ توان و استعداد خود براي سخنراني، هم به كارگيري اين استعداد. اين ها زمينه خجالت نكشيدن مي شود. به نكاتي در اين زمينه توجّه كنيد: 1 ـ مخاطبان را، بايد چنان فرض كرد كه نسبت به موضوع، چيزي نمي دانند و مشتاق شنيدنند و جمع شده اند تا از زبان شما بشنوند. 2 ـ اگر درباره موضوعي مطالعه كرده، مطالب كافي داشته باشيم، هنگام سخن به ما قوّت قلب مي دهد. 3 ـ اگر رو به روي آينه به تمرين خطابه بپردازيم، براي پيدايش اعتماد به نفس، مؤثر است. 4 ـ به خودمان تلقين كنيم كه توانايي خطابه را داريم و دشواري هاي كار را جزئي و قابل حل و غلبه بشماريم. 5 ـ به خود بقبولانيم كه سخنوران معروف هم ابتدا بي تجربه بوده اند و مهارت را با تمرين و ممارست به دست آورده اند. 6 ـ جلسه سخنراني را همچون يك ميدان نبرد تصور كنيم، كه هر چه با روحيه تر باشيم، موفقتر خواهيم بود. با نداشتن روحيه، كار خراب مي شود. 7 ـ گاهي شروع در سخن، مطالب بعدي را به ياد مي آورد و نكاتي كه فكر هم نكرده بوديم، هنگام خطابه بر ذهن و زبان جاري مي شود. اين نيز ماي? قوت روح و اعتماد به نفس سخنران است. اندوخته هاي ذهني و محفوظات، گاهي با شروع به سخن، به ياد مي آيد و ناطق را امداد مي رساند. 8 ـ براي تقويت اعتماد به نفس، بايد از پيشنهادهايي كه به انسان براي گفتن يك حرف يا اجراي برنامه يا سخنراني مي شود، استقبال كرد. اين مسؤوليت پذيري، نيروهاي نهفته انسان را بيدار و فعّال مي سازد. 9 ـ كسي كه خود را كاملاً براي ايراد سخن آماده كرده باشد، اعتماد به نفس بيشتري خواهد داشت. پس بايد براي كسب اين آمادگي كوشيد. مشكل خجالت كشيدن اغلب افراد، با مشكلي به نام «خجالت كشيدن» از ايراد سخن در حضور جمع، مواجهند و گرفتار دلهره و اضطراب مي شوند. خجالت و منشأ آن چيست؟ چگونه مي توان با آن مقابله كرد؟ آن كه خجالت مي كشد؛ يعني، از نشان دادن و مطرح ساختن خود، ابا دارد، در خود آن شخصيت و استعداد را نمي بيند كه به ايراد سخن بپردازد. فكر مي كند خراب خواهد كرد يا آبرويش خواهد رفت يا ناتواني اش براي ديگران آشكار خواهد شد يا ممكن است به او بخندند يا مسخره اش كنند. يا براي خودش، وجهه و شخصيت كاذبي پنداشته، كه مي ترسد، اگر اقدام كند، آن وضعيت و شخصيت فرو خواهد ريخت. اين ها همه پندارهايي است كه انسان را از رشد، باز مي دارد. علي عليه السلام فرموده است: «قُرِنَتِ الهيبةُ بالخيبةِ والحياءُ بِالحِرمان؛ 2مهابت و بيم داشتن، همراه ناكامي است، و خجالت كشيدن، مقرون به محروميت است. » عوامل و ريشه هاي خجالت، معمولاً اين هاست: 1 ـ فرهنگ و تربيت خانوادگي 2 ـ عدم اعتماد به نفس 3 ـ ترس از مجهولات آينده 4 ـ احساس حقارت و خود كم بيني 5 ـ انزوا و گوشه گيري 6 ـ احساس يك شخصيت موهوم و پنداري و ترس از زوال آن 7 ـ عدم تمرين و تكرار وقتي پدر و مادر، كودكان را از آغاز، از حرف زدن جلوي ديگران منع كنند و ميدان عرض اندام و ابراز شخصيت به آن ها ندهند، كم كم عقده حقارت در فرزندان پديد مي آيد و از حرف زدن در مقابل ديگران خجالت خواهند كشيد و براي سخنراني و خطابه هم ناتوان خواهند بود. در اثر تكرار، ترس ها از بين مي رود و خجالت نابود مي شود و كار براي انسان حالت عادي پيدا مي كند. هر چيز غير عادي، مايه خجالت مي شود، ولي اگر عادي و طبيعي شد، خجالت هم زايل مي گردد. از هر چه خجالت و ترس داشتيم، بايد خود را در كام آن بيندازيم، تا ترس و خجالت، از بين برود و آن هراس موهوم و وحشتِ بي جا و بي دليل، زايل گردد. اين تعليم، از اميرمؤمنان علي عليه السلام است كه فرمود: «اِذا هِبْتَ اَمْرا فَقَعْ فيهِ فاِنّ شِدَّةَ تَوَقّيهِ اَعْظَمُ ممّا تَخافُ منه؛ 3 هرگاه از چيزي مهابت و بيم داشتي، در آن قرار بگير. چرا كه سختي پرهيز و پروا، بزرگتر از خود آن چيزي است كه از آن ترس داري. » خودِ هول و هراس، شديدتر از آن موضوعِ بيمناك است و اگر انسان با آن درگير شد، در مي يابد كه آن اندازه هم وحشتناك نبوده است. گاهي مانع اقدام انسان، بي خبري از استعداد خويش يا عدم اطلاع از جوانب و پيامدهاي يك عمل است. وقتي اقدام كرد، هم ميزان توانايي خود را به دست مي آورد، هم از جوانب قضيه آگاهي تجربي پيدا مي كند. مثل كسي كه براي پريدن از يك جا يا پريدن در يك استخر، واهمه دارد. مشكل، همان نوبت اوّل است. تا نپريده، دلهره دارد. همين كه يك بار پريد، هم ترسش مي ريزد، هم نوبت هاي بعدي برايش كاملاً عادي و راحت مي شود. ايراد سخن و اجراي برنامه در حضور ديگران نيز همين گونه است. بايد اقدام كرد، تا كمرويي و بيمناكي از بين برود و حالت عادي پيدا كند. به قول «اِمِرسون»: «كسي كه بر ترس غلبه نكند، هنوز اوّلين درس زندگي را نياموخته است. » كساني هستند كه با ورود افراد مهمّ به جلسه، دست و پاي خود را گم كرده، خود را باخته، سخنراني را خراب مي كنند. بايد با اعتماد كامل به نفس، سخن را ادامه داد و مرعوب شخصيت اين و آن نشد. كساني هم هستند كه مطالب را مي دانند، امّا با ورود به جلسه يا آغاز سخنراني، آن ها را فراموش مي كنند. براي حلّ اين كار، علاوه بر تكرار و ممارست در سخنراني كه فرد را با اعتماد به نفس بار مي آورد، همراه داشتن يادداشتي حاوي رؤوس مطالب مورد نظر مفيد است، تا در هنگام سخن با يك نگاه اجمالي به آن ها، مطالب را به ياد آورد. ارتباط گوينده و شنونده در يك جلسه سخنراني، ميان ناطق و مستمعين، نوعي ارتباط متقابل و تأثيرگذاري و تأثيرپذيري وجود دارد و اين بستگي به شرايط جلسه، نوع سخن و محتوا، كيفيت سخنراني، شرايط ظاهري و... دارد. هر چه سخنران، قدرت تفهيم بيشتري داشته باشد، در جذب، موفّقتر است. هر چه مستمع، شيفته كلام گوينده و شخصيت او باشد، بهتر گوش مي دهد هر چه بهتر گوش دهد و شيفتگي و علاقه نشان دهد، ناطق، بيشتر سر حال و شور مي آيد. گفته اند: «نشاطُ القائل عَلي قَدْرِ فَهم السّامِع؛ 4 نشاط و شور گوينده به اندازه فهم شنونده است. » هر چه سخنران، شور و حال بيشتري داشته باشد، هنرمندانه تر سخن مي گويد و شور مي آفريند. بر عكس... سستي و بي حالي ناطق، به مستمعين هم سرايت مي كند و گوش نكردن يا كم بودن يا كم فهم بودنِ شنوندگان، خطيب را هم بي حوصله مي كند و از شور مي اندازد. از اين رو، گوينده بايد موقعيت و زمينه را بسنجد و به اقتضا سخن بگويد. به فرموده علي عليه السلام : «لاتَتَكَلَّمَنَّ اِذا لَم تَجِدْ لِلْكَلامِ مَوقِعا؛5 اگر زمينه و جايگاه براي سخن نيافتي سخن مگوي. » فــهم سخن گر نكند مستمع قوّت طبــع از متكلّم مجوي فُسحت ميــدان ارادت بيـار تا كه زند مرد سخنگوي، گوي اين ارتباط متقابل در اين ميدان ها قابل دقّت است: 1 ـ موضوع سخن گوينده و علاقه شنونده به مطلب 2 ـ شور و حال گوينده، نشاط و شيفتگي شنونده 3 ـ آهنگ متنوع در صداي گوينده 4 ـ حركات دست و اندام سخنران 5 ـ نگاه متقابل گوينده و شنونده به يكديگر 6 ـ ميزان شناخت آن دو از يكديگر و احترام قائل شدن براي هم با توجّه به نكات ياد شده، رعايت چند اصل، براي سخنران مفيد است: 1 ـ توجّه و نگاه به همه شنوندگان، نه به سمت خاصّي يا گروه خاصّي 2 ـ چرخش نگاه، ملايم و نرم باشد، نه سريع و ناگهاني 3 ـ نگاه گوينده، دقيق و هوشيارانه باشد 4 ـ گاهي روي بعضي چهره ها دقيق شدن، جهت جلب توجّه 5 ـ صدا، يكنواخت نباشد، بلكه فراز و نشيب داشته باشد. 6 ـ كلمات گوينده، تحقيرآميز و توهين آميز نباشد. 7 ـ ادب و احترام قائل شدن براي شنوندگان 8 ـ پرهيز از خودستايي و غرور 9 ـ پرهيز از بيان عجز و ناتواني خويش 10 ـ مراعات سطح فكر حضّار و تنظيم مطلب با آن (كَلِّمِ النّاسَ عَلي قَدْرِ عُقُولِهِم) هم سخنران بايد بكوشد تا مباحث خود را در حدّ فهم مخاطبين و نيازهاي فكري و روحي آنان تنظيم كند، هم شنوندگان بايد بكوشند تا سطح فكر خود را بالا ببرند و به مطالب عميق تر و اساسي تري علاقه نشان دهند. آنچه سخن گوينده را بر دل ها مي نشاند، شخصيت معنوي و رفتار انساني اوست. تنها اهل «حرف» نبودن، بلكه جلوه حرف ها را در «عمل» داشتن وگرنه، تير سخن از كمان دهان فراتر نمي رود و به هدف نمي رسد. رسول خدا صلي الله عليه و آله به ابوذر فرمود: «مَثَلُ الَّذي يدعُو بِغَيرِ عَمَلٍ كَمثلِ الَّذي يرمي بِغيرٍ وَتَرٍ. » 6 تير سخنت به آب، شليك مكن بيهوده و بي حساب، شليك مكن حرف و عمل تو چون سلاح است و خشاب هشدار كه بي خشاب، شليك مكن 7 عمل، زبان بين المللي است و آن كه رفتار و زندگيش آيينه افكار و اعتقاداتش باشد، سخنش از دل بر مي خيزد و بر دل ها مي نشيند. اين مهم ترين عاملي است كه ميان گوينده و شنونده «ارتباط» ايجاد مي كند. البته هم كيفيت زيستن و حرف زدن و هم محتواي سخن، در ايجاد اين رابطه مؤثر است. «ما با چهار چيز با مردم در تماس هستيم و ارزش و موقعيت ما از روي اين چهار چيز معلوم مي شود، و عبارتند از: 1 ـ آنچه مي كنيم. 2 ـ آنچه جلوه مي كنيم. 3 ـ آنچه مي گوييم. 4 ـ آن طور كه مي گوييم... . »8 روشهاي عملي در اين قسمت، به برخي از تمرينهاي عملي اشاره مي شود كه به كار بستن آن ها، توانايي نطق و خطابه و مهارت بر سخنوري را افزايش مي دهد، يا براي آغازگران و مبتديان، مي تواند به صورت شيوه هاي عملي مفيد باشد: 1 ـ متني، مقاله اي يا بخشي از يك كتاب را مطالعه كنيد، سپس آن را كنار گذاشته به بازگو كردن آن ها بپردازيد. 2 ـ درسي را كه آموخته ايد، مثل يك معلم براي ديگري (يا براي خودتان) بازگو كنيد. 3 ـ در تنهايي به تمرين بپردازيد و سخنراني كنيد و جلوي آينه ايستاده، نحوه حركات و چهره و بيان خود را به دقّت كنترل كنيد. 4 ـ سخنراني هاي تمريني يا اصلي خود را در نوار ضبط كنيد، بعدا گوش كنيد تا ضعف ها و نارسايي هاي آن را شناخته، اصلاح كنيد. 5 ـ نسبت به رسايي صداي خود و خوش آهنگي آن و فراز و فرود لحن و آهنگ صدا، تمرين كنيد. 6 ـ كلمات را فصيح، محكم، واضح و روشن ادا كنيد؛ نه جويده جويده، يا ناقص. 7 ـ از حركات دست و اندام و تغيير در چهره و شيوه نگاه، بهره گيري كنيد. 8 ـ متن سخنراني هاي مهمّ خطباي نامدار را از نوار بدقّت گوش كنيد يا اگر نوشته است، بخوانيد و از جهات مختلف دقّت كنيد تا عوامل جاذبه و گيرايي آن ها را شناخته، شما هم به كار بنديد. 9 ـ براي رسايي صدا، گاهي در صحرا و جنگل و فضاي آزاد، با صداي بلند سخن بگوييد يا متني و شعري بخوانيد تا صدايتان صاف و شفّاف گردد. 10 ـ گاهي پيش نويس نطق خود را روي كاغذ بياوريد و تدوين كنيد، سپس طبق آن به تمرين بپردازيد، البته مانعي ندارد كه سرفصل مطالب را يادداشت كنيد تا هنگام سخنراني از يادتان نرود. 11 ـ خود را براي نطق هاي كوتاه و سخنراني هاي پنج دقيقه اي هم آماده سازيد تا دور از حواشي و مطالب غير لازم، در حدّاقلّ زمان، حدّاكثر مطالب را بتوانيد به اطلاع شنوندگان برسانيد. اين در پيام رساني يا ارائه گزارش بسيار مهمّ است. 12 ـ براي تقويت نطق و بيان، گاهي موضوعات معمولي را؛ مثلاً: باغچه، كوه، قلم، آب، معلم، اسراف، شهيد و... . در نظر بگيريد و بدون مقدّمه شروع كنيد به سخنوري پيرامون آن و هرچه به فكرتان رسيد، در همان لحظه بگوييد اين تمرين ذهن را خلاّق و بيان را گويا مي سازد. چند تذكّر مهمّ 1 ـ قبل از آغاز سخنراني، فرصتي مناسب، براي تمركز فكري و آرامش روحي داشته باشيد و در ذهن خود يا در جايي تنها و در حال قدم زدن، مروري بر آنچه مي خواهيد بگوييد، داشته باشيد. علي عليه السلام فرمود: «فَكِّرْ ثُمَّ انْطِقْ؛ اول انديشه و آنگهي گفتار. » 2 ـ پيش از ايراد سخن، مروري سريع به آنچه خواهيد گفت، داشته باشيد. 3 ـ به صورت متعادل سخنراني كنيد؛ نه خيلي تند، نه خيلي كند و خسته كننده. 4 ـ با شيوه هاي مختلف مربوط به صدا، نگاه، حركات و... سعي كنيد شنوندگان را همواره متوجّه سخنان خود قرار دهيد و اگر شنوندگان را خسته يا خواب آلوده يافتيد، با بيان حكايت يا طرح سؤال يا شيوه اي ديگر، نشاط را به جلسه و افراد، بازگردانيد. 5 ـ بيش از وقت و مقدار مقرّر، صحبت نكنيد تا حاضرين خسته نشوند. 6 ـ تا مي توانيد، از حفظ و خارج از نوشته سخنراني كنيد. 7 ـ خلاص? مطالب را در پايان به صورت نتيجه گيري بيان كنيد. 8 ـ از پراكنده گويي، پرچانگي و تفصيل هاي ملال آور بپرهيزيد. 9 9 ـ هنگام سخن، به شنوندگان نگاه كنيد و همه را زير نظر داشته باشيد. 10 ـ از شوخي هاي سبك و مطالب مبتذل و تعبيرات ركيك و زننده اجتناب كنيد. رعايت عفت كلام، موجب جلب احترام مستمعين است و كلمات دور از نزاكت اخلاقي و سبك، در شأن خطيب نيست و او را در نظرها پايين مي آورد. 11 ـ وقار و متانت را حفظ كرده، بي جهت عصباني نشويد. 12 ـ اگر مناسب باشد، در جلسه سخنراني، سؤال و جواب داشته باشيد. 13 ـ رعايت حال شنوندگان را داشته، از نظر جسمي و روحي آمادگي هايشان را در نظر بگيريد. 14 ـ از تقليد و سبك بيان ديگران بپرهيزيد. استفاده از تجربه و شيوه، با تقليد فرق دارد. 15 ـ از تكيه دادن به ميز و تريبون يا لم دادن روي منبر و صندلي بپرهيزيد. 16 ـ از بازي كردن با تسبيح، دكمه لباس، موي سر و صورت و هر چيز ديگري كه عامل حواس پرتي شنوندگان از موضوع بحث شماست، پرهيز كنيد. 17 ـ در محيط پيرامون يا پشت سر سخنران، نبايد صحنه ها، رفت و آمدها، تابلوها، لوازم تزييني يا هر چيزي كه توجّه افراد را از سخنران به آن ها معطوف سازد وجود داشته باشد. همچنين طرز نشستن افراد به نحوي باشد كه ورود تازه واردين به جلسه، حواس ها را پرت نكند. 18 ـ اگر محيط سخنراني كوچك است و حاضران اندكند، نيازي به بلندگو نيست. 19 ـ حاضران را از پراكنده نشستن جلوگيري كنيد. سعي كنيد همه يك جا و متمركز و نزديك سخنران بنشينند. 20 ـ پيش از حضور در محل سخنراني، تا مي توانيد از وضعيت جلسه و مكان آن و تعداد حاضرين و سطح فكر و نياز شنوندگان و زمينه هاي فكري و اجتماعي و روحي آنان اطلاعات لازم را كسب كنيد. 21 ـ قبل از شروع سخنراني، كمي مكث كنيد تا توجّه شنوندگان جلب شود. همچنين قبل و بعد از نكات مهمّ سخنراني، اندكي مكث كنيد. 22 ـ با حالت خستگي يا بلافاصله پس از غذاي زياد خوردن، سخنراني نكنيد. قبل از خطابه، خستگي خود را برطرف سازيد. چند نوبت تنفس عميق قبل از سخنراني و پس از آن آرامش مي آورد و خستگي ها را مي برد. 23 ـ لباس و سر و وضعتان هنگام سخنراني منظم، تميز و مرتب باشد. 24 ـ با حالت شتاب و عجله سخنراني نكنيد. آرامش را در طول سخن داشته باشيد. 25 ـ براي شنوندگان كم، مكان كوچكي قرار دهيد تا در فضاي وسيع، پراكنده ننشينند و شوق و شور سخنران از بين نرود. 26 ـ وضع نور، حرارت، هوا و... مطلوب باشد. 27 ـ گاهي سرعت بيان را به تناسب مطلب، تغيير دهيد و كم يا زياد كنيد. 28 ـ بكوشيد در سخنراني، با مخاطبان تماس و رابطه برقرار كنيد و صميمي شويد. 29 ـ انرژي خود را هنگام سخنراني، بجا و باندازه مصرف كنيد و خود را بيش از حدّ نياز، خسته نسازيد. 30 ـ از دوستان صميمي به طور جدي بخواهيد تا اشكالات سخنراني شما را به شما تذكر دهند و شما نيز مجدّانه بكوشيد تا آن ها را برطرف كنيد. 31 ـ سخنراني را شغل و حرفه خود ندانيد، بلكه از سر سوز و تعهّد و وظيفه به خطابه روي آوريد، تا تأثير آن كاسته نشود. 32 ـ از تكرار مطلب براي مستمعان بپرهيزيد، كه از حلاوت و جاذبه آن مي كاهد. به قول سعدي: سخن گرچه دلبند و شيرين بود سزاوار تصديق و تحسين بود چو يك بار گفتي مگو باز پس كه حلوا چو يك بار خوردند بس پايان پي نوشت: 1) متن حاضر از كتاب روش ها،نوشته ي استاد جواد محدّثي، نقل شده است. 2) ميزان الحكمه، ج 2، ص 565. 3) نهج البلاغه (صبحي صالح) ، حكمت 175. 4) محاضرات الأدباء، راغب اصفهاني، ج 1، ص 71. 5) غرر الحكم. 6) مكارم الاخلاق، ص 465 (چاپ جامعه مدرسين). 7) از مؤلف. 8) ناطقين زبردست، ص 206 (چاپ سوم). 9) علي عليه السلام : « الكلام كالدّواء، قليله نافعٌ و كثيره قاتلٌ. » ، (غرر الحكم). منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره10.