روضه‌ خوانی، سیره بزرگان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روضه‌ خوانی، سیره بزرگان - نسخه متنی

رحیم کارگر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
رحيم کارگر
روضه‌ خواني، سيره بزرگان
بعد از شهادت مظلومانه حضرت ابا عبدالله عليه السلام، شاعران، عالمان، واعظان و بزرگان دين ودانش و عرفان، همواره با مطالب حزن انگيز خود، شراره‌هاي غم و اندوه را در دل‌هاي آتشين شيعيان ايجاد مي‌كردند و با تواضع، خاكساري و فروتني تمام، روضه مي‌خواندند و ديگران را مي‌گرياندند. در اين جا به بيان چند مورد اكتفا مي‌شود:
1 - در ايام اقامت آيت الله بروجردي رحمه الله در قم، روزي يكي از فضلا از معظم له مي‌پرسد: آقا! حضرت عالي هيچ منبر رفته‌ايد؟ ايشان فرمود: من در ايام اقامت در بروجرد، منبر مي‌رفتم و روضه هم مي‌خواندم. خيلي خوب روضه مي‌خواندم. 1 ‌»
2 - مرحوم حاج شيخ عباس تهراني، تا مدتي از عمرش اهل روضه خواني نبود؛ اما رؤياي صالحه‌اي او را به روضه خواني و ذكر مصائب سالار شهيدان و اهل بيت عليهم السلام كشاند. ايشان خود فرموده‌اند:
«من منبري نبودم، يك شب خواب ديدم كه حضرت سيد الشهداء عليه السلام در اتاقي روي زمين افتاده است و عده‌اي مي‌خواهند به آن حضرت حمله كنند. من هم در اتاق ايستاده‌ام و قدرت دفاع از ايشان را ندارم. از وحشت بيدار شدم، خودم خواب را چنين تعبير كردم كه من قدرت بيان ندارم كه با بيان از حضرت سيدالشهداءعليه السلام دفاع كنم و به همين دليل كم كم شروع به سخنراني و منبر رفتن كردم.‌»
در پي اين تلاش، خود ايشان، حتي در تربيت مداح و روضه خوان نيز سعي مي‌كرد و عده‌اي از جوانان را كه علاقه به نوحه خواني داشتند، تشويق مي‌كرد و از نوحه خواني و مصيبت گويي آنان استقبال مي‌كرد؛ به طوري كه منبري‌ها و مداحان خوبي تربيت كرد.
ايشان به روضه خواني خود افتخار مي‌كرد و مي‌فرمود: «ايام عاشورا، در هيئت عزاداري حضرت آيت الله شيخ عبدالكريم حائري، ذكر مصيبت مي‌كردم. روزي براي پرداخت حساب خويش به داروخانه شفا بخش، در گذر خان قم رفتم. ديدم نام مرا به عنوان آقا شيخ عباس نوحه خوان در دفترش وارد ساخته است، چون اين را شنيدم به خودم گفتم : همين سمت برايت بس است.‌» 2
3 - درباره عالم رباني آيت الله معصومي همداني رحمه الله گويند:
«ايشان فوق العاده علاقمند توسل به اهل بيت عليهم السلام بود و زماني كه در مسجد خودش به منبر مي‌رفت، به ذكر مصائب بسيار اهميت مي‌ داد.
روزي شخصي به ايشان عرض كرده بود: اگر ذكر مصيبت را در منبر كم كنيد و ساير مطالب را بيشتر بفرماييد، مردم زيادتر استفاده مي‌كنند. معظم له فرموده بود:
«از مطالبم كم مي‌كنم و روضه بيشتر مي‌خوانم.‌» 3
4 - درحالات عالم جليل القدر مرحوم آخوند آقاي دربندي از شاگردان شريف العلما نوشته اند:
«ايشان در اقامه مصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام، اهتمامي فراوان داشت و بر آن مواظبت مي‌كرد. در اين امر به گونه‌اي بود كه در بالاي منبر، از شدت گريه، غش مي‌كرد.
در روز عاشورا، لباس‌هاي خود را از بدن درمي آورد و پارچه‌اي به خود مي‌بست و خاك بر سر مي‌ريخت و گل به بدن مي‌ماليد و با همان شكل و صورت بر منبر مي‌رفت و روضه خواني مي‌كرد. 4
5 - مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي، ارتباط قوي و شديدي با پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و خاندان پاكش داشت. اين مرد در عين اين كه فقيه، حكيم، عارف، طبيب و اديب بود... از خدمت گزاران آستان مقدس حضرت سيدالشهداء عليه السلام بود. منبر مي‌رفت، موعظه مي‌كرد و ذكر مصيبت مي‌فرمود. كمتر كسي بود كه در پاي منبر اين مرد عالم و مخلص متقي بنشيند و منقلب نشود. خودش هنگام وعظ كه از خدا و آخرت ياد مي‌كرد در حال يك انقلاب روحي و معنوي بود و هر گاه نام پيامبر خدا يا اميرالمؤمنين عليه السلام را مي‌برد، اشكش جاري مي‌شد. در دهه عاشورا، در منزل آيت الله بروجردي منبر مي‌رفت. مجلس را كه اكثرا اهل علم بودند سخت منقلب مي‌كرد. از آغاز تا پايان منبر از ايشان جز اشك و حركت شانه‌ها، چيزي مشهود نبود. 5
6 - مرحوم آيت الله معصومي همداني رحمه الله مي‌فرمود:
«اوايلي كه مي‌خواستم منبر بروم، از خودم خجالت مي‌كشيدم و فكر مي‌كردم شايد لياقت منبر رفتن را نداشته باشم و منبرم مورد قبول واقع نگردد. يك شب مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري رحمه الله را در خواب ديدم كه سوار بر درازگوشي بود. وقتي به من رسيد، فرمود: ملاعلي! افسار مركب بگير تا من يك منبر بروم و برگردم.
همان دم از خواب بيدار شدم. احتمال دادم كه ان شاء الله منبرم مورد توجه اهل بيت عليهم السلام قرار گيرد؛ زيرا افسار مركب نوكرشان را من گرفتم و نگه داشتم. 6
7 - از مبلغان بزرگي كه وعظ را با روضه و مرثيه درهم آميخته و آن را با عنايت ويژه حسيني، به حد كمال درآورده بود، عالم رباني مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري است. ايشان خود مي‌گويد:
« بعد از فراغ از تحصيل و حصول درجه اجتهاد از نجف اشرف، به وطن خويش مراجعت كردم و مشغول به تبليغ احكام بودم. و چون در وعظ و منبر مهارتي نداشتم، ماه مبارك رمضان از تفسير صافي و ايام عاشورا از روي كتاب «روضة الشهداء» حسين كاشفي قرائت مي‌كردم.
سال اول بدين منوال گذشت و محرم رسيد. شبي فكر نمودم تاكي از روي كتاب بخوانم؟ ملول شده، به خواب رفتم. در خواب ديدم گويا «كربلا» هستم و همان موقعي است كه حضرت اباعبدالله عليه السلام در آن سرزمين نزول اجلال فرموده اند. من در خيمه آن حضرت رفته، سلام كردم. حضرت مرا در نزد خويش نشاند و به حبيب بن مظاهر فرمود: « فلاني ميهمان ما است؛ اما از آب كه چيزي از آن نزد ما نيست؛ ولي آرد و روغن داريم، برخيز و طعامي براي او تهيه كن.‌»
در آن دم حبيب برخاسته، طعامي درست نمود، آورد و جلوي من گذاشت، من چند لقمه كوچكي از آن طعام تناول كردم و از خواب بيدار شدم. اينك از بركت آن طعام، به پاره‌اي از دقايق و اشارات اخبار مصايب و لطايف و كنايات آثار ائمه عليهم السلام مطلع گشته‌ام. 7
پي نوشت:
1) مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 331.
2) دو عارف سالك، ص 79 و 80.
3) همچو سلمان، ص 91، به نقل از صدو بيست حديث، ص 34.
4) سيماي فرزانگان، ص 184 و قصص العلما، ص 109.
5) عدل الهي، شهيد مطهري، ص 237.
6) همچو سلمان، ص 90.
7) مجالس المواعظ، مقدمه، ص 24؛ زندگاني شيخ انصاري، ص 160.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره8.
/ 1