بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
حسن اردشيري سلطان الواعظين شيرازي، الگوي تبليغ يكي از علماي اسلام، سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله است كه به خاطر ويژگيهاي منحصر به فردش توانسته است آثار و بركات ارزشمندي را در حيات و ممات خود به يادگار بگذارد. نام سلطان الواعظين، خصالي همچون شجاعت، هنر مناظره و خطابه، حافظه قوي و اطلاعات فراوان را تداعي ميكند. با تورق در مراحل مختلف زندگي وي ميتوان درسهاي ارزشمندي به دست آورد. از اين رو، سعي ميشود تا اطلاعات و آموزههايي از حيات علمي و اخلاقي و تبليغي اين سلطان سرير وعظ و خطابه به محضر خوانندگان ارائه گردد. ولادت سيد محمد بن سيد علي اكبر سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله در ماه ذيقعده سنه هزار و سيصد و چهارده هجري قمري متولد شد. حسب و نسب ايشان به حضرت ابراهيم بن موسي بن جعفرعليهم السلام منتهي ميشود. (1) مرحوم سلطان الواعظين شيرازي به خاطر نشو و نما در يك خانواده بزرگ و با عظمت، چه از نظر حسب و نسب و چه از نظر علم و تقوا، توانست مراتب علمي و اخلاقي را با سرعت طي كند. تحصيلات و تبليغات متأسفانه در مورد شخصيت كم نظيري چون مرحوم سلطان الواعظين شيرازي، اطلاعات بسيار كمي در تواريخ و تراجم ثبت شده است كه باعث گمنامي و مظلوميت اين بزرگ پرچمدار دفاع از حريم تشيع علوي ميباشد. و اگر نبود مطالب بسيار كم و پراكنده ايشان در كتاب سترگ و شريف و ماندني «شبهاي پيشاور» امروز در نوشتن اين مقاله كوتاه نيز عاجز بوديم و نميتوانستيم اين اطلاعات ناچيز را به علاقه مندان و اهل علم ارائه كنيم. ايشان پس از دوران تحصيلات در حوزههاي علميه تهران، قم و كربلا و بهرهمندي از محضر نوراني اساتيد معروف و مشهوري همانند آية الله آقا سيد ابو الحسن اصفهاني و مرحوم آية الله حائري يزدي و رشد علمي و عملي، به نويسندگي و تبليغ پرداخت. وي به خاطر توجه به مسلمانان جوامع اسلامي، براي وعظ، خطابه و تبليغ دين مبين اسلام به كشورهاي عراق، سوريه، فلسطين، اردن هاشمي، مصر و هندوستان مسافرت كرد و با دانشمندان اديان مختلف مناظراتي داشت. (2) آثار اين عالم الهي مباحث ارائه شده در مجلسهاي مختلف سخنراني و مناظره را به صورت كتاب گرانبهاي «شبهاي پيشاور»، «صد مقاله سلطاني» و «گروه رستگاران» منتشر كرده است كه به جهت اعتبار نويسنده و مطالب عاليه كتاب مورد استقبال فراوان واقع شده و چاپهاي فراواني از آنها منتشر شده است. (3) رحلت آن مرحوم پس از دوران كسالت در 20 شعبان المعظم 1391 ق، مصادف با 19 مهر ماه 1350 ش به ملكوت اعلي پيوست. (4) مسافرتهاي تبليغي شايد تصور شود كه با تولد رسانههاي فرا گير جمعي، مثل: مطبوعات و تلويزيون و راديو، ديگر نياز به مسافرتهاي تبليغي و به اصطلاح امروز حوزه، هجرت نيست؛ ولي بررسي روانشناسانه ارتباطات دو به دو گوينده و مخاطب و ارتباط زنده با يك معلّم و مبلّغ نشان ميدهد كه هنوز بهترين راه ترويج يك فرهنگ و تأثيرپذيري يك رفتار در ارتباط نزديك و زندهاي است كه به واسطه مسافرتهاي تبليغي به وجود ميآيد. و به واسطه سابقه تاريخي يك جامعه ديني مثل ايران در رشد آموزههاي ديني و فرهنگي و حتي توسعه اقتصادي توسط همين منبرهاي ساده و بي پيرايه مساجد و تكايا، ميتوان گفت كه با همه ارزش گذاريهايي كه ميتوان براي نقش رسانههاي فراگير قائل شد، هنوز مسافرتهاي تبليغي و هجرت بهترين و مؤثرترين روش تنوير افكار عمومي به حساب ميآيد. و به واقع ميتوان اين برنامه تبليغي را در سيره مرحوم سلطان الواعظين رحمه الله ديد. ايشان سفرهاي خود را به كشورهاي اسلامي و از جمله هند و پاكستان به واسطه همين بينش طرح ريزي كرد كه ثمرات ارزشمندي را به همراه داشته است. استقبال از برنامههاي سلطان الواعظين رحمه الله يكي از مسائلي كه در حاشيه سفرهاي تبليغي مرحوم سلطان الواعظين رحمه الله وجود دارد، نحوه برخورد بزرگاني بود كه در مسافرت به كشورهاي مختلف مانند هند با وي ارتباط داشتند. مثلاً يكي از مناظرات مرحوم سلطان الواعظين با علماي هندو و براهمه در شهر دهلي اتفاق افتاد كه گاندي رهبر فقيد مردم هند نيز به احترام سلطان الواعظين در اين جلسه حضور داشت. (5) و يا شخصيتي معروف مانند سردار محمد سرور خان كه از بزرگان قزلباش در شهر سياكلوت و رئيس اداره عدليه و مورد احترام اهالي بود با جمعيت بسياري از طبقات مختلف، استقبال شايان توجهي از مرحوم سلطان الواعظين كرد. (6) وقتي يكي از علماي بزرگ شهر لاهور ميشنود كه مرحوم سلطان الواعظين وارد پنجاب شده است، آن قدر نامه ميدهد و دعوت ميكند تا ايشان به لاهور برود كه ايشان نيز به خاطر اصرار وي ميپذيرد و وارد لاهور ميشود؛ حال آنكه به شدت عزم حركت به سوي ايران را داشت. (7) صبر و بردباري شايد بتوان گفت كه بزرگترين رمز موفقيت مرحوم سلطان الواعظين در سيره تبليغياش، علاوه بر اطلاعات وسيع و فن بيان و... صبر و بردباري وي بوده است. بارها پيش آمده است كه طرفهاي مناظره وي با بيان تندي به نقد وي پرداخته اند. هر چند كه اين نقدها پوچ بوده است، ولي نماينده تفكراتي است كه امروزه به طور گسترده در بين عوام همان ملتها (چه هندي و چه غير آنها) مطرح است. حتي به مسئله سيادت وي و نيز مسائل ديگري پرداختند كه براي ما شيعيان بسيار دردناك ميباشد؛ ولي ايشان با صبر و متانت و حوصله قابل توجهي به جواب و تنوير افكارشان پرداخت. شايد به خاطر همين متانت در برخورد علمي وي بوده كه هميشه در مناظرات موفق بوده است. (8) و شايد علت اين امر اين بوده است كه خود ايشان در ابتداي كتاب شبهاي پيشاور ميگويد: «گر چه آنها خيلي گرفته و ملول بودند، ولي چون داعي (9) نظر خصوصي و تعصّب و عناد جاهلانه نداشتم، به وظيفه اخلاقي خود عمل ميكردم.»(10) پس موفقيت در مناظرات و محاورات علمي و فرهنگي نيازمند آن است كه از تعصّب و عناد جاهلانه دور باشد و با صبر و بردباري و كسب اطلاعات، انجام وظيفه شود. شناخت مخاطب يكي از مسائلي كه امروزه گريبان گير خيلي از منابر و تريبونها شده است، عدم توجه به مخاطب و رعايت سطح علمي آنان ميباشد. شايد بتوان شناخت مخاطب را مهمترين مؤلفه در امر تبليغ به حساب آورد؛ امري كه هر مبلغي با آن دست به گريبان است و در صورت رعايت اين مسئله ميتواند به نتايج خوبي برسد. كساني كه شبها در مناظرات مرحوم سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله شركت ميجستند، در مورد رمز موفقيت جلسات فوق به وي ميگفتند: «به قدري شما مطلب را روشن و عوام فهم بيان ميكنيد و به زبان مخاطب صحبت ميكنيد كه تمامِ بي سوادان [و عوام] ما را جذب كرده ايد.» (11) ثمرات تبليغي و مناظرات شايد خود مرحوم سلطان الواعظين شيرازي هم بر اين باور نبوده است كه بتواند پس از چند جلسه مناظره، شيريني تشرف بعضي از مستمعين صاحب مقام و منزلت اجتماعي را به مذهب تشيع بچشد. اما صبر و متانت و اطلاعات جامع و روش مناظره وي، باعث شد تا چند تن از بزرگان هندوستان مانند: 1. عبد القيوم نوّاب؛ 2. سيد احمد عليشاه؛ 3. عندم امامين (از تجار محترم) ؛ 4. عندم حيدرخان (از اعيان سرحدي) ؛ 5. عبد الاحد خان (از تجار محترم پنجاب) ؛ 6. عبد الصمد خان (از رجال و ملاكين معروف) در ابتداي جلسه نهم مناظرات، تشرف خويش را به تشيع علوي به مرحوم سلطان الواعظين اعلام كنند؛ البته آن مرحوم از آنها خواست به خاطر اينكه جلسات به سرانجام خوبي برسد، اظهار تشيع نكنند. (12) در نتيجه، آنها در انتهاي جلسه دهم مناظره، شب تولد امام حسين عليه السلام تشرف خود را علناً اعلام كردند. (13) منادي وحدت اسلامي مرحوم سلطان الواعظين رحمه الله خاطرهاي را در مورد برخورد بعضي از علماي متعصب اهل سنت بيان ميكند و نشان ميدهد كه چگونه توانسته است با بيان بليغ خود حريمهاي كاذب ايجاد شده در بين دو فرقه بزرگ تسنن و تشيع را پاره كند و محبت و دوستي را ترويج دهد. نقل اين خاطره ميتواند براي مبلغيني كه در ميان اهل سنت هستند و يا با محيطهايي كه برادران اهل سنت زندگي ميكنند، ارتباط دارند، آموزهاي ارزشمند باشد. ايشان نقل ميكنند: «در 19 جمادي الثاني سال 1371 هجري كه از زيارت مسجد الاقصي (بيت المقدس) مراجعت ميكردم و عازم دمشق بودم، اول شب جهت اداء فريضه به مسجد جامع عمان در شرق اردن (كه مسجدي بسيار زيبا ميباشد) وارد [شدم] . جامعه مسلمين اهل تسنن نماز مغرب را خاتمه داده، بعضي خارج و بعضي هم به اداء نوافل مشغول بودند. داعي هم به گوشه مسجد رفته، به اداء فريضه مغرب و عشا مشغول بودم. پس از فراغت فريضه و نوافل، متوجه شدم كه بعضي از آنها به داعي سخت غضبناك اند؛ مخصوصاً عالمي در بالاي سكوي مركز قرائت قرآن با چند نفري اشتغال به قرائت داشتند و شديداً ناظر به حال داعي بودند. پس از خاتمه تعقيبات از مسجد خارج و به گاراژ رفته، منتظر حركت اتومبيل بودم. پس از صرف غذا صداي مؤذن مسجد كه اعلام نماز عشا را ميداد، داعي را متوجه ساخت كه اگر حركت كرديم، ممكن است در راه اتومبيل توقف نكند و توقفي براي اداء نوافل شب فراهم نيايد، خوب است الحال كه فراغتي هست، برويم به مسجد تا اداء نوافل نموده، با خيال آسوده حاضر حركت باشيم. پس از تجديد وضو به مسجد رفته از درب بزرگ عمومي وارد نشدم، از درب گوشه غربي آخر شبستان بزرگ (كه مربع مستطيل است) وارد شده، در كنار يكي از ستونهاي بزرگ كه جاي خلوتي بود، به اداء نوافل مشغول شدم. ديدم آن عالمي كه ساعتي قبل به قرائت مشغول و به داعي بد نظر بود، جمعيت را بعد از فراغ از نماز جمع كرده و در وسط آنها ايستاده، در اطراف شرك و مشرك صحبت ميكند تا بعد از مقدماتي رشته سخن را كشانيد به جايي كه با كمال حدّت و شدت گفت: «شما مسلمانان مسئوليد. روز قيامت بايد جواب دهيد؛ براي آنكه خدا فرموده مشركين نجس هستند، آنها را به مسجد راه ندهيد! ساعتي قبل يك مشرك بت پرست نجس به مسجد آمد و در حضور همه شما سجده به بت نمود. شما او را طرد نكرديد. من مشغول قرائت بودم، شما مرده بوديد! چرا نبايد ازاله نجاست شرك از مسجد بنماييد و رافضي مشرك بت پرست را دفع كرده يا به قتل برسانيد؟ چه آنكه مشرك در مسجد مسلمانان اگر بت پرستي كرد، قتلش واجب است.» چنان با حرارت خطابه و تحريك احساسات مردم بي خبر را نمود كه اگر من حاضر در آن محل بودم، قطعاً كشته ميشدم. بعد از اتمام خطابه، نصف جمعيت آمدند كه از درب آخر شبستان بيرون بروند. داعي در نماز وتر بودم، نشستم تا جلب نظر آنها نشود؛ ولي دفعتاً چشمشان به داعي افتاد، چنان در حال حمله اطرافم را گرفتند و با مشت و تك پا آزارم ميدادند كه حساب نداشت. پيوسته خطاب ميكردند: قُمْ يا مُشْرك! اُخْرُجْ يا مُشْرِك! از حيات به كلّي مأيوس بودم تا موقع تشهد كه گفتم: «اشهد اَنْ لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد انَّ محمداً عبده و رسوله» اختلاف ميان آنها افتاد. به هم ميگفتند: «چگونه مشركي است كه شهادت به وحدانيت خدا و رسالت خاتم انبيا ميدهد؟» دستهاي ميگفتند: «ما نميدانيم، قاضي ميگفت رافضي و مشرك است و البته قاضي غلط نميگفت.» آنها در اختلاف و گفتگو بودند كه داعي سلام نماز داده، جاني گرفته با قوت قلبي جهت دفاع آماده و با نطق و خطابه مفصلي (به لسان عربي) كه اينك مجال بيانش نيست، آنها را مجاب و مغلوب و دوست خود نموده و آن قاضي را مرد مرموز معرفي كرد كه ميخواهد از جهت تفرقه و جدايي مسلمانان وسيله قهر و غلبه بيگانگان ستمكار را بر مسلمين آماده و مهيا كند. خلاصه از داعي عذر خواهي كرده، حتي تقاضاي پذيرايي از داعي را جداً نمودند كه به عذر آنكه عازم حركت به دمشق هستم، توديع و حركت كردم.» (14) معرفي دو اثر از آثار سلطان الواعظين 1. شبهاي پيشاور از ره آوردهاي ارزشمند مرحوم سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله كتاب «شبهاي پيشاور» است كه حاصل مناظرات ايشان با چند تن از علماي اهل سنت در پيشاور پاكستان بوده و ابتدا توسط ارباب جرايد و مجلّات هند و سپس با تصرفاتي توسط مؤلّف به چاپ رسيده است. اين اثر شريف شامل اين مباحث است: - فضايل اهل بيت عليهم السلام در كتب اهل سنت؛ - حسب و نسب مؤلف؛ - سؤال و جواب هارون و موسي بن جعفرعليهما السلام؛ - در باب ذريه رسول الله صلي الله عليه وآله؛ - در مورد سفر سادات هاشمي به رياست شاه چراغ و چگونگي شهادت آنها؛ - جواب اشكال تراشيهاي مخالفين مذهب شيعه؛ - بررسي عقايد زيديه، كيسانيه، قدّاحيه، غلات، اماميه؛ - اخبار خرافي؛ - بحث و بررسي شرك و نسبت آن به شيعه؛ - آداب زيارت؛ - بحث در اطراف امامت؛ - بحث در اطراف نبوت؛ - حديث منزلت؛ - تهمتهاي مخالفين به شيعيان؛ - بررسي اخبار ابو هريرة؛ - سيصد آيه در شأن حضرت علي عليه السلام؛ - مباحثات علمي و مناظرات ديني؛ - بررسي خلافت ابوبكر، عمر و عثمان؛ - وقايع مختلف در مورد فضيلت حضرت علي عليه السلام؛ - اشكال حديث «حبّ علي حسنة»؛ - بررسي قيام امام حسين عليه السلام؛ - بررسي غدير و سقيفة؛ - بررسي رفتار حضرت فاطمه عليها السلام. بحثهاي مختلف فراوان ديگري كه در اين اثر شريف موجود است، براي هر طلبه طالبي كه ميخواهد در مورد پذيرش مذهب تشيع، عالمانه تحقيق كند و ديگران را از اين سفره گسترده الهي بهره مند سازد، به كار ميآيد. دو نكته از كتاب شبهاي پيشاور به عنوان نمونه و به جهت معرفي بهتر كتاب ارزشمند شبهاي پيشاور، دو مورد از پرسشها و يا بهتر بگوئيم ادعاهاي اهل سنت نسبت به شيعيان از اين كتاب نقل كرده و پاسخ مؤلف را نقل ميكنيم. 1. آيا قيام امام حسين عليه السلام براي رياست ظاهري بود؟ در پاسخ پرسش فوق در اين كتاب آمده است: «آيه تطهير دليل بر عصمت پنج تن آل عباست از ارجاس و پليديها و بديهي است از اهم پليديها حب جاه و مقام و توجه به دنياي دني است كه آيات و اخبار بسياري در مذمت اين دنيا يعني علاقه به رياست اين دنيا روي هواي نفس مانند امرا و سلاطين و طلاب آنها، از رسول اكرم صلي الله عليه وآله و ائمه طاهرين عليهم السلام رسيده تا آنجا كه پيغمبرصلي الله عليه وآله ميفرمايد: «حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ.» پس قطعاً ابا عبد الله الحسين عليه السلام حبّ جاه و رياست دنيا را طالب نبوده و براي چنين رياست فانيه جانبازي نكرده و اهل بيت خود را به اسارت نداده و اگر كسي با علم به اين معني، آن حضرت را دنيا طلب بخواند، حتماً منكر قرآن مجيد گرديده است.» سپس نويسنده محترم به بيان دلائل ملموس تري ميپردازد. به اين شرح كه: «اولاً قيام حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام عليه يزيد پليد اگر جنبه جاه طلبي و رياست داشت، نبي مكرم صلي الله عليه وآله امر به ياري آن حضرت نميكرد؛ چنان كه اخبار بسياري از طرق اهل سنت در اين باب رسيده كه به يكي از آنها اكتفا ميكنيم: شيخ سليمان بلخي حنفي در باب 60 «ينابيع المودة» از تاريخ بخاري و بغوي و ابن المساكين و... غير هم نقل ميكند از أنس بن حارث بن بعية كه گفت: شنيدم از رسول اكرم صلي الله عليه وآله كه فرمود: «إِنَّ ابْنِي هَذَا يعْنِي الْحُسَينَ يقْتَلُ بِأَرْضٍ يقَالُ لَهَا كَرْبَلَا فَمَنْ شَهِدَ ذَلِكَ مِنْكُمْ فَلْينْصُرْهُ فَخَرَجَ اَنَسُ بْنُ الْحَارِثي اِلَي كَرْبَلَا فَقُتِلَ بِهَا مَعَ الْحُسَينِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ وَ مِمَّنْ مَعَهُ؛ به درستي كه اين پسر من حسين كشته ميشود در زمين كربلا. پس هر كس از شما آن روز حاضر باشد، بايد او را ياري كند. [آن گاه نوشته است:] انس بن حارث به سوي كربلا رفت [و به دستور پيغمبر عمل كرد] و با ابا عبد الله الحسين كه خداوند از او و همراهانش راضي باشد، كشته شد.» پس معلوم ميشود قيام آن حضرت در كربلا قيام به حق بوده، نه حب رياست مشئوم. از اينها گذشته، اگر معترضين فكر كنند، از خود عمل و حركت آن حضرت تا شهادت و اسيري اهل بيت طهارت، حق و حقيقت ظاهر و هويدا ميباشد؛ زيرا اگر فردي در مملكتي حب رياست داشته باشد و بخواهد بر دولت خروج كند، هرگز، با عيال و اطفال حركت نميكند؛ اطفال صغير و زن حامله و بچه شيرخوار با خود نميبرد، بلكه تنها و منفرد و با يك عده زبده سواران كاري حركت ميكند. پس از آنكه بر دشمن غالب [شد] و محور كار به دستش آمد و روزگار بر وفق مرادش شد، آن گاه عيالاتش را ميطلبد. حركت دسته جمعي حضرت ابا عبد اللّه عليه السلام با عيالات و اطفال صغير خود، دليل كامل است كه آن حضرت به قصد رياست و خلافت ظاهر و غلبه بر خصم نيامده و اگر چنين قصدي داشت، قطعاً به سمت يمن ميرفت كه همه از دوستان خود و پدر بزرگوارش و ثابت قدم در ارادت بودند. آنجا را مركز كار قرار داده، آن گاه با تجهيزات كامل حملات خود را شروع ميكرد. ولي خود آن حضرت ميدانست كه وسيله غلبه ظاهري فراهم نميشود؛ لذا حركت آن حضرت با هشتاد و چهار زن و بچه براي يك نتيجه نهايي اساسي بود؛ چون كه امام ميديد شجره طيبه لا اله الّا اللّه را كه جدّ بزرگوارش خاتم الانبياءصلي الله عليه وآله با خون جگرها غرس و آبياري او را با خونهاي شهداء بدر و احد و حنين كرد و به دست باغباني مانند علي بن ابي طالب عليه السلام سپرد كه از او نگه داري كند؛ ولي به واسطه خارج كردن باغبان عالم دانا با ظلم و تعدّي و تهديد به شمشير و قتل و آتش و كوتاه كردن دست او از آبياري شجره طيبه، اساس و بنيان باغ توحيد و نبوت رو به نابودي ميرفت، لذا قطعاً آبياري شجره طيبه و درخت شريعت بايستي با خونابههاي قومي قوي شود؛ لذا دست بهترين جوانان و اصحاب و اطفال صغير خود را گرفت. براي قرباني (آبياري شجره طيبه لا اله الّا اللّه) به سمت كربلا حركت كرد.» (15) 2. آيا نذرهايي كه شيعيان ميكنند، شرك است؟ در پاسخ به اين پرسش، در كتاب شبهاي پيشاور آمده است: «در تمام رسائل عمليه فتاواي جميع فقهاي شيعه است كه چون نذر بابي از ابواب عبادات است، در التزام به عملي براي خدا حتماً در موقع نذر بايستي دو شرط منظور گردد كه اگر يكي از آن دو نباشد، نذر منعقد نميشود؛ اول نيت مقارن با عمل؛ دوم صيغه به هر لساني باشد. همين كه مسلمان فهميد كه نذرش صورت حقيقت پيدا نميكند، مگر به وجود اين دو شرط، سعي ميكند اول معناي اين دو شرط و چگونگي آنها را بفهمد و بعد نذر كند. وقتي در مقام سؤال از فقيهي يا مطالعه رسالهاي بر آمد، ميفهمد كه اولاً بايد نيت در تمام عبادات، مخصوصاً در نذر للّه و في اللّه و طلباً لمرضات الله باشد. پس نيت براي غير خدا به كلي از بين ميرود. شرط دوم كه تتميم شرط اول و تثبيت كننده آن ميباشد، آن است كه نذر كننده حتماً بايد در موقع نذر صيغه بخواند و در صيغه تا نام خدا نباشد، صيغه جاري نميشود. مثلاً ميخواهد نذر روزه بكند، بايد بگويد: «لِلَّهِ عَلَي أَنْ أَصُوم.» يا ميخواهد ترك شرب كند، بايد بگويد: «لِلَّهِ عَلَي اَنْ اَتْرُكَ شُرْبَ الْخَمْرِ.» و به همين طريق است تمام نذورات. و چنانچه اجراي صيغه عربي براي فارسي زبان يا هندي زبان يا غير آنها ميسور نباشد، ميتواند به زبان خود اهل هر قوم و ملت اجراي صيغه بكند؛ به شرط آنكه معناي آن مرادف با صيغه مزبوره باشد. و اگر در نيت غير خدا باشد يا ديگري را از زنده يا مرده با نام خدا داخل كند، خواه نام پيغمبر يا امام يا امام زاده باشد، قطعاً آن نذر باطل است و اگر عمداً از روي علم اين عمل را بكند مشرك است؛ چه آنكه صريحاً در آيه مذكوره فرمايد: «وَ لا يشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً.»(16) البته بر اهل علم لازم است كه بي خبران را بفهمانند كه نذر بايد حتماً به نام خدا و براي خدا باشد؛ چنان كه وعاظ و مبلغين پيوسته انجام وظيفه ميكنند. فقهاي شيعه عموماً بيان دارند كه نذر براي هر زنده يا مرده و لو پيغمبر وامام باشد، باطل است و اگر عالماً بنمايد، مشرك است. نذر را بايد براي خدا بنمايند؛ ولي در مصرفش مختارند به هر جا قرار بدهند. مثلاً نذر ميكنند گوسفندي براي خدا به فلان سيد ذريه رسول اللّه صلي الله عليه وآله يا عالم يا يتيم يا فقيري بدهند، عيب ندارد. ولي اگر نذر كند براي پيغمبر يا امام يا امام زاده يا عالم يا يتيم و بينوا، حتماً باطل است و اگر از روي علم و تعمد باشد، قطعاً شرك است.» (17) «ما شيعيان، آل محمدصلي الله عليه وآله را مستقل در حل و عقد امور نميدانيم، بلكه آنها را عباد صالحين و واسطه فيض از مبدأ فياض ميدانيم و توسل ما به آن خاندان جليل بر حسب دستور رسول اكرم صلي الله عليه وآله ميباشد كه در بسياري از اخبار امر فرموده كه براي نجات از مهالك، متوسل به عترت و اهل بيت من شويد! حضرت فاطمه عليها السلام در ابتداي خطبه فدكيه ميفرمايد: «وَ اَحْمَدُ اللَّهَ الَّذِي لِفَطَمَتِهِ وَ نُورِهِ يبْتَغِي مَنْ فِي السَّمَواتِ وَ الْاَرْضِ اِلَيهِ الْوَسيلَةَ وَ نَحْنُ وَسِيلَتُهُ فِي خَلْقِهِ؛ (18) حمد ميكنم خداي را كه از پرتو نور عظمتش اهل آسمانها و زمين وسيلهاي به سوي او جستجو ميكنند. و ماييم وسيله او در ميان خلق.» مرحوم سلطان الواعظين به بسياري از مسائل مبتلي به مبلغين و مردم در مورد مسائل ديني توجه داشته و به حل شبهات وارده پرداخته است. بنابراين، علاقه مندان ميتوانند با مطالعه اين اثر شريف به اطلاعات خود بيفزايند و عالمانه با مسائل ديني برخورد كنند. 2. صد مقاله سلطاني كتاب ارزشمند ديگري كه از مرحوم سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله به يادگار مانده است و شايسته است مورد توجه و مداقه قرار گيرد، اثر شريف و گرامي «صد مقاله سلطاني» است. اين اثر همان طور كه از نامش پيداست، به صورت مقالات، توسط مؤلف محترم در روزنامه ديني «پرچم اسلام» به مديريت دكتر سيد عبد الكريم فقيهي شيرازي، منتشر ميشد و بعدها حسب الامر مراجع بزرگ ديني و تقاضاي دوستان علم و ادب و دين براي اثبات حق و درك عموم، به صورت كتاب با عنوان «صد مقاله سلطاني» به چاپ رسيد. عنوان فرعي آن «راهنماي يهود و نصاري و مسلمين در معرفت به تورات و انجيل و قرآن مجيد» ميباشد. (19) و گزاف نيست اگر گفته شود كه اين اثر، از اولين آثار تطبيقي ميباشد كه منتشر شده است. بعضي از مقالات آن براي آشنايي بيشتر خوانندگان به شرح زير معرفي ميشود: قوانين و احكام انبيا راهنماي بشر است؛ امتياز بشر به عقل است؛ روش انتخاب دين؛ تولد حضرت موسي عليه السلام و موضوعاتي پيرامون آن حضرت؛ مقدمهاي در توحيد و صفات ثبوتيه و سلبيه خداوند؛ مقدمه در وجوب عصمت انبيا و نقد تحريفاتي در مورد فرزند حضرت داودعليه السلام و حضرت عمران عليه السلام و...؛ امتياز بشر نسبت به حيوانات؛ ويژگيهاي دعوت انبيا؛ در مورد حضرت موسي عليه السلام و موضوعات همگن؛ در مورد اسناد انجيل؛ اختلاف اقوال و احوال راويان اناجيل؛ اختلاف اناجيل و عقيده تثليث؛ بعثت رسول اكرم صلي الله عليه وآله و معجزات آن حضرت؛ معراج و قرآن و.... و همچنين موضوعات بكر و انديشمندانه ديگري كه ميتواند اطلاعات گرانبهايي به همه خوانندگان ارائه كند. 1) اختران تابناك يا كشف الكواكب، حاج شيخ ذبيح الله محلاتي، تصحيح محمد جواد نجفي، كتابفروشي اسلامية، 1349 ش، ص 491. 2)همان (با تلخيص) . 3)همان. 4) ر. ك: تقويم قدسي، 1383، به كوشش و اشراف علي اكبر الهي خراساني، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي. 5) همان، ص 93. 6) همان. 7)همان. 8) در صورتي كه يك دور كتاب شبهاي پيشاور را تورق كنيد، به اين سيره حسنه مرحوم سلطان الواعظين رحمه الله به كرات برخورد خواهيد كرد. 9)منظور خود مؤلف، سلطان الواعظين شيرازي است. 10)شبهاي پيشاور، ص 97. 11)همان، ص 270. 12)همان، ص 715. 13)همان، ص 965. 14)همان، صص 224 - 225، پاورقي. 15)همان، صص 535 - 538. 16)كهف / 110. 17)شبهاي پيشاور، صص 211 - 213. 18)شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 4، ص 79، به نقل از: شبهاي پيشاور، ص 219. 19)ر. ك: صد مقاله سلطاني، سلطان الواعظين شيرازي، تهران، مؤسسه مطبوعاتي فراهاني، چ دوم، بي تا. منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره87