بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ف خسروي سنگر تبليغ و كسب مهارت (4) بهترين سخن آن است كه نظامي نيكو آن را آراسته باشد و خواص و عامه مردم آن را بفهمند.شناخت اين «حسن نظام» و قابل فهم براي خواص و عوام بودن از مطالبي است كه در علم بلاغت و فن خطابه روشن مي گردد. قسمت پيشين چگونه سخنران موفق باشيم؟ در قسمت قبل به تبليغ نوشتاري، جايگاه قلم و نگارش در آيه آيات قرآن و احاديث اشاره كرديم و ضرورت فراگيري ادبيات معاصر را در ميدان تبليغ يادآور شديم و نقايص موجود را در اين زمينه گوشزد كرديم و اينك مناسب است به مطالبي درباره «تبليغ گفتاري» بپردازيم. در بحث ابزارهاي تبليغ و تركيب آن ها با هم به تفصيل خواهيم آورد كه «تبليغ گفتاري» منحصر به خطابه و سخنراني نيست بلكه ممكن است در قالب هاي مختلفي صورت بگيرد كه مشهورترين و رايج ترين آن، در جامعه ما نوع سنتي آن، يعني خطابه و سخنراني است. عده اي مي خواهند كاربرد اين نوع تبليغ را ناديده بگيرند يا ضعيف بشمرند. اگر منصفانه به موضوع بنگريم در مي يابيم كه هر يك از قالب هاي تبليغي كاركرد خاصّ خود را دارد و به تناسب موقعيت خاصّي كه در آن قرار مي گيريم، كارآمد است. و هيچ كدام جاي ديگري را نخواهد گرفت. البته نبايد از نظر دور داشت كه بُرد اين نوع تبليغ، به ويژه با رخ نمودن ابزارها و قالب هاي جذاب و متنوع تبليغي، محدودتر شده است. به عنوان مثال، وقتي يك موضوع ديني يا قصه اي از قصه هاي قرآن، در قالب فيلم در مي آيد مانند سريال «مردان آنجلس» گذشته از جاذبه هاي ديگر، مخاطبان بسياري را با خود همراه مي كند. طبعا ميزان تأثيرگذاري آن نيز بيشتر است ليكن اين امر به معناي آن نيست كه از خطابه و تبليغ رو در رو كه داراي تأثير غيرقابل انكاري است، غافل بمانيم. بنابراين خوب است درباره خطابه و سخنراني كه هنوز در ميان جامعه ما جايگاهي قابل توجّه دارد، مطالبي را بيان كنيم. «خطابه» كه تنها نوعي از «تبليغ گفتاري» به شمار مي آيد، از دير هنگام مورد توجّه رهبران معصوم عليهم السلام بوده است. آنان كه خود اميران كشور سخن بوده اند، 1 با خطابه هاي خود در مسير تبليغ معارف الهي گام هاي بلندي برداشته اند كه خطبه هاي نهج البلاغه نمونه اي از آن هاست. در پيروي از اين خاندان پاك است كه دانشمندان رباني و مبلّغان پاكباخته نيز در كار تبليغ به اين فن نگرشي ديني دارند و فنون آن را فرا مي گيرند و از اين «هنر» در سنگر تبليغ بهره مي برند. ماهيت خطابه «خطابه صرف سخن گفتن در يك جمع نيست بلكه «برانگيختن» افراد است، چه نسبت به انجام يك كار، چه نسبت به بازداشتن از يك عمل. از اين رو، در خطابه چنان بايد سخن گفت كه مستمعان برانگيخته شوند و داراي انگيزه «عمل» يا «ترك عمل» شوند به همين دليل است كه خطابه يك هنر است و ويژگي هاي خاصي مي طلبد؛ مثلا، بايد چنان سخن گفت كه شنوندگان براي جهاد، انفاق، كار، تحصيل، خدمتگزاري، ايثار و... برانگيخته شوند يا از اموري همچون گناه تنبلي، ترس، عقب نشيني، دنياگرايي و حرص، تكبر و خود برتربيني و... دست بكشند. اين در سايه تأثيرپذيري روحي شنوندگان و تأثيرگذاري نيرومند گوينده در دل و جان شنونده است. برانگيختن ها، يا براساس «مهر» و «محبت» است يا بر پايه «كين» و «نفرت»؛ يعني، يا بايد در دل طرف شور عشق و اميد و مهرباني آفريد تا تحريك بر عمل شود يا بايد سردي، افسردگي و ناخوشايندي پديد آورد، تا ترك كند. » 2 براي فراگيري «هنر خطابه» بايد به كتاب هاي مختلفي كه در اين زمينه نوشته شده، رجوع كنيم 3 . در اين جا تنها به بيان نكاتي بسنده مي كنيم.
الف ـ خطابه و ادبيات: پيشتر نيز اشاره كرديم كه بين تبليغ نوشتاري و گفتاري رابطه اي تنگاتنگ وجود دارد. سر و كار داشتن با ادبيات، نوشته هاي جذاب و شيوا و پرداختن به كار نگارش، به صورت غيرمستقيم در گفتار انسان تأثير مي گذارد. از اين رو استادان «فن خطابه» به شاگردان خود سفارش مي كنند كه همواره با آثار ادبي و نوشته هاي هنرمندانه در ارتباط باشند تا بتوانند سخني جذاب و دلنشين داشته باشند و توان به تصوير كشيدن ماهرانه وقايع را بيابند و در مخاطبان خود بيشتر تأثير بگذارند. پيوند خطابه با ادبيات را نيز مي توان در تعريف دانش ادبيات به دست آورد. جرجاني و زمخشري در اين باره گفته اند: «علم الادب علم يحترز به عن جميع الخطأ في كلام العرب لفظا و كتابةً» 4 علم ادب دانشي است براي پرهيز كردن از هر گونه خطا و اشتباه گفتاري و نوشتاري در زبان عرب. «در كتاب بستان الادب» ـ كه علوم ادبي در آن گرد آمده ـ «خطابه» در رديف اين دانش قرار گرفته است. اين علوم عبارتند از: لغت، اشتقاق، نحو، معاني، بيان، بديع، عروض، قافيه، خطابه، قرض الشعر، انشاء النشر، المحاضرات، خطابه و تواريخ. » 5 بنابراين كساني كه مي خواهند، خطيبي ماهر باشند و در نفوس مخاطبان خود تأثير بگذارند، بايد ادبيات را خوب بدانند و با متن هاي قوي و نوشته هاي جذاب دمخور شوند.
ب ـ خطابه و معاني و بيان خطابه با علم فصاحت و بلاغت نيز رابطه عميقي دارد زيرا اين دو علم عهده دار شيوه هاي درستي سخن و رسايي كلام است و آگاهي از آن ها به خطابه زيبايي و تأثير بيشتر مي بخشد. سئل الصادق عليه السلام : «ما البلاغه؟» فقال: «من عرف شيئا قل كلامه فيه و انما سمّي البليغ لانه تبلغ حاجته باهون سعيه» 6 كسي كه چيزي را شناخت درباره آن پرگويي نمي كند و همانا چنين كسي بليغ ناميده شده زيرا منظور خود را با كمترين تلاش مي رساند. علي عليه السلام مي فرمايد: «احسن الكلام ما زانه حسن النظام و فهمه الخاص و العام» 7 بهترين سخن آن است كه نظامي نيكو آن را آراسته باشد و خواص و عامه مردم آن را بفهمند. شناخت اين «حسن نظام» و قابل فهم براي خواص و عوام بودن از مطالبي است كه در علم بلاغت و فن خطابه روشن مي گردد. «انسان از هر چيز خوب و زيبا و متناسب خوش مي گردد و به سوي آن جذب مي شود. يكي از اين چيزها لفظ فصيح و شيرين و كلام بليغ و متناسب است. اين جعل و آفرينش الهي است كه لفظ خوب در جان ها و دل ها مي نشيند و اثر مي كند و برعكس، لفظ ناهنجار و كلام غير بليغ كمترين نقش و تأثيري ندارد و خستگي و بيزاري مي آورد. » 8
ج ـ حساسيت خطابه: آنچه درباره تبليغ گفتاري، به ويژه خطابه مهمّ است، حساسيت آن مي باشد زيرا مبلّغ در «تبليغ نوشتاري» فرصت لازم را براي تنظيم مطالب و بازنگري و تجديد نظر در محتوا و قالب آن دارد؛ در مقابل نيز مخاطبان كارهاي مكتوب چنانچه مطلب را به خوبي در نيافتند، مي توانند با مرور مجدد روي نوشته نكات مورد نظر خود را بيابند امّا در «تبليغ گفتاري» كار براي گوينده و شنونده حساس تر است، چرا كه سخنران در همان حال كه اراده مي كند سخن بگويد، كلمات را القا مي كند و فرصت تجديد نظر و بازنگري مطالب خود را ندارد. و مخاطب نيز همان گونه جملات را دريافت و برداشت مي كند. از اين جهت خطيب بايد براي گفته هاي خود از لحاظ قالب و محتوا برنامه داشته باشد تا بتواند در كمترين فرصت بدون اين كه شنوندگان را دچار كج فهمي و بي حوصلگي كند، مطلب خود را بيان نمايد. قال علي عليه السلام : «احفظ لسانك فان الكلمة اسيرة في وثاق الرجل فان اطلقها صار اسيرا في وثاقها» 9 از زبانت محافظت كن كه كلمه چون اسيري در گرو انسان است پس اگر او را رها كند خود اسير آنچه گفته مي شود. اين حديث نوراني گوياي اين حقيقت است كه گوينده بايد در بيان مطالب كمال دقت را به خرج دهد زيرا وقتي سخني نسنجيده را بر زبان آورد، شنوندگان برداشتي انحرافي پيدا مي كنند. گوينده ديگر در گرو سخنان گفته خود خواهد بود و هميشه خود همراه مردم نيست تا دريافت غلط آنان را تصحيح و گفته خود را توجيح كند.
گام هاي عملي «در اين قسمت به برخي از تمرين هاي عملي اشاره مي شود كه به كاربستن آن ها، توانايي نطق و خطابه و مهارت بر سخنوري را افزايش مي دهد يا براي آغازگران و مبتديان مي تواند به صورت شيوه هاي عملي مفيد باشد: 1 ـ متني، مقاله اي يا بخشي از يك كتاب را مطالعه كنيد، سپس آن را كنار گذاشته به بازگو كردن آن بپردازيد. 2 ـ درسي را كه آموخته ايد، مثل يك معلم براي ديگري (يا براي خودتان) بازگو كنيد. 3 ـ در تنهايي به تمرين بپردازيد و سخنراني كنيد و جلوي آينه ايستاده، نحوه حركات و چهره و بيان خود را به دقت كنترل كنيد. 4 ـ سخنراني هاي تمريني يا اصلي خود را در نوار ضبط كنيد. بعدا گوش كنيد تا ضعفها و نارسايي هاي آن را شناخته، اصلاح كنيد. 5 ـ نسبت به رسايي صداي خود و خوش آهنگي آن و فراز و فرود لحن و آهنگ صدا تمرين كنيد. 6 ـ كلمات را فصيح، محكم، واضح و روشن ادا كنيد، نه جويده جويده يا ناقص. 7 ـ از حركات دست و اندام و تغيير در چهره و شيوه نگاه بهره گيري كنيد. 8 ـ متن سخنراني هاي مهمّ خطباي نامدار را از نوار بدقت گوش كنيد يا اگر نوشته است، بخوانيد و از جهت مختلف دقت كنيد تا عوامل جاذبه و گيرايي آن ها را شناخته، شما هم به كار ببنديد. 9 ـ براي رسايي صدا، در صحرا و جنگل و فضاي آزاد با صداي بلند سخن بگوييد يا متني و شعري را بخوانيد تا صدايتان صاف و شفاف گردد. 10 ـ گاهي پيش نويس نطق خود را روي كاغذ بياوريد و تدوين كنيد، سپس طبق آن به تمرين بپردازيد، البته مانعي ندارد كه سر فصل هاي مطالب را يادداشت كنيد تا هنگام سخنراني از يادتان نرود. 11 ـ خود را براي نطق هاي كوتاه و سخنراني هاي 5 دقيقه اي هم آماده سازيد تا دور از حواشي و مطالب غير لازم در حداقل زمان، حداكثر مطالب را بتوانيد به اطلاع شنوندگان برسانيد، اين در پيام رساني يا ارائه گزارش بسيار مهمّ است. 12 ـ براي تقويت نطق و بيان، گاهي موضوعات معمول را (مثلاً: باغچه، كوه، قلم، آب، معلم، اسراف، شهيد و...) در نظر بگيريد و بدون مقدمه شروع كنيد به سخنوري پيرامون آن و هرچه به فكرتان رسيد در همان لحظه بگوييد. اين تمرين ذهن را خلاق و بيان را گويا مي سازد. » 10
تبليغ و اصل تناسب از مهم ترين عوامل تأثيرگذار در مخاطب رعايت تناسب ها در تبليغ گفتاري و نوشتاري است. تناسب را، به روشني در همه ذرات نظام هستي مي بينيم و اگر به كشور وجودمان نظري هر چند گذرا داشته باشيم، خواهيم ديد كه همه اعضاي ما به تناسب و فراخور نيازها و ضرورت هاي زندگيمان طراحي شده است. مبلّغ اگر به اصل تناسب توجّه كند و آن ها را در سنگر تبليغ رعايت نمايد، حسن استفاده را از سرمايه ها و نيروها كرده است و به اهداف خود دست مي يابد. براي آن كه به اهميت اين موضوع بيشتر پي ببريم، باز مناسب است از شيوه تشبيهي استفاده كنيم. مبلّغ را چنان كه قبلاً گفته ايم، يك «طبيب» روحاني بدانيم كه بايد براي درمان بيماران خود داروهاي مناسب تهيه كند. پزشك اگر تناسب ها را در نظر نگيرد، نه تنها در كار طبابت خود موفق نخواهد بود كه خسارت هاي جبران ناپذيري هم به بار خواهد آورد كه شايد مهم ترين آن ها بي اعتمادي و تنفر مردم از اين پزشكان است. مبلّغ بايد قالب و محتواي تبليغي خود را چه در گفتار و چه در نوشتار از جهات مختلف متناسب با مخاطبان خود انتخاب كند. كه اين موارد عبارتند از: 1 ـ زمان: اين موضوع را مي توان از سه جهت مورد بررسي قرار داد: الف ـ مبلّغ بايد در هر زمان و دوراني به سر مي برد نسبت به آن آگاهي داشته باشد تا بتواند متناسب با شرايط زماني كار خود را انجام دهد. در سايه معرفت زماني است كه به خوبي مي توان در وادي تبليغ گام برداشت و موفق شد. قال علي عليه السلام : «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس» 11 كسي كه نسبت به دوران و زمان زندگيش عالم است شبهات بر او هجوم نمي آورد. بنابراين پيام رسان بايد با توجّه به زمان و دوراني كه در آن قرار گرفته «رسالت» سنگين تبليغ را به سامان برساند. او بايد ببيند در عصر حاضر چگونه و چه چيز را بايد مطرح كند. كدام مطلب ضروري است و قالب و محتوايي كه در نظر گرفته متناسب با شرايط زماني اوست يا نه. مبلّغي كه به اين مهم توجّه نكند، مانند فروشنده اي است كه ندانسته، در زمستان لباس هاي مناسب تابستان را عرضه مي كند. ب ـ زماني كه در اختيار دارد. مبلّغ بايد بينديشد كه در فرصت به دست آمده، چگونه مي تواند پيام خود را به مخاطب برساند. اگر شنوندگان تنها 30 دقيقه از عمر با ارزش خود را در اختيار ما بگذارند و تعداد آن ها 1000 نفر باشد؛ يعني، 500 ساعت فكر، ذهن و دل در اختيار ماست به راستي اگر اين وقت را كه غالبا داوطلبانه است، ديگران مي داشتند، چه مي كردند؟ پس بايد براي استفاده بهينه از اين فرصت، محتوا و قالبي مناسب در نظر بگيريم و مناسب با زماني كه در اختيار ماست كار تبليغي خود را انجام دهيم. اين جاست كه مبلّغ بايد تصور كند، اين تنها موقعيتي است كه مي تواند با آن جمع سخن بگويد. بنابراين بايد بينديشد ضروري ترين، مفيدترين و مناسب ترين مطلب براي آنان چيست. ج ـ زمان بمعناي مناسبتي كه در آن قرار دارد. در فرهنگ ديني، روزها و ماه ها هر كدام با حادثه اي گره خورده است گذشته از اعياد و وفيات اهل بيت عليهم السلام و مردان و زنان بزرگ اسلام، به مناسبت هاي مختلف ملي و اجتماعي برمي خوريم كه دين مبين اسلام به نوعي به آن ها توجّه كرده است. بنابراين مبلّغ بايد در تبليغ گفتاري و نوشتاري مناسبت هاي مذهبي، ملي، اجتماعي و حتّي جهاني را محملي براي كار خود قرار دهد و با پيوند بحث به اين حوادث در حقيقت محتواي خود را به روز و كاربردي تر كند. طبيعي است وقتي در روز جهاني كودك، مبلّغ متناسب با اين روز نظر اسلام را درباره كودك بيان كند تبليغ او كارآمدتر و مؤثرتر خواهد بود. 2 ـ مكان: كه مي توان از دو جهت به آن پرداخت: الف ـ جامعه و محله اي كه در آن قرار دارد؛ پيام رسان ديني براي موفقيت بيشتر شايسته است به جايي كه در آن قرار گرفته توجّه كند. متناسب با آن به تبليغ بپردازد. اگر او نشناسد كه در كجاست. طبيعي است كه نداند، با چه افرادي مواجه خواهد شد، نياز آنان چيست و چگونه بايد با ايشان ارتباط برقرار كند. اگر تجربه مبلّغان گرانقدر را مرور كنيم، خواهيم ديد چه خاطرات تلخ و شيريني در اين زمينه دارند. شما تصور كنيد يك مبلغ نداند، در محله اي كه براي تبليغ رفته چه مذاهب و فرقه هائي زندگي مي كنند. او بسان رزمنده اي است كه در ميدان مين قرار گرفته اما خود نمي داند. كمترين حركت ناآگاهانه براي او خطرناك خواهد بود. ب ـ نقطه اي كه در آن تبليغ مي كند؛ مبلّغ علاوه بر آن كه بايد جامعه اي را كه در آن به سر مي برد بشناسد و به تناسب آن پيام رساني كند. بايد ببيند در چه نقاطي به تبليغ مي پرازد، در مسجد، مدرسه، بيمارستان، باغ و بوستان، سفر يا... او بايد در هر نقطه اي قرار گرفته، آن مكان را محملي براي بيانات خود قرار دهد. و مثال ها و مطالب خود را با آن پيوند بزند تا تناسب بيشتري بين مطالب او و مخاطبان ايجاد شود. مثلا، اگر با گروهي به سفر زيارتي و سياحتي رفته است، در بين راه مناسب است، از سفر روحي انسان و مقايسه آن با مسافرت جسمي سخن بگويد و يا اگر در بيمارستان براي بيماران و كاركنان آن جا سخن مي گويد، از بيماري هاي روحي و مقايسه آن با بيماري هاي جسمي و لزوم پيشگيري و درمان آن مطالبي بيان كند.
3 ـ تناسب با مخاطبان در فرايند تبليغ پيام و پيام رسان نيمي از كار را انجام مي دهند و نيم ديگر پيام گيرانند. بنابراين مبلّغ بايد مخاطبان خود را بشناسد تا به تناسب آنان كار خود را پي بگيرد. جهاتي را كه نسبت به آنان بايد مد نظر داشته باشند عبارتند از: الف ـ سن و سال؛ مبلّغ بايد بداند مخاطبان او در چه سن و سالي هستند. تلاش كند به تناسب سن آنان، پيام، قالب و محتواي تبليغي را تنظيم كند. انسان در هر دوران از عمر خود با فرهنگ، زبان و نيازهاي خاصي رو بروست. مبلّغ بايد آن ها را مد نظر داشته باشد و در شيوه بيان و مطالبي كه ارائه مي كند، از جهات مختلف با سن مخاطب متناسب باشد. با كودكان و نوجوانان بايد عاطفي و احساسي تر سخن گفت و نوشت. مطالب را در سطحي پايين تر بيان كرد و براي تفهيم بيشتر از شيوه تشبيه و تمثيل به خوبي بهره گرفت. اگر مبلّغ اين مسئله را از نظر دور بدارد، هم چون پزشكي است كه دارو را به تناسب سن بيماران تجويز نكرده است. ب ـ جنسيت؛ اين ويژگي بيشتر آن جا رخ مي نمايد كه ما مخاطبان خود را از جهت جنسيت تفكيك كنيم. در آن صورت ضرورت دارد، قالب و محتوا را بيشتر با جنسيت مخاطبان خود پيوند بزنيم، زيرا روحيات و نيازها و استعدادهاي متفاوت است و مبلّغ نمي تواند هنگام تبليغ آن ها را ناديده بگيرد. اگر او بتواند به تناسب جنسيت مخاطبان خود مطالب خود را بيان كند، قطعا موفق تر خواهد بود. اين تناسب را حتّي مي توانيم، در واژه ها، عبارات و محتوايي كه در نظر گرفته ايم، ايجاد كنيم. در اين زمينه بايد درباره روحيات مرد و زن و ويژگي هاي هر يك اطلاعاتي داشته باشيم. ناديده گرفتن اين اصل چون كسي مي ماند كه در فروشگاهي كه اختصاص به يك گروه از زنان يا مردان دارد، فروشنده پوشاك هايي مخلوط يا خلاف تقاضاي مشتريان خود عرضه كند. ج ـ نيازها؛ توجّه به نيازهاي مخاطبان يكي از اصلي ترين كارهاي مبلّغ است. او بايد نسبت به پيامگيران خود آگاهي داشته باشد و بداند كه نيازهاي فكري، فرهنگي، اخلاقي، آسيب ها وآفت هاي آنان چيست و با اولويت بندي آن ها چنان به كار تبليغ بپرازد كه آنان گمشده و پاسخ سؤالات خود را در بيانات او بيابند. آيا پزشكي كه بدون توجّه به نيازها و بيماري هاي مردمش به كار مداوا دست بزند و داروهاي غير ضرور و بلا مصرف را به همراه ببرد، در كار خود موفق خواهد بود. راستي جوانان امروز چه مشكلاتي دارند و كودكان به چه مسائلي نيازمندند و.... وقتي مخاطبان، احساس كنند، از نوشته ها و گفته هاي ما چيزي عايدشان نمي شود و يا هيچ گونه پيوندي بين محتواي تبليغي خود و مسائل محسوس و ملموس زندگي آنان نمي زنيم انگيزه اي براي شنيدن و يا خواندن مطالب، نخواهند داشت. در نتيجه كم كم از اطراف ما پراكنده مي شوند و به دامن ديگران پناه مي برند. د ـ زبان و فرهنگ؛ نظر به اين كه در هر نقطه اي از جهان و كشور عزيزمان، ايران، فرهنگ خاصي حاكم است و زبان و گويش مردمان هر ديار با جاهاي ديگر متفاوت است، بايد در تبليغ به اين نكته نيز توجّه ويژه شود. مبلّغ ضمن آگاهي از فرهنگ و زبان مردمي كه مي خواهد با آنان سر و كار داشته باشد بايد تلاش كند متناسب با آنان بنويسد و بگويد. رعايت اين تناسب را به روشني مي توان در سنت خداوند تبارك و تعالي نسبت به بعثت پيامبران ديد. قرآن كريم چنين مي گويد: «و ما ارسلنا برسول الا بلسان قومه ليبين لهم» 12 «و هيچ پيامبري را جز به زبان مردمش نفرستاديم تا «پيام خدا را» برايشان بيان كند. » هـ ـ عقل وفهم مخاطب؛ مبلّغ بايد بداند كه مردم علاوه بر اختلاف سني از لحاظ عقلي نيز با يكديگر متفاوتند. بنابراين بايد مطالب خود را به گونه اي طرح كند كه با سطح فكري آنان مناسب باشد و از بيان موضوعات سنگين پرهيز كند يا به شيوه اي قابل فهم براي همگان بيان كند. بايد در مواجهه با كودكان و يا افرادي كه سطح فكري آنان با مباحث عميق عقلي و استدلال تناسبي ندارد، از استدلال هاي سنگين دوري كنيم و اين سيره انبياي الهي و اولياي دين است. عن ابي عبداللّه عليه السلام قال: «ما كلّم رسول اللّه صلي الله عليه و آله بكنه عقله قط و قال: قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس علي قدر عقولهم» 13 هيچ گاه پيامبر صلي الله عليه و آله با مردم از عمق عقل خويش سخن نگفت و مي فرمود: ما گروه پيامبران مأموريم با مردم به اندازه عقل خودشان سخن بگوييم. و ـ موقعيتها و ظرفيتها؛ مبلّغ بايد به موقعيتي كه در آن قرار مي گيرد و ظرفيت مخاطبان خود توجّه كند تا كار او مؤثر واقع شود. تحميل كردن برنامه هاي تبليغي تحت هر عنوان كه باشد، نتيجه مطلوبي نخواهد داشت. او بايد گونه اي عمل كند كه مردم با شور و اشتياق برنامه هايش را دنبال كنند. ناديده گرفتن شرايط حاكم بر شنوندگان و خوانندگان از لحاظ وقت، مكان، آب و هوا، نور و صدا از تأثير تبليغ، مي كاهد. طولاني شدن گفته ها و نوشته ها از آفت هايي است كه بايد با جديت از آن پرهيز كنيم. قال علي عليه السلام : «اياك و كثرة الكلام فانه يكثر الزلل و يورث الملل» 14 بر تو باد كه از پرگويي بپرهيزي زيرا باعث لغزش بسيار و ملالت و خستگي مي شود. سفارش پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نيز همين است. «عن عمار بن ياسر: قال: امرنا رسول اللّه باقصار الخُطَب» 15 البته اين هنر مبلّغ است كه موقعيت و ظرفيت مخاطبان خود را بسنجد و به فرا خور آنان كار خود را تنظيم كند. گاهي ممكن است موضوع و يا قالبي كه ما در تبليغ پيش گرفته ايم، چنان جذاب باشد كه طولاني شدن برنامه آفت محسوب نشود امّا قاعده كلي همان كوتاه كردن و اختصار است، به ويژه در اين روزگار كه غالب مردم فرصت چنداني براي برنامه هاي طولاني ندارند. قال علي عليه السلام : «من اطال الحديث فيما لاينبغي فقد عرض نفسه للملامه» 16 كسي كه سخن را در چيزي كه سزاوار نيست طولاني كند پس خود را در معرض سرزنش قرار داده. ز ـ ابزارها و وسايل روز؛ مبلّغ بايد به تناسب روزگاري كه در آن زندگي مي كند، خود را در سنگر تبليغ آماده كند و سلاح مناسب در كف گيرد. چنانچه خداوند هر پيامبري را متناسب با روزگار و وسايل رايج در آن مبعوث كرده است. «ابن سكيت مي گويد: از امام جواد عليه السلام پرسيدم: چرا خداوند حضرت موسي عليه السلام را با عصا و يد بيضا و ابزار ابطال جادو فرستاد و حضرت عيسي عليه السلام را با وسيله طبابت و حضرت محمد صلي الله عليه و آله را با كلام و سخنراني؟ آن حضرت فرمود: زيرا خداوند زماني موسي عليه السلام را مبعوث كرد كه جادوگري بر مردم آن زمان غلبه داشت پس او از جانب خدا برايشان چيزي آورد كه از توان آنان خارج بود و به وسيله آن جادويشان را باطل كرد. و عيسي عليه السلام را در زماني فرستاد كه فلج و زمينگيري زياد شده بود و مردم به طب نياز داشتند. پس او از جانب خدا چيزي آورد كه مثلش را نداشتند. پس به اذن خدا مردگان را زنده كرد و كور مادرزاد و پيس را درمان نمود و حجت را برايشان ثابت كرد. و حضرت محمد صلي الله عليه و آله را در زماني فرستاد كه خطبه خواني و سخنراني ـ و گمان كنم شعر را هم گفت ـ زياد شده بود پس آن حضرت از جانب خدا پندها و دستوراتي شيوا آورد كه گفتارشان را باطل نمود و حجت را برايشان تمام كرد. ابن سكيت گفت: به خدا هرگز كسي مانند تو را (در علم و دانايي) نديدم. پس حجت خدا در اين زمان بر خلق چيست؟ امام فرمود: «عقل است كه به وسيله آن امام راستگو را مي شناسد و تصديقش مي كند و دروغگو را مي شناسد و تكذيبش مي نمايد. ابن سكيت گفت: به خدا سوگند جواب درست همين است. » 17 به اميد روزي كه در سنگر تبليغ با چراغ معرفت گام برداريم، و تناسبها را در نظر بگيريم! انشاء ا... ادامه دارد... پي نوشت: 1)ـ انا لامراء الكلام... ميزان الحكمة، ج 1، ص 465. 2)ـ روشها، جواد محدّثي، ص 166. 3)ـ همانند: آيين سخنوري، محمد علي فروغي؛ آداب سخن، دكتر پاشا صالح؛ اصول خطابه، سيد محمد تدين؛ سخن و سخنوري، محمد تقي فلسفي و صناعات خطابه، مجتبي سلطان محمدي طالقاني. 4)ـ ادبيات و تعهد در اسلام، محمد رضا حكيمي، ص 41. 5)ـ همان، ص 44. 6)ـ ميران الحكمة، ج 1، ص 462. 7)ـ همان، ص 463. 8)ـ ادبيات و تعهد در اسلام، محمدرضا حكيمي، ص 2. 9)ـ ميزان الحكمة، ج 8، ص 442. 10)ـ روش ها، جواد محدثي، ص 183 ـ 184. 11)ـ ميزان الحكمة، ج 4، ص 234. 12)12 ـ ابراهيم / 4. 13)ـ اصول كافي، ج 1، ص 28. 14)ـ ميزان الحكمة، ج 8، ص 439. 15)ـ ميزان الحكمة، ج 3، ص 49. 16)ـ ميزان الحكمة، ج 8، ص 439. 17)ـ اصول كافي، ج 1، ص 28. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره6.