بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آيت الله العظمي جعفر سبحاني مبلغان ديني، وظايف و راهكارها كساني كه پيام هاي خدا را ابلاغ مي كنند و از او مي ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براي حسابرسي كفايت مي كند. اشاره: آنچه پيش رو داريد متن سخنراني حضرت آيت الله سبحاني است كه در جمع مبلغان خارج از كشور و در موضوع وظايف و ويژگي هاي مبلغان ديني و نيز راهكارهاي موفقيت در امر تبليغ دين ارايه گرديده و با اندكي تلخيص و تنظيم، تقديم مي گردد. در پايان، سؤالاتي از سوي شنوندگان مطرح شده و گوينده محترم به آن ها پاسخ داده است. وظايف مبلغ «الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لايخشون احدا الا الله و كفي بالله حسيبا»؛ 1 «كساني كه پيام هاي خدا را ابلاغ مي كنند و از او مي ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براي حسابرسي كفايت مي كند. » در طول زمان هر كس كه در حقيقت مبلغ اسلام باشد، مصداق اين آيه مباركه است. در اين آيه خداوند متعال در درجه اول موصول «الذين » را مي آورد تا مساله را كلي قرار بدهد؛ يعني پيام الهي در اين جا پيام شخصي نيست بلكه پيام كلي است و به تعبير اصولي ها، قضيه قضيه خارجيه نيست، بلكه قضيه حقيقيه است و آيه متوجه همه مبلغيني است كه در طول زمان مبلغان ديني، وظايف و راهكارها آمده و خواهند آمد. اين آيه سه وظيفه و ويژگي را براي مبلغان دين ترسيم مي كند: الف) رساندن پيام هاي الهي در علم نحو مي گويند: «الذين » جزء مبهمات است و صله اي كه بعد از آن مي آيد، «الذين » را از ابهام بيرون مي آورد. «الذين يبلغون رسالات الله » يعني كساني كه پيام هاي الهي را مي رسانند. بنابراين وظيفه مبلغان دين رساندن پيام هاي الهي است. وظيفه شما بيان سياست هاي جهان، فحش دادن به افكار زيد و عمرو، فحش دادن به اين مكتب و آن مكتب نيست. تمام هدف شما رساندن پيام هائي است كه از طريق انبياء و اولياء و به ويژه پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله و جانشينانش آمده است. در حقيقت اساس گفتار شما را بايد قال الله، قال رسول الله، قال الباقر و قال الصادق عليهم السلام تشكيل دهد. بايد مردم بفهمند كه آنچه مبلغ مي گويد حرف خداست؛ كه در اين صورت بيشتر متاثر شده و نتيجه بهتري حاصل مي شود. گاهي برخي از گويندگان به نام مبلغ اسلام صحبت مي كنند و از اول تا آخر سخنراني آيه يا حديثي را نقل نمي كنند بلكه همه صحبت خود را به كلماتي از اين دكتر، آن پرفسور و... اختصاص مي دهند. چنين كساني مبلغ اسلام نيستند. مبلغ بايد پيام هاي الهي را ابلاغ كند. براي رسيدن به اين مقصود، مبلغ ديني بايد به موارد ذيل مسلح باشد: 1 - تا حد فراواني حافظ قرآن باشد. اگر همه قرآن را هم حافظ نيست، بخش هاي مهمي از قرآن را حافظ باشد؛ مثلا سوره حجرات را كه يك سوره اخلاقي است و يا سوره لقمان را كه يك مربي نمونه است حفظ باشد. 2 - قرآن را صحيح و بي غلط بخواند. 3 - مطالبي از نهج البلاغه را حفظ كند. نامه علي بن ابي طالب عليه السلام به مالك اشتر با اضافه كردن مقداري از شواهد تاريخي، جهاني از مطلب خواهد بود. و نيز حفظ كلمات قصار و جمله هاي كوچك نهج البلاغه در تبليغ بسيار كارساز خواهد بود. 4 - «تحف العقول » بايد هميشه در كنار مبلغ باشد؛ چون «تحف العقول » كتابي سر تا پا اخلاقي و اجتماعي است. ب) عدالت و خداترسي وقتي كه سخن براي خدا گفته شود، اين انگيزه الهي، هم در نحوه گفتن و هم در ميزان تاثيرگذاري نقش عجيبي دارد. «و يخشونه » يعني از خدا مي ترسند؛ پيام الهي را كم و زياد نمي كنند و واقعيت ها را مي گويند. ترس از خدا همان عدالت است. عدالت يك الت خداترسي است كه انسان در سايه آن نه گناه كبيره مي كند و نه اصرار بر صغيره دارد. پيام هاي الهي را برسانيد و منبر خود را براساس ترس از ديگران يا ترس از كم و زيادي امور مادي تنظيم نكنيد. ج) شهامت در حق گويي از ديگران نترسيد. نگوييد اگر اين كلمه را بگويم نانم قطع مي شود. اگر اين كلمه را بگويم فلاني خوشش نمي آيد. البته معناي جمله «و لايخشون احدا الا الله » اين نيست كه به هر منطقه رفتيد شرايط آنجا را در نظر نگيريد. پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله هنگامي كه براي هر نقطه اي سفير مي فرستاد، كساني را انتخاب مي كرد كه با آن منطقه آشنا باشند. چون آشنايي با منطقه موجب مي شد كه پيام رسول خدا را بهتر برسانند. معناي «و لايخشون احدا الا الله » اين نيست كه بي گدار به آب بزنيد. خيال نكنيد كه همه جا مي شود همه چيز را گفت. عاقل كسي است كه شرايط را در نظر بگيرد. آمادگي مردم، آمادگي محيط و شرايط ديگري كه بر منطقه تبليغي حاكم است، همه را بايد مد نظر داشت. بعضي از مسائل در همه جا قابل طرح نيست. معناي «و لايخشون احدا الا الله » اين نيست كه كار مبلغ بي حساب باشد. كار پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله بي حساب نبوده است. پيام هاي پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله در مكه غير از پيام هاي او در مدينه است. در مكه مي فرمايد: «لكم دينكم » ولي هنگامي كه به مدينه مي رسد مي فرمايد: «قاتلوا المنافقين و المشركين » پيام ها و مواضع در شرايط متفاوت فرق مي كند. اگر يك مبلغ مجموع آيات قرآن را در مكه و مدينه مطالعه كند، مي فهمد كه منطق پيغمبر از نظر شدت و رخوت فرق مي كند. در مكه به گونه اي صحبت مي كند، و در مدينه به گونه اي ديگر. در مكه موضع، موضع ضعف است، از اين رو با نصيحت پيش مي رود ولي در مدينه موضع قدرت و قوت است و با منطق قدرت سخن مي گويد. اگر شما به منطقه اي رفتيد كه گاو را مي پرستند، بايد به گونه اي خدا را اثبات كنيد و توحيد خدا را بگوييد كه فردا در همسايگي براي شما ايجاد مزاحمت نكنند. مبلغ بايد شرايط را در نظر بگيرد، آگاه باشد و طبق شرايط سخن بگويد. البته معني اين جمله اين نيست كه نان به نرخ روز بخورد بلكه معني اين جمله اين است كه عاقلانه وارد ميدان شود تا به نتيجه برسد. حساب رسي در آخر اين آيه خداوند متعال مي فرمايد: «و كفي بالله حسيبا»؛ «كافي است كه خدا حساب گر است. » كلماتي كه از يك مبلغ صادر مي شود حسابگرش خداست كه آيا اين كلمه به نفع اسلام بوده است و يا به ضرر اسلام؟ آيا براي خوشحالي ديگري بوده يا براي خدا؟ ببينيد قرآن كريم جمله «و كفي بالله حسيبا» را در كجا بيان كرده است. معلوم مي شود مبلغ ديني وظيفه سنگيني برعهده دارد. خداوند در آيه مورد بحث شرايطش را بيان مي كند و در آخر هم مي گويد: حسابگر خداست. توصيه هاي تبليغي چند نكته در تبليغ حائز اهميت است كه به هر يك به صورت گذرا اشاره مي شود: 1 - توجه ويژه به جوانان در اين كه با ورود به منطقه تبليغي بايد بيشتر سراغ چه كساني رفت، آيا بايد اول مشايخ و سران قبايل را ديد و يا اينكه بايد گروه هاي ديگر را مقدم داشت، نظر امام صادق عليه السلام اين است كه اول بايد سراغ جوانان رفت. امام صادق عليه السلام مردي را به بصره فرستاد. بصره مركز عمرو بن عبيد رئيس معتزله بود كه در سال 143 ه. ق وفات كرد. او خيلي مورد علاقه خليفه عباسي بود و شيعيان را متزلزل مي كرد. فرستاده امام مدتي در بصره ماند و برگشت. امام صادق عليه السلام در ديداري از او پرسيد: آيا در كارتان موفق بوديد يا نه؟ گفت: خير. فرمود: چرا؟ گفت: موفق نبودم. حضرت كمي فكر كرد و فرمود: شما سراغ كدام تيپ (به قول امروزي ها) رفتيد؟ عرض كرد: من با رؤساي قبايل در تماس بودم تا از راه هدايت اين ها بتوانم در افراد عشيره اثر بگذارم. حضرت فرمود: نقطه اشتباهت همين جاست. هويت و شخصيت شيخ قبيله شكل گرفته و تثبيت شده است و اثرگذاري در او مشكل است. درخت برومندي كه كج بالا رفته ديگر قابل اصلاح نيست، اما يك نهال كوچك، خيلي اصلاح پذير است. اشتباهت اينجا بود كه سراغ جمعيتي رفتي كه از نظر شخصيت تكميل شده بودند. سپس امام فرمود: «عليك بالاحداث فانهم اقرب الي كل شيي ء؛ به سراغ جوان ها برو كه به همه چيز نزديك ترند. » او دوباره به بصره برگشت. اين بار بساط را با جوانان شيعه پهن كرد، همان جواناني كه در آستان تحت تاثير قرار گرفتن عمرو بن عبيد معتزلي بودند. و اين بار موفق شد. البته معناي تماس بيشتر با جوانان اين نيست كه نسبت به پيرمردها و بزرگان شهر و منطقه بي اعتنايي شود. در عين حالي كه آن ها محترمند و مي توانند كارشكني يا كارسازي كنند، بيشتر بايد روي سخن با جوانان باشد. وادار كردن جوانان به سخن، سؤال و تبليغ خيلي مهم است. امروز جهان تبليغ عيسويت و مسيحيت به همين روال است. راديوي مسيحي ها در ايران شنيده مي شود، هم نامه ها و هم كتاب هايشان همه و همه با دختر و پسر جوان است. تبليغ بهايي ها خصوصا در خارج از ايران مثل تركمنستان و جمهوري آذربايجان نيز متمركز در قشر جوان است. شما هم بايد آن ها را در نظر بگيريد، البته با ظرافت خاصي كه نسبت به بزرگان بي احترامي نشود. اصولا دور انبياء را جوانان مي گرفتند. در تاريخ ابن هشام هست كه برخي از سران قريش بعد از آن كه پيغمبر با نامه اي قيصر را به اسلام دعوت كرده بود، به قدس كه مركز قيصر بود، رفته بودند. قيصر گفت: قريش را بياوريد. قريش را آوردند و ابوسفيان جزء آن ها بود. قيصر گفت: بگوييد ببينم دور اين مردي كه مدعي نبوت است را چه كساني گرفته اند؟ پيرمردها يا جوان ها؟ همگي گفتند: جوان ها. گفت: اتفاقا اين نشانه نبوت است كه هر موقع انبياء در نقطه اي ظهور كردند، دور آن ها را بيشتر جوان ها مي گرفتند. 2 - منبر حسيني منبر حسيني مسلمان ساز است و در روح و روان مردم تحول ايجاد مي كند. اين تحول را غير منبر حسيني ايجاد نمي كند. كوشش كنيد منبر برويد؛ همان منبري كه در حسينيه ها، امام زاده ها و... است. البته گاهي شرايط ايجاب مي كند كه ايستاده سخن بگوييد ولي كوشش كنيد منبر حسيني برويد، آن هم منبر حسيني آبرومند. به قول يكي از حكماء: «الاسلام محمدي الحدوث، حسيني البقاء » نور پاك محمد بن عبدالله صلي الله عليه وآله پايه گذار اسلام است، اما كسي كه در بقاء اسلام حق بيشتري دارد حسين بن علي عليهما السلام است. منبر حسيني اولش خطبه مي خواهد، بعد آيه مي خواهد، بعد مقداري سخن گفتن مي خواهد. مقداري روحيه مردم را تحريك كنيد. احساسات را تحريك كنيد. خدا مي داند كه منبر حسيني كارساز است. جناب آقاي شيخ احمد كافي رحمه الله مدعي نبود كه من سواد زيادي دارم، خودش هم معتقد بود كه سواد فوق العاده اي ندارد، اما زبان جوان ها را بلد بود و منبر حسيني داشت. بسياري از بي نمازها را با نماز كرد. شارب الخمرها را ترك داد. قمار بازها را توبه داد. جناب آقاي سيدان يكي از دوستان ايشان در مشهد است و نقل مي كند كه: من ماه رمضان در تاكسي نشسته بودم. نوار، صداي آقاي كافي را پخش مي كرد. راننده تاكسي به من گفت: اگر اين آقا شيخ نبود، آب را تا حالا خورده بودم. اين آقا شيخ مرا وادار كرده روزه بگيرم. داشتن سواد، بخشي از سلاح مبلغ است و بخش ديگر آن موقعيت شناسي، زمان شناسي و شرايطشناسي است. حتما منبر برويد و بالاي منبر آيه و حديث بخوانيد و اگر مانند مبلغين ايراني آهنگ داريد چند شعر آموزنده از مثنوي و يا كتاب هاي ديگر با آهنگ بخوانيد و بعد از تكيه به صوت، مقداري سخن بگوييد و سپس روضه حسيني را بخوانيد، البته آن مقداري كه متناسب با محيط تبليغ باشد. در لندن نمي شود روضه ايراني را خواند. هر جا براي خود يك تناسبي دارد. نگوييد من روشنفكرم، و امروزه ديگر نيازي به منبر حسيني نيست. روشنفكر كسي است كه واقع شناس باشد. واقع آن است كه اين اسلام از منبر حسيني براي ما مانده است. 3 - اخلاق عملي عمل و اخلاق مبلغ بيش از گفتار او موثر است. در هر منطقه اي كه باشيد، رفت و آمد و طرز سخن گفتن شما خيلي مؤثر است. خداي ناكرده اگر بين عمل و گفتار فاصله بيفتد، تمام زحمات هدر مي رود. كوشش كنيد عملتان بيشتر از گفتارتان باشد. كه: دو صد گفته چون نيم كردار نيست. به ما فرمان داده اند كه: «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم؛ با غير زبان مردم را [به سوي حق] دعوت كنيد. » بايد در عمل مراقب باشيم و در زندگي نظم داشته باشيم. آقا اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايند: «اوصيكم بتقوي الله و نظم امركم؛ شما را به تقواي الهي و نظم در كارهايتان سفارش مي كنم. » منظم و مرتب و سروقت نماز را شروع كنيد، سروقت منبر برويد، وقتي كه بايد سخنراني تمام شود تمام كنيد و طول ندهيد. جمعيت شما را گول نزند. مردم كار و زندگي دارند و پا به پا مي كنند تا شما از منبر پايين بياييد. مردم را خسته نكنيد تا شيريني منبر در ذائقه و ذاكره آن ها باقي بماند. نظم را بيش از ديگران رعايت كنيد.
پرسش و پاسخ *بعضي از علما مي فرمايند كه تا يكبار «بحارالانوار» را نخوانده ايد نبايد منبر برويد؟ نظر حضرت عالي در اين باره چيست؟ كسي كه مي خواهد خيلي منبري قادر و قهاري باشد، بهتر است كه همه بحارالانوار را بخواند. ولي اگر مقداري قرآن، نهج البلاغه و تحف العقول و... را خوانده و منبر حسيني هم داشته باشيد فعلا براي شما كافي است. *طبق رويه جاري بين مؤمنين، بعد از نماز، زيارت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله، زيارت امام حسين عليه السلام و زيارت امام رضاعليه السلام را مي خوانيم و زيارت ائمه ديگر را نمي خوانيم. علت اين نحوه زيارت و ترك زيارت بقيه معصومين عليهم السلام چيست؟ به اين سبك زيارت در روايات وارد نشده است. بهتر آن است كه بعد از نماز همه چهارده معصوم را زيارت كنيم، ولي الآن در ايران اين رسم است و براي اين طرز زيارت كردن دليل شرعي وارد نشده است. *از چه زماني جمله «حي علي خير العمل » وارد ا ذان و اقامه شد؟ جمله «حي علي خير العمل » از اول جزء اذان بوده است. در واقع بايد بگوييد از كي اين جمله از اذان ساقط شد؟ مورخين مي نويسند: «حي علي خير العمل » در زمان پيامبرصلي الله عليه وآله و چندي بعد از او نيز جزء اذان بوده است. عمربن خطاب براي اين كه مردم را به جهاد تشويق كند، گفت: اين جمله را حذف كنيد، وقتي كه مي گوييم «حي علي خير العمل » مردم به نماز مي روند، پس اين را حذف كنيد تا مردم بهتر به جهاد بروند. لذا هميشه در تاريخ هر موقع در مدينه عباسي ها غلبه كردند «حي علي خير العمل » را آوردند، و هرگاه اموي ها مسلط بودند، «حي علي خير العمل » را حذف كردند. اصلا يك مساله تاريخي شده بود؛ علاقمندان خليفه آن را حذف مي كردند و مخالفين آن را مي آوردند. هنگامي كه حسني ها غالب شدند، فورا مؤذن را بالاي مناره فرستادند تا اذان را با «حي علي خير العمل » بگويد. «قوشچي » يكي از علماي اهل سنت است، او در شرح تجريد دارد كه از كارهاي خليفه حذف «حي علي خير العمل » است. البته «اشهد ان اميرالمؤمنين... » جزء اذان و اقامه نيست و اگر كسي به عنوان جزئيت بگويد، بدعت است. بله آقا اميرالمؤمنين ولي خدا است و آيه «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون » شاهد اين ادعا است. و در روايت از رسول الله صلي الله عليه وآله داريم كه «كلما شهدتم علي رسالة محمد فلتشهدوا بولاية علي بن ابي طالب؛ هرگاه بر رسالت محمد صلي الله عليه وآله شهادت داديد بايد به ولايت علي بن ابي طالب نيز شهادت دهيد. » شهادت دادن به ولايت امير مؤمنان عليه السلام در اذان از اين باب است. پي نوشت: 1) احزاب / 39. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره27.